پیشینه مذهبی استان قزوین
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | از آيينهاى نخست ايرانيان در قزوين مىتوان از آيين مهر پرستى و آفتاب پرستى نام برد. آثار به دست آمده از كاوشهاى باستان شناسان نشانگر آن است كه مردم اين سو از سرزمين ايران در هزارههاى نخست قبل از ميلاد به آيين آفتاب پرستى معتقد بودهاند. | ||
+ | |||
+ | طرز قرار دادن اجساد مردگان در قبر به سوى آفتاب (عمود بر نصف النهار) گوياى احترام خاصى است كه به آفتاب مىگذاشتند و آن را مظهر بقاى موجودات مىدانستند. | ||
+ | |||
+ | از سوى ديگر كشفيات گورها، نشانگر اعتقاد به نوعى معاد در ميان آفتاب پرستان مىباشد. آنان در كنار مردگان خود غذاهايى در ظروف سفالين و در برخى قبرها نيز كاردهاى مفرغى قرار داده تا مرده در هنگام زنده شدن دوباره بتواند از آن استفاده كند. | ||
+ | |||
+ | پس از ظهور زرتشت در ايران مردم قزوين به سوى آيين زرتشت گرايش پيدا نمودند و روش يزدان پرستى را پيشرو گرفتند و از آيين مزديسنا پيروى كردند. وجود آتشكدههاى فراوان به ويژه، مقصوره جامع كبير كه به گمان باستان شناسان نخست آتشكده بوده (كه با ظهور اسلام در اين منطقه به صورت مسجد در آمده است)، دليل بر اين ادعاست. | ||
+ | |||
+ | آيين زرتشت در برخى از مناطق دور از دسترس مسلمانان همچون منطقه الموت به حيات خود تا سالها پس از فتح قزوين توسط مسلمانان ادامه داده است. | ||
+ | |||
+ | از ديگر آيينهايى كه پيروان اندكى در قزوين داشته و اطلاعات مستند چندانى از آنان در دست نيست مىتوان از آيين يهود نام برد. | ||
+ | |||
+ | حمدالله مستوفى در تاريخ گزيده آورده است: «چون مذهب پيدا شد (منظور قرن اول هجرى است) اندكى حنفى و شيعى شدند و هر دو قوم در محلت دستجردند و ديگر محلات (شافعى مذهباند) و معدودى چند از جهودان در آنجا و هيچ ملت و مذهب ديگر نيست.» | ||
+ | |||
+ | قزوين پس از اسلام | ||
+ | |||
+ | قزوين در سال 24 ه .ق به دست مسلمانان در دوره حكومت خليفه سوم، عثمان گشوده شد. درباره گشوده شدن دروازههاى قزوين به وسيله اعراب نظرات مختلفى بيان شده است. | ||
+ | |||
+ | رافعى در كتاب التدوين درباره فتح قزوين آورده است: «قزوين را براء بن عازب با زيد الخيل بگشود. در هنگام جنگ مردم شهر در حال محاصره مىجنگيدند. همينكه به آنها اعلام شد كه اسلام بياورند و يا جزيه بدهند، كسانى كه بر بالاى سور قزوين ايستاده بودند، مىگفتند: «نه مسلمان بيئم نه گزيت دهيم». پس از جنگ سختى اسلام را پذيرفتند و اظهار مسلمانى كردند. چون مسلمين بازگشتند، مردم قزوين به آيين خود رجوع كردند. پس بار ديگر مسلمين به قزوين حمله نمودند و قزوين دوباره زير سلطه مسلمانان قرار گرفت.» | ||
+ | |||
+ | بلاذرى در فتوح البلدان آورده است: «با شورش مردم قزوين و تسخير شهر توسط آنان دوباره قزوين توسط مسلمين فتح شد. اما با بازگشت لشگر اعراب به كوفه، مردم قزوين براى بار ديگر، دست به شورش زدند و دوباره قزوين دچار آشوب و نافرمانى شد، تا اينكه سعيد بن العاص براى سركوبى مردم قزوين، عازم آن سامان شد.» | ||
+ | |||
+ | دژ قزوين بارها مورد هجوم سربازان اعراب قرار گرفت. سرانجام در زمان خلافت عثمان به عنوان پايگاهى نيرومند و يك شهر مرزى مورد توجه اعراب قرار گرفت تا بتوانند براى حمله به ديلم و سركوب شورشهاى منطقه از آن بهره ببرنند. | ||
+ | |||
