نهضت مشروطه در استان کرمان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
1ـ نهضت مشروطه
در اواخر پادشاهى ناصرالدين شاه قاجار نارضايتى مردم از حكومت استبدادى افزايش يافت. سرانجام ناصرالدين شاه ترور شد و فرزند او مظفرالدين شاه به سلطنت رسيد. او مردى بيمار و ناتوان بود و بدين دليل امور مملكت را به عين الدوله كه مردى مستبد و ظالم بود واگذار نمود.
در سال 1321 كه ظفرالسلطنه حاكم كرمان شد، مردم كرمان نيز با مردم تهران همصدا شده بودند و خواهان حكومت مشروطه بودند. مردم كار خود را تعطيل نموده و كارگاههاى قالىبافى را بسته و در تلگرافخانه كرمان تجمع نمودند و شعارهايى بر عليه استبداد و مخالفان مشروطه مىدادند و از مظفرالدين شاه مىخواستند كه هر چه سريعتر فرمان مشروطه را صادر كند. رهبرى اين عده به عهده ناظم التجار كرمانى بود. او مخارج آنها را تأمين مىنمود.
در اين اجتماعات بعضى اوقات اغتشاشاتى رخ مىداد و دولتيان براى متفرق نمودن مردم دست به اسلحه مىبردند و عدهاى نيز كشته و زخمى مىشدند. در اين زمان بيشتر قدرت زير نظر علما و مجتهدين بود.
يكى از مجتهدين اين دوره كه خواهان مشروطه بود، آيهالله محمد رضا كرمانى بود.
در اواخر شعبان سال 1323 نسبت به او بىاحترامى فوقالعادهاى شد و اين عمل خشم مردم كرمان و علماى تهران را برانگيخت.
تا چندين روز در مساجد و اجتماعات اعتراض مردم و وعاظ بر پا بود و اين پيش آمد حربه برندهاى بود كه به وسيله آن مشروطه خواهان مرام خود را در تهران پيش بردند و باعث تقويت آنها گرديد.
ماجراى توهين به آيهالله كرمانى به اين شكل بود كه در يك جلسه سخنرانى فردى از آيهالله پرسيد كه در كوچه منزل ما شخصى است شراب فروش و چون محل تجمع شراب خواران و الواط است بچههاى ما جرأت نمىكنند از خانه خارج شوند.
روز بعد آيهالله به دنبال عرق فروش مىفرستد و به او تذكر مىدهد كه شراب فروشى حرام است و شما اگر مىخواهى از عذاب آخرت نجات پيدا كنى از آن دست بردار و توبه كن.
نصايح آيهالله در او اثر مىگذارد و او چون به منزل مىرسد، تمام ظروف عرق و شراب را سر كوچه آورده و مىشكند. عمل اين شخص در شهر شايع شد.
به دنبال آن، برخى افراد ماجراجو، از فرصت استفاده كردند و با تمسك به اينكه آيهالله دستور داده كه هر كجا شراب و عرق هست ريخته و ظروف آنها را خرد كرده بيرون بريزند، به محله يهوديها ريخته و ضمن شكستن خمرههاى شراب، خانههاى آنها را غارت نمودند.
يهوديها به ظفرالسلطنه شكايت مىبرند. ظفرالسلطنه از آيهالله مىخواهد كه چون غارتگران به منزل شما پناه آوردهاند، شما به مشهد برويد تا ما بتوانيم اشرار و مفسده جويان را تعقيب نماييم.
آيهالله قصد حركت مىكند. عده كثيرى از زن و مردم در منزل آيهالله جمع شده تا از حركت او جلوگيرى نمايند. عدهاى نيز به ظفرالسلطنه مىگويند كه ركنالدوله سبب تحريك اين جمعيت و مانع رفتن آيهالله شده و مىخواهد موقعيت شما را در دربار ضعيف كند.
او مأمورى را به خانه آيهالله مىفرستد كه مردم او را با خوارى برمىگردانند. اين امر به جرأت مردم افزود.
ظفرالسلطنه در اين هنگام حكومت را به عينالملك واگذار كرد. عين الملك نيز دستور محاصره و دستگيرى آيهالله را داد. آيهالله كرمانى را به ارگ دولتى بردند. عينالملك دستور داد تا او را فلك نمايند. در اين لحظه محمد خان سرتيپ، داماد آقا باقر مجتهد معروف، خود را روى پاهاى آيهالله انداخت و گفت مرا به جاى او فلك نماييد. اين عمل موجب شرمسارى عينالملك شد و آيت الله كرمانى از فلك نجات يافت اما او را از كرمان به بم تبعيد كردند. اما ظفرالسلطنه مانع از رفتن او به بم شد. و آيتالله كرمانى از ميانه راه به شهر برگشت، فرداى آن روز، اجتماع عظيمى در منزل آيهالله كرمانى تشكيل و در آنجا مراسم روضهخوانى منعقد گرديد.
