فیلسوفان و عارفان استان فارس
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | |||
+ | شاه شجاع كرمانى | ||
+ | |||
+ | شاه شجاع كرمانى شاهزادهاى بود كه همانند بودا و ابراهيم بن ادهم پشت پا به شكوه دنيوى زد و راه سير و سلوك را در پيش گرفت. | ||
+ | او در قرن دوم هجرى زندگى مىكرد. شاه شجاع به زيارت بزرگان و صوفيان عصر خويش رغبت زياد نشان مىداد. | ||
+ | |||
+ | او از طرفداران تقدم مكتب فقر بر غنا بود. از اين رو كتابى نوشت كه نظريات معاذبن يحيى را رد مىكرد زيرا معاذ غنا را بر فقر فضل مىنهاد. | ||
+ | |||
+ | گويند ايشان چهل سال شبها نخفت و به عبادت مشغول بود. شاه شجاع مقيد به تشريفات دراويش نبود و مىگفت اصل صفا رقت طبع است و نبايد تكلف ايجاد كرد. | ||
+ | |||
+ | او هنگامى كه به زيارت ابو حفص حداد به نيشابور آمد به جاى عبا، قبا پوشيد و در آن ايام قبا، لباس اهل علم و زهد نبود بلكه لباس عياران بشمار مىرفت. ابو حفص با تعجب گفت كسى را كه در عبا جستجو مىكردم در قبا يافتم. | ||
+ | |||
+ | گويند روزى در مجلسى نشسته بود درويشى بر خاست و دو من نان خواست كسى نمىداد شاه گفت كيست كه پنجاه حج من، بدو من نان بخرد و به اين درويش بدهد؟ فقيهى آنجا نشسته بود گفت اى شيخ شريعت را خوار مىدارى و ارزش پنجاه حج را با دو من نان برابر مينهى؟ شاه پاسخ داد هرگز خود را ارزش ننهادم كردار خود را چه قيمت نهم؟ | ||
+ | |||
+ | شاه در بين سالهاى 270ـ300 وفات يافت. گور شاه نزديك مسجد جامع در كوچهاى است كه آن زمان به كوچه معرفين معروف بوده است و جمعى از سادات نيز در آنجا مدفون هستند. | ||
+ | هم اكنون اين قبر مقابل در شمالى مسجد جامع در نبش بازارچهاى در محلى به نام دوازده امام، زيارتگاه مردم است كه قبور جمعى از سادات نيز در كنار آن است. | ||
+ | او داراى تصنيفات عديده است كه كتاب مراة الحكماء از جمله آنها محسوب مىگردد. | ||
+ | |||
+ | منصور حلاج | ||
+ | |||
+ | ابو الحسين فرزند منصور حلاج از صوفيان بزرگ در سال 244 ه .ق در شهر بيضاى فارس (چند كيلومترى شيراز) به دنيا آمد. | ||
+ | |||
+ | از سال 267 در خلوت زندگى كرد و بيشتر ايام عمر با استادان صوفى مخصوصا جنيد مىگذرانيد. بعد از اين با استادان و مرشدان خود قطع مراوده كرده و به دعوت در راه تصوف، زهد، رياضت و ترك دنيا پرداخت. | ||
+ | |||
+ | او به خراسان، اهواز، فارس، هندوستان و تركستان سفر كرد و به هنگام بازگشت از مكه به بغداد در سال 296 طرفداران فراوانى پيدا كرد كه خود را حلاجيه مىخواندند. | ||
+ | |||
+ | گروه معتزله او را فريب كار و گروه ظهيريه او را از دين برگشته اعلام نمودند. ابن نديم مورخ معروف درباره او مىنويسد: «حلاج مردى شعبده باز، حيله گر و متمايل به صوفيه بود. سپس وى را نزد ابن عيسى آورده و به زندان فرستادند». | ||
+ | او از سال 301ـ309 ه .ق در زندان بغداد بسر برد. سرانجام حمد، وزير المقتدر دستور محاكمه او را صادر نمود و على بن عيسى از او بازجويى نمود و پس از هفت ماه محاكمه توسط ملك خواجه، ابوعمر در روز دوشنبه 24 ذيقعده سال 309 ه .ق محكوم به اعدام گرديد و در ايوان زندان نو بغداد در ساحل دجله او را كشتند و او را بر بالاى دار نگه داشتند بعد از مثله نمودن جسد او را آتش زدند. | ||
+ | كتابهاى زيادى كه عدد آنها حدود 46 جلد كتاب مىرسد نوشت كه بعضى از آنها عبارتند از: كتاب طاسين الازل و الجوهر الاكبر و الشجره الزيتونيه النورية، كتاب الاحرف المحدثه و الازلية و الاسماء الكلية، كتاب الظل الممدود و الماء المسكوب و الحياة الباقيه. | ||
+ | |||
+ | ابو عبدالله محمد بن خفيف شيرازى | ||
+ | |||
+ | ابو عبدالله محمد بن خفيفيف شيرازى ازعارفان شافعى مذهب قرن چهارم هجرى او هم اهل حال بود و هم درياى علمبوده است. بزرگان عصر لقبهاى گوناگونى چون: شيخ كبير، شيخ المشايخ و شيخ وقت به او دادهاند. | ||
+ | |||
+ | او از جوانى، تمايلات عرفانى داشت. او چندين سفر حج رفت و در مرتبه دوم با جنيد بغدادى و منصور حلاج در زندان ملاقات نمود و در مرتبه سوم ابو محمد رويم بر او خرقه پوشانيد. | ||
+ | |||
+ | از اساتيد او ابوالعباس احمد بن يحيى شيرازى، ابو محمد جعفر حذاء (متوفى 341 ه .ق)، شيخ كبير ابوالحسن بندار بن حسين شيرازى (خادم ابوالحسن اشعرى، مؤسس مذهب اشاعره) بودهاند. | ||
+ | |||
+ | از جمله شاگردان ايشان فضل بن محمد معروف به شيخ ابو احمد كبير (متوفى 377 ه .ق) و حسن بن على شيرازى معروف به ابو احمد صغير (متوفى سال 385 ه .ق) و ابو على حسين بن محمد بن احمد آكار مىباشد. | ||
+ | |||
+ | سعدى شاعر پر آوازه شيرازى اعتقاد زيادى به او داشته به گونهاى كه در مقام استغاثه خدا را به او، يعنى به نام شيخ كبير قسم داده است. | ||
+ | خفيف شيرازى در رمضان 371 ه .ق وفات يافت و او را در ميان خانقاه خودش دفن كردند. | ||
