فیلسوفان و عارفان استان زنجان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
ابوبكر ابهرى
عبدالله فرزند طاهر فرزند حارث طائى، زاهد، عالم و عارف قبل از سال 304 ه .ق در ابهر به دنيا آمد. نسب شناسان نسب او را به حاتم طائى مىرسانند.
ابوبكر ابهرى جهت فراگيرى علوم و ديدار با بزرگان صوفيه در سال 328 ه .ق سفرى به مكه و قزوين كرد.
وى نزد اساتيدى چون يوسف بن حسين رازى متوفى 304 ه .ق كه شيخ رى و قهستان بود و هم چنين مظفر قرمسينى صحبت داشت و از آنها علم فرا گرفت و از شاگردان ايشان ابوبكر فراء، ابوالعباسى بردعى صوفى و شيخ ابوالقاسم نصر آبادى را مىتوان نام برد. كتاب يا تاليفاتى را به ايشان نسبت ندادهاند ولى سخنان عارفانه و حكيمانهاى دارد.
وى رعايت اصول شرع را لازمه طريقت و تصوف مىداند. عبدالرحمان جامى در نفحات الانس او داراى كرامات و خرق عادت دانسته است. همچنين مرحوم قزوينى او را معاصر شبلى مىداند و او را داراى خانقاهى در شهر ابهر مىداند.
شيخ مهلب بن احمد بن مرزوق مىگويد:
«با هيچ كس از مشايخ اين طايفه صحبت نداشتم كه صحبتشان برايم مفيد باشد مگر شيخ ابوبكر طاهر ابهرى». ابهرى در سال 330 ه .ق در ابهر وفات نمود و براى قبر او بارگاهى در زمان سلجوقيان بنا نهادهاند كه آن بنا هم اكنون موجود مىباشد.
قطب الدين احمد ابهرى
ابوالرشيد قطب الدين احمد فرزند محمد فرزند عبدالله ابهرى در روز اول شوال سال 500 ه .ق در ابهر به دنيا آمد.
او نزد شيخ ضياءالدين سهروردى درسها را فرا گرفت و با راهنمائىهاى استاد موفق به فتح باب شده و اسرار ظاهر و باطن بر وى مكشوف گرديد و به درجهاى نايل شد كه در زمره خلفاء شيخ ضياءالدين در آمد و داماد وى نيز شد.
اوحد الدين كرمانى درباره قطب الدين ابهرى مىنويسد:
«شيخ ضياء سهروردى از جمله اصحاب بود و در عصر خود نظير نداشت، مرشد، هادى و صاحب دعوت بود. اول كسى كه دعوت را قبول نمود قطب الدين ابهرى بود».
قطب الدين علاوه بر عرفان از محدثان نيز بوده است و از قاضى ابوالفتح عبدالله معروف به بيضاوى وابوالقاسم زاهر بن ظاهر شحامى نيشابورى سماع حديث داشته و از ياران و مريدان ابوالنجيب عبدالقاهربن عبدالله عمويه سهروردى بدو انتساب دارد.
پس از وفات ابوالنجيب قطب الدين بجاى او در بغداد بر مسند ارشاد نشسته و گفته شده است كه قطب الدين بزبان عربى شعر مىگفته است و ابن الفلوطى دو بيت از اشعار عربى او را ضبط كرده است. همچنين كنيه او را ابوالرشيد آورده است.
وفات شيخ احمد ابهرى در سال 577 ه .ق در بغداد اتفاق افتاد در بقعه معروف به بقعه ابوبكر ابهرى مدفون است.
شهاب الدين سهروردى
ابوالفتوح يحيى بن حبش بن اميرك سهروردى، شافعى، حكيم، صوفى، متكلم، فقيه، اصولى، اديب و شاعر در سال 549 ه .ق در قريه سهرورد از روستاهاى شهر زنجان چشم به جهان گشود و در مراغه دوران كودكى و نوجوانى خود را سپرى كرد. سپس به اصفهان رفت ومدتى در آنجا زندگى نمود. سپس به شهرهاى بغداد و حلب جهت فراگيرى علوم مسافرت نمود.
وى پس از تحصيلات، مسافرتهائى به داخل و سپس به خارج ايران داشته است. او به شهرهائى همچون آناتولى و شامات سفر نمود.
