پیشینه مذهبی استان خوزستان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
پيشينه مذهبى
در گذشته بوميان خوزستان يك يا چند نوع از مظاهر طبيعى مثل آب، آفتاب، ماه و كواكب آسمانى و غيره را پرستش مىكردهاند ولى عيلامىها در سرزمين سوزيان آفتاب و بعضى از ستارهها را پرستش مىنمودند.
آثار كشف شده در شوش، ايزد بانو (ايزد بانوى «اى نينا» كه از 2500 سال ق.م شناخته شده است كه اكنون در موزهى لوور پاريس مىباشد) گواه آن است كه مردم اين منطقه در برههاى از زمان به بت پرستى روى آوردهاند و آن يكى از خدايان مردم سوزيان بوده است.
در سال 2280 ق.م هنگامى كه ايلامىها لشكركشى به سومر كردند و آنها را شكست دادند الههى بزرگ آنها را از شهر (ارخ) به شوش آوردند و در شوش جاى دادند و مردم شوش بيش از هزار سال او را پرستيدند تا زمانى كه آشور با نيپال در سال 645 ق.م به شوش هجوم آورد و آنرا گرفت و تمام ذخائر و خزانههاى شوش را غارت كرد. آن الهه را نيز با خود به آشور برد.
با كشف معبد ناهيد از درون خاك شوش و مجسمهها و تصويرهاى فراوانى از ايزد بانو چنان مىرساند كه مردم دشت سوزيان ناهيد پرست بودهاند و آنرا ايزد بانوى آب و مادر تمام پديدهها مىدانستند (ناهيد = زهره) ايزد نگهبان آب، معبود سوزيان يا شوشيان بوده است.
غير از ايزد بانو ايزدهاى ديگرى نيز داشتهاند. شايد آنان تعداد الهه را مظهر قدرتهاى ناشى از يك روح مقتدر و الهه واحدى مىدانستند.
به هر حال مردمان زمان سلاطين عيلام يا ايلام مقيد به عبادات و مقررات و اخلاق مذهبى بودهاند. آثار كشف شده، نقش مردانى در حال عبادت از زمان ايلام را نشان مىدهد كه در ايذه كشف شده است.
پرستش الهههاى متعدد بعد از ايلامىها نيز ادامه داشته است.
كشف معابدى مانند معبد اين شوشيناك الهه شهر شوش و ديگر رب النوعهاى كشف شده (الهه بارورى و زايش) در اين معبد گواه اين مطلب است.
در سالهاى 556ـ539 ق.م كه كوروش سرزمينهاى وسيعى را ضميمه مملكت خوزستان ساخت بت پرستى رخت بربست و خداشناسى رواج يافت. درباره دين مردم خوزستان در دورههاى مقدونى و اشكانى اطلاع صحيحى در دست نيست ولى وجود آتشكدههاى متعدد در خوزستان و كشف كتيبه خشايار شاه در شوش كه در آن از اهورامزدا سخن رفته است چنين مىرساند كه دين زرتشت و آتش پرستى مذهب رسمى مردم خوزستان بوده است.
با ظهور مانى و انتشار دين او عدهاى از مردم خوزستان به سوى اين دين گرويدند. آيين يهود هم بر ايران نفوذ محدودى داشته است. در شهر شوش 70 هزار يهودى سكونت داشتند.
هنگام ظهور حضرت عيسى عليهالسلام يعنى در زمان سلطنت مهرداد چهارم اشكانى دين نصرانى در ايران رواج يافت و تجلياتش خوزستان را روشن نمود و چند دير در خوزستان بنا شدند.
در دوره ساسانيان جمعى صابى (صابئين) پيروان حضرت شيث در خوزستان سكونت داشتند و تاكنون نيز در اين سرزمين بودهاند. در اين دوره آتشكدههاى بسيارى در خوزستان وجود داشت كه جغرافى دانان و سياحان عرب تا اواخر سده 4 هجرى از آنها نام بردهاند.
آتش پرستى مردم شوشتر مشهور بوده است و اشخاصى در اين شهر بودهاند كه چراغ خاموش نمىكردهاند.
