پیشینه مذهبی استان اصفهان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | پيشينه مذهبى | ||
+ | |||
+ | بشر اوليه چون از طبيعت و مسائل آن شناختى نداشت، لذا ستارگان را مراقب خود مىپنداشت، از شهاب مىترسيد چون آن را تير آتشينى مىدانست كه براى انتقام به سوى او پرت شده، از سيل و طوفان و گرد و غبار، رعد و برق وحشت داشت. | ||
+ | |||
+ | علاوه بر اين، آنها را مراقب و مواظب اعمال خود مىپنداشت، گمان مىكرد كه كارهاى او نيز سبب خشم و خشنودى آنها مىشود. بنابراين صورتى از آنها درست كرده و با عبادت آن در پى خشنودى صاحب صورت بود. | ||
+ | |||
+ | اين مذهب، ايران از جمله اصفهان را فرا گرفته بود. در سه فرسخى اصفهان بتخانهاى وجود داشت. همواره بت پرستان و آتش پرستان با هم درگير بودند، هر كدام قالب مىشدند وضع معبد را موافق آداب خود تغيير مىداند. | ||
+ | |||
+ | اين بتخانه اصفهان را گشتاسب به آتشكده تبديل كرد و بتهاى آن را بيرون ريخت. | ||
+ | |||
+ | در مذهب بت پرستى، بشر گمان مىكرد وقت عبادت مىبايست صورت با اهميتى در پيش رو داشته باشد و بى واسطه نمىتوان به روحانيات توجه نمود. از اين رو بعضى صورت ستارهها را و برخى صورت حيوانات اهلى و وحشى را در معابد نصب و پرستش مىكردند. | ||
+ | |||
+ | مذهب ديگر اصفهان مازدسينى (مزديسنا) يا آتش پرستى بوده است. گرچه اين مذهب، از مذاهب توحيدى به شمار مىرود اما توجه به جسم صاحب فروغ و منبع روشنايى مثل آفتاب، ماه و آتش مىباشد. | ||
+ | |||
+ | در دوره ساسانيان آئين زرتشتى در اصفهان رايج شد، آتشكدههاى دوره پارتها بازسازى شد و پرستشگاههاى مهر و ناهيد به آتشكده تبديل شدند. | ||
+ | |||
+ | پس از انقراض دولت ساسانيان، اصفهان نيز مانند ساير شهرهاى ايران به تدريج تحت سلطه اعراب مسلمان درآمد. | ||
+ | |||
+ | پس از فتح نهاوند، عمر به عبدالله بن عبدالله بن عتبان كه از بزرگان انصار و اشراف صحابه بود فرمان داد تا با سپاهى به سمت اصفهان حركت كند و مقدمهالجيش قواى او به فرماندهى عبدالله بن ورقاء رياحى زودتر عازم اصفهان گرديد. | ||
+ | |||
+ | ميمنه و ميسره قشون نيز به دستور عمر به فرماندهى دو سردار يكى عصمت بن عبدالله و ديگرى عبدالله بن حارث بن ورقاء اسدى سپرده شد. در اين موقع اصفهان داراى نيروى عظيمى بود كه تحت فرمان پادوسپان كه اعراب او را فاذوسفان مىگفتند قرار داشت. | ||
+ | |||
+ | فرمانده قواى مدافع اصفهان «شهربراز جادويه» كه مردى سالخورده بود، عده زيادى از سپاهيان خود را آماده نبرد كرده بود و با اينكه پير و ناتوان بود با عبداللّه بن ورقاء به جنگ تن به تن پرداخت و كشته شد و قواى او فرار كردند. | ||
+ | |||
+ | عبدالله، جى را كه در شرق اصفهان امروز واقع شده است در محاصره گرفت. پادوسپان اصفهان كه عنوان شاه داشت از شهر خارج گرديد و در ميدان جنگ به عبدالله فرمانده كل قواى عرب پيامى فرستاد كه بهتر آنست از سپاه من و تو كسى كشته نشود و تو شخصا با من مبارزه كن اگر مرا كشتى كه اين سپاه تسليم تو خواهد شد و اگر من تو را كشتم يارانت بازگردند. عبدالله كه مرد شجاعى بود مبارزه را قبول كرد و چون دو سوار كه يكى پادوسپان اصفهان و ديگرى عبدالله بن عبدالله بود رو به روى يكديگر قرار گرفتند، پادوسپان پرسيد: جنگ را من آغاز كنم يا تو؟ عبدالله گفت تو شروع كن. پادوسپان نيزه را به زين اسب فرو برد و زين و بند را از پشت اسب كند و سوار را بر زمين افكند. عبدالله با چابك بىنظير جست و دوباره بر اسب بىزين سوار شد. | ||
