اقلیتهای دینی استان خوزستان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
ـ زرتشتيان
مطابق آنچه كه از اوستا معلوم مىشود زرتشت در ايران به دنيا آمده و از ميان طايفهاى از مغها برخاسته، در 30 سالگى به الهامات و وحىهاى آسمانى رسيد و در 40 سالگى رسما براى تبليغ دين جديد به مبارزه و پيكار پرداخت.
بيش از دو سال از ظهور او نگذشته بود كه توانست با تبليغ مؤثر پادشاه عصر يعنى (وشتياسب) پدر داريوش را به دين خود برگرداند و به پشتيبانى همين پادشاه بود كه زرتشت توانست همه ايران را به آئين زرتشتى آشنا كند و بدون ترس در همه جا دين خود را رواج دهد.
با ظهور زرتشت و آيين يزدان پرستى مردم خوزستان به آيين جديد گرايش پيدا كردند. باقيمانده آتشكدههاى فراوان كه در نواحى مختلف خوزستان برجاى مانده است نشانگر آن است كه پيروان بىشمارى از آيين زرتشت در اين نواحى زندگى مىكردند.
ـ مانويان
در قرن سوم ميلادى آئينى به نام آئين مانى در مرزهاى مشترك ايران (ايلام) و بابل نمايان گرديد. موسس آن مانى يا (مانس) نام داشت و نسبش از طرف مادر به اشكانيان (پارتيان) مىرسيد.
مانى وقتى به سن 27 سالگى رسيد (242 ميلادى) در روزى كه شاپور اول تاجگذارى مىكرد براى نخستين بار به انتشار دين خود پرداخت. شاپور اول گفتار مانى را پذيرفت و به اتباع خود دستور داد چنان كنند.
اينكار بر زرتشتيان سخت ناگوار آمد و موبدان اجتماع كردند تا وى را از اين عقيده منصرف سازند، ولى شاپور درخواست آنان را نپذيرفت.
با ظهور مانى و انتشار دين او، عدهاى از مردم خوزستان به دين وى گرايش پيدا كردند. مانى پس از مرگ شاپور ساسانى در حدود سال 276 م، در خوزستان، هرمزد اول مانى را به دست روحانيان زرتشتى سپرد و وى به وسيله مخالفانش در شهر جندى شاپور به دار آويخته شد و طرفداران وى نيز در خوزستان سركوب شدند.
بدين ترتيب آئين زرتشت در طول دوره ساسانى به صورت دين ملى و رسمى قرار گرفت.
بر طبق سرشمارى سال 1355، زرتشتيان اين استان 464 نفر بودهاند كه در سال 1375 به 895 نفر افزايش يافتهاند.
ـ يهوديان
حضرت موسى، پيامبر بزرگ الهى دين يهود در قرن 14 ق.م به پيامبرى مبعوث شد. در دورههاى مختلف، يهوديان در اثر فشارهاى مختلف مجبور به مهاجرت به سرزمين ايران شدهاند.
نخستين گروه از يهوديان در فاصله سالهاى 741ـ749 ق.م وارد ايران شدهاند و آخرين گروه از آنان در سال 79 م، وارد ايران شدهاند.
در قرن چهارم ه .ق خوزستان به ويژه اهواز از مراكز مهم يهوديان ايران محسوب مىشده و شوشتر بزرگترين مهاجر نشين يهود محسوب مىگرديد.
بنيامين تودلا، خاخام و جهانگرد يهودى (اسپانيايى) كه در حدود سال 550 ه .ق از شوشتر ديدن كرده، جمعيت يهودى اين شهر را 7000 نفر و وجود 14 كنيسه را در اين شهر گزارش كرده است.
بر اساس سرشمارى سال 1355 جمعيت يهوديان استان 893 نفر بوده كه در سال 1375 به 29 نفر كاهش پيدا كرده است.
ـ مسيحيان
حضرت عيسى عليهالسلام مقارن با سلطنت فرهاد چهارم، پادشاه اشكانى در فلسطين متولد شد. پس از آنكه به پيامبرى مبعوث گرديد دين خود را توسط حواريون به جهان و جهانيان تبليغ نمود.
پس از گذشت يك قرن از تولد مسيح، شهر «اورفا» در شمال رود فرات از مراكز مهم تبليغى دين مسيح قرار گرفت و اولين كليساى مسيحى ايران در اين شهر بنيانگذارى شد.
