ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

نهضت مشروطه در استان زنجان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
جز (۱ نسخه)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 +
نهضت مشروطيت
 +
 +
انقلاب مشروطيت در زمان سلطنت مظفرالدين شاه آغاز گرديد. علل انقلاب و ريشه‏هاى آن تنها مربوط به دوره پادشاهى اين سلطان بى‏كفايت نبود، بلكه پنجاه سال حكومت استبداد ناصرالدين شاه، تعدى حكام و خرابى مملكت و ظلم و ستم قدرتمندان در اين دوره و دوره‏هاى سلطنت پادشاهان سلف تاب و توان تحمل را از مردم سلب كرده بود و نشانه‏هاى بسيارى از عصيان و نارضايى در جامعه آن روز مشاهده مى‏شد از سوى ديگر ناصرالدين شاه و شاهزادگان قاجار هر نوع حركت مردمى را به شدت سركوب مى‏كردند.
 +
 +
اعتراض يك پارچه ملت عليه قرارداد تنباكو و قتل ناصرالدين شاه توسط ميرزا رضاى كرمانى گوشه‏اى از نارضايى و خشم و عصيان مردم ستمديده و مظلوم را نشان داد.
 +
 +
آشنايى قشرهايى از توده‏ها، با فرهنگ و تمدن كشورهاى پيشرفته و افكار و انديشه‏هاى آزاديخواهى، زمينه را براى مبارزه با حكومت استبدادى فراهم ساخت. اقدامات غير قابل تحمل مسيو نوز بلژيكى رئيس كل گمركات و اعمال زشت و خشونت‏آميز عين الدوله صدر اعظم ايران و علاءالدوله حاكم تهران، مردم پايتخت و سپس بسيارى از استانها و شهرستانهاى ايران را براى قيام و اقدام عليه اين خلاف كاريها برانگيخت شور و هيجان مردم و شدت نارضايى چنان بود كه تمام نقشه‏هاى شيطانى و اقدامات خشونت بار هيئت حاكمه را درهم كوبيده و خنثى كرد.
 +
 +
به دنبال مهاجرت كبرى علما و مردم به قم و بسته شدن بازار و اعتراضات گسترده عاقبت مظفرالدين شاه فرمان مشروطيت را در روز چهاردهم مرداد 1285 ه .ش برابر با جمادى الاخر 1324 ه .ق امضاء كرد.
 +
 +
نظامنامه انتخابات مجلس شوراى ملى نيز در ماه بعد تنظيم و تصويب گرديد و در آخرين روزهاى شهريور ماه 1285 (رجب 1324) طبقات مختلف مردم در تهران ولايات مشغول انتخاب نمايندگان خود شدند.
 +
 +
با آغاز جنبش مشروطه خواهى در اين استان، عين الدوله چهارده تن از طلاب و علماى دستگير شده شامل شيخ احمد خراسانى، شيخ على اكبر اشتهاردى، شيخ بابا اشتهاردى، شيخ اسماعيل دشتى، حاجى ميرزا آقا همدانى، شيخ جعفر تنكابنى، سيد حسين قمى، سيد تقى قمى، شيخ على خمامى، سيد عزيزالله قمى، سيد على قمى، شيخ ابوطالب قمى، يدالله قمى، شيخ عبدالحسين همدانى را با پانصد سوار در حالى كه هر هفت نفر را به يك زنجير بسته بودند از تهران و از زنجان روانه اردبيل كرد كه با رسيدن آنان به زنجان، بازار به حال تعطيل در آمد و تحت فشار عمومى عين الدوله مجبور شد آنان را آزاد نمايد.
 +
 +
با اعلام مشروطه، علما خواهان حكومت مشروعه شدند و ضمن اينكه مشروطه را جزئى از برنامه‏هاى انگليس روس مى‏دانسته، به مقابله با مشروطه و مشروطه خواهان پرداختند.
 +
 +
از جمله اين علما و روحانيون شيخ فضل الله نورى، حاجى ميرزا حسن مجتهد تبريزى و حاجى خمامى بودند كه با هم متحد شدند و بسيارى از روحانيون ديگر از جمله شيخ محمد آملى، حاج ميرزا لطف الله و شيخ عبدالنبى را نيز با خود همراه نمودند و بدين سان مخالفت با مشروطه خواهان را سازمان دهى نمودند.
