دوره پهلوی اول در استان یزد
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | 1ـ كشف حجاب | ||
+ | حكومت رضا شاه براى رسيدن به كمال و ترقى جامعه ايران كشورهاى غربى را الگو قرار داد و در اين بين تركيه كه وجه تشابهى با ايران داشت بهترين الگو براى رضاشاه گرديد. | ||
− | + | رضاشاه ابتدا در سال 1307 قانونى را وضع كرد كه به موجب آن به جز هشت طبقه از روحانيان، كليه اتباع ذكور ايرانى موظف شدند به لباس متحدالشكل درآمده و كلاه خاصى به نام كلاه پهلوى بر سر بگذارند. | |
+ | |||
+ | با اجراى اين قانون در طول سالهاى بعد، سختگيرى به روحانيت شدت يافت و به تدريج از تعداد افراد مجاز براى استفاده از لباس روحانيت كاسته شد. | ||
+ | |||
+ | رضا شاه پس از مسافرت به تركيه در سال 1313، كلاه پهلوى را به كلاه شاپو تغيير داد. | ||
+ | |||
+ | با اجراى قانون اتحاد شكل و حملات مكرر مأموران و رنج و آزار روحانيون تعدادى از روحانيون يزد براى حفظ و بقاء روحانيت و مذهب لباس خود را در دستمال پيچيده و آنگاه كه در محراب عبادت به اقامه نماز جماعت مشغول مىشوند آنها را به تن كنند. | ||
+ | |||
+ | در اين زمان آيت الله حاج سيد محمد مدرسى كه در آن زمان جوانى بيش نبود عازم تهران شده و آيت الله بهبهانى و آيت الله سيد ابوالقاسم حسينى كاشانى را از وضعيت نگران كنندهاى كه نظام سلطنتى براى روحانيت يزد ايجاد كرده است مطلع مىساخت و كاشانى نيز بى درنگ در نامهاى به وزير وقت علىاصغر حكمت چنين نگاشت: | ||
+ | |||
+ | «به عرض عالى مىرساند، ان شاء ا... وجود مسعود عالى، از كليه بليات مصون و به عنايات الهيه مقرون است. در يزد معلوم نيست به چه جهت به معمرين و محترمين علماى آن جا از حيث لباس قبلاً فشار آوردهاند، البته نظر دولت آن نيست به كلى روحانيين اسلام و شرع قلع و قمع شوند و اشخاصى كه استحقاق اين مقام را دارند از بين بروند، ده نفر از معمرين و محترمين كه همه مهذب الاخلاق و مجد در تهذيب اخلاق مردم و دعاگوى مخصوص اعليحضرت اقدس شاهنشاهى هستند، مستدعى است مشمول عواطف خداپسندانه بشوند و مقرر فرمائيد، مطابق موازين و مقررات جواز آقايان را پس بدهند و متعرض نشوند. | ||
+ | |||
+ | اين قبيل اقدامات خدا پسندانه موجب خير در اين است. انتظار نتيجه عافيت را دارم». | ||
+ | |||
+ | ايام جلالت مستدام باد. | ||
+ | |||
+ | سياهه آقايان ده تن از علماى مذكور در نامه پيوست مىباشد. | ||
+ | |||
+ | سيد ابوالقاسم الحسينى كاشانى | ||
+ | |||
+ | پس از وساطت مرحوم كاشانى بزرگان روحانيت يزد از آسايش و امنيت نسبى برخوردار شدند هر چند اين قضيه ديرى نپائيد و تغيير لباس در يزد با شدت و حدت بيشترى به مرحله اجرا درآمد. | ||
+ | |||
+ | پس از مسافرت رضا شاه به تركيه، فعاليت حكومت در زمينه كشف حجاب آغاز شد و اقدامات وسيع تبليغاتى به منظور آماده سازى افكار عمومى براى كشف حجاب انجام شد. | ||
+ | |||
+ | از آغاز 1315 تا 1317 اقدامات انتظامى ابتدا در كنار اقدامات تبليغى صورت گرفت و بعد از مدتى به مهمترين ابزار اجراى كشف حجاب تبديل شد. | ||
+ | از اواسط سال 1317 بى نتيجه بودن كاربرد اقدامات انتظامى روشن شد و تركيبى از روشهاى ادارى و تلاشهاى تبليغى در كنار برخوردهاى خشن مورد استفاده قرار گرفت. | ||
+ | |||
