دوران جمهوری اسلامی در استان هرمزگان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
محتویات |
دوران جمهوری اسلامی
در اوايل سال 1357 و با خيزش عمومى مردم و آگاهى عموم از ماهيت رژيم پليد پهلوى روز دهم فروردين مجلس باشكوهى در مسجد كوفه و با حضور آيتالله انوارى تشكيل شد. در اين مجلس حضرت حجت الاسلام آقاى عباسى از روحانيون ميناب سخنرانى پرشورى ايراد فرمودند و بعد از اتمام سخنرانى، جمعيت حاضر در مسجد با شعارهاى «درود بر خمينى» و «درود بر شهيدان» تا مقابل منزل آيت الله انوارى راهپيمايى كردند.
اين اولين راهپيمايى و تظاهرات در بندرعباس بود و بدينسان مراسم چهلم شهداى يزد، اصفهان و شيراز و راهپيمائىها و تظاهرات ادامه داشت. البته برنامه تظاهرات و راهپيمايىهاى كوچك و بزرگ بيشتر به سوى پايگاه انقلاب مسجد كوفه انجام مىپذيرفت كه با مقاومت نيروهاى امنيتى و پليس روبرو مىگرديد و آنان سعى مىكردند با محاصره كردن جمعيت تظاهر كننده از الحاق ديگران به جمعيت جلوگيرى كنند.
اما سيل پر خروش جمعيت بر عليه حكومت 2500 ساله شاهنشاهى هر از چند گاهى به حركت درمىآمد و مأمورين جلاد شاه، با رگبار گلوله و گاز اشكآور به مردم حمله مىكردند. در ميناب بر اثر حمله وحشيانه دژخيمان شاه، دو نفر از جوانان مسلمان و پر شور، به نامهاى «سيد عباس موسوى نسب» و «جهانگير امينى» به شهادت رسيدند و گروهى نيز مجروح شدند.
در تاريخ 30 دى ماه 1357 بيش از 120 هزار تن از مردم بندرعباس و حومه آن به رهبرى روحانيت دست به تظاهرات زدند. همچنين در راهپيمايى و تظاهرات شهرستان ميناب 10 هزار تن شركت داشتند و كاركنان راديو بندر لنگه اعلام كردند در جهت همگامى با جنبش مردم و همچنين به خاطر همبستگى با شوراى موسس كاركنان سازمان راديو و تلويزيون صداى راديوى بندر لنگه به مدت 3 روز قطع خواهد بود.
با گسترش دامنه اعتراضات مردمى، خشونت عوامل رژيم با حمله چماق بدستان آن به مردم شكل جديدى از ناامنى را به خود گرفت.
در تاريخ 3 بهمن 1357 عدهاى از چماق بدستان شبها در جادههاى بندر لنگه، ميناب، رودان، خون سرخ، داراب و گهكم و ايسين راه را بر مسافران مىبستند و پس از مضروب كردن آنها اموال مسافران را به سرقت بردند.
در تاريخ 4 بهمن 1357 ساختمان بزرگ و زيباى بندرعباس كه با معمارى خاص بنا شده بود تخليه شد و تابلوى دايره راهنمايى و رانندگى و دژبان پايگاه دريايى بر سردر اين ساختمان نصب شد و كليه اسناد و مدارك ساواك بندرعباس به پايگاه دريايى منتقل گرديد.
در پى اعتصابات مردمى، پايگاه هوايى بندرعباس با اعلام همبستگى با نهضت مردم ايران دست به اعتصاب زد و خواستار اخراج مستشاران خارجى از قسمتهاى مختلف پايگاه بندرعباس و تخليه هر چه زودتر پايگاه از عناصر ساواك شدند.
خيزش و جنبش مردم، هر روز ابعاد گستردهترى مىيافت و علىرغم ممانعت چماقداران و مأمورين سفاك رژيم پهلوى، حضور روز افزون مردم در تظاهرات و راهپيمايىها باعث شدت گرفتن مبارزات گرديد.
سرانجام در روز 22 بهمن ماه 1357، ملت مسلمان ايران، كاخ 57 ساله ظلم و ستم را ويران كرد و آخرين سنگرهاى رژيم منحوس و منحط پهلوى را منهدم ساختند.
همزمان با پيروزى انقلاب اسلامى دهها هزار نفر از مردم و افراد نيروى دريايى، هوايى و خانوادههاى آنها دست به تظاهرات و راهپيمايى در شهر زده و به جشن و شادمانى پرداختند.
در اين زمان 2 نفر از مردمى كه براى تماشاى ساواك بندرعباس به آن محل رفته بودند يكى در اثر برق گرفتگى و ديگرى بر اثر سقوط در چاه اسيد به شدت مجروح شدند. در همين تاريخ عدهاى از روحانيون و معتمدان محل ميناب به شهربانى رفتند و با توافق رئيس شهربانى اسلحهها و مهمات موجود را صورتبردارى كرده و اسلحهخانه شهربانى را لاك و مهر نمودند.
حوادث سياسى از پيروزى انقلاب اسلامى تاكنون
1ـ تشكيل كميته انقلاب اسلامى در استان هرمزگان در شرايط بسيار سخت و حساس روزهاى آغازين انقلا ب بقاياى رژيم سفاك پهلوى و گروهكهاى وابسته شرق و غرب هر روز فتنه و ناامنى و هرج و مرج و آشوب جديدى ساز مىكردند و حاضر نبودند به سادگى دست از سر ملت بردارند.
كادر تشكيلاتى نظام طاغوت هم از هم پاشيده بود و نيروهاى نظامى و انتظامى در بلا تكليفى بسر مىبردند و مهمترين مسئله در آن لحظات حساس، حفظ امنيت مردم و جلوگيرى از هرج و مرج و ناامنى بود. بر اين اساس و به منظور حفظ ارزشهاى اسلام و انقلاب و پاسدارى از جان و مال و نواميس مردم ستمديده، اقدام به تأسيس كميته انقلاب اسلامى در اين استان گرديد.
