ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوره پهلوی اول در استان فارس

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
 
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
اسكان عشاير
  
عصر قاجاريه را بايد تلخ‏ترين دوران تاريخ ايران ناميد. پس از معاهده 1907 ميلادى، انگليسى‏ها يك عده نظامى در بوشهر پياده كردند و قصد رفتن به شيراز را داشتند.
+
از مهمترين سياست‏هاى به اجرا درآمده پس از كودتاى 1299، موضوع تمركز و يكپارچگى قدرت نظامى در ايران بود. اين موضوع مورد تأييد و حمايت دولت انگلستان به واسطه حل مشكلات مربوط به استخراج نفت از جنوب ايران قرار داشت.
  
در آن وقت عده‏اى از احرار بوشهر و مخالفان اجنبى كه پيشواى آنها ميرزا على كازرونى بود چند تلگراف به ناصر ديوان مخابره كردند و او را مطلع ساختند كه از عبور قشون اجنبى ممانعت كند.
+
بر اساس سياست تمركز گرايى، ايلات و عشاير ايران به ويژه دو ايل بختيارى و قشقايى كه توانايى نظامى زيادى داشتند و در حوادث جارى كشور صاحب نفوذ بودند، مى‏بايست خلع سلاح مى‏شدند.
  
ناصر ديوان در سه فرسخى كازرون باعده كمى تفنگچى با نظاميان انگليسى روبرو شد و آنها را به طورى پراكنده و تار و مار كرد كه تا مدتها بعد انگليسى‏ها از خيال لشكركشى به شيراز منصرف شدند و در حقيقت اولين ضربه به دست ناصر ديوان به متجاوزان نواخته شد. به دنبال آن روحيه بيگانه ستيزى در ناحيه جنوب ايران در مبارزه با توسعه نفوذ انگليس در جنوب ايران شكل گرفت. در اين ميان تلگرافها و مكاتبات مختلفى رد و بدل شد و پيوسته سفارت انگليس به وزارت امور خارجه ايران نسبت به نامه نگارى‏ها بين علما و ناصر ديوان اعتراض مى‏كرد.  
+
اين كار با شناسايى قدرت‏هاى متمرد ايل و تلاش در جهت بركنارى آنها از طريق ايجاد اختلاف و استفاده از رؤساى مطيع صورت گرفت. در مورد ايل قشقايى به توصيه رضاخان كه وزير جنگ بود اكبر خان صارم الدوله والى فارس مأموريت يافت با ايجاد اختلاف و دو دستگى اين مقصود را عملى سازد و حتى با توصيه سردار سپه سعى كرد تا آنها از زندگى چادر نشينى دست بردارند و به كار كشاورزى و شهرنشينى بپردازند.
  
در واقع جنگ جهانى اول چند سال پس از اولين نبرد ناصر ديوان با قشون انگليس در كمارج به وقوع پيوست. انگلستان براى تحكيم مواضع خود و جلوگيرى از نفوذ آلمان در ايران، بندر بوشهر را به اشغال خود درآورد.
+
رؤسايى چون صولت الدوله و بعضى ديگر از رؤساى قشقايى به اين ترتيب به تهران اعزام شدند و مقيم گرديدند. با تغيير رژيم و آغاز سلطنت رضاشاه سياست اسكان و تخته قاپو كردن ايلات و عشاير، با شدت و خشونت دنبال گرديد.
  
اشغال بندر بوشهر با موجى از خشم و نفرت عمومى همراه بود. علماى وقت بر ضد متجاوزان فتوا به جهاد دادند.
+
اين موضوع علاوه بر اهداف سياسى و نظامى از نقطه نظر فرهنگى نيز براى رژيم اهميت داشت و در ادامه روند تجدد گرايى و تغيير بافت جامعه سنتى ايران صورت گرفت. كوچ نشينى با شئون تمدن جديد مغاير شناخته شده و به هر طريقى مى‏بايست اين نظام مختل مى‏شد. از ديدگاه عشاير، اسكان آنان مسلما به از بين رفت دامها، كاهش مواد غذايى، تنزل سطح زندگى و افزايش بيمارى، مرگ و مير بيشتر و از دست رفتن آزادى و استثمار به وسيله مقامات محلى و دولتى بود.  
  
رئيس على دلوارى فرماندهى مجاهدان را به عهده گرفت و توانست ضربات محكمى بر متجاوزان انگليسى وارد سازد. پس از شنيدن فتواى جهاد از گوشه و كنار شهرهاى فارس مجاهدان بپا خاستند.
+
قانون اتحاد شكل
  
ژاندارمرى هم به آموزش نظامى مجاهدان پرداخت. آنان در پى كودتايى اتباع انگليسى مقيم شيراز را اسير كردند و به «اهرم» فرستادند.
+
به دنبال اجراى قانون اتحاد شكل توسط حكومت رضا شاه، اين قانون با مخالفت شديد علما و عشاير منطقه روبرو شد. آيت الله سيد عبدالمحمد موسوى لارى كه از مراجع تقليد منطقه بود در سال 1308 ش. در پى اجراى قانون اتحاد شكل نامه‏هاى متعددى به علما و مراجع نوشت و در اين زمينه اعلام خطر كرد و با عنوان «لباس پهلوى» سياست‏هاى ضد اسلامى رضا شاه را مردود خواند.
  
