ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان خراسان رضوی

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
جز (۱ نسخه)
 
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
آدَم بَييس جاىِ جيرجير بِكِنَه كه بلبل نِبَشه.
  
 +
ـ آدم بايد در جايى اظهار فضل بكند كه داناتر از او نباشد.
 +
 +
آدَمِ دروغگو كم ذهن مُفتَه.
 +
 +
ـ آدم دروغگو كم حافظه مى‏شود.
 +
 +
از بارون گرِختِم زير آبچك نِشَستِم.
 +
 +
ـ از بارون گريختيم زير آبچك نشستيم.
 +
 +
ـ همانند: از چاله درآمديم به چاه افتاديم.
 +
 +
بِرِى خَطِرِ يَگ گل صدخار بَييس اُو بُخُورَه.
 +
 +
ـ براى خاطر يك گل صدخار بايد آب بخورد.
 +
 +
به جايى مُرُم كه روىِ وا ببينُم نِه درِ وا.
 +
 +
ـ به جايى مى‏روم كه روى گشاده ببينم نه در گشاده.
 +
 +
به دَس مَيَت نِگا، نِه بِه هَمسَيَهَ‏ت.
 +
 +
ـ به دست مايه‏ات نگاه كن نه به همسايه‏ات.
 +
 +
به لَف لَف سَگ دِريا نِجِس نِمِرَه.
 +
 +
ـ به لف‏لف سگ دريا نجس نمى‏شود.
 +
 +
ـ نظير: به دعاى گربه سياه باران نمى‏بارد.
 +
 +
حَبّه نِدَرَ كه به دبّه بِزِنَه.
 +
 +
ـ حبه ندارد كه به دبه بزند.
 +
 +
ـ همانند: آه ندارد كه با ناله سودا كند.
 +
 +
خررَه سربارى مِكُوشَه بِچَه رَه بارِكِلاّ.
 +
 +
ـ خر را سربارى مى‏كشد بچه را بارك الله.
 +
 +
ـ همانند: خرش كن بارش كن.
 +
 +
خَنَم به پوشتم كليدش تو موشتم.
 +
 +
ـ خانه‏ام به پشتم كليدش تو مشتم.
 +
 +
ـ نظير: خودم آقاى خودم و نوكر خودم.
 +
 +
دستش به آلو نِمِرِسَه مِگَ آلو تُروشَه.
 +
 +
ـ دستش به آلو نمى‏رسد مى‏گويد آلو ترش است.
 +
 +
ـ نظير: گربه دستش به گوشت نمى‏رسه مى‏گويد بو مى‏دهد.
 +
 +
كَل از خدا چى مَخَه دو زلف رَعنا.
 +
 +
ـ كچل از خدا چه مى‏خواهد دو زلف رعنا.
 +
 +
ـ همانند: كور از خدا چه مى‏خواهد دو چشم بينا.
 +
 +
كوزه گربا كدو او مُخُورَه.
 +
 +
ـ كوزه‏گر با كدو آب مى‏خورد.
 +
 +
ـ نظير: كوزه‏گر با كوزه شكسته آب مى‏خورد.
 +
 +
كوه به كوه نِمِرِسَه آدَم به آدَم خَه رِسى.
 +
 +
ـ كوه به كوه نمى‏رسد، آدم به آدم خواهد رسيد.
 +
 +
ـ همانند: آخر گذر پوست به دباغ خانه مى‏افتد.
 +
 +
ماستِه كه تروشَه از تِغارِش معلوم مِرَه.
 +
 +
ـ ماستى كه ترش است از تغارش پيداست.
 +
 +
ـ نظير: سالى كه نكوست از بهارش پيداست.
 +
 +
نِمَد هر چه تو اُو بِمَنَه بيشتر آوُ ورمِدِرَه.
 +
 +
ـ نمد هر چه بيشتر در آب بماند بيشتر آب برمى‏دارد.
 +
 +
ـ نظير: زالو هر چه بيشتر خون بمكد گنده‏تر مى‏شود.
 +
 +
هندِوَنِى خُب نِصيبِ كُفتار مِرَه.
 +
 +
ـ هندوانه خوب نصيب كفتار مى‏شود.
 +
 +
ـ همانند: انگور خوب نصيب شغال مى‏شود.
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ مهر ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۵۶

آدَم بَييس جاىِ جيرجير بِكِنَه كه بلبل نِبَشه.

