شعرا و ادیبان استان مازندران
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | |||
+ | سرزمين زيباى مازندران خود برانگيزنده طبع شعر است. جنگلهاى سر به آسمان كشيده و رودهاى غران و آسمان نيلگون احساسات را لطيف كرده و روح را نشاط مىبخشد. اين سرزمين شاعران و اديبان بسيار زيادى در خود پرورده است. در اين بخش، ما به اسامى تعدادى از سخن سرايان عالم ادب و شعر و عرفان اين خطه اشاره مىكنيم. | ||
+ | |||
+ | ابوالعلاء سروى | ||
+ | |||
+ | ابوالعلاء محمد بن ابراهيم سروى (ساروى) القارنى شاعر شيعى مذهب قرن چهارم هجرى از اهالى سارى مازندران است. وى معاصر صاحب بن عباد و ابن العميد و داراى مسلك شعوبى (برترى ايرانيان بر اعراب) بوده است. ميان او و ابن العميد درباره برترى عجم بر عرب و ساير مباحث ادبى مناقشه و مناظره بود در سالات و اشعارى مبادله كردند كه بعضى آنها در تيميه الدهر ثعالبى مسطور است. علامه امينى در الغدير او را از شعراى غدير شمرده است. | ||
+ | |||
+ | سراج الدين قمرى آملى | ||
+ | |||
+ | سراج الدين آملى از شاعران واديبان معروف قرن ششم و اوايل قرن هفتم است. غزليات و مثنوىهاى روانى دارد. منظومهاى به نام كارنامه كه به صورت شوخى و هزل است، از او باقى مانده است. او را شاگرد فخر رازى و استاد خواجه طوسى مىدانند و دكتر يدالله شكرى ديوان او را به چاپ رسانده است. | ||
+ | |||
+ | از اشعار سراج است: | ||
+ | |||
+ | به باغ مردمى خارى نمانده است كرم را روز و بازارى نمانده است | ||
+ | جهان خالى شد از مؤمن به يكبار وز ايمان غير گفتارى نمانده است | ||
+ | |||
+ | امير پازوارى | ||
+ | |||
+ | امير پازوارى مشهور به شيخ العجم از شعراى دل سوخته و صافى ضمير مازندران است. در دوران امير تيمور گوركانى (850 ه .ق) مىزيست. چون مورد غضب سلطان قرار گرفت به هندوستان تبعيد شد و مدتى را در آن سامان گذراند. پس از آن كه مجددا مورد لطف امير قرار گرفت به مازندران عزيمت و قصبه امير كلا (نزديك بابل) او بخشش شد و اين شاعر بقيه عمر خود را در آنجا گذراند و پس از مرگ نيز در اميركلا مدفون گرديد. | ||
+ | |||
+ | دو بيتىهاى شيواى او را چوپانان، كشاورزان و ... مىخوانند. اشعار او در كتابى به نام كنزالاسرار مازندرانى به سعى برنهارد دازن روسى و ميرزا محمد كاظم شفيع مازندرانى در سال 1283 ه .ق در پترزبورگ چاپ شده است. | ||
+ | |||
+ | روشنى گلراوه زلالى تى زلف شرينى مگر نقدخروارتى زلف | ||
+ | تاريكى مگر شب تار نى زلف ونه بخرم گران بمأتى | ||
+ | |||
+ | برگردان: | ||
+ | |||
+ | روشنايى زلف تو مگر آب زلال است شيرينى زلف تو مگر خروار قند است | ||
+ | سياهى زلف تو مگر شب تار است بايست بخرم گرانبهاست زلف تو | ||
+ | |||
+ | اقبال مازندرانى | ||
+ | |||
+ | ميرزا على نقى متخلص به اقبال مازندرانى در روستاى چلاو (واقع در كنار جاده هراز بفاصله 25 كيلومترى آمل) به دنيا آمد. وى پس از سير و سياحت زياد معلومات متداول آن روز را در شعر و ادب فرا گرفت و صاحب قلمى شيوا و توانا شد. | ||
+ | |||
+ | ميرزا، تاريخ ملك آرا را به نام محمد قلى ملك آرا در ذكر سلسله قاجاريه نوشت. چندى به امر دولتشاه به سمت منشگيرى طهماسب ميرزا مشغول و پس از مدتى به زادگاه خود برگشت و به علت نامعلومى در وطن كشته و در چاه افكنده شد. | ||
+ | |||
+ | او اشعارى شيوا و نمكين داشت: | ||
+ | |||
+ | تأثير نگاه نو به دل كارگر آمد اين خون شده مشتاق نگاه دگر آمد | ||
+ | |||
+ | گفتم به وصالت شبى اى مه به سر آرم دردا كه به هجران تو روزم به سر آمد | ||
+ | |||
+ | اشرف مازندرانى | ||
+ | |||
+ | اشرف مازندرانى، فرزند محمد صالح مازندرانى و نوه دخترى محمد تقى مجلسى است. اشرف مازندرانى در اصفهان نشو و نما يافته و از محضر پدر خود و ميرزا قاضى و آقا حسين خوانسارى استفاده علوم كرده است. در شعر شاگرد مولانا صائب تبريزى و در خط شاگرد عبدالرشيد ديلمى بوده است. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | قرب يك ماه به ميخانه اقامت كردم اتفاقا ماه رمضان بود نمىدانستم | ||