ناصر ديوان همچون ديگر آزاد مردان نيروهاى تحت امر خود را جمع و آماده اعزام به ميدان جهاد نمود و به آنان چنين گفت:
+
به دنبال ابراز مخالفت او، لارستان را محاصره و او را در حال نماز دستگير كرده و پس از ضرب و شتم در باغ حكومتى لار بازداشت نمودند و پس از مدتى به شيراز انتقال دادند و در آنجا زندانى كردند. پس از حدود دو ماه در اثر مكاتبات پيگير علماى نجف و روحانيون فارس، او از زندان آزاد شد، ولى تحت نظر قرار داشت و به اقامت اجبارى در شيراز وادار شد.
  
«... ما به موجب تعاليم اسلامى بايد با قواى كفر جهاد كرده، از تسلط ملحدين بر مردم مسلمان جلوگيرى به عمل آوريم».
+
اجراى قانون لباس متحد الشكل از ابتداى سال 1308 در ميان عشاير قشقايى موجب نارضايتى شديد آنها از رژيم و پيوستن ديگر گروهها و اتحاد سراسرى آنان در مخالفت با دولت رضا شاه شد.
  
متأسفانه استعمار انگليس توانست از راه خدعه و نيرنگ و به موجب شيوع بيمارى بر اين نيروها پيروز گردد. متجاوزان انگليسى پس از تصرف بوشهر به طرف شيراز پيشروى كردند.
+
شورش قشقايى، ايل بختيارى را نيز به تكاپو واداشت. آنان با امتناع از پرداخت ماليات، از سمت پشتكوه به سوى فريدن پيشروى كردند و در نيمه خرداد 1308 به سوى دهكرد (شهر كرد) حركت نمودند. به اين ترتيب اختلافات ديرينه تحت الشعاع دشمن مشترك كه حيات عشايرى را تهديد مى‏كرد، قرار گرفت و به جز سردار اسعد وزير جنگ، ساير سران ايل به مخالفت برخاستند.
  
راه شيراز ـ بوشهر براى نيروهاى انگليسى از اهميت حياتى برخوردار بود. اين راه از كازرون عبور مى‏كرد و گردنه‏هاى خطرناك چون كتل پير زن، كتل دختر و تنگ تركان و كتل كمارنج در مسير اين راه ارتباطى است. به همين علت براى متجاوزان انگليسى تأمين امنيت اين راه ضرورى بود.
+
شورش عشايرى هراس فراوانى در ميان هيئت حاكمه و رضاشاه به وجود آورد.
  
در كازرون و راههاى ارتباطى آن هم تعدادى از پاسگاههاى پليس جنوب (S.P.R)مستقر شدند. ناصر ديوان كازرونى وجود اين نيروها را در كازرون تحمل نكرد و پاسگاههاى آنان را يكى پس از ديگرى تصرف كرد.  
+
در نخستين هفته‏هاى نهضت، دولت غافلگير شده بود و از اينكه ناآرامى به ساير شهرها كشيده شود بيمناك بود، زيرا گمان مى‏رفت علماى در نتيجه كارهاى دولت از حكومت روى گردان شده باشند، به ويژه اصفهان از كانون‏هاى بالقوه خطر به شمار مى‏آمد. اين تصور دولت بدون دليل نبود، و در ساير نقاط فارس شورش‏هايى به وقوع پيوست.
  
پس از تصرف پاسگاههاى پليس جنوب (S.P.R) به دست ناصر ديوان، متجاوزان انگليسى در دوم ربيع الاول 1335 ه .ق به منظور سركوب ناصر ديوان به سمت كازرون حركت كردند.  
+
به هر حال شيخ ابوالحسن سركوهى (كه پدرش شيخ زكريا از چهره‏هاى پرشور مشروطه در فارس و از ياران سيد عبدالحسين لارى بود) به اتفاق برادرش شيخ محمد و برادرزاده‏اش شيخ جواد كه از شاگردان و ياران سيد عبدالمحمد موسوى لارى بودند و از علما و مشايخ سركوه محسوب مى‏شدند، پرچم مبارزه را برافراشتند و با تعدادى از بستگان و اتباع خويش از حكومت سرتافتند و با وجود تمركز وسيع نيروهاى نظامى از مركز، كرمان و اصفهان در فارس و نيز انتقال هواپيماهاى نيروى هوايى به آنجا، عشاير شورشى شهرهاى منطقه را يكى پس از ديگرى به تصرف خود درآوردند.
  