+ | پس از گرايش مردم قزوين به اسلام و ظهور مذاهب چهارگانه اهل سنت، بسيارى از مردم قزوين به اين مذاهب گرايش پيدا نمودند. | ||
+ | |||
+ | در اين ميان اندكى به مذهب حنفى و تشيع گرديدند ولى شافعيان از آغاز داراى پيروان فراوانى بودند و تا قرنها اين برترى ادامه داشت و در نيمه قرن سوم مردم بخشهاى وسيعى از كشور چون اصفهان شيراز، رى، گرگان و قزوين شافعى مذهب بودهاند. | ||
+ | |||
+ | سرانجام مذهب شافعى با توسعه سريع و جذب اقليتهاى وابسته به اهل حديث توانست مذهب رسمى كشور قرار گيرد. در اين دوره مساجد مهم شهر به شافعيان تعلق داشت و حنفيان و شيعيان نيز به صورت اقليتهاى كوچك در قزوين زندگى مىكردند. | ||
+ | |||
+ | با به قدرت رسيدن علويان در مناطق شمالى كشور، شيعيان قزوين خود را در پناه قدرت سياسى ـ نظامى علويان قرار دادند و توانستند از حالت تقيه خارج شوند با قدرت يافتن، علويان در ناحيه شمال و ديلم، دستگاه خلافت به شدت از قدرت يافتن شيعيان نگران شد و تمام تلاش خود را صرف درگيرى ميان شيعيان و اهل سنت نمود. | ||
+ | |||
+ | قدرت يافتن شيعيان در قزوين در قرن سوم، شخصيتى مانند ابن ماجه را چنان نگران ساخت كه او را مصمّم به مهاجرت از قزوين كرد. در برابر تصميم او، جمعى از مردم و حكمران به مخالفت برخاستند. وى با اين شرط حاضر مىشود به قزوين باز گردد كه داغى به نام ابوبكر، عمر، عثمان تهيه و بر پيشانى عدهاى از بزرگان شيعه بگذارند، آنها نيز پذيرفتند و چنان كردند. | ||
+ | |||
+ | از سوى ديگر اين گروه كوچك و قدرتمند گاهى حصارهاى قدرتمند مذهب حكومتى را شكسته و به دفاع از مكتب تشيع مىپرداختند. | ||
+ | |||
+ | درباره حوادث قرن سوم هجرى در مختصر البلدان چنين آمده است: | ||
+ | |||
+ | «گويند: كارداران خالد بن عبدالله قسرى، على بن ابى طالب عليهالسلام را بر منبر قزوين لعن كردند، جيش بن عبدالله، كه از موالى يا عمو زادگان جنيد بود، برخاست و شمشير كشيد و بر منبر رفت و آن عامل را بكشت و گفت: ما بر لعن على بن ابى طالب عليهالسلام شما را برنتابيم. پس از اين واقعه لعن على رضوان الله عليه بريده گشت.» | ||
+ | |||
+ | با پايتخت قرار گرفتن قزوين در سال 962 ه .ق از سوى شاه طهماسب تشيع در قزوين رونقى دوباره يافت و قزوين يكى از مراكز مهم تشيع قرار گرفت. | ||
+ | |||
+ | در حال حاضر بر اساس سرشمارى آبان سال 1375 از 968257 نفر جمعيت استان 964754 نفر مسلمان، 217 نفر زرتشتى، 222 نفر مسيحى، 3 نفر كليمى، 587 نفر ساير مذاهب و 2474 نفر دين خود را اظهار نكردهاند. | ||
+ | |||
+ | جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن | ||
+ | |||
+ | ديناستانساكنغيرساكن نقاط شهرىنقاط روستايى | ||
+ | |||
+ | جمع00/10000/10000/10000/0 | ||
+ | |||
+ | مسلمان64/9956/9975/9900/0 | ||
+ | |||
+ | زرتشتى02/002/002/000/0 | ||
+ | |||
+ | مسيحى02/004/0000/0 | ||
+ | |||
+ | كليمى00000/0 | ||
+ | |||
+ | ساير و اظهار نشده32/038/023/000/0 | ||
+ | |||
+ | مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان قزوين. | ||
+ | |||
+ | موقعيت قزوين در روايات | ||
+ | |||
+ | بررسى اوضاع تاريخى قزوين در صدر اسلام نشان مىدهد كه اعراب از آمدن به قزوين و هجوم دشمنان هراسان بودند، ازاين رو حاكمان وقت در پى راهى براى اعزام نيرو بر آمدند و بهترين راه را جعل روايت ديدند. | ||
+ | |||