فتح خوزستان توسط مسلمين
با گسترش اسلام در زمان عمر بن خطاب، كشور گشايى اعراب توسعه يافت. ابوموسى اشعرى بصره را مركز كار خود قرار داد و در سال 17 ه .ق، سردارانى را با درفش يعنى فرمان خاص براى تسخير ولايتهاى ايران انتخاب كرد و هاشم بن عتبه مأمور خوزستان شد. در اين زمان هرمزان از سرداران نامى يزدگرد آخرين پادشاه ساسانى، فرمانروايى مهرجانقذق و كوره اهواز به خاندان وى و فرمانروايى شوش به برادرش شهريار تعلق داشت.
وى نخست در قادسيه با اعراب روبرو شد و پس از شكست، با سپاهيانش به خوزستان مقر فرماندهى خود رفت و از آنجا بناى تعرض به اعراب كه در اين هنگام تا دشت ميشان پيش آمده بودند، گذاشت و آنها را به ستوه آورد.
عتبته بن غزوان از سعد بن وقاص كمك خواست. سعد نيز نعيم بن مقرن و نعيم بن مسعود را به يارى وى فرستاد.
با اظهار تمايل قبيله بنى كليب به اسلام، هرمزان غافلگير شد و درخواست صلح كرد و عتبته نيز درخواست وى را پذيرفت.
بر اساس اين پيمان صلح مقرر گرديد كه اهواز و مهرجانقذق همچنان در دست هرمزان و آنچه كه اعراب گرفتهاند در دست ايشان باشد، در اين هنگام اعراب بر مناطقى از خوزستان معروف به سوق الاهواز و نهر تيرى و مناذر دست يافته بودند. با اختلاف مجدد بين هرمزان و چند تن از اعراب و ايل وكليب، آتش جنگ شعلهور شد و با آمدن لشكر اعراب، هرمزان به رامهرمز رفت و در آنجا با شكست از نعيم بن مقرن به شوشتر گريخت.
هرمزان در شوشتر به تجهيز نيرو پرداخت و اعراب مجدد از هر طرف به شوشتر رو آوردند و از طريق محاصره به صورت مخفى به شهر راه يافته و هرمزان را دستگير و به مدينه نزد عمر فرستادند و بدين طريق تا سال 19 ه .ق سراسر خوزستان به تصرف اعراب درآمد.
بر اساس آمار مربوط به سرشمارى عمومى نفوس و مسكن سال 1375، از 3746772 نفر جمعيت استان 3736031 نفر مسلمان، 1416 نفر مسيحى، 859 نفر زرتشتى، 29 نفر كليمى و 8437 نفر ساير و اظهار نشده مىباشند. از جمعيت مسلمان تعداد 1904719 نفر مرد و 1831312 نفر زن مىباشند.
به اين ترتيب، از جمعيت استان، 71/99 درصد را مسلمانان تشكيل دادهاند. اين نسبت در نقاط شهرى 66/99 درصد و در نقاط روستايى 81/99 درصد بوده است.
جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن
ديناستانساكنغيرساكن نقاط شهرىنقاط روستايى
جمع00/10000/10000/10000/100
مسلمان71/9966/9981/9993/99
زرتشتى02/002/002/001/0
مسيحى04/003/006/000/0
كليمى00/000/000/000/0
ساير و اظهار نشده23/029/012/006/0
مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان خوزستان.
تشيع
در آغاز ورود اسلام به ايران، مردم ايران و از جمله خوزستان پيرو مذهب اهل سنت بودند.
در اواسط قرن دوم و در زمان امام صادق عليهالسلام برخى از افراد شيعه در استان خوزستان زندگى مىكردند و حضور اين افراد زمينهاى براى گسترش مذهب تشيع در اين استان بود.
در اين زمان راويانى چون ابو اسحاق ارجانى و عبدالله ارجانى زمينهساز مذهب تشيع در اين استان بودهاند.
همچنين در زمان امام هادى عليهالسلام بزرگانى چون محمد بن رجاء در اين سرزمين به سر مىبردهاند و نامههايى درباره مسائل شرعى به امام هادى نوشتهاند كه نشان دهنده رابطه آنها با بزرگان و پيشوايان مذهب تشيع مىباشد.