در طى نبرد نابرابرى كه ميان دلاوران كازرونى با افراد مجهز اجنبى به وقوع پيوست نيروهاى اجنبى تار و مار شدند. ناصر ديوان فرمانده مجاهدان پس از اين پيروزى درخشان در تاريخ 1295 شمسى پيامى براى مردم شيراز فرستاد و آنان را به قيام عليه بيگانگان دعوت كرد.
+
دولت براى سركوبى قيام ابتدا كوشيد بختيارى‏ها را از شورش جدا كند و در عين حال كه براى مصالحه تلاش مى‏كرد مشغول تدارك نظامى هم بود.
  
پس از اولين نبرد مجاهدان كازرونى به رهبرى ناصر ديوان، وى سران طوايف مختلف كازرون را دعوت كرد و به آنان اعلام داشت كه مى‏خواهم تا آنجا كه ميسر است نسبت به وطن خود خدمت كنم. سران طوايف نيز ضمن تصديق سخنانش، با او اعلام بيعت كردند.  
+
سرانجام در نهم مرداد نيروهاى دولتى وارد دهكرد شدند و آخرين مقاومت بختيارى‏ها از هم پاشيد و اكثر رؤساى شورشى مشمول عفو عمومى قرار گرفتند.  
  
در اين زمان فتح الملك والى فارس با قشون هزار نفرى مركب از افراد هندى و انگليسى و پليس جنوب با چهار عراده توپ بزرگ و شصت تير وارد جلگه دشت ارژن شدند كه دلاوران و مجاهدان كازرونى راه را بر آنها سد كرده، مردانه با آنها جنگيدند و آنان را وادار به شكست كردند.  
+
با وجود سركوبى بختيارى‏ها، در فارس تمامى عوامل ناراضى همچنان در جوش و خروش بودند.
  
پس از اين واقعه انگليسى‏ها نيرويى پانصد نفرى را تهيه و اين بار از راه بوشهر به سمت كازرون حركت كردند ولى سرداران ديگرى چون شيخ حسين خان و زائر خان در ابتداى راه آنها را محاصره نمودند و عده زيادى را كشته، بقيه به طرف بوشهر فرار كردند.  
+
حضور روحانيون و علماى منطقه در شورش عشايرى چهره مذهبى به قيام داده بود. براى نمونه سيد عبدالوهاب بحرانى از علماى مورد احترام، قطار فشنگ حمايل كرده و در پاره‏اى از مراحل اردوكشى حضور داشت و حاجى سيد عاليشير فراشبندى نيز به همين صورت در ميان قشون ظاهر شد.
  
از زمان مبارزات كازرونى‏ها با استعمار پير، صولت الدوله قشقايى (سردار عشاير) گرچه با انگليسى‏ها ميانه خوبى نداشت، در عمل با آنها وارد جنگ نشده بود و حتى طى ملاقات قنسول انگليس با وى مقرر شد كه انگليسى‏ها پليس جنوب را در حدود پانصد نفر نگه دارند و در امور داخلى مملكت ايران مداخله ننمايند.
+
شيوخ سركوه مبارزه با حكومت را نوعى جهاد اعلام كرده بودند و قواى عليمراد خان بختيارى نيز تحت لواى «لا اله الا الله» حركت مى‏كردند.
  
اما حوادثى به وجود آمد كه سردار عشاير درنگ را جايز ندانست و متجاوزان انگليسى بيش از چهار هزار نيروى هندى را وارد شيراز كرده بر وعده و قرار خود نماندند.
+
دامنه شورش عشاير فارس تا سال 1309 ه .ش به دراز كشيده شد و با حملات مداوم نيروهاى دولتى و با وجود مقاومت افراد شيخ ابوالحسن مواضع آنان سقوط كرد و شيخ ابوالحسن و شيخ جواد تأمين گرفتند و به شيراز رفتند.
  
از طرفى سربازان هندى در نزديكى «خان زنيان» اقدام به غارت اموال عشاير كرده و انگليسى‏ها نيز در پى دفاع عشاير، بيست نفر از زن و فرزند آنها را به شهادت رساندند و چند نفر از زنان را هم به اسارت بردند.
+
شيخ ابوالحسن در زمستان 1310 همراه با تعدادى از سران قشقايى به تهران تبعيد شد.
سردار عشاير پس از شنيدن اين خبر، بسيار خشمگين شده، ضمن اظهار پشيمانى از مسالمت‏هاى گذشته خود با انگليسى‏ها در جمع هم ولايتى‏هاى خود اعلام داشت كه اگر ما بزودى تلافى اين بى حرمتى را نكنيم فردا از اين بدتر خواهد شد و دين مقدس اسلام نيز حفظ وطن و ناموس را به ما توصيه كرده است.
+
  
چون خبر مزبور به گوش آيت الله سيد عبدالحسين لارى رسيد ايشان هم در ضمن نامه‏اى خطاب به سردار عشاير اين چنين او را امر به جهاد كرد:
+
پس از آن نيروهاى دولتى به فرماندهى سرلشكر حبيب الله خان شيبانى در چهاردهم تير 1309 به سركوبى بقيه شورشيان پرداختند. در اين ميان سه تن از روحانيون محلى نزد شيبانى رفتند تا بلكه با وساطت كار به مسالمت بگذرد، ولى تلاش آنها به جايى نرسيد.
  