+ | دل زمن رم كرده در ابروى جانان مانده است ياد من كى مىكند در طاق نسيان مانده است | ||
+ | |||
+ | ثنايى | ||
+ | |||
+ | مصطفى قلى خان متخلص به ثنايى فرزند محمد حسين در زمان قاجاريه مىزيست. او در بابل كنار يكى از روستاهاى بابل به دنيا آمد. خواندن و نوشتن را در زادگاهش فرا گرفت و به علت بى پولى مدتى در زمينهاى كشاورزى كار مىكرد. چون طبع شيرين و علاقه به ادامه تحصيل داشت كار را رها نمود و به محضر درس ملامحمد درزى كه يكى از دانشمندان و فضلا بود حاضر و به كسب كمالات پرداخت و پس از فراگيرى مقدارى از علوم به زادگاه خود برگشت و به كار كشاورزى ادامه داد. | ||
+ | |||
+ | او پس از فراغت از كار به شعر مىپرداخت. دفتر شعرى به نام سفينة النجات در شرح احوال پيغمر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم و فاطمه زهرا عليهاالسلامو امامان معصوم و واقعه كربلا به يادگار گذاشت كه نسخه منحصر به فرد آن در كتابخانه جهانيان بابل نگهدارى مىشود. | ||
+ | |||
+ | فائز بابلى | ||
+ | |||
+ | شيخ محمود متخلص به فائر در سال 1237 ه .ق متولد شد. علوم را در محضر شيخ كبير (شيخ محمد حسن) به پايان برد و در بازگشت به روستاى خود، مرزوال به ارشاد مردم و امور كشاورزى پرداخت و در سال 1312 ه .ق در زادگاه خود در گذشت و در محوطه امام زاده محسن آرد كلا بخاك سپرده شد. دو جلد از كتاب اشعار فائز به نامهاى: بيتالعزا و مصيبت الابرار به چاپ رسانده است. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | دوش با شعف رفتم سوى بزم رندانى تا شوم دمى سرخوش از آن شراب روحانى | ||
+ | شور باده اندر سر دل بدلبر جانى نزد پير بنشستم با لب درخشانى | ||
+ | |||
+ | بيدل مازندرانى | ||
+ | |||
+ | حاجى ميرزا محمد فرزند على محمد مازندرانى در كرمانشاه به دنيا آمد و در بديهه گويى خاصه در تاريخ تسلطى غريب داشتند. در شعر طبع روان و سريع داشت كه معاصرانش به تقدمش اعتراف داشتهاند. قاآنى او را استاد خطاب مىكرده است. او در زمانى كه در كرمانشاه بود به سمت ملكالشعرايى منصوب شد. | ||
+ | |||
+ | بيدل در 21 رمضان 1289 ه .ق فوت كرده است. | ||
+ | |||
+ | آثارى چون: دستان ماتم (مقتل)، تحفة الذاكرين، وقايع صفين در بحر تقارب و ... از اوست. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | دلم هميشه به مهر است مايل همه كس چرا كه مهر تو جا كرده در دل همه كس | ||
+ | اى خواجه دو صد بنده كسى گر كند آزاد آن اجر ندارد كه تو آزاد نكردى | ||
+ | |||
+ | فاضل نورى | ||
+ | |||
+ | حاج بهاءالدين نورى متخلص به فاضل در سال 1278 ه .ق متولد شد و پس از تحصيل مقدماتى به عتبات عاليات رفت و نزد عالمان بزرگ به تحصيل پرداخت و در 1344 ه .ق روى در نقاب خاك كشيد. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | جهان به چشم خردمند لاشه مردارى است نمىكنند خردپيشگان به لاشه نظر | ||
+ | به نيكنامى بگذر از اين كريوه ديو مكن خيال توقف در اين سراى دو در | ||
+ | |||
+ | سرهنگ احمد اخگر | ||
+ | |||
+ | احمداخگر در سال 1268 ه .ش در ايراء لاريجان متولد شد. او خدمت در ژاندارمرى را برگزيد و تا درجه سرهنگى ارتقاء يافت و سال 1336 بازنشسته شد. او سپس به امور فرهنگى روى آورد و به انتشار مجله اخگر همت گماشت و در خلال آن نيز قرآن كريم را با نهايت دقت در حروف و حركات با بهترين خط در كاغذ اعلى به چاپ رسانيد. اخگر شاعرى سادهگو و خوش كلام بود. | ||
+ | |||
+ | از آثار او اسرار خلقت (مجموعهاى از اشعار سيصد تن از شعراى معاصر در پاسخ به شعر بهمنى در محاكمه با خدا)، امثال منظوم و فارسى نامه اخگر. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | تا مهر وطن در دلم انگيخته دارم خون دلم از ديده برخ ريخته دارم | ||
+ | پيداست كه از شوق وطن خواهى ملت دل را به قشون وطن آويخته دارم | ||
+ | |||
+ | نيما يوشيج | ||
+ | |||
+ | نيما يوشيج از شاعران نوپرداز و پدر شعر نو در ايران، در سال 1276 ه .ش در مازندران چشم به جهان گشود. وى پس از چندى به تهران رفت و در مدرسه عالى سن تويى به تحصيل پرداخت. معلمى نيك نفس، نظام وفا، استعداد نيما را در سرودن شعر دريافت و او را به سرودن شعر تشويق كرد. | ||
