ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوران جمهوری اسلامی در استان قم

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
 
سطر ۳۴۰: سطر ۳۴۰:
 
تعداد كل شهداى استان بر حسب نوع شهادت به شرح جدول زير است:
 
تعداد كل شهداى استان بر حسب نوع شهادت به شرح جدول زير است:
  
جمع كل 5062 نفر
+
جمع كل 5062 نفر
  
قبل از انقلاب 91 نفر
+
قبل از انقلاب 91 نفر
  
جبهه و جنگ 3560 نفر
+
جبهه و جنگ 3560 نفر
  
ترور منافقين 206 نفر
+
ترور منافقين 206 نفر
  
مبارزات داخلى ديگر كشورها 429 نفر
+
مبارزات داخلى ديگر كشورها 429 نفر
  
بمباران موشكى 287 نفر
+
بمباران موشكى 287 نفر
  
ساير موارد 489 نفر
+
ساير موارد 489 نفر
  
 
گذشته از اين، مردم اين استان بالغ بر 8227 جانباز نيز تقديم انقلاب اسلامى كرده است كه آمار آن‏ها به تفكيك درصد جانبازى به شرح زير است:  
 
گذشته از اين، مردم اين استان بالغ بر 8227 جانباز نيز تقديم انقلاب اسلامى كرده است كه آمار آن‏ها به تفكيك درصد جانبازى به شرح زير است:  
  
جمع كل 8227 نفر
+
جمع كل 8227 نفر
  
جانبازان تا 24% 5838 نفر
+
جانبازان تا 24% 5838 نفر
  
جانبازان تا 39% 1640 نفر
+
جانبازان تا 39% 1640 نفر
  
جانبازان تا 49% 390 نفر
+
جانبازان تا 49% 390 نفر
  
جانبازان تا 69% 240 نفر
+
جانبازان تا 69% 240 نفر
  
جانبازان تا 70% 119 نفر
+
جانبازان تا 70% 119 نفر
  
 
3ـ4ـ شهداى روحانيت
 
3ـ4ـ شهداى روحانيت

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۵۶

محتویات

دوران جمهوری اسلامی

زمينه‏هاى شكل‏گيرى انقلاب اسلامى

1ـ تظاهرات سال 1350

در تاريخ 20 دى‏ماه 1350 يكى از مهره‏هاى دربار به نام جمشيد اعلم در نطق قبل از دستور خود در مجلس سنا، حضرت امام را با دستاويز اين كه بر عليه فجايع حكومت بعثى عراق يك كلمه از حلقوم اين مرد بيرون نمى‏آيد، مورد حمله قرار داد و علامه وحيدى سناتور انتصابى نيز امام را غير ايرانى دانست.

در پى زبان درازى و اهانت جمشيد اعلم و علامه وحيدى به امام در مجلس شوراى ملى، موجى از خشم و نفرت در ميان توده‏هايى كه اين نطق را در روزنامه‏ها خواندند پديد آمد و حوزه علميه قم بى‏درنگ درس‏هاى خود را تعطيل كرد. به دنبال آن، ائمه جماعات قم نيز از برگزارى نماز جماعت در مساجد خوددارى كردند و بازار قم نيز يكپارچه تعطيل شد. در روز 21 دى‏ماه 1350 روحانيان حوزه علميه قم به عنوان اعتراض به اين نطق ناروا و زبان‏درازى نامبردگان به امام، در مدرسه فيضيه گرد آمدند و در ساعت ده صبح روز ياد شده به خيابان‏ها ريخته، دست به تظاهرات زدند.

پليس شاه، براى سركوبى تظاهر كنندگان وارد صحنه شد و با باتوم، سرنيزه و گاز اشك‏آور به روحانيون و ديگر تظاهركنندگان يورش برد، شمارى را به شدت زخمى و جمعى را بازداشت كردند. با اين وجود تظاهرات روحانيون و مردم قم در پشتيبانى از امام و اظهار تنفر از رژيم در روز 22 دى‏ماه نيز دنبال شد. پليس شاه با آن كه با وحشى‏گرى و درندگى به سركوبى تظاهر كنندگان دست زده بود نتوانست پايدارى و دلاورى آنان را در هم شكند و آنان را پراكنده سازد.

در اين رابطه ساواك در گزارشى آورده است:

«... در مورخ 21 و 22/10/1350 عده‏اى از طلاب قم به طرفدارى از خمينى و به عنوان اعتراض به اظهارات برخى از سناتورها عليه خمينى، در مدارس خان و فاطمى آن شهرستان اجتماع و شعارهاى پراكنده‏اى تحت عنوان «زنده باد خمينى» داده‏اند كه به همين جهت عده‏اى از طلاب محرك اين جريان و آنهايى كه در امر توزيع اعلاميه مضره دخالت داشتند .... دستگير گرديده‏اند».

محصلين علوم اسلامى علاوه بر تظاهرات اعتراض آميز، اعلاميه‏هايى نيز بر ضدّ رژيم شاه و سناتورهايى كه نسبت به امام اهانت كرده بودند پخش كردند و به حكومت ظلم و جور تاختند.

همچنين آقاى فلسفى در سخنرانى خود در مراسم بزرگداشت ميرزا عبدالله سعيدى تهرانى (چهل ستونى) در روز 25/10/1350 به دروغ‏پردازى و زبان درازى مجلس سنا نسبت به امام و يورش پليس شاه به تظاهرات حوزه قم پرخاش كرد و جمشيد اعلم را مورد نكوهش قرار داد. مردم نيز با تلفن، نامه و تلگرام پشتيبانى خود را از امام اعلام داشتند. همچنين علما شيراز نيز طى تلگرافى پشتيبانى خود را از اين جريان اعلام داشتند.

2ـ وقايع 15 تا 17 خرداد 1354

هر سال روحانيون و مردم متدين به ياد شهداى قيام خونين 15 خرداد 1342 و در غم هجران رهبر و مراد خويش امام خمينى قدس‏سره، مجلس مى‏گرفتند.

در سال 1354 نيز اين مجلس برگزار شد و همراه بود با دستگيرى 350 نفر از طلاب قم كه به شرح اين واقعه مى‏پردازيم: شب 15 خرداد 1354 پس از اداى نماز بار ديگر اجتماع تظاهركنندگان به خروش آمد و به طرف در خروجى فيضيه و ميدان آستانه حركت كردند و شعارهايى از اين قبيل سر مى‏دادند:

خمينى، خمينى، خدا نگهدار تو / بميرد، بميرد دشمن خون خوار تو

درود بر خمينى / مرگ بر پهلوى

مرگ بر حكومت يزيدى / مرگ بر شاه

زمانى كه انبوه راهپيمايان به ميدان آستانه رسيدند، ناگهان با حمله نيروهاى ضد شورش رژيم، به وسيله آب‏پاش به طرف فيضيه رانده شدند. طلاب خشمگين از حياط فيضيه مقدارى سنگ و آجر و چوب در دست گرفتند و به سوى نيروهاى دولتى حمله كردند. حدود يك ساعت و نيم در جلوى مدرسه و ميدان آستانه، با ماشين‏هاى آب‏پاش درگير شدند و در نهايت وقتى احساس كردند كه چوب و سنگ حريف اسلحه و آهن نمى‏شود به درون فيضيه بازگشتند و از بالاى بام فيضيه بى‏پروا عليه رژيم شعار مى‏دادند.

مأمورين دولتى از مسافرخانه‏هاى اطراف حرم و فيضيه، به سمت طلاب شعاردهنده گاز اشك‏آور پرتاب مى‏كردند و بدين وسيله آنان را از بالاى بام فيضيه به حياط مدرسه مى‏راندند. طلاب نيز با هجوم به حوض مدرسه، ذرات گاز را از ديدگانشان مى‏زدودند.