+ | در يزد نيز همچون ساير نقاط ايران اين قانون اعمال گرديد و به تمامى بخشدارىها و فرماندارىهاى استان ابلاغ گرديد. | ||
+ | |||
+ | براى اجراى بهتر اين قانون در 23 دى ماه 1314 حكومت يزد پيشنهاد تغيير حاكم يزد را داد. انجام اين قانون را منوط به وجود حاكم مقتدرى دانست كه با مردم ارتباط صميمانه نداشته باشد. | ||
+ | |||
+ | بر اساس اين نامه مىتوان دريافت كه تا پايان سال 1314 كشف حجاب در يزد عملى نشده و يا اينكه حكومت در انجام آن موفق نبوده است. از سويى، حكومت مركزى نيز خواهان انجام سريعتر اين قانون شده و اعلان مىدارد كه: | ||
+ | |||
+ | «موضوع نسوان هيچگونه پيشرفتى در يزد ندارد. با توأم بودن مسئوليت حكومت و نظميه اين رويه مايه تعجب است متذكر مىشود هرگونه تعلل در اسباب موجب مؤاخذه شديد خواهد بود». | ||
+ | |||
+ | حكومت يزد در بهمن ماه 1314 چند نفر كلاه مال را مأمور تهيه كلاههايى با قيمت ارزان براى زنها نمود و جلسهاى در اداره حكومتى تشكيل داد و از تجار و محترمين دعوت كرد كه به اتفاق همسرشان حضور يابند و در آن جلسه خانمهايى كه كلاه مزبور را پوشيده بود تشويق گرديدند. | ||
+ | |||
+ | اسناد و مدارك موجود نشان مىدهد كه در جلساتى كه از سوى حكومت تشكيل مىشده، حتى خود مأمورين حكومتى خانمهايشان را شركت نمىدادند. | ||
+ | |||
+ | سند ذيل بيانگر اين موضوع است: | ||
+ | |||
+ | «طبق راپرتى كه به وزارت داخله رسيده رئيس عدليه و اعضاء عدليه يزد در نهضت اخير شركت ننموده و در مجالسى كه تشكيل مىشود به عذر فراهم نبودن لباس خانمها حاضر نمىشوند. | ||
+ | |||
+ | به مراسله حكومت راجع به ارسال صورت اعضاء متاهل عدليه جواب منفى دادهاند و اخيرا رئيس عدليه خانم خود را به عنوان كسالت مزاج به اصفهان فرستاده است...». | ||
+ | |||
+ | در اين سالها حكومت در تلاش براى كشف حجاب است و مردم و روحانيت در مبارزه با اين قانون تلاش مىكنند. در جريان مبارزات روحانيت تعدادى از آنها دستگير و روانه زندان شدهاند. | ||
+ | |||
+ | در سال 1314 سيد محمد زارچى در يزد در بالاى منبر به زنها فرمود كه روبندها را پايين بياندازيد و به اين جهت مورد تعقيب واقع شد و به كرمان تبعيد شد. | ||
+ | |||
+ | يك سال بعد به يزد بازگردانده شد و در زندان شهربانى توقيف گرديد. | ||
+ | |||
+ | از ديگر روحانيونى كه در يزد به علت مخالفت با قانون كشف حجاب دستگير و زندانى شد، سيد محمد دعايى بود. | ||
+ | |||
+ | او پس از ده ماه زندانى، علت زندانى شدن خود را فهميد. | ||
+ | |||
+ | در اواخر سال 1316 نيز حكومت در اجراى كشف حجاب موفق نبوده است و در نامهاى به شهربانى خواهان پىگيرى جدى اوامر دولت مىشود. | ||
+ | |||
+ | در اين زمان هنوز زنها محجبه و با چادر وارد كوچه و بازار مىشوند. | ||
+ | |||
+ | بنابراين حكومت يزد در تاريخ 20 اسفند 1316 به شهربانى مىنويسد: | ||
+ | |||
+ | «... به طورى كه مذاكره شده و استحضار دارند موضوع كشف حجاب و جلوگيرى از زنهايى كه با چادر نماز و غيره وارد كوچهها مىشوند و همين طور تقليل عمده معممين و منسوخ نمودن روضه خوانى حتى در خانهها از وظايف اوليه بوده و مخصوصا مأمورين دولت وظيفه دار هستند كه موهومات را از سر مردم خارج و آنها را به اجراى تمدن امروزه آشنا سازند... امر است كه با جديت كامل اوامر دولت عملى شده و در سال 1317 بتوان گزارش جامعى از اصلاح وضعيت يزد به مركز تقديم داشت». | ||