«امروز خبر مصيبت وارده به مملكت و ايل جليل قشقايى را شنيده و دنيا در نظرم تيره و تار گشته است. ببينيد بدبختى ما به كجا كشيده است كه يك عده انگليسى بى دين بايد از اقصى بلاد عالم آمده و با كمك جمعى هندى بت پرست بر ما حكمفرمايى كنند و به ناموس ما لطمه وارد آورند. اين است كه من مجتهد بدين وسيله فتوا مى‏دهم كه امروز بر تمام افراد ذكور (مرد) ايرانى جهاد با اين كفار حربى واجب است و هر كه از جهاد رو بر تابد مردود جامعه ايرانى است و زن در خانه‏اش حرام خواهد بود ...».  
+
جنگ ميان دو طرف ادامه يافت و حتى احتمال داده مى‏شد كه به شكست قواى دولتى بينجامد، به گونه‏اى كه در تمام مدت عمليات، رضا شاه شخصا بيدار و نگران بود.
  
با رسيدن پيام سيد عبدالحسين لارى، سردار عشاير خود فرماندهى جهاد را به عهده گرفت و در ضمن نامه‏اى ناصر ديوان را به يارى طلبيد.
+
بالاخره آفت هميشگى جنگهاى عشايرى يعنى غره شدن به كاميابى‏هاى اوليه و گرفتار آمدن به جمع آورى تفنگ و غنايم نظاميان، به فرياد دولتها رسيد و با وساطت بختيارى‏ها، ماجرا با تأمين و تسليم شورشيان خاتمه يافت.  
  
ناصر ديوان كه مبارزه با انگليس برايش بسيار لذت بخش بود و به موجب اطمينانى كه به نيروهاى مبارز كازرونى داشت به فرستاده سردار عشاير گفت كه خان زينان تا امروز عصر به دست انگليسيان خواهد بود ولى امشب با خود قرار گذاشته‏ام كه شام را در سراى زينان صرف كنم.
+
كشف حجاب
  
با ورود دلير مردان كازرونى به محل اجتماع نيروهاى دشمن، ناصر ديوان امر به شليك داد و مجاهدين همچون شير درنده حمله كردند و در همان اولين شليك بيست نفر از هنديان و يك نفر كاپيتان انگليسى را به خاك هلاكت افكندند.
+
با روى كار آمدن رضا شاه كسانى كه ترك فرهنگ سنتى و اخذ فرهنگ غربى را مهمترين راه پيشرفت مى‏دانستند، در پستهاى كليدى كشور، مسئوليت‏هاى حساسى را به عهده گرفتند و پس از سفر شاه به تركيه در فاصله سال‏هاى 1313 تا 1314 اقدامات وسيع تبليغاتى به منظور آماده ساختن افكار عمومى براى كشف حجاب انجام شد.
  
پس از نبرد دليرانه مجاهدان كازرونى نيروهاى اشغالگر اجنبى هر چه داشتند بر جاى گذاشتند و عده كمى جان سالم بدر بردند و عده باقيمانده در كاروانسرا محاصره و تسليم شدند.  
+
نكته عجيبى كه در مورد استان فارس وجود داشت آن بود كه قرار شد بدعت‏ها و جريان‏هاى ضد اسلامى در مركز اين استان آزمايش شده و واكنش‏هاى آن ارزيابى گردد. آغاز صريح و گستاخانه برنامه‏هاى كشف حجاب از مواردى بود كه ابتدا در شهر شيراز به مرحله اجرا درآمد.
  
پس از اين نبرد سردار عشاير به طوايف مختلف دره شورى و كشكولى نامه‏هايى نوشت و به سرعت كليه تفنگچيان عشاير حاضر شدند.
+
در راستاى عملى شدن اين موضوع، مدارس دخترانه در صدر تبليغات قرار گرفتند. از اين رو على اصغر حكمت (وزير معارف) در فروردين 1314 ه .ش مسافرتى به شيراز كرده و در مجلس جشنى كه در مدرسه شاهپور برپا شده بود، شركت كرد.
  
با رسيدن نيروى كمكى به انگليسى‏ها، در «آق چشمه»، نبردى سخت بين عشاير و نيروهاى بيگانه درگرفت و به سبب استفاده انگليسى‏ها از توپ و برترى قوا، شمار زيادى از عشاير به شهادت رسيدند.
+
در اين جشن كه تعداد زيادى از طبقات مختلف مردم در آن شركت داشتند پس از ايراد سخنرانى و نمايش، تعدادى از دوشيزگان بر روى صحنه ظاهر شدند ناگهان چادرها به كنار انداخته شد و هم‏زمان با نواختن آهنگ به رقص و پايكوبى پرداختند. در اين هنگام عده‏اى به عنوان اعتراض از مجلس خارج شدند.
  
