پیشینه تاریخی استان کرمانشاه
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
محتویات |
وجه تسمیه
در كتاب تاريخ ايران و ممالك همجوار آن، ضمن شرح ساتراپيهاى دوره مقدونى، از كرند به نام «كارينا» و از كرمانشاهان به نام «كامبادنه» ياد كرده كه ساتراپيهاى چهارم و پنجم نواحى سفلاى دولت مقدونى را تشكيل مىدادند. شهر كرمانشاه از ماندگارىهاى باستانى و تاريخى ايران بوده است و گمان مىرود كه سلطنت مادها در آنجا پايه و مايه گرفته و نيز ايالت «كامبادنه» پارتيان در آنجا بوده است و در زمان ساسانيان و نيز پس از غلبه اسلام، «ايالت ماه» ناميده مىشد.
اما در آثار مربوط به سدههاى نخستين اسلامى به نام كرمانشاهان به صورت قرماسين، قرماشين، قرميسين و كرمانشاه اشاره شده است.
اطلاق نام كرمانشاه به اين شهر مربوط به سدههاى اوليه اسلامى است به طورى كه دركتاب تاريخ يعقوبى، از نام اين شهر به صورت اصلى آن يعنى كرمانشاه ياد شده است.
آنچه از بررسى متون تاريخ و جغرافياى قديم برمىآيد اين است كه كرمانشاه اصل و معرب آن قرماسين است اما در متون جديد صرفا به نام فارسى آن اكتفا كردهاند و از ذكر نام عربى آن صرفنظر كردهاند.
تبديل حرف كاف به قاف و شين از موارد قلب معمول و مقبول در كلمههاى معرب مىباشد. همانگونه كه شهر شوش باستانى را سوس و نيشابور را نيسابور گفتهاند.
بنابراين اصل كلمه قرميسين هم لفظى از مقوله كرميشين يا كرمانشان به اعتبار صداى الف بعد از «ما» و «شا» مىباشد.
اتفاقا صورت لفظ كنونى اين اسم در لهجه يهوديان محل كه از سكنه قديم آنجا همانند همدان شمرده مىشوند كرمايشين به جاى كرمانشاهان گفته مىشود و نظير چنين تلفظى هم از زبان برخى از روستائيان پيرامون شهر نيز شنيده شده است.
برخى نيز معتقدند بهرام پادشاه ساسانى كه از 388 تا 399 ميلادى بر امپراطورى وسيع ساسانى فرمانروايى داشت شهر «كامبادنه» يا «گمبادنه» را بنا نهاده است.
وى در زمان سلطنت برادرش شاهپور سوم حكومت كرمان را عهدهدار بود و خود را بدين سبب كرمانشاه يا شاه كرمان مىناميد، بنابر اين شهر را كرمانشاه نام نهادند.
به هر حال بعد از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى و صدور فرمان محو آثار طاغوتى توسط امام راحل(ره)، موج مردمى جهت تعويض نام مركز استان و به تبع آن خود استان آغاز شد.
ابتدا كلمه قهرمانشهر به وسيله گروهى از مردم در تابلوها نقش بست و بعد از چند صباحى به كلمه ايمانشهر تبديل شد و اين حركت به صورت روزمره تداوم يافت تا اينكه به تقاضاى عدهاى از اهالى شهيد پرور استان و پيگيرى چند تن از مقامات كشورى نام استان به باختران با تكيه بر مركزيت نواحى غرب بودن استان، تغيير يافت و به تبع آن مركز استان هم به همين نام، ناميده شد.
اما در سال 1371 شمسى، بر اساس پيشنهاد نمايندگان مجلس و تصويب هيأت دولت، نام استان باختران به استان كرمانشاه با مركزيت شهرستان كرمانشاه تغيير يافت.
رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف
قبل از اسلام
بر اساس مدارك تاريخى شهر كرمانشاه يا كرمانشاهان به وسيله بهرام بن شاپور ذوالاكتاف ساسانى ساخته شد و قباد بن فيروز ساسانى آن را تجديد عمارت كرده و در آن براى خود عمارت عاليه ساخت. بنا به نقل مختصر البلدان ابن فقيه، قباد از مداين تا رودخانه بلخ، در همه راه هيچ سرزمينى نيافت كه هوايش از كرمانشاهان تا گردنه همدان، خوشتر و آبش گواراتر و نسيمش لذتبخشتر باشد. اين بود كه قرماسين را ساخت و براى خود كاخى بلند بر روى هزارستون بنا كرد.
از اوايل هزاره چهارم ق.م در سرزمين عيلام، به ويژه در دشت سوزيان ـ كه امتداد طبيعى دشت بينالنهرين مىباشد ـ زندگى شهرنشينى آغاز شد و شهر «شوش» پايتخت كشور عيلام گرديد.
عيلام و همسايگان شمالى و غربىاش در دامنههاى سلسله جبال زاگرس و دشت بينالنهرين در تماس بسيار نزديك و دايمى بودهاند، كه گاه اين تماسها دوستانه و مسالمت آميز و گاه خصمانه و شديد بود.
