ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

پیشینه تاریخی استان زنجان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
جز (۱ نسخه)
 
سطر ۲: سطر ۲:
  
 
== وجه تسمیه ==
 
== وجه تسمیه ==
 +
براى شهر زنجان چند وجه تسميه بيان كرده‏اند. برخى را عقيده بر اين است كه چون نام شهر زنجان برگرفته از رودخانه زنجان چاى مى‏باشد، زنجان نام گرفته است. وجه تسميه ديگر اينكه نام اين شهر زرنگ بوده است و به مرور به زنگ تغيير يافته است. زرنگ به معنى كوهى است كه بسيار محكم و سخت است و از آن تير و نيزه مى‏سازند. همچنين زنگ را سركوه و قله هم مى‏گويند.
 +
 +
وجه تسميه ديگر اينكه درگذشته اين سرزمين محل اسكان بردگان و زنگيان بوده و به همين دليل به زنگان معروف است و با ورود اعراب به زنجان تغيير يافته است.
 +
 +
برخى نيز مى‏گويند كه اين شهر در دوره ساسانى زنديگان نام داشته است و به دليل كاربرد زياد كوتاه شده و در دوره چيرگى اسلام زنگان نام گرفته است و توسط اعراب به زنجان تغيير يافته است. لازم به ذكر است كه به اين استان، خمسه نيز مى‏گفته‏اند و علت اين نام گذارى نيز اين بوده كه اين منطقه از پنج بلوك ابهر رود، خرا رود، زنجان رود، ايج رود و سجاس رود تشكيل شده است.
 +
 +
پيشينه تاريخى
 +
 +
آثار بدست آماده از مناطق مختلف اين استان حكايت از آن دارد كه در حدود سى هزار سال قبل جماعت‏هاى بشرى در اين ناحيه سكونت داشته‏اند. در هزاره سوم و دوم و اول پيش از ميلاد نيز در اين ناحيه تمدن شكوفا و ديرپاى ايرانى وجود داشته است. آثار بدست آمده حكايت از ارتباط و پيوند تمدن اين ناحيه با دامغان و كاشان و ديگر مناطق را دارد.
 +
 +
شواهد تاريخى نشان مى‏دهد كه تا اوايل نيمه اول هزاره اول پيش از ميلاد در اين منطقه حكومت مشخصى وجود نداشته است و مردم اين منطقه عمدتا به دامدارى و كشاورزى مشغول بوده‏اند و امنيت نسبى بر منطقه حاكم بوده است.
 +
در قرن‏هاى هفتم و هشتم پيش از ميلاد به علت جنگ‏هاى ممتد منطقه‏اى، تمدن در اين ناحيه به شكوفايى درخور و قابل توجهى دست نيافته است.
  
