پیشینه مذهبی استان کردستان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | پيشينه مذهبى | ||
+ | |||
+ | اسناد و آثار به دست آمده از كردستان چنين مىنماياند كه مردم كردستان قبل از اسلام به اديانى از قبيل مهرپرستى، زردشتى، مانوى و مزدكى اعتقاد داشتهاند. آثار به دست آمده از قبرستانهاى دوره مادها در كردستان نشانگر نوعى اعتقاد به معاد در ميان ساكنان اين منطقه مىباشد. | ||
+ | |||
+ | بيشتر مردم كردستان پيش از گرويدن به زردشت عناصر مختلف طبيعت را مىپرستيدند. در كتاب دايرة المعارف اسلامى آمده است كه كردان پيش از زردشت، خورشيد، ماه، ستارگان، آب، باد و خاك را مىپرستيدند و سپس به زردشت گرائيدند. | ||
+ | |||
+ | وجود آتشكدههاى كهن در مناطق كردنشين مانند آتشكده پاوه و آتشكده ريجاب مبين اين است. آيين زردشت در ميان كردان از نفوذ فراوانى برخوردار بوده است. هنوز هم آثار كيش زردشتى در ميان كردان مانند: سوگند خوردن به آتش، اجاق و مقدس شمردن درختان كهن، احترام به مردگان و افروختن آتش بر بلندىها وجود دارد. | ||
+ | |||
+ | باظهور دين اسلام، طوايف كرد در قرن اول هجرى بعد از تحمل مصائب و تلفات و خسارات بسيار عاقبت دين اسلام را پذيرفتند و به مناسبت همجوارى با اعراب مسلمان و نزديكى به مقر خلافت، به طريقه تسنن گرايش پيدا كردند و هواخواهى خلفاى راشدين را شعار خود قرار دادند. | ||
+ | |||
+ | بعدها چون در فروع مذهب تسنن نيز اختلاف حاصل شد و آن مذهب به چهار شعبه تقسيم گرديد، اكراد بيشتر پيروى از مذهب امام شافعى را كه در زمان تركان سلجوقى مذهب رايج در تمامى ايران بود، اختيار نمودند. | ||
+ | |||
+ | در حال حاضر اكثر مردم كردستان در انجام آداب و مناسك دينى خود از فقه امام شافعى پيروى مىكنند، عدهاى هم پيرو مذهب حنفى، گروهى هم شيعه و پيرو طريقه امام جعفر صادق عليهالسلاممىباشند. | ||
+ | |||
+ | جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن | ||
+ | |||
+ | ديناستانساكنغيرساكن نقاطشهرىنقاطروستايى | ||
+ | |||
+ | جمع00/10000/10000/10000/100 | ||
+ | |||
+ | مسلمان90/9986/9994/9900/0 | ||
+ | |||
+ | زرتشتى02/002/002/000/0 | ||
+ | |||
+ | مسيحى00/000/000/000/0 | ||
+ | |||
+ | كليمى01/002/000/000/0 | ||
+ | |||
+ | ساير و اظهار نشده07/010/004/000/0 | ||
+ | |||
+ | مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان كردستان. | ||
+ | |||
+ | مذاهب اهل سنت و جماعت | ||
+ | |||
+ | بعد از سپرى شدن عصر صحابه، دوره تابعان و پس از آن دوره تابعان تابعان رسيد. همين وضع ادامه داشت تا در ميانه قرن چهارم باب اجتهاد در بين اهل سنت مسدود گشت و اجتهاد به رأى را حق پيشوايان چهارگانه (ابوحنيفه، شافعى، مالك و امام حنبل) دانسته و فقهاء پيروى از يكى از مذاهب چهارگانه را پذيرفتند و به تقليد از آنان بسنده كردند و لذا شخصيتهاى طراز اول فقهاى اهل سنت در شخصيت امام متبوع آنان مستحيل گرديده و روحيه مستقل و نحوه تفكر آزاد در آنان از ميان رفت و مردم باور داشتند كه ديگر فقيهى همانند ائمه چهارگانه به وجود نخواهد آمد. | ||
+ | |||
+ | مذهب شافعى | ||
+ | |||
+ | امام ابو عبدالله محمد بن ادريس مؤسس مذهب شافعى در مدينه در محضر، مالك تلمذ كرد. در سال 195 به بغداد عزيمت كرد و در همانجا در گذشت. روش شافعى در استنباط احكام اصل بر كتاب و سنت و اجماع و آثار قياس بر آنهاست. | ||
+ | |||