+ | |||
+ | بعضى از آثار مولف عبارتند از: شرف الفقراء المتحققين على الاغنياء المتفقين، شرح الفضايل، جامع الارشاد، الفصول فى الاصول. | ||
+ | |||
+ | بابا كوهى | ||
+ | |||
+ | شيخ ابو عبدالله محمد،فرزند عبدالله معروف به بابا كوهى از بزرگان و مشايخ صوفيه در سال 337 ه .ق به دنيا آمد. | ||
+ | |||
+ | باكو جد اعلاى او در ماخذ عربى به ابن باكويه ياد شده و به تدريج ابن از اول كنيه حذف و به باكويه تبديل گرديده. | ||
+ | |||
+ | در كتاب مزارات شيراز نوشته شده كه وى در جوانى محضر شيخ كبير ابو عبدالله خفيف را درك نمود و در خراسان نيز به خدمت شيخ ابو سعيد ابى الخير و در نهاوند با ابو العباس اشعرى ملاقات و مباحثه نموده است و در مراجعت به شيراز در كوه صبوى شيراز (شمالى) جايى كه امروز بابا كوهى معروف است معتكف گرديد. | ||
+ | |||
+ | همچنين در نيشابور خدمت امام قشيرى رسيده و با ابو على سينا و شيخ ابوالحسن خرقانى نيز ملاقاتهاى داشته است. | ||
+ | |||
+ | بابا كوهى يكى از مراكز خوش منظر و خوش آب و هوا شيراز است كه از بالاى آن تمام منظره شهر شيراز نمايان مىباشد. آب باريكى در همان صفه كه از دل كوه جارى است سبب آبادى و بوجود آمدن چند درخت كهنسال گرديده است. | ||
+ | |||
+ | او در سال 442 ه .ق در شيراز درگذشت و در كوه صبوى شيراز كه امروزه به بابا كوهى مشهور است دفن گرديد. ديوان اشعارى از بابا كوهى در سال 1332 ه .ش به چاپ رسيده است. | ||
+ | |||
+ | ابو اسحاق كازرونى | ||
+ | |||
+ | شيخ عارفان، ابو اسحاق، ابراهيم بن شهريار كازرونى مشهور به شيخ غازى در سال 352 ه .ق در كازرون متولد شد. اجداد او زرتشتى بودند اما پدر و مادر وى مسلمان شدند. او در شيراز، بصره، مكه و مدينه به تحصيل علم پرداخت و به مدارج علمى والايى دست يافت و مرجع مشايخ عرفان در زمان خود شد. | ||
+ | |||
+ | در زمان شيخ، مردم كازرون بيشترشان بر كيش زرتشتى بودند ولى شيخ براى تعالى اسلام از هيچ كوششى دريغ نمىكردند. رفته رفته ياران شيخ بيشتر شدند و بنا به نقلى 24 هزار نفر به دست شيخ اسلام آوردند. | ||
+ | |||
+ | او با همه اقشار جامعه ارتباط داشت و تا آخر عمرش ازدواج نكرد و در جواب سؤال دوستان از وى كه چرا به ازدواج كه سنت است عمل نمىكنى؟ مىگفت: | ||
+ | «نكاح خوان رغبت است، اگر خواهند بكنند و اگر نخواهند نكنند و اگر پيش من زنى از اسطونى (ستون) تفاوت بودى نكاح كردمى». | ||
+ | |||
+ | او سرانجام در حالى كه بسيارى به سبب وى از گمراهى و بى دينى به راه راست هدايت شدند در سال 426 ه .ق جان به جان آفرين تسليم نمود و او را در همان روستاى خود در كاروانسراى او دفن نمودند. | ||
+ | |||
+ | المؤيد فى الدين شيرازى | ||
+ | |||
+ | سيدنا المويد فى الدين، ابو نصر هبة الله فرزند موسى بن على شيرازى، داعى الدعاة مذهب اسماعيلى در اواخر قرن چهارم هجرى در شيراز به دنيا آمد. پدرش از داعيان فاطمى در شيراز بود. | ||
+ | |||
+ | او نزد پدر به تحصيل پرداخت و بزودى سرآمد اسماعيليان گرديد تا جايى كه ابو كاليجار، امير مقتدر ديلميان در شيراز در اثر مصاحبت با او به مذهب اسماعيلى گرائيد. | ||
+ | |||
+ | او سرانجام پس از چندى در اثر سعايت مخالفان به اهواز تبعيد شد و سيدنا در اهواز به تبليغ مذهب اسماعيلى پرداخت. اما در آنجا نيز نتوانست مدت زيادى درنگ كند. | ||
+ | |||
+ | سرانجام در سال 437 ه .ق به مصر رفت و در خدمت خلفاى فاطمى درآمد. سيدنا مويد به تاسيس مجالس مهمى در مصر دست زد و به تدريس پرداخت وى باب الابواب مستنصر گرديد. زيرا او جامع علم و فضيلت و صاحب بيانى فصيح و بليغ بود. | ||
+ | |||
+ | مويد با ابوالعلاء معرى شاعر و فيلسوف معروف عرب مناظراتى داشت و سرانجام ابوالعلاء را محكوم نمود و ابوالعلاء در اين رابطه گفت هر آيينه اگر تو با ارسطو و يا افلاطون هم بحث مىكردى او را محكوم مىنمودى. | ||
+ | |||
+ | ناصر خسرو قباديانى شاعر مشهور را از شاگردان او دانستهاند كه در وصف استاد خود چنين سروده است: | ||
+ | |||
+ | كه كرد از خاطر خواجه مؤيد در حكمت گشاده بر تو يزدان | ||
+ | هر آنك او را ببيند روز مجلس به بيند عقل را سر در گريبان | ||
+ | |||
+ | مويد در سال 470 ه .ق در مصر دار فانى را وداع گفت و در دار العلم مصر به خاك سپرده شد. | ||
+ | مؤيد تأليفاتى دارد كه عدد آنها به 12 مىرسد. از جمله آنها عبارتند از: المجالس المؤيديه، دعائم الاسلام، السيرة المؤيديه. | ||
+ | |||
+ | شيخ روز بهان | ||
+ | |||
+ | ابو محمد روز بهان بن ابى نصر البقلى الفسوى (شيرازى) مشهور به سلطان العرفا و برهان العلما و از مشاهير محدثين و فقهاى شافعيه در سال 522 ه .ق در فسا به دنيا آمد. | ||