+ | |||
+ | وزارت داخله (كشور) هم در ايام تعطيل نوروز طى نامهاى به حكومت يزد، تمام بخشدارىها را موظف به اجراى اوامر دولت مىنمايد و از فرماندارىها هم مىخواهد كه با جديت كامل اوامر دولت را عملى سازند. | ||
+ | |||
+ | متن نامه وزارت داخله به حكومت يزد بدين شرح است: | ||
+ | |||
+ | «... نظر به اينكه مسئله كشف حجاب و تقليل ارباب عمائم و جلوگيرى از روضه خوانى و خارج كردن موهومات از سر مردم و آشنا نمودن اهالى [را] به اجراى تمدن امروزه سياست اساسى داخلى دولت است و بخشدارى هر محلى موظف است با نهايت جديت در اجراى منويات دولت اقدام و اين موهومات را از سر اهالى خارج كنند و بديهى است هر كدام از مأمورين در اين باب غفلت و مسامحه كنند شديدا مورد تعقيب واقع خواهند شد [در] اداره فرماندارى ابدا منظور نيست كه به جواب و سئوال اتلاف وقت بشود بلكه بايد منظور اصلى در حفظ سياست و منويات دولت اجرا گردد البته در تقليل ارباب عمائم و اجراى امر حجاب و جلوگيرى از روضه خوانى و خارج كردن موهومات از سر مردم اداى وظيفه خود دانسته به معيت امنيه محل با كمال جديت اقدام و نتيجه مطلوبه را گزارش دهند». | ||
+ | |||
+ | در سال 1317 همچنان سختگيرى حكومت در زمينه اتحاد شكل و كشف حجاب ادامه يافت. | ||
+ | |||
+ | در ارديبهشت اين سال از 120 نفر روحانى فقط براى 16 نفر پروانه موقت عمامه صادر شد و عدهاى هم اجبارا به لباس متحدالشكل ملبس شدند و به صاحبان پروانه موقت هم يك ماه مهلت داده شد تا براى خود لباس متحد الشكل تهيه كنند و پس از مدتى از 16 نفر كه در روز 15/2/1317 در اداره فرماندارى حاضر شده بودند تعهد گرفتند كه ظرف مدت 15 روز به لباس متحدالشكل درآيند و قرار شد از اول خرداد در شهر يزد فقط سيد على مجتهد داراى عمامه باشد. | ||
+ | |||
+ | در شهر اردكان در ميان تمامى علماى شناخته شده فقط دو روحانى توانستند لباس خود را حفظ كنند يكى حاج ملا محمد حائرى و ديگرى حاج سيد محمد رضا خاتمى و در يزد تمامى علما حتى شيخ غلامرضا فقيه خراسانى را كه از علماى مشهور يزد بود تغيير لباس دادند و در مورد جلوگيرى از مجالس عزادارى باز هم شدت عمل مأمورين و خوش خدمتى آنها بسيار ناگوار بود مخصوصا كسانى كه نذر داشتند كه مجلس روضه خوانى بر پا كنند در اواخر شب بدون آنكه مأمورين متوجه شوند پشت درهاى بسته به عزادارى مىپرداختند و با اين وجود مأمورين آنان را مورد آزار و اذيت قرار داده و روحانيون را به نظميه مىبردند. در اين رابطه حتى ملا محمد قاضى روضه خوان و حاجى اعتماد صاحب عزا را از اردكان تبعيد نمودند. | ||
+ | |||
+ | با اجراى قانون كشف حجاب براى هر صنفى رئيسى معين نمودند و روساى اصناف مىبايد تمامى اعضا صنف را به اتفاق زنانشان به خانه يا محل ديگرى كه معين مىكردند دعوت نمايد. حضور در آن جلسه براى همه حتى زنان و دختران جوان اجبارى بود و اگر زن يا دخترى در آن جلسه حضور نمىيافت او را با زور بيرون مىآوردند و سپس بخشدار يا رئيس صنف برايشان سخنرانى مىكرد و آنان مجبور به برداشتن چادر و راه پيمايى بدون حجاب در بازار مىشدند. | ||
