جنگ جهانی اول در استان خراسان رضوی
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | در سال 1328 ه .ق همزمان با شروع جنگ جهانى اول، روسها كه تصرف كامل و تدريجى ايران را نوعى حق طبيعى خود مىشمردند، تعدادى قزاق و بيست و پنج توپچى با هفت عراده توپ را از مرز خراسان عبور داده و به مشهد آوردند. مردم با هدايت آيت الله آقازاده تلگرافهاى زيادى در اعتراض به اشغال خراسان به دولتمردان زدند. | ||
+ | |||
+ | ناامنى همه جاى خراسان را پر كرده بود. سارقين چندين ماه تمامى شهرهاى استان تا طبس، فردوس، تربت و كاشمر را در اختيار داشتند و تلاشهاى انجمن ايالتى به نتيجه نرسيد. جان و مال مردم از تعرض چپاولگران در امان نبود. همه از افزايش نيروهاى روس در خراسان بيمناك شده بودند. فرماندهان نظامى روس در خراسان مردم را در فشار گذاشته بودند و مردم پناهگاهى جز بيوت عالمان دينى بخصوص بيت مرحوم آقازاده نداشتند و ايشان جريانات پنهانى زيادى را عليه حضور اجانب اعم از روس و انگليس هدايت و رهبرى مىكرد. | ||
+ | |||
+ | روسها با گسترش حضور خود در خراسان به دنبال بهانهاى مىگشتند تا بتوانند اين بخش از خاك وطن اسلامى را تصرف كنند. و اين بهانه را در دادن اولتيماتوم براى عزل مورگان شوستر آمريكايى يافتند كه رياست كل خزانهدارى كشور را به عهده داشت. | ||
+ | |||
+ | علماى نجف تصميم گرفتند همراه هزاران مردم داوطلب براى در اختيار گرفتن زمام امور ايران و بيرون راندن اجانب از عتبات حركت كنند. | ||
+ | |||
+ | آخوند خراسانى توصيههاى لازم را از طريق مرحوم آقازاده به مردم خراسان و شهرها و استانهاى ديگر كرده بود هيجان عمومى همهجا را فراگرفت تا اينكه اولتيماتوم پذيرفته شد و اين قضيه فروكش كرد. ولى با شورش طالب الحق در مشهد بهانهاى براى فاجعهاى ديگر بدست قواى روس افتاد. | ||
+ | |||
+ | فاجعه به توپ بستن حرم مطهر حضرت رضا عليهالسلام | ||
+ | |||
+ | صبح روز شنبه دهم ربيعالثانى 1330 ه .ق برابر با دهم فروردين اطلاع دادند كه روسها تصميم دارند گنبد حرم حضرت رضا عليهالسلام را به توپ ببندند. | ||
+ | |||
+ | تقريباً دو ساعت به غروب مانده بود كه صداى توپهاى قلعهكوب بلند شد و از چند موضع بقعه مباركه را به توپ بستند. از جمعيتى كه پشت بام حرم و ميان صحن قديم و رواقهاى حرم مطهر بودند جمعاً 560 مرد و چهار زن در اين فاجعه كشته شدند. | ||
+ | |||
+ | بعد از چندى يوسف خان و طالب الحق كه از عاملان اصلى اين فاجعه بودند به جزاى اعمالشان رسيد. يوسف خان را روسها كشتند كه تحريكاتشان را بروز ندهد، طالب الحق هم در اطراف بغداد كشته شد. | ||
+ | |||
+ | به همين مناسبت تا چند سال پيش مردم مشهد روز دهم ربيعالثانى را عاشوراى ثانى و روز توپبندى مىناميدند، به عزادارى مىپرداختند. | ||
+ | |||
+ | در عهد جهاندارى احمدشاه قاجار شد واقع كرب بلا تازه دگر بار | ||
+ | افسوس كه در طوس زتيغ ستم روس شد منهدم الركن حريم شه احرار | ||
+ | |||
+ | قيام كلنل پسيان | ||
+ | |||
+ | پيش از كودتاى سوم اسفند 1299 ه .ش كه به وسيله سيد ضياءالدين طباطبايى و رضاخان ميرپنج به اجرا درآمد، قوامالسلطنه والى خراسان و كلنل محمدتقىخان فرمانده نيروى ژاندارمرى خراسان بوده و با يكديگر روابط خوبى داشتند ولى پس از كودتا روابطشان به هم خورد و دشمن خونى همديگر شدند. | ||
+ | |||