در زمان پادشاهى شيلهك اين شوشيناك (1151ـ1165 ق.م) فتوحات عيلام به نقاط دور دست كشيده شد، سپاهيان وى در شمال از ناحيه دياله گذشتند و به نواحى كركوك رسيدند، و آشور را به نقاط دورتر راندند و سراسر درههاى دجله، قسمت اعظم كرانه خليج فارس و سلسله جبال زاگرس از جمله، منطقه «كرمانشاهان» تحت تسلط عيلام درآمد. آخرين دسته از ساكنانى كه پيش ازمادها، در غرب فلات ايران مستقر شدند، اقوامى به نامهاى لولوبى، گوتى، كاسى و ... بودهاند. قوم لولوبى در ذهاب كرمانشاه، شهر زور و سليمانيه سكونت داشتند. از شاهان معروف قوم لولوبى، «آنوبانى نى» بوده است.
كوتيان يا گوتيان در شرق، شمال و شمال غربى لولوبيان و احتمالاً در آذربايجان، كردستان و كرمانشاه كنونى زندگى مىكردند. كوتيان، در سده 23 ق.م و در زمان سلطنت «نارام سين» پادشاه اكَّد، در صحنه تاريخ پديد آمدند. كاسيان قومى آسيايى نژاد بودند كه در نيمه اول هزاره دوم قبل از ميلاد، در دامنههاى سلسله جبال زاگرس، از جمله استان كرمانشاهان زندگى مىكردند. عيلاميها به اين قوم «كوسى» و آشوريان آنان را به نام «كاشو» مىشناختند. كاسيها، حدود شش سده بر اراضى دو رود بينالنهرين و مركز كوهستان زاگرس، از جمله منطقه كرمانشاهان فرمانروايى كردند. پژوهشگران، زمان اينان را حدود 1925 تا 1171 ق.م ذكر كردهاند.
كرمانشاه در زمان مادها
چنان كه نوشتهاند مادها قومى آريايىنژاد بودند كه در آغاز سده هفتم يا پايان سده هشتم پيش از ميلاد، دولت ماد را تشكيل دادهاند. عدهاى چون گيرشمن، ورود آنان را حدود هزاره اول پيش از ميلاد، و عدهاى هم مثل سايكس و دومرگان و رشيد ياسمى بر اين عقيدهاند كه مادها از هزاره دوم پيش از ميلاد، وارد فلات ايران شدند و در سرزمينى كه بعدها به سرزمين ماد خوانده شد، سكونت گزيدند.
مادها چون نتوانستند بر دولت مقتدر آرارات پيروز شوند، سرزمينهايى را اشغال كردند كه امروزه استانهاى آذربايجان، كردستان و كرمانشاهان و ... را تشكيل مىدهند و چون استيلاى قوم ماد بر قبايل بومى شمال غرب ايران توجه ممالك مجاور را جلب كرد و آنان را واداشت تا از پيشرفت قوم ماد به ولايتهاى همسايه جلوگيرى كنند، از اين رو دولت آشور در زمان پادشاهى «دايان آشور»، با اين هدف به سرزمينهاى ماد تجاوز كرد و خسارتهاى بسيارى وارد كرد. قوم ماد، پس از دادن تلفات سنگين، ناگزير در سال 837 ق.م تابعيت آشور را پذيرفت و خراجگزار آن دولت شد. كرمانشاهان از دوره عيلاميان تا دوره مادها كه جزء ايالت «پارسوا» به شمار مىرفته، از اهميت ويژهاى برخوردار بوده و مرزهاى آن در شمال، كوههاى كردستان، در شرق، همدان، در غرب، رودخانههاى دياله و دجله و در جنوب، خوزستان و لرستان بوده است.
كرمانشاه در زمان هخامنشيان
پارسىها، يكى از شاخهاى اصلى قوم آريايى بودند كه همزمان با مهاجرت اقوام ديگر آريايى، وارد فلات ايران شدند. تاريخ ورود آنان به فلات ايران روشن نيست، چنان كه گفته شد، به عقيده گيرشمن در سالهاى اول هزاره پيش از ميلاد، و به قول دومرگان در هزاره دوم پيش از ميلاد، وارد فلات ايران شدند.
پارسها در حدود 700 ق.م هنگامى كه مهاجرتهاى داخلى در ايران آغاز شد از جنوب و جنوب غربى درياچه اروميه به سوى جنوب و جنوب غربى ايران سرازير شدند و همزمان با سلطنت سارگون دوم، مشغول تصرف دامنه كوههاى بختيارى شدند و در سرزمين بختيارى واقع در شرق شوشتر و شمالشرقى شوش در نزديكى ناحيه عيلامى انشان كه بعدها پارس (پارسوماش) ناميده شد سكونت گزيدند و با استفاده از ضعف دولت عيلام، بر قلمرو اين دولت كه در حال اضمحلال بود، دست يافتند و به رهبرى هخامنش (675 ـ 700 ق.م) حكومت هخامنشى را بيناد نهادند.
كوروش كبير در سال 550 ق.م به هگمتانه (همدان) رفت و پس از تصرف مملكت ماد، از جمله كرمانشاهان، پارتها را نيز شكست داد و در ظاهر ساير ايالتهاى شرقى را كه قبلاً جزو حكومت ماد بودند، تحت تسلط و تصرف خويش درآورد. مرزهاى كرمانشاهان كه در اين دوره گامبادن ناميده مىشد، در شمال به زيكرتو در حوضه رودى كه از سهندجارى است و شهر ميانه كنونى در كنار آن قرار گرفته، در غرب به رود دجله، در جنوب به عيلام و در شرق به الى پى محدود مىشده است.
