نهضت مشروطه در استان قزوین
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | نهضت مشروطيت | ||
+ | |||
+ | پس از اعلام مشروطيت در سال 1324 ه .ق و گشايش مجلس، نمايندگان مردم به مجلس راه يافتند. | ||
+ | |||
+ | در سال 1325 ه .ق به دعوت عميدالملك پسر امجدالدوله، فرماندار وقت قزوين، سيصد تن از سرشناسان قزوين در مسجد پنجه على گرد آمدند و دو تن از معاريف قزوين، ميرزا حسين شهيدى (پسر امامجمعه) و ميرزاحسن طيب، معروف به امپراطور را به نمايندگى قزوين انتخاب كردند. اما متنفذين شهر، حاج سيد ابراهيم، مجتهد حاج سيدجوادى و حاجميرزا مسعود، شيخالاسلام با اين انتخاب مخالفت نمودند و در نتيجه مردم به شاهزاده حسين رفته و در آنجا متحصن شدند. | ||
+ | |||
+ | بزودى چادرهايى در شاهزاده حسين نصب و طرفداران مشروطه در گروههاى مختلف به بحث و سخنرانى پيرامون مشروطه (كه خود نيز اطلاع چندانى از آن نداشتند) پرداختند. | ||
+ | |||
+ | مدت تحصن دوازده روز به درازا كشيد و در اين مدت شب نامههايى به وسيله قاضى ارداقى منتشر و ميان جمعيت توزيع مىشد سرانجام با پذيرفته شدن نتيجه انتخابات تحصن پايان يافت. | ||
+ | |||
+ | با ورود نمايندگان قزوين به مجلس، طبقات مختلف مانند طلاب و علماء، بازاريان، مجاهدان قزوين همانند مردم ساير كشور انجمنهايى در دفاع ازمشروطيت و احياء آزادىهاى فردى و اجتماعى تأسيس كردند. از انجمنهايى كه در گرما گرم حوادث مشروطه فعاليتهاى متعددى داشت مىتوان از انجمن متحدين قزوين نام برد. | ||
+ | |||
+ | با مرگ مظفرالدين شاه وروى كار آمدن محمد على شاه و آغاز استبداد صغير مشروطه خواهان قزوين فعاليتهاى خود را دو چندان كردند و با اوجگيرى درگيرى ميان مشروطه خواهان و محمد على شاه انجمن مجاهدين قزوين با توجه به اوضاع حساس تهران و حوادث نگران كننده پايتخت، تلگرافى بدين شرح به انجمن مجاهدين تبريز مخابره كردند: | ||
+ | |||
+ | «از قزوين به تبريز (13 ذوالقعده) [1325 ه .ق] حضور مبارك انجمن محترم مجاهدين آذربايجان كثرالله امثالهم شيخ فضلالله به اشتباه و به تحريك دولت ميدان توپخانه را گرفته و بنيان مشروطيت متزلزل، تمام تهران و قزوين تعطيل عمومى، تلگرافخانه تهران توقيف، جان وكلا در معرض تلف، مجاهدين تا آخرين قطره خون حاضر، بجنبيد كار از دست مىرود منتظر جواب». | ||
+ | |||
+ | چند روز بعد در بيستم ذى القعده جمعى ازمجاهدين مسلح قزوين كه شمار آنها به 200 نفرى رسيد به رهبرى ميرزا حسن شيخ الاسلام، (رئيس المجاهدين) براى پيوستن به مجاهدين تهران به آن شهر رفتند. | ||
+ | |||
+ | پس از استبداد صغير و به توپ بستن مجلس در 26 جمادى الاول سال 1326 ه .ق از سوى محمد على شاه، بسيارى از مشروطه خواهان دستگير، كشته و يا تبعيد شدند، در قزوين نيز انجمنهاى صنفى منحل و امجدالدوله از مخالفين سر سخت مشروطيت به فرماندارى قزوين منصوب گشت. امجدالدوله براى خاموش ساختن مشروطه خواهان، دو تن از رؤساى اصناف، آقا شيخ محمد عزيزى و حاج اسدالله بزاز را به فلك بست و در فرماندارى زندانى نمود. | ||
+ | |||
+ | با حضور امجدالدوله در قزوين برخى از مشروطه خواهان مانند رئيس المجاهدين به انگلستان متوارى شدند. | ||
