دوره پهلوی اول در استان مازندران
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
1ـ مخالفت علما با حكومت رضاخان
رضاخان در سال 1256 شمسى در الاشت از توابع سوادكوه مازندران به دنيا آمد و در كودكى پدرش را از دست داد. در سن چهارده سالگى وارد بريگاد قزاق شد و در 1294 به درجه سرهنگى رسيد. رضاخان ميرپنج در تاريخ 1334 ه .ق (برابر با 1294 ه .ش) به فرماندهى آترياد همدان منصوب گرديد. پس از وقوع كودتاى 1299، در 1304 ه .ش بر تخت سلطنت نشست و پس از 16 سال حكومت، در روز 25 شهريور 1320 شمسى با فشار متفقين استعفا كرد و در چهارم مرداد 1323 در ژوهانسبورگ زندگى را بدرود گفت.
رضا شاه كه خود زاده مازندران بود، پس از سلطنت به عنوان بزرگترين مالك ايران درآمد، و بخصوص اراضى پر رونق مازندران را چه با غصب و چه خريد بالاجبار و با قيمت كم تصاحب كرد. تعدادى از روحانيون مازندران با زياده طلبيهاى رضا شاه و بويژه تصرف زمينها و اراضى حاصلخيز توسط او مقاومت كردند و رضاشاه همه آنها را تبعيد نمود.
در اين زمينه حسين مكى مىنويسد:
«در سال 1311 شمسى به دستور انگليسىها و به فرمان رضا شاه پهلوى همه دستگير و زندانى و به قصر قجر تهران اعزام [شدند] و سپس املاك همه مردم شمال از علماء و رجال و كشاورزان غصب و تصرف شد و عدهاى از بزرگان مسلمان مشروطيت تنكابن از علما مانند شيخ نورالدين و آيت الله (حاج مجتهد) مرحوم حاج ميرزا يحيى مجتهد تنكابنى رئيس حوزه علميه محال ثلاث تنكابن و عدهاى از بازرگانان مالك و كشاورز منطقه تنكابن و كجور و رود سر و علماى آن منطقه همه دستگير و تبعيد گرديدند. مرحوم شيخ نور الدين مجتهد تنكابنى بزرگ مرد دين و سياست رفيق مرحوم مدرس و مرحوم حكيم و فيلسوف و استاد بى نظير عصر خود يعنى ميرزا محمد طاهر تنكابنى و غيره هم به كاشان تبعيد شدند».
2ـ واقعه كشف حجاب
الف) اتحاد شكل
با استقرار حكومت رضاخان، بر اساس آموزشى كه از طريق انگليسىها به او داده شده بود، فهميد كه اگر بتواند لباس مردم به طور اعم و لباس روحانيت به طور اخص را تغيير دهد، راه ويرانى فرهنگ ملى را هموار كرده است. استعمار مىدانست كه مردان نسبت به وضع پوشاك و نوع پوشش زنان خود بسيار حساس هستند و يك باره حاضر نمىشوند به كشف حجاب تن دردهند. از اين رو بهتر ديدند اول از تغيير لباس مردان شروع كنند و در همين راستا قانونى به نام اتحاد شكل در مورخه نهم دى ماه 1307 از تصويب مجلس گذشت. با ابلاغ قانون، اعلانى از طرف وزارت داخله پيرامون اتحاد شكل به مازندران ارسال گرديد و حكمران مازندران دستور به اجراى آن در سطح استان داد.