كرمانشاه در زمان سلوكيان
بنيانگذار اين سلسله سلوكوس پسر آنيشوخوس، سردار فيليپ دوم، پدر اسكندر مقدونى بود. پس از مرگ اسكندر، جنگهاى خونينى بر سر ممالك تابع او رخ داد. در اين جنگها سلوكوس بر آنتى گون (والى كيليكيه) غالب شد و خوزستان و ماد، از جمله كرمانشاهان را ضميمه حكومت بابل كرد و در سال 312 ق.م دولت سلوكى را در ايران تشكيل داد و در سال 306 ق.م رسما خود را شاه خواند. در سالهاى پس از مرگ آنتيوخوس چهارم، در غرب ايران چندين پادشاهى مستقل از جمله عيلام، پارس، گابينه (اصفهان كنونى) و ارمنستان پديد آمد و ماد آتروپاتن كه از سوى آنتيوخوس سوم مهار شده بود، مجددا مستقل گشت. تيمارخ (تميارخوس)، ساتراپ ماد، كه كرمانشاهان جزو آن بود، را مستقل اعلام كرد و به نام خود سكه زد.
كرمانشاهان در زمان اشكانيان
پس از درگذشت اسكندر مقدونى و تقسيم ميراث او بين سردارانش، طوايف رشيد و آزاده پارت عليه حكومت جانشينان اسكندر قيام كردند و در سال 250 ق.م به رهبرى ارشك اول بر حكّام محلى سلوكيان درپارت شوريدند و پس از غلبه بر عمال آنان، از دولت سلوكى جدا شدند و حكومت جديدى به شيوه ايرانى در آن سرزمين بنياد نهادند كه به دولت اشكانى موسوم گشت. دولت اشكانى در زمان سلطنت مهرداد اول به دولتى بزرگ مبدل شد و سرزمين باختر را به كشور خود افزود. در سال 160 ق.م بخش اعظم ساتراپ نشينهاى شرقى را كه به دولتهاى كوچك مستقل مبدل شده بودند، به اطاعت درآورد. مهرداد پس از مبارزه سختى، سرزمين ماد از جمله كرمانشاهان را در سال 155 ق.م تصرف كرد.
مهرداد اول پايدارى دمتريوس پادشاه سلوكى را درهم شكست و بين النهرين را به تصرف خود درآورد و «سلوكيه» پايتخت سلوكيان را در سال 141 ق.م اشغال كرد و در آنجا به تخت نشست. وى پس از فتوحات بسيار در سال 138 ق.م درگذشت. در زمان سلطنت مهرداد اول، ايالتهاى گرگان، باختر، مرو، خوارزم، هرات، زرنگ (سيستان)، رخج (قندهار)، رى، ماد بزرگ، ماد كوچك، كارينا (كرند كنونى) كامبادنه (كرمانشاهان)، بابل، آشور، خوزستان، پارس و سراسر پارت تحت حكومت اشكانى درآمد. در دوره اشكانيان، سرزمين كرمانشاهان به دو ايالت كارينا و كامبادنه تقسيم شده بود كه در حال حاضر «كارينا» با «كرند» و «كامبادنه» با «كرمانشاهان» منطبق است. مرزهاى كرمانشاهان در اين دوره، همان مرزهاى زمان هخامنشيان بوده است.
كرمانشاه در زمان ساسانيان
اردشير بابكان در سال 226 م. رسما عنوان شاه شاهان ايران را اختيار كرد. وى پس از مراسم تاجگذارى، به كمك ارتش منظم خود، دشمنان و مخالفان خود را يكى پس از ديگرى از پاى درآورد و منطقه نفوذ خود را از فرات تا مرو و از هرات تا سيستان وسعت بخشيد. سپس متوجه غرب شد و به سال 228 م. از رود فرات گذشت و با تصرف شهرهاى «نصيبين» و «حران» قدرت خود را به تنها حريف نيرومند يعنى روميها نشان داد. كرمانشاهان در زمان سلطنت اردشير، جزو استان غرب بود. اردشير بابكان پس از هفده سال سلطنت به سال 241 م. درگذشت و پسرش شاپور (241ـ272 م.) به پادشاهى رسيد. شاپور اول در ابتداى حكومت در معرض خطر دشمنان قوى قرار گرفته بود و با سياستى كه شاپور در پيش گرفت اين خطرات را از ميان برداشت. شاپور اول در پيشرفت و آبادانى ايالتهاى ايران، از جمله كرمانشاهان كوشش بسيار كرد. در زمان شاپور دوم كرمانشاهان يكى از استانهاى بخش باخترى (پادكسيان خوربران) بوده است.
بناى شهر كرمانشاه را به بهرام چهارم نسبت مىدهند كه به عنوان حكمران ولايت كرمان به كرمانشاه ملقب شده بود. اما به احتمال بسيار، شهرى كه او بنا كرد شهر كوچك كرمانشاه بود كه ميان يزد و كرمان قرار داشت. خسرو دوم (پرويز) طبق معمول همه ساله در فصل بهار، براى گذراندن تابستان به كرمانشاه مىرفت و در سر راه خود در حُلوان توقف كرده و به تماشاى چوگان بازى مرزداران مىپرداخت.