+ | زنان مسلمانى كه به علت وضع بد اقتصادى كه در كارگاههاى كرباس بافى كار مىكردند ناگزير پالتوهايى با يقههاى بلند مىدوختند و با يقه پالتو پشت گردن خود را مىپوشاندند و كلاهى نيز به سر مىگذاشتند تا سر و گردن آنها ظاهر نباشد و گاهى در زير كلاه روسرى به سر مىكردند اما متأسفانه شدت عمل مأمورين بسيار ناجوانمردانه بود و چه بسا ساعت 2 الى 3 بامداد در جلو حمام زنانه در تاريكى مىايستادند تا اگر زنى از حمام بيرون آمد و روسرى در زير كلاه به سر داشت آنرا بردارند و اين حركت گاهى منجر به درگيرى بين زنان و مأمورين مىگرديد. | ||
+ | |||
+ | روستاها استان يزد نيز از تعرض ماموران دولتى بى نصيب نماند و در اجراى كامل كشف حجاب و اتحاد شكل ماموران دولتى در روستاها و آبادىها مىگشتند و در صورت مشاهده اشخاص با عمامه يا زنها با چادر، ضمن آزار و اذيت آن افراد كدخداى روستا را نيز سخت تنبيه مىكردند. | ||
+ | |||
+ | مثلاً در بازرسى مهدى آباد بعضى از اشخاص با عمامههاى يزدى و زنهايى با چادر نماز را مشاهده نمودند و فرماندارى يزد به بخشدارى حومه دستور داد كه از اين اقدام جلوگيرى شود و كدخداى مهدى آباد را بخواهند و سخت تنبيه نمايند. | ||
+ | |||
+ | در نهايت اين ستمها به حدى رسيد كه نامهاى از طرف زنهاى استان به نمايندگان مجلس شوراى ملى نوشته شد و از ضرب و شتم توسط مامورين شكايت شد و در اين نامه اين چنين آمده است: | ||
+ | |||
+ | «بعد العنوان به عرض مىرسانيم در اين موقع كه اراده شاهنشاه بر پايه قانون مشروطيت استوار زبان و قلم آزاد [است،] شما نمايندگان مىتوانيد براى بيچارگان و ستمديدگان دادرسى فرماييد. متأسفانه آنچه در راديوها شنيده و [در] روزنامهها مطالعه مىشود، هيچ اسمى از ظلم و ستمهايى كه چندين سال است به ما بيچارگان شده، نيست كه به واسطه يك روسرى و چادر نماز در محلهها حتى از خانه به خانه همسايه طورى در فشار پاسبان و مأمورين شهربانى واقع بوده و هنوز هم هستيم كه خدا شاهد است از فحاشى و كتك زدن و لگد زدن هيچ مضايقه نكرده و نمىكنند و اگر تصديق حكما آزاد بود از آمار معلوم مىشد كه تا به حال چقدر زن حامله يا مريضه به واسطه تظلمات و صدمات كه از طرف پاسبانها به آنها رسيده، جان سپردند و چقدر از ترس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسرى يا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهايى از ما به هر اسمى و رسمى گرفته شده. | ||
+ | خدا مىداند اگر يك نفر از ماها با روسرى يا چادر نماز به دست يك پاسبان مىافتاد مثل اسراى شام با ماها رفتار مىكردند. | ||
+ | |||
+ | بهترين رفتار آنها با ماها همان چكمهها لگد بر دل و پهلوى ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمىشدند يا پولى نداشتيم به آنها بدهيم ما را به شهربانى و كميسر مىبردند. | ||
+ | |||
+ | اذيت ما بيشتر و مخارج ما زيادتر، لذا استدعاى عاجزانه داريم اولاً انتقام ما ستمديدگان را از اين جابران بكشيد و بعد هم آزادى حجاب به ما بدهيد، كما اين كه در ممالك اسلامى حجاب معمول است ...». | ||
+ | |||
+ | اين قانون ظالمانه تا پايان حكومت رضاشاه و فرار وى ادامه داشت. | ||
− | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:دوره پهلوی اول]] | [[رده:دوره پهلوی اول]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۴۳
1ـ كشف حجاب
حكومت رضا شاه براى رسيدن به كمال و ترقى جامعه ايران كشورهاى غربى را الگو قرار داد و در اين بين تركيه كه وجه تشابهى با ايران داشت بهترين الگو براى رضاشاه گرديد.
