جشنها و اعیاد در استان سمنان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | ==عيد فطر== | ||
+ | در غروب آخرين روز ماه مبارك رمضان، بسيارى مردم براى ديدن هلال ماه نو به پشت بامها مىروند. وقتى هلال ماه رؤيت شد، صلوات مىفرستند و براى يمن كار چشمشان را به آب روان، يا سكه يا سبزه و يا يك شخص خوش قدم مىاندازند. | ||
− | + | در شب عيد فطر مردم دو ركعت نماز شب عيد فطر بجا مىآورند كه هر ركعتش صد قل هوالله و صد استغفار دارد. بعضىها نيز در اين شب غسل عيد فطر انجام مىدهند. | |
− | + | در شب و روز عيد فطر اكثر مردم كشمش پلو مىخورند. قبل از طلوع آفتاب، بزرگ خانواده به ازاى هر نفر از اعضاى خانواده، يك من و يك سير گندم كنار مىگذارد و آن را به شخص مستحقى مىدهد. بعضى نيز فطريه خود را به عالم محل مىدهند تا او به مستحقان بدهد. پس از دادن فطريه، مردم ابتدا هفت بار «سوره قدر» را مىخوانند و روزه خود را با آب تربت امام حسين عليهالسلام و خرما باز مىكنند. | |
− | + | مؤذن در مسجد آبادى اذان مىگويد و اهالى با شنيدن صداى اذان در مسجد جمع مىشوند و همراه عالم محل براى اقامه نماز عيد فطر به صحرا مىروند. در صورتى كه هوا توفانى و برفى باشد، نماز عيد در مسجد آبادى برگزار مىشود. | |
− | + | ضمنا افراد وقتى به هم مىرسند ضمن روبوسى و مصافحه، به يكديگر مىگويند: «طاعات شما قبول باشد»، «تقبل الله» و «طيب الله». | |
− | + | در اين روز مراسمى بنام نوعيد برگزار مىگردد. بدين صورت كه فرد يا افرادى در آن سال از خانوادهاى فوت نموده و اولين عيد آنها است، خانوادهها تعدادى از بستگان و فاميلها را به منزل خود دعوت نموده و به آنها خيراتى مىدهند. همچنين در اين روز به زيارت اهل قبور مىروند. | |
− | == | + | ==عيد غدير== |
− | + | اكثر مردم شب عيد غدير به حمام مىروند و غسل عيد غدير به جا مىآورند و به دست و پاى خود حنا مىبندند تا سنت پيامبر صلىاللهعليهوآله حفظ شود. | |
− | == جشن | + | در اين روز مرسوم است كه به ديدار سادات و روحانيون و علما مىروند و به آنها تبريك مىگويند و سعى مىكنند پيشانى و صورت افراد سيد را ببوسند و از آنها اسكناس و يا سكهاى بعنوان تبريك دريافت مىنمايند. |
+ | |||
+ | سادات با ميوه و شيرينى و چاى از ميهمانان پذيرايى مىكنند. اگر در روستا يا در نزديكى محل سكونت زيارتگاهى باشد، مردم ترجيح مىدهند به زيارت آنجا نيز بروند. | ||
+ | |||
+ | ==عيد قربان== | ||
+ | |||
+ | در روز دهم ذى الحجه هر سال مراسم عيد قربان را برگزار مىكنند. در اين روز اوايل صبح زود مردم سمنان در مصلى براى اقامه نماز عيد جمع مىشوند و پس از نماز به ديد و بازديد يكديگر رفته و عيد را تبريك مىگويند. | ||
+ | |||
+ | معمولاً در اكثر مناطق استان افرادى كه سالهاى قبل به حج واجب رفتهاند و يا افرادى كه از توانايى مالى برخوردار هستند گوسفندى را قربانى كرده و گوشت آن را بين دوستان و آشنايان و همسايگان تقسيم مىكنند. | ||
+ | |||
+ | اين گوشت در نزد اهالى حكم تبرّك را دارد. اهالى سمنان معتقدند كه استخوان اين گوشت را نبايد مانند زباله بيرون ريخت بلكه بايد آن را دفن نمود. | ||
+ | |||
+ | در روستاها نيز براى قربانى كردن اين روز آداب و رسوم خاصى دارند. مثلاً در روستاى ابررود شاهرود ابتدا بر چاقو دعا مىخوانند. به چشم گوسفند يا گاو سرمه مىكشند، به پيشانيش آئينهاى مىبندند، پيشانى حيوان را حنا مىبندند، سپس قصاب حبه قندى را در دهان حيوان مىگذارد و آن را ذبح مىنمايد. وقتى كه حيوان را سر مىبرند خون گوسفند نبايد روى زمين بريزد. اين عقيده در بين ايلات نيز وجود دارد. | ||
+ | |||
+ | ايلات معتقدند كه هيچ يك از زوايد قربانى اعم از خون، شاخ، سم و... حيوان قربانى نبايد روى زمين ريخته شود، تمامى آن زوايد را جمع كرده و دفن مىنمايند. گوشت قربانى را سپس بين همسايگان و خويشاوندان تقسيم مىنمايند. | ||
+ | |||
+ | ==جشن نيمه شعبان== | ||
+ | |||
+ | در روز 15 شعبان مردم سمنان سر در خانهها، مساجد و تكايا را با پرچمهاى رنگارنگ تزيين مىنمايند. | ||
+ | |||
+ | خيابانها و كوچهها را چراغانى كرده و در مسير خيابانها با شيرينى و شربت از مردم پذيرايى مىكنند. | ||
+ | |||
+ | هيئتهاى مختلف از عموم مردم براى شركت در مراسم جشن دعوت مىنمايند و با شيرينى از مدعوين پذيرايى مىنمايند. | ||
+ | |||
+ | در مساجد نيز مجالس جشن و سرور بر پا مىشود و اعظين درباره خصوصيات حضرت ولى عصر و ظهور ايشان سخنرانى مىنمايند و مداحان اهل بيت در مدح حضرت به مديحه سرايى مىپردازند و از حاضرين در جلسه با شيرينى و چاى پذيرايى مىشود. | ||
+ | |||
+ | جشن ميلاد نبى اكرم صلىاللهعليهوآله | ||
+ | |||
+ | ميلاد پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مصادف با 17 ربيع الاول مىباشد. اما پيروان اهل سنت روز 12 ربيع الاول را ميلاد آن حضرت مىدانند. بنابراين، اين هفته را هفته وحدت نام گذارى شده است. و در اين مدت مراسم جشن و سرور بر پا مىشود. | ||
+ | |||
+ | در سمنان در اين ايام شهر را چراغانى مىنمايند و با پرچمهاى سبز و قرمز و پرچم جمهورى اسلامى ايران كوچه و خيابان را تزئين مىكنند. | ||
+ | |||
+ | در شهر سمنان تكيه محمديه در اين ايام بسيار فعال مىشود و از عموم مردم جهت شركت در مراسم جشن دعوت مىنمايد. | ||
+ | |||
+ | علاوه بر اين تكيه، ساير مساجد و تكايا با چراغانى و نصب پرچمهاى رنگارنگ تزئين مىشوند و سخنرانان و مداحان اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام در مدح رسول اكرم سخنرانى و مداحى مىنمايند. | ||
+ | |||
+ | ==جشن 13 رجب== | ||
+ | |||
+ | در روز 13 رجب كه مصادف با ولادت اميرالمؤمنين حضرت على عليهالسلام مىباشد، در استان سمنان مجالس جشن و سرورى بر پا مىشود ومردم در حسينيهها و مساجد به روضه خوانى و جشن و سرور مىپردازند و با شيرينى چاى شربت از اهالى پذيرايى مىشود. | ||
+ | |||
+ | ==شب يلدا== | ||
+ | |||
+ | يكى از جشنهاى ايرانيان جشن شب يلدا است. واژه يلدا سريانى و به معنى ولادت است. ايرانيان آغاز دى را ولادت خورشيد مىدانستند. | ||
+ | |||
+ | زايش خورشيد و آغاز دى را آئينها و فرهنگهاى بسيارى از سرزمينهاى كهن به شگون روزى كه خورشيد از جنگ شبهاى اهريمنى نجات مىيافت و روزى مقدس براى مهر پرستان بود، آغاز سال قرار دادند. | ||
+ | |||
+ | يلدا اول زمستان و شب آخر پائيز است كه درازترين شبهاى سال است. قدما اين شب را بسيار شوم و نا مبارك مىدانستند. در بيشتر نقاط ايران در اين شب مراسمى انجام مىشود. | ||
+ | |||
+ | يلدا را مىتوان جشن و گردهمايى خانواده دانست در شب يلدا خويشاوندان نزديك در منزل بزرگ خانواده جمع مىشوند. در اين شب اقوام دور كرسى مىنشينند و تا نيمه شب ميوه و آجيل مىخورند و با فال حافظ خود را سرگرم مىنمايند. | ||
+ | |||
+ | در استان سمنان نيز مردم اين شب را جشن مىگيرند و در اين شب خربزه و هندوانه مىخورند تا گرماى تابستان نصيبشان نشود. | ||
+ | |||
+ | در برخى نواحى استان (روستاى روياى شاهرود) در اين شب مجلس شاهنامه خوانى بر پا مىشود و علاوه بر خواندن شاهنامه، دو تن در نقش رستم و اسفنديار، نمايش آنها را اجرا مىنمايند. در روستاى ابرسج شاهرود در اين شب با خواندن اشعار محلى خود را سرگرم مىنمايند. | ||
+ | |||
+ | ==عيد نوروز== | ||
+ | |||
+ | جشن نوروز در ايران را به زمان پادشاهى جمشيد نسبت مىدهند. اين عيد مخصوص فارس زبانان مىباشد. | ||
+ | پس از اسلام، نوروز رنگ و بوى دينى به خود گرفته است و در برخى از كشورها چون ازبكستان تاجيكستان و بخارا نيز اين عيد را جشن مىگيرند. اما برگزارى شكوهمند و همگانى اين جشن در دستگاههاى حكومتى و سازمانهاى دولتى و غير دولتى و در بين همه قشرها و گروههاى اجتماعى از ويژگىهاى ايران زمين است كه از روزگاران كهن پا بر جا مانده و به جوامع و فرهنگهاى ديگر نيز راه يافته است. | ||