در تاق بستان كرمانشاه، مجلس تاجگذارى خسرو دوم (پرويز) و نقش خسرو و اسب معروفش «شبديز» ديده مىشود. پس از درگذشت خسروپرويز، يزدگرد سوم به سلطنت رسيد و يزدگرد سوم پس از جنگهاى بسيار با اعراب در سال 31 ه .ق، (651 يا 652 م.) در نزديكى مرو كشته شد و سلسله شاهنشاهى ساسانى پس از 428 سال منقرض شد. در عهد حكومت ساسانيان، ايران به چهار بخش يا كوست تقسيم شده بود و كرمانشاهان جز بخش «خوربران» يا كوست باخترى شامل عراق، كرمانشاهان، كردستان و ديگر ولايتهاى غربى بوده است. مرزهاى كرمانشاهان در اين دوره، در شرق، كنگاور، در جنوب، سرحد استانهاى ماسبندان و مهرگان كدك، در غرب، سرحد استان خسروشاد فيروز (سرپل ذهاب) و در شمال سرحد كردستان بودهاند.
دوره اسلامى
در سال 640 و به قولى 641 يا 642 م. برابر با 21 يا 22 ه .ق سلسله ساسانى با بيش از 400 سال حكومت در نتيجه جنگ نهاوند ـ كه اعراب آن را فتحالفتوح ناميدند ـ منقرض شد. از آن پس با پيشرفت اسلام در شرق، ايرانيان به مرور به دين اسلام گرويدند و تاريخ ايران زمين تا چند سده متوالى با تاريخ اسلام درآميخت. عربها پس از تصرف حلوان در سال 21 ه .ق، كرمانشاه را بدون حمله نظامى تسخير كردند.
احمدبن يحيى بن جابر بلاذرى در كتاب فتوح البلدان خود مىنويسد: «جرير بن عبداله بَجَلى حلوان را به صلح بگشود، بدين قرار كه از آنان دست بردارد و بر جان و مال، امانشان دهد. سپس سعد، جرير را همراه عزرة بن قيس بن غزيه بَجَلى بر حلوان گمارد و آنگاه جرير رهسپار دينور شد؛ لكن آن را فتح نكرد و قرماسين (كرمانشاه) را به صلحى همانند صلح حُلوان بگشود». عربها با لشكركشىهاى پىدرپى، رى، قومس، زنجان و آذربايجان را به سال 22 ه .ق فتح كردند و سال بعد، همدان، قم، كاشان و اصفهان را تسخير كردند. به هر حال، غلبه عربها بر ايران از جمله كرمانشاهان در هدايت نور اسلام ميسر گشت، ولى كشاكش بين دين اسلام و آيينهاى رايج ايران چون زرتشى، مانوى، مزدكى، عيسوى، يهودى و بودايى چهارسده به طول انجاميد. در سال 66 ه .ق عشاير كرد پيرامون حُلوان (سرپل ذهاب) طغيان كردند و مختار بن عبيد كه در كوفه به خونخواهى حسين بن على عليهالسلام برخاسته بود، براى سركوبى آنان حاكمى بر حلوان گماشت. مرگ مختار در همين سال، به نقشه وى كه تصرف ايران و انقراض حكومت اموى بود، خاتمه داد.
در زمان حكومت اموى سرزمينهاى اسلامى به ده استان، از جمله كوفه تقسيم شده بود كه كرمانشاهان جزو استان كوفه به شمار مىرفت. در روزگار مهدى، خليفه عباسى، كردان به كمك طرفداران علويان شورش كردند و به همين مناسبت هارونالرشيد از سوى پدر به حكومت كردستان و كرمانشاهان و ولايتهاى غربى ايران منصوب شد. هم اكنون هارونآباد (شاه آباد سابق) و زبيدى (روستاى حسن آباد) ظاهرا يادگار اين حكومت مىباشد. هارون الرشيد، به خاطر آشوبى كه در اثر بر كنارى و مصادره اموال برمكيان به وجود آمده بود، در سال 192 ه .ق از بغداد به كرمانشاهان آمد و طى خطبهاى مردم را به آرامش دعوت كرد. وى در ايام خلافت نيز مكرر به كرمانشاهان مسافرت كرده است. در اين دوره و به ويژه در روزگار خلافت مأمون، امپراتورى اسلامى به بيست اقليم شرقى و هفده اقليم غربى تقسيم شده بود كه كرمانشاهان ضميمه يكى از استانهاى شرقى به نام استان جبل (عراق عجم) بوده است.
كرمانشاه در زمان صفاريان
در اواسط سده سوم ه .ق دولت عباسيان رو به انحطاط و زوال گذاشت. در اين زمان مردم سيستان از فعاليت بر ضد خلافت بغداد و عاملان آن دست برنداشتند و به سركردگى عمار ياسر در اين سرزمين فعاليت نوينى را شروع كرده و به يارى عيّاران كه افرادى دلير و از جان گذشته بودند، جنبش جديدى را عليه حكومت خلفاى عباسى آغاز كردند. يعقوب ليث بنيانگذار سلسله صفارى نيز در شمار عياران بود و در نيمه دوم سده سوم ه .ق در سيستان عَلَم استقلال بر افراشت و نخستين دولت مستقل ايرانى را پايه گذارى و برخى نقاط كشور را نيز به كانون آزاديخواهان ايران تبديل كرد.
