ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان کهگیلویه و بویراحمد

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
جز (۱ نسخه)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 +
تجلى يك قريحه سرشار، نتيجه يك فكر عالى، محصول يك انديشه ناب، تراوش و ترشح ذوق سليم يك ملت به صورت يك جمله كوتاه ـ ولى پر معنى ـ درآمده كه ما از آن به «مثل» تعبير مى‏كنيم.
  
 +
بديهى است كه اين كلمات آميخته با ذوق و سليقه و سرشته با طرز فكر و پندارهاى هر جامعه است كه با تطبيق به روحيه و ساير اوضاع و احوال محيط مخصوص هر كشور در يك جمله كوتاه و گرانبها نگارش يافته وارث ذى قيمتى براى شكوه و بزرگى آن قوم باقى مى‏گذارد.
  
 +
ـ آيَمِ خُوشْ مامِلَه شَريكِ مالِ مَرْدِمِهْ.
 +
 +
آدم خوش معامله شريك مال مردم است.
 +
 +
ـ آيَمِ خيانتكار تَرْسُويَهْ.
 +
 +
آدم خيانتكار ترسو است «خائن خائف است».
 +
 +
ـ اَرْ اى خَىْ خُلْ كِنِى مِنْ سَرْ بِرَ پَىْ يَهْ تِلْ بِلَنْدِىْ.
 +
 +
اگر مى‏خواهى خاك بر سرت بريزى برو پاى يك تپه بلند.
 +
 +
توضيح: اين مَثَل را وقتى مى‏گويند كه مى‏خواهند فردى را تشويق كنند كه همتى بالا و والا داشته باشد و به هدف‏ها و خواسته‏هاى ناچيز راضى نشود و نيز در مقام مذمت و نكوهش كسانى گفته مى‏شود كه با چيزهاى كم ارزش و بى‏ارزش راضى مى‏شوند.
 +
 +
ـ اَرْ گِرْدُو وَبارِتْ نِىْ سِىْ چِهْ رِكَ رِكْ اِىْ كِنِى؟
 +
 +
اگر گردو بارت نيست چرا سر و صدا مى‏كنى؟
 +
 +
توضيح: اين مَثَل خطاب به كسانى گفته مى‏شود كه ناخوانده در كارى دخالت مى‏كنند و يا ناخوانده و ناخواسته خود را در كارى و مشكلى شريك مى‏كند و تقريبا با اين مضمون مى‏باشد كه اگر دنبال درد سر نمى‏گردى و دلت درد سر نمى‏خواهد پس دخالت نكن.
 +
 +
ـ اَوْ نَهْ شِلُو اِىْ كِنِهْ كِهْ ماهِى بِگِرِهْ.
 +
 +
آب را گل آلود مى‏كند كه ماهى بگيرد.
 +
 +
توضيح: مخاطب اين مَثَل كسانى هستند كه سعى مى‏كنند از فرصت استفاده كنند و از گرفتارى و غفلت ديگران بهره بردارى كنند و يا درد سر و گرفتارى براى مشغول كردن ديگران ايجاد مى‏كنند تا خود از فرصت استفاده كنند.
 +
 +
ـ اَگَرَ كاشْتِنْ كِشْتِنْ سَوْز نَوابى.
 +
 +
اگر را كاشتند، سبز نشد.
 +
 +
توضيح: اين مَثَل خطاب به كسانى گفته مى‏شود كه زياد «اگر، اگر» مى‏كنند و به عبارتى خوش خيال و زياد خوشبين به «اگر» مى‏باشند.
 +
 +
ـ اَرْ كارِ كِنِى كارِ خِتَ كُنْ.
 +
 +
اگر كار كنى هستى، كار خودت را انجام بده.
 +
 +
توضيح: اين مَثَل مطابق ضرب المثل فارسى «تو اگر طبيب بودى سر خود دوا نمودى» مى‏باشد.
 +
 +
ـ هَرْ كِىْ مالِشْ بِيشتَرِهْ حِرْصِشْ هم بِيشتَرِهْ.
 +
 +
آنان كه غنى‏ترند محتاج‏ترند.
 +
 +
ـ آغا وَ نوكر اِىْ گُو نُوكَرْ وَ چاكَرْ اِىْ گُو.
 +
 +
آقا به نوكرش دستور مى‏دهد و نوكر به زير دستش دستور مى‏دهد.
 +
 +
