دوره پهلوی دوم در استان آذربایجان شرقی
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | حزب دمكرات آذربايجان | ||
− | + | پس از پايان جنگ جهانى دوم، شوروى ناچار بود بر طبق تعهداتى كه در جريان كنفرانس سران سه كشور (متفقين) در تهران پذيرفته بود، قواى خود را از آذربايجان خارج كند، لكن به پيروى از سياست استعمارى پطر كبير و آرزوى دست يافتن به منابع عظيم نفتى و موقعيت استراتژيكى ايران و در نتيجه تسلط يافتن بر اين كشور و سوريه و لبنان و آرزوى بسط كمونيسم در آسيا، به فكر افتاد تا قبل از تخليه ايران، جاى پايى را براى خود فراهم كند و ضمن اعمال فشار به دولت ايران براى گرفتن امتيازهاى سياسى و اقتصادى، مقدمات انضمام آذربايجان را به خاك خود فراهم سازد. | |
+ | در همين راستا، از سال 1320 تا نيمه دوم سال 1324، شاخه حزب توده با پشتيبانى مسلحانه قواى شوروى در آذربايجان فعاليت كرده و زمينه را براى سلطه دراز مدت كمونيستها فراهم نمود. | ||
− | + | اما اين حزب به علت آشكار شدن وابستگى آن به شوروى و ترويج مرام كمونيستى (با پوششهاى فريبنده)، و مقابله علما آگاه و شخصيتهاى مردمى و وطنخواه با آن و همچنين مخالفتها و رقابتهاى انگليس و آمريكا، موانع و محدوديتهاى زيادى در مقابل پيشرفت آن ايجاد گرديد. | |
− | + | اين وضعيت ايجاب مىكرد كه مانور سياسى تازهاى به كار گرفته شود و عوامل و اشخاص جديدى به ميدان وارد شوند. | |
+ | |||
+ | در اين هنگام پيشهورى كه اعتبار نامهاش در مجلس چهاردهم لغو و روزنامهاش توقيف شده بود، روز سوم شهريور 1324 ه .ش وارد تبريز شد و در دنباله مكاتبات خصوصى سابق كه با ميرزا على شبسترى داشت و طبق تعليماتى كه قبلاً در كشور بيگانه اخذ كرده بود، با همكارى صادق پادگان، اساس فرقه يا حزب دمكرات آذربايجان را طرح و روز دوازدهم شهريور 1324 ه .ش بيانيه معروف فرقه را صادر كرد. | ||
+ | |||
+ | اين بيانيه در 12 ماده تنظيم و مطالعه آن در وهله نخست براى آنانى كه طالب اصلاحات بودند اميد برانگيز بود، ولى آزادى خواهان واقعى چون ماده يك و چهار آن را تفسير كردند، دريافتند چه نقشه شومى براى محو آذربايجان كه جزء لاينفك ايران و در حقيقت تاج سر كشور، و جان ايران است، كشيده شده است. | ||
+ | |||
+ | حمله فدائيان فرقه دموكرات به پادگانهاى نظامى از روز 24 آبان ماه 1324 شروع شد و با تصرف ميانه به دست دموكراتها بسيارى از مطلعين متوجه شدند كه اين عمل غير از تظاهرات عادى بوده و در حقيقت قيامى عليه دولت مركزى است. | ||
+ | |||
+ | در اين هنگام براى تقويت پادگانهاى آذربايجان ستونى از مركز اعزام شد و تا قزوين رفت، ولى با رفتن ستون به آذربايجان موافقت نشد و ستون مزبور در روز 23 آذرماه يعنى دو روز پس از سقوط تبريز به مركز مراجعت كرد. | ||
+ | |||
+ | بعد از اعلام رسمى خود مختارى آذربايجان، عمليات جنگ روانى دمكراتها براى تخريب روحيه افسران و افراد نظامى، ژاندارمها و پاسبانها شدت پيدا كرد و مرزهاى شمالى براى تردد آزادانه اتباع بيگانه باز نگهداشته شد. | ||