در لشكركشىهاى شاپور اول ساسانى (241ـ272 م) بسيارى از عيسويان از ممالك قلمرو روم از سوريه و شمال بين النهرين به ايرانشهر انتقال داده شدند.
چه در بابل و چه در خوزستان در ابتداى قرن سوم ميلادى مركز جنبش مسيحيت در ايران شهر «ريواردشير» واقع در شمال بوشهر فعلى در كنار رود تاب بود كه آيين جديد از آنجا به همه اطراف منتشر مىشد.
مقارن همان زمان در ايالت مجاور يعنى عربستان، بيت لايات (جندى شاپور بعد) يكى از مهمترين قرارگاههاى كليساى مسيحى محسوب مىشد.
در زمان شاپور دوم و بهرام پنجم و يزدگرد، مسيحيانى كه حاضر به ترك عقايد دينى خود نشدند، قتل عام شدند.
گندى شاپور، شوش، اهواز و شوشتر از شهرهاى اسقف نشين بوده است و همزمان با فتح شوش جمعيت مذهبى مسيحى در آنجا زندگى مىكردهاند كه داراى دير نيز بودهاند.
بر اساس سرشمارى سال 1355 جمعيت مسيحى استان 9637 نفر بودهاند كه در سال 1375 به 1416 نفر تنزل پيدا كرده است.
ـ صابئيان
واژه صابئين، صابئان، صابئه و صابئون از كلمه صابى گرفته شده است. در فرهنگ عميد در توضيح كلمه صابى و صابئين چنين مىنويسد: الف) صابى كسى كه از دين خود به دين ديگرى نگرويده.
ب) صابئين فرقه مذهبى كه آنها را مشرك يا ستاره پرست و يا بت پرست مىدانند.
پيروان آيين صابى گويا قبل از مهاجرت به بين النهرين، كلده و نقاط ديگر، در سرزمين فلسطين مىزيستند. بعضى از دستههاى مهاجر اين قوم، در حجاز، عراق و خوزستان اقامت داشتهاند.
برخى از مورخان محل آنها را هند ضبط كردهاند.
به عقيده صابئين مندايى محل نزول حضرت آدم عليهالسلام در اطراف «سرانديب» بوده است. مسيحيان آنان را پيروان حضرت يحيى «قديس يوحنا» دانسته، در قرن اول هجرى آنان «نصارى» در قرن دوم «حرانى» منصور دوانيقى و پيروان او آنان را ستاره پرست بعدها به آرانى تحريف يافته و ايرانيان آنان را سبى خواندهاند.
صاندايى نامى است كه صابئين خود را به آن مىنامند اين كلمه از واژه «من دا» گرفته شده است كه به معنى عرفان است. مندايى يعنى عارف يا منسوب به عرفان و در حقيقت عرفان و تصوف از جمله ديگرى منحوت شده است كه به صورت «من دا أهى يه» بوده و به معناى شناخت وجود يا معرفت وجود است.
مندائيان خوزستان خود را اهل كتاب و پيرو حضرت يحيى بن زكريا عليهالسلام مىدانند. والاترين كتاب آنها «كنزاربّا» نام دارد كه از كلمه كنز يا گنج گرفته شده كه به معناى مخزن است.
آنان براى كلمه «واجب الوجود» كه حكما به خدا اطلاق مىكنند و در نزد اكثر صوفيان به حقيقت آفرينش تعبير مىشود لغات اصطلاحاتى از قبيل «ريشه اشياء»، «ميوه بزرگ»، «ظرف بزرگ»، «وجود نهايى»، «حقيقت اول»، «روشنى والا»، «موبد بزرگ» و با لفظ نطفه كه به معناى لغت نيطوفتاست مىتوان اشاره كرد.
صابئين غسل جنابت و مس ميت را انجام مىدهند و خوردن شراب، گوشت خوك، سگ، كبوتر و پرندگان چنگال دار را حرام دانسته و ختنه نمىكنند.
آنان در شبانه روز سه بار با طهارت نماز مىخوانند: 1ـ نماز فجر 8 ركعت. 2ـ نماز ظهر 5 ركعت كه در هر ركعت سه بار سجده مىكنند. 3ـ نماز شب در ساعت سوم شب خوانده مىشود.
