شعرا و ادیبان استان بوشهر
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | |||
+ | شعر استان بوشهر از شيوايى و گيرايى خاصى برخوردار است و سخن از دردها و رنجها و آرمانهاى خفته اين مردم دارد. در جنوب شعر بيشتر آهنگى عاطفى دارد تا اجتماعى و يا سياسى. دو بيتىهاى جنوب در مقايسه با دو بيتىهاى ديگر نقاط ايران، غم انگيزتر مىباشد. | ||
+ | |||
+ | در اين قسمت به شرح حال چند تن از شاعران استان اشاره مىكنيم: | ||
+ | |||
+ | فائز دشتستانى | ||
+ | |||
+ | وقتى سخن از جنوب و شعر و شروه به ميان مىآيد، بىدرنگ نام «فايز» به عنوان يك شاعر دردمند تداعى مىشود. | ||
+ | |||
+ | محمد على متخلص به فايز به سال 1250 ه .ق برابر با 1209 ه .ق در كردوان يكى از روستاهاى دشتى چشم به جهان گشود. | ||
+ | |||
+ | از زندگى اوليه او اطلاعاتى در دسترس نيست. گويند تحصيلات مقدماتى خود را در كردوان سپرى نمود. سپس در بردخون، دورههاى درسى مختلف را گذراند و پس از پايان تحصيلات مقدماتى، نزد يكى از مشايخ آن ديار كه مردى با سواد بوده و در زبان فارسى و ادبيات فارسى و عربى تسلطى داشته به ادامه تحصيل مشغول بوده است. | ||
+ | |||
+ | فائز كه در زمان قدرت خوانين و مسندنشينان قاجار زندگى مىكرد، بالطبع شرائط بر شعر او مؤثر مىافتد و در شعر او غم و اندوه به وضوح احساس مىشود. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | سر زلف تو جانا لام و ميم است چو بسم الله الرحمان الرحيم است | ||
+ | به هفتاد و دو ملت برده حسنت قدم از هجر تو مانند جيم است | ||
+ | |||
+ | فائز پس از هشتاد سال زندگى در سال 1330 ه .ق برابر با 1289 ه .ش در «گزدراز» وفات يافت و جسدش پس از چند ماه به نجف اشرف منتقل شد. | ||
+ | |||
+ | مفتون برد خونى (سيد بهمنيار) | ||
+ | |||
+ | در سال 1276 ه .ش در قريه برد خون متولد شد. مفتون شاعر دو بيتى سرا كه البته در ديگر گونههاى شعر، نظير غزل، قصيده، رباعى و مثنوى هم دستى دارد. | ||
+ | |||
+ | مفتون شاعر دوره قاجار و عصر رضاخانى است. همچنين او شاعر شهريور 1320 و كودتاى بيست و هشت مرداد مىباشد. او داغ و درفش سيستمهاى مسلط را بر خود ديده است. | ||
+ | |||
+ | از آن جهت قابل تأمل است كه در برخورد با پديدههاى هستى، شگفتى عاطفى خود را از دست نداده و عريان بيان مىدارد. | ||
+ | |||
+ | درونمايه دو بيتىهاى مفتون فراق است و نيز دربر دارنده خصوصيات غمبارى است كه به عنوان اعتراض سمبوليك، حضورى شديدا عاطفى دارد. | ||
+ | |||
+ | مفتون خانها را به عنوان مفهوم كلى مطرح نمىكرد بلكه معترضانه افراد مورد نظر مثلاً آصف الملك را به محاكمه مىكشد و احمدخان آبدانى را لعنت مىفرستد تا آنجا كه مفتون از طرف خان مزبور تهديد به قتل مىشود. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | ندانستم غم دلدار سخت است به سر بردن ز هجر يار سخت است | ||
+ | كنون مفتون گرفتار فراق است ببينيد اين چنين آزار سخت است | ||
+ | |||
+ | سرانجام در سال 1341 ه .ش در سن 65 سالگى بوسيله احمد خان آبدانى دستور قتل مفتون صادر مىشود و پس از قتل در همانجا به خاك سپرده مىشود. | ||
+ | |||
+ | سيد على نقى دشتى | ||
+ | |||
+ | سيد على نقى دشتى فرزند سيد محمود بود. مولد و موطنش روستاى «ميان خره» دشتى مىباشد. | ||
+ | |||
+ | وى تحصيلاتش را در حوزه علميه دشتى شروع كرد و پس از چند سال به نجف اشرف رفت، ولى نتوانست مدت زيادى در آنجا بماند و به دشتى بازگشت. چند صباحى به شيراز مىرود و پس از توقف كوتاهى به دشتى باز مىگردد و بقيه عمر خود را در موطن اصلىاش به تدريس و ترويج و رتق و فتق امور مردم مىپردازد. | ||
+ | |||
+ | علاوه بر اين، در لغت نحو و صرف تسلط كامل داشت، اديبى فرزانه بود و ادبيات عرب و قواعد و شواهد آن را به طور جامع و كامل در اختيار داشت. | ||
+ | |||
+ | وى هزاران شعر چه قصيده و چه غزل را حفظ داشت و به سبك ابن مالك منظومهاى در نحو سروده است. ابيات ذيل را در مرثيه شيخ ابوتراب بوشهرى كه به دست بشير محمد نامى به قتل رسيده سروده است: | ||
