ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

پیشینه مذهبی استان فارس

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
جز (۱ نسخه)
 
سطر ۱: سطر ۱:
  
 +
پيشينه مذهبى
 +
 +
قبل از ظهور زرتشت، ايرانيان نوعى عقايد چند خدايى يا تعداد الهه داشتند و در عين حال به ايزد ايزدان نيز توجه داشتند.
 +
مهمترين الهه و بت دوران قبل از زرتشت ايرانيان «اَگنى» يا «الهه آتش» و «ايندرا» يا «الهه طبيعت و رعد و برق» و «ميترا» يا «الهه نور و خورشيد» و «وارونا» يا «الهه آسمان» و «آناهيتا» يا «الهه آب» بودند.
 +
 +
قبل از زرتشت، ايرانيان آتش را به عنوان تجلى الهه اگنى ستايش مى‏كردند و فروزندگان آتش را كه به منزله روحانيون بودند «آذربانان» يا «اتربانان» مى‏خواندند.
 +
 +
همچنين خورشيد و ماه و اجرام سماوى و ستارگان و چشمه‏ها و مظاهر ديگر طبيعت را ستايش مى‏نمودند.
 +
 +
آريايى‏هاى اوليه اقوامى ميترا پرست بوده‏اند. خورشيد مراد پرستش همه اقوام آريايى بوده است. آريايى‏ها عناصر طبيعى را ستايش مى‏كردند و در ادوار نخستين همه نيا پرست بوده‏اند كه دنباله مذهب توتم پرستى است. آتش و اجاق خانوادگى هم كه توسط پسر ارشد و به نيابت از نياى خانواده يا عشيره نگهدارى مى‏شده مورد ستايش بوده است. نيايش اجاق خانوادگى با مذهب نيا پرستى ارتباط مستقيم داشته است و ستايش آتش نيز از همين مذهب سرچشمه گرفته است.
 +
 +
در آئين ايران پيش از عصر اوستايى، ميترا يكى از بزرگترين خدايان بوده است. ميترا پرستى در ايران در كنار دين زرتشت قرار داشته است.
 +
 +
از دوره هخامنشيان تا پايان حكومت ساسانيان مردم ايران داراى مذهب زرتشتى بوده‏اند. گرايشات مذهبى در دوره ساسانيان بيش از ساير دوره‏ها بوده است. در واقع حكومت ساسانيان بر اساس مذهب زرتشت بوده است و روحانيون در جايگاه بالايى از سلسله مراتب اجتماعى قرار داشته‏اند.
 +
 +
روحانيون دوره ساسانى را مغ مى‏ناميدند. مغ‏ها علاوه بر رياست دينى، قضاوت را نيز بر عهده داشتند و قضاة را از ميان آنها انتخاب مى‏كردند. در واقع پس از نجبا گروه روحانيون يا مغ‏ها قرار داشتند.
 +
 +
طوايف ايرانى قديم در بت پرستى و عقايد ديگر بسر مى‏بردند كه زرتشت پيامبر بين قرن ششم و يازدهم قبل از ميلاد مسيح مبعوث شد و داريوش اول هخامنشى نيز مانند بسيارى از مردم به آئين او گرويد.
 +
 +
كمتر از يك قرن اين دين از يكتا پرستى و توحيد خارج و به دوگانه پرستى و چند خدايى تغيير مسير داد. اكثر زرتشتيان به متابعت از مغان و موبدان از مجراى يكتاپرستى منحرف شدند.
 +
 +
در مقابل اقليتى از زرتشتيان به نام زروانيست‏ها بودند كه در يكتاپرستى و توحيد باقى ماندند و اهورامزدا و اهريمن يا دو نيروى خير و شر جهان را منبعث از نيروى لا يزال «زروان اكارنا» مى‏دانستند.
 +
 +
در دوره سلوكيدها آئين بودايى در ايران نفوذ كرد. در دوره اشكانيان نيز دين بودايى در ايران گسترش يافته بود و حتى دانشمندان بودايى ايرانى خدمات ارزنده‏اى به دين بودا كرده‏اند و حتى به چين رفته و كتب بودايى را به چينى ترجمه نمودند.
 +
 +
تصوف خاص ايرانى و آراء و عقايد افراطى مانويت نيز الهاماتى مستقيم يا غيرمستقيم از آئين بودايى گرفته‏اند.
 +
 +
در زمان خلافت عمر، والى فارس شهرك بن مرزبان بود. همين كه خبر حمله اعراب را شنيد لشكرى فراهم نمود و به مقابله با آنان شتافت. سپاه عرب به فرماندهى حكم بن ابى العاص به سوى فارس حركت كرد. چند نوبت دو سپاه با هم درگير شدند و سرانجام شهرك كشته شد و استخر به دست مسلمين فتح گرديد.