 
== رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف ==
 
== رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف ==
 +
 +
=== قبل از اسلام ===
 +
 +
دوره هخامنشيان
 +
 +
هخامنشيان گروهى از پارسها بودند كه از نواحى كوهستانى پارسوا به طرف دشتهاى سوزيان حركت كردند و به تدريج با اقوام بومى آن نواحى يعنى كاسى‏ها و انزانى‏ها درآميختند. هخامنشيان از سال 675 تا 330 ق.م بر اين نواحى حكومت كردند.
 +
عظمت امپراتورى هخامنشيان در دوره كوروش دوم بوده است.
 +
وى در سال 558 ق.م به حكومت رسيد و در نتيجه پيروزى‏هاى پى در پى امپراطورى بزرگى را برپا نمود. وسعت اين امپراطورى از هلسپون تا دوزهاى هند كشيده مى‏شد.
 +
در دوره هخامنشيان در منطقه زنجان تمدن و فرهنگ شكوفايى وجود داشته است. اطلاعات بيشترى درباره حوادث تاريخى اين منطقه وجود ندارد و تاريخ اين دوره زنجان تا حدود زيارى مبهم مى‏باشد.
 +
 +
دوره اشكانيان
 +
 +
پس از حكومت اسكندر و جانشينان او (سلوكيان) اشكانيان به پادشاهى ايران رسيدند و بيش از 470 سال بر اين سرزمين پادشاهى نمودند. اشكانيان در طول تاريخ ايران طولانى‏ترين حكومت را داشته‏اند.
 +
از سال 250 قبل از ميلاد تا 224 ميلادى اين خاندان بر ايران حكومت راندند. اولين پادشاه اين سلسله اشك اول و آخرين آنها اردوان پنجم بوده است.
 +
دوره اشكانيان، دوره جنگ ايران با روم و يونان بود و گاهى امپراطورى ايران روم را شكست مى‏داد و زمانى نيز روميان بر ايرانيان پيروز مى‏شدند. از حوادث تاريخى اين دوره در زنجان، اطلاعاتى وجود ندارد و همين قدر معلوم است كه فرهنگ و تمدن در دره‏هاى زنجان رود و قزل اوزن از رونق زيادى برخوردار بوده است.
 +
 +
دوره ساسانيان
 +
 +
آخرين سلسله شاهنشاهى ايران پيش از اسلام ساسانيان هستند كه از حدود 226 تا حدود 652 م. در ايران حكومت نمودند. بنيان گذار حكومت ساسانيان اردشير بابكان است كه در سال 226 م. ضمن شكست اردوان پنجم و تسخير تيسفون به پادشاهى ايران رسيد.
 +
بنا به روايتى در دوره اردشير بابكان شهر زنجان ساخته شده است.
 +
در دوره ساسانيان نيز اين منطقه از شكوفايى و رونق به سزايى برخوردار بوده است و آتشكده‏هاى مختلفى در اين منطقه وجود داشته است.
 +
همچنين در اين دوره شهر ابهر به وسيله شاپور ذوالاكتاف ساخته شده است.
 +
در دوره ساسانيان منطقه ابهر رود تحت تسلط خاندان مهران يكى از هفت خاندان مهم حكومت گر ايران قرار داشت.
 +
معروفترين افراد اين خاندان عبارتند از: شروين دشتبى، بهرام چوبين، پيران گشنب گريگور يوس و سياوش رازى.
 +
 +
===دوره اسلامى===
 +
 +
منطقه جغرافيايى زنجان در زمان خلافت عثمان در سال 24 ه .ق به دست براء بن عازب سردار معروف عرب فتح گرديد. در زمان حمله اعراب به اين منطقه به غير از حوزه رودخانه قزل اوزن در طارم عليا و شهر زنجان، ساير نواحى بدون جنگ و خونريزى اسلام را پذيرفتند.
 +
 +
در زمان حمله سپاه عرب به نواحى مختلف زنجان مغيرة بن شعبه والى كوفه بود. وى براء ابن عازب را والى قزوين نمود و او را روانه آن ديار نمود. براء به همراهى حنظلة بن زيد الخليل حركت كرد و به ابهر رسيد. در دژ ابهر با مقاومت مردم روبرو گرديد و با آنها به جنگ پرداخت.
 +
پس از چند روز درگيرى، سرانجام مردم ابهر امان خواسته و تقاضاى صلح نمودند و براء نيز با خواسته آنها موافقت نمود و بدين وسيله مردم ابهر نيز تن به حكومت اعراب دادند و اسلام را پذيرفتند.
 +
 +
حكومت علويان
 +
 +
در زمان حكومت عباسيان، گروهى از علويان (فرزندان و نوادگان امام حسن عليه‏السلام) معترض حكومت آنها شدند.
 +
با تعقيب آنها از سوى خلفاى عباسى علويان نقاط مختلف از جمله مازندران و گيلان و پشت كوه‏هاى البرز پناه بردند.
 +
در سال 250 ه .ق حسن ابن زيد ملقب به داعى كبير (داعى الحق) به همراهى مردم، طاهريان را شكست داد و سلسله علويان طبرستان بنياد نهاد كه تا هنگام برپايى سلسله قاجار در طبرستان و گيلان حكومت كردند.
 +
در سال 251 ه .ق جستان بن وهسودان به حكومت ديلمان رسيد و با حسن بن زيد مشهور به داعى كبير بيعت نمود و براى حمله به رى از داعى كبير كمك خواست.
 +
 +
داعى كبير نيز دو تن از سرداران خود به نام‏هاى احمد بن عيسى و قاسم بن على را به كمك او فرستاد. جستان نيز حسن ابن احمد كوكبى را با خود همراه نمود و در سال 252 به رى هجوم آوردند.
 +
در اين زمان حكومت رى در دست طاهريان بود و عبدالله بن عزيز از سوى آنها بر اين منطقه حكومت مى‏كرد. با حمله جستان، عبدالله بن عزيز فرار كرد و مردم رى با دادن دو هزار درهم با آنها صلح نمودند. جستان، احمد بن عيسى را بر آن ولايت گمارد و خود به قزوين و زنجان رفت و آن دو شهر را گشود.
 +
 +
در سال 253 ه .ق سپاه خليفه به زنجان و قزوين حمله ور شد و كوكبى نماينده جستان در حوالى قزوين از موسى بن بغا، فرمانده سپاه خليفه عباسى شكست خورد و به رودبار گريخت و دو شهر زنجان و قزوين بدست سپاهيان خليفه افتاد.
 +
در سال 259 ه .ق جستان براى باپس‏گيرى اين دو شهر تلاش نمود كه بى نتيجه ماند.
 +
 +
حكومت آل مسافر (كنگريان)
 +
 +
مسافران يا كنگريان دودمانى از امراى محلى در ناحيه كوهستان غرب البرز و آذربايجان و اران و ارمنستان بودند. اولين فرد از اين خاندان فردى به نام اسوار مى‏باشد. اسوار پدر زن وهسودان بن جستان از فرمانروايان آل جستان مى‏باشد.
 +
سلار پسر اسوار در اواخر سده سوم بر شميران دست يافت. دو فرزند وى، مرزبان آذربايجان را فتح كرد و وهسودان در شميران باقى ماند و بر تارم دست يافت.
 +
 +
ركن الدوله ديلمى در سال 355 ه .ق تارم را از دست وهسودان بيرون آورد. وهسودان اندكى بعد، آنجا را بازپس گرفت. پس از وهسودان فرزندش نوح بر آن نواحى حكومت راند و پس از او فخر الدوله ديلمى حكومت آنجا را بدست گرفت.
 +
پس از مرگ فخر الدوله در سال 387 ه .ق يكى از نوادگان وهسودان به نام ابراهيم بن مرزبان بن اسماعيل بر تارم، زنجان، ابهر و سهرورد دست يافت. هر چند كه ابراهيم قواى غزنوى را از قزوين بيرون راند و بر مسعود غزنوى پيروز شد، اما سرانجام خراجگذار غزنويان گرديد.
 +
 +
پس از او فرزندش جستان به حكومت رسيد و با تسخير قزوين توسط سلجوقيان، وى نيز فرمانگزار سلجوقيان گرديد. مسافريان تارم تا چندين دهه تحت حكومت سلجوقيان به فرمانروايى اين ناحيه ادامه دادند.
 +
 +
دوره زياريان
 +
 +
دولت زياريان در اوايل قرن چهارم هجرى بدست مرداويج در مغرب متصرفات سامانيان تشكيل شد. مرداويج از سرداران اسفار بن شيرويه بود. اسفار با قدرت يافتن در گرگان و طبرستان توانست مازندران را فتح كند. اما ماكان كاكى سردار امير نصر سامانى بر او تاخت.
 +
سرانجام با شكست اسفار در سال 315 ه .ق، وى به خراسان فرار كرد. اما پس از چندى به همراه مرداويج به طبرستان تاخت و آنجا را فتح نمود و سپس به رى، قزوين، زنجان و قم حمله كرد و بر آنها مسلط گشت.
 +
در زمان حمله اسفار به زنجان حسن قاسم علوى بر آنجا و رى و قزوين و ابهر حكومت مى‏كرد كه در نتيجه حمله اسفار، مغلوب او گرديد.
 +
 +
پس از فتح زنجان آنجا به اقطاع مرداويج درآمد. مرداويج نيز در اثر اختلاف با اسفار به زنجان رفت و از آنجا به قزوين تاخت و سرانجام پس از وقايع مختلف اسفار نيز مجبور به فرار شد و در سال 315 يا 316 ه .ق در طالقان به قتل رسيد.
 +
مرداويج در سال 319 ه .ق شهرهاى مختلفى را تصرف كرد و مرزهاى حكومت خود را تا مغرب ايران گسترش داد. با گسترش دامنه حكومت مرداويج، مقتدر، خليفه عباسى به وحشت افتاده و سپاهى را به مقابله با او فرستاد و مرداويج ضمن شكست سپاه خليفه دامنه فتوحات خود را تا حدود عراق عرب رسانيد و زمينه تشكيل سلسله آل زيار را فراهم ساخت.
 +
در سال 320 ه .ق خليفه منشور حكومت آذربايجان، ارمنيه، قم و نهاوند را به او داد. او سرانجام در سال 323 ه .ق به دست غلامان ترك خود كشته شد.
 +
 +
آل بويه
 +
 +
آل بويه از سال 320 ه .ق تا 477 ه .ق در ايران حكومت كردند. خاندان بويه ابتدا در خدمت ماكان كاكى سردار امير نصر سامانى بودند. پس از مرگ او، وارد سپاه مرداويج شدند.
 +
بين على عمادالدوله و مرداويج اختلاف افتاد و در سال 321 ه .ق عمادالدوله بر اصفهان مستولى گرديد و ارجان و رامهرمز و فارس را نيز متصرف گرديد. در سال 322 ه .ق شيراز را گرفت. بعد از آن با مردوايج صلح نمود.
 +
بعد از مرگ مرداويج در سال 323 ه .ق، حسن ركن الدوله مأمور فتح عراق عجم گرديد و احمد معز الدوله به تسخير كرمان پرداخت و در سال 334 ه .ق بغداد را نيز متصرف شدند.
 +
قلمرو حكومت حسن ركن الدوله با قلمرو وشمگير بن زيار هم مرز بود. جنگهايى بين آنها روى داده است و غالبا ركن الدوله پيروز بوده است.
 +
در سال 329 بين ركن الدوله و وشمگير در زنجان نبردى رخ داد و وشمگير شكست خورد و زنجان را رها نمود و به طبرستان گريخت و زنجان و ابهر و قزوين بدست آل بويه افتاد.
 +
 +
غزنويان
 +
 +
در سال 410 ه .ق ابراهيم بن مرزبان بن اسماعيل معروف به سالار، حاكم ابهر، زنجان، سرچهان (صاين قلعه) و شهر زور به قزوين حمله كرد و پس از شش ماه نبرد قسمتى از باروى شهر ويران گرديد.
 +
در سال 420 ه .ق سلطان محمود غزنوى پس از دستگيرى مجد الدوله ديلمى و فتح رى، مرزبان بن حسن را مأمور سركوب سالار نمود و سپاه او موفق به عقب راندن سالار از قزوين شدند.
 +
سال بعد مجددا حاكم زنجان (سالار) قزوين را اشغال نمود. مدتى بعد سالار در نبرد با سلطان مسعود در قلعه سرچهان (صاين قلعه) اسير شد و فرزند او خراج گزار حكومت غزنويان گرديد.
 +
 +
سلجوقيان
 +
 +
سلاجقه طايفه‏اى از تركمانان غز هستند كه در حدود سال 375 ه .ق از تركستان به ماوراء النهر مهاجرت كردند و از سال 416 به بعد پيوسته سرزمين غزنويان را مورد يورش قرار دادند تا آنكه سركردگى سلاجقه بزرگ پس از سلجوق به نوادگانش داود و طغرل رسيد.
 +
طغرل در سال 431 در دندانقان، غزنويان را شكستى سخت داد و پس از آن در قصر شادياخ در اطراف نيشابور به پادشاهى ايران رسيد.
 +
طغرل سلجوقى پس از فتح خوارزم در سال 434 ه .ق قزوين، ابهر، زنجان، ديلم و طارم را به زير فرمان خود آورد.
 +
پس از مرگ طغرل آلب ارسلان و پس از او ملكشاه به پادشاهى رسيدند. در زمان ملكشاه سلجوقى ابهر، زنجان، رودبار، قزوين، الموت و طارم در اقطاع امير قماج حاجب سلطان قرار داشت.
 +
در دوره سلجوقى، مركز قدرت در بغداد و اصفهان بود و حاكمان محلى شهر زنجان در شهرهاى مذكور تعيين مى‏شدند.
 +
از ابتداى قدرت سلطان سنجر سلجوقى بين او و برادر زاده‏اش مغيث الدين محمود جنگ درگرفت و محمود ضمن شكست به خدمت سلطان سنجر درآمد و سلطان سنجر نيز حكومت عراق عجم (از جمله زنجان و ابهر) و آذربايجان و اران و ارمنستان و برخى نواحى ديگر را به او داد.
 +
 +
در اوايل سلطنت سنجر در نواحى غرب ايران نيز سلسله سلاجقه غرب ايران به مركزيت همدان شكل گرفت و فرزندان مغيث الدين از سال 511 تا 590 ه .ق در آن حكومت كردند و در اوائل شهرهاى زنجان و ابهر نيز به وسيله آنان اداره مى‏شد.
 +
در سال 590 ه .ق حكومت سلسله سلاجقه غرب ايران به وسيله تكش خوارزمشاه از بين رفت ولى زنجان بعد از سال 556 ه .ق بدست سلسله سلاجقه آذربايجان افتاده و سلسله مذكور تا سال 591 ه .ق بر زنجان حكومت كردند.
 +
 +
خوارزمشاهيان
 +
 +
خوارزمشاهيان سلسله‏اى از غلامان ترك بودند كه در دوره سلطنت سلجوقيان به دربار راه يافتند و به حكومت محلى خوارزم منصوب شدند و بعدها از ضعف سلاطين سلجوقى استفاده كرده و حكومت مركزى را تصاحب نمودند.
 +
پس از مرگ سلطان سنجر، بين حسام الدين اينانج حاكم رى و اسماعيليان جنگى رخ داد و امير اينانج از سلطان تكش خوارزم شاه كمك خواست.
 +
در سال 561 ه .ق سلطان خوارزمشاه لشكرى را به كمك امير اينانج فرستاد. آنها علاوه بر تخريب شهرهاى قزوين، ابهر و زنجان عده‏اى را به اسيرى و بردگى گرفتند و در اين هنگام كه ايلدگزهاى سلجوقى آذربايجان كه بر نواحى زنجان و ابهر نيز حكومت مى‏كردند به جنگ با اينانج رفتند و رى را هم از حكومت او خارج ساختند و عمر بن على بار را والى رى و توابع آن از جمله زنجان نمودند. امير اينانج مجددا از سلطان تكش خوارزمشاه كمك خواست.
 +
 +
امير اينانج در سال 562 ه .ق با نيروهاى كمكى خوارزمشاه، به رى حمله كرد و عمر على بار نيز با يارى اتابك سلجوقى به جنگ به سوى او شتافت. اما امير اينانج كه فتح رى را مشكل ديد به زنجان و ابهر رفت و چون خبر رسيدن اتابك سلجوقى را شنيد به گرگان فرار نمود.
 +
 +
پس از چندى دوباره براى تصرف رى شتافت اما سرانجام او كشته شد و حكومت رى به نصرالدين محمد پهلوان واگذار شد و تا سال 588 ه .ق دوباره زنجان زير سلطه سلجوقيان ايلدگز بود.
 +
در سال 588 خوارزمشاه تكش رى را تسخير نمود و به ملك عراق عجم (از جمله زنجان) طمع بست و دستور داد كه در تمام عراق عجم خطبه به نام وى خوانده شود و سكه به نام وى زده شود.
 +
