ضرب المثلها در استان زنجان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
انسانها در طول تاريخ داراى عقايد و باورهائى بودهاند كه در گرفتاريها و مشكلات زندگى از آنها مدد خواسته و در مراسم مختلف از آنها سود مىجستند.
انسانها از طريق اعتقادات و باورهاى خود بسيارى از مشكلات و گرفتاريهاى خود را حل مىنمايند و موانع را از سر راه خود بر مىدارند.
البته انسانها در زمينه اعتقادات تا آنجا پيش رفتهاند كه گرفتار خرافات بسيار زيادى شدهاند. به گونهاى كه واقعا آنها را باور دارند و به آنها عمل مىكنند. اين موضوع حتى در بين بسيارى از تحصيل كردهها نيز رايج است.
در اين قسمت به برخى از باورها و اعتقادات مردم زنجان اشاره مىشود.
مردم زنجان اعتقاد دارند كه با نظر گرفتن، چشم زخم بر طرف مىشود و شخص بيمار معالجه مىشود.
براى اين امر شخص بيمار را نزد نظر گير مىبرند و نظر گير به اشكال مختلف نظر بيمار را مىگيرد. يا اينكه چند قطره از آب پيالهاى را بر روى شخصى بيمار مىريزد، سپس با پنبهاى كه در دست دارد نام چهل نفر از افراد مظنون را مىگويد و نام هر فردى را كه مىگويد تكهاى از پنبه را برداشته و به دست ديگر مىگيرد.
سپس پنبهها را با مقدارى اسفند و زاج و خاك راه مسير در آتش منقل مىريزد و دود حاصله را به طرف فرد بيمار هدايت مىكند تا به او بخورد. يا اينكه مقدار كمى از نخهاى پارچه لباس شخصى مظنون را به همراه اسفند در داخل آتش مىريزند و اسفند سوخته را به پيشانى يا زير پاى مريض مىكشند.
همچنين براى رفع چشم زخم از نصب نعل اسب بر در ورودى خانهها و چار چوب مغازهها، نصب و آويزان كردن زاج از سقف اتاق يا مغازه، آويزان كردن اسپند خرد نشده در ديوار اتاق يا طاقچهها استفاده مىكردند.
از معمولىترين روشهاى رفع چشم زخم اسفند دود كردن است كه هنوز در اكثر خانهها رايج است.
مردم ابهر معتقد بودهاند كه اگر كسى دو دست خود را به طور افقى به دو طرف چارچوب درب بگذارد، عاقبت خوشى ندارد و براى رفع آن بديمنى، به او مىگفتند كه دستهايت را به هم بزن.
ـ عقيده داشتند كه وقتى كسى را خرچنگ گاز مىگرفت، بايستى خر كبود رنگ عرعر كند تا خرچنگ شخص را ول كند.
ـ اگر در روى استكان چائى تفاله چاى ديده شود، مىگويند مهمان خواهد آمد. تعداد تفالهها، تعداد مهمانان را مشخص مىكند.
ـ اگر استكانها و قندان و غيره به طور اتفاقى روبروى هم در يك صف قرار گيرند، مىگويند مهمان خواهد آمد.
ـ عقيده داشتند كه در شب و در مجلس ختم نبايد كفشهاى مهمان را جفت كرد.
ـ شب چهارشنبه در زير ناودان خانه دعا و نفرين مستجاب مىشود.
ـ اگر زنى چادر را عوضى سر كند به عروسى خواهد رفت.
ـ اگر جارو را با دسته به زمين بگذارند موجب جنگ و جدال در خانه خواهد شد.
ـ اگر قيچى باز بماند دهان دشمن باز خواهد ماند.
ـ كسى كه از پيش سوسمارهاى محلى كه در اصطلاح «اوغلان يولداشى» ناميده مىشود رد شود، مىبايد دست بر دهان خود بگذارد تا دندانهايش ديده نشود و اگر سوسمار دندانهايش را ببيند، دندانهايش خواهد ريخت.
ـ اعتقاد دارند اگر كسى با گرگ روبرو شود خويش يمن و اگر خرگوش ببيند بديمن و اگر گنجشك و ساير پرندگان به غير از جغد را ببيند متوسط الحال هستند. بهمين منظور وقتى خرگوش را مىديدند مىگتند تف به رويت.
