ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

پیشینه تاریخی استان همدان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۱۴ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۲۸ توسط 172.16.1.19 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو


محتویات

وجه تسمیه

همدان به عنوان يكى از كهن‏ترين شهرهاى ايران زمين از قدمت چند هزار ساله‏اى برخوردار است. در كتيبه‏هاى آشورى (هزاره دوم قبل از ميلاد) همدان جزو ايالات «كاركايى» (قوم كاس) ذكر شده و از آن به آمدانه ياد شده.

و در كتيبه‏هاى هخامنشى هگمتانه و در منابع يونانى آگباتان و اكباتان آمده است.

همچنين اين شهر را «سارو»، «زينستان ايران شهر»، «اپيفانيا»، «ناذمه»، «همذان» و «همدان» ناميده‏اند.

در باره وجه تسميه اين شهر آورده‏اند كه به علت كثرت دانايى مردم اين شهر، آنها را همه دانا ناميده‏اند و در اثر تكرار به همدان تبديل شده است.

برخى هگمتانه را معنى محل تجمع و گرد آمدن مى‏دانند و چون در سال 745 پيش از ميلاد سران قبايل مختلف در اين محل گرد آمدند و تصميم به اتحاد گرفتند، بنابراين آنجا محل تجمع ناميده شد و هگمتانه يادگارى از اين مجمع بزرگ ملى اتحاد قبايل ايرانى است. واژه hangmatamكه مركب است از han+gma+t+an در كل به معنى محل تجمع و گرد آمدن است. برخى نيز معتقدند كه چون بانى شهر، همدان بن علوج بن سام بن نوح بوده است، به اين نام ناميده شده است. برخى نيز بانى شهر را همذان بن فلوج بن سام بن نوح مى‏دانند و نام شهر را همذان مى‏دانند.

ياقوت حموى بانى همدان را جم بن نوجهان مى‏داند. ابن فقيه، كرميس بن حلميوز را بانى همدان مى‏داند. برخى نيز بانى همدان را جمشيد بن يونجهان بن سالح بن ارفخشد بن سام بن نوح مى‏دانند.

از لحاظ تقسيم‏بندى‏هاى تاريخى در عهد فرمانروايى عباسيان كه امپراتورى اسلامى به 20 اقليم شرقى و 17 اقليم غربى تقسيم‏شد، اين منطقه جزء اقليم شرقى و استان جبال به ثبت رسيد. اين نام بيشتر از يكى دو قرن، به اين نواحى اطلاق نگرديد، سپس به عراق عجم شهرت يافت. پس از روى كار آمدن قراقويونلوها، شخصى از همين طايفه به نام على شكر قسمت عمده‏اى از غرب كشور را به تصرف خود درآورد. از آن پس اين نواحى به (قلمرو على شُكر) معروف گرديد. حوزه‏هاى تصرفى اين قلمرو، عبارت بود از شهرهاى كزاز، كرهه، فراهان، چوبين سيلاخور، تويسركان، همدان، نهاوند، گلپايگان و خوانسار، كه مركز آن اصفهان بود.

در اسناد و مدارك زمان صفويه تا اوايل قاجار نواحى مزبور به همين نام خوانده مى‏شد، از آغاز حكومت قاجاريه تا اوايل دوره پهلوى براى تمايز از عراق عرب، به عراق عجم تغيير نام داد. در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه، تقسيم بندى‏هاى جديدى از ايالات و ولايات به عمل آمد.

در اين تقسيم بندى كشور به 4 ايالت و 23 ولايت منقسم شد كه در رأس هر ايالت يك والى و در رأس هر ولايت يك نفر حاكم قرار گرفت. در اين زمان شهرهاى ملاير، نهاوند و تويسركان به نام «ولايات ثلاث» ناميده شدند كه مركز آن ملاير بود.

اين تقسيم بندى‏ها تا زمان استقرار مشروطيت پابرجا بود تا اين كه در سال 1325 ه .ق كه قانون تشكيل ايالتى به تصويب رسيد، آذربايجان، خراسان، كرمان و فارس به نام چهار ايالت تعيين شدند ولى نامى از ولايات برده نشد، در تقسيمات بعدى كه بر اساس جهات جغرافيايى به عمل آمد عراق عجم در مركز قرار گرفت كه شامل ولايات تهران، همدان، اراك، قزوين، ولايات ثلاث (ملاير، نهاوند، تويسركان) كمره (خمين)، سمنان، شاهرود و دامغان بود.

اين تقسيم بندى تا سال 1316 ه .ش ادامه داشت تا اين كه در اين سال قانون جديدى به تصويب مجلس شوراى ملى رسيد كه بر اساس آن مملكت به 10 استان و 49 شهرستان تقسيم گرديد. از اين استان‏ها يكى استان پنجم كرمانشاهان بود كه شامل شهرهاى نهاوند، ملاير، تويسركان، همدان، سنندج، ايلام و... بود.