او همچنين اميرى بنام طمغاج را حاكم رى قرار داد تا حافظ منافع خوارزمشاهيان از رى تا زنجان و غيره باشد. در اين زمان قدرت ايلدگز سلجوقى را بر منطقه زنجان تا رى پذيرفته بود.
 +
در سال 590 ه .ق نوه اينانج از سلطان تكش خوارزمشاه براى مبارزه با سلطان طغرل بن ارسلان سلجوقى كمك خواست ولى اين سپاه در نزديكى رى از سلطان طغرل شكست خورد اما سلطان تكش خود به رى لشكر كشيد و با كشتن طغرل سلجوقى، سلسله آنها را برانداخت و عراق عجم به تصرف خوارزمشاهيان درآمد و فرزندش يونس بر آن نواحى گماشت.
 +
در سال 591 ه .ق نيروهاى خليفه عباسى به مناطق غرب ايران حمله كردند و آنجا را تصرف كردند. خوارزمشاه به همدان آمد و نيروهاى خليفه را از نواحى تصرف شده بيرون راند.
 +
 +
با رفتن خوارزمشاه، عده‏اى از ايلدگزهاى سلجوقى فردى به نام نور الدين گوگجه مملوك اتابك پهلوان را در زنجان به رياست منطقه برگزيدند و خوارزمشاهيان را از اين منطقه راندند و خليفه عباسى نيز منشور فرمانروايى گوگجه را بر اين منطقه صادر كرد.
 +
در سال مذكور گوگجه ولايات اصفهان، همدان و زنجان و قزوين را به خليفه واگذار نمود و خليفه نيز فرمان حكومت رى، ساوه، قم و كاشان را به نام او صادر كرد.
 +
 +
بنابراين زنجان از سال 591 تا 594 ه .ق به وسيله عمال خليفه عباسى اداره مى‏شده است.
 +
در سال 594 ه .ق سلطان تكش خوارزمشاهى مجددا به مناطق عراق عجم عزيمت نمود. لشكر خوارزمشاهيان با لشكر سلاجقه در همدان به جنگ پرداختند. لشكر خوارزمشاهى غارت را آغاز نمودند و همدان را گرفتند و تا حدود ابهر و زنجان پيش آمدند.
 +
سرانجام سپاه سلجوقى به زنجان رفت و سپاه خوارزمشاهى به همدان برگشت. در اين زمان مياجق حاكم عراق عجم، بر خوارزمشاه ياغى شد و دم از استقلال زد. سلطان تكش مجددا راهى اين نواحى گرديد و مياجق را زندانى نمود و پسرش تاج الدين على شاه را به جاى او به حكومت عراق عجم منصوب كرد.
 +
 +
در سال 600 ه .ق تعدادى از غلامان سلجوقى با قيام عليه حاكم زنجان (نور الدين گوگجه سلجوقى) حكومت زنجان را بدست گرفتند و ايدغمش سلجوقى حاكم آنجا گرديد.
 +
در سال 602 بين ايدغمش و نيروهاى خوارزمشاهى نبردى درگرفت و خوارزمشاهيان شكست سختى خورده و عده زيادى كشته شدند و عده‏اى نيز به سارت درآمدند.
 +
اما در سال 607 ه .ق ناصر الدين منگلى از غلامان اتابك پهلوان، ايدغمش را از زنجان راند و سرانجام او را دستگير و به قتل رساند.
 +
 +
ناصرالدين منگلى تا سال 612 ه .ق بر روى كار بود و بر اطراف زنجان نيز حكومت كرد. در اين سال ازبك ابن پهلوان ايلدگز به همراه لشكريان خليفه عباسى با ناصرالدين منگلى وارد جنگ شدند و او را منهزم نمودند.
 +
 +
اسماعيليان
 +
 +
اسماعيليان در سال 483 ه .ق با تسخير الموت پايگاه‏هاى سياسى و نظامى خود را مستحكم كردند و دامنه فعاليت‏هاى سياسى خود را توسعه دادند و به سازمان سياسى ـ نظامى نيرومندى مبدل گرديدند.
 +
آنها تا زمان سقوط قلعه الموت و قلاع ديگر به مبارزه با حاكمان وقت چون خلفاى بغداد، سلاجقه، خوارزمشاهيان و غيره پرداختند. پراكندگى اسماعيليان و تبليغات عليه آنها مانع گسترش نفوذشان در ديگر شهرها گرديد.
 +
تنها در دوره جلال الدين حسن نو مسلمان (607ـ618 ه .ق) آنها موقتا دو شهر ابهر و زنجان را بر قلمرو حكومت خود افزودند.
 +
جلال الدين حسن كه هم عصر با الناصر الدين الله، خليفه عباسى بود، كوشيد كه با دستگاه عباسى نزديك شود و بدين طريق از گسترش قلمرو و امپراطورى خوارزمشاهيان جلوگيرى كند.
 +
 +
جلال الدين حسن توانست دولت اسماعيليان الموت را از انزوا بيرون آورد. او به يارى اتابك مظفر الدين ازبك شتافت و پس از پيروزى اتابك در جنگ با منگلى (حاكم زنجان) سپهسالارى آذربايجان، ابهر و زنجان به او واگذار شد.
 +
با فتح زنجان و منطقه عراق عجم در سال 612 ه .ق توسط نيروهاى اسماعيلى، نيروهاى خليفه و نيروهاى سلجوقى، منطقه بين آنها تقسيم گرديد و اتابك ازبك اداره مناطقى كه نصيبش شده بود را به عهده سيف الدين اغلمش گذاشت و او در آن منطقه بنام خوارزمشاه خطبه مى‏خواند.
 +
 +
اين عمل او سبب خشم خليفه عباسى شد و از جلال الدين حسن قتل او را خواست. اغلمش نيز به وسيله اسماعيليان در زنجان به قتل رسيد.
 +
سلطان محمد خوارزمشاه براى انتقام خون اغلمش به منطقه عراق عجم حركت نمود و در سال 614 ه .ق و زنجان را تسخير نمود و فراريان را نيز تا ميانه تعقيب كرد. اتابك ازبك نيز تابعيت خوارزم را پذيرفت و قبول كرد كه منطقه زنجان در حاكميت خوارزمشاه باشد.
 +
 +
در سال 616 ه .ق سلطان محمد خوارزمشاه سرزمين عراق عجم از جمله زنجان و ابهر را به يكى از پسرانش به نام ركن الدين غورسانجى داد.
 +
هر چند كه چنگيز در سال 617 ه .ق به زنجان حمله كرد ولى تا سال 628 ه .ق زنجان در تصرف مستقيم خوارزمشاهيان بود. در حمله مغولان به زنجان بخش‏هايى از شهر خراب و مردمان بسيارى كشته و اموالشان غارت شد.
 +
پس از مرگ جلال الدين خوارزمشاه در سال 628 ه .ق اسماعيليه دوباره از فترت مرگ چنگيز استفاده كرد و دوباره نفوذ خود را بر شهرهاى ابهر، زنجان و قزوين ادامه داد.
 +
در سال 654 ه .ق آخرين خليفه اسماعيليه به نام ركن الدين خورشاه در حمله هلاكو در نزديكى ابهر كشته شد و به نفوذ 28 ساله اسماعيليه در زنجان پايان بخشيده شد.
 +
 +
حكومت ايلخانان
 +
 +
چنگيز سر سلسله‏دار مغولان در سال 616 ه .ق به علت قتل بازرگانان مغول توسط غاير خان و هم چنين قتل فرستادگان چنگيز خان به دستور خوارزمشاه، به ايران حمله كرد. نيروهاى او به هر شهر و آبادى كه مى‏رسيدند جز تلى از خاك پشت سر خود باقى نمى‏گذاشتند.
 +
چنگيز خان بخشى از نيروهاى خود را مأمور جنگ با سلطان محمد خوارزمشاه كه از شهرى به شهر ديگر مى‏گريخت، نمود.
 +
مغولان در تعقيب خوارزمشاه به رى رفتند و علاوه بر قتل و غارت، زنان و كودكان را به اسيرى بردند. با فرار سلطان محمد خوارزمشاه به سوى غرب، مغولان به تعقيب او پرداختند و مردم همدان با دادن هدايا و پيش كش از مغولان امان گرفتند و مردم زنجان نيز به آنها اقتدا كرده و بيش از مردم همدان، براى مغولان هديه و پيش كش فرستادند و در امان ماندند.
 +
در برخى آثار نيز آمده است:
 +
 +
«وقتى سلطان محمد خوارزمشاه به عراق عجم فرار كرد، سرداران مغول به دنبال او به زنجان و قزوين رفتند و آنجا را خراب كردند. در حمله اول مغول خرابى زيادى در شهر زنجان حاصل نشده و تنها قلعه و باروى زنجان تخريب گرديده است».
 +
سلطان محمد خوارزمشاه سرانجام در جزيره آبسكون از دنيا رفت و سلطان جلال الدين به جاى او بر تخت نشست و بر مناطق زنجان، همدان و رى تسلط يافت.
 +
 +
در سال 621 ه .ق مغول‏ها براى كاهش نفوذ سلطان جلال الدين دوباره به رى، زنجان و همدان حمله كردند.
 +
در سال 628 دوباره مغول‏ها به مناطق تحت سلطه سلطان جلال‏الدين حمله‏ور شدند و در زنجان لشكر سلطان جلال الدين را شكست دادند و سلطان جلال‏الدين از تبريز به مغان رفت. مغولها ميان ابهر و زنجان با توغو پهلوان (يكى از ياران جلال‏الدين در منطقه زنجان) درگير شدند.
 +
 +
بنابراين اگر در حمله اول مغولان به زنجان آسيبى نرسيد، اما در حملات بعدى تعدادى از سكنه اين شهر كشته و آسيب‏هاى فراوانى به شهر وارد شده است.
 +
در كتاب روضة الصفا در اين باره چنين آمده است:
 +
«سوبداى (سوبوتاى) در زنجان و اردبيل و سراو (سراب) قتل و غارت بسيار كردند و در زنجان و اردبيل و سراو مراسم قتل و غارت بجاى آوردند».
 +
 +
بعد از مرگ جلال الدين در سال 628 ه .ق اوضاع آرام گرفت و نفوذ اسماعيليه باعث شد مغولها دوباره به رهبرى هلاكو براى برانداختن قدرت آنها به منطقه زنجان و غيره لشكركشى كنند.
 +
هلاكو خان مغول در سال 651 ه .ق با 120 هزار سپاهى وارد خاك ايران شد و به مبارزه با اسماعيليان پرداخت. مدت سه سال همه دژهاى آن را يكى پس از ديگرى گشود. در زمان حمله هلاكو خان، رياست اسماعيليه با ركن الدين خورشاه بود كه پس از چندى پايدارى تسليم هلاكو گرديد و سرانجام در سال 655 ه .ق دست مغولان كشته شد و هلاكو پسران و بازماندگان او را نيز از بين برد.
 +
تا زمان الجايتو معروف به سلطان محمد خدابنده، توجه خاصى به زنجان نشده است.
 +
در سال 703 ه .ق محمود غازان درگذشت و الجايتو به پادشاهى رسيد و در آبادانى كشور كوشش بسيار نمود و شهرهاى زيادى را بنا كرد.
 +
 +
در اين زمان دستور بناى شهر سلطانيه در عراق عجم (نزديك زنجان كنونى) صادر شد و آنجا را پايتخت قرار گرفت و تا پايان سلطنت ايلخانان پايتخت آنها بود.
 +
پس از الجايتو فرزندش ابو سعيد بهادر به پادشاهى رسيد.
 +
او در سال 717 ه .ق در سن 12 سالگى بر تخت شاهى نشست و امور كشور را به امير چوپان سپرد. يكى از رويدادهاى مهم دوران اين پادشاه، جنگ با گروهى از تيره‏هاى كراييت است كه به سردارى قورميشى تا نزديكى سلطانيه پيش آمده بودند. اين تيره كه نيروى امير چوپان را مانع نفوذ خويش مى‏دانستند براى آنكه فرمانبرى وى كنند، به سوى پايتخت حركت كردند و منتظر بودند كه پادشاه به علت در مخاطره افتادن پايتخت، خواسته آنها را برآورده سازد.
 +
 +
اما ابو سعيد با سپاهى انبوه جهت سركوبى آنها حركت كرد و تا نزديكى‏هاى زنجان رود پيش رفت و (در سال 719 ه .ق) پس از نبرد سختى با قوم كراييت، همه آنها را نابود كرد و به درخواست وزيران و امراى دولت خود را به لقب بهادر خان ملقب نمود.
 +
 +
تيموريان
 +
 +
مؤسس سلسله تيموريان، امير تيمور گوركانى در آغاز كار در سال 765 ه .ق سمرقند را تصرف كرد و در سال 807 ه .ق دايره تصرفات خود را تا ماوراءالنهر، ايران، عراق، شام و هند گسترش داد.
 +
تيمور در سال 771 ه .ق در ماوراء النهر به سلطنت نشست.
 +
در سال 782 ه .ق به ايران حمله كرد. تيمور در دوران حيات خود چهار مرتبه به ايران لشكر كشى نمود.
 +
ابتدا او در سال 782 ه .ق وارد ايران شد و بسيارى از شهرهاى ايران را تصرف نمود. از جمله رى و سلطانيه را در سال 786 ه .ق فتح و غارت كرد.
 +
 +
حمله دوم او در سال 788 ه .ق رخ داد و مردم بسيارى از شهرها از جمله مردم شيراز و اصفهان را قتل و عام نمود.
 +
در سال 794 ه .ق سومين حمله او به ايران مى‏باشد.
 +
چهارمين حمله او در سال 802 ه .ق اتفاق افتاده است.
 +
در دومين حمله تيمور به ايران در سال 788 ه .ق، او دو تن از نوادگان خود را به نام‏هاى محمد سلطان و پير محمد براى تصرف قزوين و سلطانيه فرستاد. آنها به داروغه قزوين پيام دادند كه قزوين، طارم و قلعه (احتمالاً قلعه صاين) را با مقدارى هدايا به آنها واگذار كند. در اين زمان يكى از افراد خاندان كيائيان به نام خواجه على بر قزوين حكومت مى‏كرد. او براى نوادگان تيمور هدايايى فرستاد و خود از قزوين بيرون رفت و پيام داد كه هر كه را مى‏خواهند به قزوين بفرستند. بدين ترتيب قزوين بدون درگيرى و غارت به دست خاندان امير تيمور افتاد.
 +
 +
در زمان حكومت امير تيمور، فرزندش ميران شاه بر آذربايجان و عراق عجم فرمانروايى داشت.
 +
او در سال 810 ه .ق سه سال پس از مرگ تيمور، در جنگ با قرايوسف كشته شد. در نتيجه قرايوسف بر آذربايجان، سلطانيه و قزوين سلطه يافت. پس از مرگ امير تيمور فرزندش شاهرخ ميرزا به سلطنت رسيد.
 +
او در حدود سال 812 ه .ق برادر زاده‏اش خليل سلطان را مأمور گشودن عراق عجم نمود.
 +
در سال 813 ه .ق نيز نيروهاى قرايوسف جانشين ميران شاه را شكست دادند و زنجان و قزوين را تحت سلطه خود درآوردند.
 +
شاهرخ ميرزا با مشاهده پيشرفت‏هاى قرايوسف، شمارى از سپاهيان خود را مأمور فتح قزوين نمود. سپاهيان قرايوسف در قزوين شكست خورده و به سوى سلطانيه عقب نشينى كردند.
 +
 +
جهان شاه فرزند قرايوسف كه در سلطانيه حكومت مى‏كرد از ترس نيروهاى شاهرخ از سلطانيه هزيمت كرد و شاهرخ ميرزا ضمن فتح منطقه زنجان و قزوين امير يوسف را به حكومت قزوين منصوب نمود و خود چندى در سلطانيه اقامت نمود و عده‏اى از سپاهيان خود را جهت فتح مراغه و تبريز روانه آنجا نمود و خود از راه اردبيل راهى قفقاز شد. پس از چندى دوباره شاهرخ به تبريز بازگشت و از راه سلطانيه و قزوين به هرات رفت.
 +
در سال 845 ه .ق وضع قزوين، سلطانيه و رى دستخوش نابسامانى گرديد. شاهرخ ميرزا حكمرانى سلطانيه، قزوين، رى و قم را به سلطان محمد بايسنقر واگذار كرد. در اين زمان بار ديگر جهان شاه فرزند قرايوسف به سلطانيه و قزوين حمله‏كرد و آنجا را فتح نمود.
 +
 +
از زمان درگذشت امير تيمور در سال 807 ه .ق تا زمان به قدرت رسيدن شاه اسماعيل صفوى، سرزمين عراق عجم، قزوين و سلطانيه صحنه كشمكش‏ها و درگيرى‏هاى مختلف بود.
 +
هر چند مدتى سردار و اميرى در اين منطقه مسلط مى‏شد و با جابجايى قدرت، آسيب‏هاى شديدى بر مردم آن نواحى وارد مى‏آمد. ناامنى، ركود اقتصادى و كشتار مردم نتيجه اين درگيرى‏ها و نابسامانى‏ها بود.
 +
 +
دوره صفويه
 +
 +
صفويه سلسله‏اى از پادشاهان ايران هستند كه از حدود 905 تا 1135 ه .ق به طور مستمر و پس از آن تا 1148 ه .ق به طور اسمى بر ايران سلطنت كردند.