آنان علاوه بر نمازهاى فوق الذكر، نماز نوافل نيز دارند كه يكى در ساعت دوم و ديگرى در ساعت نهم روز بجا آورده مىشود، اكثر احكام، حدود و ازدواج آنها مثل مسلمانان است.
تعميد از نخستين اسرار دين مسيح و نصرانيت است و آن شستن كودك و غيره به آب به نام پدر، پسر و روح القدس است.
تعميد نزد صابئان مندايى مقام خاصى دارد. مثلاً غذا را تا تعميد (غسل) نشود حلال نمىدانند. بر هر صابئى واجب است تا هر چه از ظروف وارد خانه خود مىكند، تعميد دهد. اين امر درباره ادوات طبخ و گوشت نيز لازم مىآيد.
تعميد در موارد ذيل انجام مىگيرد: 1ـ تطهير كودك، 2ـ پاك نمودن گناهكار و كسب بخشش براى او، 3ـ تطهير كسى كه از گوشت ذبح بيگانه و يا گوشت حرام بخورد.
بدين جهت با توجه به اهميت آب در دين صابئى و از آنجايى كه طهارت جز با غسل ارتماسى حاصل نمىشود، مشاهده مىگردد كه آنان در نزديكى آبهاى جارى اقامت مىگزينند.
در حال حاضر تعداد كل افراد صابى بنا به ادعاى خودشان، حدود 120 هزار نفر است. از اين تعداد 100 هزار نفر در عراق و قريب 20 هزار نفر در جمهورى اسلامى ايران به سر مىبرند.
بر طبق آمار سال 1364، 8 الى 9 هزار نفر از صابئين در اهواز و در كنار كارون و در محلههاى خيابان نظامى و خسروى، منطقه پل سياه اعامرى، لينهاى 4 و 5 حصير آباد ساكن بودهاند. اخيرا شروع به خريد ساير منازل اين منطقه كردهاند و در ديگر نقاط شهر اهواز به صورت پراكنده زندگى مىكنند.
در خرمشهر 6 الى 7 هزار نفر در جنوب شرقى شهر زندگى مىكردند كه پس از شروع جنگ تحميلى به صورت مهاجرين جنگى اكثرا در شيراز، اهواز و شهرهاى ديگر سكونت اختيار كردهاند.
در كنارههاى حاشيه سوسنگرد، بستان، حويزه، هور نزديك 4 هزار نفر سكونت دارند.
در تهران 20 خانواده، در كرج 10 خانواده، در شمال كشور 14 خانواده و در شيراز 40 خانواده سكونت دارند.
صابئين فعلى خوزستان خود را ماندايى و اهل كتاب مىدانند. در صفحه 199 استفتائات آيت الله خامنهاى رهبر انقلاب اسلامى، آنان داراى حكم اهل كتاب شناخته شدهاند.
صابئين اكنون با استفاده از نعمت آزادى و حمايت جمهورى اسلامى آزادانه به اجراى مراسم و مناسك دينى خود مىپردازند و حتى غالبا با عقد پيمان «چرمش» در شمار عشاير عرب زندگى مىكنند. بر اين اساس از مزاياى عرف عشايرى مانند حمايت، دفاع و فصل مشترك بهره مىگيرند.
بر خلاف گذشته، پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى، صابئين خوزستان به چاپ و تكثير كتابهاى خود مانند: درفش، رشامه، براخه، صابئين اهل كتاباند و غيره مبادرت كردهاند.
صابئين بنا به مذهب خود از ورود هرچه بيگانه است جلوگيرى و ممانعت مىكنند. آنان حتى از قبول اغيار به دين خود راضى نمىشوند و از بازگشت صابيانى كه از دين خارج مىشوند، استقبال نمىكنند. به عقيده آنها صابئى بايد از نسل صابئين باشد.
در انجام عبادتها و مراسم دينى نيز باور دارند كه حتما بايد به زبان خاص مندايى باشد.
در حال حاضر نام كتابهاى صابئين بنا به نوشته سليم برنجى كه خود از مندائيان خوزستان است چنين است:
1ـ گنزاربّا، 2ـ سيد را ادنشماثا، 3ـ ادراشا اِديهيا، 4ـ سيد را اد مصوتا، 5ـ انيانى، 6ـ قلستا، 7ـ اسفر ملواشه، 8ـ الماريشايا، 9ـ تفسير پغرا، 10ـ طومار حران گوبيثا، 11ـ قماها، 12ـ الف ـ ترسرشياله.