بعد از آماده شدن نيروهاى كازرونى و قشقايى، انگليسى‏ها كه عده زيادى بودند از شهر شيراز خارج شدند. بيش از ده روز در اطراف شيراز جنگ ادامه پيدا كرد و انگليسى‏ها كه در وضعيت نااميد كننده‏اى قرار گرفته بودند از در توطئه وارد شدند و منتصر الملك را نزد صولت الدوله فرستادند و به او پيغام داد كه اگر دست از جنگ بردارد، حاضر است كه مبلغ يكصد هزار ليره طلا به او تقديم كند. به علاوه دوازده هزار قبضه تفنگ و دوازده عراده توپ هديه كند و ماهانه ده هزار تومان مستمرى براى شما معين كند كه هر ماه پرداخته شود.
+
روز بعد اين خبر در شهر به سرعت پيچيد و موجب اعتراض مردم مسلمان شيراز گرديد. آنان كسب و كار را تعطيل كرده و در مسجد وكيل اجتماع نمودند.  
  
سردار عشاير در جواب ضمن رد پيشنهاد او به ژنرال انگليسى پيغام داد كه اگر جان خود و نفرات خود را مى‏خواهد بايد هر چه زودتر تسليم شود و تمام اسلحه و مهمات خود را به استثناى لوازم زندگى و اثاث شخصى تسليم نمايد.
+
سيد حسام الدين فالى كه از علماى متنفذ شيراز بود به منبر رفته و اعمال جشن را تقبيح كرد.
  
سردار عشاير پس از اين اقدام به قطع آب شيراز بر انگليسيان نمود. انگليسى‏ها در مضيقه افتادند و چند بار براى نجات خود حمله كردند اما بر اثر آتش نيروهاى كازرونى و قشقايى با دادن تلفات به عقب نشستند.
+
على اصغر حكمت وزير معارف آن زمان خود در شرح اين واقعه نوشته است:
  
ژنرال ساكس به سردار پيغام داد كه من حاضرم با همراهان خود از فارس بروم اما سه روز مهلت مى‏خواهم. انگليسى‏هاى حيله‏گر از اين فرصت استفاده كرده خدعه ديگرى ترتيب دادند.
+
«اين اقدامات [برنامه‏ها و تبليغات پيرامون كشف حجاب] مجامع محافظه كار را به مخالفت برانگيخت، از جمله در شيراز مجلس جشنى كه در فروردين 1314 به همين منظور در مدرسه شاهپور (شعاعيه) فراهم شد، دختران دبستان (مهر آيين) ... صف منظمى آراسته، بعد از آنكه لايحه خواندند و سرود سراييدند به ورزش و ژيمناستيك مشغول شدند. از اين معنى محافل ارتجاعى شهر برآشفته، از جمله يكى از اجله علماى روحانى كه مرد فعال و دانشمندى بود تلگرافى به شاه عرض و از وزير معارف شكايت نمود كه اين وزير «عليه ما عليه» دختران را در ملاء عام حاضر كرده و به رقص واداشته است.  
  
آنها عليخان سالار حشمت را با تطميع و وعده ايلخانى‏گرى قشقايى به سوى خود جلب كردند و با اين عمل نفاق انگيز در ميان عشاير قشقايى، صولت الدوله در آستانه پيروزى تنها ماند.
+
البته ... شاه به اين تلگراف اعتنا نكرده و عين آن را براى وزير معارف فرستادند».
  
نبرد و قيامى كه مى‏رفت بزرگترين افتخار ملى را بيافريند با خيانت عده‏اى به شكست منجر شد. در اين وقت به ناصر ديوان كازرونى خبر رسيد كه بيست هزار هندى به بوشهر وارد شده و به قصد كازرون و تصرف اين شهر حركت كرده است.
+
در هر صورت به دنبال اطلاع يافتن از مركز از اجتماع متعدد مردم شيراز در مسجد وكيل، دستور تعقيب سيد حسام الدين فالى صادر گرديد و او نيز دستگير و به مشهد تبعيد شد.  
  
ناصر ديوان كه عمرى را با مردانگى و عزت سپرى كرده بود، از شنيدن اين خبر و هم از خيانت عليخان قشقايى و ديگران سخت مشوش و مغموم شد و به منظور حفظ كازرون، مجاهدان كازرونى را از مسجد «بردى» حركت داد و روانه كازرون شد. در اين ميان تخم نفاق انگليسى‏ها در بين عشاير جوانه زد و صولت الدوله به نبرد با دو دشمن خارجى و داخلى مجبور گرديد. از سويى مرض آنفلوآنزا هم در سراسر استان فارس شيوع پيدا كرده بود و هر روز جان عده‏اى را مى‏گرفت.
+
بعد از اعلان رسمى كشف حجاب و در سالهاى بعد از سقوط رضا خان نيز استان فارس خصوصا شهر شيراز و علما و مردم آن تن به كشف حجاب نداده، عده كثيرى از آنها در مقابل اين توطئه به اشكال مختلف مقاومت مى‏ورزيدند.
با شيوع بيمارى و همچنين قحطى، قدرت دفاع از مجاهدان گرفته شد و سرانجام در پانزدهم ربيع الاول 1337 قمرى انگليسى‏ها وارد كمارج شدند.
+
اين خبر در كازرون به ناصر ديوان رسيد بسيار متأسف شد و در اين بين تلگرافى از رئيس الوز را به فرمانفرما رسيده بود كه براى ناصر ديوان ارسال داشت به اين مضمون پليس جنوب پس از امنيت راه بوشهر، به شيراز مى‏روند و ايران مستقل خواهد ماند.
+
  