در اين هنگام يكى از طلاب، بلندگوى محل تدريس آيت‏الله اراكى را از جاى كند و به وعظ و ارشاد مأموران دولتى پرداخت. درگيرى، هجوم و گريز نيروهاى دولتى به مدرسه و وعظ و خطابه طلاب تا پاسى از نيمه شب ادامه پيدا كرد.

فعالان حركت 17 خرداد 1354 عبارت بودند از: عباس حسنى قزوينى، يوسفعلى شكرى زنجانى، شهيد سليمى، عبدالله اسلامى كرمانشاهى، حسين غفارى، معصومى شاهرودى، مجتبى قائد امينى، كيايى نژاد، سيدحسن موسوى تبريزى و باقر صدر.

روز پانزدهم خرداد 1354 طلاب بيرون وارد مدرسه شدند و با مشاهده عكس‏هايى از امام كه بر ديوار مدرسه نصب شده بود و همين طور پلاكارت‏هايى كه شعار به نفع امام قدس‏سره و 15 خرداد 1342 بر عليه رژيم پهلوى نوشته شده بود، توانشان براى پيوستن به طلاب فيضيه و ادامه دادن راه شهداى 15 خرداد 1342 مضاعف و انگيزه‏شان براى تظاهرات عليه رژيم قويتر مى‏شود.

شب شانزدهم خرداد 1354 حدود 500 تن از طلاب پس از نماز جماعت در مقابل مدرسه اجتماع كردند و عليه خاندان پهلوى شعار مى‏دادند كه با عكس‏العمل نيروهاى امنيتى رو به رو مى‏شوند. كنترل و مراقبت اطراف مدرسه و حرم شديدتر شد. در مدرسه فيضيه مجددا صبح شانزدهم خرداد باز گرديد و طلابى كه قبلاً از طريق ساواك شناسايى شده بودند پس از طى مسيرى دورتر از حرم و مدرسه، دستگير مى‏شوند. شب هفدهم خرداد طلاب مبارز پس از اتمام نماز با شعارهاى:

درود بر خمينى / مرگ بر پهلوى؛

خمينى، خمينى، خدا نگهدار تو / بميرد، بميرد، دشمن خونخوار تو؛

آيت‏الله اراكى را تا وسط ميدان آستانه همراهى مى‏كنند و با تلاش فراوان سعى مى‏كنند با مردم درآميزند و مشت محكمى بر دهان دشمن بنوازند.

نيروهاى امنيتى به خاطر ممانعت از حركت طلاب به سوى حرم و خيابان ارم، با آنان درگير مى‏شوند و آن درگيرى تا ساعت 30/9 دقيقه شب ادامه پيدا مى‏كند و در نهايت طلاب به داخل فيضيه رانده مى‏شوند و سه تن از آنان دستگير مى‏شوند.

نيروهاى شهربانى با كوشش فراوان جمعيت را از اطراف حرم و خيابان‏هاى ارم و چهارمردان متفرق كردند و در فيضيه مجددا بسته شد. تظاهرات تا نيمه شب با شعارهاى انقلابى ادامه پيدا كرد. به دنبال تشديد بحران، رئيس ساواك از مركز تقاضاى دستور و برنامه مى‏كند.

روز هفدهم خرداد، حدود ساعت 8 صبح در فيضيه باز شد و مأمورين افراد داخل مدرسه را به بيرون دعوت مى‏كردند و ادعا مى‏كردند كه مانعى در سر راه خروج آنان نيست. اما طلبه‏ها مى‏دانستند كه هر كس خارج شود پس از طى مسير كوتاه، دستگير خواهد شد. عدم خروج طلاب از مدرسه موجب شد كه حلقه محاصره بر آنان تنگتر شود و احساس خطر حمله به مدرسه بر تظاهركنندگان مستولى گردد.

در فيضيه و دارالشفاء بسته شد و برنامه حمله مطرح گرديد و طلاب از طريق عكسبردارى شناسايى مى‏شدند.

عده‏اى از طلاب براى دور ماندن از اتهام كمونيستى و چپى بودن با لباس كامل روحانى در صف تظاهرات قرار مى‏گرفتند. هلى‏كوپترهاى رژيم براى شناسايى بهتر طلاب و همين طور ايجاد رعب و وحشت، بر فراز مدرسه فيضيه ظاهر شدند و نيروهاى گارد جاويدان شاه نيز با لباس‏هاى مخصوص و مسلح به سلاح گرم و سرد در اطراف فيضيه و دارالشفاء و حرم موضع گرفتند.

نزديكى‏هاى ظهر روز هفدهم خرداد، طلاب كاملاً در محاصره بودند و در مدرسه را نيز بسته بودند. آنان با مشكل مواد غذايى روبه رو شدند. از طرف مردم و مراجع از راه دريچه‏هاى مسجد اعظم غذا براى طلاب فرستاده مى‏شد. پرچم قرمزى به نشانه خونخواهى شهداى 15 خرداد 1342 بر فراز گنبد بين فيضيه و دارالشفاء برافراشته شد. البته رژيم از اين پرچم سوء استفاده كرده و مبارزان را متهم به طرفدارى از كمونيسم كرد.

حوالى ساعت چهار بعد از ظهر هفدهم خرداد، با حضور گارد جاويدان، نيروهاى ساواك و شهربانى قم، دژ محكمى را در اطراف فيضيه و دارالشفاء به وجود آوردند كه در نهايت به مدرسه حمله كنند.

قبل از حمله، ابتدا سرهنگ جوادى معاون انتظامى شهربانى و بعد از او رئيس شهربانى با طلاب سخن گفتند. ولى با جواب دندان‏شكن مواجه گرديدند.

حمله گاردى‏ها به مدرسه فيضيه حدود ساعت پنج بعدازظهر روز هفدهم خرداد 1354 آغاز شد. كماندوها از طريق مسافرخانه‏هاى اطراف حرم و فيضيه، به بام فيضيه رفتند و از آنجا كه ورزيده بودند، از بام فيضيه به راحتى به وسط حياط پريدند و شروع به ضرب و شتم طلاب كردند.

طلاب نيز مقدارى سنگ و چوب كه از قبل تهيه كرده بودند، به دست مى‏گرفتند و به سوى آنان حمله‏ور مى‏شدند. اما چوب و سنگ در برابر كماندوهاى قوى جثه با وسايل پيشرفته، باتوم چوبى و الكتريكى توان مقابله را نداشت.

در نهايت پس از نيم ساعت درگيرى و ضرب و شتم طلاب، كماندوها ، آنان را دستگير و از دالان عبور دادند و مأمورين عصبى كه سه روز بود نتوانسته بودند وارد مدرسه شوند و عقده دل خود را خالى كنند، كتك مفصلى به طلاب زدند و در نهايت آن‏ها را به طرز اهانت‏آميزى به شهربانى قم انتقال دادند و در اتاق يا زندان نسوان شهربانى كه حداكثر ظرفيت آن 100 نفر بود، حدود 350 نفر را با آن وضع مجروح و دلخراش جاى دادند.

با اين كه طلاب از نظر جسمى در حالت بدى به سر مى‏بردند، نيروهاى شهربانى قم آنان را شكنجه روحى مى‏دادند و از آنان مى‏خواستند كه به امام خمينى توهين كنند و يا اين كه اعمال خلاف شأن طلبگى و شرع مانند رقص و... انجام دهند. اما با پاسخ منفى طلبه‏ها رو به رو شدند.