اما اين قانون با مقاومت و مخالفت مردم روبرو شد. به يك سند در اين زمينه توجه مىكنيم:
وزارت داخله
حكومت مازندران
با اينكه طبقات در اين مدت به منافع حقيقى و معنوى لباس متحدالشكل پى بردهاند و در تابستان هم كه به نقاط ييلاقى و قشلاقى مسافرت نموده اجراى كامل آن را به عموم خاطرنشان نمودم، معذلك متأسفانه بعضى اشخاص باز هم ملبس به لباس بلند [شده] و فقط به كلاه پهلوى اكتفا نمودهاند. بنابراين براى آخرين دفعه عموم اهالى را متذكر ساخته و مقرر مىشود چنانچه يك هفته پس از انتشار اين اعلان مشاهده شود كه شخصى از هر طبقه به استثناى اشخاصى كه جواز قانونى در دست دارند ملبس به غير لباس متحد الشكل (كلاه پهلوى، نيم تنه كوتاه) باشد بدون هيچ گونه مراعات شديدا تعقيب و به مجازات قانونى خواهند رسيد. در نقاطى كه داراى تشكيلات نظميه مىباشد، صاحب منصبان و افراد آژان، در حوزههايى كه تاكنون نظميه تشكيل نشده نواب حكومت و در قراء كدخدايان مسئول و موظف خواهند بود در اجراى مقررات فوق جدا اقدام نمايند. نمره 5994 يازدهم مهر 1310
حكمران مازندران
يمين اسفنديارى
اگر چه برخى از روحانيون مازندران با رژيم رضاشاه و سياستهاى فرهنگى آن موافقت كردند، ليكن عدهاى ديگر به انحاى مختلف با اين سياستها ناسازگارى نشان دادند. هنگامى كه بر اثر سياستهاى ضد اسلامى رژيم، مدارس و مساجد تخريب و يا تبديل به كاروانسرا مىشد و يا روحانيون مجبور به تغيير لباس مىشدند، برخى از آنان ولو در محيط كوچك اطراف خود، مقاومتهايى نشان مىدادند. از جمله در آمل تنها دو نفر (آيت الله ميرزا ابوالقاسم فرسو و آيت الله محمد غروى) از قانون انحاد شكل مصون ماندند. اين دو نفر كه مجتهد مسلم به شمار مىرفتند و از شاگردان آيات عظام نائينى و اصفهانى بودند، از طلبه شدن جوانان استقبال مىكردند و با وجود سطح بالاى علمى كه داشتند، صرف و سير و مقدمات درس مىگفتند. آيت الله غروى گفته بود: «من تعهد دارم روزانه در خيابانها و بازار آمل قدم بزنم تا مردم به كلى روحانيت را فراموش نكنند».
رژيم و البته پهلوى بالاخره آخرين بروز غربگرايى خود را از سال 1313 شمسى نشان داد با تغيير و حذف كلاه پهلوى به كلاه شاپو (لگنى) دگرگونى مورد نظر خود را به اجرا گذارد.
ب) كشف حجاب
موضوع كشف حجاب بانوان جزئى از مجموعه خواستهايى بود كه بسيارى از روشنفكران و متجددان پس از مشروطه در قالب «آزادى زنان» مطرح مىكردند. با تسلط رژيم رضاشاه و بعد از قانون اتحاد شكل وى سعى كرد كه قانون كشف حجاب را رسميت بخشد، ليكن به چند علت اين كار را به تعويق انداخت تا آنكه با پديد آمدن مقدماتى چند زمينه اين كار را فراهم ساخت يكى از نكاتى كه در گسترش بى حجابى نقش داشت، آزادى اقليتهاى مذهبى بود و زنان ارمنى و زرتشتى اجازه داشتند آزادانه لباس بپوشند.
بر طبق گزارش نظميه مازندران در خرداد 1309 رفت و آمد يك زن بى حجاب كليمى در معابر مورد اعتراض علما واقع شد. حكومت مازندران در اين زمينه از عمل اين زن پشتيبانى به عمل آورد و اعتراض علما را وارد ندانست. به اين ترتيب با پشت سر گذاشتن بحرانهاى سالهاى 1308ـ1309 و استقرار ديكتاتورى و تهديد نفوذ و قدرت رحانيون و سركوب آنان، با تبليغات فراوان رژيم رضا شاه كوشيد تا جامعه ايران را براى كشف حجاب آماده سازد و پس از سفر تركيه كه از 12 خرداد ماه تا 14 تيرماه 1313 به طول انجاميد رضاشاه مصمم شد تا قانون كشف حجاب را ابلاغ و به اجرا درآورد. به اين ترتيب مراسم 17 دى 1314 پيش بينى و از آن روز داشتن حجاب براى بانوان غير قانونى اعلام گرديد.
