دانشمندان حوزه و دانشگاه استان کردستان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | حسن على خان امير نظام گروسى | ||
+ | |||
+ | حسن على خان امير نظام از خانواده بزرگ ايل كبودوند، در سال 1236 ه .ق در بيجار از توابع گروس به دنيا آمد. | ||
+ | نياكانش از خانوادههاى قديم و معروف ايران پشت در پشت، بيش از 700 سال رئيس ايل و حاكم ولايت گروس، يا صاحب مشاغل عمده ديگر بودهاند. | ||
+ | |||
+ | اميرنظام از سال 1253 تا 1257 ه .ق مراحل خدمات مختلف دولتى را از سرهنگى فوج گروس شروع و در دفع فتنه محمد حسن خان سالار در خراسان و رفع آشوب بابيه در زنجان و جنگ قلعه هرات شركت داشت. وى از رجال نيك نام عهد ناصرى و مردى كاردان و با كفايت و علاقهمند به ترقى و اصلاح كشور بود. | ||
+ | |||
+ | او علاوه بر منصب امارت و فرمانفرمايى، شخصى اديب، دانشمند، خطاط و نويسندهاى زبردست و ماهر بوده كه در انشاء فارسى داراى روش و سبكى معروف مىباشد و منشاتى كه از وى باقى مانده از ذوق سرشار و مايه ادبى فراوان او حكايت مىكند. | ||
+ | از جمله يادگارهاى امير نظام چاپ كليله و دمنه است. اين كتاب به اشاره او، به وسيله حاج وكيل اعتماد الممالك تصحيح و به چاپ رسيد. | ||
+ | |||
+ | كتاب ديگر وى به نام «پند نامه يحيويّه» است كه در سال 1366 به چاپ رسيده. امير نظام، اين پند نامه را به نام پسرش يحيى خان نوشت. | ||
+ | |||
+ | اين فرزند رشيد و كار آمد، به هنگام اقامت در كرمان همراه با فوج گروس، در سال 1287 ه .ق به بيمارى وبا درگذشت. | ||
+ | |||
+ | مظهرالاسلام سنندجى | ||
+ | |||
+ | ابوالبقاء سنندجى ملقب به مظهرالاسلام فرزند حاج شيدخ محمد معتمد الاسلام سنندجى كانيمشكانى در سال 1299 ه .ق در شهر سنندج متولد شد و در نزد پدر بزرگوار و همچنين عموى دانشمندش حاج شيخ عبدالحميد عرفان ـ كه هر دو از فضلا و مجتهدين بنام آن زمان بودهاند ـ پرورش يافت و علوم متداول آن عصر را در مكتب اين دو بزرگوار به پايان رسانيد. | ||
+ | |||
+ | او در آن ايام كه مخالفين مشروطيت و طرفداران استبداد از هيچ اقدامى خوددارى نمىكردند به همراهى كسانى مانند حاج شيخ ابراهيم و سالار اشرف كمانگر به مبارزه عليه استبداد و مستبديّن قيام كرد علاوه بر آن براى روشن كردن افكار عمومى و اسناد مردم نشريه به نام روزنامه تمدن منتشر نمودند كه به علت نبودن وسايل چاپ در كردستان با ژلاتين كپيه مىشد و از ترس مخالفين آزادى در خفا و شبانه طبع و توزيع مىگرديد. | ||
+ | مظهر از سال 1298 ه .ش به تهران منتقل شد و در قسمتهاى مختلف وزارت دارايى داراى مشاغل مهمى بود. | ||
+ | سرانجام او در سال 1310 ه .ش دارفانى را وداع گفت. | ||
+ | آثار او عبارتند از: السيف المسلول، حديقة الورد، كتاب جغرافيا، خشف الاسرار (در رد كتاب كشف الاسرار)، ديوان اشعار. | ||
+ | |||
+ | بديع مديرى | ||
+ | ميرزا عبدالباقى بديع مديرى فرزند حاج محمد سنندجى در سال 1298 ه .ق به دنيا آمد. او بعد از رسيدن به حد رشد به مكتب رفت و پس از آن به مدارس دينى راه يافت. | ||
+ | |||
+ | در سال 1320 ه .ق به منظور ادامه تحصيل در شهرهاى عراق، شام و مصر هدف خود را تعقيب كرد و در رواق الاكراد دانشگاه الازهر قاهره از محضر شيخ ابوالوفا كردى و ساير مدرسين آنجا استفاده نمود و پس از آن از راه بغداد به ايران مراجعت كرد و مدتى در زادگاه خود (سنندج) به شغل آزاد پرداخت، اما چون به اين كار علاقهاى نداشت از آن دست كشيد و به استانبول رفت و زبان تركى را كاملاً ياد گرفت. | ||
