جنگ جهانی اول در استان تهران
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
اندك زمانى پس از تاجگذارى احمدشاه، جنگ جهانى اول [1914 ـ 1918م. ]آغاز شد. اين جنگ كه حاصل رقابتى ديرينه و اساسى ميان قدرتهاى بزرگ اروپايى بود، در سرزمينهاى دور از ايران آغاز شد و طولى نكشيد كه شكل جهانى يافت و بر تحولات درونى و خارجى ايران تأثير گذارد. دولتهاى روسيه و بريتانيا كه در اين جنگ متفق بودند به علت درگيرى در ديگر نقاط منطقه و نياز مبرم به نيروى نظامى، تمايل چندانى به حفظ نيروهاى نظامى موجود در ايران نداشتند.
با تلاشهاى آلمان و متحدينش و ورود عثمانى به جنگ بر ضد متفقين، علىرغم اعلام بىطرفى ايران، ابعاد جنگ به ايران كشيده شد و به تدريج دامنه حوادث مناطق جنوبى، شمال و مركزى كشور را دربر گرفت.
اواخر تابستان سال 1333 ه .ق را مىتوان نقطه اوج اقتدار عوامل آلمان و عثمانى در ايران دانست. در بسيارى از شهرهاى كشور مقامات كنونى دولتهاى متفق و اتباع آنها مورد تعرض قرار گرفته و وادار به ترك آن نقاط شدند.
از اواخر شهريور اعزام نيروهاى تقويتى روسيه به ايران آغاز شد. اين عده به تدريج از بندر انزلى وارد شده و در قزوين متمركز شدند. در تهران نيز همانند بسيارى از ولايات رويارويى نيروهاى سياسى جنبه حادى به خود گرفت.
در آستانه ماه محرم در تهران صحبت از پيوستن به صف قدرتهاى مركزى و جهاد با روس و انگليس بود. ولى روسها پيشدستى كرده و در اواخر ذىحجه 1333 ه .ق با اعزام بخشى از نيروهاى خود از قزوين به سمت تهران، تكليف را يكسره كردند.
براى چند روز چنين به نظر آمد كه شاه جوان ايران قصد دارد همراه با گروهى از رجال و شخصيتهاى سياسى و رؤساى دواير دولتى پايتخت را از تهران به اصفهان منتقل ساخته و زير بار تحميلات روس و انگليس نرود. ولى اين طرح به مرحله اجرا در نيامد و نيروهاى روسى نيز تا حوالى تهران آمده ولى وارد شهر نشدند. بخشى از نمايندگان دوره سوم مجلس و گروهى از شخصيتهاى سياسى پايتخت نيز همراه با سفرا و نمايندگان قدرتهاى مركزى راه مهاجرت را در پيش گرفتند. تب تحولات تهران دامنگير برخى از ولايات شد. در شيراز گروهى از افسران ژاندارمرى و تعداد از شخصيتهاى سياسى محل زمام امور را به نام «كميته حافظين استقلال» در دست گرفته و كنسول بريتانيا و ديگر مقامات انگليسى شيراز را دستگير كردند.
با آنكه در خود تهران اوضاع تحت كنترل متفقين به نظر مىآمد ولى هنوز هم امكان تلاش مجدد نيروهاى مخالف متفقين براى در دست گرفتن زمام امور منتفى نشده بود، چرا كه گروهى از مهاجرين در قم مجمعى تحت عنوان «كميته دفاع ملّى» برپا كرده و نيرويى مركّب از واحدهاى شورشى ژاندارمرى و گروههاى داوطلب گرد آوردند. «كميته دفاع ملى» ارتباط تلگرافى تهران را با بسيارى از ولايات ايران را قطع كرده و به نام مركز احكامى صادر مىكرد.
مرحله دوم تاريخ ايران در جنگ جهانى اول كه حدود يك سال به طول انجاميد را مىتوان مرحله حاكميت مطلق روس و انگليس بر كشور ناميد، زيرا در اين مرحله با توجه به حضور نظامى متفقين در بسيارى از نقاط كشور، دولت ايران وادار به پذيرش برخى از خواستههاى دشوار آنها شد.
متفقين براى نظارت بر امور مالى كشور تشكيل هيئتى مركب از نمايندگان رسمى خود و نمايندگان ايرانى را به نام «كميسيون مختلط» بر دولت تحميل كرده و پيشنهاد كردند كه هر يك براى انتظام حوزه نفوذ خود در كشور نيرويى 11000 نفرى تشكيل دهند و قرار شد كه روسيه نيروى قزاق ايران را از سطح يك تيپ (بريگاد) به سطح يك لشكر (ديويزيون) ارتقاء دهد و انگليس نيز نيرويى در جنوب ايران تشكيل دهد كه بعدها به نام «پليس جنوب» معروف شد. با خروج تدريجى نيروهاى روس كه با اغتشاش و بىنظمى كامل و غارت روستاهاى مسير توأم بود در تهران بيگانه ستيزى زمانه به صورت تشكيل مجامعى چون «كميته مجازات» تبلور يافت.
مؤلف «كتاب اسرار تاريخى كميته مجازات» در اين باره مىنويسد:
«كميته مجازات در بادى امر طورى عمل كرد كه همه خيال مىكردند تروريستهاى آن همه جا بوده، و از كليه اعمال خائنين به وطن و خيانتهاى آنان مستحضر بوده و به همين جهت هر كس كمترين انحرافى در زندگى سياسى و ادارى خود مرتكب مىشد بر جان خود ايمن نبود و تصور مىكرد اسم او در ليست سياه كميته مجازارت قرار گرفته و به سرنوشت ديگر متهمين دچار خواهد شد».
مردمى كه از دور ناظر اعمال و جريانات كميته مجازات بودند هر يك درباره كميته مذكور قضاوتى مىكردند، كه اين طرز فكر افكار عمومى را متوحش و مرعوب مىكرد كه اگر كسى قصد خيانت و يا اقدام عليه مصالح عمومى داشت، براى اينكه برگهاى از خود جاى نگذارد تا مدتى از انجام آن منصرف و به هر طريقى كه ممكن بود حفظ ظاهر را مىكرد.
آماج اصلى تروريستهاى كميته، كارگزاران استعمار انگليس در ايران بود، و افرادى هم كه ترور شدند، از هواداران دو آتشه و صحنه گردانان ديپلماسى انگلستان بودند، منتهى كميته مجازات نيز مانند پديدههاى ديگر كه در راستاى حركتهاى سياسى و اجتماعى قرون نوزدهم و بيستم در ايران ظهور كرده بود، نتوانست خود را از حيطه نفوذ عوامل پنهان فراماسونرى دور نگهدارد. اين عوامل با شگردهاى مخصوص خود، علاوه بر اينكه كميته مجازات را از مسير آماجهاى اصلى منحرف نمودند، هويت اعضاى آن را نيز شناسايى و آنان را طى يك عمليات پليسى دستگير و نابود ساختند.