+ | |||
+ | جشن نوروز در ايران الى دو هفته ادامه دارد. معمولاً از چندين روز قبل از عيد شروع مىشود و تا روز سيزده بدر ادامه دارد. | ||
+ | |||
+ | قبل از فرا رسيدن نوروز مردم ايران به اشكال مختلف به استقبال نوروز مىروند. از آداب و رسوم كهن پيش از نوروز مىتوان از پنجه، چهارشنبه سورى، خانه تكانى تهيه سبزه، مير نوروزى و... را نام برد. | ||
+ | مردم استان سمنان نيز همچون ساير ايرانيان با اين آداب و رسوم مأنوس هستند. در زير به گوشه هايى از اين رسوم كهن استان اشاره مىشود. | ||
+ | |||
+ | ==تهيه سبزه== | ||
+ | |||
+ | از مقدمات نوروزى تهيه سبزه است كه مردم به تهيه آن سخت توجه دارند، زيرا بر اين باورند كه هنگام تحويل سال چشمشان بايد به سبزه بيفتد تا زندگى در طول سال نو براى آنان پر خير و بركت باشد. | ||
+ | بنابراين براى شگون هنگام تحويل سال، يك دسته سبزه به ويژه سبزه گندم (كه نشانه رزق و روزى است) در سفره هفت سين مىگذارند. | ||
+ | |||
+ | ==نوروز خوانى== | ||
+ | |||
+ | از جمله آداب نوروزى كه در منطقه شاهرود رايج است «نوروز خوانى» است. نوروز خوانان مردانى هستند كه از طريق نوروز خوانى روزگار مىگذرانند. اين افراد از اوايل اسفند وارد نقاط روستايى مىشوند و نوروز خوانى مىكنند. وقتى صداى آنان با لهجه ويژهشان در كوچه شنيده مىشود، مژده بهارى است كه از راه مىرسد. به همين خاطر آنها را اصطلاحا بهار لالهزار «شعر خوان» يا «پيش بهار» نيز مىنامند. | ||
+ | |||
+ | نوروز خوانها قباى بلند سفيد، سورمهاى يا مشكى مىپوشند. سادات شالى مشكى يا سبز به سر و كمر خود مىبندند. كفش آنان معمولاً گيوه است و بعضى نيز همراه خود عصا دارند. نوروز خوانها در گروههاى دو تا پنج نفرى سراسر منطقه قومس به ويژه شاهرود را زير پا مىگذارند و اشعار نوروزى را با آواز و آهنگ مناسبى مىخوانند. | ||
+ | |||
+ | ==چهارشنبه سورى== | ||
+ | |||
+ | يكى از آئينهاى نوروزى امروز مراسم چهارشنبه سورى است كه به آن چهارشنبه آخر سال هم مىگويند. | ||
+ | |||
+ | برگزارى چهارشنبه سورى به اين صورت است كه شب آخرين چهارشنبه سال جوانان هر محل بوته هيزمهايى را از دشت و كوه جمع آورى كرده و در مسير راهها و گذرها آتش مىزنند و جوانان و نوجوانان از روى آن مىپرند و با گفتن «زردى من از تو، سرخى تو از من» بيماريها و ناراحتىها و نگرانىهاى سال كهنه را به آتش مىسپارند و سال نو را با شادى آغاز مىكنند. در منطقه سمنان و در جزين در روز چهارشنبه آخر سال فالى به نام فال گوش مىگرفتند. | ||
+ | |||
+ | اين فال به اين شكل بود كه در غروب روز سه شنبه آخر سال ابتدا نيت مىكرده و سپس بر سر چهار راهى مىايستادند و از اشخاصى كه از آنجا عبور مىكردند هرگونه صحبتى را كه مىشنيدند آن را در رابطه با مسئله نيت شده تفسير مىكردند. | ||
+ | |||
+ | همچنين در سمنان رسمى بنام قاشق زنى نيز در اين روز مرسوم بوده است. اين رسم بدين صورت بوده كه پسر بچهها كاسهاى را در دست گرفته و قاشقى بر آن مىكوبيدند و بر در هفت خانه مىرفتند و چيزى طلب مىكردند و صاحبخانه نيز هديهاى به آنها مىداد. هديه صاحبخانه شامل آجيل يا گردو، اسكناس و... بوده است. | ||
+ | |||
+ | در شاهرود در اين شب هر خانوارى در پشت بام منزلش بوتهاى را به علامت «خروج مختار» روشن مىكنند. معناى اين كار اين است كه طرفدار امام حسين عليهالسلام هستيم و طالب انتقام خون او. زنان آبادى نيز بعد از آتش افروزى كاسه پر آبى را به دست مىگيرند و مىگويند: «درد و بلاى ما بخورد به اين كوزه آب». | ||
+ | |||
+ | ==عرفه (علفه)== | ||
+ | |||
+ | در سمنان به روز قبل از نوروز يا علفه مىگويند. در اين روز مردها به صحرا مىروند و با خود مقدارى علف و گياه و سبزه مىآورند. | ||
+ | |||
+ | بعضى از آنها مقدارى از گياه را به بدنه ديوار زده و مقدارى ديگر را در ظرف آبى گذاشته بر لب طاقچههاى اتاق قرار مىدادند و در موقع سال تحويل اين سبزه در كنار سفره هفت سين قرار مىگيرد. | ||
+ | |||
+ | در شاهرود مردم دو شب مانده به عيد را اصطلاحا «عرفه زندهها» مىنامند. به همين مناسبت چراغى را در خانه روشن نگه مىدارند تا به قول معروف، چراغ عمر اعضاى خانواده در سال نو روشن باشد. غذاى اين شب معمولاً كشمش پلو است. | ||
+ | |||
+ | ==سفره سال تحويل== | ||
+ | |||
+ | در سمنان در گذشته موقع سال تحويل سفرهاى به نام «سفره سال تحويلى» مىگستراندند. در اين سفره خرما، حلوا، آئينه، آب بايك نارنج يا پرتقال داخل آن، سنجد، قرآن، نان سنگك، ماهى، ماست، سبزى، تخم مرغ رنگ كرده قرار مىدادند. | ||
+ | |||
+ | در هنگام سال تحويل تمام افراد خانواده در كنار سفره عيد حضور داشتند و بزرگترها جهت سالى پر بركت به دعا و نيايش مىپرداختند. در گذشته در هنگام سال تحويل آتش بازى نيز رايج بوده است. امروز به جاى سفره يا «سفره عيد» از «سفره هفت سين» استفاده مىشود. | ||
+ | |||
+ | در شاهرود هنگام تحويل سال همه اعضاى خانواده بايد در اطراف سفره هفت سين جمع شوند، زيرا در سفره هفت سين موادى وجود دارد كه هر كدام از آنها سمبل نياز و خواستهاى است. | ||
+ | |||
+ | در بسيارى از سفرههاى هفت سين، معمولاً مواد زير ديده مىشود: چراغ روشن، قرآن، سمنو، سركه، سماق، سبزه، سير، سبزى، سماور، گلاب، آيينه، تخممرغ رنگ كرده، پنير، ماست و يك كاسه آب. | ||
+ | |||
+ | سفره نوروزى را در اتاق ميهمانى پهن مىكنند و در آن انواع خوراكىها و شيرينىهاى نوروزى مىچينند كه بسته به استطاعت مالى و موقعيت اجتماعى افراد، فرق مىكند. | ||
+ | |||
+ | ==ديد و بازديد== | ||
+ | |||
+ | پس از تحويل سال، ديد و بازديدها در سطح وسيعى شروع مىشود و تا سيزده نوروز ادامه دارد ابتدا بچهها به دست بوسى بزرگترها مىروند و بزرگترها به آنها تخممرغ رنگ كرده، كشمش، آجيل، گردو و ... عيدى مىدهند. | ||
+ | |||
+ | وقتى دو نفر به هم مىرسند، مىگويند: | ||
+ | |||
+ | اسعد الله ايامكم ـ نوروز شما مبارك ـ زير سايه اميرالمؤمنين عليهالسلام باشيد ـ عيد شما مبارك ـ ديدار شما مبارك ـ عيد شريف شما مبارك ـ صد سال به اين سالها ـ ان شاء الله كربلا برويد. | ||
+ | |||
+ | در روستاها معمول است كه اهالى ابتدا به ديدار خانوادههاى عزادار مىروند. ديدار از عزادارها در بعضى مناطق يك روز و در بعضى ديگر تا سه روز ادامه دارد. | ||
+ | |||
+ | ==سيزده بدر== | ||
+ | |||
+ | عدد سيزده در نزد اهالى اين مناطق نحس به حساب مىآيد. به همين خاطر براى رفع نحوست، مراسم مختلفى به نامهاى «سيزده بدر»، «سيزده تيرماه»، «سيزده صفر» برگزار مىكنند. | ||
+ | |||
+ | مردم سمنان براى رفع نحوست، روز سيزده نوروز را با مراسم ويژهاى برگزار مىكنند. | ||
+ | |||
+ | در اين روز مردم به بيرون از خانهها به صحرا، كوهها، دشت و بيابان و احيانا باغها مىروند و در آنجا به شادى و تفريح و انجام بازىهاى محلى از جمله تاب بازى مىپردازند. | ||
+ | |||
+ | در اين روز مردم سبزههاى خود را كه قبلاً كاشتهاند با خود به بيرون مىبرند و در آب مىاندازند. همچنين ناهار را با خود مىبرند و در آنجا صرف مىكنند. | ||
+ | |||
+ | در سمنان مردم به مناطق سردسير و خوش آب و هواى منطقه مثل درجزين، شهميرزاد و جاهاى ديگر مىروند. | ||
+ | |||
+ | در شهر شاهرود افراد مسن در روز سيزده نوروز مهمانى اعم از رفتن به خانه كسى و يا پذيرايى از مهمانى را به خاطر نحوستى كه براى اين روز قائلند، عملى نكوهيده مىدانند و سعى مىكنند كه حتى الامكان در اين روز از رفتن به خانه اقوام و خويشان اجتناب كنند و آنرا به روزهاى بعد خصوصا چهاردهم موكول نمايند. | ||