+ | |||
+ | پادوسپان گفت من دليرى و مردانگى تو را آزمودم از اول نخواستم تو را بكشم والا نيزه را به سينه تو فرو مىبردم اكنون كه چنين دليرى از خود نشان دادى از كشتن تو دريغ دارم ما آماده تسليم هستيم. من به شهر بر مىگردم و تو به سپاه خود برگرد و بدون خونريزى جنگ را خاتمه مىدهيم بدان كه سپاهيان من تيراندازان ماهر و قادر هستند. | ||
+ | |||
+ | پادوسپان به شهر برگشت و عبدالله به سپاه خود ملحق شد و بدين ترتيب شهر اصفهان در سال 21 ه .ق به تصرف اعراب مسلمان درآمد و شرايط صلح مورد توافق قرار گرفت. | ||
+ | |||
+ | سابقه تشيع در اصفهان | ||
+ | |||
+ | نخستين فعاليتهاى شيعى از سال 35 ه .ق همزمان با فرماندارى يزيد بن قيس به حكومت اصفهان از سوى امام على عليهالسلام آغاز مىشود و فعاليت يك شخصيت شيعى از موضع فرماندارى و حكومت در اين شهر آغاز مىگردد. پس از او مخنف بن سيلم به عنوان دومين فرماندار شيعى به فعاليت در اصفهان پرداخت. وجود اين افراد سرآغاز شكل گيرى و گسترش مذهب شيعه در اصفهان گرديد. | ||
+ | |||
+ | در زمان امويان، اصفهان شاهد تبليغات زيادى بر ضد اميرالمؤمنين عليهالسلام و علويان بود. تأثير اين تبليغات در اصفهان به حدى بود كه اين شهر عنوان ناصبى به خود گرفت. اما با گذشت زمان ناصبى گرى رو به ضعف نهاد گرچه نفوذ تشيع در اصفهان به سادگى ممكن نبود. | ||
+ | |||
+ | در اواخر دوره اموى، نخستين حركت شيعى را در اصفهان عبدالله بن معاوية بن عبدالله ايجاد كرد. او كه در سالهاى 127ـ128 قيام خود را از كوفه آغاز كرده بود، اصفهان را پايگاه خود قرار داد و بر اثر فشار دستگاه خلافت اموى، به خراسان رفت و به دست ابومسلم خراسانى كشته شد. | ||
+ | |||
+ | شهر اصفهان در قرون نخستين به تسنن افراطى يا ناصبى گرى شهرت داشته و انواع گرايشهاى اهل سنت در آن وجود داشته است. | ||
+ | |||
+ | در قرن چهارم در اصفهان نزاع بين حنبليان و ديگر مذاهب جريان داشته است. در دوره سلجوقيان نيز نزاعهاى مذهبى شديدى بين شافعيان و حنفيان صورت پذيرفته است. | ||
+ | |||
+ | در دوره آل بويه، صاحب بن عباد وزير شيعى آل بويه توانست تشيع را تا حد زيادى در منطقه جبال گسترش دهد و ديدگاههاى كلامى شيعه را در اصفهان رواج دهد. | ||
+ | در دوره حكومت 121 ساله ديالمه و كاكويه در اصفهان (322ـ443 ه .ق)، شيعيان اصفهان علاوه بر برخوردارى از آزادى مذهبى، از عنوان رسمى حكومت شيعى مذهب نيز در جهت فعاليتهاى مذهبى و گسترش تشيع و تبليغ آن برخوردار بوده است. | ||
+ | |||
+ | در قرن پنجم و ششم، سلاطين سلجوقى با تمام قدرت، تصميم به برانداختن مذهب تشيع از ايران، از جمله اصفهان داشتند و با راه انداختن كشتارهاى دسته جمعى و ايجاد محدوديتهاى فوق العاده مذهبى قصد اجراى مقاصد شوم خود را داشتند ولى هيچگاه موفق به براندازى تشيع نشدند و شيعه همچنان پابرجا و باقى ماند تا اينكه در عهد غازان خان و سلطان محمد خدابنده و بعدا در دوره صفويه نه تنها در اصفهان، بلكه در سراسر ايران عنوان مذهب رسمى به خود گرفت. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:پیشینه مذهبی]] | [[رده:پیشینه مذهبی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۲۳
پيشينه مذهبى
بشر اوليه چون از طبيعت و مسائل آن شناختى نداشت، لذا ستارگان را مراقب خود مىپنداشت، از شهاب مىترسيد چون آن را تير آتشينى مىدانست كه براى انتقام به سوى او پرت شده، از سيل و طوفان و گرد و غبار، رعد و برق وحشت داشت.