ناصر ديوان پس از خواندن اين تلگراف گفته بود حالا كه ميل دولت به آمدن انگليسى‏هاست من هم ناچار اطاعت مى‏كنم. طولى نكشيد كه ناصر ديوان و همراهانش از كازرون خارج و عازم روانك (در نزديكى كازرون) شدند.
+
در زير به سندى در اين خصوص اشاره مى‏شود:
  
به فاصله سه روز قشون انگليسى وارد كازرون شدند و با هواپيما مواضع ناصر ديوان و مجاهدان را بمباران كردند. ناصر ديوان يكى از طياره‏ها را با گلوله هدف قرار داد و خلبان آن را كشت. بدين سان در اثر ضعف و بى لياقتى حكومت مركزى و خيانت وطن فروشان توأم با بلاهاى غير مترقبه، قيام ضد استعمارى مردم كازرون در آستانه پيروزى به نتيجه مطلوب خود نرسيد. اگر چه اين افتخار و سربلندى براى نسلهاى بعد باقى خواهد ماند.  
+
نامه وزارت داخله به رياست وزرا، اداره سياسى، نمره 1173/2110، تاريخ 27 بهمن 1314
 +
 
 +
«مرقومه‏اى از رياست دفتر مخصوص شاهنشاهى رسيده بود كه مطابق اطلاعات واصله موضوع نهضت نسوان در فارس پيشرفتى ندارد و علت اين سستى و غفلت را استعلام فرموده بودند. از طرف وزارت داخله جريان امر از ايالات مزبور استفسار و تأكيد بليغ در پيشرفت منظور گرديد».  
  
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:دوره پهلوی اول]]
 
[[رده:دوره پهلوی اول]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۴۱

اسكان عشاير

از مهمترين سياست‏هاى به اجرا درآمده پس از كودتاى 1299، موضوع تمركز و يكپارچگى قدرت نظامى در ايران بود. اين موضوع مورد تأييد و حمايت دولت انگلستان به واسطه حل مشكلات مربوط به استخراج نفت از جنوب ايران قرار داشت.

بر اساس سياست تمركز گرايى، ايلات و عشاير ايران به ويژه دو ايل بختيارى و قشقايى كه توانايى نظامى زيادى داشتند و در حوادث جارى كشور صاحب نفوذ بودند، مى‏بايست خلع سلاح مى‏شدند.

اين كار با شناسايى قدرت‏هاى متمرد ايل و تلاش در جهت بركنارى آنها از طريق ايجاد اختلاف و استفاده از رؤساى مطيع صورت گرفت. در مورد ايل قشقايى به توصيه رضاخان كه وزير جنگ بود اكبر خان صارم الدوله والى فارس مأموريت يافت با ايجاد اختلاف و دو دستگى اين مقصود را عملى سازد و حتى با توصيه سردار سپه سعى كرد تا آنها از زندگى چادر نشينى دست بردارند و به كار كشاورزى و شهرنشينى بپردازند.

رؤسايى چون صولت الدوله و بعضى ديگر از رؤساى قشقايى به اين ترتيب به تهران اعزام شدند و مقيم گرديدند. با تغيير رژيم و آغاز سلطنت رضاشاه سياست اسكان و تخته قاپو كردن ايلات و عشاير، با شدت و خشونت دنبال گرديد.

اين موضوع علاوه بر اهداف سياسى و نظامى از نقطه نظر فرهنگى نيز براى رژيم اهميت داشت و در ادامه روند تجدد گرايى و تغيير بافت جامعه سنتى ايران صورت گرفت. كوچ نشينى با شئون تمدن جديد مغاير شناخته شده و به هر طريقى مى‏بايست اين نظام مختل مى‏شد. از ديدگاه عشاير، اسكان آنان مسلما به از بين رفت دامها، كاهش مواد غذايى، تنزل سطح زندگى و افزايش بيمارى، مرگ و مير بيشتر و از دست رفتن آزادى و استثمار به وسيله مقامات محلى و دولتى بود.

قانون اتحاد شكل

به دنبال اجراى قانون اتحاد شكل توسط حكومت رضا شاه، اين قانون با مخالفت شديد علما و عشاير منطقه روبرو شد. آيت الله سيد عبدالمحمد موسوى لارى كه از مراجع تقليد منطقه بود در سال 1308 ش. در پى اجراى قانون اتحاد شكل نامه‏هاى متعددى به علما و مراجع نوشت و در اين زمينه اعلام خطر كرد و با عنوان «لباس پهلوى» سياست‏هاى ضد اسلامى رضا شاه را مردود خواند.