+ | |||
+ | در برخى مناطق، شاهرود صبح روز سيزده مردم مجمعه هفت سين نوروزى را به بيرون آبادى مىبرند و هر يك از اعضاى خانواده به عنوان شگون مقدارى از مواد هفت سين را مىخورد، و سپس به اتفاق «آش شير» مىخورند. هنگام غروب مردم به خانههاى خود برمىگردند. نزديك در حياط، يكى از اعضاى خانواده تُنگى را به زمين مىكوبد و مىگويد: سيزده به در چارده به جاش. افرادى كه كوزهاى همراه ندارند، به عنوان رفع نحوست تكههاى خرد شده كوزه را دوباره به زمين مىكوبند. | ||
+ | |||
+ | در برخى روستاها جوانان در شب سيزده نوروز، بوتههايى را در كوچهها آتش مىزنند و سه مرتبه از روى آنها مىپرند و مىگويند: سيزده به در، نحسى به در، سرخى تو از ما، زردى ما از تو. | ||
+ | |||
+ | در بيارجمند شاهرود، مردم از روز دوازده فروردين به دشت و صحرا مىروند و زنان روز سيزده فروردين به زيارت اهل قبور و امامزاده مىروند. | ||
+ | |||
+ | در يكى از روستاهاى شاهرود بنام ابرسج مردم روز چهاردهم فروردين به بيرون از خانه مىروند و به اصطلاح مراسم چارده به در دارند. در اين روز مردم به قبرستان پائين آبادى مىروند و قبور دو تن از سادات به نامهاى آقا سيد على و آقا سيد ميرقاسم را زيارت مىكنند. در اين روز مردم با خود كشمش، نخود، سنجد، برگه زردآلو و قتله خيرات مىكنند. و هر كسى بر روى قبر اموات خود پارچه سياهى مىكشد و مقدارى از خوراكيها را روى پارچه مىگذارد. | ||
+ | |||
+ | زنانى كه تازه يكى از عزيزان خود را از دست دادهاند، بر سر قبر عزيز از دست رفته و مراسم روضهاى بر پا مىكنند و ديگر زنان را دعوت مىنمايند و پس از روضه خوانى و عزادارى از آنها با شيرينى و برگه زردآلو، سنجد و نان كاك پذيرايى مىشود. | ||
+ | |||
+ | همچنين مردم اين روستا در اين روز به زيارت مكانهاى مقدسى كه جاى سم اسب حضرت على عليهالسلام است (به اعتقاد اهالى محل) مىروند. | ||
+ | |||
+ | ==جشن عروسى== | ||
+ | |||
+ | تشكيل خانواده در سمنان در شيوه سنتى خود چهار مرحله داشته است: 1ـ دختر يابى يا انتخاب همسر، 2ـ دوخازى يا خواستگارى، 3ـ عقد كنان، 4ـ عروسى. | ||
+ | |||
+ | ==دختر يابى== | ||
+ | |||
+ | وقتى خانوادهاى دخترى را براى همسرى پسرشان نشان مىكردند، و تحقيقات لازم را در مورد نجابت و عفّت او انجام مىدادند، نوبت آزمايش خود دختر مىرسيد تا از مراتب استعداد و لياقت و سلامت جسمانى او نيز آگاه شوند. | ||
+ | |||
+ | براى اين منظور مادر پسر يا عمه و يا خاله او به خانه دختر مىرفت و از آنها براى كمك در مثلاً «آتله كارى» يا «چركى كارى» دعوت مىكرد. | ||
+ | |||
+ | در جريان كار از ميزان زرنگى، كار و تلاش، خانهدارى و رفتار او اطلاع كافى به دست خانواده داماد مىآمد. | ||
+ | |||
+ | در همين روز با تمهيداتى، سر دختر را وارسى مىكردند كه كچل نباشد و دهان و زير بغلش بو ندهد و ... | ||
+ | پس از قبول شدن دختر در آزمايش، به وسيله يكى از آشنايان كه نفوذ كلام داشت، به خانواده دختر پيامى كنايه آميز مىدادند كه: فلان خانواده به خانه شما راه دارند؟ يا پسر فلان كس را به غلامى قبول مىكنيد؟ پس از جلب موافقت خانواده دختر، شبى را براى خواستگارى «دو خازى» تعيين مىكردند. | ||
+ | |||
+ | ==دوخازى (بله برون)== | ||
+ | |||
+ | در شبى كه براى «دوخازى» تعيين مىشد، جمعى از بزرگان و ريش سفيدان دو فاميل در خانه عروس جمع مىشدند و پس از تعارفهاى مقدماتى، يكى از افراد كه ريش سفيدتر بود از پدر عروس مىپرسيد كه: فلان، پسر فلان را به غلامى قبول مىكند؟ پدر عروس جواب مىداد: كه خدا ببخشد، نور چشم ماست. و اين علامت رضايت پدر دختر بود و حاضران با صداى بلند مىگفتند: ان شاء الله مبارك است. | ||
+ | |||
+ | پس از اين مسائل مالى مطرح مىشد. ابتدا درباره «مهر يا كابين» عروس مذاكره مىشد. مهر بيشتر مواقع بايد خانه، زمين، باغ، آب، گوسفند، فرش باشد و پشت قباله عروس ثبت گردد و از طرف پدر يا مادر داماد تعهد گردد. اعتقاد بر اين بود كه زن بايد در خانه شوهر «جاى پا» و «حق زمين» داشته باشد. | ||
+ | |||
+ | پس از تعيين مهر، درباره ديگر لوازم مربوط به عروس و نيازهاى زندگى جديد عروس و داماد مذاكره مىشد و تمام لوازم زندگى و احتياجات عروسى به صورت دقيق و با ذكر جزئيات، تعيين و صورت بردارى مىشد. اين شب گاهى تا نزديكىهاى صبح به طول مىانجاميد، تا همه چيز مشخص باشد. | ||
+ | |||
+ | در مجلس «دوخازى» يا «قول گيران»، داماد حضور نمىيافت و بعد از نامزدى، عروس حق ظاهر شدن نداشت. | ||
+ | |||
+ | روز بعد، از طرف داماد، كله قندى همراه با هدايايى به خانه عروس فرستاده مىشد. مادر عروس نيز «خوانچه» مركب از بادام، فندق، حلواى كنجدى، انجير خشك و امثال آن، همراه با سبزى به خانه داماد مىفرستاد و رفت و آمدهاى دسته جمعى شروع مىشد. در هيچيك از اين رفت و آمدها، عروس و داماد حق هيچگونه ملاقاتى نداشتند. فقط زنها به اندرون رفته و عروس خود را از نزديك مىديدند. | ||
+ | |||
+ | گاهى مراسم عقد، بلافاصله پس از «دوخازى» انجام مىشد و گاهى يك تا دو سال طول مىكشيد. | ||
+ | |||
+ | اگر قرار مىشد كه بلافاصله مراسم عقد كنان صورت پذيرد، روزى را كه به اصطلاح «ساعت داشته باشد» و بنابر تقويم، روز سعد و خوش يُمنى باشد، انتخاب مىكردند. | ||
+ | |||
+ | شب قبل از عقد كنان «خوانچه» يعنى آنچه را كه در شب قول گيران تصويب شده بود با تشريفات خاصى به منزل عروس مىفرستادند. | ||
+ | |||
+ | همه وسايل را در بستهها و مجموعههاى متعدد به نحوى كه چشمگير و قابل ديد باشد، تنظيم مىكردند. به ويژه وسايل عروس را تكه تكه مىآوردند، و اصولاً سعى مىشد كه تعداد بستهها و تكهها زياد باشد. ميزان و كيفيت و كميت خوانچه به وضع مالى خانواده داماد بستگى داشت. | ||
+ | |||
+ | ==بند انداختن عروس== | ||
+ | |||
+ | در روز مخصوص، عروس را براى بند انداختن آماده مىكردند. موقع بند انداختن از طرف داماد يك سكه براى عروس فرستاده مىشد و طى تشريفات خاصى به وسيله مادر داماد، به عروس داده مىشد. | ||
+ | |||
+ | مادر داماد نيز اول يك تار موى از پيشانى و يا ابروى عروس مىكند و سكه ارسالى داماد را در دست او مىگذاشت. دستمزد بند انداختن عروس و ساير زنان همراه او به عهده داماد بوده است. | ||
+ | |||
+ | ==حنابندان اول== | ||
+ | |||
+ | در شبى كه فرداى آن، روز عقدكنان بود، برنامه «حنابندان» مختصرى براى عروس و داماد به طور جداگانه ترتيب مىيافت. در اين مراسم، حنا را به طور سرفندقى (يعنى به سر انگشتان) مىبستند. حنابندان مفصل، شب قبل از عروسى بود. | ||
+ | |||
+ | ==عقدكنان== | ||
+ | |||
+ | اطاق عقد | ||
+ | |||
+ | قبل از ورود دعوت شدگان، اطاقى را به نام «اطاق عقد» آماده مىكردند و سفره عقد را در آنجا مىانداختند. | ||
+ | |||
+ | سفره معمولاً سفيد بود. روى سفره نان خانگى (نان تنورى مخصوص سمنان) مىگذاشتند. (نان بايد حتما «نان سمنانى» مىبود، زيرا عقيده داشتند كه اگر نان خانگى نباشد، و از بازار خريدارى شده باشد، سفره عروس و داماد هميشه در بازار خواهد بود و اين مسأله را سمنانىها، بد مىدانستند و اصلاً به نظر آنها نان بازار بىبركت بود). قرآن، پنير، سبزى، طشت آب، شيرينى، پشمك، تخممرغ، آينه قدى، لاله و لامپا، جزو وسايل سفره عقد بودند. دعوت شدگان دو طرف و ملايان محلى، همه در خانه عروس جمع مىشدند. | ||
+ | |||
+ | ملايان به اتفاق نويسندهاى خوش خط كه به «آقا ميرزا» معروف بود، در جاى مخصوص، جلوس مىكردند. | ||
+ | |||
+ | آقا ميرزا پس از درج خطبهاى كوتاه، مشخصات عروس و داماد، نوع عقد، ميزان مهر يا صداق و نحوه پرداخت آن، اسامى شهود، و نام مجريان صيغه عقد را به ترتيب مىنوشت. پس از اجراى صيغه عقد به وسيله دو نفر از ملايان حاضر در مجلس، برگها به امضاء آنان و عروس و داماد و پدران آنها و شهود مىرسيد. | ||