+ | صحيح بخارى را نزد حافظ السلفى در اسكندريه آموخت. همچنين نزد فقيه ارشد الدين نىريزى نيز تلمذ كرد. او مسافرتهاى متعددى به كشورهاى مختلف داشت و با شيخ ابو غيب سهروردى ملاقات داشت و از دست سراج الدين محمود خرقه پوشيد. | ||
+ | |||
+ | او در كوههاى اطراف شيراز به عبادت و رياضت پرداخت و صاحب ذوق و وجد دائم بود. | ||
+ | |||
+ | او حدود پنجاه سال در مسجد عتيق شيراز به موعظه مردم پرداخت و در محرم سال 606 ه .ق درگذشت و در خانقاه خود مدفون گرديد. | ||
+ | |||
+ | روز بهان داراى بيست و هشت تصنيف در تفسير و فقه و حديث و اصول و تصوف است كه برخى از آنها عبارت است از: لطايف البيان فى تفسير القرآن، عرائس البيان فى حقايق القرآن، مكنون الحديث، حقايق الاخبار، العقائد، الارشاد. | ||
+ | |||
+ | اوحد الدين عبدالله بليانى | ||
+ | |||
+ | عبدالله فرزند ضياء الدين مسعود فرزند محمد بليانى، شاعر عارف نامى قرن هفتم هجرى است. او از نوادههاى شيخ ابو على دقاق (متوفاى 545 ه .ق) و از معاصرين صفى الدين اردبيلى جد سلسله سلاطين صفويه (متوفاى 735 ه .ق) است. صفى الدين اردبيلى در جوانى صحبت او را درك كرده است. اوحد الدين در روستاى بليان دارفانى را گفته است. | ||
+ | |||
+ | آثار او مىتوان از عبارتند: مفتاح الكنوز، رياض الصالحين، ديوان عبدالله بليانى. | ||
+ | |||
+ | شمس الدين محمد كيشى | ||
+ | شمس الدين محمد كيشى از عرفان وعالمان بزرگ شافعى مذهب قرن هفتم هجرى، در اصول و فروع تبحر داشت. (از آن جهت او را كيشى گفتهاند كه ظاهرا منسوب به كيش از جزاير خليج فارس مىباشد). | ||
+ | جامعه استان فارس در عصر او در تب اختلاف مىسوخت. او مىخواست جامعه را آرام كند، در اين ايام پر آشوب، شمس الدين راهى سفر خانه خدا شد و در سال 665 ه .ق وارد بغداد شد و در مدرسه نظاميه به تدريس پرداخت سپس به امر شيخ جبرييل كردى خلوت گزيد و به رياضت پرداخت. | ||
+ | پس از سالها درس و بحث در بغداد و كسب فيض و رياضت به اصفهان برگشت و سپس به شيراز رفت و با طرح «مكتب وحدت وجود» سعى داشت مردم را به عرفان بكشاند. هرگاه از او سوال مىكردند و جواب را نمىدانست با نهايت صراحت و سادگى مىگفت نمىدانم. | ||
+ | خواجه نصير الدين طوسى و علامه حلى از اين عالم شافعى به نيكى ياد كرده و او را ستودهاند. | ||
+ | وى شاگردان بزرگى چون قطب الدين شيرازى (634ـ710 ه .ق) مولف كتاب درة التاج و شارح كليات قانون، علامه حلى (متوفاى 726 ه .ق)، هندوشاه بن سنجر مؤلف تجارب السلف و ... را در دامان خود پرورانده است. | ||
+ | وى در سال 694 ه .ق در شيراز درگذشته است. | ||
+ | از آثار باقى مانده از او مىتوان از: روضه المناظرة و شرح رساله نفس الامر از خواجه طوسى را نام برد. | ||
+ | |||
+ | علامه قطب الدين محمود شيرازى | ||
+ | |||
+ | قطب الدين محمود فرزند ضياء الدين مسعود بن مصلح كازرونى، حكيم، فيلسوف و پزشك در سال 634 ه .ق در شيراز متولد شد. | ||
+ | |||
+ | پدرش از بزرگان فرقه سهرورديه، پزشك و مدرس بيمارستان مظفرى شيراز بود. قطب الدين نزد پدرش به كسب علم پرداخت و در ده سالگى از دست وى خرقه پوشيد. | ||
+ | |||
+ | او براى كسب علم به شهرهاى اصفهان، روم و بغداد سفر كرد و به فراگيرى قانون و اشارات ابن سينا نزد اساتيد وقت به خصوص خواجه نصرالدين طوسى پرداخت و در قونيه به خدمت صدر الدين قونوى رسيده علوم شريعت و طريقت را تلمذ نمود و عاقبت به قضاوت روم منصوب شد. | ||
+ | علامه سرانجام در سال 710 ه .ق در تبريز دار فانى را وداع و در كنار مزار بيضاوى به خاك سپرده شد. | ||
+ | از جمله آثار اوست: شرح مختصر ابن حاجب، شرح مفتاح العلوم سكاكى، شرح حكمة الاشراق، شرح كليات قانون، تحفه شاهى (در هيئت)، روضات الجنان، نهاية الادراك، دُرة التاج لفرق الدباج. | ||
+ | |||
+ | شاه داعى الى الله شيرازى | ||
+ | |||
+ | سيد نظام الدين محمود، ملقب به شاه داعى الى الله از سادات حسينى شيرازى، در سال 810 ه .ق در شيراز به دنيا آمد. پس از كسب علوم متداول عصر، قدم به سير و سلوك گذاشت و به خدمت شيخ مرشد الدين بهرانى از مريدان شاه نعمت ولى و پيشواى صوفيان نعمت اللهيه شيراز رسيد و به تشويق او به ديدار شاه نعمت الله در ماهان رفت و از دست او خرقه پوشيد و پس از مرگ مرشد الدين، داعى جانشين او شد. | ||
+ | |||
+ | شاه داعى در سال 870 ه .ق دار فانى را وداع و در قبرستان سلم شيراز به خاك سپرده شد. | ||
+ | |||
+ | آثار او را افزون بر 30 جلد دانستهاند. برخى از اين آثار عبارتند از: محاضر السير فى اصول خير البشر، رساله خير الزاد، رساله بيان عيان، رساله جواهر الكنوز، مراشد الرموز، مثنوى چشمه زندگانى، مثنوى عشق نامه. | ||
+ | |||
+ | صدرالدين دشتكى | ||
+ | |||