 +
 +
پس از آن عثمان بن ابى العاص برادر حكم مأمور رفتن به فارس گرديد و ابو موسى اشعرى نيز كه حاكم بصره بود، به كمك عثمان شتافت و با لشكرى فراوان به كوره (شهر) شاپور و كازرون و جره و نوبنجان رفت و آن نواحى را تسخير نمود.
 +
 +
در سال 16 ه .ق عثمان ابن ابى العاص و ابو موسى اشعرى از اصطخر تا ارجان و نوبنجان را مسخر كردند و مردم اين نواحى تابع مسلمين شدند ولى ظاهرا در اين دوره هنوز به دين اسلام نگرويده بودند.
 +
 +
در دوره عثمان (خليفه سوم) نيز مردم اين نواحى عليه اعراب قيام كردند. خليفه عبدالله بن عباس را با سپاهى انبوه به فارس روانه كرد و در نبردى سخت عده زيادى از ايرانيان كشته شدند كه برخى از كتب تعداد كشته‏هاى استخر را در حدود چهل هزار مرد نوشته‏اند و پس از اين قتل عام و نبرد شهر استخر براى بار ديگر توسط اعراب فتح گرديد.
 +
 +
بدين ترتيب مردم اين سرزمين چاره‏اى جزء گردن نهادن به حكومت مسلمين نداشتند. در آغاز حمله اعراب به ايران، مردم نواحى پارس در برابر آنها مقاومت و ايستادگى نمودند و عثمان بن ابى العاص در سال 16 ه .ق به كوره بشاپور (شاپور خوره) رفت و شهرهاى كازرون، جرّه و نوبندگان و انبوران (ممسنى و... را كه از اعمال بشاپور بودند)، پس از جنگهاى سخت، سرانجام به صلح فتح نمود. پس از ابن ابى العاص، عثمان بن عفان به حكومت نواحى فارس گماشته شد.
 +
 +
در سال 24 ه .ق كه عمر از دنيا رفت، مردم شاپور خواست، كازرون، نوبندگان و ديگر اعمال سر به شورش گذاشتند و در بيشار عليه اعراب قيام نمودند و با لشكر اسلام به جنگ پرداختند و سرانجام چاره‏اى جز صلح با اعراب نداشتند و پس از صلح، خليفه مسلمين، عثمان، ولايت بصره را به ابوموسى اشعرى سپرد و به او فرمود كه به پارس برود.
 +
 +
مردم كازرون، جرّه، ولايت انبوران براى سومين بار پيمان صلح را شكستند و ابو موسى اشعرى و عثمان بن ابى العاص با هم رفتند و بشاپور را فتح نمودند.
 +
 +
در سال 26 ه .ق، عثمان بن عفان فردى به نام عبدالله عامر بن كريزر را والى گردانيد و ابو موسى اشعرى به فارس آمد و در سال 28 هجرى قصد استخر نمود  و پس از تصرف استخر و فيروز آباد، ساير نقاط فارس نيز ضميمه متصرفات مسلمين گرديد.
 +
 +
هر چند كه برخى از بخش‏هاى فارس در زمان خلافت عمر به تصرف مسلمين درآمد، اما تصرف كامل اين سرزمين تا عهد خلافت اميرالمؤمنين على عليه‏السلام و پس از سركوب آخرين شورش اهالى استخر توسط عبدالله بن عباس به طول انجاميد.
 +
 +
اين سرزمين تا ظهور آل بويه مستقيما توسط عاملان خليفه عباسى اداره مى‏شد. در اين دوره فقط مدت كوتاهى در اختيار صفاريان قرار داشت. بنابراين مذهب اهالى اين سرزمين نيز تابعى از تحولات مذهبى مركز خلافت بوده است و اكثرا پيرو مذهب اهل سنت بوده‏اند.
 +
استخرى در كتاب مسالك و ممالك در نيمه اول قرن چهارم ه .ق درباره مذهب مردم فارس مى‏گويد:
 +
 +
«... مردمان جهرم معتزله مى‏باشند. مردم سردسير شيراز، اصطخر و پسا مذهب سنت و جماعت دارند. بر مذهب اهل بغداد و فتواى به مذهب اصحاب حديث كنند و در پارس گبركان و ترسا آن و جهودان باشند و غلبه گبركان دارند و جهودان اندكى باشند و به هيچ ولايت چندان گبر نباشد كه در ولايت پارس كه دار ملك ايشان بوده است».
 +
 +
مقدسى مؤلف كتاب «احسن التقاسيم فى معرفة الاقاسيم» درباره مذهب مردم فارس پس از مرگ عضدالدوله مى‏گويد:
 +
 +