+ | با قيام ستارخان در تبريز، مشروطه خواهان در شهرهاى ديگر نيز سكوت را شكسته و در قزوين نزديك به 60 نفر از مشروطه خواهان در سراى حاج محمد حسن بادكوبهاى، در شهبندر عثمانى به مدت 56 روز، تحصن نموده و ارتباط خود را با مشروطه خواهان مستحكم نمودند. | ||
+ | |||
+ | با انتشار در خواست مداخله نيروهاى روس از جانب محمد على شاه براى سركوب مشروطه خواهان، مشروطه خواهان گيلان براى فتح تهران و احياء مجدد مشروطه به سوى قزوين حركت كردند. در هنگام ورود مشروطه خواهان به قزوين مصادف با، شب تولد محمدعلى شاه، مجلس جشن با شكوهى در عمارت عالى قاپو در شهر قزوين تشكيل شده بود. | ||
+ | |||
+ | پيرم ارمنى، از رهبران نظامى مشروطه خواهان گيلان درباره فتح قزوين چنين آورده است: | ||
+ | |||
+ | «در ساعت هشت شب به اتفاق هفتاد و پنج نفر به شهر حمله نمودم هواخواهان دولت نگهبانان خود را در سمت دروازهاى رشت متمركز كرده بودند. در آن شب به افتخار تولّد شاه مجلس جشن با شكوهى در شهر بر پا بود، عموم كارمندان و درجه داران در دار الحكومه مشغول خوشگذرانى بودند و ما از اين موضوع اطلاعى نداشتيم. در خارج شهر افراد خود را به سه دسته تقسيم كردم. قرار شد دسته اول به دارالحكومه، دسته دوم از سمت دروازه تهران و دسته سوم از سمت دروازه رشت كه مقر اردوى سيصد سوار سردار مظفر بود حمله نمايند. | ||
+ | |||
+ | جنگ از فاصله ششصد مترى شروع شد. كمكم پيشروى نموده و قسمتى از عمارت دارالحكومه را تصرف كرديم. هنوز سيزده ساعت از شروع جنگ نگذشته بود كه مسيح خان تسليم شد و پانزده ساعت بعد عمارت به طور كلى به دست ما افتاد و پس از تصرف عمارت مزبور جنگ به پايان رسيد.» | ||
+ | |||
+ | با سقوط عالى قاپو و كشته شدن افراد بى شمارى از سپاهيان دولتى و مردم ابوالقاسم خان نورى و قاسم خان اميرتومان، فرمانده قزاقها اسير شدند. | ||
+ | |||
+ | همزمان با فتح قزوين، مشروطه خواهان به منزل حاج ميرزا مسعود (شيخ الاسلام قزوين)، كه از مخالفان مشروطيت بود حمله و او را به طرز فجيعى به قتل رسانده و جسد وى را به آتش كشيدند. | ||
+ | |||
+ | پس از فتح قزوين مشروطه خواهان طى اقدامى شتابزده بسيارى از مخالفان مشروطه را تيرباران نمودند. | ||
+ | |||
+ | پس از سقوط شهر گروههاى ملى و مجاهد با پرچمهاى سرخ به علامت پيروزى در خيابانهاى شهر رژه رفتند و پرچم سرخى نيز بر فراز عالى قاپو افراشتند. | ||
+ | |||
+ | در پانزدهم ارديبهشت، روز سقوط عالى قاپو و فتح قزوين، مشروطه خواهانى كه در فتح قزوين كشته شده بودند به وسيله مردم تشييع شدند. | ||
+ | |||
+ | جنازه مسلمانان به شاهزاده حسين و جنازه ارامنه نيز كه همراه يپرم جنگيده بودند به قبرستان ارامنه حمل شد. | ||
+ | |||
+ | با اعدام شيخ الاسلام در روز اول فتح قزوين و اعدام ديگر مخالفان، در دومين روز فتح قزوين، افرادى مانند قاسم خان اميرتومان (فرمانده نيروى قزاق) بحرالعلوم رشتى (وكيل دوره اول رشت) و برخى از علماء و بزرگان قزوين (25 نفر) مانند حاج شيخ عيسى شهيدى، حاج مجتهد صدرى شهيدى، آقا ميرزا حسين شهيدى، نماينده دوره اول مجلس شوراى ملى و ديگران از ترس مرگ به قنسولگرى روس پناهنده شدند. در اين ميان ميرزا حسين شهيدى پس از يك شب توقف در قنسولگرى از كار خود پشيمان و به خانه بازگشت. | ||