رضاشاه ابتدا در سال 1307 قانونى را وضع كرد كه به موجب آن به جز هشت طبقه از روحانيان، كليه اتباع ذكور ايرانى موظف شدند به لباس متحدالشكل درآمده و كلاه خاصى به نام كلاه پهلوى بر سر بگذارند.
با اجراى اين قانون در طول سالهاى بعد، سختگيرى به روحانيت شدت يافت و به تدريج از تعداد افراد مجاز براى استفاده از لباس روحانيت كاسته شد.
رضا شاه پس از مسافرت به تركيه در سال 1313، كلاه پهلوى را به كلاه شاپو تغيير داد.
با اجراى قانون اتحاد شكل و حملات مكرر مأموران و رنج و آزار روحانيون تعدادى از روحانيون يزد براى حفظ و بقاء روحانيت و مذهب لباس خود را در دستمال پيچيده و آنگاه كه در محراب عبادت به اقامه نماز جماعت مشغول مىشوند آنها را به تن كنند.
در اين زمان آيت الله حاج سيد محمد مدرسى كه در آن زمان جوانى بيش نبود عازم تهران شده و آيت الله بهبهانى و آيت الله سيد ابوالقاسم حسينى كاشانى را از وضعيت نگران كنندهاى كه نظام سلطنتى براى روحانيت يزد ايجاد كرده است مطلع مىساخت و كاشانى نيز بى درنگ در نامهاى به وزير وقت علىاصغر حكمت چنين نگاشت:
«به عرض عالى مىرساند، ان شاء ا... وجود مسعود عالى، از كليه بليات مصون و به عنايات الهيه مقرون است. در يزد معلوم نيست به چه جهت به معمرين و محترمين علماى آن جا از حيث لباس قبلاً فشار آوردهاند، البته نظر دولت آن نيست به كلى روحانيين اسلام و شرع قلع و قمع شوند و اشخاصى كه استحقاق اين مقام را دارند از بين بروند، ده نفر از معمرين و محترمين كه همه مهذب الاخلاق و مجد در تهذيب اخلاق مردم و دعاگوى مخصوص اعليحضرت اقدس شاهنشاهى هستند، مستدعى است مشمول عواطف خداپسندانه بشوند و مقرر فرمائيد، مطابق موازين و مقررات جواز آقايان را پس بدهند و متعرض نشوند.
اين قبيل اقدامات خدا پسندانه موجب خير در اين است. انتظار نتيجه عافيت را دارم».
ايام جلالت مستدام باد.
سياهه آقايان ده تن از علماى مذكور در نامه پيوست مىباشد.
سيد ابوالقاسم الحسينى كاشانى
پس از وساطت مرحوم كاشانى بزرگان روحانيت يزد از آسايش و امنيت نسبى برخوردار شدند هر چند اين قضيه ديرى نپائيد و تغيير لباس در يزد با شدت و حدت بيشترى به مرحله اجرا درآمد.
پس از مسافرت رضا شاه به تركيه، فعاليت حكومت در زمينه كشف حجاب آغاز شد و اقدامات وسيع تبليغاتى به منظور آماده سازى افكار عمومى براى كشف حجاب انجام شد.