+ | |||
+ | افراد پاسگاهها و مراكز نظامى دور دست از ترس جان و يا از شدت گرسنگى فرار كرده و به تبريز آمدند. افراد مسلح فرقه دموكرات در همه جا فعال ما يشاء بوده و مخالفت و اعتراض به آنها، كشته شدن يا حبس بىچون و چرا را در پى داشت. | ||
+ | |||
+ | بدينسان در تاريخ 22 آذرماه، پادگان تبريز تسليم گرديد و به دنبال آن مراكز نظامى و انتظامى سراب، عجب شير، اهر، ميانه، زنجان، مراغه بعد از مدتى مقاومت به دست دمكراتها افتادند. | ||
+ | |||
+ | در روز 21 آذر 1324 ه .ش حكومت خودمختار آذربايجان به رياست پيشهورى در تبريز تشكيل شد. دولت ايران براى اعمال حاكميت خود بر آذربايجان كه بدون تخليه نيروهاى شوروى از كشور امكان پذير نبود، به سازمان ملل متحد شكايت كرد، ولى به سبب وتوى شوروى به آن ترتيب اثر داده نشد. | ||
+ | |||
+ | در مقابل اين حوادث، اقدامهاى سياسى جديدى آغاز شد و قوام السلطنه به نخست وزيرى انتخاب و در رأس هيئتى در 28 بهمن 1324 ه .ش عازم مسكو گرديد و در پى مذاكراتى كه با رهبران شوروى به عمل آورد موافقت شد كه راجع به نفت شمال قراردادى بسته شود و مسئله آذربايجان نيز به شكل مسالمت آميز حل شود. | ||
+ | |||
+ | قرارداد نفت در 15 فروردين 1325 ه .ش در تهران به امضا رسيد، ولى تصويب آن موكول به تصويب مجلس شوراى ملى شد گرچه بعدها در مجلس به تصويب نرسيد. نيروهاى اشغالگر پس از امضاى قرارداد مذكور و در اثر اقدامات ايران در سازمان ملل متحد، ايالت شمالى ايران را در ارديبهشت 1325 ه .ش تخليه كردند. | ||
+ | |||
+ | براى حل مسئله آذربايجان، از ارديبهشت تا شهريور 1325 ه .ش مذاكره در تهران و تبريز با فرقه دمكرات صورت گرفت و با وجود تمام مساعى دولت، بىنتيجه ماند، زيرا حكومت پوشالى تقاضاى جدايى آذربايجان را از خاك ايران مىكرد. در هنگامى كه مذاكره به عمل مىآمد، دولت متوجه شد كه پيوسته بر تعداد مهاجران و افراد مشكوك در آذربايجان افزوده مىشود و سلاح و مهمات تازه به آنجا مىرسد و از سوى فرقه دمكرات دستههاى مسلح به قصد تصرف به گيلان و كردستان اعزام مىشود. | ||
+ | |||
+ | از اين رو در دهم شهريور 1325 ه .ش در يك جلسه سرى، شاه به دولت و ستاد ارتش دستور قطعى براى اعزام نيرو به آذربايجان و سركوب اشرار را صادر كرد. | ||
+ | |||
+ | روز 15 آذر 1325 ه .ش قواى نظامى به سوى ميانه رهسپار و روز 20 آذر پس از دو روز جنگ سخت در هواى سرد نواحى صعب العبور قافلان كوه، نخستين واحد ارتش وارد ميانه شد. روز 21 آذر، شش ستون موتوريزه به سوى تبريز، مراغه، سراب، آستارا، رضاييه و رشت به حركت درآمد. | ||
+ | |||
+ | اولين واحدهاى ارتش روز 22 آذر به تبريز وارد شدند، در همان حال مردمى كه از باسمنج به استقبال ستون آمده بودند، به كمك عدهاى از ميهنپرستان، متجاسران را خلع سلاح و انتظامات شهر را در اختيار داشتند، و فقط چند مركز مقاومت باقى مانده بود كه با ورود ستون سركوب گرديد. | ||