+ | |||
+ | بعد از مراسم عقد، عاقد خارج مىشد و در اطاق عروس تنها دو تن از محارم عروس و زن حمامى كه در كنار او اسپند دود مىكرد، باقى مىماندند. | ||
+ | |||
+ | در اين موقع داماد داخل اطاق عروس مىشد و نقل و پول بر سر عروس شاباش مىكرد. با ورود داماد، عروس از جاى خود برمىخاست مىايستاد. داماد، عروس را مىبوسيد. در اين وقت دو ليوان شربت براى آنها مىآوردند و مىگفتند كه عروس در دهان داماد و داماد در دهان عروس بريزد. | ||
+ | |||
+ | در همين حال آفتابه و لگن مىآوردند و انگشتهاى شست عروس و داماد را مىشستند. در اثناى اين كارها، عروس و داماد هر كدام سعى مىكردند تا پاى خود را بر روى پاى ديگرى بگذارد، و هر كدام كه زودتر موفق به اين كار مىشد، او در طول زندگى بر طرف مسلط بود. | ||
+ | |||
+ | بعد از اينكه داماد از اتاق خارج شد، عروس را به حياط مىبردند. لُنگ مخصوص او را بالاى سرش مىگرفتند و قدرى از آبى را كه در طاس سر سفره عقد بود و بر آن دعا خوانده شده بود، از روى لنگ به پشت سر عروس مىپاشيدند و بقيه آب را براى شگون و تبرك مىخوردند. محتويات سفره عقد، نان، شيرينى، يا هر خوراكى ديگر كه بود براى تيمن و شگون، بين ميهمانان تقسيم مىكردند. | ||
+ | |||
+ | پس از اين مراسم، عروس به خانه خود مىرفت. معمولاً بين عقد و عروسى، گاه شش ماه تا يك سال و گاهى بيشتر فاصله مىافتاد. در اين مدت ملاقات عروس و داماد، زير نظر بزرگترها مخصوصا مادر عروس صورت مىگرفت و مجاز به نزديكى با هم نبودند و حفظ بكارت دختر تا شب زفاف، ضرورتى اجتناب ناپذير و در حكم امانتى بود كه مىبايست درستى آن را به پدر و مادر عروس اطلاع دهند و مژدگانى دريافت دارند. | ||
+ | |||
+ | عروسى | ||
+ | |||
+ | مراسم عروسى غالبا سه تا هفت شبانه روز به طول مىانجاميد و در تمام اين مدت، جشن و سرور و پاى كوبى برقرار بود. بستگان نزديك، در خانه عروس و داماد جمع مىشدند و روزى را براى پخت نان، يكى دو روز براى پاك كردن برنج و حبوبات و روزى براى دوختن لحاف و تشك و بالش و پرده، و روز ديگر براى تشكيل و اصلاح جهيزيه عروس، اختصاص مىدادند. | ||
+ | |||
+ | روز قبل از عروسى يا صبح روزى كه شبش جشن عروسى بود، جهيزيه عروس را به خانه داماد مىبردند. ظروف شكستنى در داخل غربالها و روى سر زنها، قرار مىگرفت. | ||
+ | |||
+ | ديگر وسايل مربوطه در بستههاى بزرگتر و به وسيله اسب و قاطر به صورت كاروانى با تزئينات به سوى خانه داماد حمل مىشد. | ||
+ | |||
+ | وقتى كه همه وسايل در جاى خود چيده مىشد، دسته دسته زنهاى محل، براى تماشاى عروسخانه (اطاقى كه جهيزيه در آن مستقر مىشد) مىآمدند. | ||
+ | |||
+ | براى حركت عروس به خانه داماد از پدر عروس اجازه مىگرفتند. و عروس را پس از اينكه كه كمربندى از زنان كه توسط پدر عروس و يا برادر بزرگ عروس به كمرش بسته شده و چادر سفيدى برسرش انداخته و از زير قرآن ردش مىكردند و روانه خانه داماد مىشد. | ||
+ | |||
+ | هنگام حركت فاميلهاى دو طرف، عروس را همراهى مىكردند. در مسير راه عدهاى از رفقاى داماد، به آتش بازى و فشفشه پرانى پرداخته و صحنه را گرم مىكردند. | ||
+ | |||
+ | در صد مترى خانه داماد، كاروان عروس متوقف مىشد. در اين موقع طبق رسم حتما بايد يكى از ريش سفيدان از طرف داماد پيش آمده و با صداى بلند خوش آمد بگويد. | ||
+ | |||
+ | در اين موقع گوسفندى را جلوى عروس قربانى مىكردند و عروس از روى قربانى عبور مىكرد. | ||
+ | |||
+ | براى استقبال از عروس، مادر داماد يا يكى از زنان بستگان او، با سينى محتوى شكر و عسل، نمك و انار به پيشواز عروس مىآمد و ضمن خوش آمد گويى، انگشتى از شكر و عسل و نمك به دهان عروس مىگذارد و عروس هم به دهان او مىگذاشت و انار را بر سر در خانه مىكوبد تا چند تكه مىشد. آنگاه اسپند دود مىكردند و تخم مرغى را كه روى آن حروفى نامفهوم نوشته شده بود، عنوان طلسم شكن، مىشكستند و بدين ترتيب عروس پس از لگد زدن به بشقاب حاوى برنج كه در داخل حجله خانه و جلوى پاى او گذاشته بودند، وارد حجله خانه مىشد. در اين فاصله، زنان به رقص و پاى كوبى و خواندن ترانههاى محلى مىپرداختند. | ||
+ | |||
+ | داماد را نيز دوستانش براى تعويض لباس به خانه همسايه مىبردند. لباس دامادى شامل كت و شلوار و پيراهن و جوراب و كفش و كلاه و كيف پول بود كه از طرف خانه عروس تهيه شده بودند. | ||
+ | |||
+ | آنگاه آينه در يك دست و دسته گلى در دست ديگر او مىدادند و او را روى صندلى مىنشاندند و جلوى او مىرقصيدند. سپس بر سر او نقل مىافشاندند و او را به عروس خانه، مىرساندند. | ||
+ | |||
+ | پس از ورود داماد، زنان متفرق مىشدند. تنها يكى دو نفر از زنان جا افتاده و زن حمامى باقى مىماندند و در پشت در اطاق حجله منتظر مىماندند، تا كار زفاف پايان يابد و دستمال سفيدى را كه نشانه درستى و عفاف عروس بر آن نقش بسته بود، به مادرش برسانند. | ||
+ | |||
+ | پيروزى داماد در عمل زفاف در مناطق مختلف سمنان با مراسم خاص خود توأم بود. | ||
+ | |||
+ | در برخى دهات، بالاى خانه داماد آتش برمىافروختند. در برخى دهات تيراندازى مىكردند. در برخى ديگر، زنان پشت بام مىرفتند و تنبك و دايره مىزدند. اين عمل را «پاى تخت زدن» مىگفتند. | ||
+ | |||
+ | پس از پايان زفاف، عروس و داماد را به حمام مىبرند و بعد از تطهير، شام براى آنها مىآورند. صبح روز بعد، قبل از طلوع آفتاب، داماد براى دستبوسى پدر و مادر عروس، و عروس براى دست بوسى پدر و مادر داماد بيرون مىآمدند. | ||
+ | |||
+ | نهار اين روز بر عهده پدر عروس بود. شب سوم همه خانوادههاى عروس و داماد به خانه پدر داماد دعوت مىشدند و پس از صرف شام چيزى از قبيل عرقچين، كيسه توتون، كيف پول و غيره به آنان هديه مىدادند و سپس شيئى قيمتى مثل لگن مسى و چيزى از ضروريات زندگى به عنوان چشم روشنى مىدادند. | ||
+ | |||
+ | روز يازدهم ازدواج، جشن كوچكى گرفته، تمام فاميل را (اعم از عروس و داماد) دعوت مىكردند. در اين روز همه براى عروس و داماد هديه يا به قول سمنانىها «رونما» يا «ديم نما» مىآوردند. | ||
+ | |||
+ | اين هدايا بسته به وضع اقتصادى و اجتماعى افراد فرق مىكرد. هداياى هر فرد را در يك سينى مىگذاشتند و در جمع فاميل و ميهمانان به عروس مىدادند. | ||
+ | |||
+ | در مقابل اين هدايا، پدر و مادر عروس به آورندگان آنها «خلعتى» مىدادند. خلعتى عبارت بود از: پارچه، جوراب، تسبيح، قاب مُهر (كه كيسه كوچكى بود براق دوزى شده و مُهر نماز را در آن قرار مىدادند)، قلمدان (براى مردان) و ... . | ||
+ | |||
+ | به كارگران خانه عروس، مثل باغبان، آشپز، نوكر، حمامى، سرايدار نيز خلعتى مىدادند. پس از اينكه دو سه روز از عروسى گذشت، براى اينكه عروس كارهاى خانه را شروع كند، به او مىگفتند كه نخستين غذاى خود را كه عبارت بود از شير برنج، به نشانه سپيد بختى بپزد، و سپس اجازه كار بگيرد. عروس شش ماه يا يك سال حق نداشت به طور معمولى ظاهر شود و اگر چنين مىكرد مردم با تمسخر و نيشخند مىگفتند: ويرى ديدم و ويرهايى ديدم، ششماهه عروس لببامى ديدم. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:جشنها و اعیاد ملی و مذهبی]] | [[رده:جشنها و اعیاد ملی و مذهبی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مهر ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۰۳
محتویات |
عيد فطر
در غروب آخرين روز ماه مبارك رمضان، بسيارى مردم براى ديدن هلال ماه نو به پشت بامها مىروند. وقتى هلال ماه رؤيت شد، صلوات مىفرستند و براى يمن كار چشمشان را به آب روان، يا سكه يا سبزه و يا يك شخص خوش قدم مىاندازند.