+ | |||
+ | در اين اثناء غياث نظام رئيس ايل غياثوند به خاطر حمايتهاى بى دريغ از محمد على شاه و مقاومت در مقابل مشروطه خواهان، در منزلش تيرباران شد. | ||
+ | |||
+ | قنسول روس در قزوين براى حمايت از خانواده غياث نظام پرچم روسيه را همراه با تأمين نامهاى براى همسر غياث نظام فرستاد و از او خواست پرچم را بر فراز منزل خود افراشته سازد تا خانواده او از آزار مشروطه خواهان در امان باشند. | ||
+ | |||
+ | همسر غياث نظام پرچم روسيه را همراه با تأمين نامه به قنسولگرى روسيه در قزوين فرستاد و چنين پيغام داد: | ||
+ | |||
+ | «اگر مشروطه طلبان چهار فرزندم را نيز بكشند من هرگز پرچم روسيه را بر فراز منزلم برافراشته نخواهم كرد.» | ||
+ | |||
+ | با انتشار موضعگيرى زن غياث نظام در قزوين هيجانى خاص شهر را فرا گرفت و كميته ستار رشت كه غياث نظام را تيرباران كرده بود سخت از عمل خود پشيمان شد و جنازه غياث نظام را با شكوه فراوان تشييع، و روز بعد مجلس سوگوارى باشكوهى در قزوين براى وى برپا داشت. | ||
+ | |||
+ | سه روز پس از فتح قزوين، سپهدار تنكابنى وارد اين شهر شد و مورد استقبال قرار گرفت. به مناسبت ورود سپهدار، طاق نصرتهاى متعددى بر پا و شهر چراغانى شد و كميسيونى براى رسيدگى به امور مشروطه مركب از: معزّ السلطان، پيرم خان، على محمد تربيت، حاجى ميرپنج، وليكوف، سرنيك و محمودزاده تشكيل شد و رؤساى جديدى براى ادارات تعيين شد. از جمله عميد السلطان به عنوان حاكم شهر و منتصر الدوله به عنوان رياست نظميه منصوب شد. | ||
+ | |||
+ | خبر سقوط قزوين، دربار محمد على شاه را سخت بيمناك كرد. محمد على شاه سعى نمود با فرمان استقرار مجدد مشروطيت مانع از حركت مشروطه خواهان به سوى تهران شود و ازسوى ديگر با در خواست نيروى قزاق از دولت روسيه خواست مشروطه خواهان را در قزوين نابود سازد. اما با انتشار خبر ورود نيروهاى روسى به گيلان، مشروطه خواهان در قزوين تصميم به فتح تهران گرفتند و به حالت آماده باش در آمدند. | ||
+ | |||
+ | دولت روس و انگليس كه از اين حركت به وحشت افتاده بودند با فرستادن نيروهاى سياسى خود به نزد سپهدار (براى ممانعت از حركت مشروطه خواهان به سوى تهران) و تعهّد دوباره محمد على شاه سعى نمودند از حركت مشروطه خواهان به سوى تهران جلوگيرى كنند. | ||
+ | با طولانى شدن اقامت اردوى گيلان در قزوين و به نتيجه نرسيدن مذاكرات و تأكيد علما نجف، مانند آخوند خراسانى و مازندرانى بر احياء مجدد مشروطيت و ورود سپاهيان روسيه به گيلان، سپهدار، مشروطه خواهان را به سوى تهران گسيل نمود. | ||
+ | با حركت مشروطه طلبان از قزوين به سوى تهران و فتح تهران، سرانجام محمد على شاه به سفارت روسيه پناهنده شد. | ||
+ | سربازان روسى نيز در اين زمان وارد قزوين شدند و به مدت 9 سال قزوين را به اشغال خود در آوردند و با پايان جنگ جهانى اول و به پيروزى رسيدن انقلاب اكتبر، قزوين را ترك كردند. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:نهضت مشروطه]] | [[رده:نهضت مشروطه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۲۴
نهضت مشروطيت
پس از اعلام مشروطيت در سال 1324 ه .ق و گشايش مجلس، نمايندگان مردم به مجلس راه يافتند.