 +
 +
در زنجان حجت‏الاسلام ملاقربان على زنجانى از علما و مجتهدين معروف زنجان با مشروطه خواهان مخالف بود و ضمنا هرگز استبداد را نيز نمى‏پذيرفت.
 +
 +
او خواهان تشكيل حكومت اسلامى بود. مخالفتهاى او با مشروطيت موجب شد كه مشروطه خواهى در زنجان ريشه نداوند.
 +
 +
در آغاز حركت مشروطه و مخالفت علماء، مردم شهرهاى مختلف نيز به حمايت از روحانيت پرداختند. در زنجان مظفرالدوله به همراه نيروهاى خود به حمايت از مشروطه خواهان قيام نمود و از مدافعين ملاقربانعلى زنجان بود.
 +
 +
اما بعدها زنجان را ترك كرد و به تهران رفت و در آنجا ساكن شد و در قيامهاى بعدى زنجان نقشى نداشته است.
 +
 +
تا زمان به توپ بستن مجلس توسط محمد على شاه حادثه‏اى در زنجان پيرامون نهضت مشروطيت رخ نداده است. حوادث عمده اين استان پس از به توپ بستن مجلس و به اوج رسيدن اختلافات مشروطه خواهان و مستبدين رخ نموده است. به گونه‏اى كه اين اختلافات سبب شده كه بسيارى از نويسندگان نيز افرادى چون ملاقربان على را نيز جزء مستبدين بشمارند و از او به عنوان حامى استبداد و محمد على شاه ياد نمايند.
 +
 +
بهرحال در زمان حكومت سعدالسلطنه در زنجان، در اين استان حادثه‏اى رخ داد كه بدين شرح مى‏باشد.
 +
 +
در يكى از روزها (سوم تيرماه) يكى از مأمورين حكومتى فردى به نام شيخ عبدالله را گرفته بود و مى‏خواست به اداره حكمرانى ببرد. او از دست مأمور دولتى فرار كرده و به خانه ملاقربانعلى پناهنده مى‏شود. برخى از حاميان ملاقربانعلى از موضوع آگاه شده و مأمور دولتى را مورد ضرب و جرح قرار مى‏دادند. اين اقدام سبب گرديد به دستور حاكم زنجان (سعد السلطنه) كه از مخالفين ملاقربان على بود، يكى از حاميان ملاقربان على (معروف به حجت‏الاسلام) را گرفته و او را تازيانه بزنند.
 +
 +
پس از آن حجت‏الاسلام وارد ميدان مى‏گردد و رهبرى مخالفين را عهده دار مى‏شود و مى‏گويد فردا بايد حكومت تبعيد شود. اين كلام حجت‏الاسلام سراسر زنجان را ملتهب مى‏سازد و مردم از آباديهاى دور و نزديك خود را مسلح به زنجان مى‏رسانند و با ورود اين نيروها كه قريب ششصد نفر بودند، بازار زنجان تعطيل مى‏گردد. سپس نيروها به امر و اشاره حجت‏الاسلام به ميدان توپخانه مى‏روند و جلو دارالحكومه صف آرايى مى‏نمايند. نيروهاى دولتى نيز داخل دارالحكومه آماده مى‏شوند.
 +
 +
بالاخره درگيرى بين طرفين آغاز مى‏شود و سرانجام مردم سراى حكومتى را متصرف مى‏شوند و سعد السلطنه را با چند زخم عميق از زنجان بيرون مى‏كنند و او به سلطانيه رفته و در آنجا در اثر جراحات وارده از دنيا مى‏رود.
 +
 +
با بيرون رفتن سعد السلطنه، زنجان در اختيار ملاقربان على زنجان بود و مخالفتهاى او با مشروطه سبب گرديد كه تا مدتها از حركت و نهضت مشروطه در اين استان خبرى نباشد. تا اينكه در سال 1327 طرفداران مشروطيت بر آن شدند كه نهضت مشروطه را در زنجان نيز رواج دهند و آنان را هم به صف خود ملحق نمايند.
 +
 +
از اين رو دو تن از مشروطه خواهان به نامهاى عظيم زاده اردبيلى و على اكبر خان زنجانى از سوى پيرم ارمنى و محمد ولى خان سپهدار تنكابنى براى تبليغ وارد زنجان شدند  و در اين هنگام بهرام ميرزا حاكم زنجان بود كه مخالف مشروطه خواهان و حامى استبداد بود. براى سركوبى او عظيم‏زاده از مردم خواست كه از مجلس شوراى ملى دادخواهى نمايند و مردم نيز به دستور او عمل كرده و بهرام ميرزا بدين وسيله از زنجان به تهران رفت و مشروطه خواهان بدين وسيله يك مانعى را براى تبليغ خود از ميان برداشتند.