شب هجدهم خرداد با آن وضع بد، در اتاق كم حجم سپرى شد و صبح روز هجدهم، بازجويى آغاز گرديد. آنچه مرتب از همه سؤال مى‏شد، اين بود كه عامل و محرك اين حركت و به تعبير آنان آشوب چه كسى بود؟

آن‏ها عكس‏هايى را كه از طريق گلدسته‏هاى حرم و هلى‏كوپترها گرفته بودند، با صاحبان عكس‏ها مطابقت مى‏دادند و پس از تشكيل پرونده، آنان را راهى تهران مى‏كردند. اين پذيرايى شلاق و خوابيدن روى سنگريزه تا ساعت 30/4 بامداد نوزدهم خرداد ادامه پيدا كرد.

سپس دستگير شدگان را به گروه‏هاى 25 و 30 نفره تقسيم كردند و به اتاق‏هاى از پيش تعيين شده منتقل كردند.

پس از دو الى سه هفته بازجويى و شكنجه، پس از شناسايى عوامل اصلى حركت، زندانيان را به سه دسته تقسيم كردند:

الف: كسانى كه سنشان كمتر از 17 سال بود و يا اين كه خيلى پير بودند، آزاد شدند.

ب: كسانى كه بيش از 18 يا 19 سال داشتند و به درد سربازى مى‏خوردند، به شهرهاى شاهرود، بيرجند و كرمان اعزام شدند.

ج: كسانى كه مدركى از آن‏ها به دست آمده بود و در حركت‏ها نقش اساسى داشته‏اند، به حبس‏هاى چند ساله همراه با شكنجه‏هاى شاق محكوم شدند.

3ـ قيام 19 دى طليعه پيروزى انقلاب اسلامى

اوضاع ايران از سال 1356 به بعد دچار تحولاتى سريع شد و نهضتى كه امام خمينى قدس‏سره از سال 1341 عليه رژيم شاه آغاز كرده بود وارد مرحله جديدى شد كه مى‏توان قيام نوزده دى ماه قم را در رأس تحولات اين سال ذكر كرد.

در تاريخ 17 دى ماه 1356 مقاله‏اى توهين‏آميز با عنوان «استعمار سرخ و سياه در ايران» به دستور مستقيم شاه و ساواك و با نام مستعار احمد رشيدى مطلق در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد. لبه تيز حمله در اين مقاله متوجه رهبرى نهضت بود.

به دنبال انتشار اين مقاله و با خبر شدن مردم قم از مضمون آن، از بعدازظهر همان روز، شهر قم حالتى غير عادى به خود گرفت. فرداى آن روز، حوزه علميه، بازار و مغازه‏هاى شهر به كلى تعطيل شد.

در روز 19 دى ماه راهپيمايى آرام طلاب و مردم و حضور آنان در منازل مدرسين حوزه علميه قم، در ابعاد گسترده‏ترى ادامه داشت. بعدازظهر 19 دى ماه، راهپيمايان درمنزل و خيابان‏هاى اطراف خانه آيت‏الله حسين نورى ـ از مدرسين حوزه علميه قم ـ اجتماع كردند. ايشان طى سخنانى تند و انقلابى به سياست‏هاى رژيم حمله كردند و با تجليل از شخصيت حضرت امام و تجليل از قيام 15 خرداد و وقايع پس از آن تأكيد كردند كه قيام مردم در حمايت از نهضت امام خمينى تا پيروزى نهايى ادامه خواهد يافت.

به هنگام بازگشت جمعيت، در ميدان شهدا (چهار راه فاطمى)، مأمورين مسلح با ايجاد درگيرى ساختگى به روى راهپيمايان آتش گشودند. صداى رگبار مسلسل‏هاى مأمورين و شعار «درود بر خمينى» تا ساعاتى از نيمه شب در مناطق مركزى قم به گوش مى‏رسيد. در اين واقعه عده‏اى از طلاب و مردم قم شهيد و جمعى نيز مجروح و عده‏اى دستگير شدند.

در حالى فاجعه كشتار 19 دى ماه اتفاق افتاد كه تنها يك روز قبل از آن، محمدرضا شاه و همسرش فرح به سفر رفته بودند. فرح به مصر رفت تا ميهمان خانم «جهان سادات» ـ همسر انور سادات ـ باشد و شاه به آمريكا رفت تا وانمود كند از ماجراهاى جزئى ايران چندان اطلاعى ندارد و مسئله مهمى نيست.

اين واقعه در حالى به وقوع پيوست كه تنها ده روز از سفر كارتر رئيس جمهور آمريكا به ايران نگذشته بود، وى در روز نهم دى ماه 1356 به ايران آمد و سال نو مسيحى را با شاه و خانواده‏اش گذراند.

ملك حسين پادشاه اردن نيز در اين زمان از سوى شاه به ايران دعوت شده بود و در اين ميهمانى شركت داشت. همچنين اين قيام را مصادف با سفر دبير كل وقت سازمان ملل (كورت والدهايم) به ايران كردند تا به او تفهيم كنند كه مخالفان شاه، افرادى ماجراجو هستند كه با همه مظاهر تمدن از جمله بانك‏ها و ادارات دولتى (اشاره به شكسته شدن شيشه‏هاى بانك‏هاى صادرات متعلق به يك سرمايه‏دار بهايى) مخالفند.

به دنبال كشتار مردم قم، مراجع تقليد و ساير علما و فضلاى حوزه علميه قم و روحانيون تهران و نيز بازاريان قم و تهران با صدور اعلاميه‏هايى، توهين به مقام امام را تقبيح كرده و كشتار مردم مظلوم و بى‏گناه قم را محكوم كردند.

دانشجويان مسلمان دانشگاه‏هاى كشور نيز به اين اقدام ضدانسانى اعتراض كردند. دانشجويان دانشگاه صنعتى دو روز بعد از اين كشتار، تظاهرات اعتراض آميزى در محوطه دانشگاه به راه انداختند كه به سركوبى توسط پليس و تعطيلى كلاس‏ها منجر شد.

درس‏هاى حوزه علميه قم تعطيل شد. بازار تهران روز 29 بهمن ماه را تعطيل عمومى اعلام كرد و از ساير شهرهاى ايران سيل اظهار همدردى‏ها به راه افتاد. اما در مقابل، دشمن هم بيكار ننشست و در روز 22 دى‏ماه، كميته دفاع از آزادى و حقوق بشر از خبرگزارى‏هاى معتبر دنيا (اسوشيتدپرس، بى.بى.سى، فرانس پرس) دعوت به عمل آورد تا با مراسمى ساختگى، مردم مظلوم قم را ظالم جلوه دهد.

از سوى ديگر عده‏اى را به سوى قم به راه انداختند تا بر اين اقدام فجيعانه سرپوش بگذارند.

چند روز پس از فاجعه نوزده دى ساواك بدون اطلاع قبلى، كاركنان آموزش و پرورش و اعضاى حزب رستاخيز و عده‏اى ديگر از كارمندان ادارات را سوار چندين اتوبوس كرده و به آنان گفتند كه به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام مى‏روند! اما در نزديكى قم آنان را از اتوبوس پياده كردند و از ايشان خواستند به سوى حرم راهپيمايى كنند و فرياد جاويد شاه بلند كنند! اين تظاهرات على‏رغم تهديدات مأموران، چنان خاموش و سرد انجام گرفت كه به تعبير امام گويى در تشييع جنازه شركت كرده بودند! مأموران در پايان اين «تظاهرات»، قطعنامه‏اى صادر كردند و ضمن آن تحريكات خارجى را محكوم كردند.

هر چند رژيم در سراسر كشور تمهيدات امنيتى را بيشتر كرد اما قيام 29 بهمن تبريز به مناسبت چهلم شهداى 19 دى، وعده پيروزى رانزديكتر كرد. به مناسبت اربعين شهيدان تبريز كه مصادف با فروردين ماه 1357 بود مردم بسيارى از شهرهاى ايران، مجالس يادبود برگزار كردند.