در تاريخ 3 اسفند ماه 1357 هزاران نفر از مردم بندرعباس به جستجوى شكنجهگاهها و مخفىگاههاى ساواك در اطراف تپههاى شهر پرداختند و در همين تاريخ كميته انقلاب اسلامى بندرعباس به ساختمان ساواك اين شهر نقل مكان كرد و از اين ساختمان كه قبلاً متعلق به ساواك بود مقدار زيادى وسيله شكنجه بدست آورد.
در تاريخ 29 اسفند ماه 1357 به دنبال اخطار شديد دكتر گرجى استاندار استان، در جهت مبارزه با قاچاق، عدهاى سودجو و فرصتطلب در جزيره قشم با تحريك عدهاى مسأله شيعه و سنى را مطرح كرده و مردم را به جان يكديگر انداختند كه در نتيجه 3 باب مغازه در بازار قشم به آتش كشيده شد و عدهاى از اين قاچاقچيان با سلاحهايى كه از قبل داشتند اقدام به محاصره پاسگاه ژاندارمرى نمودند كه با اعلام اين خبر از سوى كميته آقاى حجت الاسلام حسين حقانى، حجت الاسلام عباس متين جهان انديش فرماندار بندرعباس، ضيايى و عباسى اعضاى كميته نيز با يك موتور لنج عازم قشم شدند و پس از بحث و مذاكره با مردم و اعزام عدهاى از جوانان قشم به بندرعباس و ديدار با استاندار اهالى جزيره قشم متعهد شدند دست از اختلافات بردارند.
در طول درگيرىهاى اين جزيره تعداد 20 نفر مجروح و مضروب شده بودند كه تعدادى از آنان به بندرعباس منتقل شدند.
با همه گرفتارىهايى كه روحانيت داشتند اداره و مسئوليت كميته انقلاب به آنان سپرده شد و در اين راستا اقدامات ذيل در اين استان انجام گرفت:
1ـ كنترل مرز آبى.
2ـ حفظ امنيت داخلى و ايجاد پستهاى نگهبانى و مراقبت و بازرسى در شهر و خارج از شهر.
3ـ جلوگيرى از شيطنتهاى ضد انقلاب به گونهاى كه از زمان تأسيس كميته تا انحلال آن هيچ گونه قتل و غارت و خيانت و شرارتى بدان صورت اتفاق نيفتاد.
4ـ رسيدگى به اختلافات ملكى و خانوادگى و شخصى و حل نزاعهاى زن و شوهر و مسائل طلاق و امثال آن.
5ـ كنترل مرزهاى زمينى و مبارزه با قاچاقچيانى كه در منطقه فعاليت مىكردند.
6ـ مبارزه با فحشا و منكرات.
7ـ تشكيل «بخش فرهنگى» در كميته، به منظور گسترش فرهنگ اسلام و انقلاب در سطح منطقه.
2ـ نقش احزاب و گروهكهاى سياسى
با پيروزى انقلاب اسلامى گروههاى زيادى كه يا ريشه در قبل داشته و يا خلق الساعة با عناوينى همچون «مجاهد خلق»، «فدايى خلق»، «تودهاى» و ... اعلام موجوديت كردند، پا به عرصه وجود نهادند.
برخى از عملكرد آنان پس از پيروزى انقلاب در اين استان به شرح زير بوده است:
1ـ ايجاد تفرقه در بين مردم و شايعه سازى و دميدن روح يأس و بدبينى.
2ـ محاصره شهربانى و فرماندارى و تحريك به تعطيلى مدارس و ايجاد دكههاى كتابفروشى.
3ـ سرقت اسلحه پاسگاههاى مختلف از جمله پاسگاه «سرخى» ميناب.
4ـ تبليغ عليه روحانيت، امام جمعهها و جماعتها.
5ـ تحريك نمودن گروهى از اهل سنت بندر لنگه، عليه شيعيان و كشتار تعدادى از شيعيان بندر لنگه كه در پى آن در تاريخ 22 ارديبهشت 1358 عدهاى از مردم بندر لنگه در نامهاى كه به آيتالله شيخ محمد خالدى به عنوان رهبر اهل تسنن جنوب نوشتند به روش كميته انقلاب اسلامى اين شهر اعتراض كرده و هشدار دادند چنانچه از اين شيوه عمل جلوگيرى نشود ماجراى درگيرى نقده و گنبد را در بندر لنگه تكرار خواهند كرد. آنان در طى نامهاى ديگر خطاب به استاندار خواستار انحلال كميته انقلاب اسلامى در اين شهر شدند.
6ـ ضرب و شتم و غارت و آتش سوزى اموال شيعيان جزيره قشم و اخراج آنان به تحريك رهبرى منافقين و كمك تعدادى از سنيّان ناآگاه منطقه.
7ـ توطئه كشتار برادران اهل سنت ميناب، به بهانه تلافى كشتار شيعيان بندر لنگه و قشم، كه بحمدالله اين توطئه به موقع شناسائى و خنثى شد.
8ـ ترور و به شهادت رساندن گروهى از مردم مظلوم كوچه و بازار بندرعباس، به جرم همكارى با اسلام كه در تاريخ 6 تير ماه 1360 يكى از عناصر گروهكى به نام على احمدزاده توسط دادگاه انقلاب محكوم به اعدام گرديد.
9ـ سرقت اموال مردم و بانكها.