پس از درگذشت يعقوب، برادرش عمروليث به پادشاهى رسيد. وى مردى عاقبتانديش و صلاح را در مصالحه با خليفه ديد. از اين رو نامهاى نزد معتمد (خليفه بغداد) فرستاد و ظاهرا اظهار دوستى و مودّت كرد و در خوزستان ماند تا اينكه احمدبن ابى الاصبع فرمان حكومت فارس، كرمان، اصفهان، زنجان، ماسبذان، جبال (كرمانشاه جزو جبال بود) رى، قم، گرگان، تبرستان سند و سيستان را از خليفه به انضمام فرمان شُرطگى بغداد و حرمين (مكه و مدينه) را براى وى آورد. بدين ترتيب، از سال 265 ه .ق تا سال 287 ه .ق كه عمروليث در جنگ با امير اسماعيل سامانى اسير شد، كرمانشاهان در قلمرو حكومت صفاريان قرار داشت.
كرمانشاه در زمان سلجوقيان
تركان سلجوقى يكى از قبايل ساكن تركستان بودند كه هنگام حكومت سامانيان در شمال شرقى دره سيحون، مانند قبايل ديگر ترك در پى يافتن چراگاه مناسب از محلى به محل ديگر كوچ مىكردند. رئيس اين قبيله ـ كه جد بزرگ پادشاهان سلجوقى است ـ «دقاق» نام داشت. سلجوق (پسر دقاق) در زمان ضعف دولت سامانى با قبيله خود به ماوراء النهر آمد و در حدود شهر جند مستقر گرديد. نوه سلجوق كه طغرل نام داشت پس از تسخير خراسان براى توسعه قلمرو خود به جمع آورى سپاه آقدام كرد و سپس تا سال 437 ه .ق تبرستان، گرگان، رى، خوارزم، همدان و اصفهان را تصرف كرد و برادرش ابراهيم ينال از كرمانشاه، تا حدود بغداد پيش رفت. در سال 441 ه .ق ميان ابراهيم ينال و برادرش سلطان طغرل سلجوقى كدورتى پيش آمد و علت، آن بود كه طغرل مىخواست ابراهيم، همدان و قلاع متصرفى كرمانشاه، دينور و حلوان را تسليم كند؛ ولى وى امتناع كرد. ابراهيم در قلعه سرماج موضع گرفت و طغرل قلعه را به تصرف خويش درآورد.
اتابك قزل ارسلان با طغرل بن ارسلان (پادشاه سلجوقى) در كرمانشاهان به مصاف هم رفتند. در اين جنگ، گرچه ابتداسپاه عراق ـ كه طرفدار سلطان بودند ـ شكسته شدند، اما در آخر كار فتح نصيب سلطان طغرل شد و اتابك قزل ارسلان و سپاهى كه از بغداد به كمك او آمده بودند، شكست خوردند.
كرمانشاه در زمان خوارزمشاهيان در سال 596 ه .ق قطبالدين محمد خوارزمشاه به سلطنت رسيد. اين پادشاه كه فتوحاتى در نواحى مركزى ايران به دست آورده بود، عزم ديار جبال كرد و چون حاكم همدان در مقابل او ايستادگى نمود، سپاه وى به كشتار وغارت پرداخت و از همدان تا دينور و كرمانشاه را در هم كوبيد و خراب كرد. در سال 616 ه .ق چنگيز خان مغول به ايران حمله كرد، ولايات ايران يكى پس از ديگرى در برابر مغولان سقوط كردند و كرمانشاه هم چون شهرهاى ديگر سقوط كرد و در قلمرو اين قوم قرار گرفت و محمد خوارزمشاه بدون برخورد با دشمن گريخت و به جزيره آبسكون در درياى مازندران پناه برد.
كرمانشاهان از سپاه خون آشام مغول در امان نماند و سپاهيان هلاكوخان دراين منطقه قتل و غارتى فجيع آفريدند. در دوره مغول ايران شامل 20 بخش بوده كه كرمانشاهان و كردستان يكى از اين بخشها بوده است. در زمان ايلخانان، ولايت جبال به دو بخش نامساوى تقسيم شد: بخش بزرگتر در مشرق به عراق عجم معروف شد و بخش كوچكتر كه در مغرب كه كرمانشاه را شامل مىشد به كردستان شهرت يافت.
كرمانشاهان در زمان تيموريان
تيمور گوركان معروف به تيمور لنگ كه از نژاد مغول و از سوى مادر از اعقاب چنگيز خان مغول بود، در آغاز جوانى مدتى در خدمت امراى محلى ماوراء النهر بسر برد و در جوانى حكومت شهر «كش» از توابع تركستان را به دست آورد. تيمور به خاطر كاردانى و رشادت قوايى به دور خود جمع كرد و به تدريج به بخش بزرگى از ماوراءالنهر تسلط يافت و به سال 771 ه .ق در سمرقند مستقر شد. او دامنه فتوحات خود را درشرق و غرب گسترش داد و با بهرهگيرى از هرج و مرج داخلى ايران، با سپاه بزرگى به خراسان حمله كردو در سال 782 ه .ق آن منطقه را به اشغال خويش درآورد. تيمور در يورشهاى بعدى خود اصفهان، فارس، بوشهر، آذربايجان، عراق عجم، كرمانشاهان و عراق عرب را ضميمه متصرفات خويش كرد و در مدت پانزده سال بر سراسر ايران مسلط شد و مانند چنگيزخان مغول به قتل و غارت پرداخت. وى در مدت اقامت در سلماس، ملك عزالدين حاكم آن ناحيه را مورد توجه قرار داد و علاوه بر حكومت سلماس، اداره مناطق كردستان و كرمانشاهان را نيز به وى سپرد.