+ | ابوالمعالى، صدر الدين محمد، فرزند ابراهيم حسينى شيرازى از مشهورترين شخصيتهاى خاندان دشتكى در سال 828 ه .ق شيراز متولد شد. به جهت تشخيص او از ديگر همشهرى نام آورش ملا صدراى شيرازى او را صدر الدين كبير خواندهاند. او بزرگ خاندان دشتكى در قرن نهم هجرى بوده است. مقام رهبرى و استادى مدرسه دشتكى با او بوده است. | ||
+ | |||
+ | به گفته شيخ آقا بزرگ تهرانى غياث الدين، منصور دوم در كشف الحقايق نوشته است كه صدر الدين، محمد سوم به تجرد نفس و معاد قايل بود. او زنجيره استادان و شيوخ صدر الدين، محمد سوم را به خواجه نصير و ابن سينا رسانده است. | ||
+ | وى در سال 903 ه .ق به دست تركمانان كشته شده است. | ||
+ | |||
+ | كتاب هاى زيادى به ايشان نسبت مىدهند كه بعضى از آنها عبارتند از: اثبات الواجب، رساله فى علم البارى، الجذر الاصم. | ||
+ | |||
+ | علامه دوانى | ||
+ | |||
+ | محمد بن سعد الدين، اسعد كازرونى از حكيمان و متكلمان نامى در سال 830 ه .ق در روستاى دوان كازرون به دنيا آمد. | ||
+ | تحصيلات خود را نخست نزد پدرش سعد الدين اسعد از عالمان بزرگ مذهب شافعى فرا گرفت. سپس راهى شيراز شد و بنزد عالمان بزرگ شيراز به تحصيل پرداخت و خود از بزرگان دانش گرديد. | ||
+ | |||
+ | در اثر شهرت او در فلسفه دانشجويان از نقاط مختلف دنيا همچون بغداد، روم و تركستان به شيراز رهسپار مىشدند. | ||
+ | |||
+ | از شاگردان مشهورش مىتوان از كمال الدين حسين ميبدى يزدى، جمال الدين محمود و سعد الدين اسعد نام برد. | ||
+ | |||
+ | وى در دوران تسلط پادشاهان آق قويونلو بر منصب قاضى القضاتى فارس را بر عهده داشت. علامه نخست بر مذهب شافعى بود ولى در اثر مطالعات و تحقيقات مذهب شيعه را برگزيد. | ||
+ | |||
+ | صدر المتألهين شيرازى در مجلدات مختلف اسفار نظريات دوانى را مورد نقد و بررسى قرار داده و وى را به بزرگى ستوده است. | ||
+ | |||
+ | علامه دوانى در سال 908 ه .ق در فارس دار فانى را وداع گفته است. | ||
+ | |||
+ | از علامه بيش از 50 رساله و حاشيه بر جاى مانده است كه برخى از آنها عبارت است از: اثبات الواجب، التصوف و العرفان، الجبر و الاختيار، شرح عقايد العضديه (به فارسى)، حاشيه بر شرح تجريد. | ||
+ | |||
+ | غياث الدين منصور | ||
+ | |||
+ | غياث الدين، منصور دوم فرزند صدر الدين، محمد سوم ملقب به استاد بشر و عقل حادى عشر از حكماى نامى ايران در سدههاى نهم و دهم هجرى در سال 866 ه .ق در شيراز به دنيا آمد. | ||
+ | |||
+ | در جوانى پس از تحصيل علوم در مناظرات دو مدرسه دشتكى و دوانى شركت كرد. او پس از فوت پدر به رياست مدرسه دشتكى رسيد و به همراه يارانش با پاسخ گوئى به مسايل فلسفى مكتب دوانى پرداخت و به شرح كتابهايى مانند هياكل النور اقدام نمود. | ||
+ | |||
+ | او در سال 936 ه .ق پس از وفات صدر اصفهانى به وزارت شاه طهماسب رسيد و پس از مدتى از صدارت عزل و از قزوين به شيراز بازگشت. وى پس از بازگشت به شيراز بقيه عمر را به بحث و تحقيق و تربيت شاگردان گذراند. | ||
+ | |||
+ | از جمله شاگردان غياث الدين مىتوان از قطب الدين بغدادى معروف جلنجو، مصلح الدين لارى و مير فخرالدين محمد سماكى استرآبادى ياد كرد. | ||
+ | سرانجام اين عالم در سال 949 ه .ق در سن 85 سالگى در گذشت. | ||
+ | |||
+ | آقا بزرگ تهرانى در كتاب گراسنگ الذريعه فهرستى نزديك به 60 كتاب به ايشان نسبت داده كه از تسلط او بر بسيارى از علوم و معارف از جمله حكمت، رياضيات، نجوم و ادب فارسى و عربى حكايت دارد. | ||
+ | |||
+ | مهمترين آثار ايشان عبارتند از: اثبات الواجب، اخلاق منصورى، اشارات و تلويحات، شرح حكمه العين. | ||
+ | |||
+ | ملا صدراى شيرازى | ||
+ | |||
+ | محمد بن ابراهيم بن يحيى شيرازى مشهور به ملا صدرا، حكيم و فيلسوف پرآوازه قرن يازدهم هجرى در شيراز چشم به جهان گشود. | ||
+ | |||
+ | او نزد استادان بزرگى چون شيخ بهايى، ميرداماد و ميرفندرسكى به تحصيل پرداخت و خود شاگردان نام دارى چون ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق فياض لاهيجى كه داماد وى نيز بودند، پرورش داد. | ||
+ | |||
+ | او به مدت 10 سال در روستاى كهك قم اقامت گزيد و به رياضت مشغول شد. سپس به شيراز بازگشت و به تدريس پرداخت. | ||
+ | |||
+ | ملا صدرا با بيان نظرات فلسفى خود تحولى در فلسفه به وجود آورد و مسائلى نو را در كتاب خويش، الحكمة المتعاليه مشهور به اسفار بيان نمود. او مبدع نظريه حركت جوهرى است. | ||
+ | |||
+ | سرانجام ملا صدرا در بازگشت از سفر مكه در سال 1050 ه .ق در بصره وفات نمود و در همان شهر دفن گرديد. | ||
+ | |||
+ | از ملا صدرا تأليفاتى بر جاى مانده است كه بيش از سى اثر مىباشد. برخى از اين تأليفات عبارتند از: اسفار اربعه، شرح هدايه، حاشيه بر الهيات شفاى شيخ الرئيس، شرح حكمة الاشراق، كتاب حكمه عرشيه، كتاب اسرار الآيات، رساله اتحاد عاقل و معقول، شرح اصول كافى، كتاب حكمة عرشيه. | ||
+ | |||
