ضرب المثلها در استان فارس
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | ==باورها== | ||
+ | ـ بى حرمتى به سيد اولاد پيامبر گناه دارد. | ||
+ | |||
+ | ـ سفره اگر پهن شد نبايد منتظرش گذاشت. | ||
+ | |||
+ | ـ نمك ريختن روى زمين را بد مىدانند. | ||
+ | |||
+ | ـ دست زير چانه زدن و نشستن بد است. | ||
+ | |||
+ | ـ بچهها نبايد به خانهاى بروند كه بوى مرده مىدهد. | ||
+ | |||
+ | ـ چيز داغ را پس زدن خوب نيست. | ||
+ | |||
+ | ـ پشت سر مرده نبايد حرف زد. | ||
+ | |||
+ | ـ آب دادن حيوان قبل از ذبح را لازم مىدانند. | ||
+ | |||
+ | ـ اگر كسى سخت بيمار باشد و روباهى در نيمه شب يا سحرگاه زوزه بكشد، آن بيمار خواهد مرد. | ||
+ | |||
+ | ـ اگر سگها نابهنگام زوزه بكشند، اتفاق بدى خواهد افتاد. | ||
+ | |||
+ | ـ اگر كسى عطسه كند، مسافرى كه قصد سفر دارد در صورت حركت و ادامه سفر به بلايى گرفتار مىشود. | ||
+ | |||
+ | ـ اگر ماه در آسمان هاله يا خرمن بزند كه در ميان آن ستارهاى پيدا شود، نشانهى خشكسالى و قحطى است. | ||
+ | |||
+ | ـ اگر كسى به سفر رود، نبايد در روز سفر، خانه را جارو و نظافت كرد، زيرا سفرى شوم براى مسافر خواهد بود. | ||
+ | |||
+ | ـ اگر در هنگام طبخ نان، چانه خمير از دست پزنده نان بدر رود، مهمان مىآيد. | ||
+ | |||
+ | ـ اگر قد بچه را وجب كنند، بچه مىميرد. | ||
+ | |||
+ | ـ اگر كف پا خاريد، مهمان خواهد آمد. | ||
+ | |||
+ | ==ضرب المثلها== | ||
+ | |||
+ | ـ خربزه كه رسابو، نس كارد شوى. | ||
+ | |||
+ | خربزه كه رسيده شد به كارد نيازمند است. | ||
+ | |||
+ | ـ كرم بزرگون چونه برن غرشتيه. | ||
+ | |||
+ | عطاى بزرگان مانند باران تابستانى توأم با رعد و برق است كه به جاى نامناسب و بيهوده مىبارد. | ||
+ | |||
+ | ـ نامرد و ختى، مراد بو بلائيه. | ||
+ | |||
+ | نامرد وقتى مرد مىشود بلايى است. | ||
+ | |||
+ | ـ چونه پلنگ شو روزش. | ||
+ | |||
+ | مانند پلنگ شب و روز دارد. | ||
+ | |||
+ | ـ چونه مرغى كه تورش بو. | ||
+ | |||
+ | مانند مرغى كه شغال ربودش. | ||
+ | |||
+ | ـ از خار نياشره. | ||
+ | |||
+ | از خار شيره نمىآيد. | ||
+ | |||
+ | ـ راه ابنيش و فرسخ اپرسش. | ||
+ | |||
+ | راه را مىبينى و فرسخ مىپرسى. | ||
+ | |||
+ | ـ اچاله در اموفتى چه. | ||
+ | |||
+ | از چاله درآمد به چاه افتاد. | ||
+ | |||
+ | ـ ادعاى سگ بورون نيميزى. | ||
+ | |||
+ | موقعى كه كسى نفرين ناحق كند در جوابش اين مثل را مىزنند. | ||
+ | |||
+ | ـ عروس اقدمش، چپون اكلاكش. | ||
+ | |||
+ | عروس به قدمش چوپان به عصايش. | ||
+ | |||
+ | ـ اگادوريت گذشتم اتى گام ادرو. | ||
+ | |||
+ | از گوساله بودنت گذشتم از شكم گاوم بيرون آى. | ||
+ | |||
+ | ـ بر دگت نشونه نزدنن. | ||
+ | |||
+ | سنگ بزرگ علامت نزدن است. | ||
+ | |||
+ | ـ بزا پيرى مى ناله ميگن بادم اش بريده. | ||
+ | |||
+ | بز از پيرى مىنالد مىگويند بادام او را بريده است. | ||
+ | |||
+ | ـ دنگاره هر آشى و ومى يو. | ||
+ | |||
+ | نخود هر آشى مىشود. | ||
+ | |||
+ | ـ ننه گدا بهتر از بوئه پادشاه. | ||
+ | |||
+ | مادر گدا بهتر از پدر پادشاه است. | ||
+ | |||
+ | ـ زمرد و علف سوز، هر دو يك رنگن. | ||
+ | |||
+ | زمرد و علف سبز هر دو يك رنگند. | ||
+ | |||
+ | ـ نهه مرد، بهتر از انك نامرد. | ||
+ | |||
+ | نه گفتن مرد، بهتر از آراى گفتن نامرد است. | ||
+ | |||
+ | ـ كشكى شو، اكره نكرده. | ||
+ | |||
+ | كشكى را به كره تبديل نكرده است. | ||
+ | |||
+ | ـ بدومش دو مغزى ان. | ||
+ | |||
+ | بادامش دو مغزى است. | ||
+ | |||
+ | ـ مروت امجله نه نه ان. | ||
+ | |||
+ | دختر هووى مادر است. | ||
+ | |||
+ | ـ خر پير و واوسار رنگى؟! | ||
+ | |||
+ | خر پير و افسار رنگين؟! | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:ضرب المثلها]] | [[رده:ضرب المثلها]] |
نسخهٔ ۱۵ مهر ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۴۵
باورها
ـ بى حرمتى به سيد اولاد پيامبر گناه دارد.
