اقلیتهای دینی استان کهگیلویه و بویراحمد
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
بهائيت در استان
زمينههاى پيدايش و رشد بهائيت در استان به حدود 90 سال پيش باز مىگردد به علت فقر فرهنگى و پايين بودن وضعيت اقتصادى مردم بهائيت توانست به اين خطه از سرزمين ايران راه يابد.
چنانكه در سنت شفاهى مردم اين منطقه مشهور است فردى به نام ملا عبدالله به روستاهاى حومه امامزاده عبدالله و دهستان فعلى سادات محمودى عزيمت نمود و به مردم روستا اعلام نمود كه مىخواهد به فرزندان آنها را باسواد كند اما وى در خلال تدريس به آموزش مبانى بهائيت پرداخت.
از سوى ديگر با پشتيبانى مالى از مردم فقير سادات محمودى، مردم را به سوى بهائيت فرا خواند و برخى از افراد به خاطر مشكلات مالى و فقر به سوى اين مذهب گرايش پيدا كردند و هر روز به تعداد آنها اضافه مىشد. تا جايى كه در روستاهاى كتا، مرغ چنار و ميمند ظرف چند سال 64 خانواده بهايى شدند.
از سويى سياستهاى رژيم پهلوى به ويژه در دوران نخست وزيرى امير عباس هويدا در حمايت از افراد بهايى و دادن امكانات دولتى و ساير حمايتها سبب جذب افراد بيشتر مىگرديد.
تا آنجا كه در كتا كه مركز بهائيان بود از امكانات آب، برق، جاده و خدمات بهداشتى برخوردار شد در حالى كه ساير مناطق از چنين امكاناتى محروم بودند و مردم ساير مناطق كه داراى مذهب شيعه بودند بيماران خود را براى مداوا به كتا مىبردند. پس از پيروزى انقلاب اسلامى مردم كتا مورد هجوم قرار گرفتند و بسيارى از آنها به مهيار اصفهان كوچ كردند اما پس از چندى به خانههاى خود بازگشتند و سياست سكوت را پيشه خود ساختند. هم اكنون بهائيان استان به صورت مخفى به تبليغات خود ادامه داده و اكثرا از وضع مالى مناسبى برخوردار هستند اما از تحصيلات عالى برخوردار نيستند.
بهائيان استان در بويراحمد، گچساران پراكندهاند و بهائيان بويراحمد با مركزيت اصفهان و بهائيان گچساران با مركزيت شيراز ارتباط دارند.
ـ كيش طلوعى
در آستانه ملى شدن صنعت نفت در سال 1330، كيش جديدى به نام كيش طلوع در ناحيه بختيارى ظهور كرد و به تدريج به نقاط عشايرى كهگيلويه و بويراحمد نيز سرايت كرد.
در اين سال چند نفر شياد با ريش و سبيل بلند، موهاى ژوليده و كشكول و بوق و عصا به دست، به رهبرى سيد ابوالفتح از غار كيخسرو واقع در كوه دنا در كهگيلويه حركت كرده و پس از عبور از رودخانه خرسان به خاك جانكى رفتند و از آنجا به دهستان امامزاده شاه قطب الدين واقع در سه دهستان بختيارى رفتند و در اين سه دهستان كه به واسطه كوههاى عظيم و مرتفعى كه دور تا دور آن كشيده، مردمش از كوچكترين آثار تمدن محروم ماندهاند و زندگى آنها با انسانهاى عصر حجر شبيه است و نژاد آنها مخلوطى از بويراحمد و بختيارى است، شروع به فعاليت كردند. اساس مسلك جديد آميختهاى از آيين مزدك، اسلام و مرام كمونيست بود.
در اين آيين مردها را ملزم مىساخت سر خود را با تيغ تراشيده و زنان چادر پوشيده و دور كمر را با كمربند سياه ببندند.
آنان زنان را موجب تباهى و نيستى دانسته و به نوعى اشتراك قائل بوده و نوعى بىرغبتى به دنيا، مال و زن را تشويق مىكردند.
اين شيادان دين ساز خود را پيامبر الهى دانسته و با اعمال خارق العاده روز به روز مردم بيشترى را به دور خود جمع مىكردند.
پيامبران دروغين در حالى كه پرچمى سبز رنگ در دست داشتند، چنين تبليغ مىكردند كه هر كس در كنار ما قرار بگيرد و چشم بر اين پرچم بدوزد گناه او بخشيده خواهد شد و مردم را تهديد مىكردند هر كس به دين ما نگرود مورد غضب قرار گرفته و به سگ و گربه تبديل خواهد شد و اگر بيشتر مورد غضب ما قرار بگيرد در دنيا او را گرفتار بليات خواهيم كرد.
اين تفكر تا آنجا در ميان مردم مناطق بويراحمد و كهگيلويه نفوذ كرده بود و موجبات تألمات روحى مردم ايلها را فراهم كرده بود كه مردم با تشكيل اجتماعات و گفتن شعارهاى دينى و سينهزنى و خواندن اين بيت:
مه كه مهر على در دل مه گاو و گله سى چنمه
تا حدى اين مراسم مردم را تحت تأثير قرار مىداد كه برخى از مردم دچار غش مىشدند و با اذكار رهبر طلوعيان (سر طلوع) به هوش مىآمدند.
اين افكار چنان در مردم نفوذ كرد كه حتى دزدان اموال دزدى شده را به صاحبان اموال باز پس مىدادند و به خيل طلوعيان مىپيوستند. از سوى ديگر مردان و زنان گناهكار به اعتراف مىپرداختند.
طلوعيان در بين مردم چنين تبليغ مىكردند كه به زودى امام زمان عليهالسلام ظهور خواهد كرد و ريشه ظلم و ستم را بر خواهد كند. مردم ايلات نيز دسته، دسته به سوى طلوعيان آمده و با تقديم هدايا و نذورات به طلوعيان تقرب مىجستند.
در اين ميان بازار ملا آقا بابا (از مردم روستاى نزديك ياسوج) از ديگران گرمتر بود و مردم گروه گروه از نقاط بويراحمد، حتى ممسنى، به زيارت او مىآمدند. عاقبت با دخالت نيروهاى ارتش و ژاندارمرى به حيات اجتماعى طلوعيان خاتمه داده شد.