جنگ جهانی دوم در استان قم
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | با شعلهور شدن آتش جنگ جهانى دوم، علىرغم بىطرفى ايران، در سحرگاه روز سوم شهريورماه 1320 / 25 اوت 1941 م، قواى انگلستان و روسيه ناگهان از شمال و جنوب به مرزهاى ايران حمله كردند. | ||
+ | |||
+ | در ساعت چهار بامداد سوم شهريور 1320 ه .ش نيز سفير اتحاد جماهير شوروى و وزير مختار انگلستان در تهران به ديدار على منصور، نخست وزير وقت رفتند و طى يادداشتهاى مشابهى به دولت ايران اعلام كردند كه ارتشهاى آنها از مرزهاى ايران گذشتهاند. | ||
+ | |||
+ | سرانجام روز 31 اوت 1941 م / نهم شهريور 1320، پس از اشغال بسيارى از شهرها، در قزوين به يكديگر پيوستند. | ||
+ | |||
+ | اشغالگران قواى خود را در شهرهاى مختلف اسكان دادند و شهر مقدس قم نيز به پادگانى از اين نيروها تبديل شده بود. | ||
+ | |||
+ | نيروهاى متفقين كه اطراف قم را از محله خاكفرج تا شاهجمال فراگرفته بودند و چادرهايى براى استراحت برپاداشته بودند تنها بلاى اين شهر به شمار نمىآمدند، بلاى خشكسالى نيز دردى افزون بر دردهاى ديگر مردم قم به شمار مىرفت. | ||
+ | |||
+ | در چنين شرايطى، مردم با يأس و نااميدى نزد آيتالله محمدتقى خوانسارى قدسسرهرفته و از ايشان خواستار نماز باران مىگردند. ايشان سكوت مىكنند و پاسخى نمىدهند. | ||
+ | |||
+ | مردم اين سكوت را بر تأييد نظر ايشان حمل مىكنند و بدون اينكه آن بزرگوار خبردار باشد اطلاعيه پخش نموده مبنى بر اينكه آقاى خوانسارى روز جمعه براى خواندن نماز استسقاء (طلب باران) تشريف مىبرند،... و صبح پنجشنبه به آقا خبر مىدهند كه در و ديوار شهر پر از اطلاعيه است. | ||
+ | |||
+ | ايشان مىفرمايند: | ||
+ | |||
+ | «چه كسى چنين كارى كرده؟! من اطلاع نداشتم. براى نماز باران خواندن شرايطى لازم است و...». | ||
+ | در اين هنگام برخى از شكاكان و منافقان نيز زبان به تمسخر مردم گشوده كه اگر آقاى خوانسارى نماز بخواند همه در آب غرق مىشويد. | ||
+ | |||
+ | روز جمعه جمعيت كثيرى براى اقامه نماز به طرف محله خاكفرج حركت مىكنند؛ در اين حال به نيروهاى متفقين مستقر در خاكفرج توسط منافقان و جاسوسان خبر رسيده بود كه مردم شهر قصد تصرف چاههاى آب شما را داشته و به جنگ با شما مىآيند. | ||
+ | |||
+ | با اين كار خشم و اضطراب عجيبى در ميان آنان ايجاد مىكنند تا جايى كه آنان نيز توپهاى خود را به طرف پل نشانه رفته و با مشاهده اولين گروه جمعيت به روى پل، دستور آماده باش به آنان مىدهند. | ||
+ | |||
+ | ليكن پس از بررسى و تحقيق بيشتر در رفتار مردم، متوجه مىشوند كه اين جمعيت بدون سلاح، و با پاهاى برهنه و با حال ذكر و انابه كه در پيشاپيش آنان علما، عمامههاى خود را از سر برداشته و گريه كنان در حال حركت هستند، به دنبال مقصود ديگرى مىباشند. | ||
+ | |||
+ | حادثهاى رخ نمىدهد و نماز برگزار مىشود و دريچه فيض آسمان گشوده مىگردد و بيابانها و خيابانهاى شهر سكوت غمبار خود را مىشكنند، دانههاى درشت باران شروع به باريدن مىكنند، ابرها غرش كنان، رعد و برق وصف ناشدنى را پديد مىآورند، شهر يكباره مرطوب گشته و پس از چهار ساعت بارندگى زمين قم پذيراى آب حيات مىگردد كه با دعاى عرشيان از عرش بر اين فرش فرود مىآيد و دل جمع زيادى از شكاكان متحير را با آب حيات زنده مىكند. | ||
+ | |||
+ | پس از اين واقعه رئيس نيروهاى متفقين مستقر در قم نزد حضرت آيتالله خوانسارى قدسسره رسيده و تقاضاى دعا در حق خود و نيروهايش مىكند و مىگويد شما كه با خداى آسمانها و زمين در ارتباط هستيد دعايى بفرماييد تا ما از شر اين جنگ خلاص شده و به نزد خانوادههاى خود بازگرديم و ايشان نيز برايشان دعا مىكنند. | ||
+ | |||
+ | سرانجام بعد از مذاكرات دولت ايران با متفقين (روس، انگليس و آمريكا)، پيمانى منعقد شد كه استقلال ايران تضمين شود و حفظ نظم و امنيت شهرها مجددا به دستگاههاى دولتى ايران منتقل گردد و ادارات دولتى نيز تأسيس يافت، ولى همچنان وضع عمومى مردم از لحاظ تأمين معاش به سختى مىگذشت. | ||
+ | |||
+ | سرانجام بعد از گذشت چهار سال و شش ماه و هشت روز از تاريخ اشغال ايران توسط نيروهاى بيگانه، طليعه صلح پديدار شد و پايان جنگ جهانى دوم اعلان گرديد و نيروهاى انگليس، آمريكا و سپس روسيه از ايران خارج شدند. | ||
+ | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:جنگ جهانی دوم]] | [[رده:جنگ جهانی دوم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۲۳
با شعلهور شدن آتش جنگ جهانى دوم، علىرغم بىطرفى ايران، در سحرگاه روز سوم شهريورماه 1320 / 25 اوت 1941 م، قواى انگلستان و روسيه ناگهان از شمال و جنوب به مرزهاى ايران حمله كردند.