نماز جمعه
با پيروزى انقلاب اسلامى و در پى درخواست مردم خداجوى استان هرمزگان، دفتر حضرت امام طى احكامى جداگانه حجت الاسلام حقانى را به سمت امام جمعه بندرعباس، حجت الاسلام طالب را به امامت جمعه ميناب، حجت الاسلام سيد على مير خليلى را به امامت جمعه جزيره هرمز و حجت الاسلام امير الهى را به امامت جمعه حاجى آباد تعيين نمود.
از آغاز برپايى نماز جمعه تاكنون، جايگاههاى نماز جمعه در شهرستانها و جزاير اين استان هر جمعه شاهد سيل مشتاقان است.
ائمه جمعه استان در حال حاضر عبارتند از:
بندر خمير: حجت الاسلام محمدعلى دستجرى،
بندر عباس: حجت الاسلام غلامعلى نعيم آبادى،
بندر لنگه: حجت الاسلام سيد محمد جواد ركنى حسينى،
جاسك: حجت الاسلام سيد على حسينى زاده،
جزيره كيش: حجت الاسلام حسن عليداد سليمانى،
حاجىآباد: حجت الاسلام سيد داوود موسوى،
رودان: حجت الاسلام امير الهى منش،
قشم: حجت الاسلام محمد عبادى زاده،
گاوبندى: حجت الاسلام سيد حسين حقائقى،
ميناب: حجت الاسلام محمد هادى غفورى،
هرمز: حجت الاسلام عبدالله اسماعيلى.
دفاع مقدس و شرايط خليجفارس
با شروع جنگ در 31 شهريور 1359، عراق عمليات نظامى گستردهاى عليه سرزمين ايران آغاز نمود.
در همان ايام، كشور ايران با به كار گرفتن محدوديتهايى نسبت به آزادى كشتيرانى در خليجفارس واكنش نشان داد.
در ماه ژوئن سال 1982 .م ايران بعد از اينكه نيروهاى عراقى را با موفقيت از سرزمين خود بيرون كرد، به عمليات نظامى در سرزمين دشمن پرداخت.
كشور عراق با نظر به اجبار ايران در پذيرفتن پيشنهادات صلح خود، تصميم گرفت تا صدور نفت ايران از راه دريا را قطع كند. پايانههاى نفتى، سكوهاى استخراج و نفتكشهاى حامل نفت ايران، يكى پس از ديگرى هدف حملات هوايى عراق قرار گرفت. پاسخ ايران، تشديد بازرسى كشتىهاى بىطرف با هدف يافتن قاچاق جنگى به مقصد عراق بود. به علاوه عدم رعايت بىطرفى از سوى برخى از كشورهاى خليجفارس باعث شد تا ايران نفتكشهاى عازم اين كشورها را مورد حمله قرار دهد.
در همان اول جنگ فرمانده نيروى دريايى ايران به منظور تنظيم و كنترل كشتيرانى اقدام به ايجاد منطقه جنگى دريايى در طول سواحل خود در خليجفارس و نيز اعلام محاصره دريايى ساحل عراق نمود.
منطقه جنگى ايران از 12 مايلى جنوب جزاير ابوموسى و سيرى و برآمدگى تخته سنگى به نام CableBaukLiyht تا 12 مايلى جنوب غربى جزيره فارسى را در بر مىگرفت.
بر اين اساس هر كشتى مىبايد 48 ساعت قبل از عبور از تنگه هرمز، با مركز نيروى دريايى ايران تماس گرفته، اطلاعاتى نظير مبدأ حركت، مقصد، مسير، سرعت، زمان حركت و ديگر مشخصات را در اختيار مركز قرار داده، با گرفتن مجوّز، از منطقه عبور كنند و ايران از هر كشتى حامل كالاى قاچاق و تجهيزات نظامى براى كشور عراق جلوگيرى مىكرد.
در سال 1359 يك فروند از ماهوارههاى جاسوسى دشمن به وسيله جنگندههاى ايرانى در آسمان بندرعباس هدف قرار گرفت و سقوط كرد.
با گسترش جنگ ايران در تاريخ 3/5/1365 پايانه موقت و جديد نفتى خود را كه شامل 6 كشتى عظيم نفتكش مادر و 9 كشتى يدككش بود در غرب جزيره و خارج از شعاع عملياتى جتهاى عراقى قرار داد و اعلام كرد كه اگر عراق توانايى حمله هوايى به لارك را پيدا كند پايانه موقت فعلى را مىتوان به سرعت ظرف چند روز به بندر جاسك كه بيرون از تنگه هرمز قرار دارد منتقل كرد.
در تاريخ 21/5/1365 براى اولين بار پايانه نفتى سيرى در اين استان هدف بمباران چندين ميراژ عراقى قرار گرفت كه در اثر آن سوپر تانكر قبرسى «كلليا» و نفتكش «آذر پاد» و نفتكش «ونتوريا» دچار آتشسوزى شدند و 3 تن از خدمه كشتى آذر پاد و يك خدمه نفتكش قبرسى بر اثر اين حمله جان خود را از دست دادند و يك تن نيز مجروح شد.
در تاريخ 14/6/1365 در ساعت 25:18 جزيره لاوان واقع در شمال غربى جزيره سيرى در اين استان مورد تهاجم 4 هواپيماى عراقى قرار گرفت. در اين بمباران پالايشگاه جزيره لاوان مورد اصابت قرار گرفت و 3 مخزن نفت آن سوراخ شد و قسمتى از پالايشگاه نيز آتش گرفت.
در اين حمله نفتكش ايرانى مكران كه در محل لنگر انداخته بود هدف قرار گرفت كه دچار آتشسوزى شد و 3 تن از خدمههاى آن شهيد و 10 تن نيز زخمى شدند.
با تشديد حملات عراق عليه نفتكشهاى ايران، رهبران ايران در موارد متعدد تهديد كردند كه اگر ايران قادر به استفاده از تنگه هرمز براى صدور نفت خود نباشد، آنرا خواهد بست.