در سال 1325 ه .ق به دعوت عميدالملك پسر امجدالدوله، فرماندار وقت قزوين، سيصد تن از سرشناسان قزوين در مسجد پنجه على گرد آمدند و دو تن از معاريف قزوين، ميرزا حسين شهيدى (پسر امامجمعه) و ميرزاحسن طيب، معروف به امپراطور را به نمايندگى قزوين انتخاب كردند. اما متنفذين شهر، حاج سيد ابراهيم، مجتهد حاج سيدجوادى و حاجميرزا مسعود، شيخالاسلام با اين انتخاب مخالفت نمودند و در نتيجه مردم به شاهزاده حسين رفته و در آنجا متحصن شدند.
بزودى چادرهايى در شاهزاده حسين نصب و طرفداران مشروطه در گروههاى مختلف به بحث و سخنرانى پيرامون مشروطه (كه خود نيز اطلاع چندانى از آن نداشتند) پرداختند.
مدت تحصن دوازده روز به درازا كشيد و در اين مدت شب نامههايى به وسيله قاضى ارداقى منتشر و ميان جمعيت توزيع مىشد سرانجام با پذيرفته شدن نتيجه انتخابات تحصن پايان يافت.
با ورود نمايندگان قزوين به مجلس، طبقات مختلف مانند طلاب و علماء، بازاريان، مجاهدان قزوين همانند مردم ساير كشور انجمنهايى در دفاع ازمشروطيت و احياء آزادىهاى فردى و اجتماعى تأسيس كردند. از انجمنهايى كه در گرما گرم حوادث مشروطه فعاليتهاى متعددى داشت مىتوان از انجمن متحدين قزوين نام برد.
با مرگ مظفرالدين شاه وروى كار آمدن محمد على شاه و آغاز استبداد صغير مشروطه خواهان قزوين فعاليتهاى خود را دو چندان كردند و با اوجگيرى درگيرى ميان مشروطه خواهان و محمد على شاه انجمن مجاهدين قزوين با توجه به اوضاع حساس تهران و حوادث نگران كننده پايتخت، تلگرافى بدين شرح به انجمن مجاهدين تبريز مخابره كردند:
«از قزوين به تبريز (13 ذوالقعده) [1325 ه .ق] حضور مبارك انجمن محترم مجاهدين آذربايجان كثرالله امثالهم شيخ فضلالله به اشتباه و به تحريك دولت ميدان توپخانه را گرفته و بنيان مشروطيت متزلزل، تمام تهران و قزوين تعطيل عمومى، تلگرافخانه تهران توقيف، جان وكلا در معرض تلف، مجاهدين تا آخرين قطره خون حاضر، بجنبيد كار از دست مىرود منتظر جواب».
چند روز بعد در بيستم ذى القعده جمعى ازمجاهدين مسلح قزوين كه شمار آنها به 200 نفرى رسيد به رهبرى ميرزا حسن شيخ الاسلام، (رئيس المجاهدين) براى پيوستن به مجاهدين تهران به آن شهر رفتند.
پس از استبداد صغير و به توپ بستن مجلس در 26 جمادى الاول سال 1326 ه .ق از سوى محمد على شاه، بسيارى از مشروطه خواهان دستگير، كشته و يا تبعيد شدند، در قزوين نيز انجمنهاى صنفى منحل و امجدالدوله از مخالفين سر سخت مشروطيت به فرماندارى قزوين منصوب گشت. امجدالدوله براى خاموش ساختن مشروطه خواهان، دو تن از رؤساى اصناف، آقا شيخ محمد عزيزى و حاج اسدالله بزاز را به فلك بست و در فرماندارى زندانى نمود.