وى نزد اساتيدى چون امام مجدالدين در مراغه درس آموخت و هم چنين در اصفهان تحصيلات صورى خود را نزد ظهيرالدين قارى به اتمام رسانيد.
در مذهب سهروردى اختلاف نظر وجود دارد. چنانچه خود ايشان در مقدمه كتاب خود به نام حكمة الاشراق اظهار مىدارد: وى از ثنويت و مجوسيت بيزار بود. پس نمىشود او را مجوسى يا مانوى دانست.
از مجموعه رسايلش چنين بر مىآيد كه با صوفيان برخورد و ملاقاتهائى داشته است و از اوان جوانى به سير و سلوك و رياضت پرداخته و به مقام مكاشفه نيز نايل آمده است.
او ميان فلسفه و عرفان كه تا آن زمان از يكديگر دور بود پيوندى برقرار نمود و به دليل همين گستاخى و به جهت تسريح در حكمت خسروانى از تعبيرات ايرانى و كلمات زردشتى استفاده مىكرد و به همين دليل خام انديشان و متعصبان او را به بد دينى و الحاد متهم نمودند و علماى حلب خون او را مباح اعلام نمودند.
سرانجام صلاح الدين ايوبى فرمانرواى مصر و شام فرمان قتل وى را صادر نمود و در روز 5 رجب سال 587 ه .ق در سن 38 سالگى در زندانى در شهر حلب به دستور پادشاه خفه گرديد و كشته شد.
به سهروردى كتابهاى زيادى نسبت دادهاند كه از 50 عدد تجاوز مىكند از جمله آنها عبارتند از: التلويحات فى الحكمة، التنقيحات فى اصول الفقه، حكمة الاشراق.
اثيرالدين مفضل ابهرى
اثيرالدين، مفضل بن عمر ابهرى از دانشمندان قرن هفتم هجرى و بزرگترين شاگرد امام فخر رازى در حكمت و رياضى، در ابهر زنجان از مادر زاده شد. چون فتنه مغولان در ايران ظاهر شد به شام رفت و روزگارى چند در دمشق زيست و مدتى نيز به روم رفت و در آنجا اقامت گزيد و به تدريس علوم عقلى پرداخت.
ابهرى در موصل و اربل با كمال الدين بن يونس موصلى فقيه و رياضيدان و منطقى (6392 ه .ق) ديدار كرده و با وجود كبر سن به درس او حاضر گشته. ابهرى با خواجه طوسى رابطه دوستى داشته و با هم مكاتباتى نيز داشتهاند، و وقتى خواجه رسالهاى نوشت و همراه نامهاى نزد ابهرى فرستاد و از او در خواست كرد تا در دو سه موضعى از رساله كه در خاطر خواجه خارى بوده جواب بنويسد.
تشيع ابهرى به درستى روشن نيست. اما آثار او مورد توجه خواجه طوسى و ملاصدراى شيرازى بوده است، تا آنجا كه كتاب تنزيل الافكار در منطق او از سوى خواجه طوسى شرحى بر آن نوشته شده همچنين ديگر كتاب وى هداية در منطق و حكمت الهى و طبيعى، از سوى صدرالدين شيرازى شرح شده. اين دو كتاب در مجامع علمى شيعه مورد توجه بوده است و كتاب هداية از جمله كتابهاى درسى طالبان حكمت به شمار مىرود. ابهرى در شعر نيز دستى داشته است. از شاگردان معروف او مىتوان از كاتبى قزوينى رياضى دان و منجم، عمادالدين زكرياى بن محمود قزوينى مولف كتاب البلاد و عجائب المخلوقات و ابن خلكان مولف كتاب معروف و فيات الاعيان و العبر نام برد.
وفات او را ميان سالهاى 660 تا 663 ه .ق نوشتهاند.
از آثارش مىتوان هداية الحكمة، ايساغوجى (در منطق) و الزبذه را نام برد.
حكيم هيدجى
حاج ملا محمد على (ملا محمد) فرزند معصوم على هيدجى، حكيم متاله و زاهد وارسته در سال 1270 يا 1272 ه .ق در روستاى نزهت هيدج واقع در شصت كيلومترى شرق زنجان چشم به جهان گشود.