با تهديد ايران قدرتهاى جهانى كه حيات خود را در خليجفارس مىديدند اقدام به حضور و مداخله در منطقه كردند كه در اينجا نقش هر يك از قدرتهاى بزرگ در جنگ خليج را بررسى مىكنيم:
ـ آمريكا
با حضور گسترده ناوگان ايالات متحده در خليجفارس، تحت عنوان «حق دفاع از خود» به يك سرى عمليات هوايى و دريايى در برابر هدفهاى متعلق به ايران مبادرت ورزيد.
در ساعت 35/23 مورخ 21 سپتامبر 1987 كشتى بارى ايران به نام «ايران اجر» كه در حال حمل مواد و آذوقه در آبهاى بينالمللى بود مورد حمله هلىكوپترهاى مسلح نظامى ايالات متحده قرار گرفت. طى اين حمله تعدادى از خدمه كشتى شهيد شدند و بقيه به اسارت نيروهاى آمريكايى درآمدند.
هم زمان با اين اقدام، ايالات متحده مدعى شد كه كشتى ياد شده در حال مين گذارى آبهاى منطقه بوده و قضيه مينگذارى مورد عكس بردارى قرار گرفته است. البته بعدا ادعا شد كه عكسها قابل ظهور نيستند و به منظور نابودى مدرك جنايت خود، كشتى را به آبهاى سرزمين بحرين بردند و آنرا منفجر نمودند.
در 19 اكتبر 1987 .م نيروهاى دريايى ايالات متحده كه به گونهاى نامشروع در خليجفارس بودند با عنوان سايت نظامى، به سكوهاى نفتى ايران به نامهاى «رسالت» و «رشادت» در محدوده جزيره سيرى در اين استان حمله بردند و تعداد زيادى از خدمه فنى و غير نظامى آنها را مجروح ساخته، خسارات سنگينى به سكوها وارد آوردند.
سكوهاى نفتى ياد شده، تأسيسات اقتصادى صرف بوده كه به وسيله وزارت نفت جمهورى اسلامى ايران به بهرهبردارى رسيده بودند.
همچنين در پگاه روز 18 آوريل 1988 .م، نيروهاى آمريكايى از هوا و دريا به سكوهاى نفتى ايران به نامهاى «نصر»، «سلمان» و «مبارك» حمله و آنها را به آتش كشيدند.
پيرو اين حمله، سكوهاى نفتى «ساسان» و «سيرى» نيز مورد حمله نيروهاى متجاوز آمريكا قرار گرفت.
در پاسخ به اين اعمال وقيحانه، قايقهاى ايران به يك دكل نفتى و يك كشتى با پرچم ايالات متحده به نام «ويلى تايد» در حوزه نفتى مبارك (در جوار جزيره ابوموسى) حملهور شدند كه مورد هجوم هواپيماهاى پيشرفته A-6قرار گرفتند.
در جريان اين درگيريها، ايالات متحده به 3 قايق تندرو كوچك ايران حمله برد و حداقل يكى از آنها را غرق نمود.
براى نجات جان پرسنل سكوهاى نفتى، ناوچه اژدرافكن «جوشن» و ناوچههاى سبك موشكانداز «سهند» و «سبلان» به منطقه اعزام شدند كه با حمله غافلگيرانه نيروهاى آمريكا، ناوچه «سبلان» و ناوچه «جوشن» در نزديكى حوزه نفتى ساسان غرق شدند و ناوچه «سهند» به شدت صدمه ديد و دچار آتشسوزى گرديد.
در 3 ژوئيه 1988 .م، ناو آمريكايى «وينسس» و ناو ديگرى به نام «المرمونتگمرى» در حال گشت در تنگه هرمز بودند. در اين هنگام كشتى نفتكش دانماركى اعلام كمك كرد و متعاقب آن چند فروند هليكوپتر جنگى آمريكا به طرف قايقهاى ايرانى حمله كرده و 2 قايق ايرانى را غرق و به سومى آسيب كلى وارد كردند.
در همين روز يك هواپيماى مسافربرى ايران، پرواز 655 [ايرباس] به وسيله ناو وينسس هدف دو موشك قرار گرفت و سرنگون گرديد. البته آمريكا اين اشتباه را غير عمدى خواند و گفت بر مبناى كاملاً اختيارى حاضر است مبالغى به صورت بلاعوض به خانواده قربانيان بپردازد. [در جريان اين حمله 290 نفر مسافر هواپيما شامل زن و مرد و كودك ناجوانمردانه به شهادت رسيدند].
در طول جنگ كمكهاى آمريكا به عراق به صورت مستقيم و غير مستقيم در منطقه ادامه داشت به طورى كه در نامه 21 اكتبر 1987 وزير خارجه ايران به دبير كل سازمان ملل متحد، آمده بود كه حمله به چندين نفتكش ايرانى در نزديكى پايانه جزيره لارك توسط عراق در 14 مى 1988، با همكارى كامل نيروهاى آمريكايى صورت گرفت.
در جريان اين حمله، نيروى دريايى آمريكا با ايجاد پارازيت در شبكه ارتباطات ناوهاى جنگى ايران و ايجاد دالان پرواز امن براى هواپيماهاى عراق، تسهيلات و امكانات خود را در اختيار رژيم عراق گذارد.
آخرين حادثه و درگيرى مستقيم آمريكا 12 ژوئيه روى داد. در جريان اين درگيرى نيروهاى آمريكا با تجهيزات نظامى شامل هلىكوپتر و قايقهاى توپدار، عليه قايقهاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى كه در حال گشتزنى در آبهاى سرزمينى ايران در اطراف جزيره فارسى بودند، وارد عمل شدند و در دل شب به آنان حمله بردند و فرزندان نستوه اين ملت را در حالى كه درگير دفاع مقدس از سرزمين خود بودند، آماج حملههاى وحشيانه خود قرار دادند. در جريان اين حمله ناجوانمردانه تعدادى از دلاورمردان مدافع ميهن اسلامى به شهادت رسيدند.