+ | شافعى نخستين فقيهى بوده كه حديث را ضبط كرد و براى آن قواعد و مقياسهايى وضع كرد و براى بكار بردن قياس در استنباط احكام، موازينى مقرر كرد و براى فهم معانى و مفاهيم حديث از لحاظ اصول فقه شرايط و معيارهايى درست كرد و بدين ترتيب مبانى علم اصول فقه را تدوين كرد. | ||
+ | |||
+ | از ميان مذاهب چهارگانه اهل سنت، مذهب شافعى در مسائل فقهى به مذهب جعفرى (شيعه) نزديكتر است و شايد همين نزديكى و تقرب به شيعه باشد كه امروزه مذهب اكثريت قبايل كرد در ايران و عراق مذهب شافعى است. | ||
+ | |||
+ | مذهب تشيع | ||
+ | |||
+ | مسلمانان پيرو مذهب شيعه در استان كردستان بيشتر در مناطق شرقى استان در شهرستانهاى گروس و قروه زندگى مىكنند. | ||
+ | از نظر تاريخى ترويج مذهب شيعه به دوران صفوى باز مىگردد زيرا بخش اعظم اين ناحيه در گذشته جامعه كوچ نشينى داشته كه در دوران صفوى جزو اتحاديه قزلباش و شاهسون در آمدهاند. اما سابقه تشيع در ميان كردان به قرن هشتم باز مىگردد. | ||
+ | مستوفى قزوينى در مورد مردم نهاوند در ابتداى قرن هشتم (740 ه .ق) مىنويسد: «مردم نهاوند اكرادند و بر مذهب شيعه اثنى عشر». | ||
+ | |||
+ | طريقههاى تصوف | ||
+ | |||
+ | پس از سركوبى خرمدينان، بويژه در كردستان و غرب، تصوف بر بستر اعتقادى كردان راه باز كرد و اكراد از سده سوم هجرى با تصوف آشنا شدند. | ||
+ | |||
+ | طريقت «سهرورديه» و سپس «نوربخشيه» نيز هر كدام ساليان دراز در كردستان رواج داشتند. موسس طريقت «سهرورديه» شيخ شهاب الدين سهروردى و موسس طريقت نوربخشيه، سيد محمد نوربخش است. | ||
+ | امروزه در كردستان چهار طريقه «نعمت اللهى» و «خاكسارى» در بين كردان شيعه و «قادرى» و «نقشبندى» بين كردهاى سنى طرفدارانى دارد. در اينجا به دو طريقه قادرى و نقشبندى كه در فرهنگ اعتقادى مردم كردستان جايگاه مهمى دارند اشاره مىكنيم: | ||
+ | |||
+ | ـ طريقت قادرى | ||
+ | |||
+ | دراويش قادرى از قديمىترين سلسلههاى طريقت به شمار مىروند. موسس اين طريقت شيخ عبدالقادر گيلانى (470ـ561 ه .ق) است. رواج آن در كردستان به دست «بابا رسول برزنجى» از سادات برزنجه در ناحيه شهر زور انجام گرفت. | ||
+ | |||
+ | بابا رسول از مشايخ طريقت نوربخشيه بود و طريقه «علويه» را كه شاخهاى از طريقت «خلوتيه» بود به آن افزود. اين طريقت ابتدا در ميان سادات برزنجه و سپس در تمامى كردستان رايج شد. | ||
+ | |||
+ | پس از او «شيخ اسماعيل قازانى يوليانى» از شاگردان «شيخ احمد احسائى» توسط مرادش با طريقت قادريه آشنا شد و به آن گرويد. | ||
+ | شيخ اسماعيل در دهكده «قازان قايه» در شمال عراق ساكن شد و به نشر و بسط طريقت قادريه اقدام كرد و در اندك مدتى مريدان فراوانى يافت و بيشتر علما و فضلا كردستان در شمار مريدان او در آمدند. | ||
+ | |||
+ | پيروان اين طريقت درك حقيقت و روشنى روح و وصول به حق را در قيل و قال و سماع مىدانند و معتقدند كه لذت جسم موجب شادمانى روح مىشود. | ||
+ | |||
+ | در مجالس ذكر خود با حضور مرشد، دف مىزنند و به روشى خاص سر و گردن خود را ابتدا آهسته و به تدريج سريعتر حركت مىدهند و تا آخرين قدرت و توانايى خود اين عمل را ادامه مىدهند و به جذبه مىروند و آنقدر به ذكر ادامه مىدهند تا به خلسه مىرسند و از خود بىخود مىشوند. | ||
+ | |||
+ | در اين حالت دست به اعمالى مىزنند كه بيننده را غرق در شگفتى و حيرت و دهشت مىكند. | ||
+ | |||
