جنگ جهانی دوم در استان کرمانشاه
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | حادثه شهريور سال 1320 شمسى كه در شعلههاى جنگ جهانى دوم براى ملت ايران پيش آمد يك واقعه شوم و فراموش نشدنى است. در اين استان بدليل مجاورت و هم مرزى با دولت عثمانى خاطره آن بسى دردناكتر بود. ناامنى، قحطى، از هم گسيختگى، فقر، بلاتكليفى، احتكار و مهمتر از همه سير تصاعدى هزينه زندگى و تورم اقتصادى اهالى اين حوزه را بيش از ساير نقاط ديگر به ستوه آورده بود. | ||
+ | |||
+ | در جريان اين جنگ عليرغم بىطرفى ايران، در سحرگاه روز سوم شهريور ماه 1320 ه .ش، قواى انگلستان و روسيه ناگهان از شمال و جنوب به مرزهاى ايران تجاوز كردند. | ||
+ | |||
+ | با ورود ستون اول نيروهاى انگلستان از طريق قصرشيرين به استان كرمانشاه در روز پنجشنبه ششم شهريور ماه، طى تلگرافى به سرلشكر مقدم مراغهاى، فرمانده سپاه غرب، دستور ترك مقاومت داده شد. | ||
+ | |||
+ | انگليسىها ضمن مذاكره حضورى به سرلشكر مقدم اظهار داشتند كه چون سربازخانه دلگشاى كرمانشاه روى كوه واقع شده و اگر نيروى انگليس در كنار رودخانه اردو بزند بر آنها مسلط مىباشند، از اين رو بايستى كرمانشاه از نيروى نظامى تخليه گرديده و هميشه 25 كيلومتر با انگليسىها فاصله داشته باشند. | ||
+ | |||
+ | در همان روز ششم شهريور 1320، با موافقت انگليسها، سرهنگ ابراهيم ارفع، مأمور انتظامات داخل كرمانشاه شد و به عنوان رابط بين نيروى انگلستان و فرمانده نيروى ايران انتخاب گرديد. | ||
+ | |||
+ | فرمانده سپاه تصميم حركت به سوى سنندج را مىگيرد ولى تا سر و سامان دادن نيروهاى متفرق قرار مىشود به طور موقت فرماندهى سپاه در روانسر داير شود. | ||
+ | |||
+ | سرلشگر مقدم مراغهاى پس از استقرار كامل و گذشتن چند روز چون وجود گردان احتياط را كه همراه او بود، به مناسبت كمى جا و عدم احتياج، زائد ديد به سروان رحيمى فرمانده آن گردان دستور داد كه افراد را به پاوه و نوسود برده و پس از مرخص كردن آنان، اسلحه متعلق به گردان را در ساختمان ژاندارمرى محل كه از بناهاى قديمى بوده است نگاهدارى كنند. | ||
+ | |||
+ | سروان رحيمى نيز گردان را به پاوه رسانيد و طبق دستور سرلشكر مقدم، پس از مرخص كردن افراد، تفنگها را در محل ژاندارمرى گذاشت. | ||
+ | |||
+ | پس از مرخص شدن سربازان احتياط روز چهاردهم شهريور 1320 ه .ش عشاير مرزى عراق به اين نواحى حمله كرده و عدهاى سرباز از جمله گروهبان دوم محمدعلى مطلقزاده را شهيد كردند. اشرار كليه پادگانها را محاصره كرده و سرگرد بلوچ خسروى و ساير افسران و افراد ابواب جمعى او را خلع سلاح كرده و عدهاى را اسير كردند. بدين ترتيب پادگان نوسود نيز سقوط كرده و اسلحه آنان به دست اكراد افتاد. | ||
+ | |||
+ | با انحلال لشكر كرمانشاه و از هم پاشيده شدن اوضاع، يكى از افسران هرسينى به نام ستوان يكم محمد رجبى به فكر انقلاب افتاد و با يك فرمان نظامى، كليه سربازان هرسينى قسمت خود را فراخوانده و تصميم مىگيرد به هرسين رفته و آن محل را براى فرماندهى خود مستقل سازد. | ||
+ | |||