اهداف آمريكا از حضور مستقيم در درگيرى با ايران در خليجفارس بر طبق گفته وزير دفاع آمريكا به تاريخ 15 ژوئن 1987 چنين بوده است:
1ـ ممانعت از گسترش نفوذ شوروى و تسلط ايران بر منطقه.
2ـ حفظ و امنيت كشورهاى عرب محافظه كار منطقه.
3ـ دسترسى مداوم به منابع نفت خليجفارس.
4ـ جلوگيرى از حمايت استوار و استفاده ايران از تروريزم بينالمللى.
5ـ جلوگيرى از قصد ايران مبنى بر صدور بنيادگرايى اسلامى خويش با شعار «از تهران تا بيتالمقدس»، و...
كه بدين خاطر تا آخر جنگ در مقابل ايران اسلامى به عنوان يكى از طرفهاى متخاصم ايستاد.
ـ بريتانيا
با تشديد جنگ در منطقه خليجفارس، بريتانيا (كه به طور سنتى در منطقه حضور داشت و به صورت مستقيم، تعدادى از افسران عراقى تا سال 1986 در بريتانيا مشغول دورههاى آموزش نظامى بودند) ناوگان گشتى «آرميلا» را به منطقه فرستاد.
حوزه عملياتى گشتزنى آرميلا به دليل لجستيك به ناحيه جنوبى خليجفارس محدود بود و در 40 مايلى شمال دوبى متوقف مىگرديد.
در 11 اوت 1987 ناوگان آرميلا به قابليتهاى مين جمع كن مجهز شد و از اين تاريخ شروع به ايفاء نقش مستقيم حفاظتى نمود و كشتىهاى در حال عبور از تنگه هرمز را همراهى مىكرد و در فوريه 1988 اعلام گرديد كه نه تنها كشتىهاى بريتانيايى، بلكه كشتىهاى با پرچم خارجى كه سهم مالكيت با اكثريت بريتانيايى يا سرزمينهاى وابسته به بريتانيا دارند، نيز واجد شرايط حفاظت، توسط آرميلا شناخته شد.
بريتانيا به صورت مستقيم وارد منازعه با ايران نگرديد و درگيرى بين آنها رخ نداد و فقط پس از حمله قايقها به نفتكش بريتانيايى به نام «جنتل بريز» ضمن اعتراض به ايران، دفتر تأمين تسليحات ايران در لندن را تعطيل نمود.
ـ فرانسه
بايد ياد آور شد كه توان نيروى اعزام شده دولت فرانسه در خليجفارس چه به لحاظ تعداد و چه از نظر نوع واحدهاى اعزامى، چندان بزرگ نبود. تركيب اين نيرو، تابع تحول شرايط دريانوردى آزاد در خليج (فارس) و وخامت روابط فرانسه با ايران بود كه خطرات متوجه كشتيهاى تجارى تحت پرچم فرانسه را بيشتر نمود.
در اوج بحران، سه بخش نيروى دريايى حضور داشت. آنها در پى يكديگر ولى نه براى تقويت نيرو بلكه به منظور بهبود كارآيى آن جايگزين مىشدند.
يك بخش نيرو مأموريت داشت در خارج از خليج (فارس)، نزديك تنگه هرمز باقى باشد و يا در درياى عمان گشت زنى نمايد. كشتىهاى ديگر مىتوانستند وارد خليج (فارس) شوند، كه در اوج بحران ميان فرانسه و ايران تعداد آنها به 5 كشتى در هر ماه رسيد.
اين وضعيت موجب گرديد كه حكومت (فرانسه) به صاحبان فرانسوى كشتىها هشدار دهد. در يك اطلاعيه مورخ 17 ژوئيه 1987 حكومت فرانسه كوشيد تا بعضى از صاحبان كشتىها را از بارگيرى نفت در خليج (فارس) منصرف نمايد.
در ضمن اين بحث نيز مطرح مىشد كه ناوهاى جنگى نمىتوانند وظايف اسكورت بر عهده گيرند: «قرار گيرى نيروى دريايى ملى در خليجفارس در آن حد نيست كه مانند نيروى دريايى ايالات متحده، بتواند به سازماندهى پوشش حفاظتى براى كشتىهاى تجارى فرانسه بپردازد...
زمانى كه در نيمه دوم سال 1986 وضعيت خليج (فارس) پرتنشتر شد، اولين بخش نيرو بىدرنگ به حالت عملياتى درآمد. اين واحد در ابتدا از دو ناو ديدهبانى، ـ اسكورتى تشكيل مىشد كه در نيروى فرانسه در اقيانوس هند مستقر بودند.
آنها از حمايت لجستيك يك سوخترسان، يك كشتى تأمين آب آشاميدنى و كشتى فرماندهى نيرو برخوردار بودند.
بعد از وخيمتر شدن اوضاع در ژوئيه 1987، يك ناوشكن نيز به آنها پيوست. بعد از آن دو تحول عمده در روابط ايران و فرانسه پديد آمد.
در 13 ژوئيه 1987 كشتى بارى تحت پرچم فرانسه به نام ويل دانور مورد حمله قرار گرفت و در 17 ژوئيه روابط ديپلماتيك (ايران و فرانسه) قطع شد.
در 29 ژوئيه فرانسه تصميم گرفت با اعزام يك گروه ناو هواپيمابر به تقويت حضور خود در ناحيه خليج (فارس) بپردازد. گروه ياد شده شامل 4 كشتى از ناوگان فرانسه در مديترانه بود: دو ناوشكن موشك انداز اسكورت و يك سوخت رسان در پشتيبانى از ناو هواپيمابر كلمانسو.