+ | |||
+ | بعد از آن به بغداد شتافت، در سال 1332 ه .ق به ايران بازگشت و در شهر كرمانشاه به صورت موقت مشغول تدريس گرديد و پس از مدتى به سنندج انتقال يافت. | ||
+ | |||
+ | مديرى گذشته از اطلاعات وسيعى كه در علوم تاريخ و جغرافى داشت، زبان عربى و تركى را نيز به خوبى مىدانست و اهل مطالعه بود، نقاشى مىكرد. | ||
+ | |||
+ | از مديرى آثار و تاليفاتى به جا مانده است كه عبارتند از: منظومه بدايع بديع، كه قسمتى از آن مربوط به پيشوايان اديان است كه به سبك مثنوى. سرگذشت و مولود نامه و معراجنامه حضرت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله. تاريخ شهرياران. تاريخ مفصل رجال عالم باستانى به نثر فارسى. | ||
+ | |||
+ | ميرزا عبدالحميد ملكالكلامى (اميرالكتاب) | ||
+ | |||
+ | وى فرزند مجدى سقزى است كه در سال 1262 ه .ق متولد شد. او از اساتيد مسلم ادب و خط است و لقب «اميرالكتاب» به او دادهاند. | ||
+ | |||
+ | بسيارى از اساتيد خط كنونى از شاگردان او بودهاند. كتيبههاى آرامگاه حافظ، سر در دانشگاه تهران، بانك مركزى و موزه ايران باستان از آثار وى مىباشند. | ||
+ | |||
+ | اميرالكتاب در سال 1328 ه .ش دارفانى را در تهران وداع گفته است. | ||
+ | |||
+ | بديع الزمانى سنندجى | ||
+ | |||
+ | اديب اريب عبدالحميد بديع الزّمانى، ملقب به (مجدالدين) از آغاز تحصيل به علت هوش و استعداد فراوان او را «بديع الكتاب» و سپس «بديع الزمان» و يا به طور اختصار «بديع» خواندهاند. | ||
+ | |||
+ | پدر وى عبدالمجيد مجدالممالك فرهى متخلص به «مجدت»، فرزند ميرزا شكرالله فخرالكتاب بوده است. | ||
+ | |||
+ | بديع در سال 1283 ه .ش در شهرستان سنندج ديده به دنيا گشوده است. بديع پس از خاتمه تحصيلات مدتى در كابينه حكومتى كردستان مشغول خدمت شد و از سال 1335 ه .ش تا اواخر حيات به دعوت دانشگاه تهران به سمت استادى در دانشكده ادبيات و علوم انسانى و الهيات و سپس در دوره دكتراى ادبيات الهيات راه يافت. | ||
+ | |||
+ | برخى از آثار وى عبارتند از: تصحيح مجمل التواريخ و القصص، تعليقات بر كتاب التوسل الى الترسل، تعليقات بر قاموس فيروزآبادى در لغت، ذيلى براى تاريخ وفيات الاعيان قاضى ابن خلكان، مخزن الادب، شرحى بر قصيده بانت سعاد، ديوان اشعار (فارسى و عربى). | ||
+ | |||
+ | بديع الزمانى از اوايل سال 1356 ه .ش در بستر بيمارى افتاد و پس از مدتى به سراى باقى شتافت و به جوار رحمت الهى پيوست. | ||
+ | |||
+ | توفيق امينيان | ||
+ | |||
+ | وى پسر حاج محمود افتخار التجار سقزى يكى از نويسندگان و شعرا و رجال سقز بوده است. تحصيلات را در سقز، تبريز و اروميه به پايان رساند و به زبانهاى تركى، عربى، فرانسه و انگليسى و ارمنى آشنايى داشته و با روزنامههاى مشهور كردى و فارسى و مجلات ادبى همكارى داشت. | ||
+ | |||
+ | آثارى چون: فرهنگ برليان، انشاء عمومى توفيق، هديه، انشاء و املاء، مشاهير عالم (4 جلد)، ديوان عطارد يا آئينه اجتماع از وى باقى مانده است. | ||
+ | |||
+ | وى در سال 1356 ه .ش در عالم تنگدستى چشم از جهان فروبست. | ||
+ | |||
+ | محمد صالح وكيل سنندجى | ||
+ | |||
+ | محمد صالح وكيل فرزند محمد خان وكيل الملك، به سال 1307 ه .ش در سنندج تولد يافت و در همانجا تحصيلات ابتدايى و متوسطه را به پايان رسانيد و در سال 1328 به تهران رفت و در دانشكدههاى ادبيات و حقوق به تحصيلات پرداخت و در 1331 ه .ش موفق به اخذ ليسانس شد. | ||
+ | |||