علاوه بر اين، آنها را مراقب و مواظب اعمال خود مىپنداشت، گمان مىكرد كه كارهاى او نيز سبب خشم و خشنودى آنها مىشود. بنابراين صورتى از آنها درست كرده و با عبادت آن در پى خشنودى صاحب صورت بود.
اين مذهب، ايران از جمله اصفهان را فرا گرفته بود. در سه فرسخى اصفهان بتخانهاى وجود داشت. همواره بت پرستان و آتش پرستان با هم درگير بودند، هر كدام قالب مىشدند وضع معبد را موافق آداب خود تغيير مىداند.
اين بتخانه اصفهان را گشتاسب به آتشكده تبديل كرد و بتهاى آن را بيرون ريخت.
در مذهب بت پرستى، بشر گمان مىكرد وقت عبادت مىبايست صورت با اهميتى در پيش رو داشته باشد و بى واسطه نمىتوان به روحانيات توجه نمود. از اين رو بعضى صورت ستارهها را و برخى صورت حيوانات اهلى و وحشى را در معابد نصب و پرستش مىكردند.
مذهب ديگر اصفهان مازدسينى (مزديسنا) يا آتش پرستى بوده است. گرچه اين مذهب، از مذاهب توحيدى به شمار مىرود اما توجه به جسم صاحب فروغ و منبع روشنايى مثل آفتاب، ماه و آتش مىباشد.
در دوره ساسانيان آئين زرتشتى در اصفهان رايج شد، آتشكدههاى دوره پارتها بازسازى شد و پرستشگاههاى مهر و ناهيد به آتشكده تبديل شدند.
پس از انقراض دولت ساسانيان، اصفهان نيز مانند ساير شهرهاى ايران به تدريج تحت سلطه اعراب مسلمان درآمد.
پس از فتح نهاوند، عمر به عبدالله بن عبدالله بن عتبان كه از بزرگان انصار و اشراف صحابه بود فرمان داد تا با سپاهى به سمت اصفهان حركت كند و مقدمهالجيش قواى او به فرماندهى عبدالله بن ورقاء رياحى زودتر عازم اصفهان گرديد.
ميمنه و ميسره قشون نيز به دستور عمر به فرماندهى دو سردار يكى عصمت بن عبدالله و ديگرى عبدالله بن حارث بن ورقاء اسدى سپرده شد. در اين موقع اصفهان داراى نيروى عظيمى بود كه تحت فرمان پادوسپان كه اعراب او را فاذوسفان مىگفتند قرار داشت.
فرمانده قواى مدافع اصفهان «شهربراز جادويه» كه مردى سالخورده بود، عده زيادى از سپاهيان خود را آماده نبرد كرده بود و با اينكه پير و ناتوان بود با عبداللّه بن ورقاء به جنگ تن به تن پرداخت و كشته شد و قواى او فرار كردند.
عبدالله، جى را كه در شرق اصفهان امروز واقع شده است در محاصره گرفت. پادوسپان اصفهان كه عنوان شاه داشت از شهر خارج گرديد و در ميدان جنگ به عبدالله فرمانده كل قواى عرب پيامى فرستاد كه بهتر آنست از سپاه من و تو كسى كشته نشود و تو شخصا با من مبارزه كن اگر مرا كشتى كه اين سپاه تسليم تو خواهد شد و اگر من تو را كشتم يارانت بازگردند. عبدالله كه مرد شجاعى بود مبارزه را قبول كرد و چون دو سوار كه يكى پادوسپان اصفهان و ديگرى عبدالله بن عبدالله بود رو به روى يكديگر قرار گرفتند، پادوسپان پرسيد: جنگ را من آغاز كنم يا تو؟ عبدالله گفت تو شروع كن. پادوسپان نيزه را به زين اسب فرو برد و زين و بند را از پشت اسب كند و سوار را بر زمين افكند. عبدالله با چابك بىنظير جست و دوباره بر اسب بىزين سوار شد.