به اين ترتيب، توانايىهاى فرانسه براى ديدهبانى و مداخله، و نيز قدرت آتش نيرو به ميزان بسيار قابل توجهى افزايش يافت. با وجود اين كه، پيشتر چندين كشتى تجارى توسط مين دريايى آسيب ديده بودند و كارشناسان آمريكايى متقاعد شده بودند كه ايران خطوط كشتيرانى منتهى به بنادر كويت را مين گذارى كرده بود، در بخش دوم نيروى فرانسوى كشتى مين روب وجود نداشت. البته، فوريت مشكل ناشى از اين فعاليتهاى مين گذارى، فرانسه را وادار نمود تا حضور دريايى خود را با آن دمساز نمايد.
در 11 اوت 1987 فرانسه تصميم به اعزام بخش سوم نيرو شامل 2 مينروب و يك كشتى تداركاتى، گرفت. بنابراين، در اوج درگيرى خليج (فارس)، فرانسه حضور عملياتى قابل توجهى داشت.
در 4 سپتامبر 1987 فرانسه تصميم گرفت تا در پى آتشبس منعقده ميان ايران و عراق در كمتر از يك ماه پيش از آن، حضور خود را كاهش دهد. البته فرانسه نيز علىرغم كمكهاى مستقيم نظامى به عراق هيچگاه با نيروهاى ايرانى وارد درگيرى نگرديد.
به اين ترتيب تا پايان جنگ و سناريوى طراحى شده ابرقدرتها، در طول دفاع مقدس، خليجفارس و منطقه دريايى استان هرمزگان به صورت يك منطقه نظامى مملو از كشتىهاى جنگى، قايقهاى توپدار، هواپيماها و هلىكوپترهاى جنگى گرديده بود، به طورى كه تا ژوئيه سال 1987، 323 فروند كشتى و قايق جنگى (به استثناى كشتى فرماندهى آمريكا در خليجفارس، گروه ناو هواپيمابر از جمله ناو كانستليشن و گروههاى اسكورت) در منطقه حضور داشتند و تا پايان جنگ تعدادى از اين نيروها از منطقه خارج شدند ولى تعداد زيادى نيز همچنان به بهانه حفاظت از منافع خود در منطقه باقى ماندهاند.
در طول جنگ سيل اعزام نيرو از شهرهاى اين استان به جبهه ادامه داشت و در تاريخ 26/5/1365 و 4/6/1365 هزاران داوطلب از شهرهاى بندرعباس و بندر لنگه و ديگر شهرهاى استان هرمزگان راهى جبهههاى جنگ شدند.
در طول مدت انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى مردم اين استان تعداد 1206 شهيد تقديم انقلاب اسلامى نمودند كه از اين تعداد 8 نفر در طول پيروزى انقلاب، 838 نفر در جريان جنگ تحميلى و 360 نفر در طول حملات هوايى و بمبارانها به شهادت رسيدند كه از اين تعداد، 21 نفر از روحانيون معظم بودهاند. همچنين مردم اين استان در اين مدت 1574 جانباز و 4 اسير و 45 مفقود الاثر تقديم انقلاب و كشور نمودهاند.
اسامى تعدادى از سرداران شهيد استان عبارتند از:
رديفنام و نام خانوادگىآخرين مسئوليتمحل اعزام
1على حاجبىمعاون و قائم مقام لشگر ثار اللهرودان
2غلامحسين پرخيدهفرمانده گردانبندرعباس
3اسماعيل فرخى نژادفرمانده گردانبندرعباس
4عيسى بهرامى سعادت آبادىفرمانده گردانبندرعباس
5عيسى كريمىفرمانده گردانميناب
6مسعود خديوى فردناخدا ـ كاپيتانبندرعباس
7عبدالمحمد عراقى زادهمسئول بهدارىبندرعباس
8حميد رضا بيگىمسئول طرح و برنامهرودان
9عبدالرضا بختيارىخلبانبندرعباس
5ـ غائله ساختگى جزاير سه گانه در سال 1371
«جزيره ابوموسى با وسعتى حدود 12 كيلومتر مربع در آبهاى گرم درياى پارس در 41 مايلى (75 كيلومترى) بندر لنگه و 31 مايلى (57 كيلومترى) شرق جزيره سرى واقع شده است.
جزيره تنب بزرگ با مساحتى حدود 11 كيلومتر مربع در 17 مايلى (31 كيلومترى) جنوب غربى جزيره قشم و در بخش شمالى خط منصف خليجفارس قرار دارد.
جزيره تنب كوچك نيز با وسعتى حدود 2 كيلومتر مربع در 5/7 مايلى (13 كيلومترى) غرب جزيره تنب بزرگ و در 27 مايلى (50 كيلومترى) جنوب بندر لنگه واقع شده است».
جزاير مزبور، به ويژه جزيره ابوموسى از جهت نزديكى به تنگه حساس و استراتژيك هرمز، از موقعيت ژئوپولوتيك خاص منطقهاى برخوردار مىباشد.
جزاير بسيارى در دهانه خليجفارس و تنگه هرمز وجود دارد كه داراى ارزش استراتژيك هستند و ايران بر آنها حق حاكميت دارد.
جزايرى چون هرمز، لارك، قشم، هنگام، تنببزرگ، تنبكوچك و ابوموسى كه درفاصلههايى كوتاه و نزديك همديگر قرار گرفتهاند خط قوسى دفاعى ايران در خليج را تشكيل دادهاند.
در دوره صفويه، شاه عباس كبير، جزاير سه گانه ابوموسى، تنب بزرگ و كوچك را از اشغال پرتغالىها خارج ساخت و آنها را به حاكميت ايران بازگرداند.
