ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان خوزستان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۹ مهر ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۳۱ توسط Kabir (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو

ضرب المثل‏هاى شوشترى و دزفولى ـ آدم بدبخته امين كَلْ مرغون كوُسَبْ زنه.

آدم بدبخت را از داخل ظرف آب مرغ‏ها كوسه مى‏زند.

ـ آدم به رى گُشيدَه، مِرَه يا به دَر گُشيْدَه.

انسان به روى گشاده (كسى به منزلش) مى‏رود يا به در گشاده (منزل او)؟ ـ دَسى كِه نَتَرى گَزى، وابوسيش.

دستى را كه نمى‏توانى گاز بگيرى، بايد آن را ببوسى.

ضرب المثل بهبهانى

ـ بچى يتيم رف پوليده بوخه، دوندنش اشكس.

بچه يتيم رفت پالوده بخورد، دندانش شكست.

ـ تيزى تيشه اَ نرمى بيدن.

تيزى تيشه از نرمى چوب بيد است.

ضرب المثل‏هاى رامهرمزى

ـ دس دلت اينم پنگ حزت اينم.

به ظاهر دلت را شاد مى‏كنم، ولى از پشت خنجر مى‏زنم.

ـ اره من دار.

هنگامى كه مشكلى حل نمى‏شود و خرابتر و لاينحل باقى مى‏ماند.

ضرب المثل‏هاى هنديجانى ـ اى خَس نه صبح ببينمت نه پسين.

مادر شوهر نه صبح ببينم نه عصر.

ـ آشيلا مرگ اُسُم ايكنه.

عيب خود را نديدن و عيب ديگران را ديدن.

ـ مشك مِن چال نيره جوروف به دنبش ايبنده.

موش به سوراخ نميره جارو به دمش مى‏بندد.

ضرب المثل‏هاى ويژه اعراب

ـ وجع البغيرك مثل فطر البصخر.

درد ديگران، مانند شكاف در سنگ است.

ـ قوم الساعدت ما ذلت.

مردمى كه با يكديگر همكارى كنند، ذليل نمى‏شوند.

ـ اليجى ابليه عزيمه يگعد ابليه افراش.

هر كسى بى دعوت به مهمانى رود، بايد بى فرش بنشيند.

ـ جاى ايطببهه عماهه.

آمد چشمش را خوب كند، كورش كرد.

ـ يطلب من الحافى النعال.

از پا برهنه، دمپايى مى‏خواهد.

ـ راوانى حنطه بايعنى الشعير.

گندم نشانم داد، جو به من فروخت.

ـ لو صلمه لو اسرايين.

يا تاريك است، يا دو تا چراغ دارد.

اين ضرب المثل براى كسانى گفته مى‏شود كه در كارها افراط و تفريط مى‏كنند.

ـ ما ايعرف يرگص ايگول الميدان ضيج.

نمى‏تواند برقصد، مى‏گويد ميدان تنگ است.

ـ ما تحمد العروس اله و لا فتهه.

عروس را نمى‏ستايد، مگر آرايشگر او.

ـ مكروهه او يا بَت بِت.

كسى چشم ديدنش را ندارد و دختر زاييد.

باورها

ـ اگر پسر بچه‏اى روى طاقچه برود يا مرغ جلوى يكى از اهل خانه بالهايش را بگشايد و بنشيند يا سگ خانه پشت به اطاق و رو به حياط بنشيند يا طفل شيرخوارى كه روى دست نگه داشته‏اند، پاى راستش را بالا نگه دارد يا دختر بچه‏اى خود سرانه خانه را جارو كند ميهمان مى‏آيد.

ـ اگر لنگه كفش بر روى لنگه ديگر سوار شود صاحب كفش به مسافرت خواهد رفت.

ـ اگر گوش چپ كسى زنگ بزند (صدا بدهد) نشانه آن است كه پشت سرش بدگويى مى‏كنند و اگر گوش راست زنگ بزند پشت سرش به خوبى از او ياد مى‏كنند.

ـ اگر آيينه خانه‏اى بشكند مردم آن خانه بايد منتطر واقعه ناخوشايندى باشند.

ـ اگر پسرى موقع تولد دندان داشت وجودش موجب لطمه‏اى جانى براى پدرش مى‏شود.

ـ اگر كسى روز شنبه لباس بشويد دارا مى‏شود.

ـ اگر زن آبستنى مار را بر سر راه ببيند تا موقعى كه آن زن از جلوى مار بگذرد و دور شود آن مار كور مى‏شود.

ـ اگر جغدى بر بام خانه‏اى بنشيند ساكنان آن خانه پراكنده مى‏گردند و آن خانه ويران مى‏شود.

ـ اگر كسى در خواب مرغ و ماهى را ببيند به ثروت و مقام بزرگى خواهند رسيد.