+ | آتش مىخورند، بر آتش راه مىروند، ساج سرخ شده بر سينه مىزنند، سيخ و خنجر در زبان و گونه و گلو و شكم و كتف خود فرو مىكنند، شيشه و لامپ روشن را مىجوند و اشياء بزرگى (بزرگتر از دهان) را مىبلعند و با اتصال سيم برق و لامپ به بدن، آن را روشن مىكنند. | ||
+ | |||
+ | ذكر دراويش قادرى بر دو نوع، يكى ذكر نشسته به نام «تهليل» و ديگرى ذكر ايستاده به نام «هره» است. | ||
+ | |||
+ | در ذكر تهليل قادرى حلقهوار مىنشينند و شيخ يا خليفه رهبرى ذكر را به عهده مىگيرد. رهبر ذكر در وسط و يا در حلقه مريدان قرار مىگيرد و در حالى كه تسبيحى در دست دارد به رهبرى ذكر دراويش مىپردازد. | ||
+ | |||
+ | براى ذكر ايستاده «هره» دراويش به طور ايستاده حلقهاى تشكيل مىدهند و خليفه در وسط ايستاده و رهبرى ذكر را به عهده مىگيرد. اين ذكر با آهنگ (طاس)، دف و شمشال همراه است. | ||
+ | |||
+ | دراويش قادرى هر شب سهشنبه و يا شب جمعه در «تكيه» به گرد «پير» جمع شده و مراسمى در برابر او برگزار مىكنند. «پير» در پاى ديوار سمت قبله رو به درويش و پشت به قبله مىنشيند و در آغاز و به آرامى ذكر مىگيرند. | ||
+ | |||
+ | درويش پس از نماز عشاء در دو خط يا در يك حلقه چهار زانو روبروى هم مىنشيند و ذكر را با گفتن «لا اله الا الله» آغاز مىكنند و در هنگام خواندن قسمت اول تهليل سر را به سوى شانه راست و قسمت دوم سر را به سوى شانه چپ تكان مىدهند. | ||
+ | اين مراسم با 200 بار تهليل و 300 بار «الله الله» آغاز و سپس با حركات موزن سر و گردن به راست و چپ و پس و پيش اورادى را هفت بار يا بيشتر مىخوانند: «يا باقى انت الباقى، ليس الباقى الا الله» | ||
+ | |||
+ | پس از «ذكر جلى» دومين مرحله ذكر جمعى ايستاده با ساز و يك رقص گونه مذهبى همراه است. | ||
+ | |||
+ | در اين مرحله درويشان در يك حلقه بسته مىايستند، دستار از سر كنار مىافكنند و گيسوان بلند خود را بر شانهها رها مىكنند و بازو در بازو دست در كمر يكديگر همه با هم با ضربات طبل و دف با حركاتى موزون و يكنواخت مىچرخند و ذكر اوراد مىكنند و با تسبيح صد دانهاش اوراد را مىشمارند و پس از تكرار معين هر يك از اوراد، ورد ديگرى را آغاز مىكنند و هر ورد با آهنگ و نواى ويژهاى ادا مىشود. | ||
+ | |||
+ | «الله الله»، «الله حى»، «الله دايم»، «حى دايم»، «الله قائم»، «الله قهار»، «يا هو يا من هو ليس الا هو»، «يا الله يا دايم الله»، «يا الله يا مولاى الله»، «الله استغفر الله»، «دائم استغفر الله» و... . | ||
+ | |||
+ | در اين هنگام تمام درويشان در شور و هيجان زياد فرو مىروند و برخى از آنان به خلسه يا «حال» مىروند. اين مرحله كه شگفت انگيزترين و پرهيجانترين مرحله ذكر درويشان است به شعاير جسمانى مىپردازند. در اين وقت درويش از «خود» و «نفس» مىرهد و به «شور» روحانى مىپيوندد. نواى ساز در تحريك حالت درويشان و انتقال آنان از هوشيارى جسمانى به جذبه روحانى نقش موثرى دارد. | ||
+ | صداى دف و طبل، عواطف درونى درويش را در فضايى آكنده از شور و حال بر مىانگيزد. در اين وقت درويش شوريده و مجذوب تيغ يا شمشيرى كه جنبه تقدس دارد از خليفه تكيه مىگيرد و همراه با ذكر «يا هو»، «يا پير»، «يا غوث» گونه و چانه يا شكم خود را با آن سوراخ و پاره مىكند. | ||
+ | |||
+ | درويش در انجام تظاهرات جسمانى شكيبا و بىاعتنا مىنمايد گويى كه هيچ درد و رنج و لطمهاى را بر تن احساس نمىكند. اين مرحله از «ذكر جمعى» را اصطلاحا «تيغ بازى» مىنامند. | ||
+ | |||