در اين تقسيم بندى باز مانند گذشته از ملاير، نهاوند و تويسركان به نام شهرهاى ثلاث نام برده مى‏شد و شهرهاى نهاوند و تويسركان از جهت ادارى تابع ملاير بودند. تا اين كه از سال 1320 ه .ش به بعد به تدريج بيشتر ادارات اين شهر از ملاير مجزا و نام ثلاث هم حذف گرديد.

در سال 1342 ه .ش كه همدان فرماندارى كل شد شهرهاى ملاير و نهاوند و تويسركان جزء حوزه فرماندارى كل گرديد. همدان در سال 1352 به استان تبديل گرديد.

رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف

همدان قبل از دوره اسلامى

دوره مادها

مادها و پارس‏ها يكى از قبايل بزرگ آريايى بودند كه در هزاره دوم قبل‏از ميلاد در دامنه كوه‏هاى زاگرس در جنوب درياچه اروميه جاى گرفتند. به تدريج جنگجويان آريايى در طول چين خوردگى‏هاى زاگرس مركزى به حركت درآمدند و در داخل ناحيه واقع در جنوب جاده بزرگ كاروانى محلى كه بعد به عنوان مركز پرورش اسب [مثلث بين همدان، كرمانشاه، نهاوند، بروجرد] شناخته شد نفوذ كردند.

زمانى كه ديو به عنوان پادشاه قوم ماد انتخاب شد، دستور بناى شهر اكباتان را داد و به عنوان اولين پايتخت حكومتى ايران برگزيده شد. اين شهر در حدود قرن هفتم قبل از ميلاد پايتخت مادها بوده است. در دوره بخت النصر همدان مورد هجوم حملات او قرار گرفت. بخت النصر با 500 هزار نفر به سوى همدان رفت و با سرازير كردن آب به شهر ديوارهاى آن را خراب نمود و وارد شهر شد و با مردم به جنگ پرداخت. سپاهيان او عده زيادى را اسير و جمعى را مقتول ساختند و بساط ظلم گستراندند.

دوره هخامنشيان

در زمان داريوش اول، همدان از نو بنياد گرديد. زمانى كه كورش كبير به حكومت رسيد و سلسله هخامنشيان را به قدرت رساند، به اين منطقه حمله ور شد و پس از سه سال جنگ موفق به تسخير شهر همدان شد و با منقرض نمودن دولت ماد، آنجا را پايتخت تابستانى شاهان هخامنشى قرار داد.

دوره سلوكيان (اسكندر)

اسكندر پس از تسخير پرسپوليس به همدان رفت و در آنجا خزانه خود را گذاشت. در حدود 324 ق.م، اسكندر از هند به هگمتانه آمد و در آن شهر مجالس جشنى به مناسبت پيروزيش به راه انداخت. در اين ايام هفايستيون، يكى از دوستان اسكندر، درگذشت. اسكندر پس از اعلام عزاى عمومى، سرزمين‏هاى اطراف همدان را به باد غارت گرفت و مردم آن سامان را به انتقام مرگ دوستش از دم تيغ گذراند و همه جوانان را كشت و نام اين كار را قربانى براى هفايستيون گذاشت. همدان در دوره اسكندر به عنوان ستاد فرماندهى سلوكيان بر ضد پارت‏ها مورد استفاده قرار گرفت. پس از مرگ اسكندر، سلوكوس يونانيان را به ايران كوچ داد و در همدان اسكان داد. در اين زمان معبد لاتوديسه (لاتوديكه) در نهاوند به فرمان آنتيوخوس سوم (223ـ187 ق.م) بنا گرديد. كشف سنگ نبشته معبد لاتوديسه مى‏تواند بسيارى از نقاط تاريك تاريخ سياسى و اجتماعى پادشاهان اين سلسله را روشن سازد.

دوره اشكانيان

اشكانيان پس از قدرت يافتن، همدان را تصرف نمودند و آنرا براى پايتخت تابستانى خود انتخاب كردند. اردوان آخرين پادشاه اشكانى پسر بلاش چهارم بعد از فوت پدر در سال 215 .م بر برادر خود كه او هم بلاش نام داشت غلبه كرد و در يكى از شهرهاى ماد [نهاوند ]به جاى پدر به تخت سلطنت نشست.

