دوران جمهوری اسلامی در استان قم
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
سطر ۳۴۰: | سطر ۳۴۰: | ||
تعداد كل شهداى استان بر حسب نوع شهادت به شرح جدول زير است: | تعداد كل شهداى استان بر حسب نوع شهادت به شرح جدول زير است: | ||
− | + | جمع كل 5062 نفر | |
− | + | قبل از انقلاب 91 نفر | |
− | + | جبهه و جنگ 3560 نفر | |
− | + | ترور منافقين 206 نفر | |
− | + | مبارزات داخلى ديگر كشورها 429 نفر | |
− | + | بمباران موشكى 287 نفر | |
− | + | ساير موارد 489 نفر | |
گذشته از اين، مردم اين استان بالغ بر 8227 جانباز نيز تقديم انقلاب اسلامى كرده است كه آمار آنها به تفكيك درصد جانبازى به شرح زير است: | گذشته از اين، مردم اين استان بالغ بر 8227 جانباز نيز تقديم انقلاب اسلامى كرده است كه آمار آنها به تفكيك درصد جانبازى به شرح زير است: | ||
− | + | جمع كل 8227 نفر | |
− | + | جانبازان تا 24% 5838 نفر | |
− | + | جانبازان تا 39% 1640 نفر | |
− | + | جانبازان تا 49% 390 نفر | |
− | + | جانبازان تا 69% 240 نفر | |
− | + | جانبازان تا 70% 119 نفر | |
3ـ4ـ شهداى روحانيت | 3ـ4ـ شهداى روحانيت |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۵۶
محتویات |
دوران جمهوری اسلامی
زمينههاى شكلگيرى انقلاب اسلامى
1ـ تظاهرات سال 1350
در تاريخ 20 دىماه 1350 يكى از مهرههاى دربار به نام جمشيد اعلم در نطق قبل از دستور خود در مجلس سنا، حضرت امام را با دستاويز اين كه بر عليه فجايع حكومت بعثى عراق يك كلمه از حلقوم اين مرد بيرون نمىآيد، مورد حمله قرار داد و علامه وحيدى سناتور انتصابى نيز امام را غير ايرانى دانست.
در پى زبان درازى و اهانت جمشيد اعلم و علامه وحيدى به امام در مجلس شوراى ملى، موجى از خشم و نفرت در ميان تودههايى كه اين نطق را در روزنامهها خواندند پديد آمد و حوزه علميه قم بىدرنگ درسهاى خود را تعطيل كرد. به دنبال آن، ائمه جماعات قم نيز از برگزارى نماز جماعت در مساجد خوددارى كردند و بازار قم نيز يكپارچه تعطيل شد. در روز 21 دىماه 1350 روحانيان حوزه علميه قم به عنوان اعتراض به اين نطق ناروا و زباندرازى نامبردگان به امام، در مدرسه فيضيه گرد آمدند و در ساعت ده صبح روز ياد شده به خيابانها ريخته، دست به تظاهرات زدند.
پليس شاه، براى سركوبى تظاهر كنندگان وارد صحنه شد و با باتوم، سرنيزه و گاز اشكآور به روحانيون و ديگر تظاهركنندگان يورش برد، شمارى را به شدت زخمى و جمعى را بازداشت كردند. با اين وجود تظاهرات روحانيون و مردم قم در پشتيبانى از امام و اظهار تنفر از رژيم در روز 22 دىماه نيز دنبال شد. پليس شاه با آن كه با وحشىگرى و درندگى به سركوبى تظاهر كنندگان دست زده بود نتوانست پايدارى و دلاورى آنان را در هم شكند و آنان را پراكنده سازد.
در اين رابطه ساواك در گزارشى آورده است:
«... در مورخ 21 و 22/10/1350 عدهاى از طلاب قم به طرفدارى از خمينى و به عنوان اعتراض به اظهارات برخى از سناتورها عليه خمينى، در مدارس خان و فاطمى آن شهرستان اجتماع و شعارهاى پراكندهاى تحت عنوان «زنده باد خمينى» دادهاند كه به همين جهت عدهاى از طلاب محرك اين جريان و آنهايى كه در امر توزيع اعلاميه مضره دخالت داشتند .... دستگير گرديدهاند».
محصلين علوم اسلامى علاوه بر تظاهرات اعتراض آميز، اعلاميههايى نيز بر ضدّ رژيم شاه و سناتورهايى كه نسبت به امام اهانت كرده بودند پخش كردند و به حكومت ظلم و جور تاختند.
همچنين آقاى فلسفى در سخنرانى خود در مراسم بزرگداشت ميرزا عبدالله سعيدى تهرانى (چهل ستونى) در روز 25/10/1350 به دروغپردازى و زبان درازى مجلس سنا نسبت به امام و يورش پليس شاه به تظاهرات حوزه قم پرخاش كرد و جمشيد اعلم را مورد نكوهش قرار داد. مردم نيز با تلفن، نامه و تلگرام پشتيبانى خود را از امام اعلام داشتند. همچنين علما شيراز نيز طى تلگرافى پشتيبانى خود را از اين جريان اعلام داشتند.
2ـ وقايع 15 تا 17 خرداد 1354
هر سال روحانيون و مردم متدين به ياد شهداى قيام خونين 15 خرداد 1342 و در غم هجران رهبر و مراد خويش امام خمينى قدسسره، مجلس مىگرفتند.
در سال 1354 نيز اين مجلس برگزار شد و همراه بود با دستگيرى 350 نفر از طلاب قم كه به شرح اين واقعه مىپردازيم: شب 15 خرداد 1354 پس از اداى نماز بار ديگر اجتماع تظاهركنندگان به خروش آمد و به طرف در خروجى فيضيه و ميدان آستانه حركت كردند و شعارهايى از اين قبيل سر مىدادند:
خمينى، خمينى، خدا نگهدار تو / بميرد، بميرد دشمن خون خوار تو
درود بر خمينى / مرگ بر پهلوى
مرگ بر حكومت يزيدى / مرگ بر شاه
زمانى كه انبوه راهپيمايان به ميدان آستانه رسيدند، ناگهان با حمله نيروهاى ضد شورش رژيم، به وسيله آبپاش به طرف فيضيه رانده شدند. طلاب خشمگين از حياط فيضيه مقدارى سنگ و آجر و چوب در دست گرفتند و به سوى نيروهاى دولتى حمله كردند. حدود يك ساعت و نيم در جلوى مدرسه و ميدان آستانه، با ماشينهاى آبپاش درگير شدند و در نهايت وقتى احساس كردند كه چوب و سنگ حريف اسلحه و آهن نمىشود به درون فيضيه بازگشتند و از بالاى بام فيضيه بىپروا عليه رژيم شعار مىدادند.
مأمورين دولتى از مسافرخانههاى اطراف حرم و فيضيه، به سمت طلاب شعاردهنده گاز اشكآور پرتاب مىكردند و بدين وسيله آنان را از بالاى بام فيضيه به حياط مدرسه مىراندند. طلاب نيز با هجوم به حوض مدرسه، ذرات گاز را از ديدگانشان مىزدودند.
در اين هنگام يكى از طلاب، بلندگوى محل تدريس آيتالله اراكى را از جاى كند و به وعظ و ارشاد مأموران دولتى پرداخت. درگيرى، هجوم و گريز نيروهاى دولتى به مدرسه و وعظ و خطابه طلاب تا پاسى از نيمه شب ادامه پيدا كرد.