+ | |||
+ | نيما در سال 1300 ه .ش منظومهاى به نام قصه رنگ پريده را منتشر كرد. نيما با روى آوردن به شعر نو، مخالفان زيادى را در ميان وفاداران به سنت شعرى گذشتگان در عصر خود ايجاد كرد و چه بسا طرفداران سبك قديم شعرهاى نيما را قابل درج در مطبوعات نمىدانستند. او مايه اصلى شعر خود را رنج خود و ديگران مىدانست. | ||
+ | |||
+ | نيما پس از عمرى تلاش در راه احياء شعر نو، در سال 1338 ه .ش دار فانى را وداع گفت. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | در شب تيره ديوانهاى كاو دل به رنگ گريزان سپرده | ||
+ | در درهاى سرد خلوت نشسته همچو ساقه گياهى سپرده | ||
+ | |||
+ | محمود بهروزى | ||
+ | |||
+ | بهروزى در سال 1289 ه .ش در سارى متولد شد. او تحصيلات خود را در سارى بپايان رسانيد. مردى خوش سخن و مؤدب بود. مجامع ادبى زيادى تأسيس كرد و خود در اين مجامع غزلهاى ناب و شيوا مىسرود. او روزنامه هفتگى كنار دريا را يك سال منتشر كرد و سلسله گفتار اخلاقى و انتقادى به نام (اگر خدا بخواهد) در روزنامه توفيق نگاشت و همچنين سالهاى سال با مجله ارمغان همكارى نزديك داشت و نماينده آن مجله در استان مازندران بود. ديوان او خطى و هنوز چاپ نشده است. | ||
+ | |||
+ | او در سال 1363 ه .ش در زادگاهش در گذشت. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | شعر شيرين چون شراب تلخ مستى آورد مىبرد از آئينه دل بىگمان رنگ مهن | ||
+ | |||
+ | شاعرى مستلزم ذوق است و احساس لطيف شاعرى محصول انديشه است و درك و علم و فن | ||
+ | |||
+ | دكتر كاسمى | ||
+ | |||
+ | دكتر نصرتاله كاسمى، شاعر، مترجم، نويسنده و محقق فرزند اسدالله كاسمى در سال 1291 ه .ش متولد شد. دكتر كاسمى در تحصيل بسيار كوشا و ساعى بود و اكثرا حايز رتبه اول مىشد و دوران دانشكده را نيز بهمين ترتيب گذشت و سرانجام به استادى دانشكده پزشكى رسيد. | ||
+ | |||
+ | سبك اين شاعر خراسانى و اشعارش سرشار از مفاهيم عالى است. او در عين اينكه پزشك بود به علت اطلاعات وسيع ادبى و علمى به عضويت فرهنگستان ايران برگزيده شده است. | ||
+ | |||
+ | او داراى مقالات ادبى و تاريخى فراوانى است كه از قلمى شيوا و نثرى دلنشين و اشعارى نغز كه از فصاحت و بلاغت برخوردار است. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | زن كيست شاهكارى دلبند از شاهكارهاى خداوند | ||
+ | در كارگاه صنع بسى بست اين چيره دست چهره دلبند | ||
+ | |||
+ | عبدالله روحى | ||
+ | |||
+ | روحى در سال 1296 ه .ش به دنيا آمد و بعد از ديپلم در دانشكده الهيات تهران در رشته معقول فارغالتحصيل شد و سپس به سردفترى پرداخت. | ||
+ | |||
+ | او كتاب شرارههاى عشق را سال 1354 منتشر كرد. | ||
+ | |||
+ | روحى از آن نگاه چو آموخت درس عشق فارغ ز درس و بحث و كتاب و مقاله بود | ||
+ | |||
+ | جمال شهرام | ||
+ | |||
+ | شهرام فرزند شيخ محمد على در سال 1300 ه .ش در خانوادهاى روحانى چشم به جهان گشود و مدارج تحصيلى را تا سطح ليسانس طى كرد و سپس به روزنامهنگارى روى آورد. وى چون مردم روزگار خود را بى وفا مىانگاشت به عزلت پناه برد و در درياى تخيلات تنهايى خود غرق شد. شهرام در ميان شاعران خطه مازندران داراى مقامى ارجمند است. | ||
+ | |||
+ | از آثار اوست: رقص ساحل (شعر)، داستانهاى كوتاه سقاخونه، عبادالله الصالحين. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | دل شوريده ما را چو خريدارى نيست بايد از سينه برون كرد كه جز بارى نيست | ||
+ | دل بيمار و شب تار و غم يار و ديار اين همه درد مرا هست پرستارى نيست | ||
+ | |||
+ | طلعت بصارى | ||
+ | |||
+ | طلعت در سال 1302 ه .ش در بابل متولد شد و تحصيلات خود را در بابل و سپس در تهران تا اخذ دكتراى ادبيات فارسى ادامه داد و به شغل دبيرى اشتغال ورزيد. پايان نامه دكتراى او در تاريخ مازندران و بررسى لهجههاى طبرى بود. او با مهارتى كه در شعر پيدا كرد در صدر شعراى معاصر جاى گرفت. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | دور از تو اى جان جهان تنهاى تنها ماندهام چون رهرو وا ماندهاى تنها به صحرا ماندهام | ||