در شب عيد فطر مردم دو ركعت نماز شب عيد فطر بجا مىآورند كه هر ركعتش صد قل هوالله و صد استغفار دارد. بعضىها نيز در اين شب غسل عيد فطر انجام مىدهند.
در شب و روز عيد فطر اكثر مردم كشمش پلو مىخورند. قبل از طلوع آفتاب، بزرگ خانواده به ازاى هر نفر از اعضاى خانواده، يك من و يك سير گندم كنار مىگذارد و آن را به شخص مستحقى مىدهد. بعضى نيز فطريه خود را به عالم محل مىدهند تا او به مستحقان بدهد. پس از دادن فطريه، مردم ابتدا هفت بار «سوره قدر» را مىخوانند و روزه خود را با آب تربت امام حسين عليهالسلام و خرما باز مىكنند.
مؤذن در مسجد آبادى اذان مىگويد و اهالى با شنيدن صداى اذان در مسجد جمع مىشوند و همراه عالم محل براى اقامه نماز عيد فطر به صحرا مىروند. در صورتى كه هوا توفانى و برفى باشد، نماز عيد در مسجد آبادى برگزار مىشود.
ضمنا افراد وقتى به هم مىرسند ضمن روبوسى و مصافحه، به يكديگر مىگويند: «طاعات شما قبول باشد»، «تقبل الله» و «طيب الله».
در اين روز مراسمى بنام نوعيد برگزار مىگردد. بدين صورت كه فرد يا افرادى در آن سال از خانوادهاى فوت نموده و اولين عيد آنها است، خانوادهها تعدادى از بستگان و فاميلها را به منزل خود دعوت نموده و به آنها خيراتى مىدهند. همچنين در اين روز به زيارت اهل قبور مىروند.
عيد غدير
اكثر مردم شب عيد غدير به حمام مىروند و غسل عيد غدير به جا مىآورند و به دست و پاى خود حنا مىبندند تا سنت پيامبر صلىاللهعليهوآله حفظ شود.
در اين روز مرسوم است كه به ديدار سادات و روحانيون و علما مىروند و به آنها تبريك مىگويند و سعى مىكنند پيشانى و صورت افراد سيد را ببوسند و از آنها اسكناس و يا سكهاى بعنوان تبريك دريافت مىنمايند.
سادات با ميوه و شيرينى و چاى از ميهمانان پذيرايى مىكنند. اگر در روستا يا در نزديكى محل سكونت زيارتگاهى باشد، مردم ترجيح مىدهند به زيارت آنجا نيز بروند.
عيد قربان
در روز دهم ذى الحجه هر سال مراسم عيد قربان را برگزار مىكنند. در اين روز اوايل صبح زود مردم سمنان در مصلى براى اقامه نماز عيد جمع مىشوند و پس از نماز به ديد و بازديد يكديگر رفته و عيد را تبريك مىگويند.
معمولاً در اكثر مناطق استان افرادى كه سالهاى قبل به حج واجب رفتهاند و يا افرادى كه از توانايى مالى برخوردار هستند گوسفندى را قربانى كرده و گوشت آن را بين دوستان و آشنايان و همسايگان تقسيم مىكنند.
اين گوشت در نزد اهالى حكم تبرّك را دارد. اهالى سمنان معتقدند كه استخوان اين گوشت را نبايد مانند زباله بيرون ريخت بلكه بايد آن را دفن نمود.
در روستاها نيز براى قربانى كردن اين روز آداب و رسوم خاصى دارند. مثلاً در روستاى ابررود شاهرود ابتدا بر چاقو دعا مىخوانند. به چشم گوسفند يا گاو سرمه مىكشند، به پيشانيش آئينهاى مىبندند، پيشانى حيوان را حنا مىبندند، سپس قصاب حبه قندى را در دهان حيوان مىگذارد و آن را ذبح مىنمايد. وقتى كه حيوان را سر مىبرند خون گوسفند نبايد روى زمين بريزد. اين عقيده در بين ايلات نيز وجود دارد.
ايلات معتقدند كه هيچ يك از زوايد قربانى اعم از خون، شاخ، سم و... حيوان قربانى نبايد روى زمين ريخته شود، تمامى آن زوايد را جمع كرده و دفن مىنمايند. گوشت قربانى را سپس بين همسايگان و خويشاوندان تقسيم مىنمايند.
جشن نيمه شعبان
در روز 15 شعبان مردم سمنان سر در خانهها، مساجد و تكايا را با پرچمهاى رنگارنگ تزيين مىنمايند.
خيابانها و كوچهها را چراغانى كرده و در مسير خيابانها با شيرينى و شربت از مردم پذيرايى مىكنند.
هيئتهاى مختلف از عموم مردم براى شركت در مراسم جشن دعوت مىنمايند و با شيرينى از مدعوين پذيرايى مىنمايند.
در مساجد نيز مجالس جشن و سرور بر پا مىشود و اعظين درباره خصوصيات حضرت ولى عصر و ظهور ايشان سخنرانى مىنمايند و مداحان اهل بيت در مدح حضرت به مديحه سرايى مىپردازند و از حاضرين در جلسه با شيرينى و چاى پذيرايى مىشود.
جشن ميلاد نبى اكرم صلىاللهعليهوآله
ميلاد پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مصادف با 17 ربيع الاول مىباشد. اما پيروان اهل سنت روز 12 ربيع الاول را ميلاد آن حضرت مىدانند. بنابراين، اين هفته را هفته وحدت نام گذارى شده است. و در اين مدت مراسم جشن و سرور بر پا مىشود.
در سمنان در اين ايام شهر را چراغانى مىنمايند و با پرچمهاى سبز و قرمز و پرچم جمهورى اسلامى ايران كوچه و خيابان را تزئين مىكنند.
در شهر سمنان تكيه محمديه در اين ايام بسيار فعال مىشود و از عموم مردم جهت شركت در مراسم جشن دعوت مىنمايد.
علاوه بر اين تكيه، ساير مساجد و تكايا با چراغانى و نصب پرچمهاى رنگارنگ تزئين مىشوند و سخنرانان و مداحان اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام در مدح رسول اكرم سخنرانى و مداحى مىنمايند.
جشن 13 رجب
در روز 13 رجب كه مصادف با ولادت اميرالمؤمنين حضرت على عليهالسلام مىباشد، در استان سمنان مجالس جشن و سرورى بر پا مىشود ومردم در حسينيهها و مساجد به روضه خوانى و جشن و سرور مىپردازند و با شيرينى چاى شربت از اهالى پذيرايى مىشود.
شب يلدا
يكى از جشنهاى ايرانيان جشن شب يلدا است. واژه يلدا سريانى و به معنى ولادت است. ايرانيان آغاز دى را ولادت خورشيد مىدانستند.
زايش خورشيد و آغاز دى را آئينها و فرهنگهاى بسيارى از سرزمينهاى كهن به شگون روزى كه خورشيد از جنگ شبهاى اهريمنى نجات مىيافت و روزى مقدس براى مهر پرستان بود، آغاز سال قرار دادند.