«رفتار همگانى بر مذهب اصحاب حديث است ولى پيروان بر حنيفه و شافعى نيز بسيارند. داوديان نيز مجلس‏هاى درس دارند و بر قضات و كارمندان تسلطى دارند».
 +
 +
مقدسى اشاره مى‏كند كه در اين فرمان صوفيان در شيراز پر آوازه بودند و علاوه بر پيروان اهل سنت و شيعيان، زرتشتيان نيز در شيراز بوده‏اند.
 +
 +
در نيمه دوم قرن چهارم اكثر مردم فارس پيرو مذهب معتزلى بودند. در اين زمان عده‏اى نيز شيعه بودند. ابن حوقل مذهب مردم فارس را در اين زمان، حشويه ذكر كرده است و آنها را در فتوا تابع اهل حديث مى‏داند. اصطلاح حشويه در اسلام لقبى طعن‏آميز بوده كه در مورد كسانى از اهل حديث كه آيات و اخبارى را كه متضمن معنى تشبيه و تجسم است معتبر و مقبول مى‏شمردند به كار مى‏رفته است.
 +
 +
در دوره سلجوقيان مذهب غالب در فارس، تسنن بوده است. تعداد شيعيان فارس در اين دوره بسيار اندك بوده است. در دوره سلغريان اكثر مردم فارس سنى شافعى بودند و تعداد اندكى نيز سنى حنفى و برخى نيز شيعه بوده‏اند.
 +
 +
در زمان مغولان نيز مردم اين استان تغيير مذهب نداده و حتى وقتى كه الجايتو امر كرد كه سپاهيان و اهل ايران به مذهب تشيع روى آوردند، در شيراز قاضى مجدالدين و عده زيادى از مردم حاضر به قبول دستور سلطان نگرديدند.
 +
 +
بنابراين در اين دوره نيز مردم اين سرزمين بر مذهب اهل سنت باقى بوده‏اند. در دوره صفويه مذهب رسمى ايران شيعه اعلام گرديد.
 +
در سال 906 ه .ق كه شاه اسماعيل صفوى تاج گذارى نمود فرمان داد كه مذهب رسمى ايران شيعه است و خطبا بايد خطبه را با نام ائمه اثنى عشر عليهم‏السلام آغاز نمايند. به دستور او سكه‏ها به جملات «لا اله الا الله، محمد رسول الله و على ولى الله» مزين گرديد. او دستور داد كه مؤذنان اشهد ان عليا ولى الله و حى على خير العمل را در اذان و اقامه ذكر نمايند.
 +
 +
به امر او تمام مردم بايد پيرو ائمه اطهار عليهم‏السلام باشند و عده‏اى از قزلباش‏هاى خود را مأمور كرد كه در كوى و برزن، در بازارها و معابر مدح ائمه و ذم مخالفين آنها را بنمايند. او دستور داد كه هر كس عملى بر خلاف دستورات او انجام دهد، گردنش را بزنند.
 +
در زمان او اگر در جايى مخالفين شيعه بودند و تسليم او نمى‏شدند، آنها را سخت مجازات مى‏كرد. در ابتدا (909 ه .ق) علماء كازرون سخت مخالف شيعه بودند و با دستورات شاه اسماعيل مخالفت مى‏ورزيدند.
 +
 +
شاه اسماعيل به آنجا رفت و آنان را به سختى مجازات نمود. سپس به شيراز رفت و حكام ساير شهرهاى فارس با هدايايى شايسته نزد شاه اسماعيل آمدند و پيروى خود را از اوامر شاه اسماعيل اعلام نمودند و شاه اسماعيل نيز هر ولايتى را به يكى از حكام سپرد.
 +
 +
بدين ترتيب در سراسر استان فارس حكومت شيعه بر سر كار آمد و مردمان استان نيز به تبع حكام به مذهب تشيع گرويدند.
 +
 +
پادشاهان و سلسله‏هاى حكومت بعد از صفويه نيز همگى شيعه بودند و در ترويج مذهب شيعه مى‏كوشيدند.
 +
 +
در حال حاضر اكثريت مردم استان پيرو مذهب شيعه مى‏باشند. در شهرستان لار عده زيادى پيرو اهل سنت سكونت دارند.
 +
 +
مهمترين شهرهاى سنى نشين لارستان عبارتند از: راوَز، خنج، صحراى باغ و كوره، بيدشهر، هارم و كاريان. مردم اين شهرها شافعى مذهب مى‏باشند.
 +
 +
بر اساس آخرين آمار در سال 1375 از جمعيت 3817036 نفرى اين استان 55/99 درصد مسلمان، 03/0 درصد زرتشتى، 01/0 درصد مسيحى و 10 درصد كليمى بوده‏اند. دين 32/0 درصد نيز اظهار نشده است.
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:پیشینه مذهبی]]
 