+ | عصر روز سيزدهم فروردين 1300 ه .ش كه قوامالسلطنه و گروهى از رجال همفكر او در مشهد، از مهمانى حاج حسين ملك واقع در نيم فرسنگى شهر برمىگشتهاند به محض اينكه كالسكه والى به مقابل كاروانسراى ژاندارمرى مىرسد طبق دستور قبلى كلنل عدهاى ژاندارم جلو آن را مىگيرند و يكى از صاحب منصبان پيش مىرود و مىگويد: «به فرمان جناب آقاى رئيس الوزراء توقيف هستيد.» | ||
+ | |||
+ | بدين ترتيب قوامالسلطنه و كليه كسانى كه با درشكه به دنبال وى حركت مىكردند دستگير و محبوس مىگرديدند. سپس ژاندارمها منزل والى را محاصره و كليه اموال و اتومبيل منحصر به فرد و اسبهايش را ضبط مىنمودند. كلنل فورى دستور داد اسبها را به نام ژاندارمرى خراسان داغ بزنند. چند روز بعد قوامالسلطنه را هم تحتالحفظ به تهران مىبرند و در آنجا به فرمان احمدشاه زندانى مىكنند. | ||
+ | |||
+ | پس از مدتى كوتاه رأى احمد شاه عوض شد و سيد ضياءالدين را معزول و قوام السلطنه را به جاى او به عنوان رئيس الوزراء معرفى كرد. در نتيجه كلنل محمدتقى خان كه در آن موقع فرمانده يك نيروى مجهّز و كار آزموده هشت هزار نفرى بود، به ترديد افتاد و تصميم گرفت از اجراى فرامين دولت مركزى سرپيچى كند و زمام امور خراسان را خودش به دست بگيرد و با اتكاء به محبوبيتى كه بين عامه و متجددين و دمكراتها داشت، خراسان را به صورت جمهورى مستقل درآورد. | ||
+ | |||
+ | اما قوام السلطنه هم ساكت ننشست و با استفاده از نفوذ و روابطى كه بين خوانين و رؤساى قبايل خراسان داشت، بر عليه وى توطئههاى متعددى چيد. | ||
+ | سرانجام در جنگى كه ميان كردهاى قوچانى و ژاندارم به وقوع پيوست، كلنل به دام افتاد و تا آخرين فشنگ جنگيد و در تاريخ نهم مهر 1300 ه .ش به شهادت رسيد و سرش را از تن جدا كردند. | ||
+ | |||
+ | چند روز بعد جنازه و سر بريده وى را با تجليل فراوان به مشهد آوردند و همراه با ابراز احساسات پرشور اهالى و ژاندارمها با تشريفات با شكوه نظامى در مقبره نادرشاه به خاك سپردند. | ||
+ | |||
+ | ولى سه هفته بعد نظام السلطنه مافى والى جديد خراسان كه با هزار نفر قزاق و قرهسوران به سركردگى حسين آقاخان ميرپنج از تهران به شاهرود آمده و منتظر روشن شدن اوضاع بود، وارد مشهد شد و بعد از استقرار و تسلط بر امور دستور داد جنازه كلنل را از قبر بيرون آورده و مخفيانه در قبرستان سناباد دفن كنند. | ||
+ | |||
+ | سياست خارجى منطقه كه در آن موقع دولت استعمارى انگليس طراح آن به شمار مىرفت، ايجاب مىكرد كه سيد ضياءالدين طباطبايى و رضاخان ميرپنج با دو سه هزار قزاق از قزوين به تهران عزيمت نمايند و بدون تحمل تلفات تشكيلات دولتى را در اختيار بگيرند. ولى كلنل محمدتقى خان با داشتن تحصيلات عالى و محبوبيت ملى و تسلّط بر يك نيروى كارآمد و مجهز و متحدالشكل هشت هزار نفرى، سر به نيست گردد. | ||
+ | |||
+ | معروف است كه در روز تشييع جنازه كلنل، يك دسته از هوادارانش پشت سر نعش و سربريده وى حركت مىكرده و با سوز و گداز مىخواندند: | ||
+ | |||
+ | اين سر كه نشان سر بلنديست امروز رها ز قيد هستى است | ||
+ | با ديده عبرتش ببينيد اين عاقبت وطن پرستى است | ||
+ | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:جنگ جهانی اول]] | [[رده:جنگ جهانی اول]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۲۵
در سال 1328 ه .ق همزمان با شروع جنگ جهانى اول، روسها كه تصرف كامل و تدريجى ايران را نوعى حق طبيعى خود مىشمردند، تعدادى قزاق و بيست و پنج توپچى با هفت عراده توپ را از مرز خراسان عبور داده و به مشهد آوردند. مردم با هدايت آيت الله آقازاده تلگرافهاى زيادى در اعتراض به اشغال خراسان به دولتمردان زدند.