به دنبال ابراز مخالفت او، لارستان را محاصره و او را در حال نماز دستگير كرده و پس از ضرب و شتم در باغ حكومتى لار بازداشت نمودند و پس از مدتى به شيراز انتقال دادند و در آنجا زندانى كردند. پس از حدود دو ماه در اثر مكاتبات پيگير علماى نجف و روحانيون فارس، او از زندان آزاد شد، ولى تحت نظر قرار داشت و به اقامت اجبارى در شيراز وادار شد.

اجراى قانون لباس متحد الشكل از ابتداى سال 1308 در ميان عشاير قشقايى موجب نارضايتى شديد آنها از رژيم و پيوستن ديگر گروهها و اتحاد سراسرى آنان در مخالفت با دولت رضا شاه شد.

شورش قشقايى، ايل بختيارى را نيز به تكاپو واداشت. آنان با امتناع از پرداخت ماليات، از سمت پشتكوه به سوى فريدن پيشروى كردند و در نيمه خرداد 1308 به سوى دهكرد (شهر كرد) حركت نمودند. به اين ترتيب اختلافات ديرينه تحت الشعاع دشمن مشترك كه حيات عشايرى را تهديد مى‏كرد، قرار گرفت و به جز سردار اسعد وزير جنگ، ساير سران ايل به مخالفت برخاستند.

شورش عشايرى هراس فراوانى در ميان هيئت حاكمه و رضاشاه به وجود آورد.

در نخستين هفته‏هاى نهضت، دولت غافلگير شده بود و از اينكه ناآرامى به ساير شهرها كشيده شود بيمناك بود، زيرا گمان مى‏رفت علماى در نتيجه كارهاى دولت از حكومت روى گردان شده باشند، به ويژه اصفهان از كانون‏هاى بالقوه خطر به شمار مى‏آمد. اين تصور دولت بدون دليل نبود، و در ساير نقاط فارس شورش‏هايى به وقوع پيوست.

به هر حال شيخ ابوالحسن سركوهى (كه پدرش شيخ زكريا از چهره‏هاى پرشور مشروطه در فارس و از ياران سيد عبدالحسين لارى بود) به اتفاق برادرش شيخ محمد و برادرزاده‏اش شيخ جواد كه از شاگردان و ياران سيد عبدالمحمد موسوى لارى بودند و از علما و مشايخ سركوه محسوب مى‏شدند، پرچم مبارزه را برافراشتند و با تعدادى از بستگان و اتباع خويش از حكومت سرتافتند و با وجود تمركز وسيع نيروهاى نظامى از مركز، كرمان و اصفهان در فارس و نيز انتقال هواپيماهاى نيروى هوايى به آنجا، عشاير شورشى شهرهاى منطقه را يكى پس از ديگرى به تصرف خود درآوردند.

دولت براى سركوبى قيام ابتدا كوشيد بختيارى‏ها را از شورش جدا كند و در عين حال كه براى مصالحه تلاش مى‏كرد مشغول تدارك نظامى هم بود.

سرانجام در نهم مرداد نيروهاى دولتى وارد دهكرد شدند و آخرين مقاومت بختيارى‏ها از هم پاشيد و اكثر رؤساى شورشى مشمول عفو عمومى قرار گرفتند.

با وجود سركوبى بختيارى‏ها، در فارس تمامى عوامل ناراضى همچنان در جوش و خروش بودند.

حضور روحانيون و علماى منطقه در شورش عشايرى چهره مذهبى به قيام داده بود. براى نمونه سيد عبدالوهاب بحرانى از علماى مورد احترام، قطار فشنگ حمايل كرده و در پاره‏اى از مراحل اردوكشى حضور داشت و حاجى سيد عاليشير فراشبندى نيز به همين صورت در ميان قشون ظاهر شد.

شيوخ سركوه مبارزه با حكومت را نوعى جهاد اعلام كرده بودند و قواى عليمراد خان بختيارى نيز تحت لواى «لا اله الا الله» حركت مى‏كردند.

دامنه شورش عشاير فارس تا سال 1309 ه .ش به دراز كشيده شد و با حملات مداوم نيروهاى دولتى و با وجود مقاومت افراد شيخ ابوالحسن مواضع آنان سقوط كرد و شيخ ابوالحسن و شيخ جواد تأمين گرفتند و به شيراز رفتند.

شيخ ابوالحسن در زمستان 1310 همراه با تعدادى از سران قشقايى به تهران تبعيد شد.

پس از آن نيروهاى دولتى به فرماندهى سرلشكر حبيب الله خان شيبانى در چهاردهم تير 1309 به سركوبى بقيه شورشيان پرداختند. در اين ميان سه تن از روحانيون محلى نزد شيبانى رفتند تا بلكه با وساطت كار به مسالمت بگذرد، ولى تلاش آنها به جايى نرسيد.