فعالان حركت 17 خرداد 1354 عبارت بودند از: عباس حسنى قزوينى، يوسفعلى شكرى زنجانى، شهيد سليمى، عبدالله اسلامى كرمانشاهى، حسين غفارى، معصومى شاهرودى، مجتبى قائد امينى، كيايى نژاد، سيدحسن موسوى تبريزى و باقر صدر.
روز پانزدهم خرداد 1354 طلاب بيرون وارد مدرسه شدند و با مشاهده عكسهايى از امام كه بر ديوار مدرسه نصب شده بود و همين طور پلاكارتهايى كه شعار به نفع امام قدسسره و 15 خرداد 1342 بر عليه رژيم پهلوى نوشته شده بود، توانشان براى پيوستن به طلاب فيضيه و ادامه دادن راه شهداى 15 خرداد 1342 مضاعف و انگيزهشان براى تظاهرات عليه رژيم قويتر مىشود.
شب شانزدهم خرداد 1354 حدود 500 تن از طلاب پس از نماز جماعت در مقابل مدرسه اجتماع كردند و عليه خاندان پهلوى شعار مىدادند كه با عكسالعمل نيروهاى امنيتى رو به رو مىشوند. كنترل و مراقبت اطراف مدرسه و حرم شديدتر شد. در مدرسه فيضيه مجددا صبح شانزدهم خرداد باز گرديد و طلابى كه قبلاً از طريق ساواك شناسايى شده بودند پس از طى مسيرى دورتر از حرم و مدرسه، دستگير مىشوند. شب هفدهم خرداد طلاب مبارز پس از اتمام نماز با شعارهاى:
درود بر خمينى / مرگ بر پهلوى؛
خمينى، خمينى، خدا نگهدار تو / بميرد، بميرد، دشمن خونخوار تو؛
آيتالله اراكى را تا وسط ميدان آستانه همراهى مىكنند و با تلاش فراوان سعى مىكنند با مردم درآميزند و مشت محكمى بر دهان دشمن بنوازند.
نيروهاى امنيتى به خاطر ممانعت از حركت طلاب به سوى حرم و خيابان ارم، با آنان درگير مىشوند و آن درگيرى تا ساعت 30/9 دقيقه شب ادامه پيدا مىكند و در نهايت طلاب به داخل فيضيه رانده مىشوند و سه تن از آنان دستگير مىشوند.
نيروهاى شهربانى با كوشش فراوان جمعيت را از اطراف حرم و خيابانهاى ارم و چهارمردان متفرق كردند و در فيضيه مجددا بسته شد. تظاهرات تا نيمه شب با شعارهاى انقلابى ادامه پيدا كرد. به دنبال تشديد بحران، رئيس ساواك از مركز تقاضاى دستور و برنامه مىكند.
روز هفدهم خرداد، حدود ساعت 8 صبح در فيضيه باز شد و مأمورين افراد داخل مدرسه را به بيرون دعوت مىكردند و ادعا مىكردند كه مانعى در سر راه خروج آنان نيست. اما طلبهها مىدانستند كه هر كس خارج شود پس از طى مسير كوتاه، دستگير خواهد شد. عدم خروج طلاب از مدرسه موجب شد كه حلقه محاصره بر آنان تنگتر شود و احساس خطر حمله به مدرسه بر تظاهركنندگان مستولى گردد.
در فيضيه و دارالشفاء بسته شد و برنامه حمله مطرح گرديد و طلاب از طريق عكسبردارى شناسايى مىشدند.
عدهاى از طلاب براى دور ماندن از اتهام كمونيستى و چپى بودن با لباس كامل روحانى در صف تظاهرات قرار مىگرفتند. هلىكوپترهاى رژيم براى شناسايى بهتر طلاب و همين طور ايجاد رعب و وحشت، بر فراز مدرسه فيضيه ظاهر شدند و نيروهاى گارد جاويدان شاه نيز با لباسهاى مخصوص و مسلح به سلاح گرم و سرد در اطراف فيضيه و دارالشفاء و حرم موضع گرفتند.
نزديكىهاى ظهر روز هفدهم خرداد، طلاب كاملاً در محاصره بودند و در مدرسه را نيز بسته بودند. آنان با مشكل مواد غذايى روبه رو شدند. از طرف مردم و مراجع از راه دريچههاى مسجد اعظم غذا براى طلاب فرستاده مىشد. پرچم قرمزى به نشانه خونخواهى شهداى 15 خرداد 1342 بر فراز گنبد بين فيضيه و دارالشفاء برافراشته شد. البته رژيم از اين پرچم سوء استفاده كرده و مبارزان را متهم به طرفدارى از كمونيسم كرد.
حوالى ساعت چهار بعد از ظهر هفدهم خرداد، با حضور گارد جاويدان، نيروهاى ساواك و شهربانى قم، دژ محكمى را در اطراف فيضيه و دارالشفاء به وجود آوردند كه در نهايت به مدرسه حمله كنند.
قبل از حمله، ابتدا سرهنگ جوادى معاون انتظامى شهربانى و بعد از او رئيس شهربانى با طلاب سخن گفتند. ولى با جواب دندانشكن مواجه گرديدند.
حمله گاردىها به مدرسه فيضيه حدود ساعت پنج بعدازظهر روز هفدهم خرداد 1354 آغاز شد. كماندوها از طريق مسافرخانههاى اطراف حرم و فيضيه، به بام فيضيه رفتند و از آنجا كه ورزيده بودند، از بام فيضيه به راحتى به وسط حياط پريدند و شروع به ضرب و شتم طلاب كردند.
طلاب نيز مقدارى سنگ و چوب كه از قبل تهيه كرده بودند، به دست مىگرفتند و به سوى آنان حملهور مىشدند. اما چوب و سنگ در برابر كماندوهاى قوى جثه با وسايل پيشرفته، باتوم چوبى و الكتريكى توان مقابله را نداشت.
در نهايت پس از نيم ساعت درگيرى و ضرب و شتم طلاب، كماندوها ، آنان را دستگير و از دالان عبور دادند و مأمورين عصبى كه سه روز بود نتوانسته بودند وارد مدرسه شوند و عقده دل خود را خالى كنند، كتك مفصلى به طلاب زدند و در نهايت آنها را به طرز اهانتآميزى به شهربانى قم انتقال دادند و در اتاق يا زندان نسوان شهربانى كه حداكثر ظرفيت آن 100 نفر بود، حدود 350 نفر را با آن وضع مجروح و دلخراش جاى دادند.
با اين كه طلاب از نظر جسمى در حالت بدى به سر مىبردند، نيروهاى شهربانى قم آنان را شكنجه روحى مىدادند و از آنان مىخواستند كه به امام خمينى توهين كنند و يا اين كه اعمال خلاف شأن طلبگى و شرع مانند رقص و... انجام دهند. اما با پاسخ منفى طلبهها رو به رو شدند.
شب هجدهم خرداد با آن وضع بد، در اتاق كم حجم سپرى شد و صبح روز هجدهم، بازجويى آغاز گرديد. آنچه مرتب از همه سؤال مىشد، اين بود كه عامل و محرك اين حركت و به تعبير آنان آشوب چه كسى بود؟
آنها عكسهايى را كه از طريق گلدستههاى حرم و هلىكوپترها گرفته بودند، با صاحبان عكسها مطابقت مىدادند و پس از تشكيل پرونده، آنان را راهى تهران مىكردند. اين پذيرايى شلاق و خوابيدن روى سنگريزه تا ساعت 30/4 بامداد نوزدهم خرداد ادامه پيدا كرد.