ـ اگر هنگام شروع كارى، كسى عطسه كرد، در انجام آن كار تامل مى‏كنند، ولى اگر دو عطسه پشت سر هم باشد، هفت صلوات مى‏فرستند و آن كار را شروع مى‏كنند.

ـ اگر پرنده‏اى به نام ديدمك بر فراز خانه پرواز كند و صدا دهد، خبر سلامتى مسافر يا خويشاوند صاحب خانه را آورده است. هر يك از اهل خانه كه صداى اين پرنده را بشنود فرياد مى‏زند: «خبرت خش، خبرت خش». يعنى خبرت خوش باشد. (رامهرمز)

ـ هنگامى كه براى مراسم فاتحه خوانى به قبرستان مى‏روند، هنگام بازگشت، بايد از راه ديگرى باز گردند (بهبهان).

همچنين اعراب منطقه معتقدند كه:

ـ براى مسافرت و جنگ كردن، روزهاى سوم، سيزدهم و بيست و سوم هر ماه نحس است.

ـ اگر كسى عازم سفر باشد و كسى بى‏مقدمه از او سؤال كند «كجا مى‏روى؟» وى اين سؤال را به فال بد مى‏گيرد و از مسافرت خوددارى مى‏كند.

ـ اگر شب اول ماه، هلال به صورت افقى باشد، خير است و اگر عمودى باشد، آن را به فال بد مى‏گيرند.

ـ اگر كسى از راه حلال ثروتى بدست آورده‏باشد، براى اينكه مورد حسد قرار نگيرد، سر گوزنى را در بالاى سردر منزل خويش نصب مى‏كند كه چشم حسود يا چشم بد را از زندگى خود دوركند.

ـ اگر كسى مريض شود، به ويژه كودك، مى‏گويند او را چشم زده‏اند. براى شناسايى فرد چشم شور، مقدارى سرب آب شده را در ظرف آبى مى‏ريزند و چون شكل به خصوصى به وجود مى‏آيد، مى‏گويند اين شكل شبيه فلان شخص است كه چشم زده است.

ـ ماه صفر را نحس مى‏دانند. در آخر ماه آتش روشن مى‏كنند و كوزه مى‏شكنند. بچه‏ها در خانه‏ها را مى‏زنند و با كوبيدن چوب به ظرف فلزى صدا درمى‏آورند و مى‏گويند «اطلع يا صفر الخبيث» يعنى «ماه برو بيرون». در اين ماه جشن و شادى و عروسى برگزار نمى‏شود.

ـ اگر كف پاى كسى بخارد، مى‏گويند كسى غيبت او را مى‏كند.

ـ اگر كف دست كسى بخارد، مى‏گويند كسى ياد او كرده است.

ـ اگر زنى وضع حمل كرده باشد و كسى وارد خانه زائو شود از ورودش جلوگيرى مى‏شود.

ـ اگر كسى به فاتحه خوانى رفت، نبايد وارد منزل عروس و داماد بشود، چون عواقب وخيمى خواهد داشت.

عونه يا تعاون

واژه «عونه» از «عان» يا «يعون» گرفته شده و به معناى «هميارى» و «كمك رسانى» است. در بين عرب‏ها عونه به هميارى دسته جمعى همراه با ايثار و محبت و برادرى و دور از مسائل مادى گفته مى‏شود. عونه داراى نمونه‏هايى چون عونه دام چرانى، عونه زراعت، عونه صنايع دستى و غيره است.

ـ فصل در بين اعراب

ـ فصل ـ در لغت به معنى بريدن و جدا كردن است. فصل به معناى قضاوت نيز آمده است، زيرا مسئله حل مى‏شود و از مسائل و شبهات ديگر جدا مى‏گردد.

مراد از فصل حكومت و قضاوت حق است كه نتيجه آن حق از ناحق و عادل از ظالم جدا مى‏شود.

فصل عشايرى يعنى حل كردن قضيه‏اى بر طبق قرارداد بين آنها بر حسب مناسباتى كه با همديگر دارند و حدود آن را بزرگان و معتمدان طايفه تعيين مى‏كنند.

حداكثر و حداقل فصل بر حسب موارد، اعمال و روابط طوايف با هم مشخص مى‏شود. اگر مسائل عمده نظير قتل عمد يا تجاوز به عنف مطرح باشند فصل آنها به حداكثر جريمه مى‏رسد ولى مسائلى كه از روى خطا و اشتباه ايجاد شوند، مبلغ فصل آنها كاهش مى‏يابد.

بنابراين فصل مجموعه توافقها و قراردادهايى است كه مردم يك طايفه يا عشيره بين خود برقرار مى‏كنند.

طوايف براى انجام فصل بين خودشان اساسنامه‏اى دارند كه ماده‏ها، تبصره‏ها و استثناهايى دارند كه با توافق طرفين تهيه شده است. اين توافقنامه نزد بزرگان دو طايفه نگاهدارى مى‏شود.

