دوره پهلوی دوم در استان کرمانشاه
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | 1ـ نهضت ملى نفت | ||
+ | به دنبال جريانات نهضت ملى نفت با انتشار خبر استعفاى مصدق در جرائد، مردم استان كرمانشاه مانند ساير مردم ايران، مردم كرمانشاه، بازار و مغازهها را بستند و تظاهرات وسيعى را شروع كردند كه بلافاصله حكومت نظامى اعلام شد و زد و خورد آغاز گرديد. | ||
− | + | به دنبال مقاومت قوام، عدهاى كفن پوش به حمايت از دكتر مصدق، از كرمانشاه و همدان به سوى تهران حركت كردند و در روز 29 تير 1331 ه .ش به كاروانسرا سنگى در هيجده كيلومترى تهران رسيدند. براى مقابله با اين عده، چندين كاميون ژاندارم اعزام شده بودند. ژاندارمها عدهاى از آنان را مضروب و مجروح كرده و مانع از ادامه مسافرتشان شدند و آنها را به مدت طولانى گرسنه و تشنه توقيف كردند. | |
− | + | از روزى كه دكتر مصدق استعفا نمود تا روز دوشنبه 30/4/1331 مردم رشيد كرمانشاه با اعتصاب عمومى و تعطيل دكاكين و دست كشيدن از كار و كسب خويش نشان دادند كه بيش از اين تاب تحمل حكومت ستمگر را ندارند. ولى اين قيام و تعطيل عمومى در طى اين چند روز در نهايت و كمال سلامت سپرى شد و اتفاق مهمى نيفتاد. | |
− | + | ولى در روز دوشنبه وضع شهر بر خلاف هر روز به طور عادى نبود. شهربانى و ارتش در تعقيب اعلاميه دولت به تقويت مأمورين انتظامى افزودند، عده بيشمارى ژاندارم و سرباز در كاميونها در سبزه ميدان مقابل شهربانى متمركز بود كه امر و نهى زيادى مىنمودند و به مردم اجازه نمىدادند كه دور هم جمع شوند و مرتب فرمان تفرقه داده مىشد. اين جريان همچنان ادامه داشت تا ساعت چهار بعدازظهر روز دوشنبه خونين.! | |
+ | |||
+ | از بعدازظهر عده دژبان تحت فرماندهى سرگرد رضائى رو به افزايش گذارد و تقريبا مقابل سبزه ميدان عبور مقدور نبود و رفتار سربازان و فرمانده آنها بر عكس هميشه، زننده و ناهنجار بود. | ||
+ | |||
+ | ساعت پنج و نيم بعدازظهر بود كه سيل جمعيت سرتاسر خيابان پهلوى را گرفته بود و اين جمعيت كه در اطراف تلگراف خانه بودند مرتب شعار مىدادند و سخنرانى مىكردند. | ||
+ | |||
+ | ناطقى به وسيله مردم روى دست بلند شده و به سخنرانى مشغول بود كه مورد اهانت سرباز و گروهبانى واقع شد و او را به سختى پايين كشيدند و به وسيله پليس به زندان بردند. تقريبا تا اين ساعت بيش از شصت نفر را پليس دستگير و به زندان تحويل داده بود. | ||
+ | |||
+ | اين پيش آمد موجب خشم مردم گرديد، و عدهاى به حال اجتماع و اعتراض به طرف سبزه ميدان عازم شدند و قصد داشتند كه از شهربانى علت دستگيرى ناطق را جويا شوند و از توقيف آن عده شصت نفرى با خبر گردند. | ||
+ | |||
+ | هنوز مردم از مقابل بازار نگذشته و به نزديك شهربانى نرسيده بودند كه شخصى به نام علىآقا زرين راديوساز در وسط جمعيت دويد و با فرياد و شادى خبر استعفاى قوام را به تظاهر كنندگان داد. | ||
+ | |||
+ | شنيدن خبر استعفاى قوام چنان ولولهاى در ميان جمعيت افكند و چنان ابراز احساساتى در مردم پيدا شد كه كمتر نظيرش ممكن است. مردم به طرف شهربانى روانه شدند كه با وسائلى كه مقدور باشد آن عدهاى كه توقيف بودند خلاص كنند و مژده سقوط حكومت قوام را به اطلاع آنها برسانند. | ||
+ | |||
+ | مأمورين انتظامى كه از همه جا بىخبر در كاميونها به حال آماده باش نشسته بودند وقتى اينگونه احساسات را از مردم مشاهده مىكنند به تصور اينكه اين جماعت براى حمله و هجوم به سربازان به اين گونه جنبش دست زدهاند از داخل كاميون طبق دستور سرگرد رضائى، فرمانده دژبان، مردم را هدف گلولههاى جانگداز قرار دادند. غوغايى بر پا شد عدهاى از مردم بر روى زمين مىافتادند و تعدادى كه از ترس جان خود فرار مىكردند آنها را لگدكوب مىنمودند. | ||