+ | وكيل از آغاز جوانى به ادبيات گراييد، و شعر گفتن را آغاز كرد و نخستين سرودههايش ترجمهاى بوده از فرانسه به فارسى كه در مجله گلهاى رنگارنگ به چاپ رسيد. | ||
+ | |||
+ | صالح وكيل، در ادبيات فارسى اطلاعات كافى داشت و شعر نيكو مىسرود و «صالح» تخلص مىكرد. | ||
+ | |||
+ | ديوان اشعارش را كه هنوز به چاپ نرسيده است، خود «شكوفههاى جاودان» نام گذاشته بود. | ||
+ | |||
+ | چند اثر ديگر از او به جا مانده است از جمله: رودكى تا بهار (در تاريخ ادب فارسى)، تاريخ هندوستان از قرن هجدهم تا آغاز استقلال آن، سيرى در تاريخ فلسفه و فرهنگ، رسالهاى درباره دستور زبان فارسى. | ||
+ | |||
+ | دكتر محمد صديق مفتىزاده | ||
+ | |||
+ | دكتر محمد صديق مفتىزاده فرزند علامه ملا عبدالله مفتى دشهاى در سال 1334 ه .ق در روستاى «دشه» از روستاهاى اورامان تولد يافت و در سن 8 سالگى پدر را از دست داد. | ||
+ | |||
+ | از آن تاريخ تحت سرپرستى مادرش كه بانويى با تقوى، شرافتمند و با كمال بود، قرار گرفت و آموختن زبان پارسى و مقدمات صرف و نحو عربى را شروع كرد. | ||
+ | |||
+ | پس از مدتى چون برادر بزرگش ملاخالد مفتى در آن ايام در عراق مىزيست، او هم بدانجا رفت و تحصيلات خود را در مدارس كردستان عراق ادامه داد و از علوم دينى و ادبيات عرب بهره كافى تحصيل كرد و از هر جهت به زيور كمال آراسته شد، آنگاه به سنندج برگشت و چند صباحى از محضر برادر بزرگترش ملا محمود مفتى استفاده كرد و به اخذ اجازه نايل آمد. | ||
+ | |||
+ | از كارهاى مهم ادبى او تصحيح و شرح ديوان ملا عبدالرحيم معدومى مولوى شاعر معروف كرد است كه در اين باره زحمت زيادى كشيده و تحقيقات استادانهاى به عمل آورد. | ||
+ | |||
+ | متأسفانه اجل مهلت نداد تا خدمات ارزنده خود را نسبت به ادب كرد كامل كند و در شب سهشنبه ششم آذرماه 1363 ه .ش برابر با سوم ربيع الاول 1405 ه .ق به سراى باقى شتافت. | ||
+ | |||
+ | برهان الدين حمدى | ||
+ | |||
+ | استاد شيخ برهان الدين حمدى، فرزند علامه عبدالحميد عرفان سنندجى در سال 1282 ه .ش در شهر سنندج ديده به دنيا گشود. | ||
+ | |||
+ | وى در سن 2 سالگى پدرش را از دست داد و با اشتياق و پشتكارى عظيم نزد معلمان كار آمد آن زمان به كسب تحصيل ادامه داد و در محضر شيخ حبيب الله مدرس كاشترى و ديگر بزرگان بسيارى از متون مشكل و علمى را به تمام و كمال دريافت و اساتيد بر اجازه نامهاش مهر تأئيد زدند. | ||
+ | |||
+ | استاد حمدى در طى ساليانى بعد به تدريس در مساجد سنندج اشتغال و سپس در دبيرستانهاى سنندج اشتغال به تدريس يافت و پس از مدتى نيز به درخواست دانشگاه رازى به تدريس زبان و ادبيات فارسى در دانشكده تربيت دبير پرداخت. | ||
+ | |||
+ | وى در سال 1366 از دنيا رفت و از خود تأليفات و آثار زير را به جاى گذاشت: ترجمه مشكوة الانوار، ترجمه الاربعين فى اصول الدين، ترجمه رسالات حى بن يقظان ابن سينا، سهروردى و ابن طفيل، ترجمه رسالة الطير و فلسفه نماز ـ ابن سينا، ترجمه عقايد نسفى. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:دانشمندان حوزه و دانشگاه]] | [[رده:دانشمندان حوزه و دانشگاه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۴۷
حسن على خان امير نظام گروسى
حسن على خان امير نظام از خانواده بزرگ ايل كبودوند، در سال 1236 ه .ق در بيجار از توابع گروس به دنيا آمد. نياكانش از خانوادههاى قديم و معروف ايران پشت در پشت، بيش از 700 سال رئيس ايل و حاكم ولايت گروس، يا صاحب مشاغل عمده ديگر بودهاند.