رئيس هر طايفه حق نظارت بر حسن اجراى مصوبات فصل را دارد. چنانچه كسى مقررات فصل را نديده بگيرد، ابتدا رئيس يا شيخ طايفه او را ارشاد مى‏كند و چنانچه مؤثر واقع نشود به او اخطار مى‏دهند. باز هم اگر مؤثر واقع نشود گروههاى مختلف اجتماعى پس از دعوت بزرگ خاندان در محلى به نام نصيف جمع مى‏شوند و مجازاتهايى براى فرد متخلف وضع مى‏كنند و بالاخره نام متخلف را از فهرست اسامى فصل حذف مى‏كنند.

حق اظهار نظر در مورد تغيير مواد فصل از آن بزرگان گروهها و سرپرست كل طايفه است.

مردم به هنگام بروز حادثه شريكند چنانچه يك نفر از آنان خسارت ديد، همگى خسارت وارده به آن شخص را به صورت هميارى جبران مى‏كنند.

معمولاً چنين رسم است كه شخص صاحب مسئله يا بلا ديده يك سوم فصل را خود به عهده مى‏گيرند و دو سوم باقى مانده را افراد طايفه جمع مى‏كنند.

مواردى كه غالبا در فصل عشاير به توافق مى‏رسند عبارتند از: مورد فاتحه خوانى، قتل عمد و غير عمد، نزاع، مسائل و حوادث رانندگى، مسائل ناموسى، فصل اهانت، فصل ضربه به اموال منقول يا غير منقول يا سرقت، فصل چهار پايان.

آداب و مراسم فصل

هنگامى كه قتلى پيش مى‏آيد حال چه قتل مستقيم و چه غير مستقيم، خانواده شخص مرتكب جرم از خانواده مقتول يا فوت شده قول فرجه‏اى (مدت زمانى) را مى‏گيرند كه در محل به آن «عطوه» مى‏گويند.

اگر مهلت «عطوه» به پايان برسد، دشمنى آغاز مى‏شود و عشيره قاتل يا مجرم ديگر هيچگونه حقى نخواهند داشت. ولى اگر مجرم حاضر به اداى فصل گردد، خانواده قاتل يا مسبب قتل همراه با شيوخ و ريش سفيدان به خانه «مقتول» مى‏روند و رسم آن است كه اگر راه دور باشد و مسأله مستلزم بحث و گفتگوى طولانى باشد، ناهار يا شامى تدارك مى‏بينند.

پس از عذرخواهى مجرم از خانواده مقتول يا شخص درگذشته، بحث و مذاكره درباره ميزان فصل آغاز مى‏شود و پس از تصميم‏گيرى قطعى و موافقت طرفين «الرايه» بسته مى‏شود.

«رايه» سمبلى است از پرچم حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام و براى عشاير حالت تقدس دارد. «رايه» ممكن است كوفيه، دستمال يا پارچه‏اى شبيه آن باشد و به چوب بسته مى‏شود.

«رايه» از سوى شخص فصل دهنده بسته مى‏شود و بدين وسيله آمادگى خود را براى قبول فصل اعلام مى‏كند و «رايه» را به دست طرف مقابل مى‏دهد. طرف مقابل ـ فصل گيرنده ـ مختار است كه تمامى «فصل» پول نقد يا زن تعيين شده را بپذيرد يا بخشى از آن را ببخشد و سپس «رايه» را باز مى‏كند. مبلغ قابل پرداخت، مبلغى است كه پس از گشودن «رايه» توسط فصل گيرنده (مفصول) ادا مى‏شود و به زبان مى‏آيد و حالت قطعى به خود مى‏گيرد. پس از تعيين نهايى «فصل» همگى سوره فاتحه را مى‏خوانند و اگر هنگام صرف غذا باشد به تناول غذا و چاى و قهوه مى‏پردازند.

دو طرف هنگام خدا حافظى صورت يكديگر را مى‏بوسند و مسأله خاتمه مى‏پذيرد، در جلسه «فصل» معمولاً سعى مى‏شود يكنفر «سيد» از نسل پيامبر در مجلس حضور داشته باشد.

چون عشاير احترام خاصى براى اين قشر قائل است، گاهى در اثناى جلسه فصل يا خارج از آن كسى را به نام «فريضه» داور ـ تعيين مى‏كنند كه مورد قبول هر دو طرف دعواست. «فريضه» معمولاً به علت تجربه و خبره‏اى كه در مسايل و اختلاف‏هاى عشايرى دارد كارشناس و صاحب نظر است و ديدگاهش را اغلب هر دو طرف مى‏پذيرند. وى درباره اختلاف‏هاى بغرنج و مسائل «فصل» داورى مى‏كند.

فريضه‏ها، ريش سفيدان و شيوخ همانند دادسراها و دادگاه‏ها، همه روزه يا هر چند روز يكبار به دعواها و اختلافات يا «فصل» ميان افراد عشاير مى‏پردازند.



منابع