كرمانشاهان با همدان، در زمان تيموريان، يكى از ايالتهاى اين سلسله را تشكيل مىداد و وسعت آن برابر عراق عجم و جبال بود. پس از تيموريان، قراقويونلو (بارانيان) در آذربايجان و غرب ايران از جمله كرمانشاهان و شمال عراق سردرآورد. از اين روزگار تا دوره صفويه و بلكه تا دوره زنديه، همدان، نهاوند، كرمانشاه، و دينور به ولايت «على شكر» معروف بود و مركز آن شهر همدان بوده است.
كرمانشاه در زمان صفويه
شيخ صفىالدين پسر امينالدين جبرائيل يكى از بزرگان تصوف و مشايخ عرفا بود و مريدان بسيار داشت. با ظهور شيخ صفىالدين شهرت اين خاندان بالا گرفت و اين سلسله به مناسبت نام او به «صفويه» معروف شدند. يكى از شاهان صفوى، شاه اسماعيل بود كه توانست با جنگهاى مختلف در سال 913 ه .ق وسعت سرزمين خود را از شرق تا هرات و از غرب تا ديار بكر و بغداد گسترش دهد. در سالهاى نخستين حكومت شاه اسماعيل صفوى (908 ه .ق) سلطان مراد آق قويونلو با هفتاد هزار سپاهى، نواحى كرمانشاه و همدان را اشغال كرد. شاه اسماعيل با دوازده هزار قزلباش به جنگ او رفت و در آلمه بولاغ (نزديك همدان) به قلب سپاه سلطان مراد حمله كرد و او را مغلوب ساخت.
پس از درگذشت شاه اسماعيل، پسرش طهماسب ميرزا به سلطنت رسيد. در سال 940 ه .ق شاه طهماسب براى سركوبى ذوالفقارخان حاكم دست نشانده ايران در بغداد كه با دربار عثمانى ارتباط پيدا كرده بود رهسپار بغداد شد و او را به هلاكت رساند. اما سلطان سليمان، (پادشاه عثمانى) ابراهيم پاشا را با سپاهى به غرب ايران فرستاد. ابراهيم پاشا با سپاه عثمانى در نواحى همدان و كرمانشاه بودند كه خود سلطان سليمان به سپاه خود ملحق شد و قبرى را كه در كرمانشاهان و اراضى ماهيدشت به غلط به اويس قرنى معروف شده و نزد مسلمانان سنى مذهب محترم است، زيارت كرد. سپس به قلعه شاهين ـ كه حد فاصل عراق عرب و ولايتهاى غربى ايران بود ـ نقل مكان كرد و سرانجام بغداد را فتح كرد و حكمرانى از سوى خود در بغداد گماشت.
در سال 1013 ه .ق ازون احمد كه از سوى دولت عثمانى در بغداد حكومت مىكرد به تلافى فتوحات الله وردى خان و ساير امراى صفوى به قلمرو على شكر، يعنى نهاوند، دينور و كرمانشاه لشكركشى كرد و چون در اين هنگام حسن خان استاجلو (والى همدان، دينور و كرمانشاه) در ركاب شاه عباس به فتح قلاع آذربايجان اشتغال داشت، ازون احمد نواحى غرب را تا همدان غارت كند. در زمان شاه طهماسب دوم سپاهيان عثمانى با استفاده از فرصت در سال 1136 ه .ق، آذربايجان، كردستان، كرمانشاهان و همدان را تصرف كردند و بر ضد منافع ايران، با روسيه روابطى بر قرار كردند و در شوال همين سال به منظور تقسيم نواحى شمال غربى ايران ميان دو دولت روسيه و عثمانى قرارداد شومى شامل يك مقدمه و شش ماده منعقد گرديد كه بر اساس ماده سه آن، مناطق آدربايجان، كردستان، كرمانشاهان و همدان به دولت عثمانى واگذار شد. سرانجام در سال 1143 ه .ق سپاهيان نادر قلى، تركان عثمانى را شكست دادند و همدان، كرمانشاهان و آذربايجان را از وجود آنان پاك ساختند. در دوره صفويه به ويژه در روزگار شاه عباس كبير (1038ـ994 ه .ق) ايران به پنج ناحيه يا ايالت اصلى تقسيم شده بود كه ايالت پنجم آن عراق عجم (مركز ايران) بود و شهر مهم آن يعنى اصفهان پايتخت ايران بود و غير از حوزه اصفهان، چهار حوزه ديگر از جمله كرمانشاهان، كردستان و همدان را در برمىگرفت. برخى نيز ايالتهاى ايران را در اين دوره 24 ايالت ذكر كردهاند كه ايالت نهم آن كرمانشاهان و كلهر، به مركزيت كرمانشاه ذكر كردهاند.
كرمانشاه در زمان افشاريه
در سال 1156 ه .ق نادرشاه از طريق سنندج عازم بغداد شد. وى دستور داد كه واحد توپخانه از همدان به كرمانشاهان آمده و در ذهاب توقف كند. نادرشاه در پانزدهم شهر ذيحجهالحرام، از شهر «وان» بغداد عازم آذربايجان شد و پس از ورود به حوالى ماهيدشت كرمانشاهان، از شورش بعضى از سران ايل قاجار عليه محمد حسين (حكمران آنجا) آگاه شد. نادر شاه بهبودخان چاپشلو را براى سركوبى شورشيان به منطقه روانه كرد. نادرشاه پس از ورود به كرمانشاهان، ابراهيمخان فرزند ظهيرالدوله را به سپهسالارى مناطق كردستان، كرمانشاهان و لرستان فعلى تعيين كرد و گروهى از سپاه را با او مأمور برقرارى و حفظ امنيت منطقه نمود. نادرشاه از كرمانشاه به كنگاور رفت و عيد نوروز سال 1123 ه .ش را در كنگاور گذراند. پس از كشته شدن نادر شاه على قلى خان برادر زادهاش به سلطنت رسيد ولى وى پس از چندى به دست برادرش ابراهيم خان كور شد و ابراهيم خان به پادشاهى رسيد. وى براى تحكيم حكومت خود با مساعدت جمعى از افغانها و اوزبكها، به منظور تسخير قلعه كرمانشاه به آن ناحيه رفت.