تحصيلات مقدماتى را در سنين نوجوانى در هيدج فراگرفت و در سال 1297 ه .ق براى ادامه تحصيل عازم دار السلطنة قزوين شد و در مدرسه حسن و حسين خان قزوينى به آموختن صرف، نحو، منطق و معانى و بيان پرداخت. در اين ايام به سختى امرار معاش مىكرده است.
او بعد از 4 يا 5 سال اقامت در قزوين به تهران عزيمت نمود و به تحصيل علوم پرداخت. همچنين در سن 35 سالگى سفرى از تهران به عتبات مقدسه كرد و سپس به تهران مراجعت كرد. او به زيارت بيت الله الحرام و مشاهده مشرفه ائمه اطهار عليهالسلام نايل آمد.
او شاعرى نكته پرداز، محقق، مولف و جامع معقول و منقول بوده است. وى نزد اساتيدى همچون جناب آقاى ميرزا حسين سبزوارى كه سرآمد شاگردان حاج ملاهادى سبزوارى بود كسب فيض نموده است. همچنين در نزد حكيم فرزانه ميرزا ابوالحسن متخلص به جلوه(ره) استفاده نموده است و در مدرسه حسنخان مدتى از محضر درس سيد على خوئينى صاحب حاشيه بر قوانين درسهاى صرف، نحو، منطق و معانى بيان را فرا گرفت.
او شاگردان زيادى از جمله آقا ميرزا احمد آشتيانى آقا شيخ محمد تقى آملى، آقا ميرزا ابوالحسن شعرانى را تربيت نمود.
از نوع اشعار و سرودههاى حكيم استفاده مىشود كه حكيم در تمام مدت عمر ازدواج نكرده و تا آخر عمر مجرد بوده است. حكيم در دوره كهولت از همه چيز بريد و به مطالعه، شناخت حكمت و عشق حقيقى پرداخته است.
هيدجى شخصا انسانى قانع، عابد و پارسا بود و در سينهاش غم بينوايان و بيچارگان سنگينى مىكرد. حكيم در مدت حيات خود با كمال قناعت زندگى كرد و براى حكام دنيا ارزشى قايل نبود و براى كسب آن مدح هيچكس را نگفت و انسانى بى پيرايه بود.
او بعد از فوت پدرش تمامى ارث خود را به برادران بخشيد و خود را كنار كشيد و علت اين كار را قناعت و عافيتطلبى مىدانست.
وى به مدت 25 سال در مدرسه منيره نزديك معصوم زاده ناصرالدين در تهران تدريس معقولى، به درس و بحث با طلاب مشغول بود. خود فرمود كه: با مردم بودم و بر مردم بارى نبودم. بعضى وى را از اوتاد زمان مىدانستند.
حكيم در سال 1349 ه .ق وفات نمود و به وصيت آن مرحوم جنازهاش به شهر قم حمل شد و حضرت آيت الله شيخ عبدالكريم حائرى يزدى بر او نمازگزارد و در سمت شمالى بارگاه حضرت معصومه عليهاالسلام به خاك سپره شد.
نامبرده داراى آثار متعددى است كه به بعضى اشاره مىگردد: تعليقه (حاشية) بر منظومه سبزوارى، كشكول، ديوان اشعار، رساله دخانية.
حاج ملا آقا جان زنجانى
حاج ميرزا محمود زنجانى معروف به ملا آقا جان در زنجان متولد گرديد و در همانجا به تحصيل و تهذيب نفس پرداخت و از راه منبر به تبليغ دين و مكتب اهل بيت پرداخت.
او از جمله ره يافتگانى بود كه جمعى از انفاس قدسيه او استفاده نموده و خود به وصال يافتند و كرامت بى شمار از وى نقل شده است. او در وصال و مولايش حضرت مهدى(عج) بسيار مىگريست. از اشعار او خطاب به مولايش چنين است:
با خدا جويان بى حاصل شها تا كى نشينم باش يك ساعت خدا را تا خدا را در تو بينم در يمين در يسارم مطرب و ساقى نشسته زين سبب افتان و خيزان در يمين و در يسارم
وى خبر مرگ خود را چند روز پيش از مرگش به يكى از دوستانش داده بود و پس از مرگ در گورستان عمومى زنجان مدفون گرديد.