+ | ما را به كم و بيش جهان كار نباشد ما را به جهان غير خدا يار نباشد | ||
+ | |||
+ | محمد زهرى | ||
+ | |||
+ | زهرى در سال 1306 ه .ش در دهكدهاى زيبا بين تنكابن و چالوس متولد شد و مدت 11 سال از زندگى اوليه خود را گاه در تهران و گاهى در شيراز گذراند. بعدا در تهران ساكن شد و به ادامه تحصيلات خود مبادرت ورزيد تا دكترى ادبيات فارسى ادامه تحصيل داد. او به سبك نيما علاقه نشان داده است. اولين كتاب او به نام جزيره در سال 1334 چاپ شد. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | كامى نراندهايم و دل از دست دادهايم گمراه سر به سينه دنيا نهاديم | ||
+ | ما آن يگانهايم كه درياى آشنا دل را شكسته و تغييرى ندادهايم | ||
+ | |||
+ | محمد رضا خزائلى | ||
+ | |||
+ | خزائلى در سال 1306 ه .ش در سارى متولد شد و تحصيلات خود را در سارى و تهران ادامه داد و تا مقطع ليسانس تعليمات ابتدايى ادامه داد و در آموزش و پرورش مشغول به كار شد. وى پس از بازنشستگى از آموزش و پرورش در مشهد ساكن شد و در سال 1341 مجموعه شعرى به نام ستايش انتشار داد. | ||
+ | |||
+ | از اوست: | ||
+ | |||
+ | شعر آن بود كه شور برانگيزد برون شود اگر كه ز دل خيزد | ||
+ | در تن اميد عشق و نشاط آورد نظمش خيال خفته برانگيزد | ||
+ | |||
+ | سيد اسماعيل عمادى حائرى | ||
+ | |||
+ | سيد اسماعيل عمادى در سال 1311 ه .ش در بابل متولد شد و 30 سال در خدمت آموزش و پرورش بود. | ||
+ | از اين شاعر كتابهاى چندى تاكنون منتشر شده است: گنجينه ادب يا امثال و حكم رايج در زبان عربى، دستور زبان فارسى عماد، تعليم و تربيت كودك و نوجوان از نظر اسلام و غرب و مجموعه اشعار. | ||
+ | |||
+ | از اوست: | ||
+ | |||
+ | همت و عزمى طلب مردانه از ايزد عماد تا رهايى خويشتن از لعبت آز و هوس | ||
+ | |||
+ | حجتالله حيدرى | ||
+ | |||
+ | حيدرى در سال 1319 ه .ش در روستاى زيباى نفت چال لفور سوادكوه به دنيا آمد. سالهاى اوليه تحصيل را در زادگاه خود و گنج افروز گذراند. پس از گرفتن ديپلم در قائمشهر به تهران عزيمت و با اشتغال فراگيرى دروس در دانشكده تهران موفق به اخذ ليسانس گردد. او پس از طى تحصيلات مشغول تدريس در دانشگاه شد. | ||
+ | |||
+ | او اشعار زيادى به زبان طبرى سروده است و تأليفات چندى دارد: مثنوى خر و شير، منظومه طالبى، فرهنگ مازندرانى و ... . | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | خاطر ما را قرارى بود و رفت طبع ما را اختيارى بود و رفت | ||
+ | پاى بندىهاى ما بر اين جهان اشتباه آشكارى بود و رفت | ||
+ | |||
+ | مرتضى اسماعيلى | ||
+ | |||
+ | مرتضى اسماعيلى، متخلص به آزاد در سال 1320 ه .ش در روستاى آزاد گله شهرستان سارى متولد گرديد و از دانشكده حقوق فارغ التحصيل شد. پس از پايان دوره دانشكده حقوق به استخدام وزارت دادگسترى درآمد و در شهرهاى گرگان و سارى مشغول انجام وظيفه گرديد چون گرايش مذهبى داشت، بيشتر در مدح اولياى دين شعر سروده است. همچنين در انواع و اقسام شعر از غزل، قصيده، رباعى، قطعه، مخمس و حسدس تركيب بند دست داشته و عزلهاى بسيار شيوا و پر محتوى سروده است. | ||
+ | از مجموعه اشعار وى مىتوان از ديوانش به نام دريا نام برد. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | دل شوريده و شيدا نه تو دارى و نه من سر خالى ز هوس ها نه تو دارى و نه من | ||
+ | |||
+ | ايرج اصغرى | ||
+ | |||
+ | اصغرى در سال 1320 ه .ش در سارى متولد شد و تا اخذ ليسانس ادبيات به تحصيلات ادامه داد و در آموزش و پرورش سارى به شغل دبيرى مشغول شد. چون علاقه زيادى به شعر در خود احساس مىكرد در اين راه گام نهاد و با مطالعه ديوان شعرا شاعرى زبردست گرديد. | ||
+ | |||
+ | هنر او در سرودن غزل است. تاكنون چند دفتر شعر به نامهاى: باغ آفتاب، وجين و وقتى زمزمه سرود مىشود از او منتشر شده است. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | حافظ اى آفريدگار سخن اى كلام تو اقتدار سخن | ||