 +
شاه اسماعيل صفوى در سال 905 ه .ق شروان را تصرف كرد، اما رسما در سال 907 ه .ق پس از فتح تبريز و آذربايجان تاجگذارى نمود.
 +
در سال 905 ه .ق محمدى سردار كاركيا ميرزا على، طارم را از سلطه تركان آق‏قويونلو خارج ساخت و شاه اسماعيل در اين سال از طريق طارم، برندق، نساز به اردبيل رفت.
 +
در سال 916 ه .ق نيز مجددا شاه اسماعيل به سلطانيه آمد. در اين سال شاه اسماعيل پس از فتح شيروان از قراباغ عازم تبريز و سلطانيه گرديد.
 +
 +
پس از مرگ شاه اسماعيل صفوى در سال 930 ه .ق فرزندش، شاه طهماسب به سلطنت رسيد. در ابتداى حكومتش، چون هنوز به سن قانونى نرسيده بود، ديو سلطان روملو نايب السلطنه در صدد تضعيف استاجلوها برآمد و در سال 931 ه .ق به تبريز رفت.
 +
به كمك رئيس طايفه تكه لو اقدام به پراكندن استاجلوها نمود و قسمتى از اراضى آذربايجان را كه تيول استاجلوها بود تصرف نمود. اين عمل سبب تسريع جنگ‏هاى داخلى شد و جناح‏هاى رقيب در نزديكى سلطانيه به نبرد پرداختند و استاجلوها ضمن پذيرش شكست به جنگل‏هاى گيلان پناه بردند.
 +
 +
در زمان شاه طهماسب در سال 940 ه .ق، سپاه عثمانى به فرماندهى ابراهيم پاشا به ايران حمله كرد. ضمن تصرف تبريز به سوى سلطانيه حركت نمودند و در دشت سلطانيه اردو زدند. شاه طهماسب نيز از هرات به رى آمد. در اين زمان به علت باريدن برف سنگين بسيارى از سربازان ترك هلاك شدند و سپاه عثمانى از طريق كردستان مجبور به عقب نشينى شد.
 +
در سال 1027 ه .ق در دوره حكومت شاه عباس، سپاه عثمانى مجددا قصد حمله به ايران را نمود. شاه عباس ابتدا تقاضاى صلح نمود ولى سپاه عثمانى در حمله به ايران مصمم بود.
 +
 +
شاه عباس در روز دوم شعبان 1027 ه .ق، با سپاهى از قزوين به سوى سلطانيه حركت كرد. در آنجا به شاه عباس خبر رسيد كه خليل پاشا از ديار بكر به سوى آذربايجان حركت كرده است. شاه عباس نيز بى درنگ به سوى تبريز حركت كرد.
 +
به دستور شاه عباس مردم شهر را خالى نمودند و آذوقه‏اى داخل شهر نگذاشتند. نيروهاى عثمانى پس از تصرف تبريز تا سه فرسنگ پيش آمدند.
 +
 +
شاه عباس نيز از سلطانيه به خلخال و سپس به اردبيل رفت و دستور داد كه دهكده‏هاى ميان اردبيل و تبريز و حتى شهر اردبيل را از سكنه خالى كرده و با نزديك شدن دشمن آن را آتش بزنند.
 +
در اين لشكر كشى نيروهاى عثمانى در برابر قرچقاى سپهسالار ايران شكست خورده و صلح را پذيرا شدند.
 +
در سال 1135 ه .ق شاه سلطان حسين صفوى با دست خود تاج شاهى را بر سر محمود افغان گذاشت. در اين هنگام طهماسب ميرزا در قزوين تاج گذارى نمود.
 +
 +
محمود افغان بلافاصله به قزوين حمله كرد و در پى آن شاه طهماسب به زنجان و از آنجا به تبريز فرار كرد و در آنجا سپاهيان آذربايجان را به تبريز احضار نمود و از دولت روس و عثمانى براى اخراج افغانها كمك خواست.
 +
اما آنها نه تنها به طهماسب ميرزا پاسخ مثبت ندادند بلكه حتى طى قراردادى كه با وساطت فرانسه بين عثمانى و روس بسته شد آذربايجان و بسيارى از مناطق ديگر ايران به عثمانى واگذار شد.
 +
اما انگلستان مانع عملى شدن اين پيمان گرديد. در اين دوره آذربايجان از مرز آرپاچاى تا سلطانيه و ابهر در تصرف نيروهاى عثمانى بوده است.
 +
 +
در زمان شاه سلطان حسين صفوى، سپاه عثمانى به آذربايجان حمله كرد و تبريز و تمامى آذربايجان تا ابهر و سلطانيه را تصرف كرد.
 +
در سال 1139 ه .ق اشرف افغان پس از كشتن شاه حسين صفوى، با سلطان عثمانى صلح كرد و تمامى ولايات غرب ايران تا سلطانيه و ابهر و آذربايجان را به عثمانى‏ها واگذار نمود.
 +
 +
افشاريه
 +
 +
نادرشاه افشار در سن 17 سالگى توسط ازبكان اسير شد. او پس از رهايى در خراسان به خدمت ملك محمود درآمد و به مرتبه سردارى رسيد.
 +
پس از چندى خدمت محمود را ترك كرد و كلات و نيشابور را بنام شاه طهماسب تصرف كرد  و تاج و تخت صفويه را دوباره به شاه طهماسب برگرداند.
 +
او نيروهاى عثمانى را از همدان و كردستان و آذربايجان از جمله صاين قلعه بيرون راند و پس از فتح صاين قلعه به تبريز رفت و با تعيين حاكم اورميه و سپهسالار قشون آذربايجان به خراسان رفت.
 +
با رفتن نادر به خراسان، شاه طهماسب با سپاهيان خود در صدد دفع نيروهاى عثمانى برآمد ولى در برابر عثمانى‏ها شكست خورد و عثمانى‏ها در سال 1144 ه .ق تا ابهر را تصرف نمودند.
 +
 +
در سال 1145 ه .ق نادر، شاه طهماسب را از سلطنت خلع نمود و فرزند شش ماهه او را (شاه عباس سوم) به پادشاهى برگزيد و خود عملاً امور كشور را به عهده گرفت و سرانجام در سال 1148 ه .ق در ايران تاجگذارى نمود.
 +
يكى از اقدامات نادرشاه در منطقه زنجان، سكنى دادن كردها عمار لو در پشتكوه طارم بوده است.
 +
پس از مرگ نادرشاه، برادرزاده‏اش به نام على قلى خان در مشهد به پادشاهى رسيد. اما ابراهيم خان در اصفهان قيام نمود و در اندك مدتى سراسر عراق و كرمانشاه و آذربايجان را در اختيار گرفت و قصد خراسان نمود.
 +
على شاه نيز به قصد سركوبى او روانه آذربايجان گرديد. جنگ دو برادر در منطقه‏اى بين سلطانيه و قزوين واقع شد و على شاه شكست خورد و به تهران فرار كرد و در آنجا توسط نيروهاى ابراهيم خان اسير گرديد و به فرمان برادر كور شد.
 +
 +
زنديه
 +
 +
زنديه طايفه‏اى از لرها بودند كه بعد از افشاريه از سال 1163 تا سال 1209 ه .ق به مدت 46 سال در ايران حكومت كردند.
 +
در زمان حكومت كريم خان، حكومت زنجان و خمسه در دست شخصى به نام ذوالفقار خان افشار خمسه‏اى بود.
 +
او در سال 1176 ه .ق از سوى كريم خان به حكومت زنجان و اراك منصوب گرديد. پس از چندى از دستور كريم خان سرپيچى نمود. كريم خان سپاهى به فرماندهى على محمد خان و على مراد خان زند را روانه زنجان نمود. در منطقه ابهر بين نيروهاى ذوالفقار خان و سپاه كريم خان نبردى رخ داد و ذوالفقار خان در اين درگيرى اسير و به شيراز برده شد و در آنجا مورد عفو كريم خان واقع گرديد و مجددا به حكومت زنجان منصوب گرديد.
 +
 +
تا زمان حيات كريم خان، ذوالفقار خان آرام بود اما پس از مرگ كريم خان، به قصد تصرف قزوين بدان سو لشكركشى كرد. اما على مراد خان، (حاكم قزوين، تهران، اصفهان و مازندران) او را شكست داد و به زنجان عقب راند.
 +
پس از بازگشت على مراد خان، مجددا ذوالفقار خان به قزوين حمله كرد و آن جا را تصرف نمود و به سوى تهران حركت كرد. در اين هنگام آقا محمد خان قاجار، برادرش جعفر قلى خان را به مقابله با او فرستاد.
 +
ذوالفقار خان مجددا با پذيرفتن شكست به زنجان عقب نشينى كرد. اما ذوالفقار خان مجددا به قزوين و گيلان حمله نمود و پس از تصرف آن جا به سوى همدان و سپس اراك رفت و آنجا را نيز تصرف كرد.
 +
 +
على مراد خان زند از اصفهان به سوى او شتافت و در شراء (روستاهاى اراك) بين طرفين جنگ درگرفت و سپاه ذوالفقار خان شكست خورد و به زنجان فرار كرد. اما مردم زنجان در صدد دستگيرى او برآمدند و او ناچار به خلخال رفت و در آنجا دستگير شد و به زنجان نزد خان زند آورده شد و پس از قتل او (1195 ه .ق)، سرش را به شيراز فرستادند.
 +
پس از ذوالفقار خان، يكى ديگر از افراد خاندان افشار در زنجان به نام على خان افشار زاير لو سر به شورش برداشت.
 +
در سال 1196 ه .ق آقا محمد خان قاجار سپاهى را به دفع او فرستاد. على خان افشار ضمن پذيرش شكست به آذربايجان گريخت و يك سال از آقا محمد خان قاجار امان گرفت و به حكومت زنجان منصوب گرديد.
 +
در سال 1200 ه .ق مجددا بر عليه آقا محمد خان دست به شورش زد. على خان افشار نيز فردى را واسط نمود و مورد عفو شاه قاجار قرار گرفت اما يك سال بعد شاه قاجار دستور داد كه او را كور كنند و زنجان را به عبدالله خان اصانلو سپرد.
 +
 +
دوره قاجاريه
 +
 +
حكومت قاجاريه با تاجگذارى آقا محمد خان قاجار در سال 1210 ه .ق آغاز گرديد. او در سال 1211 ه .ق به قتل رسيد و برادر زاده‏اش فتحعلى شاه به سلطنت رسيد.
 +
منطقه خمسه از جمله مناطقى بود كه براى خاندان قاجار اهميت زيادى داشت. حكومت آن همواره از جمله حكومتها و مناصب مهم به شمار مى‏رفت. حاكمان زنجان از اوايل سلطنت فتحعلى شاه از فرزندان او انتخاب مى‏شدند.
 +
در دوره محمد شاه نيز اين وضع برقرار بود. در دوره ناصرالدين شاه حكومت زنجان به برادران و خاصان وى اعطاء مى‏گرديد. اين ناحيه جزو ابواب جمعى امين السلطان بود و حاكمان نيز با نظر او انتخاب مى‏شدند و در واقع كارگزار او بودند.
 +
در سال 1221 ه .ق شهر زنجان مركز ولايت خمسه بود و فرمانروايى آن در دست تيره چادرنشين افشار بود.
 +
در سال 1224 ه .ق عبدالله ميرزا دارا فرزند فتح على شاه در سن 13 سالگى به حكومت زنجان منصوب گرديد و به همراه ميرزا محمد تقى على آبادى صاحب ديوان روانه زنجان گرديد.
 +
 +
او در سال 1242 در جنگ دوم ايران و روس با سپاه خمسه روانه اردبيل شد و در آنجا منشأ خدمات فراوانى گرديد.
 +
در سال 1241 ه .ق جنگ دوم ايران و روس آغاز شد. فتحعلى شاه قاجار سفير روس را كه براى مذاكره به دربار آمده بود، از سلطانيه بيرون كرد و در سال 1241 ه .ق فرمان جنگ را صادر كرد و خود با لشكرى به اردبيل رفت.
 +
در نبرد بين سپاه روس و ايران، سپاه ايران شكست خورد و گنجه به اشغال روس‏ها درآمد. فتح على شاه نيز كه براى بازديد جبهه به تبريز آمده بود، با شنيدن خبر شكست وليعهد از راه سلطانيه به تهران بازگشت و به سليمان ميرزا نوشت كه «تا خمسه به استقبال بيا و نوش آفرين خانم دختر بدر خان زند را با خود بياور».
 +
در سال 1264 ه .ق عبدالله ميرزا با وزارت ميرزا شفيع تويسركانى براى بار دوم به حكومت زنجان منصوب گشت. اين بار حكومت او چند ماهى بيشتر دوام نداشت و امير اصلان خان مجد الدوله (دايى ناصر الدين شاه) به حكومت زنجان منصوب گشت.
 +
در زمان حكومت امير اصلان خان مجد الدوله، در سال 1267 ه .ق، در زنجان ملا محمد على بابى بر عليه حكومت ناصرالدين شاه قيام كرد.
 +
 +
امير اصلان خان او را به ميهمانى به دارالحكومه دعوت نمود، او را بازداشت كرد. پيروانش به دارالحكومه ريخته و او را آزاد نمودند و درگيرى و اغتشاش در شهر آغاز شد.
 +
بلافاصله خبر اغتشاش به پايتخت رسيد و لشكرى از تهران به سوى زنجان حركت كرد. با رسيدن نيروها از تهران، شهر محاصره شد و زير آتش توپخانه قرار گرفت. پس از مدتى زنان بابى نيز به جمع شورشيان پيوستند و وارد جنگ شدند.
 +
در اين جنگ هر يك از قواى دولتى كه بدست پيروان ملا محمد على اسير مى‏شد، او را با يك دست از چوب آويزان مى‏كرده و روى آتش زنده زنده كباب مى‏كردند.
 +
 +
به هر حال پس از 9 ماه درگيرى محمد على كشته شد و قواى دولتى به شهر ريخته و بابيان را قتل عام نمودند. در اين نبرد 1500 نفر از سربازان دولتى كشته شدند.
 +
در سال 1271 ه .ق چراغعلى خان سراج الملك به حكومت زنجان منصوب شد.
 +
او در سال 1279 ه .ق از اين مقام خلع گرديد و جاى خود را به امير اصلان خان مجد الدوله داد. امير اصلان خان كمتر از يك سال در ولايت خسمه حكومت نمود.
 +
در سال 1280 ه .ق محمد رحيم خان علاء الدوله حاكم زنجان گرديد.
 +
در سال 1283 ه .ق، محمد تقى ميرزا ركن الدوله به حكومت زنجان منصوب شد و پس از چهار سال حكومت، عبدالصمد ميرزا، عز الدوله حاكم زنجان شد.
 +
 +
پس از او ناصر قلى خان عميدالملك به حكومت زنجان رسيد.
 +
در سال 1295 ه .ق عباس ميرزا پسر دوم محمد شاه به حكومت زنجان منصوب گرديد. پس از چندى مورد غضب شاه قاجار قرار گرفت و به قفقاز فرار كرد و ناصر قلى خان عميد الملك مجددا به حكومت زنجان رسيد.
 +
در سال 1298 ه .ق الله قلى ميرزا به حكومت زنجان منصوب گرديد.
 +
در سال 1299 ه .ق حكومت زنجان به ابوالفتح ميرزا مؤيد الدوله واگذار شد.
 +
 +
در سال 1301 ه .ق ناصر قلى خان عميد الملك براى بار ديگر حاكم زنجان گرديد. عميد الملك به علت بد رفتارى با دو تن از خوانين شيوانات اوضاع خمسه را آشفته ساخت. اين آشفتگى سبب اعتراض وزير مختار آلمان به دولت ايران شد و عميد الملك از حكومت زنجان عزل گرديد.
 +
در سال 1303 ه .ق حسين قلى خان سعد الملك معروف به نظام السلطنه به حكومت زنجان منصوب و در سال 1305 ه .ق از حكومت زنجان عزل شد و محمد على امين برادر بزرگتر امين السلطان به حكومت زنجان رسيد.
 +
در دوره حكومت او، ايالت خمسه به علت رفتار ناشايست او دچار آشوب و اغتشاش گرديد و او از حكومت زنجان عزل و محمد خان علامير دولو ملقب به احتشام السلطنه در سال 1306 ه .ق جايگزين او شد.
 +
در سال 1311 ه .ق وجيه الله ميرزا، امير تومان حاكم زنجان شد.
 +
 +
در سال 1316 ه .ق ابوالفتح ميرزا سالار الدوله پسر سوم مظفر الدين شاه با پيشكارى ميرزا محمود خان مدير الدوله صاحب اين منصب گرديد.
 +
در سال 1319 ه .ق عز الدوله، برادر ناصر الدين شاه به حكومت زنجان رسيد.
 +
در سال 1321 ه .ق مهدى خان وزير همايون به حكومت زنجان منصوب شد و تا سال 1325 ه .ق در اين شهر حكومت داشت.
 +
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:پیشینه تاریخی استان‌ها]]
 