جنگ ميان دو طرف ادامه يافت و حتى احتمال داده مى‏شد كه به شكست قواى دولتى بينجامد، به گونه‏اى كه در تمام مدت عمليات، رضا شاه شخصا بيدار و نگران بود.

بالاخره آفت هميشگى جنگهاى عشايرى يعنى غره شدن به كاميابى‏هاى اوليه و گرفتار آمدن به جمع آورى تفنگ و غنايم نظاميان، به فرياد دولتها رسيد و با وساطت بختيارى‏ها، ماجرا با تأمين و تسليم شورشيان خاتمه يافت.

كشف حجاب

با روى كار آمدن رضا شاه كسانى كه ترك فرهنگ سنتى و اخذ فرهنگ غربى را مهمترين راه پيشرفت مى‏دانستند، در پستهاى كليدى كشور، مسئوليت‏هاى حساسى را به عهده گرفتند و پس از سفر شاه به تركيه در فاصله سال‏هاى 1313 تا 1314 اقدامات وسيع تبليغاتى به منظور آماده ساختن افكار عمومى براى كشف حجاب انجام شد.

نكته عجيبى كه در مورد استان فارس وجود داشت آن بود كه قرار شد بدعت‏ها و جريان‏هاى ضد اسلامى در مركز اين استان آزمايش شده و واكنش‏هاى آن ارزيابى گردد. آغاز صريح و گستاخانه برنامه‏هاى كشف حجاب از مواردى بود كه ابتدا در شهر شيراز به مرحله اجرا درآمد.

در راستاى عملى شدن اين موضوع، مدارس دخترانه در صدر تبليغات قرار گرفتند. از اين رو على اصغر حكمت (وزير معارف) در فروردين 1314 ه .ش مسافرتى به شيراز كرده و در مجلس جشنى كه در مدرسه شاهپور برپا شده بود، شركت كرد.

در اين جشن كه تعداد زيادى از طبقات مختلف مردم در آن شركت داشتند پس از ايراد سخنرانى و نمايش، تعدادى از دوشيزگان بر روى صحنه ظاهر شدند ناگهان چادرها به كنار انداخته شد و هم‏زمان با نواختن آهنگ به رقص و پايكوبى پرداختند. در اين هنگام عده‏اى به عنوان اعتراض از مجلس خارج شدند.

روز بعد اين خبر در شهر به سرعت پيچيد و موجب اعتراض مردم مسلمان شيراز گرديد. آنان كسب و كار را تعطيل كرده و در مسجد وكيل اجتماع نمودند.

سيد حسام الدين فالى كه از علماى متنفذ شيراز بود به منبر رفته و اعمال جشن را تقبيح كرد.

على اصغر حكمت وزير معارف آن زمان خود در شرح اين واقعه نوشته است:

«اين اقدامات [برنامه‏ها و تبليغات پيرامون كشف حجاب] مجامع محافظه كار را به مخالفت برانگيخت، از جمله در شيراز مجلس جشنى كه در فروردين 1314 به همين منظور در مدرسه شاهپور (شعاعيه) فراهم شد، دختران دبستان (مهر آيين) ... صف منظمى آراسته، بعد از آنكه لايحه خواندند و سرود سراييدند به ورزش و ژيمناستيك مشغول شدند. از اين معنى محافل ارتجاعى شهر برآشفته، از جمله يكى از اجله علماى روحانى كه مرد فعال و دانشمندى بود تلگرافى به شاه عرض و از وزير معارف شكايت نمود كه اين وزير «عليه ما عليه» دختران را در ملاء عام حاضر كرده و به رقص واداشته است.

البته ... شاه به اين تلگراف اعتنا نكرده و عين آن را براى وزير معارف فرستادند».

در هر صورت به دنبال اطلاع يافتن از مركز از اجتماع متعدد مردم شيراز در مسجد وكيل، دستور تعقيب سيد حسام الدين فالى صادر گرديد و او نيز دستگير و به مشهد تبعيد شد.

بعد از اعلان رسمى كشف حجاب و در سالهاى بعد از سقوط رضا خان نيز استان فارس خصوصا شهر شيراز و علما و مردم آن تن به كشف حجاب نداده، عده كثيرى از آنها در مقابل اين توطئه به اشكال مختلف مقاومت مى‏ورزيدند.

در زير به سندى در اين خصوص اشاره مى‏شود:

نامه وزارت داخله به رياست وزرا، اداره سياسى، نمره 1173/2110، تاريخ 27 بهمن 1314

«مرقومه‏اى از رياست دفتر مخصوص شاهنشاهى رسيده بود كه مطابق اطلاعات واصله موضوع نهضت نسوان در فارس پيشرفتى ندارد و علت اين سستى و غفلت را استعلام فرموده بودند. از طرف وزارت داخله جريان امر از ايالات مزبور استفسار و تأكيد بليغ در پيشرفت منظور گرديد».



منابع