+ | شعر نابت گل هميشه بهار طبع غراى تو مدار سخن | ||
+ | |||
+ | منوچهر اسكندرى | ||
+ | |||
+ | او در سال 1328 ه .ش در قائمشهر متولد شد و پس از فارغالتحصيل شدن از دانشسراى راهنمايى سارى به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به كار تدريس اشتغال ورزيد. او در خطاطى نيز استاد است و شعر او در مجلات نگين و جوانان و روزنامه اطلاعات به چاپ رسيده است. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | بگذار تو بدرد خود اى دوست خو كنم درد نهفته را ز دلم جستجو كنم | ||
+ | حالى به يمن بستر بيمارىام سزد با تو سخن ز رفته و از او آرزو كنم | ||
+ | |||
+ | فانى | ||
+ | |||
+ | ملانظر متخلص به فانى از اهالى بندپى بابل مردى عامى و بىسواد بوده و لكن غزلها و مراثى به آهنگها و اوزان مختلف سروده است و دفترى از شعر در 70 صفحه به خط سيد هاشم طالقانى از او باقى است. | ||
+ | |||
+ | از اوست: | ||
+ | |||
+ | سحرگه شد عيان بيضاى زرين كارم از خاور ره ياجوج شب را بست همچون سد اسكندر | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:شعرا و ادیبان]] | [[رده:شعرا و ادیبان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۴۵
سرزمين زيباى مازندران خود برانگيزنده طبع شعر است. جنگلهاى سر به آسمان كشيده و رودهاى غران و آسمان نيلگون احساسات را لطيف كرده و روح را نشاط مىبخشد. اين سرزمين شاعران و اديبان بسيار زيادى در خود پرورده است. در اين بخش، ما به اسامى تعدادى از سخن سرايان عالم ادب و شعر و عرفان اين خطه اشاره مىكنيم.
ابوالعلاء سروى
ابوالعلاء محمد بن ابراهيم سروى (ساروى) القارنى شاعر شيعى مذهب قرن چهارم هجرى از اهالى سارى مازندران است. وى معاصر صاحب بن عباد و ابن العميد و داراى مسلك شعوبى (برترى ايرانيان بر اعراب) بوده است. ميان او و ابن العميد درباره برترى عجم بر عرب و ساير مباحث ادبى مناقشه و مناظره بود در سالات و اشعارى مبادله كردند كه بعضى آنها در تيميه الدهر ثعالبى مسطور است. علامه امينى در الغدير او را از شعراى غدير شمرده است.
سراج الدين قمرى آملى
سراج الدين آملى از شاعران واديبان معروف قرن ششم و اوايل قرن هفتم است. غزليات و مثنوىهاى روانى دارد. منظومهاى به نام كارنامه كه به صورت شوخى و هزل است، از او باقى مانده است. او را شاگرد فخر رازى و استاد خواجه طوسى مىدانند و دكتر يدالله شكرى ديوان او را به چاپ رسانده است.
از اشعار سراج است:
به باغ مردمى خارى نمانده است كرم را روز و بازارى نمانده است جهان خالى شد از مؤمن به يكبار وز ايمان غير گفتارى نمانده است
امير پازوارى
امير پازوارى مشهور به شيخ العجم از شعراى دل سوخته و صافى ضمير مازندران است. در دوران امير تيمور گوركانى (850 ه .ق) مىزيست. چون مورد غضب سلطان قرار گرفت به هندوستان تبعيد شد و مدتى را در آن سامان گذراند. پس از آن كه مجددا مورد لطف امير قرار گرفت به مازندران عزيمت و قصبه امير كلا (نزديك بابل) او بخشش شد و اين شاعر بقيه عمر خود را در آنجا گذراند و پس از مرگ نيز در اميركلا مدفون گرديد.
دو بيتىهاى شيواى او را چوپانان، كشاورزان و ... مىخوانند. اشعار او در كتابى به نام كنزالاسرار مازندرانى به سعى برنهارد دازن روسى و ميرزا محمد كاظم شفيع مازندرانى در سال 1283 ه .ق در پترزبورگ چاپ شده است.
روشنى گلراوه زلالى تى زلف شرينى مگر نقدخروارتى زلف تاريكى مگر شب تار نى زلف ونه بخرم گران بمأتى
برگردان:
روشنايى زلف تو مگر آب زلال است شيرينى زلف تو مگر خروار قند است سياهى زلف تو مگر شب تار است بايست بخرم گرانبهاست زلف تو
اقبال مازندرانى
ميرزا على نقى متخلص به اقبال مازندرانى در روستاى چلاو (واقع در كنار جاده هراز بفاصله 25 كيلومترى آمل) به دنيا آمد. وى پس از سير و سياحت زياد معلومات متداول آن روز را در شعر و ادب فرا گرفت و صاحب قلمى شيوا و توانا شد.
ميرزا، تاريخ ملك آرا را به نام محمد قلى ملك آرا در ذكر سلسله قاجاريه نوشت. چندى به امر دولتشاه به سمت منشگيرى طهماسب ميرزا مشغول و پس از مدتى به زادگاه خود برگشت و به علت نامعلومى در وطن كشته و در چاه افكنده شد.