در ساعت چهار بامداد سوم شهريور 1320 ه .ش نيز سفير اتحاد جماهير شوروى و وزير مختار انگلستان در تهران به ديدار على منصور، نخست وزير وقت رفتند و طى يادداشتهاى مشابهى به دولت ايران اعلام كردند كه ارتشهاى آنها از مرزهاى ايران گذشتهاند.
سرانجام روز 31 اوت 1941 م / نهم شهريور 1320، پس از اشغال بسيارى از شهرها، در قزوين به يكديگر پيوستند.
اشغالگران قواى خود را در شهرهاى مختلف اسكان دادند و شهر مقدس قم نيز به پادگانى از اين نيروها تبديل شده بود.
نيروهاى متفقين كه اطراف قم را از محله خاكفرج تا شاهجمال فراگرفته بودند و چادرهايى براى استراحت برپاداشته بودند تنها بلاى اين شهر به شمار نمىآمدند، بلاى خشكسالى نيز دردى افزون بر دردهاى ديگر مردم قم به شمار مىرفت.
در چنين شرايطى، مردم با يأس و نااميدى نزد آيتالله محمدتقى خوانسارى قدسسرهرفته و از ايشان خواستار نماز باران مىگردند. ايشان سكوت مىكنند و پاسخى نمىدهند.
مردم اين سكوت را بر تأييد نظر ايشان حمل مىكنند و بدون اينكه آن بزرگوار خبردار باشد اطلاعيه پخش نموده مبنى بر اينكه آقاى خوانسارى روز جمعه براى خواندن نماز استسقاء (طلب باران) تشريف مىبرند،... و صبح پنجشنبه به آقا خبر مىدهند كه در و ديوار شهر پر از اطلاعيه است.
ايشان مىفرمايند:
«چه كسى چنين كارى كرده؟! من اطلاع نداشتم. براى نماز باران خواندن شرايطى لازم است و...». در اين هنگام برخى از شكاكان و منافقان نيز زبان به تمسخر مردم گشوده كه اگر آقاى خوانسارى نماز بخواند همه در آب غرق مىشويد.
روز جمعه جمعيت كثيرى براى اقامه نماز به طرف محله خاكفرج حركت مىكنند؛ در اين حال به نيروهاى متفقين مستقر در خاكفرج توسط منافقان و جاسوسان خبر رسيده بود كه مردم شهر قصد تصرف چاههاى آب شما را داشته و به جنگ با شما مىآيند.
با اين كار خشم و اضطراب عجيبى در ميان آنان ايجاد مىكنند تا جايى كه آنان نيز توپهاى خود را به طرف پل نشانه رفته و با مشاهده اولين گروه جمعيت به روى پل، دستور آماده باش به آنان مىدهند.
ليكن پس از بررسى و تحقيق بيشتر در رفتار مردم، متوجه مىشوند كه اين جمعيت بدون سلاح، و با پاهاى برهنه و با حال ذكر و انابه كه در پيشاپيش آنان علما، عمامههاى خود را از سر برداشته و گريه كنان در حال حركت هستند، به دنبال مقصود ديگرى مىباشند.
حادثهاى رخ نمىدهد و نماز برگزار مىشود و دريچه فيض آسمان گشوده مىگردد و بيابانها و خيابانهاى شهر سكوت غمبار خود را مىشكنند، دانههاى درشت باران شروع به باريدن مىكنند، ابرها غرش كنان، رعد و برق وصف ناشدنى را پديد مىآورند، شهر يكباره مرطوب گشته و پس از چهار ساعت بارندگى زمين قم پذيراى آب حيات مىگردد كه با دعاى عرشيان از عرش بر اين فرش فرود مىآيد و دل جمع زيادى از شكاكان متحير را با آب حيات زنده مىكند.
پس از اين واقعه رئيس نيروهاى متفقين مستقر در قم نزد حضرت آيتالله خوانسارى قدسسره رسيده و تقاضاى دعا در حق خود و نيروهايش مىكند و مىگويد شما كه با خداى آسمانها و زمين در ارتباط هستيد دعايى بفرماييد تا ما از شر اين جنگ خلاص شده و به نزد خانوادههاى خود بازگرديم و ايشان نيز برايشان دعا مىكنند.
سرانجام بعد از مذاكرات دولت ايران با متفقين (روس، انگليس و آمريكا)، پيمانى منعقد شد كه استقلال ايران تضمين شود و حفظ نظم و امنيت شهرها مجددا به دستگاههاى دولتى ايران منتقل گردد و ادارات دولتى نيز تأسيس يافت، ولى همچنان وضع عمومى مردم از لحاظ تأمين معاش به سختى مىگذشت.
سرانجام بعد از گذشت چهار سال و شش ماه و هشت روز از تاريخ اشغال ايران توسط نيروهاى بيگانه، طليعه صلح پديدار شد و پايان جنگ جهانى دوم اعلان گرديد و نيروهاى انگليس، آمريكا و سپس روسيه از ايران خارج شدند.