+ | ذكر جمعى دراويش هفتهاى دوبار انجام مىشود ولى تيغ بازى يا نمايش شعاير جسمانى درويشانه فقط در تشريفات رسمى مانند اعياد مذهبى و بعضى مواقع بسيار مهم كه شركت كننده غريب دارد، ترتيب داده مىشود. | ||
+ | |||
+ | دراويش قادرى كردستان پيرو مكتب شافعى مىباشند. | ||
+ | |||
+ | هم اكنون طريقه قادريه در بسيارى از مناطق كردستان همچون سنندج، پاوه، ديواندره، بانه داراى خانقاه و پير طريقت مىباشند. از مشاهير اين طريقه در سالهاى گذشته مىتوان از سيد طاهر سيد زاده هاشمى نام برد. | ||
+ | |||
+ | ـ طريقت نقشبنديه | ||
+ | |||
+ | اين طريقت به وسيله خواجه محمد نقشبند بخارايى (91ـ717 ه .ق) بنيان گذارده شد. مروج اين طريقت در كردستان «مولانا خالد نقشبندى» است كه منسوب به تيره ميكاييلى از طايفه «جاف» شهر زور است. | ||
+ | |||
+ | مولانا خالد در اواخر سده دوازدهم ه .ق در قرا داغ در ناحيه شهر زور متولد شد. مقدمات علم را از پدرش فرا گرفت و سپس نزد استادانى چون سيد عبدالكريم برزنجى و ملاصالح نژمار به تحصيل پرداخت، آنگاه به شهر سنندج رفت و نزد رئيس العلماى آنجا «شيخ محمد قسيم» مشغول تحصيل شد تا اينكه به سليمانيه بازگشت و در آنجا به تدريس اشتغال ورزيد. | ||
+ | |||
+ | بعد از زيارت حج در سال 1220 ه .ق به سليمانيه مراجعت كرد و در آنجا با ميرزا رحيم مشهور به درويش محمد ملاقات نمود و به اتفاق هم به سفر پرداختند و در سال 1222 ه .ق از راه سنندج، همدان به تهران رفت و از راه سمنان ـ نيشابور به مشهد رسيد و پس از زيارت بارگاه حضرت رضا(ع) و مدح آن حضرت طى قصيدهاى شيوا به مطلع: | ||
+ | |||
+ | اين بارگاه كيست كه از عرش برتر است وز نور گنبدش همه عالم منور است | ||
+ | |||
+ | از راه هرات، قندهار، غزنين و كابل قصد دهلى نمود. مولانا پس از آنكه در دهلى در خدمت «شاه عبدالله» به عبادت و رياضت پرداخت و از وى به دريافت اجازه ارشاد نايل شد، به سنندج بازگشت و به نشر طريقت نقشبنديه پرداخت. گروهى از جمله شيخ محمد قسيم، گرد وى جمع و در طريقتش وارد شدند و در سال 1226 ه .ق، به سليمانيه بازگشت. | ||
+ | |||
+ | در سال 1241 براى بار دوم موفق به زيارت حج شد. پس از آن به شام بازگشت و در 1246 به بيمارى طاعون در گذشت و در صالحيه حومه دمشق به خاك سپرده شد. | ||
+ | |||
+ | پيروان طريقت نقشبنديه، عرفان و وصول به حق را در تفكر و سكوت مىدانند و بر خلاف پيروان طريقت قادريه از «قيل و قال و سماع» پرهيز مىكنند، در جمع برگرد مراد خويش حلقه مىزنند و در حالى كه چشمها را بستهاند مدتى در خود فرو مىروند تا بتوانند با مراد رابطه برقرار كنند، اين حالت را «رابطه» گويند. سپس مراد، مريد نيازمند ارشاد را انتخاب كرده دو زانو در مقابلش مىنشيند و با نگاه مستقيم به چشمان مريد تعليمات روحى لازم را به او مىدهد، اين مرحله را «توجه» گويند. در اين مرحله هر قدر درون مريد مستعدتر باشد، توجه مراد موثرتر است تا به حدى كه منجر به نعره كشيدن او مىشود، اين وضع را «جذبه» خوانند. | ||
+ | |||
+ | حالت جذبه آن قدر ادامه داده مىشود تا مريد از توجه بىنياز گشته و به صفاى باطن برسد. معمولاً در پايان چنين مجالسى يكى از مريدان كه بر ديگران مقدم است و «خليفه» خوانده مىشود، شروع به تسبيح و تحليل نموده و از ارواح بزرگان و پيشوايان تقاضاى كمك و بخشش مىنمايد. به طور اختصار پيروان طريقت نقشبندى بايد در دل پيوسته به ذكر كلمه «الله» مشغول باشند كه آن را «ذكر جلاله» مىنامند و در خانقاه در كنار شيخ ذكر مخصوص را 500 بار خوانده و در پى آن 200 صلوات به نام «ختم» مىفرستند. | ||