سپس دستگير شدگان را به گروههاى 25 و 30 نفره تقسيم كردند و به اتاقهاى از پيش تعيين شده منتقل كردند.
پس از دو الى سه هفته بازجويى و شكنجه، پس از شناسايى عوامل اصلى حركت، زندانيان را به سه دسته تقسيم كردند:
الف: كسانى كه سنشان كمتر از 17 سال بود و يا اين كه خيلى پير بودند، آزاد شدند.
ب: كسانى كه بيش از 18 يا 19 سال داشتند و به درد سربازى مىخوردند، به شهرهاى شاهرود، بيرجند و كرمان اعزام شدند.
ج: كسانى كه مدركى از آنها به دست آمده بود و در حركتها نقش اساسى داشتهاند، به حبسهاى چند ساله همراه با شكنجههاى شاق محكوم شدند.
3ـ قيام 19 دى طليعه پيروزى انقلاب اسلامى
اوضاع ايران از سال 1356 به بعد دچار تحولاتى سريع شد و نهضتى كه امام خمينى قدسسره از سال 1341 عليه رژيم شاه آغاز كرده بود وارد مرحله جديدى شد كه مىتوان قيام نوزده دى ماه قم را در رأس تحولات اين سال ذكر كرد.
در تاريخ 17 دى ماه 1356 مقالهاى توهينآميز با عنوان «استعمار سرخ و سياه در ايران» به دستور مستقيم شاه و ساواك و با نام مستعار احمد رشيدى مطلق در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد. لبه تيز حمله در اين مقاله متوجه رهبرى نهضت بود.
به دنبال انتشار اين مقاله و با خبر شدن مردم قم از مضمون آن، از بعدازظهر همان روز، شهر قم حالتى غير عادى به خود گرفت. فرداى آن روز، حوزه علميه، بازار و مغازههاى شهر به كلى تعطيل شد.
در روز 19 دى ماه راهپيمايى آرام طلاب و مردم و حضور آنان در منازل مدرسين حوزه علميه قم، در ابعاد گستردهترى ادامه داشت. بعدازظهر 19 دى ماه، راهپيمايان درمنزل و خيابانهاى اطراف خانه آيتالله حسين نورى ـ از مدرسين حوزه علميه قم ـ اجتماع كردند. ايشان طى سخنانى تند و انقلابى به سياستهاى رژيم حمله كردند و با تجليل از شخصيت حضرت امام و تجليل از قيام 15 خرداد و وقايع پس از آن تأكيد كردند كه قيام مردم در حمايت از نهضت امام خمينى تا پيروزى نهايى ادامه خواهد يافت.
به هنگام بازگشت جمعيت، در ميدان شهدا (چهار راه فاطمى)، مأمورين مسلح با ايجاد درگيرى ساختگى به روى راهپيمايان آتش گشودند. صداى رگبار مسلسلهاى مأمورين و شعار «درود بر خمينى» تا ساعاتى از نيمه شب در مناطق مركزى قم به گوش مىرسيد. در اين واقعه عدهاى از طلاب و مردم قم شهيد و جمعى نيز مجروح و عدهاى دستگير شدند.
در حالى فاجعه كشتار 19 دى ماه اتفاق افتاد كه تنها يك روز قبل از آن، محمدرضا شاه و همسرش فرح به سفر رفته بودند. فرح به مصر رفت تا ميهمان خانم «جهان سادات» ـ همسر انور سادات ـ باشد و شاه به آمريكا رفت تا وانمود كند از ماجراهاى جزئى ايران چندان اطلاعى ندارد و مسئله مهمى نيست.
اين واقعه در حالى به وقوع پيوست كه تنها ده روز از سفر كارتر رئيس جمهور آمريكا به ايران نگذشته بود، وى در روز نهم دى ماه 1356 به ايران آمد و سال نو مسيحى را با شاه و خانوادهاش گذراند.
ملك حسين پادشاه اردن نيز در اين زمان از سوى شاه به ايران دعوت شده بود و در اين ميهمانى شركت داشت. همچنين اين قيام را مصادف با سفر دبير كل وقت سازمان ملل (كورت والدهايم) به ايران كردند تا به او تفهيم كنند كه مخالفان شاه، افرادى ماجراجو هستند كه با همه مظاهر تمدن از جمله بانكها و ادارات دولتى (اشاره به شكسته شدن شيشههاى بانكهاى صادرات متعلق به يك سرمايهدار بهايى) مخالفند.
به دنبال كشتار مردم قم، مراجع تقليد و ساير علما و فضلاى حوزه علميه قم و روحانيون تهران و نيز بازاريان قم و تهران با صدور اعلاميههايى، توهين به مقام امام را تقبيح كرده و كشتار مردم مظلوم و بىگناه قم را محكوم كردند.
دانشجويان مسلمان دانشگاههاى كشور نيز به اين اقدام ضدانسانى اعتراض كردند. دانشجويان دانشگاه صنعتى دو روز بعد از اين كشتار، تظاهرات اعتراض آميزى در محوطه دانشگاه به راه انداختند كه به سركوبى توسط پليس و تعطيلى كلاسها منجر شد.
درسهاى حوزه علميه قم تعطيل شد. بازار تهران روز 29 بهمن ماه را تعطيل عمومى اعلام كرد و از ساير شهرهاى ايران سيل اظهار همدردىها به راه افتاد. اما در مقابل، دشمن هم بيكار ننشست و در روز 22 دىماه، كميته دفاع از آزادى و حقوق بشر از خبرگزارىهاى معتبر دنيا (اسوشيتدپرس، بى.بى.سى، فرانس پرس) دعوت به عمل آورد تا با مراسمى ساختگى، مردم مظلوم قم را ظالم جلوه دهد.
از سوى ديگر عدهاى را به سوى قم به راه انداختند تا بر اين اقدام فجيعانه سرپوش بگذارند.
چند روز پس از فاجعه نوزده دى ساواك بدون اطلاع قبلى، كاركنان آموزش و پرورش و اعضاى حزب رستاخيز و عدهاى ديگر از كارمندان ادارات را سوار چندين اتوبوس كرده و به آنان گفتند كه به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام مىروند! اما در نزديكى قم آنان را از اتوبوس پياده كردند و از ايشان خواستند به سوى حرم راهپيمايى كنند و فرياد جاويد شاه بلند كنند! اين تظاهرات علىرغم تهديدات مأموران، چنان خاموش و سرد انجام گرفت كه به تعبير امام گويى در تشييع جنازه شركت كرده بودند! مأموران در پايان اين «تظاهرات»، قطعنامهاى صادر كردند و ضمن آن تحريكات خارجى را محكوم كردند.
هر چند رژيم در سراسر كشور تمهيدات امنيتى را بيشتر كرد اما قيام 29 بهمن تبريز به مناسبت چهلم شهداى 19 دى، وعده پيروزى رانزديكتر كرد. به مناسبت اربعين شهيدان تبريز كه مصادف با فروردين ماه 1357 بود مردم بسيارى از شهرهاى ايران، مجالس يادبود برگزار كردند.
مشهد، شيراز، نهاوند، ملاير، اصفهان، مازندران و تمام شهرهاى ايران بيدار شدند و بغضى كه در سالهاى پس از خرداد 1342 در گلوها مانده بود، به فرياد تبديل شد و در شهرهاى ايران پيچيد.