اميرنظام از سال 1253 تا 1257 ه .ق مراحل خدمات مختلف دولتى را از سرهنگى فوج گروس شروع و در دفع فتنه محمد حسن خان سالار در خراسان و رفع آشوب بابيه در زنجان و جنگ قلعه هرات شركت داشت. وى از رجال نيك نام عهد ناصرى و مردى كاردان و با كفايت و علاقهمند به ترقى و اصلاح كشور بود.
او علاوه بر منصب امارت و فرمانفرمايى، شخصى اديب، دانشمند، خطاط و نويسندهاى زبردست و ماهر بوده كه در انشاء فارسى داراى روش و سبكى معروف مىباشد و منشاتى كه از وى باقى مانده از ذوق سرشار و مايه ادبى فراوان او حكايت مىكند. از جمله يادگارهاى امير نظام چاپ كليله و دمنه است. اين كتاب به اشاره او، به وسيله حاج وكيل اعتماد الممالك تصحيح و به چاپ رسيد.
كتاب ديگر وى به نام «پند نامه يحيويّه» است كه در سال 1366 به چاپ رسيده. امير نظام، اين پند نامه را به نام پسرش يحيى خان نوشت.
اين فرزند رشيد و كار آمد، به هنگام اقامت در كرمان همراه با فوج گروس، در سال 1287 ه .ق به بيمارى وبا درگذشت.
مظهرالاسلام سنندجى
ابوالبقاء سنندجى ملقب به مظهرالاسلام فرزند حاج شيدخ محمد معتمد الاسلام سنندجى كانيمشكانى در سال 1299 ه .ق در شهر سنندج متولد شد و در نزد پدر بزرگوار و همچنين عموى دانشمندش حاج شيخ عبدالحميد عرفان ـ كه هر دو از فضلا و مجتهدين بنام آن زمان بودهاند ـ پرورش يافت و علوم متداول آن عصر را در مكتب اين دو بزرگوار به پايان رسانيد.
او در آن ايام كه مخالفين مشروطيت و طرفداران استبداد از هيچ اقدامى خوددارى نمىكردند به همراهى كسانى مانند حاج شيخ ابراهيم و سالار اشرف كمانگر به مبارزه عليه استبداد و مستبديّن قيام كرد علاوه بر آن براى روشن كردن افكار عمومى و اسناد مردم نشريه به نام روزنامه تمدن منتشر نمودند كه به علت نبودن وسايل چاپ در كردستان با ژلاتين كپيه مىشد و از ترس مخالفين آزادى در خفا و شبانه طبع و توزيع مىگرديد. مظهر از سال 1298 ه .ش به تهران منتقل شد و در قسمتهاى مختلف وزارت دارايى داراى مشاغل مهمى بود. سرانجام او در سال 1310 ه .ش دارفانى را وداع گفت. آثار او عبارتند از: السيف المسلول، حديقة الورد، كتاب جغرافيا، خشف الاسرار (در رد كتاب كشف الاسرار)، ديوان اشعار.