دوره ساسانيان

پادشاهان ساسانى مسافرت به همدان را به علت وجود گردنه اسد آباد دوست نداشتند. در زمان انوشيروان شهر ويران شده همدان بازسازى شد و بار ديگر زيبايى خود را بازيافت. اردشير اول پس از شكست دادن اردوان و مغلوب كردن او به همدان لشكر كشيد و آنرا تصرف نمود. از سال 629 ميلادى تا آغاز پادشاهى يزدگرد سوم در سال 632 ميلادى دوازده نفر روى كار آمدند كه هيچ كدام توانايى اداره مملكت را نداشتند، آخرين آنها يزدگرد سوم بود و از سال 12 تا 21 ه .ق كه منجر به شكست قطعى ايرانيان شد نبردهاى متعددى چون جنگ‏هاى زنجير پل، بويب، قادسيه، مدائن، جلولا و سرانجام جنگ نهاوند بين ايرانيان و اعراب روى داد.

دوره اسلامى

يكى از جنگهاى بسيار مهم اعراب هنگام حمله به ايران، جنگ نهاوند بوده است. در اين جنگ حدود 150 هزار ايرانى به فرماندهى فيروزان يا مردان شاه در برابر اعراب به فرماندهى ذوالحاجين قرار گرفتند. اعراب متهورانه و برق آسا هجوم آوردند. ايرانيان به شدت مقاومت نمودند. در 16 محرم سال 21 ه .ق نبرد شدت گرفت و ايرانيان شكست خورده و اعراب شروع به پيشروى نمودند. اعراب و ايرانيان در نزديكى نهاوند اردو زدند و دوباره جنگ بين آنها رخ داد. اين جنگ سه روز طول كشيد. فرمانده اعراب كشته شد و حذيفه فرماندهى اعراب را عهده‏دار شد و جنگ را ادامه داده و ايرانيان شكست خورده و تسليم شدند و نهاوند را متصرف شدند. پس از خاتمه جنگ نهاوند در سال 23 ه .ق همدان به دست اعراب افتاد و مردم همدان با سردار عرب صلح نموده و قبول جزيه كردند. چندى بعد يكى از سرداران همدان به همراهى عده‏اى بر عليه اعراب شورش نمود و اطراف شهر را ديوارى مستحكم بنا نهادند تا در برابر اعراب مقاومت نمايند.

خليفه دوم سپاهيانى به فرماندهى نعيم بن مقرن مأمور فتح همدان نمود و حذيفه را نيز به كمك او فرستاد. سردار همدان نيز از آذربايجان كمك گرفت و صفى محكم بياراست. بين آنها جنگى رخ داد و سه شبانه روز ادامه داشت. سردار همدانى شكست خورد و كشته شد و همدان به دست اعراب افتاد.

در دوره خلافت عثمان نيز مردم همدان دست به شورش و اغتشاش زدند. خليفه مغيرة بن شعبه را مأمور دفع شورش همدان نمود و او نيز اين شورش را سركوب نمود و چون نوبت خلافت به اميرالمؤمنين على عليه‏السلام رسيد ولايت عراق و پارس را به عبدالله ابن عباس سپرد.

دوره بنى اميه

در زمان بنى اميه، در سال 130 ه .ق ابو مسلم خراسانى پس از فتح مرو، قحطبة بن شيب را مأمور سركوبى مروان بن محمد آخرين خليفه آل مروان نمود. قحطبه عازم نهاوند شد. او به مدت سه روز آنجا را محاصره كرد و سرانجام آنجا را فتح نمود. اهالى را امان داد و كسانى كه در زمان قيام ابو مسلم خراسانى فرار كرده بودند به اين شهر پناه برده بودند، به قتل رساند.

دوره بنى عباس

پس از مرگ هارون الرشيد مردم عراق امين و مردم ايران مأمون را به حكومت انتخاب كردند. (امين و مأمون فرزندان هارون الرشيد مى‏باشند). امين فردى را با 50 هزار تن به جنگ مأمون فرستاد و حكومت همدان و قم و نهاوند و اصفهان را به وى سپرد. در دوران حكومت مأمون يكى از سرداران او به نام ابودلف عجلى به حكومت همدان منصوب شد و اين حكومت سپس به پسرش عبدالعزيز و نوادگان او رسيد. در زمان خلافت معتضد يكى از فرزندان عبدالعزيز به نام حارث، بر اصفهان و نهاوند استيلا يافت، ليكن از سپاهيان خليفه شكست خورد و بار ديگر نظارت خليفه بر قلمرو بنى دلف به طور مستقيم عملى شد.