برگزارى مراسم هفتم، چهلم و چهلم در چهلم اين قيام بود كه سينه به سينه طفل انقلاب را پرورش داد و تنها به فاصله كمتر از يكسال موجبات فرار شاه از كشور را آماده ساخت و اين حركت توفنده كه هر روز بر شدت آن افزوده مىشد، باعث سرنگونى رژيم منحوس پهلوى گرديد.
4ـ امام خمينى(ره) و قيام 19 دى
امام در پيامى كه به ملت بزرگ و هوشمند ايران پيرامون اين قضيه صادر كردند، نهضت جارى مردم را پرتوى از نهضت پانزده خرداد دانستند و درباره انگيزه شاه در كشتار مردم بىگناه قم نوشتند:
«شاه مىخواهد ثابت كند كه نوكرى او تحكيم شده و ملت نبايد گمان كند او از پشتيبانى برخوردار نيست ولى ملت با تظاهرات عمومى و تعطيل سرتاسرى دامنهدار و اظهار تنفر، بار ديگر ثابت كرد كه او را نمىخواهد و از او و خاندانش بيزار است و اين رفراندم طبيعى سرتاسرى، در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جائرانه است...
به ملت شريف ايران مژده مىدهم كه رژيم جائرانه شاه نفسهاى آخرش را مىكشد و اين قتل عامهاى بيرحمانه، نشانه وحشتزدگى و حركات مذبوحانه است... ملتى كه با هوشمندى و پيوستگى همه طبقات از روحانى تا دانشگاهى، از منبرى تا بازارى، از دانشجوى داخلى تا خارجى از كارگر تا دهقان بپا خاسته و تب و تاب اسلام عدالتپرور دارد پيروز است...».
حوادث انقلاب اسلامى
به دنبال فاجعه 17 شهريور 1357 كه در شهر تهران به وقوع پيوست، در چندين شهر كشور از جمله شهر قم، حكومت نظامى اعلام گرديد و تانكها و زرهپوشهاى رژيم شاه در مراكز مختلف شهر موضع گرفتند و رفت و آمد مردم از ساعت هشت شب تا شش صبح، و تجمع بيش از سه نفر در معابر ممنوع گرديد.
نيروهاى رژيم بر طبق قوانين و مقررات حكومت نظامى حق داشتند هر مظنونى را باز داشت و به سوى هر فرد مشكوك تيراندازى كنند. ولى با اين وجود، رژيم نتوانست از اين ترفندها طرفى ببندد و به مقاصد شوم خود كه سركوبى مبارزين بود برسد و علىرغم حكومت نظامى و افزايش ساعات آن، مردم شهر قم با سردادن شعار «الله اكبر» در محلههاى خود و تظاهرات پى در پى، نقشههاى رژيم را خنثى كردند.
مهمترين كانون انقلاب در قم، محلّه و خيابان چهارمردان بود. وقتى آتش لاستيكهاى شعلهور و دود غليظ آن سرتاسر اين خيابان را مىپوشاند، وقتى تانكها به حركت درمىآمدند و رگبار مسلسلها خواب از چشم كودكان در آغوش مادر خفته مىربود، وقتى موج كماندوهاى مزدور شاه با سپرهايى از شيشههاى نشكن و باتومهاى برقى و ماسكهاى ضدّ گاز به هر گذر و معبرى هجوم مىآوردند و تكتيراندازهاى شاه خبر از پرواز روح مبارزى به خون غلطيده مىداد، ناگهان تعدادى از جوانان و مردم اين شهر در حمايت از روحانيت، همچون پلنگ خشمگين و ستيزهگر بيرون مىآمدند و قيامتى برپا مىگشت. از سويى توپ، تانك، مسلسل و گاز اشكآور و از سوى ديگر؛ سنگ، فلاخن، مشت، كارد و بهترين سلاح (سه راهى؛ نوعى نارنجك ابداعى مبارزان قم) تماشايى بود.
ترسناكتر از همه براى مزدوران رژيم در شبهاى چهارمردان در سال 1357، نام شيخ فلاخن انداز (شيخ على اوسطى) بود كه تنهايى به اندازه يك لشگر براى آنها وحشتناك بود و به جرأت مىتوان گفت قم مركز نهضت اسلامى ايران و چهار مردان قلب انقلاب قم بود. با نزديك شدن ايام محرم 1357، فشار حكومت زيادتر گرديد. ولى مردم با ديدن مناظر شهادت و جراحت هموطنان خود به دست دژخيمان مزدور، عكس العمل بيشترى نشان مىدادند و روز به روز تظاهرات مردم حالت گستردهترى مىيافت و رژيم تا دندان مسلّح در برابر سيل مردم، احساس ضعف و ناتوانى بيشترى مىكرد.
سرانجام مبارزات ملت مسلمان ايران با داشتن ريشههاى تاريخى، در تحت رهبرى همه جانبه آيتالله العظمى امام خمينى(ره) در 22 بهمن به ثمر نشست.
مردم قم با شنيدن خبر پيروزى انقلاب در روز 22 بهمن 1357 به خيابانها ريخته و نقل و شيرينى پخش مىكردند.
گروهى از مردم در جهت يارى هموطنان خود عازم تهران گرديدند. رياست شهربانى و عوامل جنايت و تيراندازى، از شهر گريختند و مأموران ساواك هم از بيم انتقام مردم خود را مخفى ساختند.
سربازان و كليه پرسنل ارتش و ژاندارمرى با در دست داشتن عكسهايى از امام خمينى سوار بر خودروهاى ارتش و يا پياده، وارد شهر شده و با شركت در راهپيمايىها و جشن و شادمانى مردم، پيروزى انقلاب را به مردم تبريك مىگفتند. در همان ايام، مبارزان، شهربانى را تصرف كرده و ضمن آزادى زندانىهاى سياسى، كنترل شهر را به طور كامل در دست گرفتند.
حوادث سياسى از پيروزى انقلاب اسلامى تا كنون
1ـ نقش مردم و نهادهاى انقلابى در مبارزه با ضدّ انقلاب
در روز سه شنبه اول اسفند 1357، كميته انقلاب اسلامى مركب از واحد انتظامات، تداركات، تبليغات، اطلاعات و رفاهوخدمات در شهرستان قم تشكيل شد. اين كميته به عزل و نصب كاركنان ادارات دولتى پرداخت و با تشكيلات جديد خود موفق شد چهل نفر از ساواكىها و تعدادى از قاچاقچيان مواد مخدر را دستگير كند. در همين اوقات افاضلى رياست شهربانى قم كه از جنايتكاران رژيم بود دستگير و به دادگاه انقلاب اسلامى تحويل گرديد.
پس از تثبيت انقلاب در سال 1358، حضرت آيتالله العظمى امام خمينى جهت اقامت، شهر قم را در نظر گرفتند و به اين شهر تشريف آوردند و چون منزل ايشان در محله يخچال قاضى كه داراى كوچههاى تو در تو بود قرار داشت و مشكل رفت و آمد و عبور و مرور براى مردم و بازديدكنندگان به وجود مىآمد، حضرت امام به منزل يكى از علما در جنب رودخانه ساحلى قم تشريف بردند و در جهت حفاظت از بيت ايشان و ديگر علماى مستقر در قم، كميتهاى با نام «كميته امام خمينى» و بعدها سپاه پاسداران، مسئوليت حفاظت آنها را به عهده گرفتند.