[[رده:پیشینه مذهبی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۱۷

پيشينه مذهبى

قبل از ظهور زرتشت، ايرانيان نوعى عقايد چند خدايى يا تعداد الهه داشتند و در عين حال به ايزد ايزدان نيز توجه داشتند. مهمترين الهه و بت دوران قبل از زرتشت ايرانيان «اَگنى» يا «الهه آتش» و «ايندرا» يا «الهه طبيعت و رعد و برق» و «ميترا» يا «الهه نور و خورشيد» و «وارونا» يا «الهه آسمان» و «آناهيتا» يا «الهه آب» بودند.

قبل از زرتشت، ايرانيان آتش را به عنوان تجلى الهه اگنى ستايش مى‏كردند و فروزندگان آتش را كه به منزله روحانيون بودند «آذربانان» يا «اتربانان» مى‏خواندند.

همچنين خورشيد و ماه و اجرام سماوى و ستارگان و چشمه‏ها و مظاهر ديگر طبيعت را ستايش مى‏نمودند.

آريايى‏هاى اوليه اقوامى ميترا پرست بوده‏اند. خورشيد مراد پرستش همه اقوام آريايى بوده است. آريايى‏ها عناصر طبيعى را ستايش مى‏كردند و در ادوار نخستين همه نيا پرست بوده‏اند كه دنباله مذهب توتم پرستى است. آتش و اجاق خانوادگى هم كه توسط پسر ارشد و به نيابت از نياى خانواده يا عشيره نگهدارى مى‏شده مورد ستايش بوده است. نيايش اجاق خانوادگى با مذهب نيا پرستى ارتباط مستقيم داشته است و ستايش آتش نيز از همين مذهب سرچشمه گرفته است.