يلدا اول زمستان و شب آخر پائيز است كه درازترين شبهاى سال است. قدما اين شب را بسيار شوم و نا مبارك مىدانستند. در بيشتر نقاط ايران در اين شب مراسمى انجام مىشود.
يلدا را مىتوان جشن و گردهمايى خانواده دانست در شب يلدا خويشاوندان نزديك در منزل بزرگ خانواده جمع مىشوند. در اين شب اقوام دور كرسى مىنشينند و تا نيمه شب ميوه و آجيل مىخورند و با فال حافظ خود را سرگرم مىنمايند.
در استان سمنان نيز مردم اين شب را جشن مىگيرند و در اين شب خربزه و هندوانه مىخورند تا گرماى تابستان نصيبشان نشود.
در برخى نواحى استان (روستاى روياى شاهرود) در اين شب مجلس شاهنامه خوانى بر پا مىشود و علاوه بر خواندن شاهنامه، دو تن در نقش رستم و اسفنديار، نمايش آنها را اجرا مىنمايند. در روستاى ابرسج شاهرود در اين شب با خواندن اشعار محلى خود را سرگرم مىنمايند.
عيد نوروز
جشن نوروز در ايران را به زمان پادشاهى جمشيد نسبت مىدهند. اين عيد مخصوص فارس زبانان مىباشد. پس از اسلام، نوروز رنگ و بوى دينى به خود گرفته است و در برخى از كشورها چون ازبكستان تاجيكستان و بخارا نيز اين عيد را جشن مىگيرند. اما برگزارى شكوهمند و همگانى اين جشن در دستگاههاى حكومتى و سازمانهاى دولتى و غير دولتى و در بين همه قشرها و گروههاى اجتماعى از ويژگىهاى ايران زمين است كه از روزگاران كهن پا بر جا مانده و به جوامع و فرهنگهاى ديگر نيز راه يافته است.
جشن نوروز در ايران الى دو هفته ادامه دارد. معمولاً از چندين روز قبل از عيد شروع مىشود و تا روز سيزده بدر ادامه دارد.
قبل از فرا رسيدن نوروز مردم ايران به اشكال مختلف به استقبال نوروز مىروند. از آداب و رسوم كهن پيش از نوروز مىتوان از پنجه، چهارشنبه سورى، خانه تكانى تهيه سبزه، مير نوروزى و... را نام برد. مردم استان سمنان نيز همچون ساير ايرانيان با اين آداب و رسوم مأنوس هستند. در زير به گوشه هايى از اين رسوم كهن استان اشاره مىشود.
تهيه سبزه
از مقدمات نوروزى تهيه سبزه است كه مردم به تهيه آن سخت توجه دارند، زيرا بر اين باورند كه هنگام تحويل سال چشمشان بايد به سبزه بيفتد تا زندگى در طول سال نو براى آنان پر خير و بركت باشد. بنابراين براى شگون هنگام تحويل سال، يك دسته سبزه به ويژه سبزه گندم (كه نشانه رزق و روزى است) در سفره هفت سين مىگذارند.
نوروز خوانى
از جمله آداب نوروزى كه در منطقه شاهرود رايج است «نوروز خوانى» است. نوروز خوانان مردانى هستند كه از طريق نوروز خوانى روزگار مىگذرانند. اين افراد از اوايل اسفند وارد نقاط روستايى مىشوند و نوروز خوانى مىكنند. وقتى صداى آنان با لهجه ويژهشان در كوچه شنيده مىشود، مژده بهارى است كه از راه مىرسد. به همين خاطر آنها را اصطلاحا بهار لالهزار «شعر خوان» يا «پيش بهار» نيز مىنامند.
نوروز خوانها قباى بلند سفيد، سورمهاى يا مشكى مىپوشند. سادات شالى مشكى يا سبز به سر و كمر خود مىبندند. كفش آنان معمولاً گيوه است و بعضى نيز همراه خود عصا دارند. نوروز خوانها در گروههاى دو تا پنج نفرى سراسر منطقه قومس به ويژه شاهرود را زير پا مىگذارند و اشعار نوروزى را با آواز و آهنگ مناسبى مىخوانند.
چهارشنبه سورى
يكى از آئينهاى نوروزى امروز مراسم چهارشنبه سورى است كه به آن چهارشنبه آخر سال هم مىگويند.
برگزارى چهارشنبه سورى به اين صورت است كه شب آخرين چهارشنبه سال جوانان هر محل بوته هيزمهايى را از دشت و كوه جمع آورى كرده و در مسير راهها و گذرها آتش مىزنند و جوانان و نوجوانان از روى آن مىپرند و با گفتن «زردى من از تو، سرخى تو از من» بيماريها و ناراحتىها و نگرانىهاى سال كهنه را به آتش مىسپارند و سال نو را با شادى آغاز مىكنند. در منطقه سمنان و در جزين در روز چهارشنبه آخر سال فالى به نام فال گوش مىگرفتند.
اين فال به اين شكل بود كه در غروب روز سه شنبه آخر سال ابتدا نيت مىكرده و سپس بر سر چهار راهى مىايستادند و از اشخاصى كه از آنجا عبور مىكردند هرگونه صحبتى را كه مىشنيدند آن را در رابطه با مسئله نيت شده تفسير مىكردند.
همچنين در سمنان رسمى بنام قاشق زنى نيز در اين روز مرسوم بوده است. اين رسم بدين صورت بوده كه پسر بچهها كاسهاى را در دست گرفته و قاشقى بر آن مىكوبيدند و بر در هفت خانه مىرفتند و چيزى طلب مىكردند و صاحبخانه نيز هديهاى به آنها مىداد. هديه صاحبخانه شامل آجيل يا گردو، اسكناس و... بوده است.
در شاهرود در اين شب هر خانوارى در پشت بام منزلش بوتهاى را به علامت «خروج مختار» روشن مىكنند. معناى اين كار اين است كه طرفدار امام حسين عليهالسلام هستيم و طالب انتقام خون او. زنان آبادى نيز بعد از آتش افروزى كاسه پر آبى را به دست مىگيرند و مىگويند: «درد و بلاى ما بخورد به اين كوزه آب».
عرفه (علفه)
در سمنان به روز قبل از نوروز يا علفه مىگويند. در اين روز مردها به صحرا مىروند و با خود مقدارى علف و گياه و سبزه مىآورند.
بعضى از آنها مقدارى از گياه را به بدنه ديوار زده و مقدارى ديگر را در ظرف آبى گذاشته بر لب طاقچههاى اتاق قرار مىدادند و در موقع سال تحويل اين سبزه در كنار سفره هفت سين قرار مىگيرد.
در شاهرود مردم دو شب مانده به عيد را اصطلاحا «عرفه زندهها» مىنامند. به همين مناسبت چراغى را در خانه روشن نگه مىدارند تا به قول معروف، چراغ عمر اعضاى خانواده در سال نو روشن باشد. غذاى اين شب معمولاً كشمش پلو است.
سفره سال تحويل
در سمنان در گذشته موقع سال تحويل سفرهاى به نام «سفره سال تحويلى» مىگستراندند. در اين سفره خرما، حلوا، آئينه، آب بايك نارنج يا پرتقال داخل آن، سنجد، قرآن، نان سنگك، ماهى، ماست، سبزى، تخم مرغ رنگ كرده قرار مىدادند.
در هنگام سال تحويل تمام افراد خانواده در كنار سفره عيد حضور داشتند و بزرگترها جهت سالى پر بركت به دعا و نيايش مىپرداختند. در گذشته در هنگام سال تحويل آتش بازى نيز رايج بوده است. امروز به جاى سفره يا «سفره عيد» از «سفره هفت سين» استفاده مىشود.
در شاهرود هنگام تحويل سال همه اعضاى خانواده بايد در اطراف سفره هفت سين جمع شوند، زيرا در سفره هفت سين موادى وجود دارد كه هر كدام از آنها سمبل نياز و خواستهاى است.
در بسيارى از سفرههاى هفت سين، معمولاً مواد زير ديده مىشود: چراغ روشن، قرآن، سمنو، سركه، سماق، سبزه، سير، سبزى، سماور، گلاب، آيينه، تخممرغ رنگ كرده، پنير، ماست و يك كاسه آب.
سفره نوروزى را در اتاق ميهمانى پهن مىكنند و در آن انواع خوراكىها و شيرينىهاى نوروزى مىچينند كه بسته به استطاعت مالى و موقعيت اجتماعى افراد، فرق مىكند.
ديد و بازديد
پس از تحويل سال، ديد و بازديدها در سطح وسيعى شروع مىشود و تا سيزده نوروز ادامه دارد ابتدا بچهها به دست بوسى بزرگترها مىروند و بزرگترها به آنها تخممرغ رنگ كرده، كشمش، آجيل، گردو و ... عيدى مىدهند.
وقتى دو نفر به هم مىرسند، مىگويند:
اسعد الله ايامكم ـ نوروز شما مبارك ـ زير سايه اميرالمؤمنين عليهالسلام باشيد ـ عيد شما مبارك ـ ديدار شما مبارك ـ عيد شريف شما مبارك ـ صد سال به اين سالها ـ ان شاء الله كربلا برويد.
در روستاها معمول است كه اهالى ابتدا به ديدار خانوادههاى عزادار مىروند. ديدار از عزادارها در بعضى مناطق يك روز و در بعضى ديگر تا سه روز ادامه دارد.
سيزده بدر
عدد سيزده در نزد اهالى اين مناطق نحس به حساب مىآيد. به همين خاطر براى رفع نحوست، مراسم مختلفى به نامهاى «سيزده بدر»، «سيزده تيرماه»، «سيزده صفر» برگزار مىكنند.