 +
 +
مبلغين مساجد را محل مناسبى براى تبليغ يافته و در آنجا به تبليغ مشروطيت پرداختند و در وصف خوبيهاى آن سخنرانى‏ها نمودند.
 +
 +
تبليغات آنها كم‏كم جو شهر را دگرگون نمود و مباحث سياسى و مشروطه خواهى در بين مردم و خانواده‏ها گسترش پيدا كرد و همگان آماده قيام و درگيرى بودند.
 +
 +
در اين شرايط ملاقربان على قدم به ميدان نهاد و با پيام خود از مبلغين مشروطه خواه خواست كه زنجان را ترك نمايند. اين دو تن به پيام اعتنايى نكرده و به دارالحكومه رفتند و در آنجا سنگر بندى نمودند.
 +
 +
ملاقربان على كه واقعا خواستار خروج آنها از شهر بود به نيروى مردمى متوسل شد و با يك پيام از مردم خواست كه آنها را از شهر خارج نمايند. مردم به پيام حجت‏الاسلام لبيك گفته و به سوى دارالحكومه رفتند و ضمن درگيرى با نيروهاى حكومتى اين دو مبلغ را به قتل رساندند. در اين درگيرى 26 نفر از طرفين كشته شد.
 +
 +
بيش از پانزده روز از اين واقعه نگذشته بود كه تهران توسط مجاهدين بختيارى فتح گرديد و محمد على شاه از سلطنت خلع شد و قواى مشروطه خواهان قدرت را به دست گرفتند.
 +
 +
روز دوم ذى القعده 1327 ه .ق حكومت مشروطه تصميم گرفت قوايى را به سر كردگى سه تن از سرداران مشروطه به نامهاى سردار معتضد، سردار بهادر بختيارى و يفرم خان ارمنى به اردبيل روانه كند و مسير آنها را از زنجان قرار دادند. هدف آنها از عبور از زنجان، سركوبى ملاقربان على بود.
 +
 +
بالاخره در ماه ذى القعده 1327 ه .ق سپاهى مركب از 500 سوار بختيارى و 200 نفر ارمنى وارد زنجان شدند. با ورود آنها ملاقربانعلى حكم جهاد را صادر نمودند. مردم به فتواى او بر ضد مشروطه قيام كرده و در مسجد سنگر گرفتند. بين طرفين درگيرى‏هاى خونينى رخ نمود و سرانجام مشروطه خواهان بر مردم زنجان غالب آمده و نيروهاى ملاقربان على متفرق شدند و برخى نيز كشته و زخمى يا اسير شدند.
 +
 +
ملا قربان على نيز به يكى از روستاهاى اطراف رفته بود توسط جهان شاه خان امير افشار شناسايى و دستگير و به پيرم خان ارمنى تحويل گرديد.
 +
 +
سپس او را عازم تهران نمودند. قبل از رسيدن به تهران، آخوند خراسانى از طريق تلگراف به مجاهدين پيام مى‏دهد كه ملاقربان على بايد محترم شمرده شود. لذا او را به عتبات عاليات تبعيد نمودند و او از سرنوشتى مشابه شيخ فضل الله نجات يافت.
 +
 +
بنابراين وقتى كه او به قزوين رسيده بود، راه همدان را برايش انتخاب كرده كه از آنجا به عتبات عاليات بروند و او را مجبور به اقامت در كاظمين نمودند.
 +
 +
در آنجا توسط حكومت عثمانى از رفتن به زيارت نجف، كربلا و سامراء منع شد و سرانجام در 29 ربيع الاول 1328 ه .ق در كاظمين دار فانى را وفاع گفت.
 +
 +
همزمان با دستگيرى ملا قربانعلى در زنجان، برخى نيز دستگير و به نظميه تهران، و تعدادى به دار آويخته شدند و برخى از اعيان نيز جريمه نقدى شدند.
 +
 +
پس از آن پيرم خان ارمنى، ايلدرم خان را به رياست نظميه زنجان منصوب نمود و خود روانه اردبيل گرديد.
  