با حضور امجدالدوله در قزوين برخى از مشروطه خواهان مانند رئيس المجاهدين به انگلستان متوارى شدند. با قيام ستارخان در تبريز، مشروطه خواهان در شهرهاى ديگر نيز سكوت را شكسته و در قزوين نزديك به 60 نفر از مشروطه خواهان در سراى حاج محمد حسن بادكوبهاى، در شهبندر عثمانى به مدت 56 روز، تحصن نموده و ارتباط خود را با مشروطه خواهان مستحكم نمودند.
با انتشار در خواست مداخله نيروهاى روس از جانب محمد على شاه براى سركوب مشروطه خواهان، مشروطه خواهان گيلان براى فتح تهران و احياء مجدد مشروطه به سوى قزوين حركت كردند. در هنگام ورود مشروطه خواهان به قزوين مصادف با، شب تولد محمدعلى شاه، مجلس جشن با شكوهى در عمارت عالى قاپو در شهر قزوين تشكيل شده بود.
پيرم ارمنى، از رهبران نظامى مشروطه خواهان گيلان درباره فتح قزوين چنين آورده است:
«در ساعت هشت شب به اتفاق هفتاد و پنج نفر به شهر حمله نمودم هواخواهان دولت نگهبانان خود را در سمت دروازهاى رشت متمركز كرده بودند. در آن شب به افتخار تولّد شاه مجلس جشن با شكوهى در شهر بر پا بود، عموم كارمندان و درجه داران در دار الحكومه مشغول خوشگذرانى بودند و ما از اين موضوع اطلاعى نداشتيم. در خارج شهر افراد خود را به سه دسته تقسيم كردم. قرار شد دسته اول به دارالحكومه، دسته دوم از سمت دروازه تهران و دسته سوم از سمت دروازه رشت كه مقر اردوى سيصد سوار سردار مظفر بود حمله نمايند.
جنگ از فاصله ششصد مترى شروع شد. كمكم پيشروى نموده و قسمتى از عمارت دارالحكومه را تصرف كرديم. هنوز سيزده ساعت از شروع جنگ نگذشته بود كه مسيح خان تسليم شد و پانزده ساعت بعد عمارت به طور كلى به دست ما افتاد و پس از تصرف عمارت مزبور جنگ به پايان رسيد.»
با سقوط عالى قاپو و كشته شدن افراد بى شمارى از سپاهيان دولتى و مردم ابوالقاسم خان نورى و قاسم خان اميرتومان، فرمانده قزاقها اسير شدند.
همزمان با فتح قزوين، مشروطه خواهان به منزل حاج ميرزا مسعود (شيخ الاسلام قزوين)، كه از مخالفان مشروطيت بود حمله و او را به طرز فجيعى به قتل رسانده و جسد وى را به آتش كشيدند.
پس از فتح قزوين مشروطه خواهان طى اقدامى شتابزده بسيارى از مخالفان مشروطه را تيرباران نمودند.
پس از سقوط شهر گروههاى ملى و مجاهد با پرچمهاى سرخ به علامت پيروزى در خيابانهاى شهر رژه رفتند و پرچم سرخى نيز بر فراز عالى قاپو افراشتند.
در پانزدهم ارديبهشت، روز سقوط عالى قاپو و فتح قزوين، مشروطه خواهانى كه در فتح قزوين كشته شده بودند به وسيله مردم تشييع شدند.
جنازه مسلمانان به شاهزاده حسين و جنازه ارامنه نيز كه همراه يپرم جنگيده بودند به قبرستان ارامنه حمل شد.
