نهضت مشروطه در استان کرمانشاه
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
1ـ نهضت مشروطه
حكومت ايران از ديرباز تا زمان سلطنت مظفرالدين شاه قاجار، استبدادى بود و شاهان و حكّام آنان در نقاط مختلف كشور اختيار تام داشتند. دوران حكومت يازده ساله مظفرالدين شاه را بايد دوران رشد اوليه مشروطيت در ايران دانست. انقلاب مشروطه با واقعه به چوب بستن تجار تهران توسط عين الدوله حاكم تهران، بخاطر گران كردن ارزاق مردم به ويژه قند، شروع شد و با مهاجرت كبرى به اوج رسيد.
در مهاجرت كبرى (تير 1324 ه .ق) حدود 3000 نفر از تهران خارج شدند و با ادامه اعتراضات مردم، مظفرالدين شاه فرمان مشروطيت را سال 1324 ه .ق (1285 ه .ش ـ 1906 .م) صادر نمود. آنگاه عين الدوله را عزل و نصرالله خان مشيرالدوله جانشين او گرديد. سپس انتخابات انجام گرفت و اولين قانون اساسى ايران تدوين شد.
كرمانشاهان بويژه شهر كرمانشاه به عنوان مركز ايالت غرب ايران، در نهضت مشروطيت ايران بر ضد رژيم استبدادى قاجار، سهم به سزايى داشت و از مراكز مهم اين نهضت بوده و انقلاب مشروطه و زد و خوردهاى متعاقب آن كه در اين منطقه اتفاق افتاده است، از مهمترين وقايع سده چهاردهم ه .ق تاريخ ايران به شمار مىرود. جنبش آزاديخواهى مشروطيت در كرمانشاهان از سال 1286 ه .ش / 1907 م. آغاز گرديد.
مردم كرمانشاه كه از مظالم حكومتهاى محلى و اردكان دولت ناراضى بودند به اميد آنكه حكومت مشروطه حقوق آنان را تأمين خواهد كرد، دست به قيام زدند و علمايى همچون حاج آقا محمد مهدى كه از علماى روشنفكر و آزاديخواه كرمانشاه بود رهبرى نهضت را به دست گرفت و مجاهدان مسلّح و نويسندگان و تجار و مالكان در اين راه به آنان پيوستند.
در اين برهه، زين العابدين خان امير افخم حكمران كرمانشاهان و سرحد دار عراقين به سمت استاندارى اين استان تعيين گرديد.
اما امير افخم كه با انتخاب و اعزام نمايندگان به مجلس سر به مخالفت برداشته بود سرانجام با تحصن مردم در تلگرافخانه و كنسولگرى انگليس، از حكومت كرمانشاهان عزل گرديد. ولى استبداد كه سعى در حفظ قدرت خود در بين عامه را داشت سيف الدوله (برادر عين الدوله، مستبد معروف) را به حكومت كرمانشاهان منصوب نمود.
سيف الدوله كه مردى مستبد و همچون برادر خود مورد نفرت مردم بود با تمام قدرت در صدد مخالفت با مشروطه خواهان برآمد و به اين هم اكتفا نكرد و ضمن تحريك عده بىشمارى از سواران ايلات و عشاير، آنان را به كرمانشاه اعزام و كار را تا حدى بر آزاديخواهان مشكل ساختند كه احدى جرأت ابراز عقيده را نداشت.
در چنين شرايطى كه فشار سنگين و خرد كننده استبداد روزافزون گرديده بود، مجاهدان به طرفدارى آزادى و مشروطيت قيام نموده و مسلّحانه رهبرى مشروطه خواهان را بدست گرفتند و عدهاى از آنان همچون وزيرى، اعظمالدوله، حيدرخان فخيمالسلطنه جان خود را در اين راه فدا كردند. حاج آقا محمد مهدى كه از علماى روشنفكر و آزاديخواه كرمانشاه بود، با نطقهاى آتشين خود مردم را به قبول و قيام در راه مشروطيت دعوت مىكرد.
نويسندگان و شاعران وطن دوستى چون سيدعبدالكريم غيرت كرمانشاهى، ميرزاعليجان وزيرى با انتشارجرايد و نوشتن مقالههاى آتشين، مردم را به مشروطيت مىخواندند. تجار و مالكان كرمانشاهان از جمله حاجى سيدحسن ميرعبدالباقى، حاجى سيدعلى محمدطاهر تاجر كرمانشاهى با كمك جمعى از آزادى خواهان مردم را به مشروطه خواهى دعوت مىكردند.