[[رده:پیشینه تاریخی استان‌ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۳۱


محتویات

وجه تسمیه

براى شهر زنجان چند وجه تسميه بيان كرده‏اند. برخى را عقيده بر اين است كه چون نام شهر زنجان برگرفته از رودخانه زنجان چاى مى‏باشد، زنجان نام گرفته است. وجه تسميه ديگر اينكه نام اين شهر زرنگ بوده است و به مرور به زنگ تغيير يافته است. زرنگ به معنى كوهى است كه بسيار محكم و سخت است و از آن تير و نيزه مى‏سازند. همچنين زنگ را سركوه و قله هم مى‏گويند.

وجه تسميه ديگر اينكه درگذشته اين سرزمين محل اسكان بردگان و زنگيان بوده و به همين دليل به زنگان معروف است و با ورود اعراب به زنجان تغيير يافته است.

برخى نيز مى‏گويند كه اين شهر در دوره ساسانى زنديگان نام داشته است و به دليل كاربرد زياد كوتاه شده و در دوره چيرگى اسلام زنگان نام گرفته است و توسط اعراب به زنجان تغيير يافته است. لازم به ذكر است كه به اين استان، خمسه نيز مى‏گفته‏اند و علت اين نام گذارى نيز اين بوده كه اين منطقه از پنج بلوك ابهر رود، خرا رود، زنجان رود، ايج رود و سجاس رود تشكيل شده است.

پيشينه تاريخى

آثار بدست آماده از مناطق مختلف اين استان حكايت از آن دارد كه در حدود سى هزار سال قبل جماعت‏هاى بشرى در اين ناحيه سكونت داشته‏اند. در هزاره سوم و دوم و اول پيش از ميلاد نيز در اين ناحيه تمدن شكوفا و ديرپاى ايرانى وجود داشته است. آثار بدست آمده حكايت از ارتباط و پيوند تمدن اين ناحيه با دامغان و كاشان و ديگر مناطق را دارد.

شواهد تاريخى نشان مى‏دهد كه تا اوايل نيمه اول هزاره اول پيش از ميلاد در اين منطقه حكومت مشخصى وجود نداشته است و مردم اين منطقه عمدتا به دامدارى و كشاورزى مشغول بوده‏اند و امنيت نسبى بر منطقه حاكم بوده است. در قرن‏هاى هفتم و هشتم پيش از ميلاد به علت جنگ‏هاى ممتد منطقه‏اى، تمدن در اين ناحيه به شكوفايى درخور و قابل توجهى دست نيافته است.

رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف

قبل از اسلام

دوره هخامنشيان

هخامنشيان گروهى از پارسها بودند كه از نواحى كوهستانى پارسوا به طرف دشتهاى سوزيان حركت كردند و به تدريج با اقوام بومى آن نواحى يعنى كاسى‏ها و انزانى‏ها درآميختند. هخامنشيان از سال 675 تا 330 ق.م بر اين نواحى حكومت كردند. عظمت امپراتورى هخامنشيان در دوره كوروش دوم بوده است. وى در سال 558 ق.م به حكومت رسيد و در نتيجه پيروزى‏هاى پى در پى امپراطورى بزرگى را برپا نمود. وسعت اين امپراطورى از هلسپون تا دوزهاى هند كشيده مى‏شد. در دوره هخامنشيان در منطقه زنجان تمدن و فرهنگ شكوفايى وجود داشته است. اطلاعات بيشترى درباره حوادث تاريخى اين منطقه وجود ندارد و تاريخ اين دوره زنجان تا حدود زيارى مبهم مى‏باشد.

دوره اشكانيان

پس از حكومت اسكندر و جانشينان او (سلوكيان) اشكانيان به پادشاهى ايران رسيدند و بيش از 470 سال بر اين سرزمين پادشاهى نمودند. اشكانيان در طول تاريخ ايران طولانى‏ترين حكومت را داشته‏اند. از سال 250 قبل از ميلاد تا 224 ميلادى اين خاندان بر ايران حكومت راندند. اولين پادشاه اين سلسله اشك اول و آخرين آنها اردوان پنجم بوده است. دوره اشكانيان، دوره جنگ ايران با روم و يونان بود و گاهى امپراطورى ايران روم را شكست مى‏داد و زمانى نيز روميان بر ايرانيان پيروز مى‏شدند. از حوادث تاريخى اين دوره در زنجان، اطلاعاتى وجود ندارد و همين قدر معلوم است كه فرهنگ و تمدن در دره‏هاى زنجان رود و قزل اوزن از رونق زيادى برخوردار بوده است.

دوره ساسانيان

آخرين سلسله شاهنشاهى ايران پيش از اسلام ساسانيان هستند كه از حدود 226 تا حدود 652 م. در ايران حكومت نمودند. بنيان گذار حكومت ساسانيان اردشير بابكان است كه در سال 226 م. ضمن شكست اردوان پنجم و تسخير تيسفون به پادشاهى ايران رسيد. بنا به روايتى در دوره اردشير بابكان شهر زنجان ساخته شده است. در دوره ساسانيان نيز اين منطقه از شكوفايى و رونق به سزايى برخوردار بوده است و آتشكده‏هاى مختلفى در اين منطقه وجود داشته است. همچنين در اين دوره شهر ابهر به وسيله شاپور ذوالاكتاف ساخته شده است. در دوره ساسانيان منطقه ابهر رود تحت تسلط خاندان مهران يكى از هفت خاندان مهم حكومت گر ايران قرار داشت. معروفترين افراد اين خاندان عبارتند از: شروين دشتبى، بهرام چوبين، پيران گشنب گريگور يوس و سياوش رازى.

دوره اسلامى

منطقه جغرافيايى زنجان در زمان خلافت عثمان در سال 24 ه .ق به دست براء بن عازب سردار معروف عرب فتح گرديد. در زمان حمله اعراب به اين منطقه به غير از حوزه رودخانه قزل اوزن در طارم عليا و شهر زنجان، ساير نواحى بدون جنگ و خونريزى اسلام را پذيرفتند.

در زمان حمله سپاه عرب به نواحى مختلف زنجان مغيرة بن شعبه والى كوفه بود. وى براء ابن عازب را والى قزوين نمود و او را روانه آن ديار نمود. براء به همراهى حنظلة بن زيد الخليل حركت كرد و به ابهر رسيد. در دژ ابهر با مقاومت مردم روبرو گرديد و با آنها به جنگ پرداخت. پس از چند روز درگيرى، سرانجام مردم ابهر امان خواسته و تقاضاى صلح نمودند و براء نيز با خواسته آنها موافقت نمود و بدين وسيله مردم ابهر نيز تن به حكومت اعراب دادند و اسلام را پذيرفتند.

حكومت علويان

در زمان حكومت عباسيان، گروهى از علويان (فرزندان و نوادگان امام حسن عليه‏السلام) معترض حكومت آنها شدند. با تعقيب آنها از سوى خلفاى عباسى علويان نقاط مختلف از جمله مازندران و گيلان و پشت كوه‏هاى البرز پناه بردند. در سال 250 ه .ق حسن ابن زيد ملقب به داعى كبير (داعى الحق) به همراهى مردم، طاهريان را شكست داد و سلسله علويان طبرستان بنياد نهاد كه تا هنگام برپايى سلسله قاجار در طبرستان و گيلان حكومت كردند. در سال 251 ه .ق جستان بن وهسودان به حكومت ديلمان رسيد و با حسن بن زيد مشهور به داعى كبير بيعت نمود و براى حمله به رى از داعى كبير كمك خواست.

داعى كبير نيز دو تن از سرداران خود به نام‏هاى احمد بن عيسى و قاسم بن على را به كمك او فرستاد. جستان نيز حسن ابن احمد كوكبى را با خود همراه نمود و در سال 252 به رى هجوم آوردند. در اين زمان حكومت رى در دست طاهريان بود و عبدالله بن عزيز از سوى آنها بر اين منطقه حكومت مى‏كرد. با حمله جستان، عبدالله بن عزيز فرار كرد و مردم رى با دادن دو هزار درهم با آنها صلح نمودند. جستان، احمد بن عيسى را بر آن ولايت گمارد و خود به قزوين و زنجان رفت و آن دو شهر را گشود.

در سال 253 ه .ق سپاه خليفه به زنجان و قزوين حمله ور شد و كوكبى نماينده جستان در حوالى قزوين از موسى بن بغا، فرمانده سپاه خليفه عباسى شكست خورد و به رودبار گريخت و دو شهر زنجان و قزوين بدست سپاهيان خليفه افتاد. در سال 259 ه .ق جستان براى باپس‏گيرى اين دو شهر تلاش نمود كه بى نتيجه ماند.

حكومت آل مسافر (كنگريان)

مسافران يا كنگريان دودمانى از امراى محلى در ناحيه كوهستان غرب البرز و آذربايجان و اران و ارمنستان بودند. اولين فرد از اين خاندان فردى به نام اسوار مى‏باشد. اسوار پدر زن وهسودان بن جستان از فرمانروايان آل جستان مى‏باشد. سلار پسر اسوار در اواخر سده سوم بر شميران دست يافت. دو فرزند وى، مرزبان آذربايجان را فتح كرد و وهسودان در شميران باقى ماند و بر تارم دست يافت.

ركن الدوله ديلمى در سال 355 ه .ق تارم را از دست وهسودان بيرون آورد. وهسودان اندكى بعد، آنجا را بازپس گرفت. پس از وهسودان فرزندش نوح بر آن نواحى حكومت راند و پس از او فخر الدوله ديلمى حكومت آنجا را بدست گرفت. پس از مرگ فخر الدوله در سال 387 ه .ق يكى از نوادگان وهسودان به نام ابراهيم بن مرزبان بن اسماعيل بر تارم، زنجان، ابهر و سهرورد دست يافت. هر چند كه ابراهيم قواى غزنوى را از قزوين بيرون راند و بر مسعود غزنوى پيروز شد، اما سرانجام خراجگذار غزنويان گرديد.

پس از او فرزندش جستان به حكومت رسيد و با تسخير قزوين توسط سلجوقيان، وى نيز فرمانگزار سلجوقيان گرديد. مسافريان تارم تا چندين دهه تحت حكومت سلجوقيان به فرمانروايى اين ناحيه ادامه دادند.

دوره زياريان

دولت زياريان در اوايل قرن چهارم هجرى بدست مرداويج در مغرب متصرفات سامانيان تشكيل شد. مرداويج از سرداران اسفار بن شيرويه بود. اسفار با قدرت يافتن در گرگان و طبرستان توانست مازندران را فتح كند. اما ماكان كاكى سردار امير نصر سامانى بر او تاخت. سرانجام با شكست اسفار در سال 315 ه .ق، وى به خراسان فرار كرد. اما پس از چندى به همراه مرداويج به طبرستان تاخت و آنجا را فتح نمود و سپس به رى، قزوين، زنجان و قم حمله كرد و بر آنها مسلط گشت. در زمان حمله اسفار به زنجان حسن قاسم علوى بر آنجا و رى و قزوين و ابهر حكومت مى‏كرد كه در نتيجه حمله اسفار، مغلوب او گرديد.

پس از فتح زنجان آنجا به اقطاع مرداويج درآمد. مرداويج نيز در اثر اختلاف با اسفار به زنجان رفت و از آنجا به قزوين تاخت و سرانجام پس از وقايع مختلف اسفار نيز مجبور به فرار شد و در سال 315 يا 316 ه .ق در طالقان به قتل رسيد. مرداويج در سال 319 ه .ق شهرهاى مختلفى را تصرف كرد و مرزهاى حكومت خود را تا مغرب ايران گسترش داد. با گسترش دامنه حكومت مرداويج، مقتدر، خليفه عباسى به وحشت افتاده و سپاهى را به مقابله با او فرستاد و مرداويج ضمن شكست سپاه خليفه دامنه فتوحات خود را تا حدود عراق عرب رسانيد و زمينه تشكيل سلسله آل زيار را فراهم ساخت. در سال 320 ه .ق خليفه منشور حكومت آذربايجان، ارمنيه، قم و نهاوند را به او داد. او سرانجام در سال 323 ه .ق به دست غلامان ترك خود كشته شد.