بديع مديرى ميرزا عبدالباقى بديع مديرى فرزند حاج محمد سنندجى در سال 1298 ه .ق به دنيا آمد. او بعد از رسيدن به حد رشد به مكتب رفت و پس از آن به مدارس دينى راه يافت.
در سال 1320 ه .ق به منظور ادامه تحصيل در شهرهاى عراق، شام و مصر هدف خود را تعقيب كرد و در رواق الاكراد دانشگاه الازهر قاهره از محضر شيخ ابوالوفا كردى و ساير مدرسين آنجا استفاده نمود و پس از آن از راه بغداد به ايران مراجعت كرد و مدتى در زادگاه خود (سنندج) به شغل آزاد پرداخت، اما چون به اين كار علاقهاى نداشت از آن دست كشيد و به استانبول رفت و زبان تركى را كاملاً ياد گرفت.
بعد از آن به بغداد شتافت، در سال 1332 ه .ق به ايران بازگشت و در شهر كرمانشاه به صورت موقت مشغول تدريس گرديد و پس از مدتى به سنندج انتقال يافت.
مديرى گذشته از اطلاعات وسيعى كه در علوم تاريخ و جغرافى داشت، زبان عربى و تركى را نيز به خوبى مىدانست و اهل مطالعه بود، نقاشى مىكرد.
از مديرى آثار و تاليفاتى به جا مانده است كه عبارتند از: منظومه بدايع بديع، كه قسمتى از آن مربوط به پيشوايان اديان است كه به سبك مثنوى. سرگذشت و مولود نامه و معراجنامه حضرت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله. تاريخ شهرياران. تاريخ مفصل رجال عالم باستانى به نثر فارسى.
ميرزا عبدالحميد ملكالكلامى (اميرالكتاب)
وى فرزند مجدى سقزى است كه در سال 1262 ه .ق متولد شد. او از اساتيد مسلم ادب و خط است و لقب «اميرالكتاب» به او دادهاند.
بسيارى از اساتيد خط كنونى از شاگردان او بودهاند. كتيبههاى آرامگاه حافظ، سر در دانشگاه تهران، بانك مركزى و موزه ايران باستان از آثار وى مىباشند.
اميرالكتاب در سال 1328 ه .ش دارفانى را در تهران وداع گفته است.
بديع الزمانى سنندجى
اديب اريب عبدالحميد بديع الزّمانى، ملقب به (مجدالدين) از آغاز تحصيل به علت هوش و استعداد فراوان او را «بديع الكتاب» و سپس «بديع الزمان» و يا به طور اختصار «بديع» خواندهاند.
پدر وى عبدالمجيد مجدالممالك فرهى متخلص به «مجدت»، فرزند ميرزا شكرالله فخرالكتاب بوده است.
بديع در سال 1283 ه .ش در شهرستان سنندج ديده به دنيا گشوده است. بديع پس از خاتمه تحصيلات مدتى در كابينه حكومتى كردستان مشغول خدمت شد و از سال 1335 ه .ش تا اواخر حيات به دعوت دانشگاه تهران به سمت استادى در دانشكده ادبيات و علوم انسانى و الهيات و سپس در دوره دكتراى ادبيات الهيات راه يافت.
برخى از آثار وى عبارتند از: تصحيح مجمل التواريخ و القصص، تعليقات بر كتاب التوسل الى الترسل، تعليقات بر قاموس فيروزآبادى در لغت، ذيلى براى تاريخ وفيات الاعيان قاضى ابن خلكان، مخزن الادب، شرحى بر قصيده بانت سعاد، ديوان اشعار (فارسى و عربى).
بديع الزمانى از اوايل سال 1356 ه .ش در بستر بيمارى افتاد و پس از مدتى به سراى باقى شتافت و به جوار رحمت الهى پيوست.
توفيق امينيان
وى پسر حاج محمود افتخار التجار سقزى يكى از نويسندگان و شعرا و رجال سقز بوده است. تحصيلات را در سقز، تبريز و اروميه به پايان رساند و به زبانهاى تركى، عربى، فرانسه و انگليسى و ارمنى آشنايى داشته و با روزنامههاى مشهور كردى و فارسى و مجلات ادبى همكارى داشت.
آثارى چون: فرهنگ برليان، انشاء عمومى توفيق، هديه، انشاء و املاء، مشاهير عالم (4 جلد)، ديوان عطارد يا آئينه اجتماع از وى باقى مانده است.