+ | |||
+ | مركز خلفاى نقشبندى كردستان در قصبه بياره در كردستان عراق و مجاور مريوان بود و به وسيله شيخ عثمان سراج الدين بزرگ در دوره قاجار سازماندهى و بنيانگذارى شد كه بعدها به وسيله شيخ علاءالدين به سروآباد مريوان انتقال يافت. | ||
+ | هم اكنون طريقت نقشبنديه در سنندج، سقز، بانه و برخى روستاهاى كردستان داراى خانقاه مىباشند. | ||
+ | از مشايخ اين طريقت در دوره كنونى، از شيخ محىالدين و حاج شيخ عبدالقادر مىتوان نام برد. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:پیشینه مذهبی]] | [[رده:پیشینه مذهبی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۲۷
پيشينه مذهبى
اسناد و آثار به دست آمده از كردستان چنين مىنماياند كه مردم كردستان قبل از اسلام به اديانى از قبيل مهرپرستى، زردشتى، مانوى و مزدكى اعتقاد داشتهاند. آثار به دست آمده از قبرستانهاى دوره مادها در كردستان نشانگر نوعى اعتقاد به معاد در ميان ساكنان اين منطقه مىباشد.
بيشتر مردم كردستان پيش از گرويدن به زردشت عناصر مختلف طبيعت را مىپرستيدند. در كتاب دايرة المعارف اسلامى آمده است كه كردان پيش از زردشت، خورشيد، ماه، ستارگان، آب، باد و خاك را مىپرستيدند و سپس به زردشت گرائيدند.
وجود آتشكدههاى كهن در مناطق كردنشين مانند آتشكده پاوه و آتشكده ريجاب مبين اين است. آيين زردشت در ميان كردان از نفوذ فراوانى برخوردار بوده است. هنوز هم آثار كيش زردشتى در ميان كردان مانند: سوگند خوردن به آتش، اجاق و مقدس شمردن درختان كهن، احترام به مردگان و افروختن آتش بر بلندىها وجود دارد.
باظهور دين اسلام، طوايف كرد در قرن اول هجرى بعد از تحمل مصائب و تلفات و خسارات بسيار عاقبت دين اسلام را پذيرفتند و به مناسبت همجوارى با اعراب مسلمان و نزديكى به مقر خلافت، به طريقه تسنن گرايش پيدا كردند و هواخواهى خلفاى راشدين را شعار خود قرار دادند.
بعدها چون در فروع مذهب تسنن نيز اختلاف حاصل شد و آن مذهب به چهار شعبه تقسيم گرديد، اكراد بيشتر پيروى از مذهب امام شافعى را كه در زمان تركان سلجوقى مذهب رايج در تمامى ايران بود، اختيار نمودند.
در حال حاضر اكثر مردم كردستان در انجام آداب و مناسك دينى خود از فقه امام شافعى پيروى مىكنند، عدهاى هم پيرو مذهب حنفى، گروهى هم شيعه و پيرو طريقه امام جعفر صادق عليهالسلاممىباشند.
جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن
ديناستانساكنغيرساكن نقاطشهرىنقاطروستايى
جمع00/10000/10000/10000/100
مسلمان90/9986/9994/9900/0
زرتشتى02/002/002/000/0
مسيحى00/000/000/000/0
كليمى01/002/000/000/0
ساير و اظهار نشده07/010/004/000/0
مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان كردستان.
مذاهب اهل سنت و جماعت
بعد از سپرى شدن عصر صحابه، دوره تابعان و پس از آن دوره تابعان تابعان رسيد. همين وضع ادامه داشت تا در ميانه قرن چهارم باب اجتهاد در بين اهل سنت مسدود گشت و اجتهاد به رأى را حق پيشوايان چهارگانه (ابوحنيفه، شافعى، مالك و امام حنبل) دانسته و فقهاء پيروى از يكى از مذاهب چهارگانه را پذيرفتند و به تقليد از آنان بسنده كردند و لذا شخصيتهاى طراز اول فقهاى اهل سنت در شخصيت امام متبوع آنان مستحيل گرديده و روحيه مستقل و نحوه تفكر آزاد در آنان از ميان رفت و مردم باور داشتند كه ديگر فقيهى همانند ائمه چهارگانه به وجود نخواهد آمد.