آل بويه

آل بويه از سال 320 ه .ق تا 477 ه .ق در ايران حكومت كردند. خاندان بويه ابتدا در خدمت ماكان كاكى سردار امير نصر سامانى بودند. پس از مرگ او، وارد سپاه مرداويج شدند. بين على عمادالدوله و مرداويج اختلاف افتاد و در سال 321 ه .ق عمادالدوله بر اصفهان مستولى گرديد و ارجان و رامهرمز و فارس را نيز متصرف گرديد. در سال 322 ه .ق شيراز را گرفت. بعد از آن با مردوايج صلح نمود. بعد از مرگ مرداويج در سال 323 ه .ق، حسن ركن الدوله مأمور فتح عراق عجم گرديد و احمد معز الدوله به تسخير كرمان پرداخت و در سال 334 ه .ق بغداد را نيز متصرف شدند. قلمرو حكومت حسن ركن الدوله با قلمرو وشمگير بن زيار هم مرز بود. جنگهايى بين آنها روى داده است و غالبا ركن الدوله پيروز بوده است. در سال 329 بين ركن الدوله و وشمگير در زنجان نبردى رخ داد و وشمگير شكست خورد و زنجان را رها نمود و به طبرستان گريخت و زنجان و ابهر و قزوين بدست آل بويه افتاد.

غزنويان

در سال 410 ه .ق ابراهيم بن مرزبان بن اسماعيل معروف به سالار، حاكم ابهر، زنجان، سرچهان (صاين قلعه) و شهر زور به قزوين حمله كرد و پس از شش ماه نبرد قسمتى از باروى شهر ويران گرديد. در سال 420 ه .ق سلطان محمود غزنوى پس از دستگيرى مجد الدوله ديلمى و فتح رى، مرزبان بن حسن را مأمور سركوب سالار نمود و سپاه او موفق به عقب راندن سالار از قزوين شدند. سال بعد مجددا حاكم زنجان (سالار) قزوين را اشغال نمود. مدتى بعد سالار در نبرد با سلطان مسعود در قلعه سرچهان (صاين قلعه) اسير شد و فرزند او خراج گزار حكومت غزنويان گرديد.

سلجوقيان

سلاجقه طايفه‏اى از تركمانان غز هستند كه در حدود سال 375 ه .ق از تركستان به ماوراء النهر مهاجرت كردند و از سال 416 به بعد پيوسته سرزمين غزنويان را مورد يورش قرار دادند تا آنكه سركردگى سلاجقه بزرگ پس از سلجوق به نوادگانش داود و طغرل رسيد. طغرل در سال 431 در دندانقان، غزنويان را شكستى سخت داد و پس از آن در قصر شادياخ در اطراف نيشابور به پادشاهى ايران رسيد. طغرل سلجوقى پس از فتح خوارزم در سال 434 ه .ق قزوين، ابهر، زنجان، ديلم و طارم را به زير فرمان خود آورد. پس از مرگ طغرل آلب ارسلان و پس از او ملكشاه به پادشاهى رسيدند. در زمان ملكشاه سلجوقى ابهر، زنجان، رودبار، قزوين، الموت و طارم در اقطاع امير قماج حاجب سلطان قرار داشت. در دوره سلجوقى، مركز قدرت در بغداد و اصفهان بود و حاكمان محلى شهر زنجان در شهرهاى مذكور تعيين مى‏شدند. از ابتداى قدرت سلطان سنجر سلجوقى بين او و برادر زاده‏اش مغيث الدين محمود جنگ درگرفت و محمود ضمن شكست به خدمت سلطان سنجر درآمد و سلطان سنجر نيز حكومت عراق عجم (از جمله زنجان و ابهر) و آذربايجان و اران و ارمنستان و برخى نواحى ديگر را به او داد.

در اوايل سلطنت سنجر در نواحى غرب ايران نيز سلسله سلاجقه غرب ايران به مركزيت همدان شكل گرفت و فرزندان مغيث الدين از سال 511 تا 590 ه .ق در آن حكومت كردند و در اوائل شهرهاى زنجان و ابهر نيز به وسيله آنان اداره مى‏شد. در سال 590 ه .ق حكومت سلسله سلاجقه غرب ايران به وسيله تكش خوارزمشاه از بين رفت ولى زنجان بعد از سال 556 ه .ق بدست سلسله سلاجقه آذربايجان افتاده و سلسله مذكور تا سال 591 ه .ق بر زنجان حكومت كردند.

خوارزمشاهيان

خوارزمشاهيان سلسله‏اى از غلامان ترك بودند كه در دوره سلطنت سلجوقيان به دربار راه يافتند و به حكومت محلى خوارزم منصوب شدند و بعدها از ضعف سلاطين سلجوقى استفاده كرده و حكومت مركزى را تصاحب نمودند. پس از مرگ سلطان سنجر، بين حسام الدين اينانج حاكم رى و اسماعيليان جنگى رخ داد و امير اينانج از سلطان تكش خوارزم شاه كمك خواست. در سال 561 ه .ق سلطان خوارزمشاه لشكرى را به كمك امير اينانج فرستاد. آنها علاوه بر تخريب شهرهاى قزوين، ابهر و زنجان عده‏اى را به اسيرى و بردگى گرفتند و در اين هنگام كه ايلدگزهاى سلجوقى آذربايجان كه بر نواحى زنجان و ابهر نيز حكومت مى‏كردند به جنگ با اينانج رفتند و رى را هم از حكومت او خارج ساختند و عمر بن على بار را والى رى و توابع آن از جمله زنجان نمودند. امير اينانج مجددا از سلطان تكش خوارزمشاه كمك خواست.

امير اينانج در سال 562 ه .ق با نيروهاى كمكى خوارزمشاه، به رى حمله كرد و عمر على بار نيز با يارى اتابك سلجوقى به جنگ به سوى او شتافت. اما امير اينانج كه فتح رى را مشكل ديد به زنجان و ابهر رفت و چون خبر رسيدن اتابك سلجوقى را شنيد به گرگان فرار نمود.

پس از چندى دوباره براى تصرف رى شتافت اما سرانجام او كشته شد و حكومت رى به نصرالدين محمد پهلوان واگذار شد و تا سال 588 ه .ق دوباره زنجان زير سلطه سلجوقيان ايلدگز بود. در سال 588 خوارزمشاه تكش رى را تسخير نمود و به ملك عراق عجم (از جمله زنجان) طمع بست و دستور داد كه در تمام عراق عجم خطبه به نام وى خوانده شود و سكه به نام وى زده شود. او همچنين اميرى بنام طمغاج را حاكم رى قرار داد تا حافظ منافع خوارزمشاهيان از رى تا زنجان و غيره باشد. در اين زمان قدرت ايلدگز سلجوقى را بر منطقه زنجان تا رى پذيرفته بود. در سال 590 ه .ق نوه اينانج از سلطان تكش خوارزمشاه براى مبارزه با سلطان طغرل بن ارسلان سلجوقى كمك خواست ولى اين سپاه در نزديكى رى از سلطان طغرل شكست خورد اما سلطان تكش خود به رى لشكر كشيد و با كشتن طغرل سلجوقى، سلسله آنها را برانداخت و عراق عجم به تصرف خوارزمشاهيان درآمد و فرزندش يونس بر آن نواحى گماشت. در سال 591 ه .ق نيروهاى خليفه عباسى به مناطق غرب ايران حمله كردند و آنجا را تصرف كردند. خوارزمشاه به همدان آمد و نيروهاى خليفه را از نواحى تصرف شده بيرون راند.

با رفتن خوارزمشاه، عده‏اى از ايلدگزهاى سلجوقى فردى به نام نور الدين گوگجه مملوك اتابك پهلوان را در زنجان به رياست منطقه برگزيدند و خوارزمشاهيان را از اين منطقه راندند و خليفه عباسى نيز منشور فرمانروايى گوگجه را بر اين منطقه صادر كرد. در سال مذكور گوگجه ولايات اصفهان، همدان و زنجان و قزوين را به خليفه واگذار نمود و خليفه نيز فرمان حكومت رى، ساوه، قم و كاشان را به نام او صادر كرد.

بنابراين زنجان از سال 591 تا 594 ه .ق به وسيله عمال خليفه عباسى اداره مى‏شده است. در سال 594 ه .ق سلطان تكش خوارزمشاهى مجددا به مناطق عراق عجم عزيمت نمود. لشكر خوارزمشاهيان با لشكر سلاجقه در همدان به جنگ پرداختند. لشكر خوارزمشاهى غارت را آغاز نمودند و همدان را گرفتند و تا حدود ابهر و زنجان پيش آمدند. سرانجام سپاه سلجوقى به زنجان رفت و سپاه خوارزمشاهى به همدان برگشت. در اين زمان مياجق حاكم عراق عجم، بر خوارزمشاه ياغى شد و دم از استقلال زد. سلطان تكش مجددا راهى اين نواحى گرديد و مياجق را زندانى نمود و پسرش تاج الدين على شاه را به جاى او به حكومت عراق عجم منصوب كرد.

در سال 600 ه .ق تعدادى از غلامان سلجوقى با قيام عليه حاكم زنجان (نور الدين گوگجه سلجوقى) حكومت زنجان را بدست گرفتند و ايدغمش سلجوقى حاكم آنجا گرديد. در سال 602 بين ايدغمش و نيروهاى خوارزمشاهى نبردى درگرفت و خوارزمشاهيان شكست سختى خورده و عده زيادى كشته شدند و عده‏اى نيز به سارت درآمدند. اما در سال 607 ه .ق ناصر الدين منگلى از غلامان اتابك پهلوان، ايدغمش را از زنجان راند و سرانجام او را دستگير و به قتل رساند.

ناصرالدين منگلى تا سال 612 ه .ق بر روى كار بود و بر اطراف زنجان نيز حكومت كرد. در اين سال ازبك ابن پهلوان ايلدگز به همراه لشكريان خليفه عباسى با ناصرالدين منگلى وارد جنگ شدند و او را منهزم نمودند.

اسماعيليان

اسماعيليان در سال 483 ه .ق با تسخير الموت پايگاه‏هاى سياسى و نظامى خود را مستحكم كردند و دامنه فعاليت‏هاى سياسى خود را توسعه دادند و به سازمان سياسى ـ نظامى نيرومندى مبدل گرديدند. آنها تا زمان سقوط قلعه الموت و قلاع ديگر به مبارزه با حاكمان وقت چون خلفاى بغداد، سلاجقه، خوارزمشاهيان و غيره پرداختند. پراكندگى اسماعيليان و تبليغات عليه آنها مانع گسترش نفوذشان در ديگر شهرها گرديد. تنها در دوره جلال الدين حسن نو مسلمان (607ـ618 ه .ق) آنها موقتا دو شهر ابهر و زنجان را بر قلمرو حكومت خود افزودند. جلال الدين حسن كه هم عصر با الناصر الدين الله، خليفه عباسى بود، كوشيد كه با دستگاه عباسى نزديك شود و بدين طريق از گسترش قلمرو و امپراطورى خوارزمشاهيان جلوگيرى كند.

جلال الدين حسن توانست دولت اسماعيليان الموت را از انزوا بيرون آورد. او به يارى اتابك مظفر الدين ازبك شتافت و پس از پيروزى اتابك در جنگ با منگلى (حاكم زنجان) سپهسالارى آذربايجان، ابهر و زنجان به او واگذار شد. با فتح زنجان و منطقه عراق عجم در سال 612 ه .ق توسط نيروهاى اسماعيلى، نيروهاى خليفه و نيروهاى سلجوقى، منطقه بين آنها تقسيم گرديد و اتابك ازبك اداره مناطقى كه نصيبش شده بود را به عهده سيف الدين اغلمش گذاشت و او در آن منطقه بنام خوارزمشاه خطبه مى‏خواند.

اين عمل او سبب خشم خليفه عباسى شد و از جلال الدين حسن قتل او را خواست. اغلمش نيز به وسيله اسماعيليان در زنجان به قتل رسيد. سلطان محمد خوارزمشاه براى انتقام خون اغلمش به منطقه عراق عجم حركت نمود و در سال 614 ه .ق و زنجان را تسخير نمود و فراريان را نيز تا ميانه تعقيب كرد. اتابك ازبك نيز تابعيت خوارزم را پذيرفت و قبول كرد كه منطقه زنجان در حاكميت خوارزمشاه باشد.

در سال 616 ه .ق سلطان محمد خوارزمشاه سرزمين عراق عجم از جمله زنجان و ابهر را به يكى از پسرانش به نام ركن الدين غورسانجى داد. هر چند كه چنگيز در سال 617 ه .ق به زنجان حمله كرد ولى تا سال 628 ه .ق زنجان در تصرف مستقيم خوارزمشاهيان بود. در حمله مغولان به زنجان بخش‏هايى از شهر خراب و مردمان بسيارى كشته و اموالشان غارت شد. پس از مرگ جلال الدين خوارزمشاه در سال 628 ه .ق اسماعيليه دوباره از فترت مرگ چنگيز استفاده كرد و دوباره نفوذ خود را بر شهرهاى ابهر، زنجان و قزوين ادامه داد. در سال 654 ه .ق آخرين خليفه اسماعيليه به نام ركن الدين خورشاه در حمله هلاكو در نزديكى ابهر كشته شد و به نفوذ 28 ساله اسماعيليه در زنجان پايان بخشيده شد.

