پیشینه مذهبی استان تهران
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
پيشينه مذهبى
تهران در گذشتههاى بسيار دور از بخشهاى رى بزرگ محسوب مىگرديده است. آثار بدست آمده در اطراف تهران نشانگر قدمت تاريخى آن مىباشد. رى نيز از شهرهاى بزرگ و تاريخى ايران بوده است كه آثار به دست آمده آن را متعلق به 4000 تا 6000 سال قبل از ميلاد دانستهاند.
در طول تاريخ، مذاهب مختلفى اعم از پرستش عناصر طبيعى، آئين مغانها، آئين زرتشتى، آئين يهود، اسلام و مذاهب مختلف آن در رى وجود داشته است.
رى در نزد مذاهب پيش از اسلام مانند مغان، زرتشت، يهود و مسيحيان داراى احترام و اعتبار بوده و آن را شهرى مقدس مىدانستهاند.
شهررى را پيش از اسلام مركز دينى و پايگاه بزرگ مغان و زرتشتيان دانستهاند و نوعى حكومت دينى، نظير حكومت پاپ در واتيكان به وسيله موبد موبدان كه عنوان «زرتوشترتمه» داشته در آنجا برقرار بوده است.
مغان، مذهب دولت ماد بود كه نزديك به دو قرن (از قرن هشتم تا قرن ششم قبل از ميلاد) جريان داشته است.
از ويژگىهاى اين مذهب پرستش عناصر طبيعى در قالب خير و شر و احترام به آتش و آتشكده بوده است.
تعليمات زرتشت در ميان مغانها قبل از ديگران رواج پيدا كرد و برخى او را پيامبرى دانستهاند كه براى پيرايش مذهب مغان به پا خاست.
پادشاهان اشكانى به مذهب زرتشت توجه نداشتند. اما با ظهور ساسانيان، اردشير به ترويج مذهب زرتشت پرداخت.
بقاياى آتشكدههاى متعدد در شهررى، نشانگر وجود پيروان فراوان اين مذهب در اين خطه از سرزمين ايران مىباشد.
از ديگر مذاهب موجود در زمان آشوريان، مذهب يهود است. در دوران آشوريان بسيارى از قوم يهود به رى كوچانده شدند.
اشكانيان نيز نسبت به يهوديان رأفت داشته و آنان به آسودگى و در رفاه در رى زندگى مىكردند.
ابن فقيه در باب ذكر رى در تورات آورده است:
«و روى بعضُهم (بعض العلماء) انه مكتوب فى التورية: الرىّ باب من ابواب الارض واليها مستجر الخلق.
برخى از علماء روايت كردهاند كه در تورات چنين آمده است: كه رى درى از درهاى زمين است و در آنجا تجارتگاه خلائق و مردمان است».
اسلام در رى
قدرت بزرگ شاهنشاهى ايران پس از جنگ نهاوند، كه مسلمانان آن را «فتح الفتوح» نام نهادند، در هم شكست. از آن پس تكليف هر شهر به دست مرزبان آن افتاد، برخى از مرزبانان در مقابل اعراب مقاومت مىكردند و دستهاى ديگر تسليم شده و جزيه مىپرداختند.
مسلمانان پس از فتح نهاوند، به فرماندهى نعيم بن مقرن به سوى رى حركت كردند. دو سپاه در كنار كوه رى (كوه نقارخانه فعلى) صف آرايى كردند. اما يكى از سپاهيان رى به نام سياوخش ملقب به زينبى كه موافق جنگ با مسلمانان نبود با اعراب از در سازش درآمد و جمعى از مسلمانان را از راه مخفى به داخل شهر برد و بدين ترتيب مدافعان شهر شكست خورده و به واسطه زينبى ميان مردم رى و سپاه عرب صلح برقرار شد و مردم رى متعهد به پرداخت جزيه شدند.
پس از به قدرت رسيدن مسلمانان در ايران، قبايل مختلف عرب در نقاط مختلف ايران از جمله «رى» استقرار يافتند و حاكمان رى نيز ابتدا از طرف دولت مستقر در مدينه و سپس عراق و شام تعيين مىشدند.
در دوره حكومت 90 ساله بنىاميه (41ـ132 ه .ق) حاكمان گرايش اموى داشتند و كثير بن شهاب (از دشمنان سرسخت اهلالبيت) حاكم رى، بنا بر سنت معاويه، ناصبىگرى را در رى رشد داد و بر اساس باورهاى مذهبى اموى مردم را تربيت نمود تا جايى كه در سال 126 ه .ق بسيارى از مردم نوحى رى در جريان سركوب قيام يحيى بن زيد شركت داشتند.