مشهد، شيراز، نهاوند، ملاير، اصفهان، مازندران و تمام شهرهاى ايران بيدار شدند و بغضى كه در سال‏هاى پس از خرداد 1342 در گلوها مانده بود، به فرياد تبديل شد و در شهرهاى ايران پيچيد.

برگزارى مراسم هفتم، چهلم و چهلم در چهلم اين قيام بود كه سينه به سينه طفل انقلاب را پرورش داد و تنها به فاصله كمتر از يكسال موجبات فرار شاه از كشور را آماده ساخت و اين حركت توفنده كه هر روز بر شدت آن افزوده مى‏شد، باعث سرنگونى رژيم منحوس پهلوى گرديد.

4ـ امام خمينى(ره) و قيام 19 دى

امام در پيامى كه به ملت بزرگ و هوشمند ايران پيرامون اين قضيه صادر كردند، نهضت جارى مردم را پرتوى از نهضت پانزده خرداد دانستند و درباره انگيزه شاه در كشتار مردم بى‏گناه قم نوشتند:

«شاه مى‏خواهد ثابت كند كه نوكرى او تحكيم شده و ملت نبايد گمان كند او از پشتيبانى برخوردار نيست ولى ملت با تظاهرات عمومى و تعطيل سرتاسرى دامنه‏دار و اظهار تنفر، بار ديگر ثابت كرد كه او را نمى‏خواهد و از او و خاندانش بيزار است و اين رفراندم طبيعى سرتاسرى، در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جائرانه است...

به ملت شريف ايران مژده مى‏دهم كه رژيم جائرانه شاه نفس‏هاى آخرش را مى‏كشد و اين قتل عام‏هاى بيرحمانه، نشانه وحشت‏زدگى و حركات مذبوحانه است... ملتى كه با هوشمندى و پيوستگى همه طبقات از روحانى تا دانشگاهى، از منبرى تا بازارى، از دانشجوى داخلى تا خارجى از كارگر تا دهقان بپا خاسته و تب و تاب اسلام عدالت‏پرور دارد پيروز است...».

حوادث انقلاب اسلامى

به دنبال فاجعه 17 شهريور 1357 كه در شهر تهران به وقوع پيوست، در چندين شهر كشور از جمله شهر قم، حكومت نظامى اعلام گرديد و تانك‏ها و زره‏پوش‏هاى رژيم شاه در مراكز مختلف شهر موضع گرفتند و رفت و آمد مردم از ساعت هشت شب تا شش صبح، و تجمع بيش از سه نفر در معابر ممنوع گرديد.

نيروهاى رژيم بر طبق قوانين و مقررات حكومت نظامى حق داشتند هر مظنونى را باز داشت و به سوى هر فرد مشكوك تيراندازى كنند. ولى با اين وجود، رژيم نتوانست از اين ترفندها طرفى ببندد و به مقاصد شوم خود كه سركوبى مبارزين بود برسد و على‏رغم حكومت نظامى و افزايش ساعات آن، مردم شهر قم با سردادن شعار «الله اكبر» در محله‏هاى خود و تظاهرات پى در پى، نقشه‏هاى رژيم را خنثى كردند.

مهم‏ترين كانون انقلاب در قم، محلّه و خيابان چهارمردان بود. وقتى آتش لاستيك‏هاى شعله‏ور و دود غليظ آن سرتاسر اين خيابان را مى‏پوشاند، وقتى تانك‏ها به حركت درمى‏آمدند و رگبار مسلسل‏ها خواب از چشم كودكان در آغوش مادر خفته مى‏ربود، وقتى موج كماندوهاى مزدور شاه با سپرهايى از شيشه‏هاى نشكن و باتوم‏هاى برقى و ماسك‏هاى ضدّ گاز به هر گذر و معبرى هجوم مى‏آوردند و تك‏تيراندازهاى شاه خبر از پرواز روح مبارزى به خون غلطيده مى‏داد، ناگهان تعدادى از جوانان و مردم اين شهر در حمايت از روحانيت، هم‏چون پلنگ خشمگين و ستيزه‏گر بيرون مى‏آمدند و قيامتى برپا مى‏گشت. از سويى توپ، تانك، مسلسل و گاز اشك‏آور و از سوى ديگر؛ سنگ، فلاخن، مشت، كارد و بهترين سلاح (سه راهى؛ نوعى نارنجك ابداعى مبارزان قم) تماشايى بود.

ترسناك‏تر از همه براى مزدوران رژيم در شب‏هاى چهارمردان در سال 1357، نام شيخ فلاخن انداز (شيخ على اوسطى) بود كه تنهايى به اندازه يك لشگر براى آنها وحشتناك بود و به جرأت مى‏توان گفت قم مركز نهضت اسلامى ايران و چهار مردان قلب انقلاب قم بود. با نزديك شدن ايام محرم 1357، فشار حكومت زيادتر گرديد. ولى مردم با ديدن مناظر شهادت و جراحت هم‏وطنان خود به دست دژخيمان مزدور، عكس العمل بيشترى نشان مى‏دادند و روز به روز تظاهرات مردم حالت گسترده‏ترى مى‏يافت و رژيم تا دندان مسلّح در برابر سيل مردم، احساس ضعف و ناتوانى بيشترى مى‏كرد.

سرانجام مبارزات ملت مسلمان ايران با داشتن ريشه‏هاى تاريخى، در تحت رهبرى همه جانبه آيت‏الله العظمى امام خمينى(ره) در 22 بهمن به ثمر نشست.

مردم قم با شنيدن خبر پيروزى انقلاب در روز 22 بهمن 1357 به خيابان‏ها ريخته و نقل و شيرينى پخش مى‏كردند.

گروهى از مردم در جهت يارى هم‏وطنان خود عازم تهران گرديدند. رياست شهربانى و عوامل جنايت و تيراندازى، از شهر گريختند و مأموران ساواك هم از بيم انتقام مردم خود را مخفى ساختند.

سربازان و كليه پرسنل ارتش و ژاندارمرى با در دست داشتن عكس‏هايى از امام خمينى سوار بر خودروهاى ارتش و يا پياده، وارد شهر شده و با شركت در راهپيمايى‏ها و جشن و شادمانى مردم، پيروزى انقلاب را به مردم تبريك مى‏گفتند. در همان ايام، مبارزان، شهربانى را تصرف كرده و ضمن آزادى زندانى‏هاى سياسى، كنترل شهر را به طور كامل در دست گرفتند.

حوادث سياسى از پيروزى انقلاب اسلامى تا كنون

1ـ نقش مردم و نهادهاى انقلابى در مبارزه با ضدّ انقلاب

در روز سه شنبه اول اسفند 1357، كميته انقلاب اسلامى مركب از واحد انتظامات، تداركات، تبليغات، اطلاعات و رفاه‏وخدمات در شهرستان قم تشكيل شد. اين كميته به عزل و نصب كاركنان ادارات دولتى پرداخت و با تشكيلات جديد خود موفق شد چهل نفر از ساواكى‏ها و تعدادى از قاچاقچيان مواد مخدر را دستگير كند. در همين اوقات افاضلى رياست شهربانى قم كه از جنايتكاران رژيم بود دستگير و به دادگاه انقلاب اسلامى تحويل گرديد.

پس از تثبيت انقلاب در سال 1358، حضرت آيت‏الله العظمى امام خمينى جهت اقامت، شهر قم را در نظر گرفتند و به اين شهر تشريف آوردند و چون منزل ايشان در محله يخچال قاضى كه داراى كوچه‏هاى تو در تو بود قرار داشت و مشكل رفت و آمد و عبور و مرور براى مردم و بازديدكنندگان به وجود مى‏آمد، حضرت امام به منزل يكى از علما در جنب رودخانه ساحلى قم تشريف بردند و در جهت حفاظت از بيت ايشان و ديگر علماى مستقر در قم، كميته‏اى با نام «كميته امام خمينى» و بعدها سپاه پاسداران، مسئوليت حفاظت آن‏ها را به عهده گرفتند.