از آغاز 1315 تا 1317 اقدامات انتظامى ابتدا در كنار اقدامات تبليغى صورت گرفت و بعد از مدتى به مهمترين ابزار اجراى كشف حجاب تبديل شد. از اواسط سال 1317 بى نتيجه بودن كاربرد اقدامات انتظامى روشن شد و تركيبى از روشهاى ادارى و تلاشهاى تبليغى در كنار برخوردهاى خشن مورد استفاده قرار گرفت.
در يزد نيز همچون ساير نقاط ايران اين قانون اعمال گرديد و به تمامى بخشدارىها و فرماندارىهاى استان ابلاغ گرديد.
براى اجراى بهتر اين قانون در 23 دى ماه 1314 حكومت يزد پيشنهاد تغيير حاكم يزد را داد. انجام اين قانون را منوط به وجود حاكم مقتدرى دانست كه با مردم ارتباط صميمانه نداشته باشد.
بر اساس اين نامه مىتوان دريافت كه تا پايان سال 1314 كشف حجاب در يزد عملى نشده و يا اينكه حكومت در انجام آن موفق نبوده است. از سويى، حكومت مركزى نيز خواهان انجام سريعتر اين قانون شده و اعلان مىدارد كه:
«موضوع نسوان هيچگونه پيشرفتى در يزد ندارد. با توأم بودن مسئوليت حكومت و نظميه اين رويه مايه تعجب است متذكر مىشود هرگونه تعلل در اسباب موجب مؤاخذه شديد خواهد بود».
حكومت يزد در بهمن ماه 1314 چند نفر كلاه مال را مأمور تهيه كلاههايى با قيمت ارزان براى زنها نمود و جلسهاى در اداره حكومتى تشكيل داد و از تجار و محترمين دعوت كرد كه به اتفاق همسرشان حضور يابند و در آن جلسه خانمهايى كه كلاه مزبور را پوشيده بود تشويق گرديدند.
اسناد و مدارك موجود نشان مىدهد كه در جلساتى كه از سوى حكومت تشكيل مىشده، حتى خود مأمورين حكومتى خانمهايشان را شركت نمىدادند.
سند ذيل بيانگر اين موضوع است:
«طبق راپرتى كه به وزارت داخله رسيده رئيس عدليه و اعضاء عدليه يزد در نهضت اخير شركت ننموده و در مجالسى كه تشكيل مىشود به عذر فراهم نبودن لباس خانمها حاضر نمىشوند.
به مراسله حكومت راجع به ارسال صورت اعضاء متاهل عدليه جواب منفى دادهاند و اخيرا رئيس عدليه خانم خود را به عنوان كسالت مزاج به اصفهان فرستاده است...».
در اين سالها حكومت در تلاش براى كشف حجاب است و مردم و روحانيت در مبارزه با اين قانون تلاش مىكنند. در جريان مبارزات روحانيت تعدادى از آنها دستگير و روانه زندان شدهاند.
در سال 1314 سيد محمد زارچى در يزد در بالاى منبر به زنها فرمود كه روبندها را پايين بياندازيد و به اين جهت مورد تعقيب واقع شد و به كرمان تبعيد شد.
يك سال بعد به يزد بازگردانده شد و در زندان شهربانى توقيف گرديد.
از ديگر روحانيونى كه در يزد به علت مخالفت با قانون كشف حجاب دستگير و زندانى شد، سيد محمد دعايى بود.
او پس از ده ماه زندانى، علت زندانى شدن خود را فهميد.
در اواخر سال 1316 نيز حكومت در اجراى كشف حجاب موفق نبوده است و در نامهاى به شهربانى خواهان پىگيرى جدى اوامر دولت مىشود.
در اين زمان هنوز زنها محجبه و با چادر وارد كوچه و بازار مىشوند.