در آئين ايران پيش از عصر اوستايى، ميترا يكى از بزرگترين خدايان بوده است. ميترا پرستى در ايران در كنار دين زرتشت قرار داشته است.

از دوره هخامنشيان تا پايان حكومت ساسانيان مردم ايران داراى مذهب زرتشتى بوده‏اند. گرايشات مذهبى در دوره ساسانيان بيش از ساير دوره‏ها بوده است. در واقع حكومت ساسانيان بر اساس مذهب زرتشت بوده است و روحانيون در جايگاه بالايى از سلسله مراتب اجتماعى قرار داشته‏اند.

روحانيون دوره ساسانى را مغ مى‏ناميدند. مغ‏ها علاوه بر رياست دينى، قضاوت را نيز بر عهده داشتند و قضاة را از ميان آنها انتخاب مى‏كردند. در واقع پس از نجبا گروه روحانيون يا مغ‏ها قرار داشتند.

طوايف ايرانى قديم در بت پرستى و عقايد ديگر بسر مى‏بردند كه زرتشت پيامبر بين قرن ششم و يازدهم قبل از ميلاد مسيح مبعوث شد و داريوش اول هخامنشى نيز مانند بسيارى از مردم به آئين او گرويد.

كمتر از يك قرن اين دين از يكتا پرستى و توحيد خارج و به دوگانه پرستى و چند خدايى تغيير مسير داد. اكثر زرتشتيان به متابعت از مغان و موبدان از مجراى يكتاپرستى منحرف شدند.

در مقابل اقليتى از زرتشتيان به نام زروانيست‏ها بودند كه در يكتاپرستى و توحيد باقى ماندند و اهورامزدا و اهريمن يا دو نيروى خير و شر جهان را منبعث از نيروى لا يزال «زروان اكارنا» مى‏دانستند.

در دوره سلوكيدها آئين بودايى در ايران نفوذ كرد. در دوره اشكانيان نيز دين بودايى در ايران گسترش يافته بود و حتى دانشمندان بودايى ايرانى خدمات ارزنده‏اى به دين بودا كرده‏اند و حتى به چين رفته و كتب بودايى را به چينى ترجمه نمودند.

تصوف خاص ايرانى و آراء و عقايد افراطى مانويت نيز الهاماتى مستقيم يا غيرمستقيم از آئين بودايى گرفته‏اند.

در زمان خلافت عمر، والى فارس شهرك بن مرزبان بود. همين كه خبر حمله اعراب را شنيد لشكرى فراهم نمود و به مقابله با آنان شتافت. سپاه عرب به فرماندهى حكم بن ابى العاص به سوى فارس حركت كرد. چند نوبت دو سپاه با هم درگير شدند و سرانجام شهرك كشته شد و استخر به دست مسلمين فتح گرديد.

پس از آن عثمان بن ابى العاص برادر حكم مأمور رفتن به فارس گرديد و ابو موسى اشعرى نيز كه حاكم بصره بود، به كمك عثمان شتافت و با لشكرى فراوان به كوره (شهر) شاپور و كازرون و جره و نوبنجان رفت و آن نواحى را تسخير نمود.

در سال 16 ه .ق عثمان ابن ابى العاص و ابو موسى اشعرى از اصطخر تا ارجان و نوبنجان را مسخر كردند و مردم اين نواحى تابع مسلمين شدند ولى ظاهرا در اين دوره هنوز به دين اسلام نگرويده بودند.

در دوره عثمان (خليفه سوم) نيز مردم اين نواحى عليه اعراب قيام كردند. خليفه عبدالله بن عباس را با سپاهى انبوه به فارس روانه كرد و در نبردى سخت عده زيادى از ايرانيان كشته شدند كه برخى از كتب تعداد كشته‏هاى استخر را در حدود چهل هزار مرد نوشته‏اند و پس از اين قتل عام و نبرد شهر استخر براى بار ديگر توسط اعراب فتح گرديد.