قيام بابك خرم دين

در نبرد ايران و عرب، ايرانيان به علت نارضايتى شديدى كه از حكومت ساسانى داشتند خود به حبل المتين اسلام دست يازيدند. ليكن پس از سپرى شدن روزگار خلفاى راشدين و انتقال قدرت به حكام اموى و عباسى دريافتند به آنچه مى‏خواستند دست نيافته‏اند و بدين ترتيب بود كه در نيمه اول قرن دوم و آغاز قرن سوم به تدريج نهضت‏هاى مردمى عليه مظالم كارگزاران خلفا، در بسيارى از قلمرو خلافت منجمله در ايران به وجود آمد. قيام بابك خرم دين نيز در اين راستا بود (هر چند داراى رگه‏هاى غير اسلامى بود و شايد همين امر باعث شكست وى شد) او در 18 سالگى به مركز عمليات سرخ علمان قلعه «باز» كه در كوه‏هاى طالش بود راه يافت. به واسطه شجاعت و لياقت خيلى زود به رياست خرم دينان برگزيده شد. نهضت او ابتدا در سراسر آذربايجان، سپس به غرب ايران تا اصفهان راه يافت. در سال‏هاى 205، 208، 212 هجرى سه شكست سخت به سپاهيان خليفه وارد كرد ولى سرانجام با غدر و خيانت افشين شكست خورد و در سال 233 در سامرا به دستور خليفه به قتل رسيد.

پايگاه مردمى بابك از آنجا معلوم است كه در مدت كمى گروه كثيرى از روستائيان آذربايجان، همدان، رى، نهاوند، دينور، كرج، اصفهان، پارس و خراسان به او پيوستند و مدت 20 سال در مقابل سپاهيان دشمن پايدارى كردند. نهاوند يكى از نقاطى بود كه ساليان متمادى جزء قلمرو حكومتى او محسوب مى‏شد.

دوره ديلميان

در سال 319 ه .ق همدان توسط ديالمه تصرف شد. در اين سال مرداويج سپاهى انبوه به همدان فرستاد. نيروهاى حكومتى به يارى مردم با مرداويج به مبارزه پرداختند و حدود چهار هزار تن از نيروهاى مرداويج را به قتل رساندند. ديالمه پس از شكست به نزد مرداويج گريختند و او مجددا لشكرى تدارك ديد و روانه همدان نمود و در حمله به همدان حدود 40 هزار نفر از مردم را كشت.

مرداويج سه روز به قتل و غارت پرداخت. سپس به همه امان داد. مردم خوشحال به مصلى رفتند. آنگاه دستور قتل عام مردم را داد و چندان بكشت كه پنجاه خروار بند شلوار كشتگان از همدان جانب رى بردند! از ديالمه، شمس‏الدوله ابو طاهر، مؤيد الدوله، فخر الدوله ابوالحسن و شمس‏الدوله بر همدان حكومت كرده‏اند. عده‏اى از سادات بنى حسن مشهور به علاء الدوله نيز در اين منطقه به مقامات مملكتى رسيده‏اند. از حدود 348 تا 406 ه .ق حسنويه بن حسين برزكانى رييس يكى از قبايل كرد همدان و نهاوند را به تصرف خود درآورد. پس از مرگ او عضدالدوله به نهاوند و دينور رفت و قلعه‏ها و ذخاير او را تصرف كرد و بدر پسر حسنويه را در قلمرو پدر باقى گذاشت. در سال 405 ه .ق شمس الدوله قلمرو بدر را تصرف كرد و بر پسرش هلال كه به جنگ شمس الدوله آمده بود غلبه نمود. بعد از مرگ شمس الدوله، حكومت فرزندانش دوامى نيافت و علاء الدوله كاكويه او را معزول و مدتى فرزندان علاء الدوله بر همدان و نهاوند حكومت كردند و سرانجام در سال 443 ه .ق به وسيله سلاجقه منقرض گرديدند.

دوره سلجوقيان

در سال 443 ه .ق سلاجقه به نواحى همدان و نهاوند حمله نموده و آنها را متصرف شدند و بعضى از پادشاهان سلاجقه همدان را دارالملك كردند و در آبادانى آن سعى وافر نمودند. در زمان ملكشاه سلجوقى در نهاوند خواجه نظام الملك به وسيله حسن صباح به قتل رسيد. از 511ـ590 ه .ق سلجوقيان عراق در عراق و كردستان حكومت داشتند و پايتخت آنها همدان بود.

در محرم سال 499 ه .ق منكبرس بوربرس بن آلب ارسلان، پسر عموى سلطان محمد به علت اينكه دچار سختى معيشت شده بود سر به شورش برداشت و در اصفهان گروهى را به دور خود جمع كرده، روانه نهاوند گرديد و در آنجا به نام خود خطبه خواند. پس از چندى براى امراى خاندان برسق نامه نوشت و آنان را به اطاعت و يارى خود فراخواند. در همين زمان زنگى فرزند برسق در زندان سلطان محمد بود. گويا به اشاره سلطان، زنگى به برادران نامه نوشت كه فريب منكبرس را نخورند و با او همراهى نكنند و به فكر دستگيرى او باشند. آنها هم منكبرس را به محلى از قلمرو خود در خوزستان دعوت كرده و دستگير نمودند و به اصفهان فرستادند. سلطان هم او و پسر عمويش تكش را به زندان افكند و شهرهايى كه از خاندان او را برسق تصرف كرده بود به آنان باز گرداند.