2ـ نقش احزاب و گروهك‏هاى سياسى (ناسيوناليزم، چپ‏گرا و اسلامى)

با پيروزى انقلاب اسلامى و در جهت مقابله با گروهك‏هاى انحرافى، مسئله تشكيل حزب جمهورى اسلامى كه از يك سال قبل از پيروزى مطرح بود دوباره طرح گرديد و در روز 29 بهمن، يك هفته بعد از پيروزى انقلاب، اين حزب اعلام موجوديت كرد و در سراسر ايران از جمله شهر قم مورد استقبال عمومى قرار گرفت.

البته فعاليت اين حزب به دليل پاره‏اى مشكلات، چندان دوام نياورد و سرانجام در سال 1364 با صلاحديد مؤسسين و حكم امام تعطيل گرديد.

جنبش مجاهدين خلق نيز با داير كردن شعبه‏اى در شهر مقدس قم، قصد فعاليت داشت كه جز تعدادى انگشت شمار طرفدار، زمينه‏اى براى نفوذ در ميان مردم انقلابى و هميشه در صحنه قم نيافت و فقط تعدادى از عناصر چپ نما با رسوخ در بعضى از كارخانجات و ميان كارگران قصد فعاليت داشتند كه با هوشيارى روحانيت و روشنگرى آنان، نقشه‏هاى آنان نقش بر آب گرديد.

1ـ2ـ فتنه خلق مسلمان در قم

آيت‏الله سيد محمد كاظم شريعتمدارى، چهره‏اى بود كه از سوى مطبوعات و شخصيت‏ها و گروه‏هاى معاند، جهت رويارويى با شخصيت برجسته امام خمينى، تحريك مى‏شد.

آنان به انحاء مختلف سعى مى‏كردند از وى چهره‏اى آزادى طلب، ملايم، متسامح و آشنا با مسائل روز كه سخت طرفدار دموكراسى است ارائه دهند. در مقابل، امام خمينى را به عنوان سمبل صفت‏هايى مقابل اين موارد قلمداد مى‏كردند. با بررسى جرايد ايران طى سال‏هاى 1357 و 1358 و مرور اخبار مربوط به مرحوم شريعتمدارى، مشخص مى‏شود كه اتفاقا غالب خبرنگاران و يا تحليل‏گران رسانه‏هاى خارجى، تمايل به گفت و گو با وى دارند و نظرات او را با هيأتى تبليغى و همراه با حواشى و اظهار نظرهاى دامنه‏دار مطرح مى‏سازند.

وى دائما به مسئله دموكراسى پرداخته و سعى مى‏كند، تصويرى مدرنيزه و قابل دسترس براى غربيان از اسلام ارائه كند. همچنين وى به صور مختلف از دولت و دولتمردان جمهورى اسلامى ايران انتقاد مى‏كند.

مرحوم شريعتمدارى در اواخر تيرماه 1358 طى مصاحبه‏اى با خبرنگار مجله لوموند درباره مسائل مختلف انقلاب و كشور اظهار نظر

نمود. او تلويحا نقش سياسى منحصر به فرد امام در رأس هرم قدرت و حاكميت در ايران را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «به نظر ما اگر مراجع تقليد در مقام ارشاد و راهنمايى باقى بمانند و هرجا لازم شد مداخله كنند بهتر است».

وى به رغم اظهار تمايل شديد به نوعى انديشه ليبرال ـ دموكراتيك كه به طور مرتب بر تكيه آن به اسلام تأكيد مى‏شد، دولتمردان دست اندركار را براى انجام امور انقلابى، خام و نپخته توصيف كرد. علاوه بر اين، كيفيت موضع‏گيرى‏ها و رفتار سياسى و دينى او در آن شرايط، نوعى قطب شكنى رهبرى و تضعيف مركزيت انقلاب بر مدار وجود امام خمينى بود.

بالاتر از همه، وى شايد بى آن كه خود بداند، مبدل به مظهر نوعى تنش و بهانه‏گيرى قومى به نام آذربايجان شده و برخى از عناصر ضد انقلاب و روشنفكران فرصت طلب، از اين مرجع، براى اعلام استقلال و طرح مدعيات قومى بهره مى‏گرفتند.

مدت‏ها بود كه آذربايجان، محل تجمع و تحرك و اغتشاشاتى مرموز و بسيار خطرناك شده بود. اما آنچه باعث تعجب بود اين بود كه آشوب‏هاى آذربايجان در تابستان 1358 يك‏باره اوج تازه‏اى گرفت.

اوايل مرداد 1358، خبر رسيد كه تشنج در آذربايجان افزايش يافته، افراد مسلح به پاسگاه‏هاى ژاندارمرى يورش برده‏اند و ژاندارم‏ها را خلع سلاح نموده‏اند. عنصر ضد انقلابى و يكى از رهبران فكرىِ اين منازعات فرساينده، مهندس رحمت الله مقدم مراغه‏اى بود كه بزرگترين سخنگوى حزب خلق مسلمان نيز محسوب مى‏شد. وى فعالانه در ميتينگ‏ها و مجامع شركت مى‏كرد و دائما در مطبوعات به انتقاد و تخريب مواضع دولت و نظام دست مى‏زد.

نكته‏اى كه بايد در نظر داشت اين كه، اينان جريانى بودند كه قبلاً طى سال‏هاى طولانى در مؤسسه «دار التبليغ اسلامى» وابسته به آيت‏الله شريعتمدارى، مجتمع بودند و پس از انقلاب قصد داشتند فعاليت‏هاى خود را گسترش دهند و كارهاى سياسى نيز انجام دهند، امّا ظاهرا به دليل سادگى، و در عين حال پوششى كه اين گروه ايجاد نمودند، گروهى ديگر، كارهايى مرتكب شدند كه از جمله خطرناك‏ترين توطئه‏هاى ضد انقلاب در صدر انقلاب بود. از همان ابتدا همگان تصور مى‏كردند كه اين حزب در مقابل حزب جمهورى اسلامى ساخته و پرداخته شده است و تبليغ مى‏شد كه قصد شكستن انحصار آن را دارد!

اين وضعيت بحرانى و كشمكش‏هاى موضعى، همراه با كنترل محدود دولتى در آذربايجان و حتى در قم، كماكان تا حدود چند ماه تداوم داشت. تا آن كه بالاخره در قم، برخى مناقشات و تحركات مرموز خرابكارانه در پوشش بيت آيت‏الله شريعتمدارى پى ريزى شد. امام خمينى براى حفظ حرمت مرجعيت، ضمن ملاقات ادوارى با مراجع و از جمله آقاى شريعتمدارى، در برابر وى هيچگاه موضع صريحى اتخاذ نكرد.

بالاخره اين آشوب‏ها در شهر قم به درگيرى‏هاى زننده‏اى در مقابل منزل آقاى شريعتمدارى انجاميد.

اين زد و خوردها دقيقا در روزهاى همه پرسى تصويب قانون اساسى اتفاق افتاد و به گزارش مخبران جرايد، اين درگيرى‏ها در پى مشاجراتى در باب قانون اساسى ميان طرفداران آقاى شريعتمدارى و عده‏اى ديگر رخ داده و از اطراف حرم حضرت معصومه عليهاالسلام و سپس حوالى بازار آغاز گرديده بود.

شهر قم به شدّت متشنج شد و كماكان درگيرى‏هاى فيزيكى با استفاده از سلاح‏هاى سرد ادامه داشت تا آن كه يكى از نگهبانان منزل مرحوم شريعتمدارى به نحو مرموزى مورد اصابت گلوله قرار گرفت و كشته شد.