او اشعارى شيوا و نمكين داشت:
تأثير نگاه نو به دل كارگر آمد اين خون شده مشتاق نگاه دگر آمد
گفتم به وصالت شبى اى مه به سر آرم دردا كه به هجران تو روزم به سر آمد
اشرف مازندرانى
اشرف مازندرانى، فرزند محمد صالح مازندرانى و نوه دخترى محمد تقى مجلسى است. اشرف مازندرانى در اصفهان نشو و نما يافته و از محضر پدر خود و ميرزا قاضى و آقا حسين خوانسارى استفاده علوم كرده است. در شعر شاگرد مولانا صائب تبريزى و در خط شاگرد عبدالرشيد ديلمى بوده است.
از اشعار اوست:
قرب يك ماه به ميخانه اقامت كردم اتفاقا ماه رمضان بود نمىدانستم دل زمن رم كرده در ابروى جانان مانده است ياد من كى مىكند در طاق نسيان مانده است
ثنايى
مصطفى قلى خان متخلص به ثنايى فرزند محمد حسين در زمان قاجاريه مىزيست. او در بابل كنار يكى از روستاهاى بابل به دنيا آمد. خواندن و نوشتن را در زادگاهش فرا گرفت و به علت بى پولى مدتى در زمينهاى كشاورزى كار مىكرد. چون طبع شيرين و علاقه به ادامه تحصيل داشت كار را رها نمود و به محضر درس ملامحمد درزى كه يكى از دانشمندان و فضلا بود حاضر و به كسب كمالات پرداخت و پس از فراگيرى مقدارى از علوم به زادگاه خود برگشت و به كار كشاورزى ادامه داد.
او پس از فراغت از كار به شعر مىپرداخت. دفتر شعرى به نام سفينة النجات در شرح احوال پيغمر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم و فاطمه زهرا عليهاالسلامو امامان معصوم و واقعه كربلا به يادگار گذاشت كه نسخه منحصر به فرد آن در كتابخانه جهانيان بابل نگهدارى مىشود.
فائز بابلى
شيخ محمود متخلص به فائر در سال 1237 ه .ق متولد شد. علوم را در محضر شيخ كبير (شيخ محمد حسن) به پايان برد و در بازگشت به روستاى خود، مرزوال به ارشاد مردم و امور كشاورزى پرداخت و در سال 1312 ه .ق در زادگاه خود در گذشت و در محوطه امام زاده محسن آرد كلا بخاك سپرده شد. دو جلد از كتاب اشعار فائز به نامهاى: بيتالعزا و مصيبت الابرار به چاپ رسانده است.
از اشعار اوست:
دوش با شعف رفتم سوى بزم رندانى تا شوم دمى سرخوش از آن شراب روحانى شور باده اندر سر دل بدلبر جانى نزد پير بنشستم با لب درخشانى
بيدل مازندرانى
حاجى ميرزا محمد فرزند على محمد مازندرانى در كرمانشاه به دنيا آمد و در بديهه گويى خاصه در تاريخ تسلطى غريب داشتند. در شعر طبع روان و سريع داشت كه معاصرانش به تقدمش اعتراف داشتهاند. قاآنى او را استاد خطاب مىكرده است. او در زمانى كه در كرمانشاه بود به سمت ملكالشعرايى منصوب شد.
بيدل در 21 رمضان 1289 ه .ق فوت كرده است.
آثارى چون: دستان ماتم (مقتل)، تحفة الذاكرين، وقايع صفين در بحر تقارب و ... از اوست.
از اشعار اوست:
دلم هميشه به مهر است مايل همه كس چرا كه مهر تو جا كرده در دل همه كس اى خواجه دو صد بنده كسى گر كند آزاد آن اجر ندارد كه تو آزاد نكردى
فاضل نورى
حاج بهاءالدين نورى متخلص به فاضل در سال 1278 ه .ق متولد شد و پس از تحصيل مقدماتى به عتبات عاليات رفت و نزد عالمان بزرگ به تحصيل پرداخت و در 1344 ه .ق روى در نقاب خاك كشيد.
از اشعار اوست:
جهان به چشم خردمند لاشه مردارى است نمىكنند خردپيشگان به لاشه نظر به نيكنامى بگذر از اين كريوه ديو مكن خيال توقف در اين سراى دو در
سرهنگ احمد اخگر
احمداخگر در سال 1268 ه .ش در ايراء لاريجان متولد شد. او خدمت در ژاندارمرى را برگزيد و تا درجه سرهنگى ارتقاء يافت و سال 1336 بازنشسته شد. او سپس به امور فرهنگى روى آورد و به انتشار مجله اخگر همت گماشت و در خلال آن نيز قرآن كريم را با نهايت دقت در حروف و حركات با بهترين خط در كاغذ اعلى به چاپ رسانيد. اخگر شاعرى سادهگو و خوش كلام بود.
از آثار او اسرار خلقت (مجموعهاى از اشعار سيصد تن از شعراى معاصر در پاسخ به شعر بهمنى در محاكمه با خدا)، امثال منظوم و فارسى نامه اخگر.
از اشعار اوست:
تا مهر وطن در دلم انگيخته دارم خون دلم از ديده برخ ريخته دارم پيداست كه از شوق وطن خواهى ملت دل را به قشون وطن آويخته دارم
نيما يوشيج
نيما يوشيج از شاعران نوپرداز و پدر شعر نو در ايران، در سال 1276 ه .ش در مازندران چشم به جهان گشود. وى پس از چندى به تهران رفت و در مدرسه عالى سن تويى به تحصيل پرداخت. معلمى نيك نفس، نظام وفا، استعداد نيما را در سرودن شعر دريافت و او را به سرودن شعر تشويق كرد.