اين قلعه كه از ديرباز مورد توجه نادرشاه بود، گذشته از استحكام، سلاح، باروت، توپ و خمپارههاى بيشمارى جهت جلوگيرى از تجاوزات احتمالى عثمانيها در آن ذخيره شده بود. حاكم كرمانشاه در برابر لشكريان ابراهيم شاه مردانه جنگيد، ولى مغلوب و دستگير شد. سپس شهر كرمانشاه را غارت و حتى به تجار و زوّارى كه در آنجا بودند رحم نكردند. در دوره افشاريه مرزهاى ايران از جمله كرمانشاهان به حدود مرزهاى هخامنشيان بازگشت. به طورى كه مرز فارس كرمانشاهان از دجله و فرات هم گذشت. اما پس از نادرشاه يعنى در روزگار جانشينانش و به ويژه در زمان حكومت زنديه، به دليل برقرارى حكومت ملوك الطوايفى و خان خانى، بار ديگر سرزمين ايران، از جمله كرمانشاهان، دستخوش اختلافها و مبارزات سياسى بين سرداران مختلف گرديد.
كرمانشاه در زمان زنديه
پس از قتل نادرشاه در جمادىالثانى سال 1160 ه .ق طايفه زند به سرپرستى كريم بيك و صادق بيك زند به موطن اصلى خود؛ يعنى پرى و كمازان از توابع ملاير بازگشتند و در پشت خرابه روستاهاى پرى و كمازان، سياه چادرهاى خود را برپا كردند. مردان، چادر رئيس ايل و سردار خود توشمال كريم را به رعايت احترام، قدرى دورتر از چادرهاى ديگر برافراشتند و تشكيل دولت زنديه را اعلام داشتند. كريم خان زند با تدبير و نبوغ نظامى و كمك ياران وفادار خود با مدعيان سلطنت به جنگ پرداخت. نخستين رقابت و مبارزهاى كه عليه توسعه نفوذ كريمخان آغاز شد از سوى مهرعلى خان تكلو (پسر نظرعلى سلطان) حكمران همدان و كرمانشاهان صورت گرفت. كريمخان وى را شكست داد و او را در قلعه ولاشگرد محاصره كرد. مهر على خان توسط برادرش عبدالغفارخان از حسن على خان اردلان والى كردستان كمك خواست. در نتيجه كريم خان مجبور شد دست از محاصره بردارد. نخستين برخورد حسنعلى خان با طايفه زند تصادفى و بيشتر در اثر نگرانى او نسبت به سرنوشت كرمانشاهان صورت پذيرفت.
ابراهيم ميرزا فرمانده عراق كه در اجراى نقشهاش براى سركوب شاهرخ شاه افشار شكست خورد به همراه بقاياى قشونش كه به شاهرخ ملحق نشده بودند در اواسط سال 1163 ه .ق گريختند. از ميان اين نيروها، گروهى نيز تحت فرماندهى امام قلى خان زنگنه قرار داشتند. اين گروه در نزديكى بيستون با اتحاديهاى از طوايف محلى به سركردگى نجفقلى خان كلهر جنگ كردند. امام قلى خان زنگنه (پسر رحيم بيك) آنان را شكست داد و بر كرمانشاه مسلط شد. سپس متوجه قلعه كرمانشاه كه در اختيار مرتضى قلىخان و نجفقلى خان كلهر قرار داشت، گرديد. خانهاى كلهر از والى كردستان كمك خواستند. والى نيز با 25000 نفر جنگجوى كرد به سوى كرمانشاه حركت كرد و امام قلى خان زنگنه را شكست داد. والى كردستان با فرماندهان قلعه كرمانشاه ملاقات كرد و سپس براى تسخير قلعه «ولاشگرد» به راه افتاد، ولى حسنعلىخان به دليل حمله سليم پاشاى بابان (حاكم سابق عثمانى كردستان غربى) به كردستان بازگشت. در گير و دارهاى اين روزگار كرمانشاهان خسارتهاى فراوان ديد. كريم خان زند و جانشينان به كرمانشاهان توجهى نداشتند و غالبا امراى زنگنه مورد نفرت آنان واقع مىشدند.
در سال 1196 ه .ق الله قلىخان زنگنه كه از خانها و امراى معروف ايران بود، در كرمانشاه حكومت مىكرد و بيگلر بيگى اين منطقه بود. على مرادخان زند كه با وى موافق نبود، تصميم به خلع او داشت و مىخواست يك بار ديگر كرمانشاهان را مورد تجاوز قرار دهد. لذا حاكم كرمانشاه به وسيله آقا محمد على مجتهد معروف، نظر علىمرادخان را به خود جلب و او را از حمله به كرمانشاهان منصرف كرد. آبادى كرمانشاه در زمان حكومت الله قلى خان كه نواده شيخ على خان زنگنه، صدراعظم شاه سليمان صفوى بود، شروع شد و پس از وى عمويش حاج على خان زنگنه كه به حكومت كرمانشاه رسيد، كارهاى عمرانى وى را ادامه داد. بناى مسجد جامع كرمانشاه از آثار اين حاكم عادل است كه ساختمان آن در روزگار الله قلى خان بنا شده بود.