+ | شيخ مفيد شيرازى | ||
+ | |||
+ | شيخ مفيد فرزند ميرزا محمد فرزند ميرزا كاظم شيرازى از علما، عرفا، مجتهدين و شعراى اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجرى است. ابتدا علوم ادبى، عربى، رياضى، فقه و اصول را در شيراز فرا گرفت. | ||
+ | |||
+ | او بسيار اهل رياضت بود و براى گوشه نشينى كرمان را برگزيد. سپس عازم مشهد شد و پس از زيارت امام رضا به شيراز برگشت. | ||
+ | او در اواخر عمر به واسطه اصرار مردم جهت تدريس بار ديگر به سوى مردم روى آورد و در فقه، اصول، حكمت، عرفان، ادبيات و تفسير مشغول شد. او امامت جماعت حرم شاه چراغ را بر عهده داشت تا اين كه در سال 1310 ه .ق وفات يافت. | ||
+ | |||
+ | از وى بيش از بيست اثر علمى به جا مانده است كه در ادبيات، تفسير و فقه مىباشد. | ||
+ | بعضى از آثار او عبارتند از: نور اليقين فى شرح الاربعين، ضياء القلوب فى المصائب، شرح قصيدة امرىء القيس، كنز الجواهر. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:فیلسوفان و عارفان]] | [[رده:فیلسوفان و عارفان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۰۰
شاه شجاع كرمانى
شاه شجاع كرمانى شاهزادهاى بود كه همانند بودا و ابراهيم بن ادهم پشت پا به شكوه دنيوى زد و راه سير و سلوك را در پيش گرفت. او در قرن دوم هجرى زندگى مىكرد. شاه شجاع به زيارت بزرگان و صوفيان عصر خويش رغبت زياد نشان مىداد.
او از طرفداران تقدم مكتب فقر بر غنا بود. از اين رو كتابى نوشت كه نظريات معاذبن يحيى را رد مىكرد زيرا معاذ غنا را بر فقر فضل مىنهاد.
گويند ايشان چهل سال شبها نخفت و به عبادت مشغول بود. شاه شجاع مقيد به تشريفات دراويش نبود و مىگفت اصل صفا رقت طبع است و نبايد تكلف ايجاد كرد.
او هنگامى كه به زيارت ابو حفص حداد به نيشابور آمد به جاى عبا، قبا پوشيد و در آن ايام قبا، لباس اهل علم و زهد نبود بلكه لباس عياران بشمار مىرفت. ابو حفص با تعجب گفت كسى را كه در عبا جستجو مىكردم در قبا يافتم.
گويند روزى در مجلسى نشسته بود درويشى بر خاست و دو من نان خواست كسى نمىداد شاه گفت كيست كه پنجاه حج من، بدو من نان بخرد و به اين درويش بدهد؟ فقيهى آنجا نشسته بود گفت اى شيخ شريعت را خوار مىدارى و ارزش پنجاه حج را با دو من نان برابر مينهى؟ شاه پاسخ داد هرگز خود را ارزش ننهادم كردار خود را چه قيمت نهم؟
شاه در بين سالهاى 270ـ300 وفات يافت. گور شاه نزديك مسجد جامع در كوچهاى است كه آن زمان به كوچه معرفين معروف بوده است و جمعى از سادات نيز در آنجا مدفون هستند. هم اكنون اين قبر مقابل در شمالى مسجد جامع در نبش بازارچهاى در محلى به نام دوازده امام، زيارتگاه مردم است كه قبور جمعى از سادات نيز در كنار آن است. او داراى تصنيفات عديده است كه كتاب مراة الحكماء از جمله آنها محسوب مىگردد.
منصور حلاج
ابو الحسين فرزند منصور حلاج از صوفيان بزرگ در سال 244 ه .ق در شهر بيضاى فارس (چند كيلومترى شيراز) به دنيا آمد.
از سال 267 در خلوت زندگى كرد و بيشتر ايام عمر با استادان صوفى مخصوصا جنيد مىگذرانيد. بعد از اين با استادان و مرشدان خود قطع مراوده كرده و به دعوت در راه تصوف، زهد، رياضت و ترك دنيا پرداخت.
او به خراسان، اهواز، فارس، هندوستان و تركستان سفر كرد و به هنگام بازگشت از مكه به بغداد در سال 296 طرفداران فراوانى پيدا كرد كه خود را حلاجيه مىخواندند.
گروه معتزله او را فريب كار و گروه ظهيريه او را از دين برگشته اعلام نمودند. ابن نديم مورخ معروف درباره او مىنويسد: «حلاج مردى شعبده باز، حيله گر و متمايل به صوفيه بود. سپس وى را نزد ابن عيسى آورده و به زندان فرستادند». او از سال 301ـ309 ه .ق در زندان بغداد بسر برد. سرانجام حمد، وزير المقتدر دستور محاكمه او را صادر نمود و على بن عيسى از او بازجويى نمود و پس از هفت ماه محاكمه توسط ملك خواجه، ابوعمر در روز دوشنبه 24 ذيقعده سال 309 ه .ق محكوم به اعدام گرديد و در ايوان زندان نو بغداد در ساحل دجله او را كشتند و او را بر بالاى دار نگه داشتند بعد از مثله نمودن جسد او را آتش زدند. كتابهاى زيادى كه عدد آنها حدود 46 جلد كتاب مىرسد نوشت كه بعضى از آنها عبارتند از: كتاب طاسين الازل و الجوهر الاكبر و الشجره الزيتونيه النورية، كتاب الاحرف المحدثه و الازلية و الاسماء الكلية، كتاب الظل الممدود و الماء المسكوب و الحياة الباقيه.
ابو عبدالله محمد بن خفيف شيرازى
ابو عبدالله محمد بن خفيفيف شيرازى ازعارفان شافعى مذهب قرن چهارم هجرى او هم اهل حال بود و هم درياى علمبوده است. بزرگان عصر لقبهاى گوناگونى چون: شيخ كبير، شيخ المشايخ و شيخ وقت به او دادهاند.
او از جوانى، تمايلات عرفانى داشت. او چندين سفر حج رفت و در مرتبه دوم با جنيد بغدادى و منصور حلاج در زندان ملاقات نمود و در مرتبه سوم ابو محمد رويم بر او خرقه پوشانيد.