اين واقعه بهانه‏اى براى تجديد اغتشاشات فراهم كرد، امّا آيت‏الله شريعتمدارى طى پيامى خواستار جلوگيرى از درگيرى و هرگونه تظاهرات شد.

در پايان اطلاعيه وى آمده بود «... البته هر وقت ضرورى شد خود ما دستور تظاهرات و راهپيمايى را خواهيم داد». اين همان روحيه چالش طلبى اين مرد در برابر نظام بود.

همزمان با تشنج قم، تبريز نيز در بحرانى مه آلود فرو رفته بود و عده‏اى قصد برگزارى راهپيمايى و تعطيل بازارها را در روز پنج شنبه پانزده آذر داشتند، امّا يك روز قبل از آن، نُه عالم برجسته كه نام آقايان انگجى، دينورى، غروى، ابوالفضل موسوى و شهيد مدنى در بين آنان بود، مردم را از انجام اين مناقشه برحذر داشتند و خواستار آرامش و تحريم راهپيمايى مذكور شدند. به رغم همه اين مسائل، امام خمينى براى پيشگيرى از گسترش اختلافات و حفظ حرمت مرجعيت، طى پيامى، واقعه متّفقه در منزل آقاى شريعتمدارى را محكوم ساخت.

آيت‏الله شريعتمدارى نيز گفت:

«در مورد امور مملكت، مسئول جريانات آيت‏الله العظمى خمينى هستند و ايشان نيز حمله اخير را محكوم و كمال دوستى و محبت را ابراز داشته‏اند».

اين اظهارات پس از ملاقات وى با سيد احمد خمينى و چهار تن از اعضاى شوراى انقلاب، مهندس مهدى بازرگان، يدالله سحابى، محمد رضا مهدوى كنى و اكبر هاشمى رفسنجانى ابراز شد.

در اين ديدار كه دو ساعت به طول انجاميد، توافق شد كه آرامش برقرار گردد و مرحوم شريعتمدارى نيز با انتشار بيانيه‏اى اين موضوع را از طرفداران خود در آذربايجان و قم درخواست كند. همچنين راهپيمايى روز يكشنبه هفده آذر در تبريز را نيز تحريم كند. اما اين توطئه‏ها را پايانى نبود. به دنبال محكوميت حزب خلق مسلمان و حركات موذيانه آن، افراد مسلح حزب توانستند يازده تن از پاسداران را به گروگان بگيرند. در واكنش به اين اقدام، مردم تبريز دست به تظاهرات زده و خواستار آزادى آنان شدند. چند روز بعد، پاسداران گروگان گرفته شده، خلع سلاح و آزاد شدند. اما امواج خشونت و درگيرى چند روز بعد به اوج خود رسيد. عده‏اى چماق به دست و مسلح به اسلحه سرد، پيش از ظهر جمعه چهاردهم دى‏ماه 1358، در شهر قم اغتشاشات عظيمى به وجود آوردند و اين شهر را يكسره در گرداب آشوب و نزاع فرو بردند.

خبر اين حادثه بلافاصله در سراسر جهان انعكاس يافت. عوامل اغتشاش كه عكس‏هاى آيت الله شريعتمدارى را در دست داشتند به اماكن حمله كرده، خيابان‏هاى ارم و چهار راه بيمارستان فاطمى را به كلى مسدود نمودند.

اما علما، پاسداران، مدرسين، طلاب، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى، حزب جمهورى اسلامى و گروه‏هاى بسيارى از مردم موضع‏گيرى كردند و از افزايش دامنه برخوردها جلوگيرى نمودند.

سراسر كشور به عنوان اعتراض به اين حادثه تعطيل شد. مرحوم شريعتمدارى نيز به ناچار، اعلاميه‏اى منتشر نمود و غير قانونى بودن «حزب جمهورى خلق مسلمان» را اعلام داشت.

2ـ2ـ انتقام گروهك‏ها از مردم قم

گرچه احزاب و گروهك‏هاى مختلف در قم فعاليتى نداشتند ولى به خاطر حساسيت دشمن بر اين شهر، منافقين خلق، گروه فرقان، چريك‏هاى فدايى خلق، پيشگامان، رنجبران، سلطنت طلبان از جمله افراد، گروه‏ها و سازمان‏هايى بودند كه به طور آشكار و پنهان در صدد انتقام گرفتن از مردم پاكباخته اين شهر بودند و هر از چند گاهى با بمب گذارى در شهر، عده‏اى از افراد بيگناه را به خاك و خون مى‏كشيدند.

در يكى از اين بمب گذارى‏ها كه در تاريخ 25/5/1365 مصادف با عيد قربان، توسط منافقين و در جوار حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام كار گذاشته شده بود، تعدادى از افراد بى‏گناه به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.

آخرين مورد بمب‏گذارى توسط منافقين در شهر قم، در سال 1372 در حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام بود كه بمب، قبل از انفجار، خنثى و بمب‏گذار كه از عناصر وابسته اين گروهك بود، دستگير گرديد.

نماز جمعه

قبل از انقلاب شكوهمند اسلامى، نماز جمعه در شهر قم به امامت آيت‏الله العظمى اراكى(ره) برپا مى‏گرديد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى و به دنبال كسالت معظم له، مردم اين شهر طومارى تهيه و از امام امت درخواست امام جمعه نمودند و ايشان، آيت‏الله منتظرى و آيت‏الله اشتهاردى را به اين سمت برگزيدند.

بعد از انتقال آيت‏الله منتظرى به تهران و كناره‏گيرى آيت‏الله اشتهاردى از اقامه نماز جمعه، از طرف حضرت امام، آيت‏الله مشكينى به عنوان امام جمعه دائم و آيات جنتى و صانعى به عنوان ائمه جمعه موقت به اقامه نماز جمعه پرداختند.

با انتقال آيت‏الله جنتى به تهران و انصراف آيت‏الله صانعى از اقامه نماز جمعه، از طرف مقام معظم رهبرى آيت‏الله ابراهيم امينى و آيت‏الله جوادى آملى به عنوان ائمه جمعه موقت در اين شهر برگزيده شدند.

نماز جمعه اين شهر ابتدا در دبيرستان امام صادق عليه‏السلام (حكيم نظامى) اقامه مى‏شد اما پس از ساخته شدن مصلّى قدس در جنب ميدان صفائيه، بدان مكان منتقل گرديد و تا به حال نماز جمعه با شكوه هر چه تمام‏تر و با حضور اقشار مختلف مردم در اين شهر اقامه مى‏گردد.

اسامى ائمه جمعه استان عبارتند از:

جعفريه: حجت الاسلام حسينعلى دهقانى،

حاجى‏آباد قم: حجت الاسلام احمد منتظرى موحد،

قم: حجت الاسلام على مشكينى،

كهك قم: حجت الاسلام حسن مردانه فردويى.

دفاع مقدس

1ـ4ـ نقش مردم در جنگ تحميلى

مردم پرشور استان قم در ريشه كن ساختن فتنه‏هاى مناطق كردستان و سيستان و بلوچستان و پيامدهاى 8 سال جنگ نابرابر، مردانه ايستادند و سهم به سزايى از خود بر جاى گذاردند.

آن گاه كه آشوب كردستان به وقوع پيوست و هنگامى كه سرزمين و انقلاب اسلامى مورد هجوم استكبار جهانى قرار گرفت، جوانان سلحشور اين استان، گوى سبقت را ربودند و از روزهاى نخستين در جبهه‏هاى جنوب و غرب كشور حضور جانانه يافته و در دشت عباس، خرمشهر، پاسگاه زيد، جزيره مجنون، سوسنگرد تا ارتفاعات سردشت و مريوان بر دشمن زبون خروشيدند.