ولى در سالهاى 1904 تا 1908 ميلادى برابر 1283 تا 1287 ه .ش به سبب ضعف و فتور حاكميت مركزى در ايران، دولت بريتانيا به بهانه مبارزه با دزدان دريايى و برده فروشى در كرانهها و جزاير خليجفارس، به طور ظالمانه و غاصبانه در آن مستقر شد و قصد داشت كه ناحيه لنگه شامل (بندر لنگه، مغو، چارك، ابوموسى، سيرى) را به صورت يك شيخ نشين ديگر درآورد كه موفق نگرديد.
دولت بريتانيا در راستاى سياستهاى استعمارى خود براى تسلط دائم بر اين جزاير، در سال 1921 م. برابر با 1300 ه .ش، پس از تجزيه منطقه رأس الخيمه از شارجه، در صدد برآمد كه جزاير تنب بزرگ و كوچك را جزء منطقه رأس الخيمه و جزيره ابوموسى را جزء شارجه قرار دهد، كه اين كار با مخالفت شديد ايران روبرو شد.
همزمان با خروج نيروهاى انگلستان از خليجفارس و تشكيل يك كشور مستقل با عنوان امارات متحده عربى در سال 1971 ميلادى (برابر با 1350 ه .ش)، دولت ايران حاكميت خود را بر جزاير سه گانه اعاده كرد و در تاريخ نهم آذرماه 1350 ه .ش عملاً به تسلط غاصبانه و جائرانه دولت استعمارى انگليس بر جزاير سه گانه ايرانى پايان داد.
دولت ايران و شيخ نشين شارجه طى قراردادى در اين سال به توافق رسيدند و گرچه متن جزئيات اين قرار داد هفت مادهاى فاش نشد، ولى مقرر شد در برابر قبول حاكميت و استقرار نظامى ايران بر جزاير توسط امارات، دولت ايران نيز در پيشرفت برنامههاى عمرانى و اجتماعى در جزيره ابوموسى به آن كشور كمك نمايد و اكتشافات نفتى شيخ شارجه را با كمپانى نفتى مورد تأييد قرار دهد.
اين قرارداد به حضور مشترك ايرانىها و اماراتىها در جزيره ابوموسى در يك زندگى آرام و مشترك اشاره مىكند.
با پيروزى انقلاب اسلامى ايران، دولت عراق با ادعاى مالكيت اين جزاير، آن را به عنوان بهانهاى واهى در تحميل جنگ بر ايران قرار داد، غافل از آنكه ايران از سال 1350 ه .ش با قدرت از امنيت اين جزاير دفاع كرده است.
به دنبال پايان يافتن جنگ تحميلى عراق عليه ايران، و تداوم سناريوى طراحى شده ابرقدرتها عليه ايران اسلامى، در 31 مرداد 1371 يك كشتى متعلق به حكومت شارجه حامل 104 مسافر به طور غير قانونى از امارات بدون هماهنگى با ايران، خواستار پهلو گرفتن و پياده كردن مسافران خود در اين جزيره شد.
مسئولان ايرانى جزيره به دليل نداشتن مجوّز از پياده شدن آنان جلوگيرى و با پذيرايى و ارسال آب و آذوقه آنان را به شارجه بازگرداندند. غرب كه در پى ايجاد سناريويى جديد و تصويرى هولناك از ايران در ذهنيت اعراب منطقه بود و نيز دنبال بهانهاى براى حضور نظامى خود در منطقه مىگشت از اين جريان بهره كافى برد.
ابتدا ادعاى امارات در مورد حاكميت بر جزاير سهگانه در رسانههاى مختلف عربى مطرح شد و سپس شوراى همكارى خليجفارس بارها در طى جلسات و نشستهاى خود از ادعاى امارات حمايت كردند و اين قضيه و اتفاق ساده كه به خاطر جلوگيرى از ورود اتباع بيگانه به جزيره ابوموسى به دلايل امنيتى آغاز شده بود اندكى بعد به يك جنجال بينالمللى با هدف تحت فشار قرار دادن ايران و انصراف از حاكميت بر جزاير مهم و استراتژيك خليجفارس تبديل گرديد. غرب با ايجاد اين سناريو، علاوهبرايجاد بحران مصنوعى، مانع حضور قدرتمندانه ايران در خليج فارس در كنار كشورهاى ديگر همسايه، و تداوم دشمنىها و حضور نامشروع خود در منطقه شد.
به دنبال اين تحريكات مشكوك رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم صبحگاه يگانهاى مشترك در پايگاه هشتم اصفهان فرمودند: «ملت و دولت اسلامى ايران براى خشم استكبار، هيچ گونه ارزشى قائل نيست. نظام اسلامى به لحاظ طبيعت ظلم ستيزش پيوسته با ظالمان و مستكبران روبروست و بايد به قدرت دفاعى خود بيفزايد. تبليغات استكبارى درباره جزاير متعلق به ايران در خليجفارس، دروغين و مصنوعى است».
مشاركت سياسى
مردم استان هرمزگان از آغاز انقلاب اسلامى با حضور گسترده خود در صحنههاى مختلف حمايت خود را از نظام و رهبرى به اثبات رساندهاند. در طول دفاع مقدس شاهد حضور مردان غيور اين استان در جبهههاى حق عليه باطل بودهايم. عده زيادى از فرزندان اين مرز و بوم در دفاع از ميهن اسلامى خود جان خود را فدا كردهاند. همچنين مردم اين استان با حضور گسترده خود در راهپيمايىهاى مختلف حمايت خود را از نظام و رهبرى نشان دادهاند. حضور گسترده مردم اين خطه در نمازهاى جمعه نيز نشان از مشاركت سياسى بالا مىباشد.
