ضرب المثلها در استان سیستان و بلوچستان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | ـ مرد په نام مريت، نامرد په نان: | ||
+ | |||
+ | مرد براى نام مىميرد، نامرد براى نان. | ||
+ | |||
+ | ـ شال آپوش، شال آنه شموش: | ||
+ | |||
+ | كهنه جامه خويش پيراستن، به از جامه عاريت خواستن. | ||
+ | |||
+ | ـ مرد آسر بروت و قول مروت: | ||
+ | |||
+ | سر مرد برود اما قولش نرود. | ||
+ | |||
+ | ـ سادهما جاها سديت كه بارگ ترنيت: | ||
+ | |||
+ | ريسمان از جايى پاره مىشود كه باريكتر است. | ||
+ | |||
+ | ـ جوهر بلوچ آغير تيثت: | ||
+ | |||
+ | اصل بلوچ غيرت و همت است. | ||
+ | |||
+ | ـ كور چلين همراهان قلاتى پهرمبند: | ||
+ | |||
+ | با دوستان بى عقل و بد، قلعه فخر درست مكن. | ||
+ | |||
+ | ـ دروگ په مرد آعيبنت: | ||
+ | |||
+ | دروغ براى مرد عيب است. | ||
+ | |||
+ | ـ هر جا كه گرنت راه په گورنت: | ||
+ | |||
+ | هر كجا ستيغ كوه باشد مسير اضطرارى در نظر گرفته مىشود. | ||
+ | |||
+ | كار برد اين ضرب المثل جايى است كه شخص مىخواهد كارى را انجام دهد و نمىتواند و به جاى آن كار راحترى ولو اينكه مخالف ميلش باشد انجام مىدهد. | ||
+ | |||
+ | ـ باهو كلامى: | ||
+ | |||
+ | در پناه قران مجيد هستى. | ||
+ | |||
+ | ـ واى وطن حشك دار: | ||
+ | |||
+ | دوست دارم تو را اى وطن حتى اگر چوب خشك باشى. | ||
+ | |||
+ | برخى از ضرب المثلهاى سيستانى به شرح زيرند: | ||
+ | |||
+ | ـ آدم گدا وطه بشه بيشتره ته جلاوطه: | ||
+ | |||
+ | آدم، گداى وطن باشد، بهتر است تا جلاى وطن. | ||
+ | |||
+ | ـ ارجا خاريه و پو خاكساريه: | ||
+ | |||
+ | هر جاى خارى است، به پاى آدم بدبخت و تيره روز فرو مىرود. | ||
+ | |||
+ | ـ از شهر خا رفته، از رسم خا، نرفته: | ||
+ | |||
+ | از شهر خود دور شدهايم، رسم خود را كه از دست ندادهايم. | ||
+ | |||
+ | ـ وَر آدم بى وايه پيه، گوشته: | ||
+ | |||
+ | براى آدم فقير و چيز نديده، جگر سفيد هم گوشت است. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:ضرب المثلها]] | [[رده:ضرب المثلها]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ مهر ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۰۰
ـ مرد په نام مريت، نامرد په نان:
مرد براى نام مىميرد، نامرد براى نان.
ـ شال آپوش، شال آنه شموش:
كهنه جامه خويش پيراستن، به از جامه عاريت خواستن.
ـ مرد آسر بروت و قول مروت:
سر مرد برود اما قولش نرود.
ـ سادهما جاها سديت كه بارگ ترنيت:
ريسمان از جايى پاره مىشود كه باريكتر است.
ـ جوهر بلوچ آغير تيثت:
اصل بلوچ غيرت و همت است.
ـ كور چلين همراهان قلاتى پهرمبند:
با دوستان بى عقل و بد، قلعه فخر درست مكن.
ـ دروگ په مرد آعيبنت:
دروغ براى مرد عيب است.
ـ هر جا كه گرنت راه په گورنت:
هر كجا ستيغ كوه باشد مسير اضطرارى در نظر گرفته مىشود.
كار برد اين ضرب المثل جايى است كه شخص مىخواهد كارى را انجام دهد و نمىتواند و به جاى آن كار راحترى ولو اينكه مخالف ميلش باشد انجام مىدهد.
ـ باهو كلامى:
در پناه قران مجيد هستى.
ـ واى وطن حشك دار:
دوست دارم تو را اى وطن حتى اگر چوب خشك باشى.
برخى از ضرب المثلهاى سيستانى به شرح زيرند:
ـ آدم گدا وطه بشه بيشتره ته جلاوطه:
آدم، گداى وطن باشد، بهتر است تا جلاى وطن.
ـ ارجا خاريه و پو خاكساريه:
هر جاى خارى است، به پاى آدم بدبخت و تيره روز فرو مىرود.
ـ از شهر خا رفته، از رسم خا، نرفته:
از شهر خود دور شدهايم، رسم خود را كه از دست ندادهايم.
ـ وَر آدم بى وايه پيه، گوشته:
براى آدم فقير و چيز نديده، جگر سفيد هم گوشت است.