در مقابل عدهاى نيز به طرفدارى حكومت با مشروطه خواهى مردم مخالفت مىكردند. افرادى چون رئيس العلماء با مشروطه خواهى مردم مخالفت مىكرد و عدهاى از خوانين و امراى كرمانشاهان به طرفدارى از محمدعلى شاه با او همكارى مىكردند.
مشروطه خواهان كه اعتمادى به محمدعلى شاه نداشتند، براى تقويت خود و تضعيف دستگاه استبدادى به فكر افتادند از وجود سالارالدوله كه در آن هنگام والى كردستان بود، در برابر محمدعلى شاه استفاده كنند و لذا ملك المتكلمين را به كرمانشاه نزد او فرستادند تا سالارالدوله را با وعده سلطنت، به يارى مشروطه خواهان دعوت كند. سالارالدوله نيز عده زيادى از عشاير و ايلات مسلح را به دور خود جمع كرد و به مصاف نيروهاى دولتى رفت.
وى از اين پس خود را ابوالفتح شاه قاجار خواند و اعلاميههايى مبنى بر موافقت با مشروطه منتشر كرد. ولى در مجلس، مشروطهخواهان كه شتابزدگى و ناپختگى او را ديدند اعلاميههايى بر ضد او انتشار داده و او را ياغى و متمرد خواندند.
اين رفتار موجب شد عدهاى از مشروطهخواهان و عشاير او را ترك كنند و محمدعلى شاه در سال 1325 ه .ق طى دستخطى به عنوان اتابك، دستور دستگيرى او را صادر كرد و ميرزاعلى خان ظهيرالدوله با نيروى كافى از همدان به كرمانشاه رفت و سالارالدوله را كه به كنسولگرى انگلستان پناه برده بود، همراه سيفالدوله دستگير و تحتالحفظ به تهران اعزام داشت.
بروز اختلاف بين سران ايلات و عشاير يكى ديگر از عواملى بود كه در اين زمان، بر وخامت اوضاع مىافزود، در اين راستا صمصام الملك حكمران قصرشيرين چون مجادله با دو ايل بزرگ كلهر و گوران را از عهده خود خارج ديد، به داود خان رئيس ايل كلهر پيوست و به دنبال آن از حكومت قصرشيرين معزول شد.
داوود خان در اين تاريخ ظاهرا خود را از قيد حكومت محلى خارج ساخت و كنترل جادههاى منتهى به كرمانشاه و نقاط اطراف كاملاً در دست طايفه داوود خان قرار گرفت. پس از آنكه صمصام الملك حاكم قصرشيرين توسط ايلات گوران و كلهر از حكومت قصرشيرين خلع شد، تمام قدرت آن نواحى بدست ايل كلهر افتاد و داوود خان در آن منطقه از نفوذ و قدرت بيشترى برخوردار گرديد. در تاريخ پنج شنبه جمادى الاخر 1327 ه .ق هيئت نظارت بر انتخابات كرمانشاه تعيين شد و مردم پس از اجتماع در مسجد جامع، با حضور عدهاى از بزرگان، شش نفر را به عنوان هيئت نظارت انتخاب نمودند، اسامى آن شش نفر شامل:
1ـ امين الملك،
2ـ استاد محمد معمار باشى،
3ـ شاهزاده محمد باقر ميرزا،
4ـ حاجى سيد،
5ـ معين الرعايا،
6ـ ميرزا ابوالحسن خان را به عنوان هيئت نظارت انتخاب نمودند.
پس از آن به فاصله ده روز بعد يعنى 15 جمادى الاخر، تعرفههاى انتخاباتى جهت انتخابات و تعيين وكلا و اجزاء انجمن ولايتى بين مردم توزيع و رأى گيرى آغاز گرديد. وكلاى اين دوره شامل آقا سيد حسن اجاق، اسماعيل خان معاضد الملك (معاون كارگذارى) و ابوالقاسم ميرزا از طرف مردم انتخاب گرديدند.
پس از استعفاى ظهير الدوله از حكومت كرمانشاه، در تاريخ شنبه 25 ذيحجه نظام السلطنة، به عنوان حكمران جديد وارد كرمانشاه شد. وى با سياست و تدبير، سران عشاير را جمع كرد و آنان را با خود متحد ساخت و ضمن تهيه قشون، با حمله به اشرار كاكاوند، آنها را متوارى و راهها را بالنسبه امن ساخت.