از اساتيد او ابوالعباس احمد بن يحيى شيرازى، ابو محمد جعفر حذاء (متوفى 341 ه .ق)، شيخ كبير ابوالحسن بندار بن حسين شيرازى (خادم ابوالحسن اشعرى، مؤسس مذهب اشاعره) بودهاند.
از جمله شاگردان ايشان فضل بن محمد معروف به شيخ ابو احمد كبير (متوفى 377 ه .ق) و حسن بن على شيرازى معروف به ابو احمد صغير (متوفى سال 385 ه .ق) و ابو على حسين بن محمد بن احمد آكار مىباشد.
سعدى شاعر پر آوازه شيرازى اعتقاد زيادى به او داشته به گونهاى كه در مقام استغاثه خدا را به او، يعنى به نام شيخ كبير قسم داده است. خفيف شيرازى در رمضان 371 ه .ق وفات يافت و او را در ميان خانقاه خودش دفن كردند.
بعضى از آثار مولف عبارتند از: شرف الفقراء المتحققين على الاغنياء المتفقين، شرح الفضايل، جامع الارشاد، الفصول فى الاصول.
بابا كوهى
شيخ ابو عبدالله محمد،فرزند عبدالله معروف به بابا كوهى از بزرگان و مشايخ صوفيه در سال 337 ه .ق به دنيا آمد.
باكو جد اعلاى او در ماخذ عربى به ابن باكويه ياد شده و به تدريج ابن از اول كنيه حذف و به باكويه تبديل گرديده.
در كتاب مزارات شيراز نوشته شده كه وى در جوانى محضر شيخ كبير ابو عبدالله خفيف را درك نمود و در خراسان نيز به خدمت شيخ ابو سعيد ابى الخير و در نهاوند با ابو العباس اشعرى ملاقات و مباحثه نموده است و در مراجعت به شيراز در كوه صبوى شيراز (شمالى) جايى كه امروز بابا كوهى معروف است معتكف گرديد.
همچنين در نيشابور خدمت امام قشيرى رسيده و با ابو على سينا و شيخ ابوالحسن خرقانى نيز ملاقاتهاى داشته است.
بابا كوهى يكى از مراكز خوش منظر و خوش آب و هوا شيراز است كه از بالاى آن تمام منظره شهر شيراز نمايان مىباشد. آب باريكى در همان صفه كه از دل كوه جارى است سبب آبادى و بوجود آمدن چند درخت كهنسال گرديده است.
او در سال 442 ه .ق در شيراز درگذشت و در كوه صبوى شيراز كه امروزه به بابا كوهى مشهور است دفن گرديد. ديوان اشعارى از بابا كوهى در سال 1332 ه .ش به چاپ رسيده است.
ابو اسحاق كازرونى
شيخ عارفان، ابو اسحاق، ابراهيم بن شهريار كازرونى مشهور به شيخ غازى در سال 352 ه .ق در كازرون متولد شد. اجداد او زرتشتى بودند اما پدر و مادر وى مسلمان شدند. او در شيراز، بصره، مكه و مدينه به تحصيل علم پرداخت و به مدارج علمى والايى دست يافت و مرجع مشايخ عرفان در زمان خود شد.
در زمان شيخ، مردم كازرون بيشترشان بر كيش زرتشتى بودند ولى شيخ براى تعالى اسلام از هيچ كوششى دريغ نمىكردند. رفته رفته ياران شيخ بيشتر شدند و بنا به نقلى 24 هزار نفر به دست شيخ اسلام آوردند.
او با همه اقشار جامعه ارتباط داشت و تا آخر عمرش ازدواج نكرد و در جواب سؤال دوستان از وى كه چرا به ازدواج كه سنت است عمل نمىكنى؟ مىگفت: «نكاح خوان رغبت است، اگر خواهند بكنند و اگر نخواهند نكنند و اگر پيش من زنى از اسطونى (ستون) تفاوت بودى نكاح كردمى».
او سرانجام در حالى كه بسيارى به سبب وى از گمراهى و بى دينى به راه راست هدايت شدند در سال 426 ه .ق جان به جان آفرين تسليم نمود و او را در همان روستاى خود در كاروانسراى او دفن نمودند.
المؤيد فى الدين شيرازى
سيدنا المويد فى الدين، ابو نصر هبة الله فرزند موسى بن على شيرازى، داعى الدعاة مذهب اسماعيلى در اواخر قرن چهارم هجرى در شيراز به دنيا آمد. پدرش از داعيان فاطمى در شيراز بود.
او نزد پدر به تحصيل پرداخت و بزودى سرآمد اسماعيليان گرديد تا جايى كه ابو كاليجار، امير مقتدر ديلميان در شيراز در اثر مصاحبت با او به مذهب اسماعيلى گرائيد.
او سرانجام پس از چندى در اثر سعايت مخالفان به اهواز تبعيد شد و سيدنا در اهواز به تبليغ مذهب اسماعيلى پرداخت. اما در آنجا نيز نتوانست مدت زيادى درنگ كند.
سرانجام در سال 437 ه .ق به مصر رفت و در خدمت خلفاى فاطمى درآمد. سيدنا مويد به تاسيس مجالس مهمى در مصر دست زد و به تدريس پرداخت وى باب الابواب مستنصر گرديد. زيرا او جامع علم و فضيلت و صاحب بيانى فصيح و بليغ بود.
مويد با ابوالعلاء معرى شاعر و فيلسوف معروف عرب مناظراتى داشت و سرانجام ابوالعلاء را محكوم نمود و ابوالعلاء در اين رابطه گفت هر آيينه اگر تو با ارسطو و يا افلاطون هم بحث مىكردى او را محكوم مىنمودى.
ناصر خسرو قباديانى شاعر مشهور را از شاگردان او دانستهاند كه در وصف استاد خود چنين سروده است:
كه كرد از خاطر خواجه مؤيد در حكمت گشاده بر تو يزدان هر آنك او را ببيند روز مجلس به بيند عقل را سر در گريبان
مويد در سال 470 ه .ق در مصر دار فانى را وداع گفت و در دار العلم مصر به خاك سپرده شد. مؤيد تأليفاتى دارد كه عدد آنها به 12 مىرسد. از جمله آنها عبارتند از: المجالس المؤيديه، دعائم الاسلام، السيرة المؤيديه.