مردم سمنان براى رفع نحوست، روز سيزده نوروز را با مراسم ويژهاى برگزار مىكنند.
در اين روز مردم به بيرون از خانهها به صحرا، كوهها، دشت و بيابان و احيانا باغها مىروند و در آنجا به شادى و تفريح و انجام بازىهاى محلى از جمله تاب بازى مىپردازند.
در اين روز مردم سبزههاى خود را كه قبلاً كاشتهاند با خود به بيرون مىبرند و در آب مىاندازند. همچنين ناهار را با خود مىبرند و در آنجا صرف مىكنند.
در سمنان مردم به مناطق سردسير و خوش آب و هواى منطقه مثل درجزين، شهميرزاد و جاهاى ديگر مىروند.
در شهر شاهرود افراد مسن در روز سيزده نوروز مهمانى اعم از رفتن به خانه كسى و يا پذيرايى از مهمانى را به خاطر نحوستى كه براى اين روز قائلند، عملى نكوهيده مىدانند و سعى مىكنند كه حتى الامكان در اين روز از رفتن به خانه اقوام و خويشان اجتناب كنند و آنرا به روزهاى بعد خصوصا چهاردهم موكول نمايند.
در برخى مناطق، شاهرود صبح روز سيزده مردم مجمعه هفت سين نوروزى را به بيرون آبادى مىبرند و هر يك از اعضاى خانواده به عنوان شگون مقدارى از مواد هفت سين را مىخورد، و سپس به اتفاق «آش شير» مىخورند. هنگام غروب مردم به خانههاى خود برمىگردند. نزديك در حياط، يكى از اعضاى خانواده تُنگى را به زمين مىكوبد و مىگويد: سيزده به در چارده به جاش. افرادى كه كوزهاى همراه ندارند، به عنوان رفع نحوست تكههاى خرد شده كوزه را دوباره به زمين مىكوبند.
در برخى روستاها جوانان در شب سيزده نوروز، بوتههايى را در كوچهها آتش مىزنند و سه مرتبه از روى آنها مىپرند و مىگويند: سيزده به در، نحسى به در، سرخى تو از ما، زردى ما از تو.
در بيارجمند شاهرود، مردم از روز دوازده فروردين به دشت و صحرا مىروند و زنان روز سيزده فروردين به زيارت اهل قبور و امامزاده مىروند.
در يكى از روستاهاى شاهرود بنام ابرسج مردم روز چهاردهم فروردين به بيرون از خانه مىروند و به اصطلاح مراسم چارده به در دارند. در اين روز مردم به قبرستان پائين آبادى مىروند و قبور دو تن از سادات به نامهاى آقا سيد على و آقا سيد ميرقاسم را زيارت مىكنند. در اين روز مردم با خود كشمش، نخود، سنجد، برگه زردآلو و قتله خيرات مىكنند. و هر كسى بر روى قبر اموات خود پارچه سياهى مىكشد و مقدارى از خوراكيها را روى پارچه مىگذارد.
زنانى كه تازه يكى از عزيزان خود را از دست دادهاند، بر سر قبر عزيز از دست رفته و مراسم روضهاى بر پا مىكنند و ديگر زنان را دعوت مىنمايند و پس از روضه خوانى و عزادارى از آنها با شيرينى و برگه زردآلو، سنجد و نان كاك پذيرايى مىشود.
همچنين مردم اين روستا در اين روز به زيارت مكانهاى مقدسى كه جاى سم اسب حضرت على عليهالسلام است (به اعتقاد اهالى محل) مىروند.
جشن عروسى
تشكيل خانواده در سمنان در شيوه سنتى خود چهار مرحله داشته است: 1ـ دختر يابى يا انتخاب همسر، 2ـ دوخازى يا خواستگارى، 3ـ عقد كنان، 4ـ عروسى.
دختر يابى
وقتى خانوادهاى دخترى را براى همسرى پسرشان نشان مىكردند، و تحقيقات لازم را در مورد نجابت و عفّت او انجام مىدادند، نوبت آزمايش خود دختر مىرسيد تا از مراتب استعداد و لياقت و سلامت جسمانى او نيز آگاه شوند.
براى اين منظور مادر پسر يا عمه و يا خاله او به خانه دختر مىرفت و از آنها براى كمك در مثلاً «آتله كارى» يا «چركى كارى» دعوت مىكرد.
در جريان كار از ميزان زرنگى، كار و تلاش، خانهدارى و رفتار او اطلاع كافى به دست خانواده داماد مىآمد.
در همين روز با تمهيداتى، سر دختر را وارسى مىكردند كه كچل نباشد و دهان و زير بغلش بو ندهد و ... پس از قبول شدن دختر در آزمايش، به وسيله يكى از آشنايان كه نفوذ كلام داشت، به خانواده دختر پيامى كنايه آميز مىدادند كه: فلان خانواده به خانه شما راه دارند؟ يا پسر فلان كس را به غلامى قبول مىكنيد؟ پس از جلب موافقت خانواده دختر، شبى را براى خواستگارى «دو خازى» تعيين مىكردند.
دوخازى (بله برون)
در شبى كه براى «دوخازى» تعيين مىشد، جمعى از بزرگان و ريش سفيدان دو فاميل در خانه عروس جمع مىشدند و پس از تعارفهاى مقدماتى، يكى از افراد كه ريش سفيدتر بود از پدر عروس مىپرسيد كه: فلان، پسر فلان را به غلامى قبول مىكند؟ پدر عروس جواب مىداد: كه خدا ببخشد، نور چشم ماست. و اين علامت رضايت پدر دختر بود و حاضران با صداى بلند مىگفتند: ان شاء الله مبارك است.
پس از اين مسائل مالى مطرح مىشد. ابتدا درباره «مهر يا كابين» عروس مذاكره مىشد. مهر بيشتر مواقع بايد خانه، زمين، باغ، آب، گوسفند، فرش باشد و پشت قباله عروس ثبت گردد و از طرف پدر يا مادر داماد تعهد گردد. اعتقاد بر اين بود كه زن بايد در خانه شوهر «جاى پا» و «حق زمين» داشته باشد.
پس از تعيين مهر، درباره ديگر لوازم مربوط به عروس و نيازهاى زندگى جديد عروس و داماد مذاكره مىشد و تمام لوازم زندگى و احتياجات عروسى به صورت دقيق و با ذكر جزئيات، تعيين و صورت بردارى مىشد. اين شب گاهى تا نزديكىهاى صبح به طول مىانجاميد، تا همه چيز مشخص باشد.
در مجلس «دوخازى» يا «قول گيران»، داماد حضور نمىيافت و بعد از نامزدى، عروس حق ظاهر شدن نداشت.
روز بعد، از طرف داماد، كله قندى همراه با هدايايى به خانه عروس فرستاده مىشد. مادر عروس نيز «خوانچه» مركب از بادام، فندق، حلواى كنجدى، انجير خشك و امثال آن، همراه با سبزى به خانه داماد مىفرستاد و رفت و آمدهاى دسته جمعى شروع مىشد. در هيچيك از اين رفت و آمدها، عروس و داماد حق هيچگونه ملاقاتى نداشتند. فقط زنها به اندرون رفته و عروس خود را از نزديك مىديدند.
گاهى مراسم عقد، بلافاصله پس از «دوخازى» انجام مىشد و گاهى يك تا دو سال طول مىكشيد.
اگر قرار مىشد كه بلافاصله مراسم عقد كنان صورت پذيرد، روزى را كه به اصطلاح «ساعت داشته باشد» و بنابر تقويم، روز سعد و خوش يُمنى باشد، انتخاب مىكردند.
شب قبل از عقد كنان «خوانچه» يعنى آنچه را كه در شب قول گيران تصويب شده بود با تشريفات خاصى به منزل عروس مىفرستادند.
همه وسايل را در بستهها و مجموعههاى متعدد به نحوى كه چشمگير و قابل ديد باشد، تنظيم مىكردند. به ويژه وسايل عروس را تكه تكه مىآوردند، و اصولاً سعى مىشد كه تعداد بستهها و تكهها زياد باشد. ميزان و كيفيت و كميت خوانچه به وضع مالى خانواده داماد بستگى داشت.
بند انداختن عروس
در روز مخصوص، عروس را براى بند انداختن آماده مىكردند. موقع بند انداختن از طرف داماد يك سكه براى عروس فرستاده مىشد و طى تشريفات خاصى به وسيله مادر داماد، به عروس داده مىشد.
مادر داماد نيز اول يك تار موى از پيشانى و يا ابروى عروس مىكند و سكه ارسالى داماد را در دست او مىگذاشت. دستمزد بند انداختن عروس و ساير زنان همراه او به عهده داماد بوده است.
حنابندان اول
در شبى كه فرداى آن، روز عقدكنان بود، برنامه «حنابندان» مختصرى براى عروس و داماد به طور جداگانه ترتيب مىيافت. در اين مراسم، حنا را به طور سرفندقى (يعنى به سر انگشتان) مىبستند. حنابندان مفصل، شب قبل از عروسى بود.
عقدكنان
اطاق عقد
قبل از ورود دعوت شدگان، اطاقى را به نام «اطاق عقد» آماده مىكردند و سفره عقد را در آنجا مىانداختند.