توضيح: اين مثل خطاب به كسانى است كه سعى مى‏كنند كه مسئوليت را به گردن ديگرى اندازد.
 +
 +
ـ اِقبالْ كِهْ بِخُو سِهْ پالُودِه دِنْدُونْ اِىْ شكَنِهْ.
 +
 +
اقبال كه بخواب رود فالوده هم دندان مى‏شكند.
 +
 +
توضيح: اين مَثَل زمانى گفته مى‏شود كه بگويند: انسان كم شانس هميشه گرفتارى برايش پيش مى‏آيد.
 +
 +
ـ آشپز كه دوتا بو ملاقَنَ سگ ايبره.
 +
 +
وقتى آشپز دوتا باشد ملاقه را سگ مى‏برد.
 +
 +
ـ آرْ بِيْز وَ قَيلونْ اِىْ گُودِ سِمَهْ دارِىْ.
 +
 +
الك به قليان مى‏گويد دو سوراخ دارى.
 +
 +
توضيح: اين مَثَل خطاب به كسانى گفته مى‏شود كه با وجود اينكه خودشان عيب‏هاى متعددى دارند، از ديگران عيبجويى مى‏كنند.
 +
 +
ـ اميدوارى بَهْزَ پيل نغده.
 +
 +
اميدوارى از پول نقد بهتر است.
 +
 +
ـ اَرْ بيضا نَهْ حاضِرِه نُه خَرْ حاضِرِهْ.
 +
 +
اگر بيضا حاضر نيست نُه خر حاضر است.
 +
 +
در مورد حكايتى كه اين ضرب المثل از آن گرفته شده است مى‏گويند: فردى از منطقه بيضا در استان فارس پيش يكى از دوستان خود در منطقه بويراحمد از شهامت و شجاعت خود سخن مى‏گفت از آن جمله گفته بود كه من در «بيضا» از روى نُه خر مى‏پريدم. طرف مقابل گفت: حالا اين كار را هم مى‏توانى انجام بدهى، زيرا كه اگر «بيضا» حاضر نيست نُه خر حاضر است و اين ضرب‏المثل از آن زمان تاكنون رايج شده است و خطاب به كسانى گفته مى‏شود كه «لاف در غربت» مى‏زنند.
 +
 +
ـ اَرْ نَخَرْدِيمْ نُونِ گَنْدُمْ دِيْيِمِ مِنْ دَسِ مَرْدُمْ.
 +
 +
اگر نان گندم نخورده‏ايم آن را در دست مردم ديده‏ايم.
 +
 +
اگر عالم نيستيم از علم ديگران تجربه كرده‏ايم.
 +
 +
از طرز فكر، برخورد و عمل ديگران استفاده كرده‏ايم.
 +
 +
ـ اَفْتَوْ دِنْدا تُنْدْتَرِهْ.
 +
 +
آفتاب در پايان روز شديدتر مى‏باشد.
 +
 +
كنايه از اين است كه هر چه زمان بگذرد ارزشها بيشتر معلوم مى‏شود و نتيجه بهترى عايد مى‏گردد.
 +
 +
ـ اِنْگارِىْ دَسْ وَگِليشْ نَكِرْدِنْ.
 +
 +
مثل اينكه (گويا) دست به گلويش ننهاده‏اند.
 +
 +
توضيح: اين مثل خطاب به كسى گفته مى‏شود كه: «همه حرف را مى‏زند».
 +
 +
ـ مالْتَ بِپا هُمْساتَ دُزْ نَكُنْ.
 +
 +
مواظب مالت باش همسايه‏ات را دزد نكن.
 +
 +
ـ قافله زَدَهْ كِشِكْ نداره.
 +
 +
كاروان (قافله) غارت شده نگهبان لازم ندارد.
 +
 +
ـ ريش همسايَتَ كه تراشتن اين خُتَ تركن.
 +
 +
ريش همسايه‏ات را كه تراشيدند براى تراشيدن ريش خودت آماده باش.
 +
 +
آتش كه شعله ور شد تر و خشك با هم مى‏سوزند.
 +
 +
ـ دُزْ اِيْگُوْ يا خُوا صَحابْ مالْ هَمْ اِىْ گُوْيا خُوا.
 +
 +
دزد مى‏گويد يا خدا، صاحب مال هم مى‏گويد يا خدا.
 +
 +
ـ دِيْرْ بُو دُوسْ بُوْ.
 +
 +
دور باش دوست باش.
 +
 +
ـ خَسِيْتْ دُوْسِتْ دارِهْ.
 +
 +
مادر زنت دوستت دارد.
 +
 +
وقتى كسى به موقع جايى برود خصوصا موقع غذا خوردن اين اصطلاح را بكار مى‏برند.
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۵۴