+ | نكته قابل توجه در جعل روايات ذكر ديلم است كه مشكل اصلى نيروهاى مسلمان عرب همين ديلمىها بودهاند و اين خود مىفهماند كه روايات با توجه و عنايت ساخته شدهاند. متن روايات نيز خالى از اشكال نيست. | ||
+ | |||
+ | به تعدادى از اين روايات توجه مىكنيم: | ||
+ | |||
+ | 1) ستفتح عليكم الافاق و تفتح عليكم مدينة يقال لها قزوين من رابط فيها اربعين صباحا كان له فى الجنة عمود من ذهب على رأسه قبة من ياقوت حمراء على رأسها سبعون الف مصراع على كل باب منها زوجة من الحورالعين. | ||
+ | |||
+ | «رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: گشاده شود آفاق بر شما و گشاده شود بر شما شهرى نامش قزوين ـ هر كه چهل صباح در وى مقام كند، از بهر جهاد و عبادت، از بهر او عمودى در بهشت بسازند از زر سرخ بر سر آن قبهاى از ياقوت سرخ بر سر آن قبه هفتاد هزار در، بر هر درى حورى جهت او نشسته». | ||
+ | |||
+ | 2) انى لاعرف اقواما يكونون فى آخر الزمان قداختلط الايمان بلحو مهم و دمائهم يقاتلون فى بلدة يقال لها قزوين نشتاق اليهم الجنة تحن كما تحن الناقه الى ولدها. | ||
+ | |||
+ | «رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: من مردمى را در آخر الزمان مىشناسم كه ايمان به گوشت و خون ايشان آميخته شده است در شهرى كه آن را قزوين مىنامند جنگ مىكنند و مشتاق است به سوى ايشان بهشت و ناله مىكند چنانكه شتر براى بچه خود ناله مىكند». | ||
+ | |||
+ | 3) قزوين باب من ابواب الجنة هى اليوم فى ايدى المشركين و ستفتح على يدى امتى من بعدى المفطر فيها كالصائم فى غيرها و القاعد فيها كالمصلى فى غيرهاو ان الشهيد فيها يركب يوم القيامه على براذين من نور فيساق الى الجنة ثم لايحاسب على ذنب اذنبه ولا عمل عمله و هو فى الجنة خالدا و يزوج من الحور العين و بقى من الالبان و العسل و السلسبيل. | ||
+ | |||
+ | «رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: قزوين درى از درهاى بهشت است امروزه در دست مشركين مىباشد و به دست امت من گشوده مىشود. | ||
+ | |||
+ | پس از من افطار كننده در آن مانند روزهدار در غير آنست و نشسته در او همچون نماز گذار در ديگر جاها است و شهيد در آنجا روز رستاخيز بر ستورهائى از نور سوار مىشود. آنگاه به سوى بهشت روانه مىگردد و به حساب گناه و گناهكارى او و بر كرده و اعمال او نمىرسند و او در بهشت جاودان است و از حورالعين تزويج مىكند و از شيرها و انگبين و سلسبيل سيراب مىشود». | ||
+ | |||
+ | 4) قزوين باب من ابواب الجنة تقاتلون الديلم؛ الشهداء فيهم كشهداء بدر. | ||
+ | |||
+ | «رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: خداوند برادران مرا به قزوين بيامرزد گفتيم اين برادران شما كيانند؟ فرمود قزوين درىست از درهاى بهشت با ديلم جنگ مىكنند شهدا در آنجا مانند شهداى بدرند». | ||
+ | |||
+ | 5) تكون لامتى مدينة يقال لها قزوين؛ الساكن بها افضل من ساكن الحرمين. | ||
+ | |||
+ | «شهرى امت مرا مسخر گردد نامش قزوين. در آن جا بودن فاضلتر باشد كه در حرمين يعنى در آن جا به اطاعت و جهاد بايد بودن». | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:پیشینه مذهبی]] | [[رده:پیشینه مذهبی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۱۹
از آيينهاى نخست ايرانيان در قزوين مىتوان از آيين مهر پرستى و آفتاب پرستى نام برد. آثار به دست آمده از كاوشهاى باستان شناسان نشانگر آن است كه مردم اين سو از سرزمين ايران در هزارههاى نخست قبل از ميلاد به آيين آفتاب پرستى معتقد بودهاند.