+ | حدود سى نفر از سربازان اهل هرسين و توابع اطراف آن ضمن قبول دعوت وى، با يك قبضه مسلسل سبك و مقدارى تفنگ و مهمات به قصد تسخير هرسين حركت مىكنند. اينان كليه آباديهاى اطراف را غارت كرده و پس از تسخير عمارت فرماندارى، استقلال هرسين و پادشاهى او را اعلام مىكنند. عدهاى از اهالى از او پيروى كرده و عده ديگرى مخفيانه عليه او متحد مىشوند. مخالفان را دو برادر به نامهاى حسن بيك و حسين بيك رهبرى كرده و مخالفان پادشاه جديد را دور خود جمع مىكنند. بر حسب تصادف بر سر يك قطعه زمين با حسن بيك و حسين بيك اختلاف نظر پيدا كرد و كار به زد و خورد كشيد. | ||
+ | |||
+ | روز سيزده شهريور 1320 ه .ش جنگ محلى بين اتباع ستوان رجبى و مخالفانش درگرفت. در دقايق اوليه نبرد يكى از دو برادر به دست ستوان رجبى كشته شد و پس از چند دقيقه ديگر ستوان محمد رجبى به دست برادر ديگر كشته شد. پس از كشته شدن اين افسر اهالى بدن او را قطعهقطعه كرده و سزاى پادشاهى را در كف دستش گذاشتند. | ||
+ | |||
+ | در اين ايام، وضع عمومى مردم، به خصوص كارمندان دولت و عشاير از لحاظ معيشتى به سختى مىگذشت و سرقت و ناامنى در همه جا گسترده بود و به همين جهت، آذوقه و خواربار روز به روز گرانتر مىشد. | ||
+ | |||
+ | انگليسىها پس از تجاوز به خاك استان، سيلوى كرمانشاه را اشغال و آن را به آتش كشيدند. اوضاع جبهههاى جنگ بين متفقين و آلمان و ژاپن همچنان خونينتر و وخيمتر مىشد. | ||
+ | |||
+ | سرانجام پس از گذشت چهار سال و ششماه از تاريخ اشغال كرمانشاه توسط نيروهاى انگليسى، طليعه صلح پديدار گرديد و پايان جنگ جهانى دوم (1324 ه .ش برابر با 1945 م) اعلام گرديد و نيروهاى انگليس و آمريكا از استان خارج شدند. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:جنگ جهانی دوم]] | [[رده:جنگ جهانی دوم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۲۷
حادثه شهريور سال 1320 شمسى كه در شعلههاى جنگ جهانى دوم براى ملت ايران پيش آمد يك واقعه شوم و فراموش نشدنى است. در اين استان بدليل مجاورت و هم مرزى با دولت عثمانى خاطره آن بسى دردناكتر بود. ناامنى، قحطى، از هم گسيختگى، فقر، بلاتكليفى، احتكار و مهمتر از همه سير تصاعدى هزينه زندگى و تورم اقتصادى اهالى اين حوزه را بيش از ساير نقاط ديگر به ستوه آورده بود.
در جريان اين جنگ عليرغم بىطرفى ايران، در سحرگاه روز سوم شهريور ماه 1320 ه .ش، قواى انگلستان و روسيه ناگهان از شمال و جنوب به مرزهاى ايران تجاوز كردند.
با ورود ستون اول نيروهاى انگلستان از طريق قصرشيرين به استان كرمانشاه در روز پنجشنبه ششم شهريور ماه، طى تلگرافى به سرلشكر مقدم مراغهاى، فرمانده سپاه غرب، دستور ترك مقاومت داده شد.
انگليسىها ضمن مذاكره حضورى به سرلشكر مقدم اظهار داشتند كه چون سربازخانه دلگشاى كرمانشاه روى كوه واقع شده و اگر نيروى انگليس در كنار رودخانه اردو بزند بر آنها مسلط مىباشند، از اين رو بايستى كرمانشاه از نيروى نظامى تخليه گرديده و هميشه 25 كيلومتر با انگليسىها فاصله داشته باشند.
در همان روز ششم شهريور 1320، با موافقت انگليسها، سرهنگ ابراهيم ارفع، مأمور انتظامات داخل كرمانشاه شد و به عنوان رابط بين نيروى انگلستان و فرمانده نيروى ايران انتخاب گرديد.