شيخ روز بهان
ابو محمد روز بهان بن ابى نصر البقلى الفسوى (شيرازى) مشهور به سلطان العرفا و برهان العلما و از مشاهير محدثين و فقهاى شافعيه در سال 522 ه .ق در فسا به دنيا آمد. صحيح بخارى را نزد حافظ السلفى در اسكندريه آموخت. همچنين نزد فقيه ارشد الدين نىريزى نيز تلمذ كرد. او مسافرتهاى متعددى به كشورهاى مختلف داشت و با شيخ ابو غيب سهروردى ملاقات داشت و از دست سراج الدين محمود خرقه پوشيد.
او در كوههاى اطراف شيراز به عبادت و رياضت پرداخت و صاحب ذوق و وجد دائم بود.
او حدود پنجاه سال در مسجد عتيق شيراز به موعظه مردم پرداخت و در محرم سال 606 ه .ق درگذشت و در خانقاه خود مدفون گرديد.
روز بهان داراى بيست و هشت تصنيف در تفسير و فقه و حديث و اصول و تصوف است كه برخى از آنها عبارت است از: لطايف البيان فى تفسير القرآن، عرائس البيان فى حقايق القرآن، مكنون الحديث، حقايق الاخبار، العقائد، الارشاد.
اوحد الدين عبدالله بليانى
عبدالله فرزند ضياء الدين مسعود فرزند محمد بليانى، شاعر عارف نامى قرن هفتم هجرى است. او از نوادههاى شيخ ابو على دقاق (متوفاى 545 ه .ق) و از معاصرين صفى الدين اردبيلى جد سلسله سلاطين صفويه (متوفاى 735 ه .ق) است. صفى الدين اردبيلى در جوانى صحبت او را درك كرده است. اوحد الدين در روستاى بليان دارفانى را گفته است.
آثار او مىتوان از عبارتند: مفتاح الكنوز، رياض الصالحين، ديوان عبدالله بليانى.
شمس الدين محمد كيشى شمس الدين محمد كيشى از عرفان وعالمان بزرگ شافعى مذهب قرن هفتم هجرى، در اصول و فروع تبحر داشت. (از آن جهت او را كيشى گفتهاند كه ظاهرا منسوب به كيش از جزاير خليج فارس مىباشد). جامعه استان فارس در عصر او در تب اختلاف مىسوخت. او مىخواست جامعه را آرام كند، در اين ايام پر آشوب، شمس الدين راهى سفر خانه خدا شد و در سال 665 ه .ق وارد بغداد شد و در مدرسه نظاميه به تدريس پرداخت سپس به امر شيخ جبرييل كردى خلوت گزيد و به رياضت پرداخت. پس از سالها درس و بحث در بغداد و كسب فيض و رياضت به اصفهان برگشت و سپس به شيراز رفت و با طرح «مكتب وحدت وجود» سعى داشت مردم را به عرفان بكشاند. هرگاه از او سوال مىكردند و جواب را نمىدانست با نهايت صراحت و سادگى مىگفت نمىدانم. خواجه نصير الدين طوسى و علامه حلى از اين عالم شافعى به نيكى ياد كرده و او را ستودهاند. وى شاگردان بزرگى چون قطب الدين شيرازى (634ـ710 ه .ق) مولف كتاب درة التاج و شارح كليات قانون، علامه حلى (متوفاى 726 ه .ق)، هندوشاه بن سنجر مؤلف تجارب السلف و ... را در دامان خود پرورانده است. وى در سال 694 ه .ق در شيراز درگذشته است. از آثار باقى مانده از او مىتوان از: روضه المناظرة و شرح رساله نفس الامر از خواجه طوسى را نام برد.
علامه قطب الدين محمود شيرازى
قطب الدين محمود فرزند ضياء الدين مسعود بن مصلح كازرونى، حكيم، فيلسوف و پزشك در سال 634 ه .ق در شيراز متولد شد.
پدرش از بزرگان فرقه سهرورديه، پزشك و مدرس بيمارستان مظفرى شيراز بود. قطب الدين نزد پدرش به كسب علم پرداخت و در ده سالگى از دست وى خرقه پوشيد.
او براى كسب علم به شهرهاى اصفهان، روم و بغداد سفر كرد و به فراگيرى قانون و اشارات ابن سينا نزد اساتيد وقت به خصوص خواجه نصرالدين طوسى پرداخت و در قونيه به خدمت صدر الدين قونوى رسيده علوم شريعت و طريقت را تلمذ نمود و عاقبت به قضاوت روم منصوب شد. علامه سرانجام در سال 710 ه .ق در تبريز دار فانى را وداع و در كنار مزار بيضاوى به خاك سپرده شد. از جمله آثار اوست: شرح مختصر ابن حاجب، شرح مفتاح العلوم سكاكى، شرح حكمة الاشراق، شرح كليات قانون، تحفه شاهى (در هيئت)، روضات الجنان، نهاية الادراك، دُرة التاج لفرق الدباج.
شاه داعى الى الله شيرازى
سيد نظام الدين محمود، ملقب به شاه داعى الى الله از سادات حسينى شيرازى، در سال 810 ه .ق در شيراز به دنيا آمد. پس از كسب علوم متداول عصر، قدم به سير و سلوك گذاشت و به خدمت شيخ مرشد الدين بهرانى از مريدان شاه نعمت ولى و پيشواى صوفيان نعمت اللهيه شيراز رسيد و به تشويق او به ديدار شاه نعمت الله در ماهان رفت و از دست او خرقه پوشيد و پس از مرگ مرشد الدين، داعى جانشين او شد.
شاه داعى در سال 870 ه .ق دار فانى را وداع و در قبرستان سلم شيراز به خاك سپرده شد.
آثار او را افزون بر 30 جلد دانستهاند. برخى از اين آثار عبارتند از: محاضر السير فى اصول خير البشر، رساله خير الزاد، رساله بيان عيان، رساله جواهر الكنوز، مراشد الرموز، مثنوى چشمه زندگانى، مثنوى عشق نامه.
صدرالدين دشتكى
ابوالمعالى، صدر الدين محمد، فرزند ابراهيم حسينى شيرازى از مشهورترين شخصيتهاى خاندان دشتكى در سال 828 ه .ق شيراز متولد شد. به جهت تشخيص او از ديگر همشهرى نام آورش ملا صدراى شيرازى او را صدر الدين كبير خواندهاند. او بزرگ خاندان دشتكى در قرن نهم هجرى بوده است. مقام رهبرى و استادى مدرسه دشتكى با او بوده است.