حكومت ايلخانان

چنگيز سر سلسله‏دار مغولان در سال 616 ه .ق به علت قتل بازرگانان مغول توسط غاير خان و هم چنين قتل فرستادگان چنگيز خان به دستور خوارزمشاه، به ايران حمله كرد. نيروهاى او به هر شهر و آبادى كه مى‏رسيدند جز تلى از خاك پشت سر خود باقى نمى‏گذاشتند. چنگيز خان بخشى از نيروهاى خود را مأمور جنگ با سلطان محمد خوارزمشاه كه از شهرى به شهر ديگر مى‏گريخت، نمود. مغولان در تعقيب خوارزمشاه به رى رفتند و علاوه بر قتل و غارت، زنان و كودكان را به اسيرى بردند. با فرار سلطان محمد خوارزمشاه به سوى غرب، مغولان به تعقيب او پرداختند و مردم همدان با دادن هدايا و پيش كش از مغولان امان گرفتند و مردم زنجان نيز به آنها اقتدا كرده و بيش از مردم همدان، براى مغولان هديه و پيش كش فرستادند و در امان ماندند. در برخى آثار نيز آمده است:

«وقتى سلطان محمد خوارزمشاه به عراق عجم فرار كرد، سرداران مغول به دنبال او به زنجان و قزوين رفتند و آنجا را خراب كردند. در حمله اول مغول خرابى زيادى در شهر زنجان حاصل نشده و تنها قلعه و باروى زنجان تخريب گرديده است». سلطان محمد خوارزمشاه سرانجام در جزيره آبسكون از دنيا رفت و سلطان جلال الدين به جاى او بر تخت نشست و بر مناطق زنجان، همدان و رى تسلط يافت.

در سال 621 ه .ق مغول‏ها براى كاهش نفوذ سلطان جلال الدين دوباره به رى، زنجان و همدان حمله كردند. در سال 628 دوباره مغول‏ها به مناطق تحت سلطه سلطان جلال‏الدين حمله‏ور شدند و در زنجان لشكر سلطان جلال الدين را شكست دادند و سلطان جلال‏الدين از تبريز به مغان رفت. مغولها ميان ابهر و زنجان با توغو پهلوان (يكى از ياران جلال‏الدين در منطقه زنجان) درگير شدند.

بنابراين اگر در حمله اول مغولان به زنجان آسيبى نرسيد، اما در حملات بعدى تعدادى از سكنه اين شهر كشته و آسيب‏هاى فراوانى به شهر وارد شده است. در كتاب روضة الصفا در اين باره چنين آمده است: «سوبداى (سوبوتاى) در زنجان و اردبيل و سراو (سراب) قتل و غارت بسيار كردند و در زنجان و اردبيل و سراو مراسم قتل و غارت بجاى آوردند».

بعد از مرگ جلال الدين در سال 628 ه .ق اوضاع آرام گرفت و نفوذ اسماعيليه باعث شد مغولها دوباره به رهبرى هلاكو براى برانداختن قدرت آنها به منطقه زنجان و غيره لشكركشى كنند. هلاكو خان مغول در سال 651 ه .ق با 120 هزار سپاهى وارد خاك ايران شد و به مبارزه با اسماعيليان پرداخت. مدت سه سال همه دژهاى آن را يكى پس از ديگرى گشود. در زمان حمله هلاكو خان، رياست اسماعيليه با ركن الدين خورشاه بود كه پس از چندى پايدارى تسليم هلاكو گرديد و سرانجام در سال 655 ه .ق دست مغولان كشته شد و هلاكو پسران و بازماندگان او را نيز از بين برد. تا زمان الجايتو معروف به سلطان محمد خدابنده، توجه خاصى به زنجان نشده است. در سال 703 ه .ق محمود غازان درگذشت و الجايتو به پادشاهى رسيد و در آبادانى كشور كوشش بسيار نمود و شهرهاى زيادى را بنا كرد.

در اين زمان دستور بناى شهر سلطانيه در عراق عجم (نزديك زنجان كنونى) صادر شد و آنجا را پايتخت قرار گرفت و تا پايان سلطنت ايلخانان پايتخت آنها بود. پس از الجايتو فرزندش ابو سعيد بهادر به پادشاهى رسيد. او در سال 717 ه .ق در سن 12 سالگى بر تخت شاهى نشست و امور كشور را به امير چوپان سپرد. يكى از رويدادهاى مهم دوران اين پادشاه، جنگ با گروهى از تيره‏هاى كراييت است كه به سردارى قورميشى تا نزديكى سلطانيه پيش آمده بودند. اين تيره كه نيروى امير چوپان را مانع نفوذ خويش مى‏دانستند براى آنكه فرمانبرى وى كنند، به سوى پايتخت حركت كردند و منتظر بودند كه پادشاه به علت در مخاطره افتادن پايتخت، خواسته آنها را برآورده سازد.

اما ابو سعيد با سپاهى انبوه جهت سركوبى آنها حركت كرد و تا نزديكى‏هاى زنجان رود پيش رفت و (در سال 719 ه .ق) پس از نبرد سختى با قوم كراييت، همه آنها را نابود كرد و به درخواست وزيران و امراى دولت خود را به لقب بهادر خان ملقب نمود.

تيموريان

مؤسس سلسله تيموريان، امير تيمور گوركانى در آغاز كار در سال 765 ه .ق سمرقند را تصرف كرد و در سال 807 ه .ق دايره تصرفات خود را تا ماوراءالنهر، ايران، عراق، شام و هند گسترش داد. تيمور در سال 771 ه .ق در ماوراء النهر به سلطنت نشست. در سال 782 ه .ق به ايران حمله كرد. تيمور در دوران حيات خود چهار مرتبه به ايران لشكر كشى نمود. ابتدا او در سال 782 ه .ق وارد ايران شد و بسيارى از شهرهاى ايران را تصرف نمود. از جمله رى و سلطانيه را در سال 786 ه .ق فتح و غارت كرد.

حمله دوم او در سال 788 ه .ق رخ داد و مردم بسيارى از شهرها از جمله مردم شيراز و اصفهان را قتل و عام نمود. در سال 794 ه .ق سومين حمله او به ايران مى‏باشد. چهارمين حمله او در سال 802 ه .ق اتفاق افتاده است. در دومين حمله تيمور به ايران در سال 788 ه .ق، او دو تن از نوادگان خود را به نام‏هاى محمد سلطان و پير محمد براى تصرف قزوين و سلطانيه فرستاد. آنها به داروغه قزوين پيام دادند كه قزوين، طارم و قلعه (احتمالاً قلعه صاين) را با مقدارى هدايا به آنها واگذار كند. در اين زمان يكى از افراد خاندان كيائيان به نام خواجه على بر قزوين حكومت مى‏كرد. او براى نوادگان تيمور هدايايى فرستاد و خود از قزوين بيرون رفت و پيام داد كه هر كه را مى‏خواهند به قزوين بفرستند. بدين ترتيب قزوين بدون درگيرى و غارت به دست خاندان امير تيمور افتاد.

در زمان حكومت امير تيمور، فرزندش ميران شاه بر آذربايجان و عراق عجم فرمانروايى داشت. او در سال 810 ه .ق سه سال پس از مرگ تيمور، در جنگ با قرايوسف كشته شد. در نتيجه قرايوسف بر آذربايجان، سلطانيه و قزوين سلطه يافت. پس از مرگ امير تيمور فرزندش شاهرخ ميرزا به سلطنت رسيد. او در حدود سال 812 ه .ق برادر زاده‏اش خليل سلطان را مأمور گشودن عراق عجم نمود. در سال 813 ه .ق نيز نيروهاى قرايوسف جانشين ميران شاه را شكست دادند و زنجان و قزوين را تحت سلطه خود درآوردند. شاهرخ ميرزا با مشاهده پيشرفت‏هاى قرايوسف، شمارى از سپاهيان خود را مأمور فتح قزوين نمود. سپاهيان قرايوسف در قزوين شكست خورده و به سوى سلطانيه عقب نشينى كردند.

جهان شاه فرزند قرايوسف كه در سلطانيه حكومت مى‏كرد از ترس نيروهاى شاهرخ از سلطانيه هزيمت كرد و شاهرخ ميرزا ضمن فتح منطقه زنجان و قزوين امير يوسف را به حكومت قزوين منصوب نمود و خود چندى در سلطانيه اقامت نمود و عده‏اى از سپاهيان خود را جهت فتح مراغه و تبريز روانه آنجا نمود و خود از راه اردبيل راهى قفقاز شد. پس از چندى دوباره شاهرخ به تبريز بازگشت و از راه سلطانيه و قزوين به هرات رفت. در سال 845 ه .ق وضع قزوين، سلطانيه و رى دستخوش نابسامانى گرديد. شاهرخ ميرزا حكمرانى سلطانيه، قزوين، رى و قم را به سلطان محمد بايسنقر واگذار كرد. در اين زمان بار ديگر جهان شاه فرزند قرايوسف به سلطانيه و قزوين حمله‏كرد و آنجا را فتح نمود.

از زمان درگذشت امير تيمور در سال 807 ه .ق تا زمان به قدرت رسيدن شاه اسماعيل صفوى، سرزمين عراق عجم، قزوين و سلطانيه صحنه كشمكش‏ها و درگيرى‏هاى مختلف بود. هر چند مدتى سردار و اميرى در اين منطقه مسلط مى‏شد و با جابجايى قدرت، آسيب‏هاى شديدى بر مردم آن نواحى وارد مى‏آمد. ناامنى، ركود اقتصادى و كشتار مردم نتيجه اين درگيرى‏ها و نابسامانى‏ها بود.

دوره صفويه

صفويه سلسله‏اى از پادشاهان ايران هستند كه از حدود 905 تا 1135 ه .ق به طور مستمر و پس از آن تا 1148 ه .ق به طور اسمى بر ايران سلطنت كردند. شاه اسماعيل صفوى در سال 905 ه .ق شروان را تصرف كرد، اما رسما در سال 907 ه .ق پس از فتح تبريز و آذربايجان تاجگذارى نمود. در سال 905 ه .ق محمدى سردار كاركيا ميرزا على، طارم را از سلطه تركان آق‏قويونلو خارج ساخت و شاه اسماعيل در اين سال از طريق طارم، برندق، نساز به اردبيل رفت. در سال 916 ه .ق نيز مجددا شاه اسماعيل به سلطانيه آمد. در اين سال شاه اسماعيل پس از فتح شيروان از قراباغ عازم تبريز و سلطانيه گرديد.

پس از مرگ شاه اسماعيل صفوى در سال 930 ه .ق فرزندش، شاه طهماسب به سلطنت رسيد. در ابتداى حكومتش، چون هنوز به سن قانونى نرسيده بود، ديو سلطان روملو نايب السلطنه در صدد تضعيف استاجلوها برآمد و در سال 931 ه .ق به تبريز رفت. به كمك رئيس طايفه تكه لو اقدام به پراكندن استاجلوها نمود و قسمتى از اراضى آذربايجان را كه تيول استاجلوها بود تصرف نمود. اين عمل سبب تسريع جنگ‏هاى داخلى شد و جناح‏هاى رقيب در نزديكى سلطانيه به نبرد پرداختند و استاجلوها ضمن پذيرش شكست به جنگل‏هاى گيلان پناه بردند.

در زمان شاه طهماسب در سال 940 ه .ق، سپاه عثمانى به فرماندهى ابراهيم پاشا به ايران حمله كرد. ضمن تصرف تبريز به سوى سلطانيه حركت نمودند و در دشت سلطانيه اردو زدند. شاه طهماسب نيز از هرات به رى آمد. در اين زمان به علت باريدن برف سنگين بسيارى از سربازان ترك هلاك شدند و سپاه عثمانى از طريق كردستان مجبور به عقب نشينى شد. در سال 1027 ه .ق در دوره حكومت شاه عباس، سپاه عثمانى مجددا قصد حمله به ايران را نمود. شاه عباس ابتدا تقاضاى صلح نمود ولى سپاه عثمانى در حمله به ايران مصمم بود.

شاه عباس در روز دوم شعبان 1027 ه .ق، با سپاهى از قزوين به سوى سلطانيه حركت كرد. در آنجا به شاه عباس خبر رسيد كه خليل پاشا از ديار بكر به سوى آذربايجان حركت كرده است. شاه عباس نيز بى درنگ به سوى تبريز حركت كرد. به دستور شاه عباس مردم شهر را خالى نمودند و آذوقه‏اى داخل شهر نگذاشتند. نيروهاى عثمانى پس از تصرف تبريز تا سه فرسنگ پيش آمدند.