مذهب شافعى
امام ابو عبدالله محمد بن ادريس مؤسس مذهب شافعى در مدينه در محضر، مالك تلمذ كرد. در سال 195 به بغداد عزيمت كرد و در همانجا در گذشت. روش شافعى در استنباط احكام اصل بر كتاب و سنت و اجماع و آثار قياس بر آنهاست.
شافعى نخستين فقيهى بوده كه حديث را ضبط كرد و براى آن قواعد و مقياسهايى وضع كرد و براى بكار بردن قياس در استنباط احكام، موازينى مقرر كرد و براى فهم معانى و مفاهيم حديث از لحاظ اصول فقه شرايط و معيارهايى درست كرد و بدين ترتيب مبانى علم اصول فقه را تدوين كرد.
از ميان مذاهب چهارگانه اهل سنت، مذهب شافعى در مسائل فقهى به مذهب جعفرى (شيعه) نزديكتر است و شايد همين نزديكى و تقرب به شيعه باشد كه امروزه مذهب اكثريت قبايل كرد در ايران و عراق مذهب شافعى است.
مذهب تشيع
مسلمانان پيرو مذهب شيعه در استان كردستان بيشتر در مناطق شرقى استان در شهرستانهاى گروس و قروه زندگى مىكنند. از نظر تاريخى ترويج مذهب شيعه به دوران صفوى باز مىگردد زيرا بخش اعظم اين ناحيه در گذشته جامعه كوچ نشينى داشته كه در دوران صفوى جزو اتحاديه قزلباش و شاهسون در آمدهاند. اما سابقه تشيع در ميان كردان به قرن هشتم باز مىگردد. مستوفى قزوينى در مورد مردم نهاوند در ابتداى قرن هشتم (740 ه .ق) مىنويسد: «مردم نهاوند اكرادند و بر مذهب شيعه اثنى عشر».
طريقههاى تصوف
پس از سركوبى خرمدينان، بويژه در كردستان و غرب، تصوف بر بستر اعتقادى كردان راه باز كرد و اكراد از سده سوم هجرى با تصوف آشنا شدند.
طريقت «سهرورديه» و سپس «نوربخشيه» نيز هر كدام ساليان دراز در كردستان رواج داشتند. موسس طريقت «سهرورديه» شيخ شهاب الدين سهروردى و موسس طريقت نوربخشيه، سيد محمد نوربخش است. امروزه در كردستان چهار طريقه «نعمت اللهى» و «خاكسارى» در بين كردان شيعه و «قادرى» و «نقشبندى» بين كردهاى سنى طرفدارانى دارد. در اينجا به دو طريقه قادرى و نقشبندى كه در فرهنگ اعتقادى مردم كردستان جايگاه مهمى دارند اشاره مىكنيم:
ـ طريقت قادرى
دراويش قادرى از قديمىترين سلسلههاى طريقت به شمار مىروند. موسس اين طريقت شيخ عبدالقادر گيلانى (470ـ561 ه .ق) است. رواج آن در كردستان به دست «بابا رسول برزنجى» از سادات برزنجه در ناحيه شهر زور انجام گرفت.
بابا رسول از مشايخ طريقت نوربخشيه بود و طريقه «علويه» را كه شاخهاى از طريقت «خلوتيه» بود به آن افزود. اين طريقت ابتدا در ميان سادات برزنجه و سپس در تمامى كردستان رايج شد.
پس از او «شيخ اسماعيل قازانى يوليانى» از شاگردان «شيخ احمد احسائى» توسط مرادش با طريقت قادريه آشنا شد و به آن گرويد. شيخ اسماعيل در دهكده «قازان قايه» در شمال عراق ساكن شد و به نشر و بسط طريقت قادريه اقدام كرد و در اندك مدتى مريدان فراوانى يافت و بيشتر علما و فضلا كردستان در شمار مريدان او در آمدند.
پيروان اين طريقت درك حقيقت و روشنى روح و وصول به حق را در قيل و قال و سماع مىدانند و معتقدند كه لذت جسم موجب شادمانى روح مىشود.
در مجالس ذكر خود با حضور مرشد، دف مىزنند و به روشى خاص سر و گردن خود را ابتدا آهسته و به تدريج سريعتر حركت مىدهند و تا آخرين قدرت و توانايى خود اين عمل را ادامه مىدهند و به جذبه مىروند و آنقدر به ذكر ادامه مىدهند تا به خلسه مىرسند و از خود بىخود مىشوند.
در اين حالت دست به اعمالى مىزنند كه بيننده را غرق در شگفتى و حيرت و دهشت مىكند.
آتش مىخورند، بر آتش راه مىروند، ساج سرخ شده بر سينه مىزنند، سيخ و خنجر در زبان و گونه و گلو و شكم و كتف خود فرو مىكنند، شيشه و لامپ روشن را مىجوند و اشياء بزرگى (بزرگتر از دهان) را مىبلعند و با اتصال سيم برق و لامپ به بدن، آن را روشن مىكنند.