تجلى يك قريحه سرشار، نتيجه يك فكر عالى، محصول يك انديشه ناب، تراوش و ترشح ذوق سليم يك ملت به صورت يك جمله كوتاه ـ ولى پر معنى ـ درآمده كه ما از آن به «مثل» تعبير مى‏كنيم.

بديهى است كه اين كلمات آميخته با ذوق و سليقه و سرشته با طرز فكر و پندارهاى هر جامعه است كه با تطبيق به روحيه و ساير اوضاع و احوال محيط مخصوص هر كشور در يك جمله كوتاه و گرانبها نگارش يافته وارث ذى قيمتى براى شكوه و بزرگى آن قوم باقى مى‏گذارد.

ـ آيَمِ خُوشْ مامِلَه شَريكِ مالِ مَرْدِمِهْ.

آدم خوش معامله شريك مال مردم است.

ـ آيَمِ خيانتكار تَرْسُويَهْ.

آدم خيانتكار ترسو است «خائن خائف است».

ـ اَرْ اى خَىْ خُلْ كِنِى مِنْ سَرْ بِرَ پَىْ يَهْ تِلْ بِلَنْدِىْ.

اگر مى‏خواهى خاك بر سرت بريزى برو پاى يك تپه بلند.

توضيح: اين مَثَل را وقتى مى‏گويند كه مى‏خواهند فردى را تشويق كنند كه همتى بالا و والا داشته باشد و به هدف‏ها و خواسته‏هاى ناچيز راضى نشود و نيز در مقام مذمت و نكوهش كسانى گفته مى‏شود كه با چيزهاى كم ارزش و بى‏ارزش راضى مى‏شوند.

ـ اَرْ گِرْدُو وَبارِتْ نِىْ سِىْ چِهْ رِكَ رِكْ اِىْ كِنِى؟

اگر گردو بارت نيست چرا سر و صدا مى‏كنى؟

توضيح: اين مَثَل خطاب به كسانى گفته مى‏شود كه ناخوانده در كارى دخالت مى‏كنند و يا ناخوانده و ناخواسته خود را در كارى و مشكلى شريك مى‏كند و تقريبا با اين مضمون مى‏باشد كه اگر دنبال درد سر نمى‏گردى و دلت درد سر نمى‏خواهد پس دخالت نكن.

ـ اَوْ نَهْ شِلُو اِىْ كِنِهْ كِهْ ماهِى بِگِرِهْ.

آب را گل آلود مى‏كند كه ماهى بگيرد.

توضيح: مخاطب اين مَثَل كسانى هستند كه سعى مى‏كنند از فرصت استفاده كنند و از گرفتارى و غفلت ديگران بهره بردارى كنند و يا درد سر و گرفتارى براى مشغول كردن ديگران ايجاد مى‏كنند تا خود از فرصت استفاده كنند.

ـ اَگَرَ كاشْتِنْ كِشْتِنْ سَوْز نَوابى.

اگر را كاشتند، سبز نشد.

توضيح: اين مَثَل خطاب به كسانى گفته مى‏شود كه زياد «اگر، اگر» مى‏كنند و به عبارتى خوش خيال و زياد خوشبين به «اگر» مى‏باشند.

ـ اَرْ كارِ كِنِى كارِ خِتَ كُنْ.

اگر كار كنى هستى، كار خودت را انجام بده.

توضيح: اين مَثَل مطابق ضرب المثل فارسى «تو اگر طبيب بودى سر خود دوا نمودى» مى‏باشد.

ـ هَرْ كِىْ مالِشْ بِيشتَرِهْ حِرْصِشْ هم بِيشتَرِهْ.

آنان كه غنى‏ترند محتاج‏ترند.

ـ آغا وَ نوكر اِىْ گُو نُوكَرْ وَ چاكَرْ اِىْ گُو.