به گفته شيخ آقا بزرگ تهرانى غياث الدين، منصور دوم در كشف الحقايق نوشته است كه صدر الدين، محمد سوم به تجرد نفس و معاد قايل بود. او زنجيره استادان و شيوخ صدر الدين، محمد سوم را به خواجه نصير و ابن سينا رسانده است. وى در سال 903 ه .ق به دست تركمانان كشته شده است.
كتاب هاى زيادى به ايشان نسبت مىدهند كه بعضى از آنها عبارتند از: اثبات الواجب، رساله فى علم البارى، الجذر الاصم.
علامه دوانى
محمد بن سعد الدين، اسعد كازرونى از حكيمان و متكلمان نامى در سال 830 ه .ق در روستاى دوان كازرون به دنيا آمد. تحصيلات خود را نخست نزد پدرش سعد الدين اسعد از عالمان بزرگ مذهب شافعى فرا گرفت. سپس راهى شيراز شد و بنزد عالمان بزرگ شيراز به تحصيل پرداخت و خود از بزرگان دانش گرديد.
در اثر شهرت او در فلسفه دانشجويان از نقاط مختلف دنيا همچون بغداد، روم و تركستان به شيراز رهسپار مىشدند.
از شاگردان مشهورش مىتوان از كمال الدين حسين ميبدى يزدى، جمال الدين محمود و سعد الدين اسعد نام برد.
وى در دوران تسلط پادشاهان آق قويونلو بر منصب قاضى القضاتى فارس را بر عهده داشت. علامه نخست بر مذهب شافعى بود ولى در اثر مطالعات و تحقيقات مذهب شيعه را برگزيد.
صدر المتألهين شيرازى در مجلدات مختلف اسفار نظريات دوانى را مورد نقد و بررسى قرار داده و وى را به بزرگى ستوده است.
علامه دوانى در سال 908 ه .ق در فارس دار فانى را وداع گفته است.
از علامه بيش از 50 رساله و حاشيه بر جاى مانده است كه برخى از آنها عبارت است از: اثبات الواجب، التصوف و العرفان، الجبر و الاختيار، شرح عقايد العضديه (به فارسى)، حاشيه بر شرح تجريد.
غياث الدين منصور
غياث الدين، منصور دوم فرزند صدر الدين، محمد سوم ملقب به استاد بشر و عقل حادى عشر از حكماى نامى ايران در سدههاى نهم و دهم هجرى در سال 866 ه .ق در شيراز به دنيا آمد.
در جوانى پس از تحصيل علوم در مناظرات دو مدرسه دشتكى و دوانى شركت كرد. او پس از فوت پدر به رياست مدرسه دشتكى رسيد و به همراه يارانش با پاسخ گوئى به مسايل فلسفى مكتب دوانى پرداخت و به شرح كتابهايى مانند هياكل النور اقدام نمود.
او در سال 936 ه .ق پس از وفات صدر اصفهانى به وزارت شاه طهماسب رسيد و پس از مدتى از صدارت عزل و از قزوين به شيراز بازگشت. وى پس از بازگشت به شيراز بقيه عمر را به بحث و تحقيق و تربيت شاگردان گذراند.
از جمله شاگردان غياث الدين مىتوان از قطب الدين بغدادى معروف جلنجو، مصلح الدين لارى و مير فخرالدين محمد سماكى استرآبادى ياد كرد. سرانجام اين عالم در سال 949 ه .ق در سن 85 سالگى در گذشت.
آقا بزرگ تهرانى در كتاب گراسنگ الذريعه فهرستى نزديك به 60 كتاب به ايشان نسبت داده كه از تسلط او بر بسيارى از علوم و معارف از جمله حكمت، رياضيات، نجوم و ادب فارسى و عربى حكايت دارد.
مهمترين آثار ايشان عبارتند از: اثبات الواجب، اخلاق منصورى، اشارات و تلويحات، شرح حكمه العين.
ملا صدراى شيرازى
محمد بن ابراهيم بن يحيى شيرازى مشهور به ملا صدرا، حكيم و فيلسوف پرآوازه قرن يازدهم هجرى در شيراز چشم به جهان گشود.
او نزد استادان بزرگى چون شيخ بهايى، ميرداماد و ميرفندرسكى به تحصيل پرداخت و خود شاگردان نام دارى چون ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق فياض لاهيجى كه داماد وى نيز بودند، پرورش داد.
او به مدت 10 سال در روستاى كهك قم اقامت گزيد و به رياضت مشغول شد. سپس به شيراز بازگشت و به تدريس پرداخت.
ملا صدرا با بيان نظرات فلسفى خود تحولى در فلسفه به وجود آورد و مسائلى نو را در كتاب خويش، الحكمة المتعاليه مشهور به اسفار بيان نمود. او مبدع نظريه حركت جوهرى است.
سرانجام ملا صدرا در بازگشت از سفر مكه در سال 1050 ه .ق در بصره وفات نمود و در همان شهر دفن گرديد.
از ملا صدرا تأليفاتى بر جاى مانده است كه بيش از سى اثر مىباشد. برخى از اين تأليفات عبارتند از: اسفار اربعه، شرح هدايه، حاشيه بر الهيات شفاى شيخ الرئيس، شرح حكمة الاشراق، كتاب حكمه عرشيه، كتاب اسرار الآيات، رساله اتحاد عاقل و معقول، شرح اصول كافى، كتاب حكمة عرشيه.
شيخ مفيد شيرازى
شيخ مفيد فرزند ميرزا محمد فرزند ميرزا كاظم شيرازى از علما، عرفا، مجتهدين و شعراى اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجرى است. ابتدا علوم ادبى، عربى، رياضى، فقه و اصول را در شيراز فرا گرفت.
او بسيار اهل رياضت بود و براى گوشه نشينى كرمان را برگزيد. سپس عازم مشهد شد و پس از زيارت امام رضا به شيراز برگشت. او در اواخر عمر به واسطه اصرار مردم جهت تدريس بار ديگر به سوى مردم روى آورد و در فقه، اصول، حكمت، عرفان، ادبيات و تفسير مشغول شد. او امامت جماعت حرم شاه چراغ را بر عهده داشت تا اين كه در سال 1310 ه .ق وفات يافت.
از وى بيش از بيست اثر علمى به جا مانده است كه در ادبيات، تفسير و فقه مىباشد. بعضى از آثار او عبارتند از: نور اليقين فى شرح الاربعين، ضياء القلوب فى المصائب، شرح قصيدة امرىء القيس، كنز الجواهر.