+ | |||
+ | آنقدر از طرف سربازان تير به زمين و هوا باريد كه تابلو روزنامه «آژير غرب» كه در ضلع سبزه ميدان به ديوار نصب بود سوراخ سوراخ مانند لانه زنبور، از جنايت آن روز شوم به يادگار باقى ماند. | ||
+ | پس از اينكه مردم متفرق شدند و اين قتل عام خاتمه يافت سرگرد رضائى كه به اشتباه و خبط خود پى برده بود تدبيرى اتخاذ مىكند و فورا خود و سرگروهبان سجادى كه قاتل بىرحم چندين نفر در آن روز بود و عدهاى سرباز در وسط خيابان به راه افتاده و با قنداق تفنگ قسمت اعظم درب مغازههاى خيابان پهلوى را مىشكنند و بعد مىفرستند صاحبان مغازهها را مىآورند كه بيائيد مواظب اموالتان باشيد. | ||
+ | |||
+ | سرگرد رضائى از آن جهت مرتكب اين عمل گرديد كه جرم خود را با جرم بالاترى محو سازد و دفع فاسد با افسد كند! او مىخواست علت تيراندازى را اين طور وانمود كند كه چون عدهاى قصد تجاوز و غارت اموال مردم را داشتند به طرف آنها شليك كردهاند!!! | ||
+ | از مرداد 1331 تا مرداد 1332 حكومت دكتر مصدق روز به روز ضعيفتر و نفوذ حزب توده در استانها گستردهتر مىشد و علىرغم جان فشانى تمامى مردم و تظاهرات 30 تير 1332 در تهران و ساير استانها از جمله استان كرمانشاه، ثمرى بر آن مترتب نشد. | ||
+ | |||
+ | در مردادماه همان سال در باره پيشنهاد دكتر مصدق داير بر انحلال مجلس شوراى ملى، از سوى دولت رفراندوم برگزار شد كه نتيجهاى به دنبال نداشت. | ||
+ | در اين روزها در استان كرمانشاه زد و خوردهاى خونين درگرفت و در نهايت در جريان كودتاى 28 مرداد حكومت دكتر مصدق سقوط كرد. | ||
− | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:دوره پهلوی دوم]] | [[رده:دوره پهلوی دوم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۲۹
1ـ نهضت ملى نفت
به دنبال جريانات نهضت ملى نفت با انتشار خبر استعفاى مصدق در جرائد، مردم استان كرمانشاه مانند ساير مردم ايران، مردم كرمانشاه، بازار و مغازهها را بستند و تظاهرات وسيعى را شروع كردند كه بلافاصله حكومت نظامى اعلام شد و زد و خورد آغاز گرديد.
به دنبال مقاومت قوام، عدهاى كفن پوش به حمايت از دكتر مصدق، از كرمانشاه و همدان به سوى تهران حركت كردند و در روز 29 تير 1331 ه .ش به كاروانسرا سنگى در هيجده كيلومترى تهران رسيدند. براى مقابله با اين عده، چندين كاميون ژاندارم اعزام شده بودند. ژاندارمها عدهاى از آنان را مضروب و مجروح كرده و مانع از ادامه مسافرتشان شدند و آنها را به مدت طولانى گرسنه و تشنه توقيف كردند.
از روزى كه دكتر مصدق استعفا نمود تا روز دوشنبه 30/4/1331 مردم رشيد كرمانشاه با اعتصاب عمومى و تعطيل دكاكين و دست كشيدن از كار و كسب خويش نشان دادند كه بيش از اين تاب تحمل حكومت ستمگر را ندارند. ولى اين قيام و تعطيل عمومى در طى اين چند روز در نهايت و كمال سلامت سپرى شد و اتفاق مهمى نيفتاد.
ولى در روز دوشنبه وضع شهر بر خلاف هر روز به طور عادى نبود. شهربانى و ارتش در تعقيب اعلاميه دولت به تقويت مأمورين انتظامى افزودند، عده بيشمارى ژاندارم و سرباز در كاميونها در سبزه ميدان مقابل شهربانى متمركز بود كه امر و نهى زيادى مىنمودند و به مردم اجازه نمىدادند كه دور هم جمع شوند و مرتب فرمان تفرقه داده مىشد. اين جريان همچنان ادامه داشت تا ساعت چهار بعدازظهر روز دوشنبه خونين.!