+ | |||
+ | عدهاى از روساى فرقه از جمله پيشهورى، غلام يحيى و ديگران سريعا خود را به مرز رسانده از طريق جلفا از كشور خارج و به شوروى پناهنده شدند. | ||
+ | به هر صورت فرقه دموكرات با تركيب ناهماهنگ ياد شده به مدت بيش از يكسال به روش استالين قدرت نمايى كرد. | ||
+ | |||
+ | در اين مدت چند طريقه استراتژيك بكار گرفته شد كه از جمله آنها يكى اعمال حاكميت ديكتاتورى كمونيستى و كنترل شديد مردم و تبليغات تفرقه افكنانه و تجزيه طلبانه و ديگرى انجام تعجيلى اصلاحات اجتماعى و عمران و آبادى شهرها بود كه هيچ يك از اين راهبردها نتوانست نظر مردم را نسبت به فرقه تغيير دهد. | ||
+ | |||
+ | علما آذربايجان نيز بدون پشتيبانى ديگران، مقاصد فرقه دموكرات و حكومت پيشهورى را براى مردم بيان نموده كه در اين راه بيش از همه آزار و شكنجه ديدند و مشهور است كه مرحوم ناصرزاده را از طرف سر در چاه آويزان كردند كه عليه دموكراتها حرفى نزند اما ايشان تسليم نشد. | ||
+ | |||
+ | در دوران حكومت يكساله پيشهورى و فرقه دموكرات آذربايجان كه از 21 آذر 1324 تا آذر 1325 ادامه داشت آنان از كشتن و زجر و تبعيد و توقيف و مصادره اموال مردم ابايى نداشتند و بىرحمانه هر مخالفى را كه در سر راه خود مىديدند به قتل مىرسانيدند. مطابق شواهد موجود، در نتيجه فعاليتهاى مسلحانه آنان و قيام عليه دولت مركزى، قريب 12500 نفر از مردم مقتول و مفقود گرديدند. | ||
+ | |||
+ | قيام پانزده خرداد | ||
+ | |||
+ | بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى، رژيم شاه كه احساس مىكرد روحانيت شيعه براى مقابله با رژيم ناتوان شده است، اقدام به تصويب لوايح ضد دينى خود نمود. در اين راستا مسأله انجمنهاى ايالتى و ولايتى پيش آمد و علما و خصوصا امام راحل كه آن را در جهت مقابله با اسلام و مذهب ديدند با قاطعيت كامل وارد مبارزه شدند و رژيم كه تاب مقاومت نداشت اقدام به الغاى اين مصوّبه نمود. | ||
+ | |||
+ | در حركت بعدى، رژيم اصول انقلاب سفيد را اعلام نمود و شاه در مقابل حركت روحانيت اقدام به تهديد و ارعاب آنان كرد. | ||
+ | |||
+ | به دنبال اعلام عزاى عمومى از طرف حضرت امام در نوروز 1342، بيشتر شهرهاى ايران به حالت فوق العادهاى درآمد. | ||
+ | |||
+ | در همين روزها اعلاميهاى از حضرت امام در مدرسه طالبيه تبريز بر ديوار نصب گرديد. مأمورين شهربانى كه سخت مراقب اوضاع بودند به درون مدرسه ريخته و خواستند اعلاميه امام را پاره كنند كه با مقاومت شديد طلاّب مدرسه روبرو شدند. طلاب دلاور و مبارز با مأمورين درگير شدند و زد و خورد شديد و خونينى بين آنها درگرفت. | ||
+ | |||
+ | طلاب كه سلاحى نداشتند با آجر و سنگ، و مأمورين با اسلحه سرد و گرم به جان آنها افتادند و سرانجام تعدادى از طلاب بىدفاع مورد هجوم وحشيانه مأمورين شهربانى و ساواك قرار گرفته و مجروح شدند. | ||
+ | |||