نيما در سال 1300 ه .ش منظومهاى به نام قصه رنگ پريده را منتشر كرد. نيما با روى آوردن به شعر نو، مخالفان زيادى را در ميان وفاداران به سنت شعرى گذشتگان در عصر خود ايجاد كرد و چه بسا طرفداران سبك قديم شعرهاى نيما را قابل درج در مطبوعات نمىدانستند. او مايه اصلى شعر خود را رنج خود و ديگران مىدانست.
نيما پس از عمرى تلاش در راه احياء شعر نو، در سال 1338 ه .ش دار فانى را وداع گفت.
از اشعار اوست:
در شب تيره ديوانهاى كاو دل به رنگ گريزان سپرده در درهاى سرد خلوت نشسته همچو ساقه گياهى سپرده
محمود بهروزى
بهروزى در سال 1289 ه .ش در سارى متولد شد. او تحصيلات خود را در سارى بپايان رسانيد. مردى خوش سخن و مؤدب بود. مجامع ادبى زيادى تأسيس كرد و خود در اين مجامع غزلهاى ناب و شيوا مىسرود. او روزنامه هفتگى كنار دريا را يك سال منتشر كرد و سلسله گفتار اخلاقى و انتقادى به نام (اگر خدا بخواهد) در روزنامه توفيق نگاشت و همچنين سالهاى سال با مجله ارمغان همكارى نزديك داشت و نماينده آن مجله در استان مازندران بود. ديوان او خطى و هنوز چاپ نشده است.
او در سال 1363 ه .ش در زادگاهش در گذشت.
از اشعار اوست:
شعر شيرين چون شراب تلخ مستى آورد مىبرد از آئينه دل بىگمان رنگ مهن
شاعرى مستلزم ذوق است و احساس لطيف شاعرى محصول انديشه است و درك و علم و فن
دكتر كاسمى
دكتر نصرتاله كاسمى، شاعر، مترجم، نويسنده و محقق فرزند اسدالله كاسمى در سال 1291 ه .ش متولد شد. دكتر كاسمى در تحصيل بسيار كوشا و ساعى بود و اكثرا حايز رتبه اول مىشد و دوران دانشكده را نيز بهمين ترتيب گذشت و سرانجام به استادى دانشكده پزشكى رسيد.
سبك اين شاعر خراسانى و اشعارش سرشار از مفاهيم عالى است. او در عين اينكه پزشك بود به علت اطلاعات وسيع ادبى و علمى به عضويت فرهنگستان ايران برگزيده شده است.
او داراى مقالات ادبى و تاريخى فراوانى است كه از قلمى شيوا و نثرى دلنشين و اشعارى نغز كه از فصاحت و بلاغت برخوردار است.
از اشعار اوست:
زن كيست شاهكارى دلبند از شاهكارهاى خداوند در كارگاه صنع بسى بست اين چيره دست چهره دلبند
عبدالله روحى
روحى در سال 1296 ه .ش به دنيا آمد و بعد از ديپلم در دانشكده الهيات تهران در رشته معقول فارغالتحصيل شد و سپس به سردفترى پرداخت.
او كتاب شرارههاى عشق را سال 1354 منتشر كرد.
روحى از آن نگاه چو آموخت درس عشق فارغ ز درس و بحث و كتاب و مقاله بود
جمال شهرام
شهرام فرزند شيخ محمد على در سال 1300 ه .ش در خانوادهاى روحانى چشم به جهان گشود و مدارج تحصيلى را تا سطح ليسانس طى كرد و سپس به روزنامهنگارى روى آورد. وى چون مردم روزگار خود را بى وفا مىانگاشت به عزلت پناه برد و در درياى تخيلات تنهايى خود غرق شد. شهرام در ميان شاعران خطه مازندران داراى مقامى ارجمند است.
از آثار اوست: رقص ساحل (شعر)، داستانهاى كوتاه سقاخونه، عبادالله الصالحين.
از اشعار اوست:
دل شوريده ما را چو خريدارى نيست بايد از سينه برون كرد كه جز بارى نيست دل بيمار و شب تار و غم يار و ديار اين همه درد مرا هست پرستارى نيست
طلعت بصارى
طلعت در سال 1302 ه .ش در بابل متولد شد و تحصيلات خود را در بابل و سپس در تهران تا اخذ دكتراى ادبيات فارسى ادامه داد و به شغل دبيرى اشتغال ورزيد. پايان نامه دكتراى او در تاريخ مازندران و بررسى لهجههاى طبرى بود. او با مهارتى كه در شعر پيدا كرد در صدر شعراى معاصر جاى گرفت.
از اشعار اوست:
دور از تو اى جان جهان تنهاى تنها ماندهام چون رهرو وا ماندهاى تنها به صحرا ماندهام ما را به كم و بيش جهان كار نباشد ما را به جهان غير خدا يار نباشد
محمد زهرى
زهرى در سال 1306 ه .ش در دهكدهاى زيبا بين تنكابن و چالوس متولد شد و مدت 11 سال از زندگى اوليه خود را گاه در تهران و گاهى در شيراز گذراند. بعدا در تهران ساكن شد و به ادامه تحصيلات خود مبادرت ورزيد تا دكترى ادبيات فارسى ادامه تحصيل داد. او به سبك نيما علاقه نشان داده است. اولين كتاب او به نام جزيره در سال 1334 چاپ شد.