آقا به نوكرش دستور مى‏دهد و نوكر به زير دستش دستور مى‏دهد.

توضيح: اين مثل خطاب به كسانى است كه سعى مى‏كنند كه مسئوليت را به گردن ديگرى اندازد.

ـ اِقبالْ كِهْ بِخُو سِهْ پالُودِه دِنْدُونْ اِىْ شكَنِهْ.

اقبال كه بخواب رود فالوده هم دندان مى‏شكند.

توضيح: اين مَثَل زمانى گفته مى‏شود كه بگويند: انسان كم شانس هميشه گرفتارى برايش پيش مى‏آيد.

ـ آشپز كه دوتا بو ملاقَنَ سگ ايبره.

وقتى آشپز دوتا باشد ملاقه را سگ مى‏برد.

ـ آرْ بِيْز وَ قَيلونْ اِىْ گُودِ سِمَهْ دارِىْ.

الك به قليان مى‏گويد دو سوراخ دارى.

توضيح: اين مَثَل خطاب به كسانى گفته مى‏شود كه با وجود اينكه خودشان عيب‏هاى متعددى دارند، از ديگران عيبجويى مى‏كنند.

ـ اميدوارى بَهْزَ پيل نغده.

اميدوارى از پول نقد بهتر است.

ـ اَرْ بيضا نَهْ حاضِرِه نُه خَرْ حاضِرِهْ.

اگر بيضا حاضر نيست نُه خر حاضر است.

در مورد حكايتى كه اين ضرب المثل از آن گرفته شده است مى‏گويند: فردى از منطقه بيضا در استان فارس پيش يكى از دوستان خود در منطقه بويراحمد از شهامت و شجاعت خود سخن مى‏گفت از آن جمله گفته بود كه من در «بيضا» از روى نُه خر مى‏پريدم. طرف مقابل گفت: حالا اين كار را هم مى‏توانى انجام بدهى، زيرا كه اگر «بيضا» حاضر نيست نُه خر حاضر است و اين ضرب‏المثل از آن زمان تاكنون رايج شده است و خطاب به كسانى گفته مى‏شود كه «لاف در غربت» مى‏زنند.

ـ اَرْ نَخَرْدِيمْ نُونِ گَنْدُمْ دِيْيِمِ مِنْ دَسِ مَرْدُمْ.

اگر نان گندم نخورده‏ايم آن را در دست مردم ديده‏ايم.

اگر عالم نيستيم از علم ديگران تجربه كرده‏ايم.

از طرز فكر، برخورد و عمل ديگران استفاده كرده‏ايم.

ـ اَفْتَوْ دِنْدا تُنْدْتَرِهْ.

آفتاب در پايان روز شديدتر مى‏باشد.

كنايه از اين است كه هر چه زمان بگذرد ارزشها بيشتر معلوم مى‏شود و نتيجه بهترى عايد مى‏گردد.

ـ اِنْگارِىْ دَسْ وَگِليشْ نَكِرْدِنْ.

مثل اينكه (گويا) دست به گلويش ننهاده‏اند.

توضيح: اين مثل خطاب به كسى گفته مى‏شود كه: «همه حرف را مى‏زند».

ـ مالْتَ بِپا هُمْساتَ دُزْ نَكُنْ.

مواظب مالت باش همسايه‏ات را دزد نكن.

ـ قافله زَدَهْ كِشِكْ نداره.

كاروان (قافله) غارت شده نگهبان لازم ندارد.

ـ ريش همسايَتَ كه تراشتن اين خُتَ تركن.

ريش همسايه‏ات را كه تراشيدند براى تراشيدن ريش خودت آماده باش.

آتش كه شعله ور شد تر و خشك با هم مى‏سوزند.

ـ دُزْ اِيْگُوْ يا خُوا صَحابْ مالْ هَمْ اِىْ گُوْيا خُوا.

دزد مى‏گويد يا خدا، صاحب مال هم مى‏گويد يا خدا.

ـ دِيْرْ بُو دُوسْ بُوْ.

دور باش دوست باش.

ـ خَسِيْتْ دُوْسِتْ دارِهْ.

مادر زنت دوستت دارد.

وقتى كسى به موقع جايى برود خصوصا موقع غذا خوردن اين اصطلاح را بكار مى‏برند.


منابع