شاه عباس نيز از سلطانيه به خلخال و سپس به اردبيل رفت و دستور داد كه دهكده‏هاى ميان اردبيل و تبريز و حتى شهر اردبيل را از سكنه خالى كرده و با نزديك شدن دشمن آن را آتش بزنند. در اين لشكر كشى نيروهاى عثمانى در برابر قرچقاى سپهسالار ايران شكست خورده و صلح را پذيرا شدند. در سال 1135 ه .ق شاه سلطان حسين صفوى با دست خود تاج شاهى را بر سر محمود افغان گذاشت. در اين هنگام طهماسب ميرزا در قزوين تاج گذارى نمود.

محمود افغان بلافاصله به قزوين حمله كرد و در پى آن شاه طهماسب به زنجان و از آنجا به تبريز فرار كرد و در آنجا سپاهيان آذربايجان را به تبريز احضار نمود و از دولت روس و عثمانى براى اخراج افغانها كمك خواست. اما آنها نه تنها به طهماسب ميرزا پاسخ مثبت ندادند بلكه حتى طى قراردادى كه با وساطت فرانسه بين عثمانى و روس بسته شد آذربايجان و بسيارى از مناطق ديگر ايران به عثمانى واگذار شد. اما انگلستان مانع عملى شدن اين پيمان گرديد. در اين دوره آذربايجان از مرز آرپاچاى تا سلطانيه و ابهر در تصرف نيروهاى عثمانى بوده است.

در زمان شاه سلطان حسين صفوى، سپاه عثمانى به آذربايجان حمله كرد و تبريز و تمامى آذربايجان تا ابهر و سلطانيه را تصرف كرد. در سال 1139 ه .ق اشرف افغان پس از كشتن شاه حسين صفوى، با سلطان عثمانى صلح كرد و تمامى ولايات غرب ايران تا سلطانيه و ابهر و آذربايجان را به عثمانى‏ها واگذار نمود.

افشاريه

نادرشاه افشار در سن 17 سالگى توسط ازبكان اسير شد. او پس از رهايى در خراسان به خدمت ملك محمود درآمد و به مرتبه سردارى رسيد. پس از چندى خدمت محمود را ترك كرد و كلات و نيشابور را بنام شاه طهماسب تصرف كرد و تاج و تخت صفويه را دوباره به شاه طهماسب برگرداند. او نيروهاى عثمانى را از همدان و كردستان و آذربايجان از جمله صاين قلعه بيرون راند و پس از فتح صاين قلعه به تبريز رفت و با تعيين حاكم اورميه و سپهسالار قشون آذربايجان به خراسان رفت. با رفتن نادر به خراسان، شاه طهماسب با سپاهيان خود در صدد دفع نيروهاى عثمانى برآمد ولى در برابر عثمانى‏ها شكست خورد و عثمانى‏ها در سال 1144 ه .ق تا ابهر را تصرف نمودند.

در سال 1145 ه .ق نادر، شاه طهماسب را از سلطنت خلع نمود و فرزند شش ماهه او را (شاه عباس سوم) به پادشاهى برگزيد و خود عملاً امور كشور را به عهده گرفت و سرانجام در سال 1148 ه .ق در ايران تاجگذارى نمود. يكى از اقدامات نادرشاه در منطقه زنجان، سكنى دادن كردها عمار لو در پشتكوه طارم بوده است. پس از مرگ نادرشاه، برادرزاده‏اش به نام على قلى خان در مشهد به پادشاهى رسيد. اما ابراهيم خان در اصفهان قيام نمود و در اندك مدتى سراسر عراق و كرمانشاه و آذربايجان را در اختيار گرفت و قصد خراسان نمود. على شاه نيز به قصد سركوبى او روانه آذربايجان گرديد. جنگ دو برادر در منطقه‏اى بين سلطانيه و قزوين واقع شد و على شاه شكست خورد و به تهران فرار كرد و در آنجا توسط نيروهاى ابراهيم خان اسير گرديد و به فرمان برادر كور شد.

زنديه

زنديه طايفه‏اى از لرها بودند كه بعد از افشاريه از سال 1163 تا سال 1209 ه .ق به مدت 46 سال در ايران حكومت كردند. در زمان حكومت كريم خان، حكومت زنجان و خمسه در دست شخصى به نام ذوالفقار خان افشار خمسه‏اى بود. او در سال 1176 ه .ق از سوى كريم خان به حكومت زنجان و اراك منصوب گرديد. پس از چندى از دستور كريم خان سرپيچى نمود. كريم خان سپاهى به فرماندهى على محمد خان و على مراد خان زند را روانه زنجان نمود. در منطقه ابهر بين نيروهاى ذوالفقار خان و سپاه كريم خان نبردى رخ داد و ذوالفقار خان در اين درگيرى اسير و به شيراز برده شد و در آنجا مورد عفو كريم خان واقع گرديد و مجددا به حكومت زنجان منصوب گرديد.

تا زمان حيات كريم خان، ذوالفقار خان آرام بود اما پس از مرگ كريم خان، به قصد تصرف قزوين بدان سو لشكركشى كرد. اما على مراد خان، (حاكم قزوين، تهران، اصفهان و مازندران) او را شكست داد و به زنجان عقب راند. پس از بازگشت على مراد خان، مجددا ذوالفقار خان به قزوين حمله كرد و آن جا را تصرف نمود و به سوى تهران حركت كرد. در اين هنگام آقا محمد خان قاجار، برادرش جعفر قلى خان را به مقابله با او فرستاد. ذوالفقار خان مجددا با پذيرفتن شكست به زنجان عقب نشينى كرد. اما ذوالفقار خان مجددا به قزوين و گيلان حمله نمود و پس از تصرف آن جا به سوى همدان و سپس اراك رفت و آنجا را نيز تصرف كرد.

على مراد خان زند از اصفهان به سوى او شتافت و در شراء (روستاهاى اراك) بين طرفين جنگ درگرفت و سپاه ذوالفقار خان شكست خورد و به زنجان فرار كرد. اما مردم زنجان در صدد دستگيرى او برآمدند و او ناچار به خلخال رفت و در آنجا دستگير شد و به زنجان نزد خان زند آورده شد و پس از قتل او (1195 ه .ق)، سرش را به شيراز فرستادند. پس از ذوالفقار خان، يكى ديگر از افراد خاندان افشار در زنجان به نام على خان افشار زاير لو سر به شورش برداشت. در سال 1196 ه .ق آقا محمد خان قاجار سپاهى را به دفع او فرستاد. على خان افشار ضمن پذيرش شكست به آذربايجان گريخت و يك سال از آقا محمد خان قاجار امان گرفت و به حكومت زنجان منصوب گرديد. در سال 1200 ه .ق مجددا بر عليه آقا محمد خان دست به شورش زد. على خان افشار نيز فردى را واسط نمود و مورد عفو شاه قاجار قرار گرفت اما يك سال بعد شاه قاجار دستور داد كه او را كور كنند و زنجان را به عبدالله خان اصانلو سپرد.

دوره قاجاريه

حكومت قاجاريه با تاجگذارى آقا محمد خان قاجار در سال 1210 ه .ق آغاز گرديد. او در سال 1211 ه .ق به قتل رسيد و برادر زاده‏اش فتحعلى شاه به سلطنت رسيد. منطقه خمسه از جمله مناطقى بود كه براى خاندان قاجار اهميت زيادى داشت. حكومت آن همواره از جمله حكومتها و مناصب مهم به شمار مى‏رفت. حاكمان زنجان از اوايل سلطنت فتحعلى شاه از فرزندان او انتخاب مى‏شدند. در دوره محمد شاه نيز اين وضع برقرار بود. در دوره ناصرالدين شاه حكومت زنجان به برادران و خاصان وى اعطاء مى‏گرديد. اين ناحيه جزو ابواب جمعى امين السلطان بود و حاكمان نيز با نظر او انتخاب مى‏شدند و در واقع كارگزار او بودند. در سال 1221 ه .ق شهر زنجان مركز ولايت خمسه بود و فرمانروايى آن در دست تيره چادرنشين افشار بود. در سال 1224 ه .ق عبدالله ميرزا دارا فرزند فتح على شاه در سن 13 سالگى به حكومت زنجان منصوب گرديد و به همراه ميرزا محمد تقى على آبادى صاحب ديوان روانه زنجان گرديد.

او در سال 1242 در جنگ دوم ايران و روس با سپاه خمسه روانه اردبيل شد و در آنجا منشأ خدمات فراوانى گرديد. در سال 1241 ه .ق جنگ دوم ايران و روس آغاز شد. فتحعلى شاه قاجار سفير روس را كه براى مذاكره به دربار آمده بود، از سلطانيه بيرون كرد و در سال 1241 ه .ق فرمان جنگ را صادر كرد و خود با لشكرى به اردبيل رفت. در نبرد بين سپاه روس و ايران، سپاه ايران شكست خورد و گنجه به اشغال روس‏ها درآمد. فتح على شاه نيز كه براى بازديد جبهه به تبريز آمده بود، با شنيدن خبر شكست وليعهد از راه سلطانيه به تهران بازگشت و به سليمان ميرزا نوشت كه «تا خمسه به استقبال بيا و نوش آفرين خانم دختر بدر خان زند را با خود بياور». در سال 1264 ه .ق عبدالله ميرزا با وزارت ميرزا شفيع تويسركانى براى بار دوم به حكومت زنجان منصوب گشت. اين بار حكومت او چند ماهى بيشتر دوام نداشت و امير اصلان خان مجد الدوله (دايى ناصر الدين شاه) به حكومت زنجان منصوب گشت. در زمان حكومت امير اصلان خان مجد الدوله، در سال 1267 ه .ق، در زنجان ملا محمد على بابى بر عليه حكومت ناصرالدين شاه قيام كرد.

امير اصلان خان او را به ميهمانى به دارالحكومه دعوت نمود، او را بازداشت كرد. پيروانش به دارالحكومه ريخته و او را آزاد نمودند و درگيرى و اغتشاش در شهر آغاز شد. بلافاصله خبر اغتشاش به پايتخت رسيد و لشكرى از تهران به سوى زنجان حركت كرد. با رسيدن نيروها از تهران، شهر محاصره شد و زير آتش توپخانه قرار گرفت. پس از مدتى زنان بابى نيز به جمع شورشيان پيوستند و وارد جنگ شدند. در اين جنگ هر يك از قواى دولتى كه بدست پيروان ملا محمد على اسير مى‏شد، او را با يك دست از چوب آويزان مى‏كرده و روى آتش زنده زنده كباب مى‏كردند.

به هر حال پس از 9 ماه درگيرى محمد على كشته شد و قواى دولتى به شهر ريخته و بابيان را قتل عام نمودند. در اين نبرد 1500 نفر از سربازان دولتى كشته شدند. در سال 1271 ه .ق چراغعلى خان سراج الملك به حكومت زنجان منصوب شد. او در سال 1279 ه .ق از اين مقام خلع گرديد و جاى خود را به امير اصلان خان مجد الدوله داد. امير اصلان خان كمتر از يك سال در ولايت خسمه حكومت نمود. در سال 1280 ه .ق محمد رحيم خان علاء الدوله حاكم زنجان گرديد. در سال 1283 ه .ق، محمد تقى ميرزا ركن الدوله به حكومت زنجان منصوب شد و پس از چهار سال حكومت، عبدالصمد ميرزا، عز الدوله حاكم زنجان شد.

پس از او ناصر قلى خان عميدالملك به حكومت زنجان رسيد. در سال 1295 ه .ق عباس ميرزا پسر دوم محمد شاه به حكومت زنجان منصوب گرديد. پس از چندى مورد غضب شاه قاجار قرار گرفت و به قفقاز فرار كرد و ناصر قلى خان عميد الملك مجددا به حكومت زنجان رسيد. در سال 1298 ه .ق الله قلى ميرزا به حكومت زنجان منصوب گرديد. در سال 1299 ه .ق حكومت زنجان به ابوالفتح ميرزا مؤيد الدوله واگذار شد.

در سال 1301 ه .ق ناصر قلى خان عميد الملك براى بار ديگر حاكم زنجان گرديد. عميد الملك به علت بد رفتارى با دو تن از خوانين شيوانات اوضاع خمسه را آشفته ساخت. اين آشفتگى سبب اعتراض وزير مختار آلمان به دولت ايران شد و عميد الملك از حكومت زنجان عزل گرديد. در سال 1303 ه .ق حسين قلى خان سعد الملك معروف به نظام السلطنه به حكومت زنجان منصوب و در سال 1305 ه .ق از حكومت زنجان عزل شد و محمد على امين برادر بزرگتر امين السلطان به حكومت زنجان رسيد. در دوره حكومت او، ايالت خمسه به علت رفتار ناشايست او دچار آشوب و اغتشاش گرديد و او از حكومت زنجان عزل و محمد خان علامير دولو ملقب به احتشام السلطنه در سال 1306 ه .ق جايگزين او شد. در سال 1311 ه .ق وجيه الله ميرزا، امير تومان حاكم زنجان شد.

در سال 1316 ه .ق ابوالفتح ميرزا سالار الدوله پسر سوم مظفر الدين شاه با پيشكارى ميرزا محمود خان مدير الدوله صاحب اين منصب گرديد. در سال 1319 ه .ق عز الدوله، برادر ناصر الدين شاه به حكومت زنجان رسيد. در سال 1321 ه .ق مهدى خان وزير همايون به حكومت زنجان منصوب شد و تا سال 1325 ه .ق در اين شهر حكومت داشت.



منابع