ناامنى همه جاى خراسان را پر كرده بود. سارقين چندين ماه تمامى شهرهاى استان تا طبس، فردوس، تربت و كاشمر را در اختيار داشتند و تلاشهاى انجمن ايالتى به نتيجه نرسيد. جان و مال مردم از تعرض چپاولگران در امان نبود. همه از افزايش نيروهاى روس در خراسان بيمناك شده بودند. فرماندهان نظامى روس در خراسان مردم را در فشار گذاشته بودند و مردم پناهگاهى جز بيوت عالمان دينى بخصوص بيت مرحوم آقازاده نداشتند و ايشان جريانات پنهانى زيادى را عليه حضور اجانب اعم از روس و انگليس هدايت و رهبرى مىكرد.
روسها با گسترش حضور خود در خراسان به دنبال بهانهاى مىگشتند تا بتوانند اين بخش از خاك وطن اسلامى را تصرف كنند. و اين بهانه را در دادن اولتيماتوم براى عزل مورگان شوستر آمريكايى يافتند كه رياست كل خزانهدارى كشور را به عهده داشت.
علماى نجف تصميم گرفتند همراه هزاران مردم داوطلب براى در اختيار گرفتن زمام امور ايران و بيرون راندن اجانب از عتبات حركت كنند.
آخوند خراسانى توصيههاى لازم را از طريق مرحوم آقازاده به مردم خراسان و شهرها و استانهاى ديگر كرده بود هيجان عمومى همهجا را فراگرفت تا اينكه اولتيماتوم پذيرفته شد و اين قضيه فروكش كرد. ولى با شورش طالب الحق در مشهد بهانهاى براى فاجعهاى ديگر بدست قواى روس افتاد.
فاجعه به توپ بستن حرم مطهر حضرت رضا عليهالسلام
صبح روز شنبه دهم ربيعالثانى 1330 ه .ق برابر با دهم فروردين اطلاع دادند كه روسها تصميم دارند گنبد حرم حضرت رضا عليهالسلام را به توپ ببندند.
تقريباً دو ساعت به غروب مانده بود كه صداى توپهاى قلعهكوب بلند شد و از چند موضع بقعه مباركه را به توپ بستند. از جمعيتى كه پشت بام حرم و ميان صحن قديم و رواقهاى حرم مطهر بودند جمعاً 560 مرد و چهار زن در اين فاجعه كشته شدند.
بعد از چندى يوسف خان و طالب الحق كه از عاملان اصلى اين فاجعه بودند به جزاى اعمالشان رسيد. يوسف خان را روسها كشتند كه تحريكاتشان را بروز ندهد، طالب الحق هم در اطراف بغداد كشته شد.
به همين مناسبت تا چند سال پيش مردم مشهد روز دهم ربيعالثانى را عاشوراى ثانى و روز توپبندى مىناميدند، به عزادارى مىپرداختند.
در عهد جهاندارى احمدشاه قاجار شد واقع كرب بلا تازه دگر بار افسوس كه در طوس زتيغ ستم روس شد منهدم الركن حريم شه احرار
قيام كلنل پسيان
پيش از كودتاى سوم اسفند 1299 ه .ش كه به وسيله سيد ضياءالدين طباطبايى و رضاخان ميرپنج به اجرا درآمد، قوامالسلطنه والى خراسان و كلنل محمدتقىخان فرمانده نيروى ژاندارمرى خراسان بوده و با يكديگر روابط خوبى داشتند ولى پس از كودتا روابطشان به هم خورد و دشمن خونى همديگر شدند.