از روزهاى اوليه تأسيس سپاه پاسداران در قم، شير مردانى از بسيج و سپاه و روحانيت هم‏چون شهيد حيدريان، شهيد اسماعيلى، شهيد داوودى، شهيد دل آذر، شهيد زين الدين، شهيد صادقى و... شتابان و سبك بال با نثار جان خويش، عزت، امنيت و آزادى را به نسل آينده ارزانى داشتند.

لشگر 17 على بن ابيطالب عليه‏السلام كه از فرزندان با ايمان اين سرزمين شكل گرفته بود شامل گردان‏هاى پياده، ادوات، تخريب، بهدارى، مهندسى رزمى و ديگر گردان‏ها و واحدهاى رزمى، نقش مفيد و موثرى در جريان جنگ تحميلى ايفاء نمود.

اين لشگر كه در ابتدا به صورت تيپ بود، بعد از عمليات بيت المقدس با تصويب فرماندهى سپاه پاسداران، به فرماندهى شهيد مهدى زين‏الدين به لشگر تغيير سازمان يافت ودر مدت چند سال كار خود در عمليات مختلف به صورت خط شكن، پدافندى و پشتيبانى در جبهه‏هاى جنگ شركت جست و افتخارات بزرگى را نصيب خود كرد كه مهم‏ترين آنها عبارتند از: 1ـ رمضان، 2ـ خيبر، 3ـ بدر، 4ـ والفجر مقدماتى، 1، 2، 3، 4 و 10، 5ـ كربلاى 4 و 5، 6ـ مرصاد.

2ـ4ـ فرماندهان شهيد

شهيد مهدى زين‏الدين

شهيد مهدى زين‏الدين در 18 مهرماه 1338 در شهر تهران به دنيا آمد. والد بزرگوار وى آقاى عبدالرزاق زين‏الدين بود كه در زمان رژيم پهلوى به خاطر مبارزات بى‏امان خود، مدت‏ها در تبعيد به سر برد. مهدى پس از گرفتن ديپلم در دانشگاه پهلوى شيراز و اخذ رتبه چهارم، به علت تبعيد پدر نتوانست در كلاس‏هاى درس حضور يابد و على‏رغم قبولى در چندين بورس از دانشگاه‏هاى خارج از كشور باز به دليل مشكلات ناشى از دورى پدر و تنهايى خانواده، امكان ادامه تحصيل را نيافت.

او در جريان مبارزات مردمى بر عليه رژيم پهلوى فعالانه شركت مى‏كرد و پس از انتقال خانواده به قم همراه والدين خود به اين شهر آمد.

همزمان با شروع جنگ تحميلى، زين‏الدين در تيپ حضرت معصومه عليهاالسلام، داراى سمت مهمى بود كه با تبديل تيپ به لشگر، ايشان فرماندهى لشگر را بر عهده داشتند و در چندين عمليات شركت كردند.

سرانجام در 29 آبان 1363 در منطقه سردشت به همراه برادرش مجيد زين‏الدين، به فيض عظيم شهادت نائل آمدند. در جهت معرفى شخصيت وى تا كنون كتاب‏هاى زير توسط انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى منتشر شده است: رمز موفقيت در فرماندهى، سردار عشق، سرّ دلبران.

ساير فرماندهان:

نام و نام خانوادگىآخرين مسئوليتتاريخ شهادتمنطقه عملياتى

اسماعيل دقايقىفرمانده لشگر28/10/1365شرق دجله

اسماعيل صادقىفرمانده ستاد29/12/1363مجنون

على‏آخوندى‏خضرآبادىفرمانده تيپ23/12/1361محور اهواز ـ خرمشهر

على اصغر امينى بياتفرمانده تيپ13/08/1362خاك عراق

محمد بنيادى كهىفرمانده تيپ13/08/1362خاك عراق

حسين صبورىفرمانده محور16/12/1362مجنون

جواد عابدىفرمانده محور07/12/1365پاسگاه زيد

محمد جواد دل آذرفرمانده عمليات13/12/1364فاو

على اسكندرىفرمانده گردان30/10/1365پاسگاه زيد

محمد الخفاجىفرمانده گردان26/04/1369كرند غرب

بهمن باقرىفرمانده گردان29/01/1367فاو

عليرضا بنى حسنفرمانده گردان08/04/1367موسيان

ناصر جام شهريارىفرمانده گردان12/07/1362سرپل ذهاب

نام و نام خانوادگىآخرين مسئوليتتاريخ شهادتمنطقه عملياتى

عباس حاجى زاده قمىفرمانده گردان22/02/1363مجنون

جعفر حيدريانفرمانده گردان02/01/1361شوش

عبدالصالح رفعتفرمانده گردان29/10/1366ماووت

رضا شعبانىفرمانده گردان16/12/1362مجنون

محمد عبدالهى‏نيستانىفرمانده گردان21/10/1365پاسگاه زيد

حسن على محمدىفرمانده گردان20/11/1366بانه

محمد حسين كبيرىفرمانده گردان07/05/1361پاسگاه زيد

احمد كريمىفرمانده گردان24/10/1365پاسگاه زيد

مصطفى كلهرىفرمانده گردان25/12/1363مجنون

محمود گايينى مقدمفرمانده گردان16/12/1362مجنون

موسى نيكچه فراهانىفرمانده گردان18/04/1367سردشت

مأخذ: بنياد شهيد انقلاب اسلامى استان قم.

علاوه بر شهداى جنگ تحميلى و شهداى دوران انقلاب، تعداد زيادى از مردم اين استان توسط منافقين و يا در ديگر كشورها در كنار ساير مبارزان، توسط عوامل استكبار جهانى به شهادت رسيده‏اند.

تعداد كل شهداى استان بر حسب نوع شهادت به شرح جدول زير است:

جمع كل 5062 نفر

قبل از انقلاب 91 نفر

جبهه و جنگ 3560 نفر

ترور منافقين 206 نفر

مبارزات داخلى ديگر كشورها 429 نفر

بمباران موشكى 287 نفر

ساير موارد 489 نفر

گذشته از اين، مردم اين استان بالغ بر 8227 جانباز نيز تقديم انقلاب اسلامى كرده است كه آمار آن‏ها به تفكيك درصد جانبازى به شرح زير است:

جمع كل 8227 نفر

جانبازان تا 24% 5838 نفر

جانبازان تا 39% 1640 نفر

جانبازان تا 49% 390 نفر

جانبازان تا 69% 240 نفر

جانبازان تا 70% 119 نفر

3ـ4ـ شهداى روحانيت

شهر قم به سبب وجود حوزه علميه، به عنوان پايگاه روحانيت شيعه محسوب مى‏شود. از اين رو طلاب و فضلاى علوم دينى در طول دوران انقلاب و هم‏چنين در جريانات كردستان و جنگ تحميلى، براى مبارزه با توطئه‏هاى خارجى و داخلى، حضورى چشم‏گير داشتند و بهترين و برنده‏ترين سلاح براى كوبيدن دشمن و نابودى ضد انقلاب به دست استوارترين عالمان و پاك‏ترين جوانان به كار برده شد.

در جريان جنگ تحميلى عراق عليه ايران، طلاب جوان، همراه و همدوش ديگر قشرهاى ملت مقابل دشمن ايستادند و مقاومت‏هاى دليرانه‏اى از خود نشان دادند.

اعزام روحانيون از طريق ارگان‏هاى متعدد سپاه، ارتش، دفتر تبليغات اسلامى، سازمان تبليغات اسلامى و گردان ويژه امام جعفر صادق عليه‏السلام (بعد از جنگ به تيپ 83 امام جعفر صادق عليه‏السلام تغيير سازمان يافت) و بسيج روحانيون مستقر در مدرسه فيضيه صورت مى‏گرفت.

