فرق مذهبی استان آذربایجان غربی
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
اهل حق
پيروان طريقت اهل حق در مياندوآب به «گوران» مشهور هستند و در شهر و روستاها به ويژه روستاهاى يارجان سفلى و عليا، اوج تپه، قشلاق و يقين على تپه به طور پراكنده زندگى مىكنند. جمع خانه آنان در خيابان 17 شهريور واقع شده است.
پيروان اين طريقت خود را تابع سيد كرمانشاهى مىدانند و عزل و نصب خليفه مياندوآب به وسيله او صورت مىپذيرد. خليفه سيد، در سال 1370 در مياندوآب و اطراف آن آقاى سليمان اسكندرى بوده است.
پيروان اهل حق در مياندوآب هر ساله براى زيارت او به كرمانشاه مىشتابند و همه ساله مقدارى از درآمد خود را به نام «الله مالى» به او تقديم مىكنند.
تابعين اين طريقت همديگر را «طايفه» و ديگران را «مقدم» خطاب مىكنند. از مشخصات ظاهرى آنان داشتن سبيلهاى بلند و پرپشت است كه هرگز تراشيده يا كوتاه نكردهاند.
دراويش
خانقاه مياندوآب در سال 1280 ه .ش به وسيله درويش محمدعلى، بنيان گذارده شد.
درويش در ابتدا گوشهاى از خانه خود را خانقاه قرار داد و سپس در سال 1308 ه .ش خانه او به صورت خانقاه تجديد بنا شد.
اين خانقاه در سال 1353 ه .ش تخريب و از نو ساخته شده است. مردم محل خانقاه را «تكيه» مىگويند.
در اين محل دوستداران و ارادتمندان اهل البيت گرد هم آمده و در گرد شيخ طريقت خود كه به «خادم الفقراء» مشهور است جمع مىشوند. ارادتمندان، شيخ طريقت، خادم الفقرا، در نزد مردم به درويش مشهوراند.
در ايام هفته و در اعياد مذهبى پيروان اين طريقت (دراويش) در خانقاه گرد هم آمده و ذكر يا على مىگويند و به خواندن اشعار عرفانى مىپردازند و در ديگر ايام همچون محرم به عزادارى، روضهخوانى، تعزيهخوانى مىپردازند.
در شبهاى جمعه نيز در اين خانقاه به اطعام فقرا پرداخته مىشد. در روزهاى جمعه نيز دراويش در خانقاه گرد هم مىآيند و ذكر جلى يا على، اشعار مولوى و حافظ را دسته جمعى مىخوانند.
مقام شيخ طريقت (خادم الفقرايى) در ميان خاندان درويش محمدعلى از نسلى به نسل ديگر منتقل شده است.
پس از درويش محمد على، ميرزا على خلوتى مشهور به نصرتعلى شاه سپرده شد و با مرگ او فرزند درويش محمد على، ميرزا حسن عرفانى و سپس به برادرش ميرزا علىاكبر عرفانى سپرده شد.
طريقيه ذهبيه
طريقه ذهبيه در نيمه اول قرن چهاردهم با ظهور عبدالكريم، اعجوبه زنجانى و شاگردش پرويز خان سلماسى «سفير العارفين» در خوى گسترش پيدا كرد.
در خوى مراسم ذكر و ورد آنها در دروازه محله، در بقعه اولياء الله برگزار مىشد و آنجا را خانقاه خود قرار داده بودند.
عبدالكريم زنجانى، پرويز خان سلماسى، پسر و نوهاش در آن مدفون هستند و ضريحى بر قبر آنان قرار دارد.
اين طريقه در شهرهاى ديگر استان، مانند اروميه نيز داراى پيروانى بوده است و آقا زمان، مشهور به سفير العارفين رياست اين فرقه را دارا بوده است و پس از مرگ او سيد آقا در مسجد جامع اروميه به تعليم و تربيت دراويش ذهبى پرداخته است.