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:نهضت مشروطه]]
 
[[رده:نهضت مشروطه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۳۴

نهضت مشروطيت

انقلاب مشروطيت در زمان سلطنت مظفرالدين شاه آغاز گرديد. علل انقلاب و ريشه‏هاى آن تنها مربوط به دوره پادشاهى اين سلطان بى‏كفايت نبود، بلكه پنجاه سال حكومت استبداد ناصرالدين شاه، تعدى حكام و خرابى مملكت و ظلم و ستم قدرتمندان در اين دوره و دوره‏هاى سلطنت پادشاهان سلف تاب و توان تحمل را از مردم سلب كرده بود و نشانه‏هاى بسيارى از عصيان و نارضايى در جامعه آن روز مشاهده مى‏شد از سوى ديگر ناصرالدين شاه و شاهزادگان قاجار هر نوع حركت مردمى را به شدت سركوب مى‏كردند.

اعتراض يك پارچه ملت عليه قرارداد تنباكو و قتل ناصرالدين شاه توسط ميرزا رضاى كرمانى گوشه‏اى از نارضايى و خشم و عصيان مردم ستمديده و مظلوم را نشان داد.

آشنايى قشرهايى از توده‏ها، با فرهنگ و تمدن كشورهاى پيشرفته و افكار و انديشه‏هاى آزاديخواهى، زمينه را براى مبارزه با حكومت استبدادى فراهم ساخت. اقدامات غير قابل تحمل مسيو نوز بلژيكى رئيس كل گمركات و اعمال زشت و خشونت‏آميز عين الدوله صدر اعظم ايران و علاءالدوله حاكم تهران، مردم پايتخت و سپس بسيارى از استانها و شهرستانهاى ايران را براى قيام و اقدام عليه اين خلاف كاريها برانگيخت شور و هيجان مردم و شدت نارضايى چنان بود كه تمام نقشه‏هاى شيطانى و اقدامات خشونت بار هيئت حاكمه را درهم كوبيده و خنثى كرد.

به دنبال مهاجرت كبرى علما و مردم به قم و بسته شدن بازار و اعتراضات گسترده عاقبت مظفرالدين شاه فرمان مشروطيت را در روز چهاردهم مرداد 1285 ه .ش برابر با جمادى الاخر 1324 ه .ق امضاء كرد.

نظامنامه انتخابات مجلس شوراى ملى نيز در ماه بعد تنظيم و تصويب گرديد و در آخرين روزهاى شهريور ماه 1285 (رجب 1324) طبقات مختلف مردم در تهران ولايات مشغول انتخاب نمايندگان خود شدند.

با آغاز جنبش مشروطه خواهى در اين استان، عين الدوله چهارده تن از طلاب و علماى دستگير شده شامل شيخ احمد خراسانى، شيخ على اكبر اشتهاردى، شيخ بابا اشتهاردى، شيخ اسماعيل دشتى، حاجى ميرزا آقا همدانى، شيخ جعفر تنكابنى، سيد حسين قمى، سيد تقى قمى، شيخ على خمامى، سيد عزيزالله قمى، سيد على قمى، شيخ ابوطالب قمى، يدالله قمى، شيخ عبدالحسين همدانى را با پانصد سوار در حالى كه هر هفت نفر را به يك زنجير بسته بودند از تهران و از زنجان روانه اردبيل كرد كه با رسيدن آنان به زنجان، بازار به حال تعطيل در آمد و تحت فشار عمومى عين الدوله مجبور شد آنان را آزاد نمايد.

با اعلام مشروطه، علما خواهان حكومت مشروعه شدند و ضمن اينكه مشروطه را جزئى از برنامه‏هاى انگليس روس مى‏دانسته، به مقابله با مشروطه و مشروطه خواهان پرداختند.

از جمله اين علما و روحانيون شيخ فضل الله نورى، حاجى ميرزا حسن مجتهد تبريزى و حاجى خمامى بودند كه با هم متحد شدند و بسيارى از روحانيون ديگر از جمله شيخ محمد آملى، حاج ميرزا لطف الله و شيخ عبدالنبى را نيز با خود همراه نمودند و بدين سان مخالفت با مشروطه خواهان را سازمان دهى نمودند.