شهادت بالغ بر 2500 نفر از طلاب جوان حوزه‏هاى علميه، گواه صادقى بر حضور چشم‏گير اين قشر از جامعه در جبهه‏هاى جنگ حق عليه باطل بوده است. اين در حالى است كه تعداد كل طلاب حوزه‏هاى علميه در طول جنگ تحميلى بيشتر از 20 هزار نفر نبوده است.

4ـ4ـ تأثيرات جنگ بر استان

سابقه مبارزاتى مردم اين استان در دوران ستم‏شاهى و حمايت‏هاى بى‏دريغ آنان از آرمان‏هاى انقلاب و حضور عاشقانه در جبهه‏ها، خشم و نفرت دشمنان اسلام و انقلاب را برانگيخت و آنان را به اعمال جنون آميز و رقت انگيز واداشت.

دشمن بعثى كه قبل از آن با شكستن ديوار صوتى با هواپيماهاى جنگى خود اقدام مى‏كرد، با بهانه اين كه مرقد مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام در قم نيست، براى اولين بار در تجاوز به حريم هوايى قم، اقدام به بمباران يكى از مناطق شلوغ شهر (سه راه بازار) نمود كه در اين تجاوز هوايى چند نفر شهيد و چندين تن مجروح گرديدند.

از آن زمان به بعد بارها و بارها اين شهر مظلوم، آماج حملات هوايى و موشك‏باران دشمن قرار گرفت كه بر اثر اين حملات بالغ بر 287 نفر از مردم بى‏دفاع شهيد و تعداد زيادى نيز مجروح گرديدند و علاوه بر خانه‏هاى مسكونى، بسيارى از مساجد، بيمارستان‏ها، بانك‏ها از جمله بانك سپه (شعبه بازار)، مدارس و مراكز ديگر مورد هجوم دشمن قرار گرفت و به كلى ويران گرديد.

مشاركت سياسى

مردم استان قم همچون ساير مردم ايران اسلامى از آغاز مبارزات انقلابى حضرت امام خمينى حضورى وصف نشدنى در صحنه‏هاى مبارزه و سياست داشته‏اند.

در دوران مبارزه حضرت امام عده زيادى از مردم اين خطه از سرزمين ايران اسلامى شهيد، دستگير و يا زندانى شده‏اند.

پس از پيروزى انقلاب نيز مردم استان در 8 سال دفاع مقدس در جبهه‏هاى حق عليه باطل نيز حضورى چشمگير داشته‏اند و شهداى زيادى را تقديم انقلاب و اسلام نمودند.

در راهپيمايى‏ها و تظاهرات‏هاى مختلف همچنين در انتخابات مردم اين سرزمين حضورى فعال داشته‏اند. نگاهى به انتخابات ادوار مختلف مجلس شوراى اسلامى مشاركت گسترده مردم اين استان را نشان مى‏دهد.

در انتخابات اولين دوره مجلس شوراى اسلامى 5/62 درصد واجدين شرايط در پاى صندوق‏هاى رأى حاضر شده‏اند و با راى خود نقش خود را در اداره كشور اسلامى ايفا نموده‏اند. در اين دوره 156049 رأى به صندوق ريخته شده است.

در دومين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى 1/70 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نموده‏اند.

تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل 2/21 درصد افزايش يافته است.

در سومين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى مشاركت مردمى كاهش يافته است. در اين دوره ميزان مشاركت مردم به 5/53 درصد رسيده است. تعداد كل آراء نسبت به دوره قبل حدود 4/9 درصد كاهش يافته است.

در چهارمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى نيز شاهد كاهش ميزان مشاركت سياسى مردم استان هستيم. در اين دوره 8/50 درصد واجدين شرايط در پاى صندوق‏هاى رأى حاضر شده‏اند. تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل حدود 8/10 درصد افزايش يافته است.

در پنجمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى مشاركت مردمى افزايش يافته و تقريبا با مشاركت در مجلس اول برابرى نمود.

در اين دوره 5/63 درصد واجدين شرايط در پاى صندوق‏هاى راى حاضر شده‏اند كه ميزان مشاركت نسبت به دوره قبل 7/12 درصد افزايش يافته است. تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل حدود 50 درصد افزايش يافته است.

در ششمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى نيز شاهد كاهش 8 درصد مشاركت مردم هستيم. در اين دوره 2/55 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت كرده‏اند. تعداد كل آراء نسبت به دوره قبل حدود 3/4 درصد افزايش يافته است.

ميزان مشاركت مردم قم در انتخابات ادوار مختلف مجلس شوراى اسلامى

دورهواجدين شرايطتعداد آراءدرصد

اول2497771560495/62

دوم3028002147641/70

سوم3635021944965/53

چهارم4245352154908/50

پنجم5083723231005/63

ششم6111963370782/55

در انتخابات رياست جمهورى نيز مردم اين استان حضورى گسترده داشته‏اند. با توجه به اينكه تا سال 1374 اين استان، جزيى از استان تهران و مركزى محسوب مى‏شده است، دسترسى به آراء دوره‏هاى اول تا ششم انتخابات رياست جمهورى تقريبا مقدور نيست.

در هفتمين دوره انتخابات رياست جمهورى مشاركت مردم اين استان ستودنى است. در اين دوره 5/88 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نموده‏اند. تعداد 424231 راى در اين دوره به صندوق ريخته شده است.

در هشتمين دوره انتخابات رياست جمهورى ميزان مشاركت مردم نسبت به دوره قبل حدود 5/11 درصد كاهش يافته است. در اين دوره 99/76 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نموده‏اند. تعداد كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل حدود 9/0 درصد افزايش يافته است.

در ذيل به نمايندگان استان در مجلس شوراى اسلامى در ادوار مختلف اشاره مى‏شود.

ـ دوره اول

اولين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1359 گشايش يافت و افراد زير به عنوان نمايندگان مردم به مجلس راه يافتند: حجت‏الاسلام و المسلمين محمد صادق صادقى گيوى (خلخالى).

آيت‏الله محمد يزدى.

اولين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد 1363 پايان پذيرفت.

ـ دوره دوم

دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1363 آغاز شد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:

حجت‏اسلام و المسلمين محمد صادق صادقى گيوى (خلخالى).

آيت‏الله احمد بيگدلى آذرى (آذرى قمى).

دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ پنجم خرداد 1367 پايان يافت.

ـ دوره سوم

سومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد 1367 آغاز شد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:

حجت‏اسلام و المسلمين محمد صادق صادقى گيوى (خلخالى).

حجت‏اسلام و المسلمين محمد على شرعى.

دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد 1371 پايان يافت.

ـ دوره چهارم

چهارمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد 1371 آغاز شد و منتخبين استان بدين قرار به مجلس راه يافتند:

حجت‏اسلام و المسلمين محمدعلى شرعى.

حجت‏اسلام و المسلمين حسين ايرانى.

اين دوره از مجلس در تاريخ ششم خردادماه 1375 پايان يافت.

ـ دوره پنجم

پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ دوازدهم خردادماه 1375 گشايش يافت و نمايندگان مردم استان بدين قرار به مجلس راه يافتند:

حجت‏اسلام و المسلمين سيدطه هاشمى.

حجت‏اسلام و المسلمين حسين ايرانى.

پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ ششم خردادماه 1379 پايان يافت.

ـ دوره ششم

دوره ششم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد ماه 1379 آغاز به كار كرد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:

حجت‏اسلام و المسلمين سيد محمد ميرمحمدى.

حجت‏اسلام و المسلمين سيد على يثربى.

آقاى محمد رضا اسماعيلى.

ـ دوره هفتم

نمايندگان فعلى استان (دوره هفتم مجلس شوراى اسلامى):

رضا آشتيانى عراقى.

على بنايى.

سيد محمد مير محمدى.



منابع