2ـ نقش احزاب و گروهكهاى سياسى (ناسيوناليزم، چپگرا و اسلامى)
با پيروزى انقلاب اسلامى و در جهت مقابله با گروهكهاى انحرافى، مسئله تشكيل حزب جمهورى اسلامى كه از يك سال قبل از پيروزى مطرح بود دوباره طرح گرديد و در روز 29 بهمن، يك هفته بعد از پيروزى انقلاب، اين حزب اعلام موجوديت كرد و در سراسر ايران از جمله شهر قم مورد استقبال عمومى قرار گرفت.
البته فعاليت اين حزب به دليل پارهاى مشكلات، چندان دوام نياورد و سرانجام در سال 1364 با صلاحديد مؤسسين و حكم امام تعطيل گرديد.
جنبش مجاهدين خلق نيز با داير كردن شعبهاى در شهر مقدس قم، قصد فعاليت داشت كه جز تعدادى انگشت شمار طرفدار، زمينهاى براى نفوذ در ميان مردم انقلابى و هميشه در صحنه قم نيافت و فقط تعدادى از عناصر چپ نما با رسوخ در بعضى از كارخانجات و ميان كارگران قصد فعاليت داشتند كه با هوشيارى روحانيت و روشنگرى آنان، نقشههاى آنان نقش بر آب گرديد.
1ـ2ـ فتنه خلق مسلمان در قم
آيتالله سيد محمد كاظم شريعتمدارى، چهرهاى بود كه از سوى مطبوعات و شخصيتها و گروههاى معاند، جهت رويارويى با شخصيت برجسته امام خمينى، تحريك مىشد.
آنان به انحاء مختلف سعى مىكردند از وى چهرهاى آزادى طلب، ملايم، متسامح و آشنا با مسائل روز كه سخت طرفدار دموكراسى است ارائه دهند. در مقابل، امام خمينى را به عنوان سمبل صفتهايى مقابل اين موارد قلمداد مىكردند. با بررسى جرايد ايران طى سالهاى 1357 و 1358 و مرور اخبار مربوط به مرحوم شريعتمدارى، مشخص مىشود كه اتفاقا غالب خبرنگاران و يا تحليلگران رسانههاى خارجى، تمايل به گفت و گو با وى دارند و نظرات او را با هيأتى تبليغى و همراه با حواشى و اظهار نظرهاى دامنهدار مطرح مىسازند.
وى دائما به مسئله دموكراسى پرداخته و سعى مىكند، تصويرى مدرنيزه و قابل دسترس براى غربيان از اسلام ارائه كند. همچنين وى به صور مختلف از دولت و دولتمردان جمهورى اسلامى ايران انتقاد مىكند.
مرحوم شريعتمدارى در اواخر تيرماه 1358 طى مصاحبهاى با خبرنگار مجله لوموند درباره مسائل مختلف انقلاب و كشور اظهار نظر
نمود. او تلويحا نقش سياسى منحصر به فرد امام در رأس هرم قدرت و حاكميت در ايران را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «به نظر ما اگر مراجع تقليد در مقام ارشاد و راهنمايى باقى بمانند و هرجا لازم شد مداخله كنند بهتر است».
وى به رغم اظهار تمايل شديد به نوعى انديشه ليبرال ـ دموكراتيك كه به طور مرتب بر تكيه آن به اسلام تأكيد مىشد، دولتمردان دست اندركار را براى انجام امور انقلابى، خام و نپخته توصيف كرد. علاوه بر اين، كيفيت موضعگيرىها و رفتار سياسى و دينى او در آن شرايط، نوعى قطب شكنى رهبرى و تضعيف مركزيت انقلاب بر مدار وجود امام خمينى بود.
بالاتر از همه، وى شايد بى آن كه خود بداند، مبدل به مظهر نوعى تنش و بهانهگيرى قومى به نام آذربايجان شده و برخى از عناصر ضد انقلاب و روشنفكران فرصت طلب، از اين مرجع، براى اعلام استقلال و طرح مدعيات قومى بهره مىگرفتند.
مدتها بود كه آذربايجان، محل تجمع و تحرك و اغتشاشاتى مرموز و بسيار خطرناك شده بود. اما آنچه باعث تعجب بود اين بود كه آشوبهاى آذربايجان در تابستان 1358 يكباره اوج تازهاى گرفت.
اوايل مرداد 1358، خبر رسيد كه تشنج در آذربايجان افزايش يافته، افراد مسلح به پاسگاههاى ژاندارمرى يورش بردهاند و ژاندارمها را خلع سلاح نمودهاند. عنصر ضد انقلابى و يكى از رهبران فكرىِ اين منازعات فرساينده، مهندس رحمت الله مقدم مراغهاى بود كه بزرگترين سخنگوى حزب خلق مسلمان نيز محسوب مىشد. وى فعالانه در ميتينگها و مجامع شركت مىكرد و دائما در مطبوعات به انتقاد و تخريب مواضع دولت و نظام دست مىزد.
نكتهاى كه بايد در نظر داشت اين كه، اينان جريانى بودند كه قبلاً طى سالهاى طولانى در مؤسسه «دار التبليغ اسلامى» وابسته به آيتالله شريعتمدارى، مجتمع بودند و پس از انقلاب قصد داشتند فعاليتهاى خود را گسترش دهند و كارهاى سياسى نيز انجام دهند، امّا ظاهرا به دليل سادگى، و در عين حال پوششى كه اين گروه ايجاد نمودند، گروهى ديگر، كارهايى مرتكب شدند كه از جمله خطرناكترين توطئههاى ضد انقلاب در صدر انقلاب بود. از همان ابتدا همگان تصور مىكردند كه اين حزب در مقابل حزب جمهورى اسلامى ساخته و پرداخته شده است و تبليغ مىشد كه قصد شكستن انحصار آن را دارد!
اين وضعيت بحرانى و كشمكشهاى موضعى، همراه با كنترل محدود دولتى در آذربايجان و حتى در قم، كماكان تا حدود چند ماه تداوم داشت. تا آن كه بالاخره در قم، برخى مناقشات و تحركات مرموز خرابكارانه در پوشش بيت آيتالله شريعتمدارى پى ريزى شد. امام خمينى براى حفظ حرمت مرجعيت، ضمن ملاقات ادوارى با مراجع و از جمله آقاى شريعتمدارى، در برابر وى هيچگاه موضع صريحى اتخاذ نكرد.
بالاخره اين آشوبها در شهر قم به درگيرىهاى زنندهاى در مقابل منزل آقاى شريعتمدارى انجاميد.
اين زد و خوردها دقيقا در روزهاى همه پرسى تصويب قانون اساسى اتفاق افتاد و به گزارش مخبران جرايد، اين درگيرىها در پى مشاجراتى در باب قانون اساسى ميان طرفداران آقاى شريعتمدارى و عدهاى ديگر رخ داده و از اطراف حرم حضرت معصومه عليهاالسلام و سپس حوالى بازار آغاز گرديده بود.
شهر قم به شدّت متشنج شد و كماكان درگيرىهاى فيزيكى با استفاده از سلاحهاى سرد ادامه داشت تا آن كه يكى از نگهبانان منزل مرحوم شريعتمدارى به نحو مرموزى مورد اصابت گلوله قرار گرفت و كشته شد.
اين واقعه بهانهاى براى تجديد اغتشاشات فراهم كرد، امّا آيتالله شريعتمدارى طى پيامى خواستار جلوگيرى از درگيرى و هرگونه تظاهرات شد.