دوره خوارزمشاهيان

در سال 590 ه .ق سلطان تكش خوارزمشاه با عراقيان در همدان درگير شد و آنها را شكست داد و شهرهاى عراق عجم را ضميمه ممالك سلجوقى نمود و پس از ويرانى آن را دوباره آباد نمود. سلطان محمود سلجوقى توجه خاصى به همدان داشت و مدرسه حاجبيه به امر او ساخته شد. سلطان محمود در همدان از دنيا رفت و در اين مدرسه مدفون شد. طغرل بيك همدان را دار الملك خود قرار داد و با اينانج خاتون ازدواج نمود. او در ابتداء كار با برادرش محمد ملكشاه در نزديكى همدان نبرد كرد و شكست خورد ولى دوباره بر او پيروز گشت. اما مسترشد، خليفه مسلمين، لشكرى به جنگ او فرستاد. سلطان طغرل با عده‏اى از مردم همدان آماده جنگ شد و مسترشد را سخت شكست داد و او را اسير نمود و عاقبت او را به قتل رساند. اما پس از اين پيروزى به عياشى پرداخت و سرانجام دچار ضعف و سستى گشت و اين منجر به مرگ او شد.

دوره مغول

در آستانه حمله مغول به همدان ابتدا حاكم همدان با تقديم هدايا و اظهار فرمان بردارى مانع از تهاجم آنان شد و مبلغ زيادى از مردم گرفته و به حكام مغول داد و براى مردم امان خواست و مغولان آنان را امان دادند و به سوى زنجان روانه شدند. ولى پس از مدتى به همدان برگشتند.

در سال 618 مغولان همدان را مورد تاخت و تاز قرار دادند ولى مردم شهر به رهبرى علما و مجتهدين مقاومتى سختى از خود نشان دادند و چندين مرتبه سپاه مغول را شكست دادند. با حمله به اين شهر و پس از سه روز جنگ و خونريزى و كشته شدن عده زيادى از مردم همدان و تاتار، مغولان پيروز شده و مردم شهر را از دم تيغ گذراندند. اين كشتار چندين روز در ميان مسلمانان ادامه يافت. آنگاه شهر را به آتش كشيدند و به اردبيل رفتند. ساليان بعد بايدوخان (695 ه .ق) پس از به خاك و خون كشيدن مردم همدان، بر اين شهر تسلط كامل يافت و در آنجا تاجگذارى نمود و ويرانه‏هاى شهر را ترميم نمود. در زمان غازان خان نيز اقداماتى در آبادانى شهر انجام گرفت.

دوره تيموريان

در سالهاى 776 تا 779 ه .ق كه امير تيمور در دشت قپچاق اقامت داشت، حاكم نهاوند توسط بهلول نامى، كشته شد. در پى آن امير تيمور سپاهى را به همدان فرستاد و خود نيز روانه نهاوند شد و در نهاوند به سپاه خود پيوست. قبل از آمدن امير تيمور، ميرزا سلطان حسين و نيروهايش نهاوند را تصرف نموده و هواداران بهلول را كشتند و او را در آتش سوزاندند. امير تيمور حكومت همدان و نهاوند را به اميرزاده اسكندر داد. بعدا شاهرخ، پسر امير تيمور، اين قلمرو را از او گرفت و ميرزا بايقرا را به حكومت آن نواحى منصوب كرد.

دوره صفويه

در زمان شاه طهماسب اول به فرمان سلطان سليمان خان اول، سنان پاشا مأمور ضبط نهاوند شد. در زمان شاه عباس اول در سال 998 ه .ق معاهده‏اى با دولت عثمانى بسته شد و به موجب آن نهاوند رسما به دولت عثمانى واگذار گرديد و تا سال 1012 ه .ق در تصرف تركان عثمانى بود. در سال 1011 كه دولت عثمانى گرفتار جنگهاى داخلى شده بود، شاه عباس فرصت را مغتنم شمرده و فرمان حمله به قلعه نهاوند را صادر نمود. قبل از رسيدن نيروهاى شاه عباس، گروهى از كشاورزان اطراف كه از ظلم و ستم تركان به ستوه آمده بودند، آنجا را تصرف نمودند. نيروهاى شاه عباس به فرمان او قلعه نهاوند را ويران نمودند.