ـ اگر پاى كسى بخارد به محلى كه تا به حال نرفته خواهد رفت.
ـ كسى كه در موقع شب به دنيا بيايد پايش سنگين و اگر روز بدنيا بيايد، پايش سبك خواهد بود.
ـ معتقدند اگر بچه با آتش بازى كند حتما شب رختخواب خود را خيس خواهد كرد.
ضرب المثلها
در ميان همه اقوام و ملل از دير باز تاكنون مَثَل رايج بوده و به طورى كه بخش عمدهاى از فرهنگ يك ملت را تشكيل داده است. مردم هميشه سعى كردهاند كه سخنان حكمتآميز، پند و موعظه را در قالب مثل بيان كنند.
مَثَل به خاطر ايجاز و اختصار، فهم معانى بلند در عبارتى كوتاه، سهل الحفظ بودن،قدرت جذب بيشتر افكار، سرعت انتقال معنى و ذوق طبيعى، تأثير بسيارى در اذهان مردم دارد.
مثل همچون برخى ديگر از قسمتهاى فرهنگ هر ملت، سينه به سينه از نسلى به نسل ديگر منتقل شده و به همين ترتيب ماندگار شده است و مثلهايى كه كاربرد زياد نداشته از يادها رفته و به تدريج منسوخ شدهاند.
در اين قسمت به برخى از ضرب المثلهاى رايج در استان زنجان اشاره مىكنيم.
ـ آبرو آپاران سويى ايچمه
آبى كه آبرو مىبرد نخور.
ـ آج تويوخ ياتسايو خودا دارو گورر
مرغ گرسنه وقتى بخوابد در خواب، خواب ارزن مىبيند.
ـ آفتافانى داشار سويى داشار ديير سيل اولمو شام
شيرين چايى رو قاشوقى دونر ديربئل اولموشام نم اولموشام
آبى كه از آفتابه سرزير مىشود مىگويد، سيل شدهام قاشق چاى خورى مىگويد بيل شدهام چى شدهام؟
ـ ايكى اشگين آرپاسون بوله بيلمز
سهم جو دو خر را نمىتواند تقسيم كند
ـ ايل دن ايله بير ناماز اونوداشيطان قويماز
از سال به سال يك نماز آن را هم شيطان نمىگذارد.
باغ وقتى باغبانون قولاقو آغير اشيدير
وقت باغ گوش باغبان سنگين مىشود.
بيرسن دوزى بيرده ايده آغا شلارى
يكى تو راست هستى يكى هم درختان سنجد.
پوفونن پيلو اولماز ياغونان دويوايستر
با فوت كردن پلو درست نمىشود، روغن و برنج مىخواهد.
تويوغى تويدا دا يا سودور يا سدادا
مرغ هم در عروسى عزايش است هم در عزا.
چالما آقاش قاپون چالو للار دمير قاپون
در چوبى ديگران را مزن كه در آهنى تو را مىزنند.
چيراق اوز آسد و نا ايشيق سالماز
چراغ به زير خود روشنايى نمىدهد.
خان ائوينده گيردكان چوخدور اما سايقو سينن
در خانه خان گردو زياد است اما با حساب و كتاب.
دريادا بالوخ معامله ايلير
در دريا ماهى معامله مىكند.
دليه يل ور الينه بل
ديوانه را مغرور كن بعد به دستش بيل بده.
سن آقا من آقا اينك لرى كيم ساقا
تو آقا من آقا پس گاوها را چه كسى بدوشد.
ـ قارا يرده يا تان قارا يوخو گوئرر
كسى كه در جاى سياه بخوابد خوابهاى سياه خواهد ديد.
ـ قونشيه گول ياغسون ايبى بيزه گلير
به خانه همسايه گل ببارد بوى آن به خانه ما خواهد آمد.
ـ كوتيك ننه سينين قارنوندا وقيلى
سگ توله در شك مادر وق وق مىكند.
ـ موفته خور خوش سليقه اولور
مفت خور خوش سليقه هم مىشود.
ـ هر يرده آشد و اوردا باشد و
هر جا كه آش هست آنجا درصدر است.
ـ يالانچونى ايوى اوت توتدى ياندى هش كس بيلمدى
درغگو خانهاش آتش گرفت سوخت، هيچ كس ندانست.