بدين ترتيب مردم اين سرزمين چاره‏اى جزء گردن نهادن به حكومت مسلمين نداشتند. در آغاز حمله اعراب به ايران، مردم نواحى پارس در برابر آنها مقاومت و ايستادگى نمودند و عثمان بن ابى العاص در سال 16 ه .ق به كوره بشاپور (شاپور خوره) رفت و شهرهاى كازرون، جرّه و نوبندگان و انبوران (ممسنى و... را كه از اعمال بشاپور بودند)، پس از جنگهاى سخت، سرانجام به صلح فتح نمود. پس از ابن ابى العاص، عثمان بن عفان به حكومت نواحى فارس گماشته شد.

در سال 24 ه .ق كه عمر از دنيا رفت، مردم شاپور خواست، كازرون، نوبندگان و ديگر اعمال سر به شورش گذاشتند و در بيشار عليه اعراب قيام نمودند و با لشكر اسلام به جنگ پرداختند و سرانجام چاره‏اى جز صلح با اعراب نداشتند و پس از صلح، خليفه مسلمين، عثمان، ولايت بصره را به ابوموسى اشعرى سپرد و به او فرمود كه به پارس برود.

مردم كازرون، جرّه، ولايت انبوران براى سومين بار پيمان صلح را شكستند و ابو موسى اشعرى و عثمان بن ابى العاص با هم رفتند و بشاپور را فتح نمودند.

در سال 26 ه .ق، عثمان بن عفان فردى به نام عبدالله عامر بن كريزر را والى گردانيد و ابو موسى اشعرى به فارس آمد و در سال 28 هجرى قصد استخر نمود و پس از تصرف استخر و فيروز آباد، ساير نقاط فارس نيز ضميمه متصرفات مسلمين گرديد.

هر چند كه برخى از بخش‏هاى فارس در زمان خلافت عمر به تصرف مسلمين درآمد، اما تصرف كامل اين سرزمين تا عهد خلافت اميرالمؤمنين على عليه‏السلام و پس از سركوب آخرين شورش اهالى استخر توسط عبدالله بن عباس به طول انجاميد.

اين سرزمين تا ظهور آل بويه مستقيما توسط عاملان خليفه عباسى اداره مى‏شد. در اين دوره فقط مدت كوتاهى در اختيار صفاريان قرار داشت. بنابراين مذهب اهالى اين سرزمين نيز تابعى از تحولات مذهبى مركز خلافت بوده است و اكثرا پيرو مذهب اهل سنت بوده‏اند. استخرى در كتاب مسالك و ممالك در نيمه اول قرن چهارم ه .ق درباره مذهب مردم فارس مى‏گويد:

«... مردمان جهرم معتزله مى‏باشند. مردم سردسير شيراز، اصطخر و پسا مذهب سنت و جماعت دارند. بر مذهب اهل بغداد و فتواى به مذهب اصحاب حديث كنند و در پارس گبركان و ترسا آن و جهودان باشند و غلبه گبركان دارند و جهودان اندكى باشند و به هيچ ولايت چندان گبر نباشد كه در ولايت پارس كه دار ملك ايشان بوده است».

مقدسى مؤلف كتاب «احسن التقاسيم فى معرفة الاقاسيم» درباره مذهب مردم فارس پس از مرگ عضدالدوله مى‏گويد:

«رفتار همگانى بر مذهب اصحاب حديث است ولى پيروان بر حنيفه و شافعى نيز بسيارند. داوديان نيز مجلس‏هاى درس دارند و بر قضات و كارمندان تسلطى دارند».

مقدسى اشاره مى‏كند كه در اين فرمان صوفيان در شيراز پر آوازه بودند و علاوه بر پيروان اهل سنت و شيعيان، زرتشتيان نيز در شيراز بوده‏اند.