+ | دامنه تهاجم به بازار كشيده شد و مردم كه به مناسبت شهادت امام صادق عليهالسلام در مسجد قزّلى جمع شده بودند و با شنيدن سر و صداى حمله مأمورين، از مسجد بيرون آمده بودند، مورد حمله و هجوم وحشيانه مأمورين رژيم قرار گرفتند. | ||
+ | |||
+ | آنها بدون هيچ ترحّمى به جان مردم افتادند و مردم بىپناه بدون ترس و با شهامتى كم نظير، به دفاع از خود پرداختند. در اين ميان يكى از مردم شجاع سنگى پرتاب كرد كه به يكى از مأموران شهردارى برخورد كرد و در اثر آن مأمور شهربانى كشته شد. | ||
+ | |||
+ | در نهايت با مجروح شدن چندين نفر از مردم بىدفاع و دستگيرى عدّهاى ديگر اوضاع كم كم به حالت عادى برگشت و چون روز تعطيلى بود، مردم به خانههايشان برگشتند و شهر در سكوتى سنگين فرو رفت. | ||
+ | |||
+ | اما جريان مبارزه ادامه داشت تا آنكه در روز پانزده خرداد با شنيدن خبر دستگيرى حضرت امام، تبريز يكپارچه پر از خشم و اعتراض شد، بازار و مغازهها در سطح شهر به حالت تعطيلى درآمد و مردم سراسيمه به خيابانها ريختند تا پشتيبانى قاطع خود را نسبت به امام و خشم و نفرتشان را نسبت به نظام حاكم با فريادها و شعارهاى كوبنده ابراز نمايند. | ||
+ | |||
+ | مأمورين رژيم كه سخت هراسان شده بودند سعى كردند با تشكيل جلسهاى از روحانيون و تجار بخواهند تا به خواستههاى آنان تن دهند كه موفقيتى برايشان حاصل نشد و بازار تعطيل گرديد و اين تعطيلى حدود ده روز ادامه يافت. | ||
+ | |||
+ | چند روز بعد از حادثه 15 خرداد، ده نفر از علماى تبريز به نمايندگى از جامعه روحانيت شهر به تهران رفتند كه با برخورد ساواك روبرو شدند و اغلب آنان را به تبريز برگردانده و تعدادى از آنان نيز دستگير شدند. | ||
− | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:دوره پهلوی دوم]] | [[رده:دوره پهلوی دوم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۱۵
حزب دمكرات آذربايجان
پس از پايان جنگ جهانى دوم، شوروى ناچار بود بر طبق تعهداتى كه در جريان كنفرانس سران سه كشور (متفقين) در تهران پذيرفته بود، قواى خود را از آذربايجان خارج كند، لكن به پيروى از سياست استعمارى پطر كبير و آرزوى دست يافتن به منابع عظيم نفتى و موقعيت استراتژيكى ايران و در نتيجه تسلط يافتن بر اين كشور و سوريه و لبنان و آرزوى بسط كمونيسم در آسيا، به فكر افتاد تا قبل از تخليه ايران، جاى پايى را براى خود فراهم كند و ضمن اعمال فشار به دولت ايران براى گرفتن امتيازهاى سياسى و اقتصادى، مقدمات انضمام آذربايجان را به خاك خود فراهم سازد. در همين راستا، از سال 1320 تا نيمه دوم سال 1324، شاخه حزب توده با پشتيبانى مسلحانه قواى شوروى در آذربايجان فعاليت كرده و زمينه را براى سلطه دراز مدت كمونيستها فراهم نمود.
اما اين حزب به علت آشكار شدن وابستگى آن به شوروى و ترويج مرام كمونيستى (با پوششهاى فريبنده)، و مقابله علما آگاه و شخصيتهاى مردمى و وطنخواه با آن و همچنين مخالفتها و رقابتهاى انگليس و آمريكا، موانع و محدوديتهاى زيادى در مقابل پيشرفت آن ايجاد گرديد.