ـ آدم بايد در جايى اظهار فضل بكند كه داناتر از او نباشد.

آدَمِ دروغگو كم ذهن مُفتَه.

ـ آدم دروغگو كم حافظه مى‏شود.

از بارون گرِختِم زير آبچك نِشَستِم.

ـ از بارون گريختيم زير آبچك نشستيم.

ـ همانند: از چاله درآمديم به چاه افتاديم.

بِرِى خَطِرِ يَگ گل صدخار بَييس اُو بُخُورَه.

ـ براى خاطر يك گل صدخار بايد آب بخورد.

به جايى مُرُم كه روىِ وا ببينُم نِه درِ وا.

ـ به جايى مى‏روم كه روى گشاده ببينم نه در گشاده.

به دَس مَيَت نِگا، نِه بِه هَمسَيَهَ‏ت.

ـ به دست مايه‏ات نگاه كن نه به همسايه‏ات.

به لَف لَف سَگ دِريا نِجِس نِمِرَه.

ـ به لف‏لف سگ دريا نجس نمى‏شود.

ـ نظير: به دعاى گربه سياه باران نمى‏بارد.

حَبّه نِدَرَ كه به دبّه بِزِنَه.

ـ حبه ندارد كه به دبه بزند.

ـ همانند: آه ندارد كه با ناله سودا كند.

خررَه سربارى مِكُوشَه بِچَه رَه بارِكِلاّ.

ـ خر را سربارى مى‏كشد بچه را بارك الله.

ـ همانند: خرش كن بارش كن.

خَنَم به پوشتم كليدش تو موشتم.

ـ خانه‏ام به پشتم كليدش تو مشتم.

ـ نظير: خودم آقاى خودم و نوكر خودم.

دستش به آلو نِمِرِسَه مِگَ آلو تُروشَه.

ـ دستش به آلو نمى‏رسد مى‏گويد آلو ترش است.

ـ نظير: گربه دستش به گوشت نمى‏رسه مى‏گويد بو مى‏دهد.

كَل از خدا چى مَخَه دو زلف رَعنا.

ـ كچل از خدا چه مى‏خواهد دو زلف رعنا.

ـ همانند: كور از خدا چه مى‏خواهد دو چشم بينا.

كوزه گربا كدو او مُخُورَه.

ـ كوزه‏گر با كدو آب مى‏خورد.

ـ نظير: كوزه‏گر با كوزه شكسته آب مى‏خورد.

كوه به كوه نِمِرِسَه آدَم به آدَم خَه رِسى.

ـ كوه به كوه نمى‏رسد، آدم به آدم خواهد رسيد.

ـ همانند: آخر گذر پوست به دباغ خانه مى‏افتد.

ماستِه كه تروشَه از تِغارِش معلوم مِرَه.

ـ ماستى كه ترش است از تغارش پيداست.

ـ نظير: سالى كه نكوست از بهارش پيداست.

نِمَد هر چه تو اُو بِمَنَه بيشتر آوُ ورمِدِرَه.

ـ نمد هر چه بيشتر در آب بماند بيشتر آب برمى‏دارد.

ـ نظير: زالو هر چه بيشتر خون بمكد گنده‏تر مى‏شود.

هندِوَنِى خُب نِصيبِ كُفتار مِرَه.

ـ هندوانه خوب نصيب كفتار مى‏شود.

ـ همانند: انگور خوب نصيب شغال مى‏شود.


منابع