اقليتهاى دينى
مسيحيت
حضرت عيسى در زمان سلطنت فرهاد چهارم، پادشاه اشكانى در فلسطين متولد شد. از آن قرن به بعد، دين مسيح به داخل حوزه حكومت ايران گسترش پيدا كرد.
نخستين كليساى مسيحى ايران در شهر اورفا در شمال فرات تأسيس گرديد و از آن پس دين مسيحيت به تدريج در نقاط مختلف ايران انتشار يافت.
اكثر كليساهاى كهن و معروف ايران مانند:
ـ كليساى طاطاوس و يا تادى مقدس معروف به قره كليسا واقع در جنوب شهرستان ماكو،
ـ كليساى سن استپانوس در 17 كيلومترى جلفا،
ـ كليساى سنت جورج در روستاى هفتوان سلماس،
ـ كليساى هريپ مسيحى در روستاى موجومبار شهرستان مرند و
ـ كليساى سوپ سركيس مقدس در خوى قرار نشانگر حضور گسترده ارامنه در اين استان مىباشد. در آذربايجان دو اقليت مسيحى معروف ارامنه و آشورى هستند كه پيش از اسلام در آن سرزمين زندگى مىكنند.
1ـ ارامنه
ارمنيان ايران در حدود يكصد و پنج هزار نفرند كه در آذربايجان و خوزستان و اصفهان پراكندهاند.
در جنگ جهانى اول (1917 .م) تركان عثمانى عده كثيرى ازاقليتهاى ارمنى كشور خود را قتل عام كردند و گروهى از آنان گريختند و به ايران پناه آوردند و در آذربايجان و نقاط ديگر سكونت گزيدند. مذهب ملى ايشان گريگورى است كه از فرق قديم مسيحى است. ارمنيان آذربايجان غالبا در اطراف اورميه و قراداغ زندگى مىكنند.
مركز كليساى ارامنه در نزديكى ايروان (اوچ كليسا) در كشور ارمنستان است و خليفه كل آنجا مستقر است. با انقلاب كمونيستى در شوروى و مخالفت با مذهب توسط آنان، ارتباط خليفهگرىها با مركز خليفهگرى ارامنه در اوچ كليسا قطع شد.
امور مذهبى ارامنه آذربايجان به وسيله خليفهگرى تبريز اداره مىشود و خليفهگرى ارامنه نيز اكنون به وسيله مركز خليفهگرى لبنان كه در دهكده انطلياس لبنان مستقر است اداره مىشود و خليفه ارامنه در ايران از سوى آنان عزل و نصب مىشود.
2ـ آشورى
آشورى و يا آسورىها بقاياى ملت قديم كلده هستند كه از دو هزار و پانصد سال در ايران زندگى مىكنند سپس در دوره اشكانى و ساسانى قبول دين مسيح كرده و به يكى از مذاهب قديم آن نسطورى در آمدند.
آشورىها، قديمىترين مسيحيان ايران هستند، آشورىها نخست تابع كليساى نسطورى روم بودند و در جنگهاى ايران و روم مورد سوء ظن پادشاهان ساسانى بوده و گاهى قتل عام مىشدند. اما سرانجام از كليساى روم استقلال يافته و كمتر مورد سوء ظن و همكارى با روميان قرار گرفتند. آشوريان پيرو نسطور يوس مىباشند.
وى در سال 424 .م، در شهر اورفا نظريه جديدى را ابداع كرد و گفت عيسى عليهالسلام داراى دو جنبه ممتاز يكى بشرى (ابن) و ديگرى الهى (اب) مىباشد.
اين نظريه مورد انكار كليساى كاتوليك قرار گرفت. اما اين نظريه در اورفا مورد پذيرش قرار گرفت و به تدريج عده زيادى از مردم شهر اورفا (مابين رود دجله و كشور روم) به مغرب ايران، آذربايجان و اطراف درياچه وان (در كشور تركيه فعلى) مهاجرت كردند و افراد زيادى به اين آيين گرويدند. اين فرقه را نسطورى و پيروان آن را آشورى مىنامند و رهبر مذهبى آنان را نيز مارشيمون مىنامند.