با اعدام شيخ الاسلام در روز اول فتح قزوين و اعدام ديگر مخالفان، در دومين روز فتح قزوين، افرادى مانند قاسم خان اميرتومان (فرمانده نيروى قزاق) بحرالعلوم رشتى (وكيل دوره اول رشت) و برخى از علماء و بزرگان قزوين (25 نفر) مانند حاج شيخ عيسى شهيدى، حاج مجتهد صدرى شهيدى، آقا ميرزا حسين شهيدى، نماينده دوره اول مجلس شوراى ملى و ديگران از ترس مرگ به قنسولگرى روس پناهنده شدند. در اين ميان ميرزا حسين شهيدى پس از يك شب توقف در قنسولگرى از كار خود پشيمان و به خانه بازگشت.
در اين اثناء غياث نظام رئيس ايل غياثوند به خاطر حمايتهاى بى دريغ از محمد على شاه و مقاومت در مقابل مشروطه خواهان، در منزلش تيرباران شد.
قنسول روس در قزوين براى حمايت از خانواده غياث نظام پرچم روسيه را همراه با تأمين نامهاى براى همسر غياث نظام فرستاد و از او خواست پرچم را بر فراز منزل خود افراشته سازد تا خانواده او از آزار مشروطه خواهان در امان باشند.
همسر غياث نظام پرچم روسيه را همراه با تأمين نامه به قنسولگرى روسيه در قزوين فرستاد و چنين پيغام داد:
«اگر مشروطه طلبان چهار فرزندم را نيز بكشند من هرگز پرچم روسيه را بر فراز منزلم برافراشته نخواهم كرد.»
با انتشار موضعگيرى زن غياث نظام در قزوين هيجانى خاص شهر را فرا گرفت و كميته ستار رشت كه غياث نظام را تيرباران كرده بود سخت از عمل خود پشيمان شد و جنازه غياث نظام را با شكوه فراوان تشييع، و روز بعد مجلس سوگوارى باشكوهى در قزوين براى وى برپا داشت.
سه روز پس از فتح قزوين، سپهدار تنكابنى وارد اين شهر شد و مورد استقبال قرار گرفت. به مناسبت ورود سپهدار، طاق نصرتهاى متعددى بر پا و شهر چراغانى شد و كميسيونى براى رسيدگى به امور مشروطه مركب از: معزّ السلطان، پيرم خان، على محمد تربيت، حاجى ميرپنج، وليكوف، سرنيك و محمودزاده تشكيل شد و رؤساى جديدى براى ادارات تعيين شد. از جمله عميد السلطان به عنوان حاكم شهر و منتصر الدوله به عنوان رياست نظميه منصوب شد.
خبر سقوط قزوين، دربار محمد على شاه را سخت بيمناك كرد. محمد على شاه سعى نمود با فرمان استقرار مجدد مشروطيت مانع از حركت مشروطه خواهان به سوى تهران شود و ازسوى ديگر با در خواست نيروى قزاق از دولت روسيه خواست مشروطه خواهان را در قزوين نابود سازد. اما با انتشار خبر ورود نيروهاى روسى به گيلان، مشروطه خواهان در قزوين تصميم به فتح تهران گرفتند و به حالت آماده باش در آمدند.
دولت روس و انگليس كه از اين حركت به وحشت افتاده بودند با فرستادن نيروهاى سياسى خود به نزد سپهدار (براى ممانعت از حركت مشروطه خواهان به سوى تهران) و تعهّد دوباره محمد على شاه سعى نمودند از حركت مشروطه خواهان به سوى تهران جلوگيرى كنند. با طولانى شدن اقامت اردوى گيلان در قزوين و به نتيجه نرسيدن مذاكرات و تأكيد علما نجف، مانند آخوند خراسانى و مازندرانى بر احياء مجدد مشروطيت و ورود سپاهيان روسيه به گيلان، سپهدار، مشروطه خواهان را به سوى تهران گسيل نمود. با حركت مشروطه طلبان از قزوين به سوى تهران و فتح تهران، سرانجام محمد على شاه به سفارت روسيه پناهنده شد. سربازان روسى نيز در اين زمان وارد قزوين شدند و به مدت 9 سال قزوين را به اشغال خود در آوردند و با پايان جنگ جهانى اول و به پيروزى رسيدن انقلاب اكتبر، قزوين را ترك كردند.