دوران تسلط افاغنه و افشاريه

هنگامى كه محمود افغان بساط دولت صفويه را برچيد سلطان احمد خوندگار روم نيز فرصت را غنيمت دانسته و در سنه 1134 لشكرهاى گران و توپهاى گردون توان را از طرف نهاوند و همدان به تسخير ايران تعيين و روان نمود، و عبدالله پاشاى كوريلى اوغلى را با 300 هزار رومى شمشير زن به سمت چالدران و خوى مأمور نمود و به اين ترتيب تركها در وخيم‏ترين روزها يعنى در اوايل سلطنت شاه تهماسب دوم (1135ـ1145) كه افغانها اصفهان و روسها بعضى شهرهاى شمالى را گرفته بودند، ترك‏ها حمله خود را از جانب غرب شروع كردند. لكهارت در كتاب انقراض صفوى اين مسأله را به تفصيل شرح مى‏دهد كه خلاصه آن چنين است: «تركها در سال 1733 ميلادى 1135 هجرى به دولت ايران اعلان جنگ دادند، فرماندهى سپاه ترك را والى بغداد كه حسن پاشا بود، به عهده گرفت، اين سردار خيال داشت، از مغرب به خاك ايران حمله كند، چون قبلاً حسينقلى بيك نايب الحكومه كرمانشاه را مطيع خود ساخته بود و عليقلى خان حاكم كردستان و جانشين او عباسقلى خان نيز تسليم او شده بود».

حسين پاشا مقدمات لشكر كشى را به همدان مهيا كرده بود كه در زمستان 1723 ميلادى وفات يافت، اما پسرش احمد پاشا نقشه او را دنبال كرد. احمد پاشا در هفتم شوال 1136 هجرى برابر با 29 ژوئن 1724 با لشكرى آماده و مجهز همدان را محاصره كرد. در اين جنگ با اينكه مدافعين جسارت و شهامت زياد به خرج دادند، معهذا تركها توانستند با راهنمايى يك نفر مهندس آلمانى كه تازه مسلمان شده بود از زير باروى شهر نقبى زده وارد شهر شوند و مدافعين را وادار به تسليم نمايند، پس از تسخير همدان تركها متوجه جنوب شده، نهاوند را به محاصره گرفتند، با اينكه سربازان مدافع مدتى در پناه ديوارهاى محكم قلعه پايدارى كردند، لكن به علت كثرت و برترى تركها نهاوند هم سقوط كرد، از آن پس آنها به آسانى بروجرد و خرم آباد را گرفته و به جانب اصفهان حركت كردند، ولى حملات پراكنده و گاه منظم بختيارى‏ها آنها را وادار به عقب نشينى كرد. اشرف هم كه به تازگى به جاى محمود نشسته بود، پس از پيامهايى كه بين او و احمد پاشا رد و بدل شد تصميم گرفت با سپاهيان ترك بجنگد، قبل از شروع نبرد، اشرف جاسوسانى با لباس روحانى وارد صفوف جنگجويان احمد پاشا نمود و چنين وانمود كرد كه سربازان ترك نبايد عليه پادشاه سنى مذهب ايران وارد جنگ شوند اتفاقا اين تمهيد مؤثر واقع گرديد و گروهى از سربازان ترك از جنگ خوددارى كردند.

سرانجام پس از يك زد و خورد كوتاه عثمانى‏ها شكست خورده با دادن 12 هزار نفر كشته و اسير مجبور به عقب نشينى شدند، در اين حال چون اشرف صلح را به نفع خود مى‏ديد و تعقيب سپاه ترك را صلاح نمى‏دانست در 15 صفر 1140 با احمد پاشا قراردادى در 12 ماده امضا كرد كه به موجب يكى از مواد آن شهرهاى كرمانشاه، همدان، نهاوند، خرم آباد، كردستان، مراغه، مُكرى، تبريز، گنجه، قراباغ، ايروان، تفليس، گرجستان و شماخى به تركها تعلق گرفت، اشرف رياست مذهبى امپراتور عثمانى را پذيرفت و سلطان هم پادشاهى او را بر ايران به رسميت شناخت. در اين موقع شاه تهماسب كه براى نجات تاج و تخت موروثى خود تلاش مى‏كرد از تبريز وارد خراسان شد و نادر را كه به تازگى شهرتى در آن خطه بهم رسانيده بود به حضور خود خوانده سپاه متحدى تشكيل دادند كه بزودى توانست ملك محمود سيستانى را از خراسان براند و خود را براى مقابله با اشرف آماده سازد.