از بعدازظهر عده دژبان تحت فرماندهى سرگرد رضائى رو به افزايش گذارد و تقريبا مقابل سبزه ميدان عبور مقدور نبود و رفتار سربازان و فرمانده آنها بر عكس هميشه، زننده و ناهنجار بود.
ساعت پنج و نيم بعدازظهر بود كه سيل جمعيت سرتاسر خيابان پهلوى را گرفته بود و اين جمعيت كه در اطراف تلگراف خانه بودند مرتب شعار مىدادند و سخنرانى مىكردند.
ناطقى به وسيله مردم روى دست بلند شده و به سخنرانى مشغول بود كه مورد اهانت سرباز و گروهبانى واقع شد و او را به سختى پايين كشيدند و به وسيله پليس به زندان بردند. تقريبا تا اين ساعت بيش از شصت نفر را پليس دستگير و به زندان تحويل داده بود.
اين پيش آمد موجب خشم مردم گرديد، و عدهاى به حال اجتماع و اعتراض به طرف سبزه ميدان عازم شدند و قصد داشتند كه از شهربانى علت دستگيرى ناطق را جويا شوند و از توقيف آن عده شصت نفرى با خبر گردند.
هنوز مردم از مقابل بازار نگذشته و به نزديك شهربانى نرسيده بودند كه شخصى به نام علىآقا زرين راديوساز در وسط جمعيت دويد و با فرياد و شادى خبر استعفاى قوام را به تظاهر كنندگان داد.
شنيدن خبر استعفاى قوام چنان ولولهاى در ميان جمعيت افكند و چنان ابراز احساساتى در مردم پيدا شد كه كمتر نظيرش ممكن است. مردم به طرف شهربانى روانه شدند كه با وسائلى كه مقدور باشد آن عدهاى كه توقيف بودند خلاص كنند و مژده سقوط حكومت قوام را به اطلاع آنها برسانند.
مأمورين انتظامى كه از همه جا بىخبر در كاميونها به حال آماده باش نشسته بودند وقتى اينگونه احساسات را از مردم مشاهده مىكنند به تصور اينكه اين جماعت براى حمله و هجوم به سربازان به اين گونه جنبش دست زدهاند از داخل كاميون طبق دستور سرگرد رضائى، فرمانده دژبان، مردم را هدف گلولههاى جانگداز قرار دادند. غوغايى بر پا شد عدهاى از مردم بر روى زمين مىافتادند و تعدادى كه از ترس جان خود فرار مىكردند آنها را لگدكوب مىنمودند.
آنقدر از طرف سربازان تير به زمين و هوا باريد كه تابلو روزنامه «آژير غرب» كه در ضلع سبزه ميدان به ديوار نصب بود سوراخ سوراخ مانند لانه زنبور، از جنايت آن روز شوم به يادگار باقى ماند. پس از اينكه مردم متفرق شدند و اين قتل عام خاتمه يافت سرگرد رضائى كه به اشتباه و خبط خود پى برده بود تدبيرى اتخاذ مىكند و فورا خود و سرگروهبان سجادى كه قاتل بىرحم چندين نفر در آن روز بود و عدهاى سرباز در وسط خيابان به راه افتاده و با قنداق تفنگ قسمت اعظم درب مغازههاى خيابان پهلوى را مىشكنند و بعد مىفرستند صاحبان مغازهها را مىآورند كه بيائيد مواظب اموالتان باشيد.
سرگرد رضائى از آن جهت مرتكب اين عمل گرديد كه جرم خود را با جرم بالاترى محو سازد و دفع فاسد با افسد كند! او مىخواست علت تيراندازى را اين طور وانمود كند كه چون عدهاى قصد تجاوز و غارت اموال مردم را داشتند به طرف آنها شليك كردهاند!!! از مرداد 1331 تا مرداد 1332 حكومت دكتر مصدق روز به روز ضعيفتر و نفوذ حزب توده در استانها گستردهتر مىشد و علىرغم جان فشانى تمامى مردم و تظاهرات 30 تير 1332 در تهران و ساير استانها از جمله استان كرمانشاه، ثمرى بر آن مترتب نشد.
در مردادماه همان سال در باره پيشنهاد دكتر مصدق داير بر انحلال مجلس شوراى ملى، از سوى دولت رفراندوم برگزار شد كه نتيجهاى به دنبال نداشت. در اين روزها در استان كرمانشاه زد و خوردهاى خونين درگرفت و در نهايت در جريان كودتاى 28 مرداد حكومت دكتر مصدق سقوط كرد.