اين وضعيت ايجاب مىكرد كه مانور سياسى تازهاى به كار گرفته شود و عوامل و اشخاص جديدى به ميدان وارد شوند.
در اين هنگام پيشهورى كه اعتبار نامهاش در مجلس چهاردهم لغو و روزنامهاش توقيف شده بود، روز سوم شهريور 1324 ه .ش وارد تبريز شد و در دنباله مكاتبات خصوصى سابق كه با ميرزا على شبسترى داشت و طبق تعليماتى كه قبلاً در كشور بيگانه اخذ كرده بود، با همكارى صادق پادگان، اساس فرقه يا حزب دمكرات آذربايجان را طرح و روز دوازدهم شهريور 1324 ه .ش بيانيه معروف فرقه را صادر كرد.
اين بيانيه در 12 ماده تنظيم و مطالعه آن در وهله نخست براى آنانى كه طالب اصلاحات بودند اميد برانگيز بود، ولى آزادى خواهان واقعى چون ماده يك و چهار آن را تفسير كردند، دريافتند چه نقشه شومى براى محو آذربايجان كه جزء لاينفك ايران و در حقيقت تاج سر كشور، و جان ايران است، كشيده شده است.
حمله فدائيان فرقه دموكرات به پادگانهاى نظامى از روز 24 آبان ماه 1324 شروع شد و با تصرف ميانه به دست دموكراتها بسيارى از مطلعين متوجه شدند كه اين عمل غير از تظاهرات عادى بوده و در حقيقت قيامى عليه دولت مركزى است.
در اين هنگام براى تقويت پادگانهاى آذربايجان ستونى از مركز اعزام شد و تا قزوين رفت، ولى با رفتن ستون به آذربايجان موافقت نشد و ستون مزبور در روز 23 آذرماه يعنى دو روز پس از سقوط تبريز به مركز مراجعت كرد.
بعد از اعلام رسمى خود مختارى آذربايجان، عمليات جنگ روانى دمكراتها براى تخريب روحيه افسران و افراد نظامى، ژاندارمها و پاسبانها شدت پيدا كرد و مرزهاى شمالى براى تردد آزادانه اتباع بيگانه باز نگهداشته شد.
افراد پاسگاهها و مراكز نظامى دور دست از ترس جان و يا از شدت گرسنگى فرار كرده و به تبريز آمدند. افراد مسلح فرقه دموكرات در همه جا فعال ما يشاء بوده و مخالفت و اعتراض به آنها، كشته شدن يا حبس بىچون و چرا را در پى داشت.
بدينسان در تاريخ 22 آذرماه، پادگان تبريز تسليم گرديد و به دنبال آن مراكز نظامى و انتظامى سراب، عجب شير، اهر، ميانه، زنجان، مراغه بعد از مدتى مقاومت به دست دمكراتها افتادند.
در روز 21 آذر 1324 ه .ش حكومت خودمختار آذربايجان به رياست پيشهورى در تبريز تشكيل شد. دولت ايران براى اعمال حاكميت خود بر آذربايجان كه بدون تخليه نيروهاى شوروى از كشور امكان پذير نبود، به سازمان ملل متحد شكايت كرد، ولى به سبب وتوى شوروى به آن ترتيب اثر داده نشد.
در مقابل اين حوادث، اقدامهاى سياسى جديدى آغاز شد و قوام السلطنه به نخست وزيرى انتخاب و در رأس هيئتى در 28 بهمن 1324 ه .ش عازم مسكو گرديد و در پى مذاكراتى كه با رهبران شوروى به عمل آورد موافقت شد كه راجع به نفت شمال قراردادى بسته شود و مسئله آذربايجان نيز به شكل مسالمت آميز حل شود.