سپاهيان شاه تهماسب به كمك نادر در سال 1142 طى دو جنگ اشرف را كه از پشتيبانى سلطان عثمانى برخوردار بود، شكست دادند. شاه تهماسب طى نامه‏اى پيروزى خود را به اطلاع امپراتورى عثمانى رسانيد و از او خواست كه شهرهاى متصرفى را تخليه و به ايران واگذار نمايد، پس از رد و بدل نامه‏ها و پيامهاى متعدد رضاقلى خان شاملو مأمور شد كه به استانبول رفته استرداد شهرهاى ايران را خواسته و قرارداد صلح را امضاء كند. اما تركها دفع الوقت مى‏كردند. نادر كه نوروز سال 1142 را در شيراز گذرانده و خيال داشت از راه كرمان يا اصفهان به خراسان برگردد از عمل دولت عثمانى به خشم آمد، از شيراز مسير خود را تغيير داده از راههاى دشت ارژن، كازرون، رامهرمز، دزفول، جايدر و خرم آباد وارد بروجرد شد. در بروجرد به او خبر رسيد كه عثمانى‏ها خيال تخليه نهاوند و ساير شهرهاى غربى ايران را ندارند. پس نادر لشكريان خود را تجهيز نموده و با شتاب بسيار به طرف نهاوند حركت كرد و پيش از طلوع آفتاب سپاهيان خواب آلود ترك را غافلگير ساخت، در اثر اين شبيخون عثمانى‏ها حتى بسيارى از بار و بنه خود را نهاده و به جانب همدان گريختند. در اين يورش حدود 1000 نفر از سپاهيان و عده‏اى از پاشاها و رؤساى لشكرى ترك كشته و يا اسير شدند.

پس از اين شكست تيمور پاشا حاكم شهر وان و خانك پاشا كه از جانب عثمانى‏ها حاكم سنندج بود با عده‏اى حدود 30 هزار نفر از تويسركان گذشته وارد دشت ملاير شد، نادر به عزم پيكار به ملاير رفته آنها را شكست داد و وادار به عقب نشينى كرد و خود با گروهى از اسراى ترك وارد تويسركان گرديد. در اين شهر اطلاع رسيد كه عبدالرحمن پاشا حاكم همدان از ترس فرار كرده است. نادر در محرم سال 1143 به جانب آذربايجان حركت كرد پس از گرفتن مهاباد، مراغه و دهخوارقان (آذرشهر) وارد تبريز گرديد، اما در آنجا شنيد كه خطه خراسان به واسطه هجوم افاغنه در آشوب فرو رفته است. لذا فتوحات خود را ناتمام گذاشته به خراسان برگشت.

پس از آن شاه تهماسب براى اينكه در مقابل نادر خودى نشان دهد، در جمادى الاولى 1143 با 18000 سپاه از اصفهان به جانب تبريز روان شد و توانست در نزديكى ايروان عثمانى‏ها را شكست بدهد. در اين زمان احمدپاشا حاكم بغداد با يارعلى پاشا به شهرهاى غربى كه بى سرپرست مانده بود، حمله كرده همدان را مجددا گرفت. شاه تهماسب به ناچار از آذربايجان وارد نواحى همدان شد ولى سرانجام از عثمانى‏ها شكست خورد و تن به قرارداد ننگينى داد كه به موجب آن ايران تمام ولايات قفقاز را تا رود ارس كه با زحمات زياد فتح شده بود به تركها واگذاشت و خود به اصفهان برگشت، همين امر سبب گرديد كه نادر او را از سلطنت خلع كند (1145 ه .ق). اقدامات سريع و قاطعانه نادر تا مدتها تركها را از تجاوز به خاك ايران بازداشت و تا اوايل روى كار آمدن قاجار آرامش نسبى در مرزها حكمفرما بود.

حمله قواى عثمانى به همدان

در زمانى كه ايران گرفتار حملات افغان‏ها بود، روسها و عثمانى‏ها وارد ايران شدند و در سال 1137 ه .ق قراردادى در مورد تقسيم ايران با يكديگر به امضاء رساندند. به موجب اين قرارداد همدان و نهاوند و كليه نقاط غرب كشور به عثمانى تعلق مى‏گرفت. اما تصرف اين شهرها با لشكركشى مى‏بايستى انجام شود. در سال 1138 قواى عثمانى به همدان حمله نمودند و مردم شهر در برابر آنها مقاومت نمودند. پس از چهار ماه محاصره شهر، سرانجام قواى عثمانى به شهر وارد شدند و قتل عام را شروع نمودند. مردم همدان در مقابل آنها ايستادگى كردند و افراد زيادى كشته شدند. سرانجام با كشته شدن اكثر اهالى، شهر به تصرف قواى عثمانى درآمد. در سال 1140 بين اشرف افغان و دولت عثمانى قراردادى به امضاء رسيد كه به موجب آن شهر همدان و نهاوند براى هميشه به دولت عثمانى تعلق مى‏گرفت.

