ضرب المثلها در استان بوشهر
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(۲ ویرایش میانی توسط ۲ کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | مردم هر منطقهاى ضرب المثل مخصوص به خود دارند و ضرب المثلهاى مردم بوشهر هم از اين امر مستثنى نيست. | ||
+ | تعدادى از ضرب المثلهاى مردم اين استان عبارتند از: | ||
+ | |||
+ | 1ـ اسم سگ بيار، چوغ دس بگير؛ | ||
+ | |||
+ | اسم سگ را بياور، چوب را دست بگير. | ||
+ | |||
+ | 2ـ سنگ گُت، نشونى نزدن؛ | ||
+ | |||
+ | سنگ بزرگ نشانه نزدن است. | ||
+ | |||
+ | 3ـ سى قاطر گفتن بُوات كى ين، گفت دِيم اسبن؛ | ||
+ | |||
+ | به قاطر گفتند پدرت كيست گفت مادرم اسب است. | ||
+ | |||
+ | 4ـ سى نُپختن، يه غُلش كمتر؛ | ||
+ | |||
+ | براى نپختن، يك غُل كمتر. | ||
+ | |||
+ | 5ـ دِر خونه خُوم در ميارم مىزارم در خونه خالم كه خوم بيدارتر خالم هَسُم؛ | ||
+ | |||
+ | چيزى را كه خودم محتاج آن هستم به ديگرى مىبخشم چون خودم مىتوانم تحمل كنم. | ||
+ | |||
+ | 6ـ درد بىبى از بى چادرين؛ | ||
+ | |||
+ | درد خانم از نداشتن چادر است. | ||
+ | |||
+ | 7ـ خِر پير، اُوسار رنگى؛ | ||
+ | |||
+ | الاغ پير، افسار رنگى. | ||
+ | |||
+ | 8ـ گو نُه من شيرى؛ | ||
+ | |||
+ | گاوى كه نُه من (27 كيلو) شير مىدهد و در نهايت با لگد سطل شير را مىريزد. | ||
+ | |||
+ | 9ـ دير اشتر بَخوس، خَوْ آشفته نبين؛ | ||
+ | |||
+ | دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبينى. | ||
+ | |||
+ | 10ـ خر لنگ، بنديله هُوشين؛ | ||
+ | |||
+ | خرى كه لنگ است، منتظر شنيدن كلمه «هُش» است. | ||
+ | |||
+ | 11ـ به قدر پولت مىزنم پنبه دونه. | ||
+ | |||
+ | 12ـ پول حرام يا خرج شراب شور مىشود يا شاهد كور. | ||
+ | |||
+ | 13ـ پول دادهام مىخورمش. | ||
+ | |||
+ | 14ـ پول عاشقى به كيسه برنمىگردد. | ||
+ | |||
+ | 15ـ پول نداده وسط لحاف خوابيده. | ||
+ | |||
+ | 16ـ سوار خر مردمى آخرش پيادهاى. | ||
+ | |||
+ | 17ـ هنوز سوار خر نشده، پايش تكان مىدهد. | ||
+ | |||
+ | 18ـ آش دهنت سوزانده، هُفِ ماس مىكنى؟ | ||
+ | |||
+ | جاى ديگر سرت كلاه گذاشتند از دل در مىآورى. | ||
+ | |||
+ | 19ـ گوشت از ناخن جدا نمىشود؛ | ||
+ | |||
+ | افراد خانواده و خويشان بد يكديگر را نمىخواهند. | ||
+ | |||
+ | 20ـ معلوم مىشود مادر كى مىزايد پسر؛ | ||
+ | |||
+ | راست و دروغ قضيه معلوم مىشود. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:ضرب المثلها]] | [[رده:ضرب المثلها]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ مهر ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۵۴
مردم هر منطقهاى ضرب المثل مخصوص به خود دارند و ضرب المثلهاى مردم بوشهر هم از اين امر مستثنى نيست.
تعدادى از ضرب المثلهاى مردم اين استان عبارتند از:
1ـ اسم سگ بيار، چوغ دس بگير؛
اسم سگ را بياور، چوب را دست بگير.
2ـ سنگ گُت، نشونى نزدن؛
سنگ بزرگ نشانه نزدن است.
3ـ سى قاطر گفتن بُوات كى ين، گفت دِيم اسبن؛
به قاطر گفتند پدرت كيست گفت مادرم اسب است.
4ـ سى نُپختن، يه غُلش كمتر؛
براى نپختن، يك غُل كمتر.
5ـ دِر خونه خُوم در ميارم مىزارم در خونه خالم كه خوم بيدارتر خالم هَسُم؛
چيزى را كه خودم محتاج آن هستم به ديگرى مىبخشم چون خودم مىتوانم تحمل كنم.
6ـ درد بىبى از بى چادرين؛
درد خانم از نداشتن چادر است.
7ـ خِر پير، اُوسار رنگى؛
الاغ پير، افسار رنگى.
8ـ گو نُه من شيرى؛
گاوى كه نُه من (27 كيلو) شير مىدهد و در نهايت با لگد سطل شير را مىريزد.
9ـ دير اشتر بَخوس، خَوْ آشفته نبين؛
دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبينى.
10ـ خر لنگ، بنديله هُوشين؛
خرى كه لنگ است، منتظر شنيدن كلمه «هُش» است.
11ـ به قدر پولت مىزنم پنبه دونه.
12ـ پول حرام يا خرج شراب شور مىشود يا شاهد كور.
13ـ پول دادهام مىخورمش.
14ـ پول عاشقى به كيسه برنمىگردد.
15ـ پول نداده وسط لحاف خوابيده.
16ـ سوار خر مردمى آخرش پيادهاى.
17ـ هنوز سوار خر نشده، پايش تكان مىدهد.
18ـ آش دهنت سوزانده، هُفِ ماس مىكنى؟
جاى ديگر سرت كلاه گذاشتند از دل در مىآورى.
19ـ گوشت از ناخن جدا نمىشود؛
افراد خانواده و خويشان بد يكديگر را نمىخواهند.
20ـ معلوم مىشود مادر كى مىزايد پسر؛
راست و دروغ قضيه معلوم مىشود.