قرارداد نفت در 15 فروردين 1325 ه .ش در تهران به امضا رسيد، ولى تصويب آن موكول به تصويب مجلس شوراى ملى شد گرچه بعدها در مجلس به تصويب نرسيد. نيروهاى اشغالگر پس از امضاى قرارداد مذكور و در اثر اقدامات ايران در سازمان ملل متحد، ايالت شمالى ايران را در ارديبهشت 1325 ه .ش تخليه كردند.
براى حل مسئله آذربايجان، از ارديبهشت تا شهريور 1325 ه .ش مذاكره در تهران و تبريز با فرقه دمكرات صورت گرفت و با وجود تمام مساعى دولت، بىنتيجه ماند، زيرا حكومت پوشالى تقاضاى جدايى آذربايجان را از خاك ايران مىكرد. در هنگامى كه مذاكره به عمل مىآمد، دولت متوجه شد كه پيوسته بر تعداد مهاجران و افراد مشكوك در آذربايجان افزوده مىشود و سلاح و مهمات تازه به آنجا مىرسد و از سوى فرقه دمكرات دستههاى مسلح به قصد تصرف به گيلان و كردستان اعزام مىشود.
از اين رو در دهم شهريور 1325 ه .ش در يك جلسه سرى، شاه به دولت و ستاد ارتش دستور قطعى براى اعزام نيرو به آذربايجان و سركوب اشرار را صادر كرد.
روز 15 آذر 1325 ه .ش قواى نظامى به سوى ميانه رهسپار و روز 20 آذر پس از دو روز جنگ سخت در هواى سرد نواحى صعب العبور قافلان كوه، نخستين واحد ارتش وارد ميانه شد. روز 21 آذر، شش ستون موتوريزه به سوى تبريز، مراغه، سراب، آستارا، رضاييه و رشت به حركت درآمد.
اولين واحدهاى ارتش روز 22 آذر به تبريز وارد شدند، در همان حال مردمى كه از باسمنج به استقبال ستون آمده بودند، به كمك عدهاى از ميهنپرستان، متجاسران را خلع سلاح و انتظامات شهر را در اختيار داشتند، و فقط چند مركز مقاومت باقى مانده بود كه با ورود ستون سركوب گرديد.
عدهاى از روساى فرقه از جمله پيشهورى، غلام يحيى و ديگران سريعا خود را به مرز رسانده از طريق جلفا از كشور خارج و به شوروى پناهنده شدند. به هر صورت فرقه دموكرات با تركيب ناهماهنگ ياد شده به مدت بيش از يكسال به روش استالين قدرت نمايى كرد.
در اين مدت چند طريقه استراتژيك بكار گرفته شد كه از جمله آنها يكى اعمال حاكميت ديكتاتورى كمونيستى و كنترل شديد مردم و تبليغات تفرقه افكنانه و تجزيه طلبانه و ديگرى انجام تعجيلى اصلاحات اجتماعى و عمران و آبادى شهرها بود كه هيچ يك از اين راهبردها نتوانست نظر مردم را نسبت به فرقه تغيير دهد.
علما آذربايجان نيز بدون پشتيبانى ديگران، مقاصد فرقه دموكرات و حكومت پيشهورى را براى مردم بيان نموده كه در اين راه بيش از همه آزار و شكنجه ديدند و مشهور است كه مرحوم ناصرزاده را از طرف سر در چاه آويزان كردند كه عليه دموكراتها حرفى نزند اما ايشان تسليم نشد.
در دوران حكومت يكساله پيشهورى و فرقه دموكرات آذربايجان كه از 21 آذر 1324 تا آذر 1325 ادامه داشت آنان از كشتن و زجر و تبعيد و توقيف و مصادره اموال مردم ابايى نداشتند و بىرحمانه هر مخالفى را كه در سر راه خود مىديدند به قتل مىرسانيدند. مطابق شواهد موجود، در نتيجه فعاليتهاى مسلحانه آنان و قيام عليه دولت مركزى، قريب 12500 نفر از مردم مقتول و مفقود گرديدند.