آشوريان از جهت عقايد دينى با ارامنه اختلافات اساسى دارند. آشورىها در قبل از جنگ جهانى اول (1914ـ1918 .م) در حدود پنجاه هزار نفر در آذربايجان غربى و اطراف درياچه وان سكونت داشتند. اما بعد از قتل عام عثمانىها به ساير نقاط كشور و برخى نيز به آمريكا مهاجرت كردند. از كليساهاى مشهور آنان در اروميه كليساى ننه مريم مىباشد. در گذشته آشوريان در آذربايجان غربى داراى 72 كليسا بودهاند.
در حال حاضر فقط هفتاد هزار آسورى يا آشورى در ايران بسر مىبرند. آسوريان آذربايجان غربى در ناحيه اروميه و سلماس و سيه چشمه و رود زاب زندگى مىكنند.
هم اكنون 6416 نفر مسيحى در استان آذربايجان غربى زندگى مىكنند.
اين جمعيت 26/0 درصد از جمعيت استان را تشكيل مىدهند.
از ميان مسيحيان استان 6177 نفر در اروميه، 194 نفر در سلماس و بقيه در ساير شهرستانهاى استان زندگى مىكنند.
3ـ يهوديان
حضرت موسى در چهارده قرن قبل از ميلاد مسيح به رسالت مبعوث شد.
در سال 585 ق.م، بخت النصر پادشاه جبار بابل به فلسطين تاخت و اورشليم را مسخر و چندين هزار يهودى را به بابل كوچ داد و مدت 80 سال يهوديان در بابل در اسارت بسر بردند و جمعى از آنها نيز به ايران مهاجرت كردند. يهوديان در دورانهاى مختلف به ايران كوچ نمودهاند.
در سال 70 .م، با ويران ساختن اورشليم از سوى رومىها، جمعى از يهوديان به ايران و بين النهرين مهاجرت نمودند و در شهرهاى مختلف ايران، همانند شهرها و روستاهاى استان آذربايجان غربى مسكن گزيدند.
در قبل از جنگ جهانى دوم (1944ـ1939 .م) يهوديان زيادى در اين استان زندگى مىكردند. اما با ظهور دولت اشغالگر اسرائيل يهوديان زيادى به آنجا مهاجرت نمودند و تعدادى نيز به ديگر شهرهاى ايران به ويژه تهران مهاجرت نمودند.
هم اكنون در استان آذربايجان غربى فقط 90 يهودى سكونت دارند.
ميسيونرهاى مذهبى در اروميه
به علت سكونت مسيحيان در استان آذربايجان غربى از ديرباز ميسيونرهاى مذهبى كشورهاى مختلف در اروميه حضور داشتهاند.
1ـ ميسيونرهاى آمريكايى (پروتستانها)
نخستين ميسيونرهاى مذهبى در سال 1250 ه .ق / 1834 .م، زمان سلطنت محمدشاه قاجار، از سوى كليساى پروتستان امريكا وارد اروميه شدند.
ميسيونرهاى مذهبى پروتستان در اروميه و اطراف آن تا سال 1851 .م، 58 باب دبستان ايجاد نمودند.
همچنين آنها در اروميه به مداواى بيماران و تأسيس مدرسه طب پرداختند و مبلغين مذهبى آنان نيز به تبليغ مذهب پروتستان پرداختند كه اين عمل با مخالفت كاتوليكهاى اروميه روبرو شد.
2ـ ميسيونرهاى فرانسوى (كاتوليكها)
در سال 1841 .م / 1257 ه .ق، ميسيون كاتوليك (لازاريستها و خواهران شفقت) در اروميه مستقر شدند و اقدام به تأسيس مدرسه و تبليغات مذهبى نمودند و كتابهاى مذهبى را در اختيار مسيحيان و غير مسيحيان قرار مىدادند.