طرز قرار دادن اجساد مردگان در قبر به سوى آفتاب (عمود بر نصف النهار) گوياى احترام خاصى است كه به آفتاب مىگذاشتند و آن را مظهر بقاى موجودات مىدانستند.
از سوى ديگر كشفيات گورها، نشانگر اعتقاد به نوعى معاد در ميان آفتاب پرستان مىباشد. آنان در كنار مردگان خود غذاهايى در ظروف سفالين و در برخى قبرها نيز كاردهاى مفرغى قرار داده تا مرده در هنگام زنده شدن دوباره بتواند از آن استفاده كند.
پس از ظهور زرتشت در ايران مردم قزوين به سوى آيين زرتشت گرايش پيدا نمودند و روش يزدان پرستى را پيشرو گرفتند و از آيين مزديسنا پيروى كردند. وجود آتشكدههاى فراوان به ويژه، مقصوره جامع كبير كه به گمان باستان شناسان نخست آتشكده بوده (كه با ظهور اسلام در اين منطقه به صورت مسجد در آمده است)، دليل بر اين ادعاست.
آيين زرتشت در برخى از مناطق دور از دسترس مسلمانان همچون منطقه الموت به حيات خود تا سالها پس از فتح قزوين توسط مسلمانان ادامه داده است.
از ديگر آيينهايى كه پيروان اندكى در قزوين داشته و اطلاعات مستند چندانى از آنان در دست نيست مىتوان از آيين يهود نام برد.
حمدالله مستوفى در تاريخ گزيده آورده است: «چون مذهب پيدا شد (منظور قرن اول هجرى است) اندكى حنفى و شيعى شدند و هر دو قوم در محلت دستجردند و ديگر محلات (شافعى مذهباند) و معدودى چند از جهودان در آنجا و هيچ ملت و مذهب ديگر نيست.»
قزوين پس از اسلام
قزوين در سال 24 ه .ق به دست مسلمانان در دوره حكومت خليفه سوم، عثمان گشوده شد. درباره گشوده شدن دروازههاى قزوين به وسيله اعراب نظرات مختلفى بيان شده است.
رافعى در كتاب التدوين درباره فتح قزوين آورده است: «قزوين را براء بن عازب با زيد الخيل بگشود. در هنگام جنگ مردم شهر در حال محاصره مىجنگيدند. همينكه به آنها اعلام شد كه اسلام بياورند و يا جزيه بدهند، كسانى كه بر بالاى سور قزوين ايستاده بودند، مىگفتند: «نه مسلمان بيئم نه گزيت دهيم». پس از جنگ سختى اسلام را پذيرفتند و اظهار مسلمانى كردند. چون مسلمين بازگشتند، مردم قزوين به آيين خود رجوع كردند. پس بار ديگر مسلمين به قزوين حمله نمودند و قزوين دوباره زير سلطه مسلمانان قرار گرفت.»