ذكر دراويش قادرى بر دو نوع، يكى ذكر نشسته به نام «تهليل» و ديگرى ذكر ايستاده به نام «هره» است.
در ذكر تهليل قادرى حلقهوار مىنشينند و شيخ يا خليفه رهبرى ذكر را به عهده مىگيرد. رهبر ذكر در وسط و يا در حلقه مريدان قرار مىگيرد و در حالى كه تسبيحى در دست دارد به رهبرى ذكر دراويش مىپردازد.
براى ذكر ايستاده «هره» دراويش به طور ايستاده حلقهاى تشكيل مىدهند و خليفه در وسط ايستاده و رهبرى ذكر را به عهده مىگيرد. اين ذكر با آهنگ (طاس)، دف و شمشال همراه است.
دراويش قادرى هر شب سهشنبه و يا شب جمعه در «تكيه» به گرد «پير» جمع شده و مراسمى در برابر او برگزار مىكنند. «پير» در پاى ديوار سمت قبله رو به درويش و پشت به قبله مىنشيند و در آغاز و به آرامى ذكر مىگيرند.
درويش پس از نماز عشاء در دو خط يا در يك حلقه چهار زانو روبروى هم مىنشيند و ذكر را با گفتن «لا اله الا الله» آغاز مىكنند و در هنگام خواندن قسمت اول تهليل سر را به سوى شانه راست و قسمت دوم سر را به سوى شانه چپ تكان مىدهند. اين مراسم با 200 بار تهليل و 300 بار «الله الله» آغاز و سپس با حركات موزن سر و گردن به راست و چپ و پس و پيش اورادى را هفت بار يا بيشتر مىخوانند: «يا باقى انت الباقى، ليس الباقى الا الله»
پس از «ذكر جلى» دومين مرحله ذكر جمعى ايستاده با ساز و يك رقص گونه مذهبى همراه است.
در اين مرحله درويشان در يك حلقه بسته مىايستند، دستار از سر كنار مىافكنند و گيسوان بلند خود را بر شانهها رها مىكنند و بازو در بازو دست در كمر يكديگر همه با هم با ضربات طبل و دف با حركاتى موزون و يكنواخت مىچرخند و ذكر اوراد مىكنند و با تسبيح صد دانهاش اوراد را مىشمارند و پس از تكرار معين هر يك از اوراد، ورد ديگرى را آغاز مىكنند و هر ورد با آهنگ و نواى ويژهاى ادا مىشود.
«الله الله»، «الله حى»، «الله دايم»، «حى دايم»، «الله قائم»، «الله قهار»، «يا هو يا من هو ليس الا هو»، «يا الله يا دايم الله»، «يا الله يا مولاى الله»، «الله استغفر الله»، «دائم استغفر الله» و... .
در اين هنگام تمام درويشان در شور و هيجان زياد فرو مىروند و برخى از آنان به خلسه يا «حال» مىروند. اين مرحله كه شگفت انگيزترين و پرهيجانترين مرحله ذكر درويشان است به شعاير جسمانى مىپردازند. در اين وقت درويش از «خود» و «نفس» مىرهد و به «شور» روحانى مىپيوندد. نواى ساز در تحريك حالت درويشان و انتقال آنان از هوشيارى جسمانى به جذبه روحانى نقش موثرى دارد. صداى دف و طبل، عواطف درونى درويش را در فضايى آكنده از شور و حال بر مىانگيزد. در اين وقت درويش شوريده و مجذوب تيغ يا شمشيرى كه جنبه تقدس دارد از خليفه تكيه مىگيرد و همراه با ذكر «يا هو»، «يا پير»، «يا غوث» گونه و چانه يا شكم خود را با آن سوراخ و پاره مىكند.
درويش در انجام تظاهرات جسمانى شكيبا و بىاعتنا مىنمايد گويى كه هيچ درد و رنج و لطمهاى را بر تن احساس نمىكند. اين مرحله از «ذكر جمعى» را اصطلاحا «تيغ بازى» مىنامند.
ذكر جمعى دراويش هفتهاى دوبار انجام مىشود ولى تيغ بازى يا نمايش شعاير جسمانى درويشانه فقط در تشريفات رسمى مانند اعياد مذهبى و بعضى مواقع بسيار مهم كه شركت كننده غريب دارد، ترتيب داده مىشود.
دراويش قادرى كردستان پيرو مكتب شافعى مىباشند.