پادوسپان گفت من دليرى و مردانگى تو را آزمودم از اول نخواستم تو را بكشم والا نيزه را به سينه تو فرو مىبردم اكنون كه چنين دليرى از خود نشان دادى از كشتن تو دريغ دارم ما آماده تسليم هستيم. من به شهر بر مىگردم و تو به سپاه خود برگرد و بدون خونريزى جنگ را خاتمه مىدهيم بدان كه سپاهيان من تيراندازان ماهر و قادر هستند.
پادوسپان به شهر برگشت و عبدالله به سپاه خود ملحق شد و بدين ترتيب شهر اصفهان در سال 21 ه .ق به تصرف اعراب مسلمان درآمد و شرايط صلح مورد توافق قرار گرفت.
سابقه تشيع در اصفهان
نخستين فعاليتهاى شيعى از سال 35 ه .ق همزمان با فرماندارى يزيد بن قيس به حكومت اصفهان از سوى امام على عليهالسلام آغاز مىشود و فعاليت يك شخصيت شيعى از موضع فرماندارى و حكومت در اين شهر آغاز مىگردد. پس از او مخنف بن سيلم به عنوان دومين فرماندار شيعى به فعاليت در اصفهان پرداخت. وجود اين افراد سرآغاز شكل گيرى و گسترش مذهب شيعه در اصفهان گرديد.
در زمان امويان، اصفهان شاهد تبليغات زيادى بر ضد اميرالمؤمنين عليهالسلام و علويان بود. تأثير اين تبليغات در اصفهان به حدى بود كه اين شهر عنوان ناصبى به خود گرفت. اما با گذشت زمان ناصبى گرى رو به ضعف نهاد گرچه نفوذ تشيع در اصفهان به سادگى ممكن نبود.
در اواخر دوره اموى، نخستين حركت شيعى را در اصفهان عبدالله بن معاوية بن عبدالله ايجاد كرد. او كه در سالهاى 127ـ128 قيام خود را از كوفه آغاز كرده بود، اصفهان را پايگاه خود قرار داد و بر اثر فشار دستگاه خلافت اموى، به خراسان رفت و به دست ابومسلم خراسانى كشته شد.
شهر اصفهان در قرون نخستين به تسنن افراطى يا ناصبى گرى شهرت داشته و انواع گرايشهاى اهل سنت در آن وجود داشته است.
در قرن چهارم در اصفهان نزاع بين حنبليان و ديگر مذاهب جريان داشته است. در دوره سلجوقيان نيز نزاعهاى مذهبى شديدى بين شافعيان و حنفيان صورت پذيرفته است.
در دوره آل بويه، صاحب بن عباد وزير شيعى آل بويه توانست تشيع را تا حد زيادى در منطقه جبال گسترش دهد و ديدگاههاى كلامى شيعه را در اصفهان رواج دهد. در دوره حكومت 121 ساله ديالمه و كاكويه در اصفهان (322ـ443 ه .ق)، شيعيان اصفهان علاوه بر برخوردارى از آزادى مذهبى، از عنوان رسمى حكومت شيعى مذهب نيز در جهت فعاليتهاى مذهبى و گسترش تشيع و تبليغ آن برخوردار بوده است.
در قرن پنجم و ششم، سلاطين سلجوقى با تمام قدرت، تصميم به برانداختن مذهب تشيع از ايران، از جمله اصفهان داشتند و با راه انداختن كشتارهاى دسته جمعى و ايجاد محدوديتهاى فوق العاده مذهبى قصد اجراى مقاصد شوم خود را داشتند ولى هيچگاه موفق به براندازى تشيع نشدند و شيعه همچنان پابرجا و باقى ماند تا اينكه در عهد غازان خان و سلطان محمد خدابنده و بعدا در دوره صفويه نه تنها در اصفهان، بلكه در سراسر ايران عنوان مذهب رسمى به خود گرفت.