در پايان اطلاعيه وى آمده بود «... البته هر وقت ضرورى شد خود ما دستور تظاهرات و راهپيمايى را خواهيم داد». اين همان روحيه چالش طلبى اين مرد در برابر نظام بود.
همزمان با تشنج قم، تبريز نيز در بحرانى مه آلود فرو رفته بود و عدهاى قصد برگزارى راهپيمايى و تعطيل بازارها را در روز پنج شنبه پانزده آذر داشتند، امّا يك روز قبل از آن، نُه عالم برجسته كه نام آقايان انگجى، دينورى، غروى، ابوالفضل موسوى و شهيد مدنى در بين آنان بود، مردم را از انجام اين مناقشه برحذر داشتند و خواستار آرامش و تحريم راهپيمايى مذكور شدند. به رغم همه اين مسائل، امام خمينى براى پيشگيرى از گسترش اختلافات و حفظ حرمت مرجعيت، طى پيامى، واقعه متّفقه در منزل آقاى شريعتمدارى را محكوم ساخت.
آيتالله شريعتمدارى نيز گفت:
«در مورد امور مملكت، مسئول جريانات آيتالله العظمى خمينى هستند و ايشان نيز حمله اخير را محكوم و كمال دوستى و محبت را ابراز داشتهاند».
اين اظهارات پس از ملاقات وى با سيد احمد خمينى و چهار تن از اعضاى شوراى انقلاب، مهندس مهدى بازرگان، يدالله سحابى، محمد رضا مهدوى كنى و اكبر هاشمى رفسنجانى ابراز شد.
در اين ديدار كه دو ساعت به طول انجاميد، توافق شد كه آرامش برقرار گردد و مرحوم شريعتمدارى نيز با انتشار بيانيهاى اين موضوع را از طرفداران خود در آذربايجان و قم درخواست كند. همچنين راهپيمايى روز يكشنبه هفده آذر در تبريز را نيز تحريم كند. اما اين توطئهها را پايانى نبود. به دنبال محكوميت حزب خلق مسلمان و حركات موذيانه آن، افراد مسلح حزب توانستند يازده تن از پاسداران را به گروگان بگيرند. در واكنش به اين اقدام، مردم تبريز دست به تظاهرات زده و خواستار آزادى آنان شدند. چند روز بعد، پاسداران گروگان گرفته شده، خلع سلاح و آزاد شدند. اما امواج خشونت و درگيرى چند روز بعد به اوج خود رسيد. عدهاى چماق به دست و مسلح به اسلحه سرد، پيش از ظهر جمعه چهاردهم دىماه 1358، در شهر قم اغتشاشات عظيمى به وجود آوردند و اين شهر را يكسره در گرداب آشوب و نزاع فرو بردند.
خبر اين حادثه بلافاصله در سراسر جهان انعكاس يافت. عوامل اغتشاش كه عكسهاى آيت الله شريعتمدارى را در دست داشتند به اماكن حمله كرده، خيابانهاى ارم و چهار راه بيمارستان فاطمى را به كلى مسدود نمودند.
اما علما، پاسداران، مدرسين، طلاب، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى، حزب جمهورى اسلامى و گروههاى بسيارى از مردم موضعگيرى كردند و از افزايش دامنه برخوردها جلوگيرى نمودند.
سراسر كشور به عنوان اعتراض به اين حادثه تعطيل شد. مرحوم شريعتمدارى نيز به ناچار، اعلاميهاى منتشر نمود و غير قانونى بودن «حزب جمهورى خلق مسلمان» را اعلام داشت.
2ـ2ـ انتقام گروهكها از مردم قم
گرچه احزاب و گروهكهاى مختلف در قم فعاليتى نداشتند ولى به خاطر حساسيت دشمن بر اين شهر، منافقين خلق، گروه فرقان، چريكهاى فدايى خلق، پيشگامان، رنجبران، سلطنت طلبان از جمله افراد، گروهها و سازمانهايى بودند كه به طور آشكار و پنهان در صدد انتقام گرفتن از مردم پاكباخته اين شهر بودند و هر از چند گاهى با بمب گذارى در شهر، عدهاى از افراد بيگناه را به خاك و خون مىكشيدند.
در يكى از اين بمب گذارىها كه در تاريخ 25/5/1365 مصادف با عيد قربان، توسط منافقين و در جوار حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام كار گذاشته شده بود، تعدادى از افراد بىگناه به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.
آخرين مورد بمبگذارى توسط منافقين در شهر قم، در سال 1372 در حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام بود كه بمب، قبل از انفجار، خنثى و بمبگذار كه از عناصر وابسته اين گروهك بود، دستگير گرديد.
نماز جمعه
قبل از انقلاب شكوهمند اسلامى، نماز جمعه در شهر قم به امامت آيتالله العظمى اراكى(ره) برپا مىگرديد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى و به دنبال كسالت معظم له، مردم اين شهر طومارى تهيه و از امام امت درخواست امام جمعه نمودند و ايشان، آيتالله منتظرى و آيتالله اشتهاردى را به اين سمت برگزيدند.
بعد از انتقال آيتالله منتظرى به تهران و كنارهگيرى آيتالله اشتهاردى از اقامه نماز جمعه، از طرف حضرت امام، آيتالله مشكينى به عنوان امام جمعه دائم و آيات جنتى و صانعى به عنوان ائمه جمعه موقت به اقامه نماز جمعه پرداختند.
با انتقال آيتالله جنتى به تهران و انصراف آيتالله صانعى از اقامه نماز جمعه، از طرف مقام معظم رهبرى آيتالله ابراهيم امينى و آيتالله جوادى آملى به عنوان ائمه جمعه موقت در اين شهر برگزيده شدند.
نماز جمعه اين شهر ابتدا در دبيرستان امام صادق عليهالسلام (حكيم نظامى) اقامه مىشد اما پس از ساخته شدن مصلّى قدس در جنب ميدان صفائيه، بدان مكان منتقل گرديد و تا به حال نماز جمعه با شكوه هر چه تمامتر و با حضور اقشار مختلف مردم در اين شهر اقامه مىگردد.
اسامى ائمه جمعه استان عبارتند از:
جعفريه: حجت الاسلام حسينعلى دهقانى،
حاجىآباد قم: حجت الاسلام احمد منتظرى موحد،
قم: حجت الاسلام على مشكينى،
كهك قم: حجت الاسلام حسن مردانه فردويى.
دفاع مقدس
1ـ4ـ نقش مردم در جنگ تحميلى
مردم پرشور استان قم در ريشه كن ساختن فتنههاى مناطق كردستان و سيستان و بلوچستان و پيامدهاى 8 سال جنگ نابرابر، مردانه ايستادند و سهم به سزايى از خود بر جاى گذاردند.
آن گاه كه آشوب كردستان به وقوع پيوست و هنگامى كه سرزمين و انقلاب اسلامى مورد هجوم استكبار جهانى قرار گرفت، جوانان سلحشور اين استان، گوى سبقت را ربودند و از روزهاى نخستين در جبهههاى جنوب و غرب كشور حضور جانانه يافته و در دشت عباس، خرمشهر، پاسگاه زيد، جزيره مجنون، سوسنگرد تا ارتفاعات سردشت و مريوان بر دشمن زبون خروشيدند.
از روزهاى اوليه تأسيس سپاه پاسداران در قم، شير مردانى از بسيج و سپاه و روحانيت همچون شهيد حيدريان، شهيد اسماعيلى، شهيد داوودى، شهيد دل آذر، شهيد زين الدين، شهيد صادقى و... شتابان و سبك بال با نثار جان خويش، عزت، امنيت و آزادى را به نسل آينده ارزانى داشتند.