سفره معمولاً سفيد بود. روى سفره نان خانگى (نان تنورى مخصوص سمنان) مىگذاشتند. (نان بايد حتما «نان سمنانى» مىبود، زيرا عقيده داشتند كه اگر نان خانگى نباشد، و از بازار خريدارى شده باشد، سفره عروس و داماد هميشه در بازار خواهد بود و اين مسأله را سمنانىها، بد مىدانستند و اصلاً به نظر آنها نان بازار بىبركت بود). قرآن، پنير، سبزى، طشت آب، شيرينى، پشمك، تخممرغ، آينه قدى، لاله و لامپا، جزو وسايل سفره عقد بودند. دعوت شدگان دو طرف و ملايان محلى، همه در خانه عروس جمع مىشدند.
ملايان به اتفاق نويسندهاى خوش خط كه به «آقا ميرزا» معروف بود، در جاى مخصوص، جلوس مىكردند.
آقا ميرزا پس از درج خطبهاى كوتاه، مشخصات عروس و داماد، نوع عقد، ميزان مهر يا صداق و نحوه پرداخت آن، اسامى شهود، و نام مجريان صيغه عقد را به ترتيب مىنوشت. پس از اجراى صيغه عقد به وسيله دو نفر از ملايان حاضر در مجلس، برگها به امضاء آنان و عروس و داماد و پدران آنها و شهود مىرسيد.
بعد از مراسم عقد، عاقد خارج مىشد و در اطاق عروس تنها دو تن از محارم عروس و زن حمامى كه در كنار او اسپند دود مىكرد، باقى مىماندند.
در اين موقع داماد داخل اطاق عروس مىشد و نقل و پول بر سر عروس شاباش مىكرد. با ورود داماد، عروس از جاى خود برمىخاست مىايستاد. داماد، عروس را مىبوسيد. در اين وقت دو ليوان شربت براى آنها مىآوردند و مىگفتند كه عروس در دهان داماد و داماد در دهان عروس بريزد.
در همين حال آفتابه و لگن مىآوردند و انگشتهاى شست عروس و داماد را مىشستند. در اثناى اين كارها، عروس و داماد هر كدام سعى مىكردند تا پاى خود را بر روى پاى ديگرى بگذارد، و هر كدام كه زودتر موفق به اين كار مىشد، او در طول زندگى بر طرف مسلط بود.
بعد از اينكه داماد از اتاق خارج شد، عروس را به حياط مىبردند. لُنگ مخصوص او را بالاى سرش مىگرفتند و قدرى از آبى را كه در طاس سر سفره عقد بود و بر آن دعا خوانده شده بود، از روى لنگ به پشت سر عروس مىپاشيدند و بقيه آب را براى شگون و تبرك مىخوردند. محتويات سفره عقد، نان، شيرينى، يا هر خوراكى ديگر كه بود براى تيمن و شگون، بين ميهمانان تقسيم مىكردند.
پس از اين مراسم، عروس به خانه خود مىرفت. معمولاً بين عقد و عروسى، گاه شش ماه تا يك سال و گاهى بيشتر فاصله مىافتاد. در اين مدت ملاقات عروس و داماد، زير نظر بزرگترها مخصوصا مادر عروس صورت مىگرفت و مجاز به نزديكى با هم نبودند و حفظ بكارت دختر تا شب زفاف، ضرورتى اجتناب ناپذير و در حكم امانتى بود كه مىبايست درستى آن را به پدر و مادر عروس اطلاع دهند و مژدگانى دريافت دارند.
عروسى
مراسم عروسى غالبا سه تا هفت شبانه روز به طول مىانجاميد و در تمام اين مدت، جشن و سرور و پاى كوبى برقرار بود. بستگان نزديك، در خانه عروس و داماد جمع مىشدند و روزى را براى پخت نان، يكى دو روز براى پاك كردن برنج و حبوبات و روزى براى دوختن لحاف و تشك و بالش و پرده، و روز ديگر براى تشكيل و اصلاح جهيزيه عروس، اختصاص مىدادند.
روز قبل از عروسى يا صبح روزى كه شبش جشن عروسى بود، جهيزيه عروس را به خانه داماد مىبردند. ظروف شكستنى در داخل غربالها و روى سر زنها، قرار مىگرفت.
ديگر وسايل مربوطه در بستههاى بزرگتر و به وسيله اسب و قاطر به صورت كاروانى با تزئينات به سوى خانه داماد حمل مىشد.
وقتى كه همه وسايل در جاى خود چيده مىشد، دسته دسته زنهاى محل، براى تماشاى عروسخانه (اطاقى كه جهيزيه در آن مستقر مىشد) مىآمدند.
براى حركت عروس به خانه داماد از پدر عروس اجازه مىگرفتند. و عروس را پس از اينكه كه كمربندى از زنان كه توسط پدر عروس و يا برادر بزرگ عروس به كمرش بسته شده و چادر سفيدى برسرش انداخته و از زير قرآن ردش مىكردند و روانه خانه داماد مىشد.
هنگام حركت فاميلهاى دو طرف، عروس را همراهى مىكردند. در مسير راه عدهاى از رفقاى داماد، به آتش بازى و فشفشه پرانى پرداخته و صحنه را گرم مىكردند.
در صد مترى خانه داماد، كاروان عروس متوقف مىشد. در اين موقع طبق رسم حتما بايد يكى از ريش سفيدان از طرف داماد پيش آمده و با صداى بلند خوش آمد بگويد.
در اين موقع گوسفندى را جلوى عروس قربانى مىكردند و عروس از روى قربانى عبور مىكرد.
براى استقبال از عروس، مادر داماد يا يكى از زنان بستگان او، با سينى محتوى شكر و عسل، نمك و انار به پيشواز عروس مىآمد و ضمن خوش آمد گويى، انگشتى از شكر و عسل و نمك به دهان عروس مىگذارد و عروس هم به دهان او مىگذاشت و انار را بر سر در خانه مىكوبد تا چند تكه مىشد. آنگاه اسپند دود مىكردند و تخم مرغى را كه روى آن حروفى نامفهوم نوشته شده بود، عنوان طلسم شكن، مىشكستند و بدين ترتيب عروس پس از لگد زدن به بشقاب حاوى برنج كه در داخل حجله خانه و جلوى پاى او گذاشته بودند، وارد حجله خانه مىشد. در اين فاصله، زنان به رقص و پاى كوبى و خواندن ترانههاى محلى مىپرداختند.
داماد را نيز دوستانش براى تعويض لباس به خانه همسايه مىبردند. لباس دامادى شامل كت و شلوار و پيراهن و جوراب و كفش و كلاه و كيف پول بود كه از طرف خانه عروس تهيه شده بودند.
آنگاه آينه در يك دست و دسته گلى در دست ديگر او مىدادند و او را روى صندلى مىنشاندند و جلوى او مىرقصيدند. سپس بر سر او نقل مىافشاندند و او را به عروس خانه، مىرساندند.
پس از ورود داماد، زنان متفرق مىشدند. تنها يكى دو نفر از زنان جا افتاده و زن حمامى باقى مىماندند و در پشت در اطاق حجله منتظر مىماندند، تا كار زفاف پايان يابد و دستمال سفيدى را كه نشانه درستى و عفاف عروس بر آن نقش بسته بود، به مادرش برسانند.
پيروزى داماد در عمل زفاف در مناطق مختلف سمنان با مراسم خاص خود توأم بود.
در برخى دهات، بالاى خانه داماد آتش برمىافروختند. در برخى دهات تيراندازى مىكردند. در برخى ديگر، زنان پشت بام مىرفتند و تنبك و دايره مىزدند. اين عمل را «پاى تخت زدن» مىگفتند.
پس از پايان زفاف، عروس و داماد را به حمام مىبرند و بعد از تطهير، شام براى آنها مىآورند. صبح روز بعد، قبل از طلوع آفتاب، داماد براى دستبوسى پدر و مادر عروس، و عروس براى دست بوسى پدر و مادر داماد بيرون مىآمدند.
نهار اين روز بر عهده پدر عروس بود. شب سوم همه خانوادههاى عروس و داماد به خانه پدر داماد دعوت مىشدند و پس از صرف شام چيزى از قبيل عرقچين، كيسه توتون، كيف پول و غيره به آنان هديه مىدادند و سپس شيئى قيمتى مثل لگن مسى و چيزى از ضروريات زندگى به عنوان چشم روشنى مىدادند.
روز يازدهم ازدواج، جشن كوچكى گرفته، تمام فاميل را (اعم از عروس و داماد) دعوت مىكردند. در اين روز همه براى عروس و داماد هديه يا به قول سمنانىها «رونما» يا «ديم نما» مىآوردند.
اين هدايا بسته به وضع اقتصادى و اجتماعى افراد فرق مىكرد. هداياى هر فرد را در يك سينى مىگذاشتند و در جمع فاميل و ميهمانان به عروس مىدادند.
در مقابل اين هدايا، پدر و مادر عروس به آورندگان آنها «خلعتى» مىدادند. خلعتى عبارت بود از: پارچه، جوراب، تسبيح، قاب مُهر (كه كيسه كوچكى بود براق دوزى شده و مُهر نماز را در آن قرار مىدادند)، قلمدان (براى مردان) و ... .
به كارگران خانه عروس، مثل باغبان، آشپز، نوكر، حمامى، سرايدار نيز خلعتى مىدادند. پس از اينكه دو سه روز از عروسى گذشت، براى اينكه عروس كارهاى خانه را شروع كند، به او مىگفتند كه نخستين غذاى خود را كه عبارت بود از شير برنج، به نشانه سپيد بختى بپزد، و سپس اجازه كار بگيرد. عروس شش ماه يا يك سال حق نداشت به طور معمولى ظاهر شود و اگر چنين مىكرد مردم با تمسخر و نيشخند مىگفتند: ويرى ديدم و ويرهايى ديدم، ششماهه عروس لببامى ديدم.