هم اكنون طريقه قادريه در بسيارى از مناطق كردستان همچون سنندج، پاوه، ديواندره، بانه داراى خانقاه و پير طريقت مىباشند. از مشاهير اين طريقه در سالهاى گذشته مىتوان از سيد طاهر سيد زاده هاشمى نام برد.
ـ طريقت نقشبنديه
اين طريقت به وسيله خواجه محمد نقشبند بخارايى (91ـ717 ه .ق) بنيان گذارده شد. مروج اين طريقت در كردستان «مولانا خالد نقشبندى» است كه منسوب به تيره ميكاييلى از طايفه «جاف» شهر زور است.
مولانا خالد در اواخر سده دوازدهم ه .ق در قرا داغ در ناحيه شهر زور متولد شد. مقدمات علم را از پدرش فرا گرفت و سپس نزد استادانى چون سيد عبدالكريم برزنجى و ملاصالح نژمار به تحصيل پرداخت، آنگاه به شهر سنندج رفت و نزد رئيس العلماى آنجا «شيخ محمد قسيم» مشغول تحصيل شد تا اينكه به سليمانيه بازگشت و در آنجا به تدريس اشتغال ورزيد.
بعد از زيارت حج در سال 1220 ه .ق به سليمانيه مراجعت كرد و در آنجا با ميرزا رحيم مشهور به درويش محمد ملاقات نمود و به اتفاق هم به سفر پرداختند و در سال 1222 ه .ق از راه سنندج، همدان به تهران رفت و از راه سمنان ـ نيشابور به مشهد رسيد و پس از زيارت بارگاه حضرت رضا(ع) و مدح آن حضرت طى قصيدهاى شيوا به مطلع:
اين بارگاه كيست كه از عرش برتر است وز نور گنبدش همه عالم منور است
از راه هرات، قندهار، غزنين و كابل قصد دهلى نمود. مولانا پس از آنكه در دهلى در خدمت «شاه عبدالله» به عبادت و رياضت پرداخت و از وى به دريافت اجازه ارشاد نايل شد، به سنندج بازگشت و به نشر طريقت نقشبنديه پرداخت. گروهى از جمله شيخ محمد قسيم، گرد وى جمع و در طريقتش وارد شدند و در سال 1226 ه .ق، به سليمانيه بازگشت.
در سال 1241 براى بار دوم موفق به زيارت حج شد. پس از آن به شام بازگشت و در 1246 به بيمارى طاعون در گذشت و در صالحيه حومه دمشق به خاك سپرده شد.
پيروان طريقت نقشبنديه، عرفان و وصول به حق را در تفكر و سكوت مىدانند و بر خلاف پيروان طريقت قادريه از «قيل و قال و سماع» پرهيز مىكنند، در جمع برگرد مراد خويش حلقه مىزنند و در حالى كه چشمها را بستهاند مدتى در خود فرو مىروند تا بتوانند با مراد رابطه برقرار كنند، اين حالت را «رابطه» گويند. سپس مراد، مريد نيازمند ارشاد را انتخاب كرده دو زانو در مقابلش مىنشيند و با نگاه مستقيم به چشمان مريد تعليمات روحى لازم را به او مىدهد، اين مرحله را «توجه» گويند. در اين مرحله هر قدر درون مريد مستعدتر باشد، توجه مراد موثرتر است تا به حدى كه منجر به نعره كشيدن او مىشود، اين وضع را «جذبه» خوانند.
حالت جذبه آن قدر ادامه داده مىشود تا مريد از توجه بىنياز گشته و به صفاى باطن برسد. معمولاً در پايان چنين مجالسى يكى از مريدان كه بر ديگران مقدم است و «خليفه» خوانده مىشود، شروع به تسبيح و تحليل نموده و از ارواح بزرگان و پيشوايان تقاضاى كمك و بخشش مىنمايد. به طور اختصار پيروان طريقت نقشبندى بايد در دل پيوسته به ذكر كلمه «الله» مشغول باشند كه آن را «ذكر جلاله» مىنامند و در خانقاه در كنار شيخ ذكر مخصوص را 500 بار خوانده و در پى آن 200 صلوات به نام «ختم» مىفرستند.
مركز خلفاى نقشبندى كردستان در قصبه بياره در كردستان عراق و مجاور مريوان بود و به وسيله شيخ عثمان سراج الدين بزرگ در دوره قاجار سازماندهى و بنيانگذارى شد كه بعدها به وسيله شيخ علاءالدين به سروآباد مريوان انتقال يافت. هم اكنون طريقت نقشبنديه در سنندج، سقز، بانه و برخى روستاهاى كردستان داراى خانقاه مىباشند. از مشايخ اين طريقت در دوره كنونى، از شيخ محىالدين و حاج شيخ عبدالقادر مىتوان نام برد.