عصر روز سيزدهم فروردين 1300 ه .ش كه قوامالسلطنه و گروهى از رجال همفكر او در مشهد، از مهمانى حاج حسين ملك واقع در نيم فرسنگى شهر برمىگشتهاند به محض اينكه كالسكه والى به مقابل كاروانسراى ژاندارمرى مىرسد طبق دستور قبلى كلنل عدهاى ژاندارم جلو آن را مىگيرند و يكى از صاحب منصبان پيش مىرود و مىگويد: «به فرمان جناب آقاى رئيس الوزراء توقيف هستيد.»
بدين ترتيب قوامالسلطنه و كليه كسانى كه با درشكه به دنبال وى حركت مىكردند دستگير و محبوس مىگرديدند. سپس ژاندارمها منزل والى را محاصره و كليه اموال و اتومبيل منحصر به فرد و اسبهايش را ضبط مىنمودند. كلنل فورى دستور داد اسبها را به نام ژاندارمرى خراسان داغ بزنند. چند روز بعد قوامالسلطنه را هم تحتالحفظ به تهران مىبرند و در آنجا به فرمان احمدشاه زندانى مىكنند.
پس از مدتى كوتاه رأى احمد شاه عوض شد و سيد ضياءالدين را معزول و قوام السلطنه را به جاى او به عنوان رئيس الوزراء معرفى كرد. در نتيجه كلنل محمدتقى خان كه در آن موقع فرمانده يك نيروى مجهّز و كار آزموده هشت هزار نفرى بود، به ترديد افتاد و تصميم گرفت از اجراى فرامين دولت مركزى سرپيچى كند و زمام امور خراسان را خودش به دست بگيرد و با اتكاء به محبوبيتى كه بين عامه و متجددين و دمكراتها داشت، خراسان را به صورت جمهورى مستقل درآورد.
اما قوام السلطنه هم ساكت ننشست و با استفاده از نفوذ و روابطى كه بين خوانين و رؤساى قبايل خراسان داشت، بر عليه وى توطئههاى متعددى چيد. سرانجام در جنگى كه ميان كردهاى قوچانى و ژاندارم به وقوع پيوست، كلنل به دام افتاد و تا آخرين فشنگ جنگيد و در تاريخ نهم مهر 1300 ه .ش به شهادت رسيد و سرش را از تن جدا كردند.
چند روز بعد جنازه و سر بريده وى را با تجليل فراوان به مشهد آوردند و همراه با ابراز احساسات پرشور اهالى و ژاندارمها با تشريفات با شكوه نظامى در مقبره نادرشاه به خاك سپردند.
ولى سه هفته بعد نظام السلطنه مافى والى جديد خراسان كه با هزار نفر قزاق و قرهسوران به سركردگى حسين آقاخان ميرپنج از تهران به شاهرود آمده و منتظر روشن شدن اوضاع بود، وارد مشهد شد و بعد از استقرار و تسلط بر امور دستور داد جنازه كلنل را از قبر بيرون آورده و مخفيانه در قبرستان سناباد دفن كنند.
سياست خارجى منطقه كه در آن موقع دولت استعمارى انگليس طراح آن به شمار مىرفت، ايجاب مىكرد كه سيد ضياءالدين طباطبايى و رضاخان ميرپنج با دو سه هزار قزاق از قزوين به تهران عزيمت نمايند و بدون تحمل تلفات تشكيلات دولتى را در اختيار بگيرند. ولى كلنل محمدتقى خان با داشتن تحصيلات عالى و محبوبيت ملى و تسلّط بر يك نيروى كارآمد و مجهز و متحدالشكل هشت هزار نفرى، سر به نيست گردد.
معروف است كه در روز تشييع جنازه كلنل، يك دسته از هوادارانش پشت سر نعش و سربريده وى حركت مىكرده و با سوز و گداز مىخواندند:
اين سر كه نشان سر بلنديست امروز رها ز قيد هستى است با ديده عبرتش ببينيد اين عاقبت وطن پرستى است