وى در سال 1356 ه .ش در عالم تنگدستى چشم از جهان فروبست.
محمد صالح وكيل سنندجى
محمد صالح وكيل فرزند محمد خان وكيل الملك، به سال 1307 ه .ش در سنندج تولد يافت و در همانجا تحصيلات ابتدايى و متوسطه را به پايان رسانيد و در سال 1328 به تهران رفت و در دانشكدههاى ادبيات و حقوق به تحصيلات پرداخت و در 1331 ه .ش موفق به اخذ ليسانس شد.
وكيل از آغاز جوانى به ادبيات گراييد، و شعر گفتن را آغاز كرد و نخستين سرودههايش ترجمهاى بوده از فرانسه به فارسى كه در مجله گلهاى رنگارنگ به چاپ رسيد.
صالح وكيل، در ادبيات فارسى اطلاعات كافى داشت و شعر نيكو مىسرود و «صالح» تخلص مىكرد.
ديوان اشعارش را كه هنوز به چاپ نرسيده است، خود «شكوفههاى جاودان» نام گذاشته بود.
چند اثر ديگر از او به جا مانده است از جمله: رودكى تا بهار (در تاريخ ادب فارسى)، تاريخ هندوستان از قرن هجدهم تا آغاز استقلال آن، سيرى در تاريخ فلسفه و فرهنگ، رسالهاى درباره دستور زبان فارسى.
دكتر محمد صديق مفتىزاده
دكتر محمد صديق مفتىزاده فرزند علامه ملا عبدالله مفتى دشهاى در سال 1334 ه .ق در روستاى «دشه» از روستاهاى اورامان تولد يافت و در سن 8 سالگى پدر را از دست داد.
از آن تاريخ تحت سرپرستى مادرش كه بانويى با تقوى، شرافتمند و با كمال بود، قرار گرفت و آموختن زبان پارسى و مقدمات صرف و نحو عربى را شروع كرد.
پس از مدتى چون برادر بزرگش ملاخالد مفتى در آن ايام در عراق مىزيست، او هم بدانجا رفت و تحصيلات خود را در مدارس كردستان عراق ادامه داد و از علوم دينى و ادبيات عرب بهره كافى تحصيل كرد و از هر جهت به زيور كمال آراسته شد، آنگاه به سنندج برگشت و چند صباحى از محضر برادر بزرگترش ملا محمود مفتى استفاده كرد و به اخذ اجازه نايل آمد.
از كارهاى مهم ادبى او تصحيح و شرح ديوان ملا عبدالرحيم معدومى مولوى شاعر معروف كرد است كه در اين باره زحمت زيادى كشيده و تحقيقات استادانهاى به عمل آورد.
متأسفانه اجل مهلت نداد تا خدمات ارزنده خود را نسبت به ادب كرد كامل كند و در شب سهشنبه ششم آذرماه 1363 ه .ش برابر با سوم ربيع الاول 1405 ه .ق به سراى باقى شتافت.
برهان الدين حمدى
استاد شيخ برهان الدين حمدى، فرزند علامه عبدالحميد عرفان سنندجى در سال 1282 ه .ش در شهر سنندج ديده به دنيا گشود.
وى در سن 2 سالگى پدرش را از دست داد و با اشتياق و پشتكارى عظيم نزد معلمان كار آمد آن زمان به كسب تحصيل ادامه داد و در محضر شيخ حبيب الله مدرس كاشترى و ديگر بزرگان بسيارى از متون مشكل و علمى را به تمام و كمال دريافت و اساتيد بر اجازه نامهاش مهر تأئيد زدند.
استاد حمدى در طى ساليانى بعد به تدريس در مساجد سنندج اشتغال و سپس در دبيرستانهاى سنندج اشتغال به تدريس يافت و پس از مدتى نيز به درخواست دانشگاه رازى به تدريس زبان و ادبيات فارسى در دانشكده تربيت دبير پرداخت.
وى در سال 1366 از دنيا رفت و از خود تأليفات و آثار زير را به جاى گذاشت: ترجمه مشكوة الانوار، ترجمه الاربعين فى اصول الدين، ترجمه رسالات حى بن يقظان ابن سينا، سهروردى و ابن طفيل، ترجمه رسالة الطير و فلسفه نماز ـ ابن سينا، ترجمه عقايد نسفى.