فرمانده سپاه تصميم حركت به سوى سنندج را مىگيرد ولى تا سر و سامان دادن نيروهاى متفرق قرار مىشود به طور موقت فرماندهى سپاه در روانسر داير شود.
سرلشگر مقدم مراغهاى پس از استقرار كامل و گذشتن چند روز چون وجود گردان احتياط را كه همراه او بود، به مناسبت كمى جا و عدم احتياج، زائد ديد به سروان رحيمى فرمانده آن گردان دستور داد كه افراد را به پاوه و نوسود برده و پس از مرخص كردن آنان، اسلحه متعلق به گردان را در ساختمان ژاندارمرى محل كه از بناهاى قديمى بوده است نگاهدارى كنند.
سروان رحيمى نيز گردان را به پاوه رسانيد و طبق دستور سرلشكر مقدم، پس از مرخص كردن افراد، تفنگها را در محل ژاندارمرى گذاشت.
پس از مرخص شدن سربازان احتياط روز چهاردهم شهريور 1320 ه .ش عشاير مرزى عراق به اين نواحى حمله كرده و عدهاى سرباز از جمله گروهبان دوم محمدعلى مطلقزاده را شهيد كردند. اشرار كليه پادگانها را محاصره كرده و سرگرد بلوچ خسروى و ساير افسران و افراد ابواب جمعى او را خلع سلاح كرده و عدهاى را اسير كردند. بدين ترتيب پادگان نوسود نيز سقوط كرده و اسلحه آنان به دست اكراد افتاد.
با انحلال لشكر كرمانشاه و از هم پاشيده شدن اوضاع، يكى از افسران هرسينى به نام ستوان يكم محمد رجبى به فكر انقلاب افتاد و با يك فرمان نظامى، كليه سربازان هرسينى قسمت خود را فراخوانده و تصميم مىگيرد به هرسين رفته و آن محل را براى فرماندهى خود مستقل سازد.
حدود سى نفر از سربازان اهل هرسين و توابع اطراف آن ضمن قبول دعوت وى، با يك قبضه مسلسل سبك و مقدارى تفنگ و مهمات به قصد تسخير هرسين حركت مىكنند. اينان كليه آباديهاى اطراف را غارت كرده و پس از تسخير عمارت فرماندارى، استقلال هرسين و پادشاهى او را اعلام مىكنند. عدهاى از اهالى از او پيروى كرده و عده ديگرى مخفيانه عليه او متحد مىشوند. مخالفان را دو برادر به نامهاى حسن بيك و حسين بيك رهبرى كرده و مخالفان پادشاه جديد را دور خود جمع مىكنند. بر حسب تصادف بر سر يك قطعه زمين با حسن بيك و حسين بيك اختلاف نظر پيدا كرد و كار به زد و خورد كشيد.
روز سيزده شهريور 1320 ه .ش جنگ محلى بين اتباع ستوان رجبى و مخالفانش درگرفت. در دقايق اوليه نبرد يكى از دو برادر به دست ستوان رجبى كشته شد و پس از چند دقيقه ديگر ستوان محمد رجبى به دست برادر ديگر كشته شد. پس از كشته شدن اين افسر اهالى بدن او را قطعهقطعه كرده و سزاى پادشاهى را در كف دستش گذاشتند.
در اين ايام، وضع عمومى مردم، به خصوص كارمندان دولت و عشاير از لحاظ معيشتى به سختى مىگذشت و سرقت و ناامنى در همه جا گسترده بود و به همين جهت، آذوقه و خواربار روز به روز گرانتر مىشد.
انگليسىها پس از تجاوز به خاك استان، سيلوى كرمانشاه را اشغال و آن را به آتش كشيدند. اوضاع جبهههاى جنگ بين متفقين و آلمان و ژاپن همچنان خونينتر و وخيمتر مىشد.
سرانجام پس از گذشت چهار سال و ششماه از تاريخ اشغال كرمانشاه توسط نيروهاى انگليسى، طليعه صلح پديدار گرديد و پايان جنگ جهانى دوم (1324 ه .ش برابر با 1945 م) اعلام گرديد و نيروهاى انگليس و آمريكا از استان خارج شدند.