لشگر 17 على بن ابيطالب عليهالسلام كه از فرزندان با ايمان اين سرزمين شكل گرفته بود شامل گردانهاى پياده، ادوات، تخريب، بهدارى، مهندسى رزمى و ديگر گردانها و واحدهاى رزمى، نقش مفيد و موثرى در جريان جنگ تحميلى ايفاء نمود.
اين لشگر كه در ابتدا به صورت تيپ بود، بعد از عمليات بيت المقدس با تصويب فرماندهى سپاه پاسداران، به فرماندهى شهيد مهدى زينالدين به لشگر تغيير سازمان يافت ودر مدت چند سال كار خود در عمليات مختلف به صورت خط شكن، پدافندى و پشتيبانى در جبهههاى جنگ شركت جست و افتخارات بزرگى را نصيب خود كرد كه مهمترين آنها عبارتند از: 1ـ رمضان، 2ـ خيبر، 3ـ بدر، 4ـ والفجر مقدماتى، 1، 2، 3، 4 و 10، 5ـ كربلاى 4 و 5، 6ـ مرصاد.
2ـ4ـ فرماندهان شهيد
شهيد مهدى زينالدين
شهيد مهدى زينالدين در 18 مهرماه 1338 در شهر تهران به دنيا آمد. والد بزرگوار وى آقاى عبدالرزاق زينالدين بود كه در زمان رژيم پهلوى به خاطر مبارزات بىامان خود، مدتها در تبعيد به سر برد. مهدى پس از گرفتن ديپلم در دانشگاه پهلوى شيراز و اخذ رتبه چهارم، به علت تبعيد پدر نتوانست در كلاسهاى درس حضور يابد و علىرغم قبولى در چندين بورس از دانشگاههاى خارج از كشور باز به دليل مشكلات ناشى از دورى پدر و تنهايى خانواده، امكان ادامه تحصيل را نيافت.
او در جريان مبارزات مردمى بر عليه رژيم پهلوى فعالانه شركت مىكرد و پس از انتقال خانواده به قم همراه والدين خود به اين شهر آمد.
همزمان با شروع جنگ تحميلى، زينالدين در تيپ حضرت معصومه عليهاالسلام، داراى سمت مهمى بود كه با تبديل تيپ به لشگر، ايشان فرماندهى لشگر را بر عهده داشتند و در چندين عمليات شركت كردند.
سرانجام در 29 آبان 1363 در منطقه سردشت به همراه برادرش مجيد زينالدين، به فيض عظيم شهادت نائل آمدند. در جهت معرفى شخصيت وى تا كنون كتابهاى زير توسط انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى منتشر شده است: رمز موفقيت در فرماندهى، سردار عشق، سرّ دلبران.
ساير فرماندهان:
نام و نام خانوادگىآخرين مسئوليتتاريخ شهادتمنطقه عملياتى
اسماعيل دقايقىفرمانده لشگر28/10/1365شرق دجله
اسماعيل صادقىفرمانده ستاد29/12/1363مجنون
علىآخوندىخضرآبادىفرمانده تيپ23/12/1361محور اهواز ـ خرمشهر
على اصغر امينى بياتفرمانده تيپ13/08/1362خاك عراق
محمد بنيادى كهىفرمانده تيپ13/08/1362خاك عراق
حسين صبورىفرمانده محور16/12/1362مجنون
جواد عابدىفرمانده محور07/12/1365پاسگاه زيد
محمد جواد دل آذرفرمانده عمليات13/12/1364فاو
على اسكندرىفرمانده گردان30/10/1365پاسگاه زيد
محمد الخفاجىفرمانده گردان26/04/1369كرند غرب
بهمن باقرىفرمانده گردان29/01/1367فاو
عليرضا بنى حسنفرمانده گردان08/04/1367موسيان
ناصر جام شهريارىفرمانده گردان12/07/1362سرپل ذهاب
نام و نام خانوادگىآخرين مسئوليتتاريخ شهادتمنطقه عملياتى
عباس حاجى زاده قمىفرمانده گردان22/02/1363مجنون
جعفر حيدريانفرمانده گردان02/01/1361شوش
عبدالصالح رفعتفرمانده گردان29/10/1366ماووت
رضا شعبانىفرمانده گردان16/12/1362مجنون
محمد عبدالهىنيستانىفرمانده گردان21/10/1365پاسگاه زيد
حسن على محمدىفرمانده گردان20/11/1366بانه
محمد حسين كبيرىفرمانده گردان07/05/1361پاسگاه زيد
احمد كريمىفرمانده گردان24/10/1365پاسگاه زيد
مصطفى كلهرىفرمانده گردان25/12/1363مجنون
محمود گايينى مقدمفرمانده گردان16/12/1362مجنون
موسى نيكچه فراهانىفرمانده گردان18/04/1367سردشت
مأخذ: بنياد شهيد انقلاب اسلامى استان قم.
علاوه بر شهداى جنگ تحميلى و شهداى دوران انقلاب، تعداد زيادى از مردم اين استان توسط منافقين و يا در ديگر كشورها در كنار ساير مبارزان، توسط عوامل استكبار جهانى به شهادت رسيدهاند.
تعداد كل شهداى استان بر حسب نوع شهادت به شرح جدول زير است:
جمع كل 5062 نفر
قبل از انقلاب 91 نفر
جبهه و جنگ 3560 نفر
ترور منافقين 206 نفر
مبارزات داخلى ديگر كشورها 429 نفر
بمباران موشكى 287 نفر
ساير موارد 489 نفر
گذشته از اين، مردم اين استان بالغ بر 8227 جانباز نيز تقديم انقلاب اسلامى كرده است كه آمار آنها به تفكيك درصد جانبازى به شرح زير است:
جمع كل 8227 نفر
جانبازان تا 24% 5838 نفر
جانبازان تا 39% 1640 نفر
جانبازان تا 49% 390 نفر
جانبازان تا 69% 240 نفر
جانبازان تا 70% 119 نفر
3ـ4ـ شهداى روحانيت
شهر قم به سبب وجود حوزه علميه، به عنوان پايگاه روحانيت شيعه محسوب مىشود. از اين رو طلاب و فضلاى علوم دينى در طول دوران انقلاب و همچنين در جريانات كردستان و جنگ تحميلى، براى مبارزه با توطئههاى خارجى و داخلى، حضورى چشمگير داشتند و بهترين و برندهترين سلاح براى كوبيدن دشمن و نابودى ضد انقلاب به دست استوارترين عالمان و پاكترين جوانان به كار برده شد.
در جريان جنگ تحميلى عراق عليه ايران، طلاب جوان، همراه و همدوش ديگر قشرهاى ملت مقابل دشمن ايستادند و مقاومتهاى دليرانهاى از خود نشان دادند.
اعزام روحانيون از طريق ارگانهاى متعدد سپاه، ارتش، دفتر تبليغات اسلامى، سازمان تبليغات اسلامى و گردان ويژه امام جعفر صادق عليهالسلام (بعد از جنگ به تيپ 83 امام جعفر صادق عليهالسلام تغيير سازمان يافت) و بسيج روحانيون مستقر در مدرسه فيضيه صورت مىگرفت.