به دليل گرايشات ضد شيعى مردم رى روايات متعددى در نكوهش اهل رى نقل شده است به طورى از امام صادق عليهالسلام منقول است كه:
«مردمان رى دشمنان خدا، پيامبر و اهل بيت او هستند، آنان جنگ با خاندان پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلمرا جهاد مىدانند».
با سقوط دولت اموى در سال 132 ه .ق و فتح رى از سوى ابومسلم، بسيارى از ناصبيان از رى گريختند و حسن بن قحطبه اموال بسيارى از آنان را مصادره كرد. با سقوط امويان و فرار ناصبيان، فشار بر محدثان در جهت ترويج فضايل بنىاميه و ممانعت از نقل رواياتى كه در فضايل اهل بيت بود كاهش پيدا كرد و اين اولين قدم براى نفى ناصبىگرى و ترويج شيعه بود.
البته اين گرايش به تشيع صرفا در حد نقل برخى از فضايل اهلالبيت بود اما تشيع اصيل در اواخر قرن دوم ه .ق در ارتباط با ديدار برخى از مردم با امام موسى كاظم عليهالسلام و حمايت پنهانى حاكم رى از شيعيان به وجود آمد به گونهاى كه در ميان اصحاب امام كاظم عليهالسلام، امام رضا عليهالسلام، امام جواد عليهالسلامو امام هادى عليهالسلام تنى چند وجود دارند كه به رازى مشهور هستند. آنان يا اهل رى بودهاند و يا آنكه مدتى در رى زيستهاند. شاخصترين چهره اصحاب ائمه، حضرت عبدالعظيم حسنى از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادى عليهمالسلام بوده است.
گسترش تشيع در رى همزمان با در اختيار گرفتن رى از سوى «مادرانى» (275 ه .ق) آغاز مىگردد. مادرانى شيعيان را به خود نزديك ساخت و علماء نيز با تصنيف كتاب، خود را به وى نزديك مىساختند.
با ظهور علويان در اواخر قرن دوم و قرن سوم و ارتباط نواحى اطراف آن نظير قصران، تفكرات شيعى زيدى در رى و نواحى شمالى آن تقويت گرديد، گرچه تأثير شيعيان قم (شيعه امامى) را نمىتوان بر شيعيان رى ناديده گرفت.
با ظهور دولت آل بويه در سال 321 ه .ق و تسلط ركنالدوله بر ايران در ميان انبوه داعيان حكومت در سال 366 ه .ق رى به عنوان مركز اقتدار سياسى و فرهنگى ايران قرار گرفت و صاحب بن عباد وزير شيعى آلبويه، فضاى دينى رى را با كنار گذاشتن مخالفان اهلبيت و نزديك كردن شيعيان تغيير داد. تا آنجا كه ابوسعد آبى (از شاگردان شيخ صدوق) مدتى وزارت مجدالدوله بويهى را در اختيار داشت.
از ديگر عوامل گسترش تشيع در رى مىتوان از وجود خاندانهاى اصيل و دانشمند شيعى مانند كلينى، ابنبابويه، شيخ كلينى، شيخ صدوق، شيخ منتجبالدين (صاحب الفهرست) و خاندان رازى كه مشهورترين آنها ابوجعفر ابن قبه رازى (مؤلف كتاب الانصاف فى الامامه) مىباشد، را نام برد.
شيعيان و حكومتهاى سنى
در دوره سامانيان و غزنويان كه حكومتها ضد شيعى بودند فشارهاى سختى بر شيعيان وارد ساختند. محمود غزنوى در حمله به رى مردم بىشمارى را به قتل رساند و كتابخانههاى بزرگ، از جمله كتابخانه صاحب بن عباد را به آتش كشيد و بسيارى از كتابها كه داراى يك نسخه بيش نبودند از بين رفتند.
سلجوقيان نيز اگرچه سنيان حنفى مذهب و طرفدار خليفه عباسى بودند و همانند غزنويان با تشيع درگير بودند اما در اين دوره شيعيان رشد قابل ملاحظهاى در رى داشتند و شيعيان امامى مذهب با استفاده از عنصر تقيه، براى دفاع از تشيع و شيعيان در ساختار ادارى دولت سلجوقى نفوذ كردند.
در كنار شيعيان اثناعشرى در رى و قصران، شيعيان زيدى و اسماعيلى نيز در اين مناطق زندگى مىكردند و زيديان در رى داراى مدارس علمى بودند.
در قصران نيز به علت همجوارى با طبرستان و گيلان و حكومت علويان زيدى در آنجا و رواج تفكر زيديه، برخى از مردم قصران داراى مذهب زيدى بودند و شيعيان اثناعشرى و زيدى زندگى مسالمت آميزى را در كنار هم داشتند. اما شيعيان با اسماعيليان كه به «ملاحده» مشهور بودند مخالفت آشكار داشتند و بسيارى از عالمان شيعى به دست اسماعيليان كشته شدند.