از اشعار اوست:
كامى نراندهايم و دل از دست دادهايم گمراه سر به سينه دنيا نهاديم ما آن يگانهايم كه درياى آشنا دل را شكسته و تغييرى ندادهايم
محمد رضا خزائلى
خزائلى در سال 1306 ه .ش در سارى متولد شد و تحصيلات خود را در سارى و تهران ادامه داد و تا مقطع ليسانس تعليمات ابتدايى ادامه داد و در آموزش و پرورش مشغول به كار شد. وى پس از بازنشستگى از آموزش و پرورش در مشهد ساكن شد و در سال 1341 مجموعه شعرى به نام ستايش انتشار داد.
از اوست:
شعر آن بود كه شور برانگيزد برون شود اگر كه ز دل خيزد در تن اميد عشق و نشاط آورد نظمش خيال خفته برانگيزد
سيد اسماعيل عمادى حائرى
سيد اسماعيل عمادى در سال 1311 ه .ش در بابل متولد شد و 30 سال در خدمت آموزش و پرورش بود. از اين شاعر كتابهاى چندى تاكنون منتشر شده است: گنجينه ادب يا امثال و حكم رايج در زبان عربى، دستور زبان فارسى عماد، تعليم و تربيت كودك و نوجوان از نظر اسلام و غرب و مجموعه اشعار.
از اوست:
همت و عزمى طلب مردانه از ايزد عماد تا رهايى خويشتن از لعبت آز و هوس
حجتالله حيدرى
حيدرى در سال 1319 ه .ش در روستاى زيباى نفت چال لفور سوادكوه به دنيا آمد. سالهاى اوليه تحصيل را در زادگاه خود و گنج افروز گذراند. پس از گرفتن ديپلم در قائمشهر به تهران عزيمت و با اشتغال فراگيرى دروس در دانشكده تهران موفق به اخذ ليسانس گردد. او پس از طى تحصيلات مشغول تدريس در دانشگاه شد.
او اشعار زيادى به زبان طبرى سروده است و تأليفات چندى دارد: مثنوى خر و شير، منظومه طالبى، فرهنگ مازندرانى و ... .
از اشعار اوست:
خاطر ما را قرارى بود و رفت طبع ما را اختيارى بود و رفت پاى بندىهاى ما بر اين جهان اشتباه آشكارى بود و رفت
مرتضى اسماعيلى
مرتضى اسماعيلى، متخلص به آزاد در سال 1320 ه .ش در روستاى آزاد گله شهرستان سارى متولد گرديد و از دانشكده حقوق فارغ التحصيل شد. پس از پايان دوره دانشكده حقوق به استخدام وزارت دادگسترى درآمد و در شهرهاى گرگان و سارى مشغول انجام وظيفه گرديد چون گرايش مذهبى داشت، بيشتر در مدح اولياى دين شعر سروده است. همچنين در انواع و اقسام شعر از غزل، قصيده، رباعى، قطعه، مخمس و حسدس تركيب بند دست داشته و عزلهاى بسيار شيوا و پر محتوى سروده است. از مجموعه اشعار وى مىتوان از ديوانش به نام دريا نام برد.
از اشعار اوست:
دل شوريده و شيدا نه تو دارى و نه من سر خالى ز هوس ها نه تو دارى و نه من
ايرج اصغرى
اصغرى در سال 1320 ه .ش در سارى متولد شد و تا اخذ ليسانس ادبيات به تحصيلات ادامه داد و در آموزش و پرورش سارى به شغل دبيرى مشغول شد. چون علاقه زيادى به شعر در خود احساس مىكرد در اين راه گام نهاد و با مطالعه ديوان شعرا شاعرى زبردست گرديد.
هنر او در سرودن غزل است. تاكنون چند دفتر شعر به نامهاى: باغ آفتاب، وجين و وقتى زمزمه سرود مىشود از او منتشر شده است.
از اشعار اوست:
حافظ اى آفريدگار سخن اى كلام تو اقتدار سخن شعر نابت گل هميشه بهار طبع غراى تو مدار سخن
منوچهر اسكندرى
او در سال 1328 ه .ش در قائمشهر متولد شد و پس از فارغالتحصيل شدن از دانشسراى راهنمايى سارى به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به كار تدريس اشتغال ورزيد. او در خطاطى نيز استاد است و شعر او در مجلات نگين و جوانان و روزنامه اطلاعات به چاپ رسيده است.
از اشعار اوست:
بگذار تو بدرد خود اى دوست خو كنم درد نهفته را ز دلم جستجو كنم حالى به يمن بستر بيمارىام سزد با تو سخن ز رفته و از او آرزو كنم
فانى
ملانظر متخلص به فانى از اهالى بندپى بابل مردى عامى و بىسواد بوده و لكن غزلها و مراثى به آهنگها و اوزان مختلف سروده است و دفترى از شعر در 70 صفحه به خط سيد هاشم طالقانى از او باقى است.
از اوست:
سحرگه شد عيان بيضاى زرين كارم از خاور ره ياجوج شب را بست همچون سد اسكندر