بنابراين حكومت يزد در تاريخ 20 اسفند 1316 به شهربانى مىنويسد:
«... به طورى كه مذاكره شده و استحضار دارند موضوع كشف حجاب و جلوگيرى از زنهايى كه با چادر نماز و غيره وارد كوچهها مىشوند و همين طور تقليل عمده معممين و منسوخ نمودن روضه خوانى حتى در خانهها از وظايف اوليه بوده و مخصوصا مأمورين دولت وظيفه دار هستند كه موهومات را از سر مردم خارج و آنها را به اجراى تمدن امروزه آشنا سازند... امر است كه با جديت كامل اوامر دولت عملى شده و در سال 1317 بتوان گزارش جامعى از اصلاح وضعيت يزد به مركز تقديم داشت».
وزارت داخله (كشور) هم در ايام تعطيل نوروز طى نامهاى به حكومت يزد، تمام بخشدارىها را موظف به اجراى اوامر دولت مىنمايد و از فرماندارىها هم مىخواهد كه با جديت كامل اوامر دولت را عملى سازند.
متن نامه وزارت داخله به حكومت يزد بدين شرح است:
«... نظر به اينكه مسئله كشف حجاب و تقليل ارباب عمائم و جلوگيرى از روضه خوانى و خارج كردن موهومات از سر مردم و آشنا نمودن اهالى [را] به اجراى تمدن امروزه سياست اساسى داخلى دولت است و بخشدارى هر محلى موظف است با نهايت جديت در اجراى منويات دولت اقدام و اين موهومات را از سر اهالى خارج كنند و بديهى است هر كدام از مأمورين در اين باب غفلت و مسامحه كنند شديدا مورد تعقيب واقع خواهند شد [در] اداره فرماندارى ابدا منظور نيست كه به جواب و سئوال اتلاف وقت بشود بلكه بايد منظور اصلى در حفظ سياست و منويات دولت اجرا گردد البته در تقليل ارباب عمائم و اجراى امر حجاب و جلوگيرى از روضه خوانى و خارج كردن موهومات از سر مردم اداى وظيفه خود دانسته به معيت امنيه محل با كمال جديت اقدام و نتيجه مطلوبه را گزارش دهند».
در سال 1317 همچنان سختگيرى حكومت در زمينه اتحاد شكل و كشف حجاب ادامه يافت.
در ارديبهشت اين سال از 120 نفر روحانى فقط براى 16 نفر پروانه موقت عمامه صادر شد و عدهاى هم اجبارا به لباس متحدالشكل ملبس شدند و به صاحبان پروانه موقت هم يك ماه مهلت داده شد تا براى خود لباس متحد الشكل تهيه كنند و پس از مدتى از 16 نفر كه در روز 15/2/1317 در اداره فرماندارى حاضر شده بودند تعهد گرفتند كه ظرف مدت 15 روز به لباس متحدالشكل درآيند و قرار شد از اول خرداد در شهر يزد فقط سيد على مجتهد داراى عمامه باشد.
در شهر اردكان در ميان تمامى علماى شناخته شده فقط دو روحانى توانستند لباس خود را حفظ كنند يكى حاج ملا محمد حائرى و ديگرى حاج سيد محمد رضا خاتمى و در يزد تمامى علما حتى شيخ غلامرضا فقيه خراسانى را كه از علماى مشهور يزد بود تغيير لباس دادند و در مورد جلوگيرى از مجالس عزادارى باز هم شدت عمل مأمورين و خوش خدمتى آنها بسيار ناگوار بود مخصوصا كسانى كه نذر داشتند كه مجلس روضه خوانى بر پا كنند در اواخر شب بدون آنكه مأمورين متوجه شوند پشت درهاى بسته به عزادارى مىپرداختند و با اين وجود مأمورين آنان را مورد آزار و اذيت قرار داده و روحانيون را به نظميه مىبردند. در اين رابطه حتى ملا محمد قاضى روضه خوان و حاجى اعتماد صاحب عزا را از اردكان تبعيد نمودند.