شهادت بالغ بر 2500 نفر از طلاب جوان حوزههاى علميه، گواه صادقى بر حضور چشمگير اين قشر از جامعه در جبهههاى جنگ حق عليه باطل بوده است. اين در حالى است كه تعداد كل طلاب حوزههاى علميه در طول جنگ تحميلى بيشتر از 20 هزار نفر نبوده است.
4ـ4ـ تأثيرات جنگ بر استان
سابقه مبارزاتى مردم اين استان در دوران ستمشاهى و حمايتهاى بىدريغ آنان از آرمانهاى انقلاب و حضور عاشقانه در جبههها، خشم و نفرت دشمنان اسلام و انقلاب را برانگيخت و آنان را به اعمال جنون آميز و رقت انگيز واداشت.
دشمن بعثى كه قبل از آن با شكستن ديوار صوتى با هواپيماهاى جنگى خود اقدام مىكرد، با بهانه اين كه مرقد مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام در قم نيست، براى اولين بار در تجاوز به حريم هوايى قم، اقدام به بمباران يكى از مناطق شلوغ شهر (سه راه بازار) نمود كه در اين تجاوز هوايى چند نفر شهيد و چندين تن مجروح گرديدند.
از آن زمان به بعد بارها و بارها اين شهر مظلوم، آماج حملات هوايى و موشكباران دشمن قرار گرفت كه بر اثر اين حملات بالغ بر 287 نفر از مردم بىدفاع شهيد و تعداد زيادى نيز مجروح گرديدند و علاوه بر خانههاى مسكونى، بسيارى از مساجد، بيمارستانها، بانكها از جمله بانك سپه (شعبه بازار)، مدارس و مراكز ديگر مورد هجوم دشمن قرار گرفت و به كلى ويران گرديد.
مشاركت سياسى
مردم استان قم همچون ساير مردم ايران اسلامى از آغاز مبارزات انقلابى حضرت امام خمينى حضورى وصف نشدنى در صحنههاى مبارزه و سياست داشتهاند.
در دوران مبارزه حضرت امام عده زيادى از مردم اين خطه از سرزمين ايران اسلامى شهيد، دستگير و يا زندانى شدهاند.
پس از پيروزى انقلاب نيز مردم استان در 8 سال دفاع مقدس در جبهههاى حق عليه باطل نيز حضورى چشمگير داشتهاند و شهداى زيادى را تقديم انقلاب و اسلام نمودند.
در راهپيمايىها و تظاهراتهاى مختلف همچنين در انتخابات مردم اين سرزمين حضورى فعال داشتهاند. نگاهى به انتخابات ادوار مختلف مجلس شوراى اسلامى مشاركت گسترده مردم اين استان را نشان مىدهد.
در انتخابات اولين دوره مجلس شوراى اسلامى 5/62 درصد واجدين شرايط در پاى صندوقهاى رأى حاضر شدهاند و با راى خود نقش خود را در اداره كشور اسلامى ايفا نمودهاند. در اين دوره 156049 رأى به صندوق ريخته شده است.
در دومين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى 1/70 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نمودهاند.
تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل 2/21 درصد افزايش يافته است.
در سومين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى مشاركت مردمى كاهش يافته است. در اين دوره ميزان مشاركت مردم به 5/53 درصد رسيده است. تعداد كل آراء نسبت به دوره قبل حدود 4/9 درصد كاهش يافته است.
در چهارمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى نيز شاهد كاهش ميزان مشاركت سياسى مردم استان هستيم. در اين دوره 8/50 درصد واجدين شرايط در پاى صندوقهاى رأى حاضر شدهاند. تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل حدود 8/10 درصد افزايش يافته است.
در پنجمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى مشاركت مردمى افزايش يافته و تقريبا با مشاركت در مجلس اول برابرى نمود.
در اين دوره 5/63 درصد واجدين شرايط در پاى صندوقهاى راى حاضر شدهاند كه ميزان مشاركت نسبت به دوره قبل 7/12 درصد افزايش يافته است. تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل حدود 50 درصد افزايش يافته است.
در ششمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى نيز شاهد كاهش 8 درصد مشاركت مردم هستيم. در اين دوره 2/55 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت كردهاند. تعداد كل آراء نسبت به دوره قبل حدود 3/4 درصد افزايش يافته است.
ميزان مشاركت مردم قم در انتخابات ادوار مختلف مجلس شوراى اسلامى
دورهواجدين شرايطتعداد آراءدرصد
اول2497771560495/62
دوم3028002147641/70
سوم3635021944965/53
چهارم4245352154908/50
پنجم5083723231005/63
ششم6111963370782/55
در انتخابات رياست جمهورى نيز مردم اين استان حضورى گسترده داشتهاند. با توجه به اينكه تا سال 1374 اين استان، جزيى از استان تهران و مركزى محسوب مىشده است، دسترسى به آراء دورههاى اول تا ششم انتخابات رياست جمهورى تقريبا مقدور نيست.
در هفتمين دوره انتخابات رياست جمهورى مشاركت مردم اين استان ستودنى است. در اين دوره 5/88 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نمودهاند. تعداد 424231 راى در اين دوره به صندوق ريخته شده است.
در هشتمين دوره انتخابات رياست جمهورى ميزان مشاركت مردم نسبت به دوره قبل حدود 5/11 درصد كاهش يافته است. در اين دوره 99/76 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نمودهاند. تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل حدود 9/0 درصد افزايش يافته است.
در ذيل به نمايندگان استان در مجلس شوراى اسلامى در ادوار مختلف اشاره مىشود.
ـ دوره اول
اولين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1359 گشايش يافت و افراد زير به عنوان نمايندگان مردم به مجلس راه يافتند: حجتالاسلام و المسلمين محمد صادق صادقى گيوى (خلخالى).
آيتالله محمد يزدى.
اولين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد 1363 پايان پذيرفت.
ـ دوره دوم
دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1363 آغاز شد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:
حجتاسلام و المسلمين محمد صادق صادقى گيوى (خلخالى).
آيتالله احمد بيگدلى آذرى (آذرى قمى).
دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ پنجم خرداد 1367 پايان يافت.
ـ دوره سوم
سومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1367 آغاز شد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:
حجتاسلام و المسلمين محمد صادق صادقى گيوى (خلخالى).
حجتاسلام و المسلمين محمد على شرعى.
دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد 1371 پايان يافت.
ـ دوره چهارم
چهارمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد 1371 آغاز شد و منتخبين استان بدين قرار به مجلس راه يافتند:
حجتاسلام و المسلمين محمدعلى شرعى.
حجتاسلام و المسلمين حسين ايرانى.
اين دوره از مجلس در تاريخ ششم خردادماه 1375 پايان يافت.
ـ دوره پنجم
پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ دوازدهم خردادماه 1375 گشايش يافت و نمايندگان مردم استان بدين قرار به مجلس راه يافتند:
حجتاسلام و المسلمين سيدطه هاشمى.
حجتاسلام و المسلمين حسين ايرانى.
پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ ششم خردادماه 1379 پايان يافت.
ـ دوره ششم
دوره ششم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد ماه 1379 آغاز به كار كرد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:
حجتاسلام و المسلمين سيد محمد ميرمحمدى.
حجتاسلام و المسلمين سيد على يثربى.
آقاى محمد رضا اسماعيلى.
ـ دوره هفتم
نمايندگان فعلى استان (دوره هفتم مجلس شوراى اسلامى):
رضا آشتيانى عراقى.
على بنايى.
سيد محمد مير محمدى.