در قرن سوم نيز برخى از شيعيان در اهواز و خوزستان به سر مىبردهاند و حتى نقيبى جداگانه براى خود داشتهاند.
از علماى اهوازى شيعه در اين قرن مىتوان از حسين بن سعيد اهوازى، حسن بن سعيد، على بن مهزيار اهوازى و ابراهيم مهزيار اهوازى را نام برد.
در قرن چهارم هجرى كه آل بويه در ايران قدرت را بدست گرفتند، مذهب شيعه نيز گسترش يافت. دوره آل بويه بيش از يك قرن به طول كشيد و عده زيادى در اين دوره جذب مذهب شيعه شدند.
در اين دوره اهواز تختگاه معزالدوله ديلمى بود.
آل بويه در گسترش مذهب تشيع تلاش زيادى نمودند و عزادارى ماه محرم و روز عاشورا را مرسوم نمودند. برگزارى مراسم عيد غدير در اين دوره مرسوم گرديد.
در واقع دوره آل بويه، دوره كشاكش بين شيعه و سنى بود. در اين زمان نيمى از مردم اهواز شيعه بودند و شيعيان را در اهواز مرويشان مىخواندند.
درگيرى شيعه و سنى در اواخر دوره آل بويه در بصره و اهواز امرى عادى شده بود. تركان غزنوى با شيعيان ديلمى مشغول جنگ بودند.
در قرن چهارم علمايى چون ابن خلاّء در رامهرمز به تبليغ و رونق مذهب شيعه كمك نمودهاند.
پس از حكومت آل بويه، غزنويان قدرت را به دست گرفتند. غزنويان سنيان متعصبى بودند و در اين دوره به شدت شيعيان را سركوب نمودند.
در اين دوره مذهب اسماعيليه رواج پيدا كرد و عمده تلاش غزنويان سركوبى اين فرقه از مذهب شيعه بود و هر فردى را كه مىخواستند نابود كنند، برچسب قرمطى به او مىزدند و بدين ترتيب از بين بردن او ديگر مانعى نداشت.
با وجود سختگيريىهاى سامانيان و غزنويان، تشيع به صورتهاى مختلفى در اين عهد رواج يافت و علويان در حكومت نيز نفوذ پيدا كردند.
در دوره سلجوقيان نيز، شيعيان تحت فشار بودند و عمده تلاش آنها نيز مبارزه با اسماعيليه بود. خواجه نظام الملك تلاش زيادى براى مقابله با شيعه نمود و مدارس نظاميه را براى گسترش مذهب تسنن در سراسر ايران تأسيس نمود.
در اين دوره عليرغم فشارهاى زياد، تنى چند از شيعيان به مقام وزارت رسيدند و مناطق شيعه نشين نيز از رونق و شكوفايى برخوردار بود.
در سالهاى پس از هجوم سلجوقيان باز هم درگيرى شيعه و سنى ادامه داشت و اين خود نشان دهنده قدرت شيعيان است. در بسيارى از شهرهاى ايران سادات كه عموما شيعى مذهب بودند حضور داشتند.
در قرن هشتم هنگامى كه سلطان محمد خدابنده، ايلخان مغول مذهب تشيع را اختيار كرد و برخى از علما و سادات را براى تبليغ به نقاط مختلف ايران از جمله خوزستان فرستاد.
خدابنده سيد سلطان على سياه پوش را به دزفول و سيد نجم الدين آملى را به شوشتر فرستاد. سيد نجم الدين با ازدواج با دختر سيد عزالدوله بزرگ سادات شوشتر در تحكيم مبانى تشيع پرداخت و توانست موفقيت چشمگيرى پيدا كند.
در دوران نخست حكومت صفويه، سيد نور الله مرعشى، از بزرگان علوى وارد شوشتر شد و توانست كار ناتمام سيد نجم الدين را به اتمام برساند. سيد در دوران حيات خود مساجد متعددى را بنيان نهاد و مذهب تشيع را گسترش داد.