جنگ جهانی اول در استان کرمان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
در پنجم مرداد ماه 1293 ه .ق به دنبال يك اولتيماتوم 48 ساعته، اتريش به صربستان اعلان جنگ داد و بدين ترتيب، جنگ جهانى اول آغاز شد. بدنبال آن آلمان به روسيه، حمله نمود و با شعلهور شدن هر چه بيشتر دامنه جنگ شد، در نهم آبان همين سال دولت ايران بىطرفى خود را در جنگ اعلام كرد.
اما اين بىطرفى چندان دوامى نياورد و ايران ناخواسته صحنه درگيرى و جنگ بين متفقين و متحدين گرديد.
در كرمان اعضاى حزب دموكرات طرفدارى از متحدين يعنى آلمانها را پيشه كردند و مصطفى خان كاظمى رئيس معارف و سلطان محمدخان در اين راه تلاش بسيارى نمودند. والى كرمان در آن زمان سردار ظفر بختيارى بود و تا حدودى دوطرفه بازى مىكرد و به قول سايكس بيشتر به فكر جيب خود بود.
نقطه مقابل دموكراتها، ميرزا حسين خان سردار نصرت بود كه رياست قشون را به عهده داشت كه مورد حمايت انگليسىها بود. در اين ايام زوگماير كه پروفسور طبيعىدانى بود با سى نفر آلمانى و اتريشى و هفتاد نفر ايرانى به كرمان آمد كه به بلوچستان و افغانستان بروند. ژاندارمرى به آنها كمك نمود.
در اين هنگام فرخ خان برادرزاده آقا خان كه براى مأموريتى به كرمان آمده بود، در بازار كرمان كشته شد. از تهران حكم احضار رئيس ژاندارمرى رسيد. اين امر موجب انقلاب شد.
آزاديخواهان كرمان با تحريك مردم و به كمك ژاندارمرى، شهر را تصرف كردند و بانك روس نيز غارت شد. انقلابيون با سخنرانى مردم را برانگيختند و وضع شهر به صورت وخيمى درآمد.
سردار نصرت رئيس قشون شهر با انگليسىها همراه شد. لذا به وسيله مخالفينش هدف پرتاب نارنجك قرار گرفت، اما از اين حادثه جان سالم بدر برد. يكى از هواخواهان او چند تير به طرف قلعه بختيارىها شليك كرد.
اين امر سبب شد كه بختياريها دست به تفنگ ببرند. سردار ظفر تحت فشار ايل قرار گرفت و دموكراتها و ژاندارمرى را خلع سلاح كرد. آلمانىها راه سيرجان پيش گرفتند. اما در وسط راه گرفتار ايل بچاقچى شدند و صدمات و خسارات زياد و تلفات جانى چندى دادند.
بعد از چندى سايكس براى اصلاح امور شهر كرمان از بندرعباس به سوى كرمان حركت كرد. وقتى كه بدانجا رسيد، سفير تركيه در افغانستان و دو تن آلمانى كه آنجا بودند و فتنه مىكردند به اسارت گرفت.
او تصميم به تبعيد آنها گرفت. اما حسين خان بچاقچى آنها را آزاد نمود و آنها را با خود به تل وجبال برد و به جمعآورى افراد طايفه خويش پرداخت.
در اين هنگام مقامات هندى يك دسته پياده نظام براى تحويل اسرا فرستادند. و دستهاى ديگر براى محافظت كاروان مهمات اسلحه براى تيپ كرمان فرستاده شد.
چند روز بعد دو دسته پنجاه نفرى ديگر از راه بافت به سيرجان آمدند. حسين خان و عبيدالله به طرف داراب فرار كردند.
حسين خان دو هفته بعد از فرارش به كمك عدهاى از عشاير و اسراى آزاد شده، سعيد آباد سيرجان را گرفت.
او قصد تصرف شهر را كرد. اما انگليسىها شهر را به توپ بستند و حسين خان فرار كرد و به خَبْر رفت. عدهاى از انقلابيون كرمان نيز در اين جريان به خارج و از جمله هند تبعيد شدند. در چنين شرايطى حاكم كرمان عوض شد و نصرتالسلطنه حاكم كرمان گرديد. در اين زمان به دليل از هم پاشيدگى امور، قشون جنوب هنگام مراجعت از فارس در رفسنجان به منازل مردم ريخته و به غارت اموال عمومى پرداختند.
سردار نصرت حاكم كرمان كه خود همدست با سارقين بود به آدمهاى خود و عدلالسلطان و حاجى ميرزا على محمد مراد خان شكوه السلطان رئيس طايفه بچاقچى و چهل و پنج نفر از آن ايل را مسلح كرده و آنان ضمن حركت از منزل سردار نصرت به طرف شهر حمله كردند كه از طرف امنيه و آژان در مقابل آنان ايستادگى شد و پيرو شكايات، در هفتم جمادى الاول 1336، نصرت السلطنة از كرمان به طهران رفت.
در همين ايام قشون جنوب با ورود به شهر بابك ابتدا قريه دهج را با توپ به گلوله بسته و عده زيادى را كشته و زخمى و تعدادى را اسير و منازل آنان را نيز غارت كردند سپس اين بلا را كم و بيش بر سر روستاهاى جوزم، خبر، طايفه شكارى، قريه دهرابين محل كنگ در مىآورند و اين در حالى است كه عليرغم تلگرافهاى متعدد به تهران دولت مركزى و سفارت انگليس از اين اعمال اعلام بىخبرى كرده و علىرغم بعضى از كوششهاى مركز، اين وضعيت و كشمكشها تا پايان جنگ ادامه يافت.