در سال 1143 ه .ق مردم همدان داد خواهى نزد نادر بردند و نادر در اين سال بر سپاهيان ترك تاخت و همدان را از آنها پس گرفت. در سال 1144 ه .ق تركان عثمانى مجددا به ايران حمله كرده و همدان را تصرف نمودند. در سال 1145 ه .ق به موجب پيمانى كه به امضاء ايران و عثمانى رسيد، همدان به طور قطع به ايران تعلق پيدا كرد.

دوره زنديه

در زمان كشته شدن نادر شاه، ايل زند در اطراف ملاير بسر مى‏بردند. كريم خان پس از غلبه بر رقباى خود سلسله زنديه را تأسيس كرد. كريم خان پس از تصرف خوانسار و گلپايگان و پس از غلبه بر على مردان خان بختيارى به همدان رفت و مهر على خان تكلو را در آنجا شكست داد و سران بختيارى را كه در همدان زندانى بودند آزاد نمود. در سال 1194 ه .ق على نقى خان از جانب صادق خان زند به جنگ على مراد خان اعزام شد. در اين جنگ على مراد خان شكست خورد و به همدان رفت و در آنجا نيرويى گرد آورد و على نقى را شكست داد و او را تا شيراز تعقيب نمود. جعفر خان زند پس از ورود به اصفهان، اسماعيل خان زند را مأمور حفظ نظم عراق عجم كرد. او بعد از رسيدن به بروجرد بناى ظلم و جور را نسبت به اهالى آن بنيان نهاد. جعفر خان با اطلاع از اعمال ناشايست او، فورا به بروجرد رفت و اسماعيل خان به جانب همدان گريخت و با حاكم همدان، محمد حسين قراگوزلو، عليه جعفر خان متحد شد. جعفر خان نيز عازم همدان گرديد.

دوره قاجاريه

پس از مرگ كريم خان، آقا محمد خان قاجار از اختلاف بزرگان زند استفاده نمود و به آسانى گيلان، مازندران، اصفهان، همدان و تبريز را تصرف نمود و حكومت ايران را به دست گرفت. در زمان فتح على شاه قاجار، در سال 1221 ه .ق بين ايران و عثمانى به علت اختلاف بر سر شهر زور جنگى رخ داد. محمد على ميرزا فرزند فتح على شاه، فرماندهى سپاه ايران را عهده‏دار بود. او در جمادى الاول 1221 ه .ق از راه قزوين و همدان به كرمانشاه رسيد و هنگامى كه در همدان بود على پاشا با 30 هزار سپاهى خود به زهاب رسيد و از آنجا 15 هزار سوار عرب و گرجى به شهر زور فرستاده بود. نيروهاى ايرانى لشكريان عثمانى را در زهاب شكست دادند و بسيارى از سپاهيان ترك را اسير نمودند. در اواخر سلطنت محمد شاه و اوايل سلطنت ناصر الدين شاه (1264 ه .ق) در اسد آباد بين اهالى محل اختلاف افتاد و منجر به زد و خورد و خونريزى و برادركشى در بين اهل ولايت شد و سالهاى متمادى اين خصومت و نزاع در بين آنان جريان داشته كه در اثر اين ضديت و دشمنى بسيارى از خاغانهاى كهن سال ويران و اموالشان به غارت رفت و عده‏اى از اين محل مهاجرت نمودند.

سال قحطى (1287ـ1288 ه .ش)

در سال 1287 مقارن سلطنت ناصرالدين شاه قاجار بر اثر نباريدن باران مردم ايران دچار قحطى شديدى شدند. قحطى سال 1287 دهشتبار و غم‏انگيز بوده است. مؤلف كتاب خطى بحرالجواهر بخشى را به شرح اين مصيبت اختصاص داده و چنين مى‏گويد: «در عربستان (خوزستان) و كرمانشاهان و ساير بلاد چون قزوين و همدان عموم ولايات ايران به علت قحطى شماره اموات به پنج كرور رسيد. گويا هر نقطه از زمين را قحط فرا گرفته بود». شاطر اصغر نهاوندى نيز در ديوان خطى خود (متعلق به كتابخانه مجلس) به اين واقعه اشاره دارد كه با اين قحطى هر كس هر چه داشت فروخت و خورد و با رسيدن زمستان و سرماى شديد مردم به خوردن حيوانات خود پرداختند و در قصابى‏ها بر سر دريافت روده و خون جنگ و دعوا بود و به علت گرسنگى و سرماى فراوان تعداد زيادى از مردم مردند و باقيماندگان به خوردن گوشت گربه و سگ و آدم پرداختند.


منابع