در زنجان حجت‏الاسلام ملاقربان على زنجانى از علما و مجتهدين معروف زنجان با مشروطه خواهان مخالف بود و ضمنا هرگز استبداد را نيز نمى‏پذيرفت.

او خواهان تشكيل حكومت اسلامى بود. مخالفتهاى او با مشروطيت موجب شد كه مشروطه خواهى در زنجان ريشه نداوند.

در آغاز حركت مشروطه و مخالفت علماء، مردم شهرهاى مختلف نيز به حمايت از روحانيت پرداختند. در زنجان مظفرالدوله به همراه نيروهاى خود به حمايت از مشروطه خواهان قيام نمود و از مدافعين ملاقربانعلى زنجان بود.

اما بعدها زنجان را ترك كرد و به تهران رفت و در آنجا ساكن شد و در قيامهاى بعدى زنجان نقشى نداشته است.

تا زمان به توپ بستن مجلس توسط محمد على شاه حادثه‏اى در زنجان پيرامون نهضت مشروطيت رخ نداده است. حوادث عمده اين استان پس از به توپ بستن مجلس و به اوج رسيدن اختلافات مشروطه خواهان و مستبدين رخ نموده است. به گونه‏اى كه اين اختلافات سبب شده كه بسيارى از نويسندگان نيز افرادى چون ملاقربان على را نيز جزء مستبدين بشمارند و از او به عنوان حامى استبداد و محمد على شاه ياد نمايند.

بهرحال در زمان حكومت سعدالسلطنه در زنجان، در اين استان حادثه‏اى رخ داد كه بدين شرح مى‏باشد.

در يكى از روزها (سوم تيرماه) يكى از مأمورين حكومتى فردى به نام شيخ عبدالله را گرفته بود و مى‏خواست به اداره حكمرانى ببرد. او از دست مأمور دولتى فرار كرده و به خانه ملاقربانعلى پناهنده مى‏شود. برخى از حاميان ملاقربانعلى از موضوع آگاه شده و مأمور دولتى را مورد ضرب و جرح قرار مى‏دادند. اين اقدام سبب گرديد به دستور حاكم زنجان (سعد السلطنه) كه از مخالفين ملاقربان على بود، يكى از حاميان ملاقربان على (معروف به حجت‏الاسلام) را گرفته و او را تازيانه بزنند.

پس از آن حجت‏الاسلام وارد ميدان مى‏گردد و رهبرى مخالفين را عهده دار مى‏شود و مى‏گويد فردا بايد حكومت تبعيد شود. اين كلام حجت‏الاسلام سراسر زنجان را ملتهب مى‏سازد و مردم از آباديهاى دور و نزديك خود را مسلح به زنجان مى‏رسانند و با ورود اين نيروها كه قريب ششصد نفر بودند، بازار زنجان تعطيل مى‏گردد. سپس نيروها به امر و اشاره حجت‏الاسلام به ميدان توپخانه مى‏روند و جلو دارالحكومه صف آرايى مى‏نمايند. نيروهاى دولتى نيز داخل دارالحكومه آماده مى‏شوند.

بالاخره درگيرى بين طرفين آغاز مى‏شود و سرانجام مردم سراى حكومتى را متصرف مى‏شوند و سعد السلطنه را با چند زخم عميق از زنجان بيرون مى‏كنند و او به سلطانيه رفته و در آنجا در اثر جراحات وارده از دنيا مى‏رود.

با بيرون رفتن سعد السلطنه، زنجان در اختيار ملاقربان على زنجان بود و مخالفتهاى او با مشروطه سبب گرديد كه تا مدتها از حركت و نهضت مشروطه در اين استان خبرى نباشد. تا اينكه در سال 1327 طرفداران مشروطيت بر آن شدند كه نهضت مشروطه را در زنجان نيز رواج دهند و آنان را هم به صف خود ملحق نمايند.