رئيس اين هيئت ميسيو سنتاك، نماينده پاپ در تهران نيز محسوب مىشد. ميسيون كاتوليك داراى نفوذ فراوانى بود. ميسيو سنتاك پس از فرار مسيحيان از اروميه پس از كشتار بزرگى كه از مسلمانان نمودند، باقى ماند و سرانجام به وسيله نيروهاى عثمانى و كردها كشته شد.
3ـ ميسيونرهاى انگليسى
انگليسىها نيز به دنبال فعاليت مبلغين مذهبى آمريكايى و فرانسوى، از طرف كشيش كانتر بورى هيأتى از مبلغين خود را به اروميه اعزام نمودند.
4ـ ميسيونرهاى روسى
در سال 1900 .م، روسها با مشاهده فعاليت ميسيونرهاى خارجى در اروميه و به خاطر حفظ نفوذ سياسى خود، مبلغين مسيحى، ارتدكس را به آنجا اعزام نمودند و با تأسيس مدرسه عدهاى را به سوى مذهب ارتدكس جذب نمودند.
اختلافات مسيحيان و مسلمانان
در دورانهاى مختلف مسلمانان و مسيحيان در آذربايجان غربى در كمال آرامش و مسالمت در كنار يكديگر زندگى مىكردند. اما با شروع جنگ جهانى اول، آشوريان عثمانى كه در حدود درياچه وان زندگى مىكردند، به علت تمايلات مذهبى به حمايت از روسها پرداختند و دولت عثمانى نيز به سركوب آشوريان كه به جيلو معروف بودند پرداخت.
جيلوها از خاك عثمانى به طرف آذربايجان غربى كوچ كردند و در نواحى اروميه، سلماس، خوى و ديگر مكانها مسكن گزيدند.
با ورود 25000 تن از جيلوها و پيوستن حدود 5000 ارمنى از ناحيه قفقاز و نخجوان (كه به قاچاقها مشهور بودند) به آنان و وجود 20000 خانوار مسيحى در نواحى اروميه، سلماس، خوى تغيير ناگهانى در تركيب جمعيت نواحى آذربايجان به وجود آمد.
از سوى ديگر جيلوها در مناطق مختلف دست به غارت و كشتار مسلمانان زدند. اين كشتار، با قتل مارشيمون رهبر مذهبى و نظامى جيلوها به وسيله اسماعيل آقا (سيمقو) شدت پيدا كرد.
مسيحيان با هدايت ميسيونرهاى مذهبى همانند دكتر شيد آمريكايى به غارت و قتلهاى فراوان دست زدند و با محاصره اروميه و فتح آن جمعيت بىشمارى اعم از مرد و زن و كودك به دست آنها كشته شدند و منازل مسلمين غارت و به آتش كشيده شد. آنان بسيارى از روحانيون را به تلافى قتل مارشيمون كشته و حاج ملا اسماعيل را سر بريدند.
در اين كشتارهاى فجيع، نزديك به 140000 نفر از مسلمانان كشته شدند. جنازههاى مسلمين پس از روزها در خيابان افتادن، در گورهاى دسته جمعى دفن گرديد.
با ورود عثمانىها به نواحى اروميه، بسيارى از مسيحيان به طرز خفتبارى شبانه در حالى كه با چشمهاى نگران به اموال خود نگاه مىكردند اروميه و نواحى آن را ترك و به هدايت انگليسىها به همدان رفته و سپس به سوى عراق (كه در آن دوران تحت نفوذ انگليسىها بود)، روسيه و ساير نقاط ايران رهسپار شدند.
اما در دوران پادشاهى رضاخان با فرمان عفو عمومى نسبت به ارامنه دوباره بسيارى از آنها به شهرهاى خود بازگشتند.