كرمانشاه در زمان قاجاريه
با مرگ كريمخان زند در سال 1193 ه .ق آقا محمدخان با برادرش از شيراز فرار كرد و به مازندران رفت و با سران قاجار متحد شد و دعوى سلطنت كرد. سرانجام پس از ده سال نبرد، بر تمام ايران از جمله كرمانشاهان مسلط شد و سلسله قاجار را تشكيل داد. در سال 1221 ه .ق، فتحعلى شاه قاجار، پسر بزرگش محمد على ميرزاى دولتشاه را به حكومت عراق عرب و عراق عجم منصوب كرد و ايالت كرمانشاهان تا حدود بغداد از سرحد بصره تا خرمآباد را به وى واگذار كرد. وى ياغيان و سركشان حدود بغداد، قراچلان، ذهاب و سليمانيه را تنبيه و به اطاعت درآورد و فرمانده سپاه عثمانى را مغلوب ساخت و آبادانى كرمانشاه را آغاز كرد.
دولتشاه چند بار با عثمانيها جنگيد و يك بار نيز به فتح بغداد نايل آمد و سرانجام در سال 1237 ه .ق درگذشت. وى علاوه بر استخدام چند نفر مستشار انگليسى از جمله راولينسن مستشرق معروف، براى تنظيم و ترتيب سپاه، در كار عمران و آبادانى هم كوشش كرد. ساختمان معروف ديوانخان كرمانشاه كه شامل دوازده قصر بود، نمونهاى از كارهاى او بود. همچنين ميدان توپخانه، سربازخانه، بازار، حمام و مسجد از دوره حكومت اوست. در سال 1257 ه .ق حاجى خان شكى به فرمان محمدشاه قاجار به حكمرانى كرمانشاهان و خوزستان منصوب شد. حاجى خان كه از اهل سنت و جماعت بود، برخى از عشاير و طوايف كرمانشاهان را كه پيرو آيين اهل حق بودند و براى حضرت على عليهالسلام ارادت و احترام ويژهاى قايل بودند، بر انجام امورى كه خلاف شريعت آنان بود وادار كرد، از اين رو عشاير و طوايف اهل حق ساكن در كرند و پيرامون آن شورش كردند و پس از لشكركشى حاجى خان شكى به اين مناطق با تأمين خواستههاى طوايف اهل حق مبنى بر سخن نگفتن از مذهب و كيش آنان، كار به مصالحه كشيد.
اما مدتى نگذشته بود كه يكى از مأموران حاجى خان به دست يكى از مرادن اهل حق به قتل رسيد و اين كار باعث حمله حاجى خان به اين طايفه گرديد و همه آنها را به زنجير كشيد و به كرمانشاه كوچانيد. اهل حق كه وضع را اينگونه ديدند به سراى حاجى خان حمله بردند و آن را آتش زدند و حاجى خان را به قتل رساندند و براى در امان ماندن از دست حكومت مركزى، به عراق مهاجرت و در اراضى بغداد سكونت گزيدند. در سال 1268 ه .ق شاهزاده امام قلى ميرزا عمادالدوله فرزند محمد على ميرزاى دولتشاه از سوى ناصرالدين شاه به حكومت كرمانشاهان و همچنين انتظام امور عراق عجم و عراق عرب تعيين شد. با ترتيب دادن سپاه هفت هزار نفرى در دشت ذهاب مستقر شد و دست بيگانه را از حدود ايران كوتاه كرد. وى 25 سال متناوبا در كرمانشاهان حكومت كرد و بناى بازارهاى كنونى و مسجد عمادالدوله و توسعه شهر كرمانشاه يادگار دوره اوست.
در اوايل دوره قاجاريه ايران از نظر تقسيمات ادارى و حكومتى به پنج حكمرانى و دوازده حكومت نشين تقسيم مىشده است. يكى از آنها حكمرانى ايالتين كردستان، كرمانشاهان و سرحد عراقين بود كه لرستان نيز هميشه سرجمع آن بوده است. اما در اواسط پادشاهى ناصرالدين شاه، كشور به چهار ايالت و 23 ولايت تقسيم شد و كرمانشاهان ولايت نوزدهم ايران بود. هر ايالت توسط والى يا فرمانفرما و هر ولايت به وسيله حاكم يا حكمران اداره مىشد. در سال 1316 ه .ش مملكت ايران به ده استان و 49 شهرستان تقسيم شد كه استان پنجم آن شامل: ايلام، شاهآباد، كرمانشاه، سنندج، ملاير و همدان بود و شهرستان كرمانشاه شامل كرمانشاه، كنگاور، هرسين و صحنه بوده است. سرانجام بر اساس آخرين تقسيمات كشورى در سال 1339 ه .ش ايران به چهارده استان و فرماندارى كل، 139 فرماندارى و 449 بخشدارى تقسيم شد و كرمانشاهان در اين تقسيم بندى به صورت استان باقى ماند و مركز آن شهر كرمانشاه بود.