ـ سفره اگر پهن شد نبايد منتظرش گذاشت.
ـ نمك ريختن روى زمين را بد مىدانند.
ـ دست زير چانه زدن و نشستن بد است.
ـ بچهها نبايد به خانهاى بروند كه بوى مرده مىدهد.
ـ چيز داغ را پس زدن خوب نيست.
ـ پشت سر مرده نبايد حرف زد.
ـ آب دادن حيوان قبل از ذبح را لازم مىدانند.
ـ اگر كسى سخت بيمار باشد و روباهى در نيمه شب يا سحرگاه زوزه بكشد، آن بيمار خواهد مرد.
ـ اگر سگها نابهنگام زوزه بكشند، اتفاق بدى خواهد افتاد.
ـ اگر كسى عطسه كند، مسافرى كه قصد سفر دارد در صورت حركت و ادامه سفر به بلايى گرفتار مىشود.
ـ اگر ماه در آسمان هاله يا خرمن بزند كه در ميان آن ستارهاى پيدا شود، نشانهى خشكسالى و قحطى است.
ـ اگر كسى به سفر رود، نبايد در روز سفر، خانه را جارو و نظافت كرد، زيرا سفرى شوم براى مسافر خواهد بود.
ـ اگر در هنگام طبخ نان، چانه خمير از دست پزنده نان بدر رود، مهمان مىآيد.
ـ اگر قد بچه را وجب كنند، بچه مىميرد.
ـ اگر كف پا خاريد، مهمان خواهد آمد.
ضرب المثلها
ـ خربزه كه رسابو، نس كارد شوى.
خربزه كه رسيده شد به كارد نيازمند است.
ـ كرم بزرگون چونه برن غرشتيه.
عطاى بزرگان مانند باران تابستانى توأم با رعد و برق است كه به جاى نامناسب و بيهوده مىبارد.
ـ نامرد و ختى، مراد بو بلائيه.
نامرد وقتى مرد مىشود بلايى است.
ـ چونه پلنگ شو روزش.
مانند پلنگ شب و روز دارد.
ـ چونه مرغى كه تورش بو.
مانند مرغى كه شغال ربودش.
ـ از خار نياشره.
از خار شيره نمىآيد.
ـ راه ابنيش و فرسخ اپرسش.
راه را مىبينى و فرسخ مىپرسى.
ـ اچاله در اموفتى چه.
از چاله درآمد به چاه افتاد.
ـ ادعاى سگ بورون نيميزى.
موقعى كه كسى نفرين ناحق كند در جوابش اين مثل را مىزنند.
ـ عروس اقدمش، چپون اكلاكش.
عروس به قدمش چوپان به عصايش.
ـ اگادوريت گذشتم اتى گام ادرو.
از گوساله بودنت گذشتم از شكم گاوم بيرون آى.
ـ بر دگت نشونه نزدنن.
سنگ بزرگ علامت نزدن است.
ـ بزا پيرى مى ناله ميگن بادم اش بريده.
بز از پيرى مىنالد مىگويند بادام او را بريده است.
ـ دنگاره هر آشى و ومى يو.
نخود هر آشى مىشود.
ـ ننه گدا بهتر از بوئه پادشاه.
مادر گدا بهتر از پدر پادشاه است.
ـ زمرد و علف سوز، هر دو يك رنگن.
زمرد و علف سبز هر دو يك رنگند.
ـ نهه مرد، بهتر از انك نامرد.
نه گفتن مرد، بهتر از آراى گفتن نامرد است.
ـ كشكى شو، اكره نكرده.
كشكى را به كره تبديل نكرده است.
ـ بدومش دو مغزى ان.
بادامش دو مغزى است.
ـ مروت امجله نه نه ان.
دختر هووى مادر است.
ـ خر پير و واوسار رنگى؟!
خر پير و افسار رنگين؟!