اسناد به جاى مانده از آن دوران سياه تاريخ ايران گوياى تلاش فراوان رژيم براى اجراى برنامه، ولى ناكام ماندن آنان در برابر اعتقادات ريشهدار اين مردم مىباشد. اما مقاومت در اين استان كمتر از ساير نقاط بوده است. به سبب نزديكى اين استان به روسيه، افكار تجددگرايانه و كمونيستى به سرعت در اينجا گسترش يافت. از اين رو فسادهاى ناشى از تجددگرايى زودتر از ساير نقاط گريبانگير آنجا شد و موضوع آزادى زنان در اين نقطه ايران رواج زود هنگامى داشت و پس از سلطنت رضاشاه و گسترش تبليغات بى حجابى نيز، گيلان و مازندران تقريبا مخالف كمترى را از خود بروز دادند.
اما باز هم در گوشه و كنار اين استان مخالفتهايى عليه اقدامات رژيم صورت گرفته است.
در اين قسمت به بخشى از يك سند مربوط به كشف حجاب اشاره مىشود:
[گزارش از سارى به رئيس الوزراء، 25 دى 1314]
سارى، 25 دى ماه 1314، محرمانه و مستقيم
«جناب آقاى جم رئيس الوزرا، چون از تلگرافاتى كه مربوط به آزادى نسوان در مازندران مخابره فرمودهاند همچو استنباط مىشود كه راپورتهاى بى اساسى در اين خصوص به عرض رسيده، مثل اينكه از ناحيه حكومت مازندران و مأمورين حكومتى در اجراى اين امر قصورى شده و بالنتيجه رفع حجاب در مازندران عملى نگرديده است، اينك براى مزيد استحضار خاطر مبارك معروض مىدارد... حاكم بابل براى عملى شدن رفع حجاب در آنجا خيلى سخت گرفته رؤساى ادارات را با خانمهايشان رسما روز عيد فطر به عمارت بلديه دعوت نموده و به آنها گفته است كه اگر حاضر نشوند منتظر خدمت خواهند شد.... در اين مدت در هيچ جا از هيچكس كوچكترين اظهارى حاكى از مخالفت شنيده نشده است حتى از آخوندهاى متعصب. زيرا قبلاً بنده به احتياط اينكه مبادا از ناحيه آنها ابراز عدم رضايتى شود، براى جلوگيرى از عوام فريبى آنها به استناد حكم تجديد نظر در جواز اهل عمائم كليه جوازهاى سابق آنها را گرفته به عنوان مطالعه مدارك نگاهداشتهام و همه را در بيم و اميد گذاشتهام كه در اين جريان نتوانند صدايى بلند كنند. اگر چه صدايى كه بلند شود بنده خفه خواهم كرد.... براى مزيد استحضار خاطر مبارك عرض مىكنم دستورات بنده به موقع اجرا گذاشته نمىشود. چنانكه بنده ناچار شدهام طى مراسلات رسمانه آنها را به وظايف خودشان در اجراى اين امر آگاه كنم. آنهم بى نتيجه است».
[امضاء]؛ ديوان بيگى
[حاشيه]؛ سواد اين راپورت براى دفتر مخصوص شاهنشاهى نوشته شود.
البته خاطرات مردمى در اين زمينه بسيار دردناك و گوياى مقاومت سخت مردم و بويژه زنان عفيفه در مقابل دژخيمان است. به فضل و عنايات پروردگار و ايمان قوى مردم، طرح شوم آنان به موفقيت كامل نرسيد و ناچار شدند از زور و اجبار دست كشيده و از طرق ديگر وارد شوند و بويژه از طريق صدا و سيما و مجلات و وارد كردن لباسهاى غربى عمل كردند كه متأسفانه روش دوّم مؤثرتر بود، هرچند كه با پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى، آثار آن حركت ننگين از دامان اين ملت نستوه و مؤمن پاك گرديد.