قيام پانزده خرداد
بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى، رژيم شاه كه احساس مىكرد روحانيت شيعه براى مقابله با رژيم ناتوان شده است، اقدام به تصويب لوايح ضد دينى خود نمود. در اين راستا مسأله انجمنهاى ايالتى و ولايتى پيش آمد و علما و خصوصا امام راحل كه آن را در جهت مقابله با اسلام و مذهب ديدند با قاطعيت كامل وارد مبارزه شدند و رژيم كه تاب مقاومت نداشت اقدام به الغاى اين مصوّبه نمود.
در حركت بعدى، رژيم اصول انقلاب سفيد را اعلام نمود و شاه در مقابل حركت روحانيت اقدام به تهديد و ارعاب آنان كرد.
به دنبال اعلام عزاى عمومى از طرف حضرت امام در نوروز 1342، بيشتر شهرهاى ايران به حالت فوق العادهاى درآمد.
در همين روزها اعلاميهاى از حضرت امام در مدرسه طالبيه تبريز بر ديوار نصب گرديد. مأمورين شهربانى كه سخت مراقب اوضاع بودند به درون مدرسه ريخته و خواستند اعلاميه امام را پاره كنند كه با مقاومت شديد طلاّب مدرسه روبرو شدند. طلاب دلاور و مبارز با مأمورين درگير شدند و زد و خورد شديد و خونينى بين آنها درگرفت.
طلاب كه سلاحى نداشتند با آجر و سنگ، و مأمورين با اسلحه سرد و گرم به جان آنها افتادند و سرانجام تعدادى از طلاب بىدفاع مورد هجوم وحشيانه مأمورين شهربانى و ساواك قرار گرفته و مجروح شدند.
دامنه تهاجم به بازار كشيده شد و مردم كه به مناسبت شهادت امام صادق عليهالسلام در مسجد قزّلى جمع شده بودند و با شنيدن سر و صداى حمله مأمورين، از مسجد بيرون آمده بودند، مورد حمله و هجوم وحشيانه مأمورين رژيم قرار گرفتند.
آنها بدون هيچ ترحّمى به جان مردم افتادند و مردم بىپناه بدون ترس و با شهامتى كم نظير، به دفاع از خود پرداختند. در اين ميان يكى از مردم شجاع سنگى پرتاب كرد كه به يكى از مأموران شهردارى برخورد كرد و در اثر آن مأمور شهربانى كشته شد.
در نهايت با مجروح شدن چندين نفر از مردم بىدفاع و دستگيرى عدّهاى ديگر اوضاع كم كم به حالت عادى برگشت و چون روز تعطيلى بود، مردم به خانههايشان برگشتند و شهر در سكوتى سنگين فرو رفت.
اما جريان مبارزه ادامه داشت تا آنكه در روز پانزده خرداد با شنيدن خبر دستگيرى حضرت امام، تبريز يكپارچه پر از خشم و اعتراض شد، بازار و مغازهها در سطح شهر به حالت تعطيلى درآمد و مردم سراسيمه به خيابانها ريختند تا پشتيبانى قاطع خود را نسبت به امام و خشم و نفرتشان را نسبت به نظام حاكم با فريادها و شعارهاى كوبنده ابراز نمايند.
مأمورين رژيم كه سخت هراسان شده بودند سعى كردند با تشكيل جلسهاى از روحانيون و تجار بخواهند تا به خواستههاى آنان تن دهند كه موفقيتى برايشان حاصل نشد و بازار تعطيل گرديد و اين تعطيلى حدود ده روز ادامه يافت.
چند روز بعد از حادثه 15 خرداد، ده نفر از علماى تبريز به نمايندگى از جامعه روحانيت شهر به تهران رفتند كه با برخورد ساواك روبرو شدند و اغلب آنان را به تبريز برگردانده و تعدادى از آنان نيز دستگير شدند.