انتخابات نيز يكى ديگر از شاخصهاى مشاركت سياسى است. با نگاهى گذرا به انتخابات مختلف، مشاركت سياسى مردم اين استان را به تصوير مىكشيم. در انتخابات رياست جمهورى مردم اين استان حضور چشمگيرى داشتهاند. در چهارمين دوره انتخابات رياست جمهورى 1/48 درصد واجدين شريط در انتخابات شركت نموده. اين ميزان در دوره ششم به 3/50 درصد، در دوره هفتم به 5/85 درصد و در دوره هشتم به 29/76 درصد رسيده است.
ميزان مشاركت مردم در انتخابات رياست جمهورى
دورهواجدين شرايطتعداد آراءدرصد مشاركت
چهارم3572811719131/48
ششم504038258143/50
هفتم5883875030965/85
هشتم69518253033629/76
در اولين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى تعداد 141641 نفر در پاى صندوقهاى رأى حاضر شدهاند. در اين دوره 9/44 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نمودهاند.
در دومين دوره مجلس شوراى اسلامى تنها در دو حوزه انتخابيه استان انتخابات برگزار شد و در شهرستان بندر لنگه انتخابات برگزار نشد. در اين دوره 8/62 درصد واجدين شرايط اين دو حوزه انتخابيه (بندرعباس و ميناب) در انتخابات شركت نمودهاند. در سومين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى تعداد 251834 نفر در انتخابات شركت نمودهاند. ميزان مشاركت سياسى مردم در اين دوره 1/55 درصد بوده است. در چهارمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى 4/53 درصد واجدين شرايط در پاى صندوقهاى راى حاضر شدهاند. تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل 9/12 درصد افزايش يافته است. در پنجمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى 7/63 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نمودهاند. تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل حدود 31 درصد افزايش يافته است. در ششمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى 98/65 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نمودهاند كه نسبت به دورههاى قبل بالاترين ميزان مشاركت را داشتهاند. لازم به ذكر است كه در اين دوره انتخابات دو حوزه انتخابيه بندرعباس و ميناب از سوى شوراى محترم نگهبان باطل اعلام گرديد و تنها يك نماينده از اين استان به مجلس شوراى اسلامى راه يافت.
ميزان مشاركت مردم هرمزگان در انتخابات ادوار مختلف مجلس شوراى اسلامى
دورهواجدين شرايطتعداد آراءدرصد مشاركت
اول3157261416419/44
دوم2943841848538/62
سوم4569062518341/55
چهارم5318592842644/53
پنجم5847003723457/63
ششم68511645203098/65
تعداد آراء مردم استان در انتخابات ادوار مختلف مجلس شوراى اسلامى
حوزه انتخابيهدوره اولدومسومچهارمپنجمششم
بندرعباس63357108432129106126868164930217400
ميناب447437642089795105516143662163166
بندر لنگه33541ــ32933518806375371464
جمع141641184853251834284264372345452030
در ذيل نمايندگان استان در ادوار مختلف مجلس معرفى مىشوند:
ـ دوره اول
اولين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1359 آغاز شد و افراد زير از اين استان به مجلس راه يافتند:
1ـ غلامحسين حقانى بندرعباس
2ـ غلامعباس زائرى بندرعباس
3ـ غفور گرشاسب بندر لنگه
4ـ عباس متين بندرعباس (مياندورهاى ـ 1361)
5ـ عباس عباسى ميناب
اين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد 1363 پايان يافت.
ـ دوره دوم
دوره دوم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1363 افتتاح شد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:
1ـ غلامعباس زائرى بندرعباس
2ـ عباس متين بندرعباس
3ـ سيد مصطفى ذوالقدر ميناب
اين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 5 خرداد 1367 پايان يافت.
ـ دوره سوم
سومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1367 آغاز به كار كرد و نمايندگان استان بدينقرار به مجلس راه يافتند:
1ـ غلامعباس زائرى بندرعباس
2ـ عباس عباسى بندرعباس
3ـ سيد عبدالله حسينى بندر لنگه
4ـ سيد مصطفى ذوالقدر ميناب
اين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد 1371 پايان يافت.
ـ دوره چهارم
دوره چهارم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1371 آغاز شد و افراد زير به مجلس راه يافتند:
1ـ محمد رضايى سردره بندرعباس
2ـ غلامعباس زائرى بندرعباس
3ـ عباس عباسى بندرعباس
4ـ سيد عبدالله حسينى بندر لنگه
5ـ سيد على مير خليلى ميناب
اين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد 1375 پايان پذيرفت.
ـ دوره پنجم
پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 12 خرداد 1375 آغاز شد و افراد زير به مجلس راه يافتند:
1ـ محمد رضايى سردره بندرعباس
2ـ عباس عباسى بندرعباس
3ـ سيد عبدالله حسينى بندر لنگه
4ـ سيد على مير خليلى ميناب
اين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد ماه 1379 پايان يافت.
ـ دوره ششم
دوره ششم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1379 آغاز به كار كرد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:
1ـ احمد حبيبى بندرعباس، حاجى آباد، قشم، ابو موسى
2ـ على ديرباز بندرعباس، حاجى آباد، قشم، ابو موسى
3ـ سيد مصطفى ذوالقدر بندرعباس، حاجى آباد، قشم، ابو موسى
4ـ سيد عبدالله حسينى بندر لنگه
5ـ سيد على مير خليلى ميناب
ـ دوره هفتم
نمايندگان فعلى استان (دوره هفتم مجلس شوراى اسلامى):
1ـ محمد آشورى تازيانى بندرعباس، حاجىآباد، قشم، ابوموسى
2ـ على ديرباز بندرعباس، حاجىآباد، قشم، ابوموسى
3ـ شهريار مشيرى بندرعباس، حاجىآباد، قشم، ابوموسى
4ـ سيد عبدالله حسينى بندرلنگه
5ـ على معلمى پور ميناب