در نيمه دوم قرن چهارم اكثر مردم فارس پيرو مذهب معتزلى بودند. در اين زمان عده‏اى نيز شيعه بودند. ابن حوقل مذهب مردم فارس را در اين زمان، حشويه ذكر كرده است و آنها را در فتوا تابع اهل حديث مى‏داند. اصطلاح حشويه در اسلام لقبى طعن‏آميز بوده كه در مورد كسانى از اهل حديث كه آيات و اخبارى را كه متضمن معنى تشبيه و تجسم است معتبر و مقبول مى‏شمردند به كار مى‏رفته است.

در دوره سلجوقيان مذهب غالب در فارس، تسنن بوده است. تعداد شيعيان فارس در اين دوره بسيار اندك بوده است. در دوره سلغريان اكثر مردم فارس سنى شافعى بودند و تعداد اندكى نيز سنى حنفى و برخى نيز شيعه بوده‏اند.

در زمان مغولان نيز مردم اين استان تغيير مذهب نداده و حتى وقتى كه الجايتو امر كرد كه سپاهيان و اهل ايران به مذهب تشيع روى آوردند، در شيراز قاضى مجدالدين و عده زيادى از مردم حاضر به قبول دستور سلطان نگرديدند.

بنابراين در اين دوره نيز مردم اين سرزمين بر مذهب اهل سنت باقى بوده‏اند. در دوره صفويه مذهب رسمى ايران شيعه اعلام گرديد. در سال 906 ه .ق كه شاه اسماعيل صفوى تاج گذارى نمود فرمان داد كه مذهب رسمى ايران شيعه است و خطبا بايد خطبه را با نام ائمه اثنى عشر عليهم‏السلام آغاز نمايند. به دستور او سكه‏ها به جملات «لا اله الا الله، محمد رسول الله و على ولى الله» مزين گرديد. او دستور داد كه مؤذنان اشهد ان عليا ولى الله و حى على خير العمل را در اذان و اقامه ذكر نمايند.

به امر او تمام مردم بايد پيرو ائمه اطهار عليهم‏السلام باشند و عده‏اى از قزلباش‏هاى خود را مأمور كرد كه در كوى و برزن، در بازارها و معابر مدح ائمه و ذم مخالفين آنها را بنمايند. او دستور داد كه هر كس عملى بر خلاف دستورات او انجام دهد، گردنش را بزنند. در زمان او اگر در جايى مخالفين شيعه بودند و تسليم او نمى‏شدند، آنها را سخت مجازات مى‏كرد. در ابتدا (909 ه .ق) علماء كازرون سخت مخالف شيعه بودند و با دستورات شاه اسماعيل مخالفت مى‏ورزيدند.

شاه اسماعيل به آنجا رفت و آنان را به سختى مجازات نمود. سپس به شيراز رفت و حكام ساير شهرهاى فارس با هدايايى شايسته نزد شاه اسماعيل آمدند و پيروى خود را از اوامر شاه اسماعيل اعلام نمودند و شاه اسماعيل نيز هر ولايتى را به يكى از حكام سپرد.

بدين ترتيب در سراسر استان فارس حكومت شيعه بر سر كار آمد و مردمان استان نيز به تبع حكام به مذهب تشيع گرويدند.

پادشاهان و سلسله‏هاى حكومت بعد از صفويه نيز همگى شيعه بودند و در ترويج مذهب شيعه مى‏كوشيدند.

در حال حاضر اكثريت مردم استان پيرو مذهب شيعه مى‏باشند. در شهرستان لار عده زيادى پيرو اهل سنت سكونت دارند.

مهمترين شهرهاى سنى نشين لارستان عبارتند از: راوَز، خنج، صحراى باغ و كوره، بيدشهر، هارم و كاريان. مردم اين شهرها شافعى مذهب مى‏باشند.

بر اساس آخرين آمار در سال 1375 از جمعيت 3817036 نفرى اين استان 55/99 درصد مسلمان، 03/0 درصد زرتشتى، 01/0 درصد مسيحى و 10 درصد كليمى بوده‏اند. دين 32/0 درصد نيز اظهار نشده است.


منابع