بلاذرى در فتوح البلدان آورده است: «با شورش مردم قزوين و تسخير شهر توسط آنان دوباره قزوين توسط مسلمين فتح شد. اما با بازگشت لشگر اعراب به كوفه، مردم قزوين براى بار ديگر، دست به شورش زدند و دوباره قزوين دچار آشوب و نافرمانى شد، تا اينكه سعيد بن العاص براى سركوبى مردم قزوين، عازم آن سامان شد.»
دژ قزوين بارها مورد هجوم سربازان اعراب قرار گرفت. سرانجام در زمان خلافت عثمان به عنوان پايگاهى نيرومند و يك شهر مرزى مورد توجه اعراب قرار گرفت تا بتوانند براى حمله به ديلم و سركوب شورشهاى منطقه از آن بهره ببرنند.
پس از گرايش مردم قزوين به اسلام و ظهور مذاهب چهارگانه اهل سنت، بسيارى از مردم قزوين به اين مذاهب گرايش پيدا نمودند.
در اين ميان اندكى به مذهب حنفى و تشيع گرديدند ولى شافعيان از آغاز داراى پيروان فراوانى بودند و تا قرنها اين برترى ادامه داشت و در نيمه قرن سوم مردم بخشهاى وسيعى از كشور چون اصفهان شيراز، رى، گرگان و قزوين شافعى مذهب بودهاند.
سرانجام مذهب شافعى با توسعه سريع و جذب اقليتهاى وابسته به اهل حديث توانست مذهب رسمى كشور قرار گيرد. در اين دوره مساجد مهم شهر به شافعيان تعلق داشت و حنفيان و شيعيان نيز به صورت اقليتهاى كوچك در قزوين زندگى مىكردند.
با به قدرت رسيدن علويان در مناطق شمالى كشور، شيعيان قزوين خود را در پناه قدرت سياسى ـ نظامى علويان قرار دادند و توانستند از حالت تقيه خارج شوند با قدرت يافتن، علويان در ناحيه شمال و ديلم، دستگاه خلافت به شدت از قدرت يافتن شيعيان نگران شد و تمام تلاش خود را صرف درگيرى ميان شيعيان و اهل سنت نمود.
قدرت يافتن شيعيان در قزوين در قرن سوم، شخصيتى مانند ابن ماجه را چنان نگران ساخت كه او را مصمّم به مهاجرت از قزوين كرد. در برابر تصميم او، جمعى از مردم و حكمران به مخالفت برخاستند. وى با اين شرط حاضر مىشود به قزوين باز گردد كه داغى به نام ابوبكر، عمر، عثمان تهيه و بر پيشانى عدهاى از بزرگان شيعه بگذارند، آنها نيز پذيرفتند و چنان كردند.
از سوى ديگر اين گروه كوچك و قدرتمند گاهى حصارهاى قدرتمند مذهب حكومتى را شكسته و به دفاع از مكتب تشيع مىپرداختند.
درباره حوادث قرن سوم هجرى در مختصر البلدان چنين آمده است:
«گويند: كارداران خالد بن عبدالله قسرى، على بن ابى طالب عليهالسلام را بر منبر قزوين لعن كردند، جيش بن عبدالله، كه از موالى يا عمو زادگان جنيد بود، برخاست و شمشير كشيد و بر منبر رفت و آن عامل را بكشت و گفت: ما بر لعن على بن ابى طالب عليهالسلام شما را برنتابيم. پس از اين واقعه لعن على رضوان الله عليه بريده گشت.»
با پايتخت قرار گرفتن قزوين در سال 962 ه .ق از سوى شاه طهماسب تشيع در قزوين رونقى دوباره يافت و قزوين يكى از مراكز مهم تشيع قرار گرفت.
در حال حاضر بر اساس سرشمارى آبان سال 1375 از 968257 نفر جمعيت استان 964754 نفر مسلمان، 217 نفر زرتشتى، 222 نفر مسيحى، 3 نفر كليمى، 587 نفر ساير مذاهب و 2474 نفر دين خود را اظهار نكردهاند.
جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن
ديناستانساكنغيرساكن نقاط شهرىنقاط روستايى
جمع00/10000/10000/10000/0
مسلمان64/9956/9975/9900/0
زرتشتى02/002/002/000/0
مسيحى02/004/0000/0
كليمى00000/0
ساير و اظهار نشده32/038/023/000/0
مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان قزوين.
موقعيت قزوين در روايات
بررسى اوضاع تاريخى قزوين در صدر اسلام نشان مىدهد كه اعراب از آمدن به قزوين و هجوم دشمنان هراسان بودند، ازاين رو حاكمان وقت در پى راهى براى اعزام نيرو بر آمدند و بهترين راه را جعل روايت ديدند.
نكته قابل توجه در جعل روايات ذكر ديلم است كه مشكل اصلى نيروهاى مسلمان عرب همين ديلمىها بودهاند و اين خود مىفهماند كه روايات با توجه و عنايت ساخته شدهاند. متن روايات نيز خالى از اشكال نيست.
به تعدادى از اين روايات توجه مىكنيم:
1) ستفتح عليكم الافاق و تفتح عليكم مدينة يقال لها قزوين من رابط فيها اربعين صباحا كان له فى الجنة عمود من ذهب على رأسه قبة من ياقوت حمراء على رأسها سبعون الف مصراع على كل باب منها زوجة من الحورالعين.
«رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: گشاده شود آفاق بر شما و گشاده شود بر شما شهرى نامش قزوين ـ هر كه چهل صباح در وى مقام كند، از بهر جهاد و عبادت، از بهر او عمودى در بهشت بسازند از زر سرخ بر سر آن قبهاى از ياقوت سرخ بر سر آن قبه هفتاد هزار در، بر هر درى حورى جهت او نشسته».
2) انى لاعرف اقواما يكونون فى آخر الزمان قداختلط الايمان بلحو مهم و دمائهم يقاتلون فى بلدة يقال لها قزوين نشتاق اليهم الجنة تحن كما تحن الناقه الى ولدها.
«رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: من مردمى را در آخر الزمان مىشناسم كه ايمان به گوشت و خون ايشان آميخته شده است در شهرى كه آن را قزوين مىنامند جنگ مىكنند و مشتاق است به سوى ايشان بهشت و ناله مىكند چنانكه شتر براى بچه خود ناله مىكند».
3) قزوين باب من ابواب الجنة هى اليوم فى ايدى المشركين و ستفتح على يدى امتى من بعدى المفطر فيها كالصائم فى غيرها و القاعد فيها كالمصلى فى غيرهاو ان الشهيد فيها يركب يوم القيامه على براذين من نور فيساق الى الجنة ثم لايحاسب على ذنب اذنبه ولا عمل عمله و هو فى الجنة خالدا و يزوج من الحور العين و بقى من الالبان و العسل و السلسبيل.
«رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: قزوين درى از درهاى بهشت است امروزه در دست مشركين مىباشد و به دست امت من گشوده مىشود.
پس از من افطار كننده در آن مانند روزهدار در غير آنست و نشسته در او همچون نماز گذار در ديگر جاها است و شهيد در آنجا روز رستاخيز بر ستورهائى از نور سوار مىشود. آنگاه به سوى بهشت روانه مىگردد و به حساب گناه و گناهكارى او و بر كرده و اعمال او نمىرسند و او در بهشت جاودان است و از حورالعين تزويج مىكند و از شيرها و انگبين و سلسبيل سيراب مىشود».
4) قزوين باب من ابواب الجنة تقاتلون الديلم؛ الشهداء فيهم كشهداء بدر.
«رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: خداوند برادران مرا به قزوين بيامرزد گفتيم اين برادران شما كيانند؟ فرمود قزوين درىست از درهاى بهشت با ديلم جنگ مىكنند شهدا در آنجا مانند شهداى بدرند».
5) تكون لامتى مدينة يقال لها قزوين؛ الساكن بها افضل من ساكن الحرمين.
«شهرى امت مرا مسخر گردد نامش قزوين. در آن جا بودن فاضلتر باشد كه در حرمين يعنى در آن جا به اطاعت و جهاد بايد بودن».