با اجراى قانون كشف حجاب براى هر صنفى رئيسى معين نمودند و روساى اصناف مىبايد تمامى اعضا صنف را به اتفاق زنانشان به خانه يا محل ديگرى كه معين مىكردند دعوت نمايد. حضور در آن جلسه براى همه حتى زنان و دختران جوان اجبارى بود و اگر زن يا دخترى در آن جلسه حضور نمىيافت او را با زور بيرون مىآوردند و سپس بخشدار يا رئيس صنف برايشان سخنرانى مىكرد و آنان مجبور به برداشتن چادر و راه پيمايى بدون حجاب در بازار مىشدند. زنان مسلمانى كه به علت وضع بد اقتصادى كه در كارگاههاى كرباس بافى كار مىكردند ناگزير پالتوهايى با يقههاى بلند مىدوختند و با يقه پالتو پشت گردن خود را مىپوشاندند و كلاهى نيز به سر مىگذاشتند تا سر و گردن آنها ظاهر نباشد و گاهى در زير كلاه روسرى به سر مىكردند اما متأسفانه شدت عمل مأمورين بسيار ناجوانمردانه بود و چه بسا ساعت 2 الى 3 بامداد در جلو حمام زنانه در تاريكى مىايستادند تا اگر زنى از حمام بيرون آمد و روسرى در زير كلاه به سر داشت آنرا بردارند و اين حركت گاهى منجر به درگيرى بين زنان و مأمورين مىگرديد.
روستاها استان يزد نيز از تعرض ماموران دولتى بى نصيب نماند و در اجراى كامل كشف حجاب و اتحاد شكل ماموران دولتى در روستاها و آبادىها مىگشتند و در صورت مشاهده اشخاص با عمامه يا زنها با چادر، ضمن آزار و اذيت آن افراد كدخداى روستا را نيز سخت تنبيه مىكردند.
مثلاً در بازرسى مهدى آباد بعضى از اشخاص با عمامههاى يزدى و زنهايى با چادر نماز را مشاهده نمودند و فرماندارى يزد به بخشدارى حومه دستور داد كه از اين اقدام جلوگيرى شود و كدخداى مهدى آباد را بخواهند و سخت تنبيه نمايند.
در نهايت اين ستمها به حدى رسيد كه نامهاى از طرف زنهاى استان به نمايندگان مجلس شوراى ملى نوشته شد و از ضرب و شتم توسط مامورين شكايت شد و در اين نامه اين چنين آمده است:
«بعد العنوان به عرض مىرسانيم در اين موقع كه اراده شاهنشاه بر پايه قانون مشروطيت استوار زبان و قلم آزاد [است،] شما نمايندگان مىتوانيد براى بيچارگان و ستمديدگان دادرسى فرماييد. متأسفانه آنچه در راديوها شنيده و [در] روزنامهها مطالعه مىشود، هيچ اسمى از ظلم و ستمهايى كه چندين سال است به ما بيچارگان شده، نيست كه به واسطه يك روسرى و چادر نماز در محلهها حتى از خانه به خانه همسايه طورى در فشار پاسبان و مأمورين شهربانى واقع بوده و هنوز هم هستيم كه خدا شاهد است از فحاشى و كتك زدن و لگد زدن هيچ مضايقه نكرده و نمىكنند و اگر تصديق حكما آزاد بود از آمار معلوم مىشد كه تا به حال چقدر زن حامله يا مريضه به واسطه تظلمات و صدمات كه از طرف پاسبانها به آنها رسيده، جان سپردند و چقدر از ترس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسرى يا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهايى از ما به هر اسمى و رسمى گرفته شده. خدا مىداند اگر يك نفر از ماها با روسرى يا چادر نماز به دست يك پاسبان مىافتاد مثل اسراى شام با ماها رفتار مىكردند.
بهترين رفتار آنها با ماها همان چكمهها لگد بر دل و پهلوى ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمىشدند يا پولى نداشتيم به آنها بدهيم ما را به شهربانى و كميسر مىبردند.
اذيت ما بيشتر و مخارج ما زيادتر، لذا استدعاى عاجزانه داريم اولاً انتقام ما ستمديدگان را از اين جابران بكشيد و بعد هم آزادى حجاب به ما بدهيد، كما اين كه در ممالك اسلامى حجاب معمول است ...».
اين قانون ظالمانه تا پايان حكومت رضاشاه و فرار وى ادامه داشت.