از اين رو دو تن از مشروطه خواهان به نامهاى عظيم زاده اردبيلى و على اكبر خان زنجانى از سوى پيرم ارمنى و محمد ولى خان سپهدار تنكابنى براى تبليغ وارد زنجان شدند و در اين هنگام بهرام ميرزا حاكم زنجان بود كه مخالف مشروطه خواهان و حامى استبداد بود. براى سركوبى او عظيم‏زاده از مردم خواست كه از مجلس شوراى ملى دادخواهى نمايند و مردم نيز به دستور او عمل كرده و بهرام ميرزا بدين وسيله از زنجان به تهران رفت و مشروطه خواهان بدين وسيله يك مانعى را براى تبليغ خود از ميان برداشتند.

مبلغين مساجد را محل مناسبى براى تبليغ يافته و در آنجا به تبليغ مشروطيت پرداختند و در وصف خوبيهاى آن سخنرانى‏ها نمودند.

تبليغات آنها كم‏كم جو شهر را دگرگون نمود و مباحث سياسى و مشروطه خواهى در بين مردم و خانواده‏ها گسترش پيدا كرد و همگان آماده قيام و درگيرى بودند.

در اين شرايط ملاقربان على قدم به ميدان نهاد و با پيام خود از مبلغين مشروطه خواه خواست كه زنجان را ترك نمايند. اين دو تن به پيام اعتنايى نكرده و به دارالحكومه رفتند و در آنجا سنگر بندى نمودند.

ملاقربان على كه واقعا خواستار خروج آنها از شهر بود به نيروى مردمى متوسل شد و با يك پيام از مردم خواست كه آنها را از شهر خارج نمايند. مردم به پيام حجت‏الاسلام لبيك گفته و به سوى دارالحكومه رفتند و ضمن درگيرى با نيروهاى حكومتى اين دو مبلغ را به قتل رساندند. در اين درگيرى 26 نفر از طرفين كشته شد.

بيش از پانزده روز از اين واقعه نگذشته بود كه تهران توسط مجاهدين بختيارى فتح گرديد و محمد على شاه از سلطنت خلع شد و قواى مشروطه خواهان قدرت را به دست گرفتند.

روز دوم ذى القعده 1327 ه .ق حكومت مشروطه تصميم گرفت قوايى را به سر كردگى سه تن از سرداران مشروطه به نامهاى سردار معتضد، سردار بهادر بختيارى و يفرم خان ارمنى به اردبيل روانه كند و مسير آنها را از زنجان قرار دادند. هدف آنها از عبور از زنجان، سركوبى ملاقربان على بود.

بالاخره در ماه ذى القعده 1327 ه .ق سپاهى مركب از 500 سوار بختيارى و 200 نفر ارمنى وارد زنجان شدند. با ورود آنها ملاقربانعلى حكم جهاد را صادر نمودند. مردم به فتواى او بر ضد مشروطه قيام كرده و در مسجد سنگر گرفتند. بين طرفين درگيرى‏هاى خونينى رخ نمود و سرانجام مشروطه خواهان بر مردم زنجان غالب آمده و نيروهاى ملاقربان على متفرق شدند و برخى نيز كشته و زخمى يا اسير شدند.

ملا قربان على نيز به يكى از روستاهاى اطراف رفته بود توسط جهان شاه خان امير افشار شناسايى و دستگير و به پيرم خان ارمنى تحويل گرديد.

سپس او را عازم تهران نمودند. قبل از رسيدن به تهران، آخوند خراسانى از طريق تلگراف به مجاهدين پيام مى‏دهد كه ملاقربان على بايد محترم شمرده شود. لذا او را به عتبات عاليات تبعيد نمودند و او از سرنوشتى مشابه شيخ فضل الله نجات يافت.

بنابراين وقتى كه او به قزوين رسيده بود، راه همدان را برايش انتخاب كرده كه از آنجا به عتبات عاليات بروند و او را مجبور به اقامت در كاظمين نمودند.

در آنجا توسط حكومت عثمانى از رفتن به زيارت نجف، كربلا و سامراء منع شد و سرانجام در 29 ربيع الاول 1328 ه .ق در كاظمين دار فانى را وفاع گفت.

همزمان با دستگيرى ملا قربانعلى در زنجان، برخى نيز دستگير و به نظميه تهران، و تعدادى به دار آويخته شدند و برخى از اعيان نيز جريمه نقدى شدند.

پس از آن پيرم خان ارمنى، ايلدرم خان را به رياست نظميه زنجان منصوب نمود و خود روانه اردبيل گرديد.



منابع