با ظهور بنىعباس و ترويج مذهب تسنن از سوى آنان به ويژه متوكل بسيارى از مردم رى به سوى اين مذهب به ويژه حنفى، شافعى و حنبلى گرايش پيدا كردند و شهر رى به سه قسمت: محله شيعيان، محله حنفيان و محله شافعيان تقسيم شد.
در بيشتر دورهها با وجود تسلط حاكمان سنى مذهب و كشتار عمومى شيعيان (كشتار محمود غزنوى) و فشارهاى اجتماعى، اقتصادى و سياسى بر آنان، ابتدا شيعيان و سپس حنفيان بيشترين پيروان را به خود اختصاص داده بودند.
عدهاى مرقد، محمد حسن شيبانى (از بزرگترين شاگردان ابوحنيفه و مفسر بزرگ فقه حنفى) را در رى مىدانستهاند كه حنفيان به زيارت مرقد وى مىرفتند.
شيعيان و سنىها زندگى مسالمتآميزى داشتند اما گاهى نيز درگيرىهايى رخ مىداده است. ابن اثير در الكامل در ضمن بيان وقايع سال 528 ه .ق خبر از درگيرى شديدى بين شيعيان و سنيان مىدهد كه در آن عدهاى از شيعيان كشته و گروه ديگرى به شهرهاى ديگر مهاجرت كردهاند.
همچنين در ضمن بيان وقايع سال 528 ه .ق خبر از درگيرى شديد بين حنفىها و شافعىها مىدهد كه در آن شافعىها با وجود در اقليت بودن، شكست سختى بر حنفيان وارد ساختند.
در كنار درگيرىهاى كلامى كه گاه منجر به خشونت مىشد، سنيان در كنار شيعيان زندگى مسالمتآميزى داشتند و به مجالس دينى يكديگر روى مىآوردند. برخى از حنفيان و شافعيان رى روز عاشورا مراسم سوگوارى برقرار مىكردند. همچنين علماء و ملوك حنفى و شافعى به زيارت حضرت معصومه در قم و ديگر مراقد علويان در رى مىرفتند.
پس از حمله مغول به رى، اين شهر رو به ويرانى رفت. حدود هفتاد سال پس از حمله مغول، امير تيمور به رى حمله كرد و در آنجا كشتار و غارت زيادى نمود.
بعد از اين دو حمله بود كه ديگر رى روى آبادانى به خود نديد و به تدريج، اهميت سابق خودش را به عنوان يك شهر بزرگ مذهبى از دست داد. در اين زمان يكى از روستاهاى نزديك به آن كه تهران نام داشت، جانشينش آن شد و اهميت پيدا كرد و رى به عنوان شهر خاموشى در جنوب تهران قرار گرفت.
تهران از عهد صفويه و گسترش تشيع در ايران ترقى و پيشرفت خود را شروع كرد. با استقرار حكومت قاجاريه و تمركزى كه بوجود آمد، تهران را در سال 1200 ه .ش به پايتختى انتخاب كرد.
در زمان حكومت ناصر الدين شاه نام دار الخلافه ناصرى براى طهران برگزيده شد زيرا خلفا و سلاطين عثمانى، اسلامبول را مركز خلافت مسلمانان قرار داده و با سلاطين ايران كه مذهب تشيع داشتند داراى روابط حسنهاى نبودند، ناصر الدين شاه طهران را در مقابل مقر خلفاى اهل تسنن عثمانى، دار الخلافه ناصرى نام نهاد تا بزعم خود مركز خلافت به جاى اسلامبول طهران گردد.
بر اساس آمار مربوط به سرشمارى نفوس و مسكن 1375، از جمعيت استان تهران 76/98 درصد را مسلمانان تشكيل مىدادهاند. اين نسبت در نقاط شهرى 63/98 درصد و در نقاط روستايى 68/99 درصد بوده است.
بر اساس اين آمار از ميان 10343965 نفر جمعيت استان تهران 10216608 نفر مسلمان، 11607 نفر زرتشتى، 58668 نفر مسيحى، 7073 نفر كليمى، 20039 نفر ساير اديان و 29970 نفر دين خود را اظهار نكردهاند.
جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن
ديناستانساكنغيرساكن نقاط شهرىنقاط روستايى
جمع00/10000/10000/10000/100
مسلمان76/9863/9868/9909/96
زرتشتى11/012/002/000/0
مسيحى56/065/002/056/0
كليمى06/007/000/000/0
ساير و اظهار نشده30/050/033/035/3
مأخذ:مركزآمارايران،سرشمارىعمومىنفوسومسكن1375، نتايجتفصيلىاستانهاىتهرانوقزوين.