پس از اين ماجرا روز به روز هيجان مردم بيشتر مىشد و با فرا رسيدن ماه رمضان در تمام مساجد و خانهها روضهخوانى برپا شد و سخنرانان درباره تبعيد و برخورد حكومت با آيت الله كرمانى به سخنرانى پرداختند.
در اين هنگام ظفرالسلطنه از حكومت كرمان عزل و فرمانفرما به حكومت كرمان منصوب شد و با اين عمل شهر آرام گرفت و فرمان مشروطيت نيز در اين زمان به وسيله مظفرالدين شاه در تهران، صادر شد.
اما جريان برخورد حكومت با آيتالله كرمانى در تهران، جريان مشروطيت را سرعت بخشيد. و موجب شد مشروطه خواهان در مسجد شاه تجمع و سخنرانان بزرگ مشروطيت مانند سيد جمال اصفهانى، ملك المتكلمين به منبر رفته و ضمن محكوميت اين عمل خواهان عزل ظفرالسلطنه حاكم كرمان شدند.
آيهالله بهبهانى و آيهالله طباطبائى ديگر سكوت را جايز ندانستند و گفتند كه اگر خاموش باشند ديگر براى لباس روحانيت احترامى نخواهد بود.
اين دو روحانى دست به دست هم داده با كمك ساير آزادىخواهان به سوى مشروطه گام برداشتند تا آنكه فرمان مشروطه صادر شد.
با مرگ مظفرالدين شاه و روى كار آمدن محمد على شاه، بساط استبداد مجددا گسترده شد. در اين زمان يكى از دوستان ناظمالتجار كرمانى به نام حاجى رمضان سرخ، سرپرست تمام كارگران و قالى بافان محله ميدان قلعه بود.
هنگامى كه خبر به توپ بستن مجلس شوراى ملى به كرمان رسيد، كار در تمام كارگاههاى قالى بافى، با همكارى ناظم التجار كرمانى و دوستش، تعطيل شد و مردم با شعار دادن بر عليه استبداد به طرف تلگراف خانه رفته و در آنجا متحصن شدند. و ناظم التجار به آنها شام و نهار مىداد. علاوه بر آن، به افراد فقير نيز دو قران مىداد.
اين عده چند روز در تلگراف خانه متحصن بودند كه از تهران دستور متفرق شدن مردم رسيد و تهديد به تيراندازى شد.
مردم از تلگراف خانه خارج شده به طرف ارگ دولتى به راه افتادند و چون به ميدان باغ (ميدان ارگ) رسيدند، سربازان مانع ورود آنها به ارگ دولتى شدند و به روى آنها آتش گشودند. در اين درگيرى چهار نفر شهيد شدند.
حاجى رمضان سرخ پس از اين واقعه عدهاى را با خود همدست ساخت و خانه محمد حسن خان نورى را آتش زدند و اموال او را غارت كردند. از سوى دولت حكم دستگيرى حاجى رمضان سرخ صادر شد، او نيز به مشهد فرار كرد تا آنكه محمد حسن خان فوت نمود و دوستان حاجى رمضان رضايت خانواده محمد حسن خان را جلب نمودند و دولت از تعقيب حاجى رمضان دست برداشت.
در اين دوران اساس پيدايش احزاب دو گانه عاميون و دمكرات در مركز ريخته شد. در كرمان نيز حزب دموكرات كه يك حزب تندرو و خواهان هدفهاى انقلابى بود شكل گرفت.
روزنامه دهقان، مهمترين عاملى بود كه افكار اين گروه را پيش مىبرد. ورود اميراعظم به كرمان در سال 1329 ه .ق به عنوان حاكم، كار دموكراتها را دگرگون ساخت و طولى نكشيد كه اين گروه مجبور به مبارزه جدى با حاكم وقت شدند و پس از شورش و جنگ مسلّحانه دسته دموكراتها موقتا سركوب گرديد.
اما مبارزات دموكراتها در كرمان متوقف نشد. با آمدن مصطفى خان كاظمى به كرمان براى تأسيس مدارس جديد و اداره معارف، دموكراتها نيرويى تازه پيدا كردند. و بدين ترتيب، حزب دموكرات بر فعاليتهاى خود افزود و اين فعاليت تا جنگ جهانى اول استمرار يافت.