ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

زبان و گویش مردم استان بوشهر

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
جز (۱ نسخه)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 +
تقريبا تمامى مردم اين استان به زبان فارسى با لهجه‏هاى محلى صحبت مى‏كنند. لهجه‏ها در روستاها از شهرها متنوع‏ترند و بين آنها اختلاف‏هايى نيز به چشم مى‏خورد. برخى از اهالى (جزيره شيف) و بنادر كنگان و عسلويه نيز به زبان عربى تكلم مى‏كنند.
  
 +
در رابطه با ويژگيهاى گفتارى مردم استان بايد گفت كه:
 +
 +
1ـ نشانه مفعول بى واسطه (حرف را) هرگز در گفتار اهالى بكار نمى‏رود.
 +
 +
2ـ حرف نفى «نه» را هميشه پيش از مُسند و مسند اليه و گاهى در آخر آن، چسبيده به فعل مى‏آورند.
 +
 +
مثلاً: نه بلدم (بلد نيستم)، نه آدم خوبى ين (آدم خوبى نيست)، نه جاى خوبى ين (جاى خوبى نيست).
 +
 +
3ـ در آخر افعال هميشه پيش از حرف ساكن، ضمه مى‏افزايند. همچون بردُم، ديدُم، رفتُم، شنيدُم.
 +
 +
4ـ حرف «ق» را مثل اعراب از مخرج دهان تلفظ مى‏كنند كه براى افراد غير بومى چنين وانمود مى‏شود كه حرف «ق» بصورت «خ» ادا مى‏شود.
 +
 +
5ـ به جاى فعل ربطى يا اسنادى، حرف «ن» ساكن مى‏نشيند. مثل: اينجان، آنجان، بدن، قشنگن.
 +
 +
6ـ در آخر اسامى و صفات هميشه «كو» اضافه مى‏كنند. مثل: قندكو، بُزكو، كتابكو، علاوه بر آن در مقام تحبيب يا تحقير يا تصغير حرف «واو» جانشين «كو» مى‏شود. مانند: حسنو، حسينو، محمدو، جعفرو.
 +
 +
7ـ بردن نام اشخاص به اسم والدين (پدر يا مادر) مثل احمد باقر، محمد حاجى، ابوالقاسم و مرضيه.
 +
 +
برخى از واژه‏هاى رايج در ميان مردم اين استان عبارتند از:
 +
 +
پسين: عصر خونه: اتاق
 +
 +
كوت: انباشته په: بز
 +
 +
هشتن: گذاشتن گروير: بزغاله
 +
 +
گرده: شكل و مانند هوچى: بنشين
 +
 +
ميره: شوهر بوا: پدر
 +
 +
منگه: غر و لند كردن پيل: پول
 +
 +
گپ: صحبت كردن مويچك: جوجه
 +
 +
كرامند: بسندگى دلاق: جوراب
 +
 +
پَرو: وصله بشو: رفت
 +
 +
دول: دَلْو  دلمن: لباس
 +
 +
او: خاك اشتر: شتر
 +
 +
تيور: ماست پُس: پسر
 +
 +
چاله: اجاق ززّو: جوجه تيغى
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:زبان و گویش]]
 
[[رده:زبان و گویش]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ مرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۰۰

تقريبا تمامى مردم اين استان به زبان فارسى با لهجه‏هاى محلى صحبت مى‏كنند. لهجه‏ها در روستاها از شهرها متنوع‏ترند و بين آنها اختلاف‏هايى نيز به چشم مى‏خورد. برخى از اهالى (جزيره شيف) و بنادر كنگان و عسلويه نيز به زبان عربى تكلم مى‏كنند.

در رابطه با ويژگيهاى گفتارى مردم استان بايد گفت كه:

1ـ نشانه مفعول بى واسطه (حرف را) هرگز در گفتار اهالى بكار نمى‏رود.

2ـ حرف نفى «نه» را هميشه پيش از مُسند و مسند اليه و گاهى در آخر آن، چسبيده به فعل مى‏آورند.

مثلاً: نه بلدم (بلد نيستم)، نه آدم خوبى ين (آدم خوبى نيست)، نه جاى خوبى ين (جاى خوبى نيست).

3ـ در آخر افعال هميشه پيش از حرف ساكن، ضمه مى‏افزايند. همچون بردُم، ديدُم، رفتُم، شنيدُم.

4ـ حرف «ق» را مثل اعراب از مخرج دهان تلفظ مى‏كنند كه براى افراد غير بومى چنين وانمود مى‏شود كه حرف «ق» بصورت «خ» ادا مى‏شود.

5ـ به جاى فعل ربطى يا اسنادى، حرف «ن» ساكن مى‏نشيند. مثل: اينجان، آنجان، بدن، قشنگن.

6ـ در آخر اسامى و صفات هميشه «كو» اضافه مى‏كنند. مثل: قندكو، بُزكو، كتابكو، علاوه بر آن در مقام تحبيب يا تحقير يا تصغير حرف «واو» جانشين «كو» مى‏شود. مانند: حسنو، حسينو، محمدو، جعفرو.

7ـ بردن نام اشخاص به اسم والدين (پدر يا مادر) مثل احمد باقر، محمد حاجى، ابوالقاسم و مرضيه.

برخى از واژه‏هاى رايج در ميان مردم اين استان عبارتند از:

پسين: عصر خونه: اتاق

كوت: انباشته په: بز

هشتن: گذاشتن گروير: بزغاله

گرده: شكل و مانند هوچى: بنشين

ميره: شوهر بوا: پدر

منگه: غر و لند كردن پيل: پول

گپ: صحبت كردن مويچك: جوجه

كرامند: بسندگى دلاق: جوراب

پَرو: وصله بشو: رفت

دول: دَلْو دلمن: لباس

او: خاك اشتر: شتر

تيور: ماست پُس: پسر

چاله: اجاق ززّو: جوجه تيغى


منابع