+ | |||
+ | يا دهر جدد حزنك الايام و تضاعفت شجوايك و الالام | ||
+ | و تو قدرت تحت الضلوع و اخدمت جمرات هم كنها الاعوام | ||
+ | |||
+ | ابراهيم دشتى | ||
+ | |||
+ | ميرزا ابراهيم فرزند ملا حسن متخلص به صديق در سال 1313 ه .ق در روستاى كلل دشتى به دنيا آمد. وى قرآن مجيد و سواد فارسى را نزد پدر فرا گرفت و براى تحصيل عربى و ادبيات به روستاى ميانخره دشتى (كه در آن زمان دارالعلم بود) رفت و به آموختن ادبيات فارسى، عربى، لغت و فنون شعر پرداخت. | ||
+ | |||
+ | در جنگ بين الملل اول و اشغال جنوب ايران از سوى انگلستان، كه تنگستانىها با انگليسىها مشغول جنگ شدند وى از راه وطن دوستى شغل مخبرى و گزارشگرى براى خوانين تنگستان را به عهده گرفت و به صورت مخفى به بوشهر مىرفت و آنچه از اعمال و افكار دشمنان داخلى و خارجى را كه به دست مىآورد به مجاهدين مىرسانيد. او مدتى در منزل رئيس على دلوارى به عنوان نامه نويس مشغول به خدمت بود و نامههاى رئيس على را مىنوشت. | ||
+ | |||
+ | او پس از پايان جنگ براى كار به بوشهر رفت و در مدرسه سعادت معلم شد. همچنين در مدرسه فردوسى مامور سرپرستى و نظافت گرديد. | ||
+ | او در سال 1338 ه .ق مبتلا به مرض سل شد و براى معالجه و تغيير آب و هوا به شيراز رفت و در مدرسه منصوريه مسكن گزيد و به معالجه پرداخت و پس از بهبودى دوباره به بوشهر آمد اما اين بار به مرض مطبقه مبتلا شد و به دليل تشخيص نادرست پزشك در سال 1342 ه .ق در سن 30 سالگى جان به جان آفرين تسليم نمود. | ||
+ | |||
+ | از آثار قلمى او مقالاتى است كه در نامه (عصر آزادى) شيراز و مجله ايرانشهر چاپ شده است. | ||
+ | |||
+ | از اشعار او در دفاع از ايران و آزاديست: | ||
+ | |||
+ | ايام تماشاى بهار و لب كشت است نه گاه گرفتارى در دير و كشت [كنشت] است | ||
+ | خاموشى امروز بسى نادر و زشت است ما را چه نشاط است كه يكسر شده ويران | ||
+ | از باد خزان گلشن ما كشور ايران افسوس باغ به جا نيست به جز خار | ||
+ | |||
+ | فتح الله سعد آبادى (شيدا) | ||
+ | |||
+ | او از ديگر شاعران دو بيتى سراى دشتستان و اهل روستاى سعد آباد متخلص به شيدا است و تا سال 1344 ه .ش در قيد حيات بوده است. | ||
+ | |||
+ | شيدا بر خلاف شاعران هم دوره خود كه به خوانين محشور بودهاند، بيشتر با روستائيان بى بضاعت و رعايا نشست و برخاست مىكرد و با شيوه حكومت خوانين مخالف بود. | ||
+ | |||
+ | از اشعار اوست: | ||
+ | |||
+ | تو اى دهقان اگر بىخانمانى و يا رنجور و زار و ناتوانى | ||
+ | بود البته علت بىسوادى اسير پنجه بيداد خانى | ||
+ | *** | ||
+ | ديگر شاعران استان عبارتند از: | ||
+ | |||
+ | ـ على بابا چاهى ـ متولد 1320 كه اشعار او داراى غنايى روستايى و دلنشين است. | ||
+ | |||
+ | ـ منوچهر آتشى ـ متولد 1312 در دهستان بوشكان است كه در ابتدا به سبك قديم و در حال حاضر شعر نو مىسرايد. | ||
+ | |||
+ | ـ دكتر جعفر حميدى ـ متولد 1315 ه .ش، از شعراى توانا و صاحب آثار (ابر باران بار ـ ابراهيم ـ از خون كبوتران و ...) است. | ||
+ | ـ عبدالمجيد زنگويى ـ متولد 1316 ه .ش، از شعراى توانا و صاحب آثار (شب قطبى ـ ترانههاى فائز و ...) است. | ||
+ | |||
+ | ـ عبدالرحمان گمارونى پور ـ داراى اثرى به نام دشتسون. از اهالى توابع گناوه. | ||
+ | |||
+ | ـ ايرج شمسى زاده. | ||
+ | |||
+ | ـ غلامرضا كريمى فرد ـ استاد دانشگاه در رشته ادبيات عرب. | ||
+ | |||
+ | ـ امير روستايى (قانع) ـ سراينده غزل و دو بيتى. | ||
+ | |||
+ | ـ غلامرضا رئوفى ـ متولد 1319 و از اهالى گناوه و داراى طبعى روان كه ديوانى از اشعار آماده چاپ دارد. | ||
+ | |||
+ | ـ غلامرضا كرمى و ... . | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:شعرا و ادیبان]] | [[رده:شعرا و ادیبان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۲۱
شعر استان بوشهر از شيوايى و گيرايى خاصى برخوردار است و سخن از دردها و رنجها و آرمانهاى خفته اين مردم دارد. در جنوب شعر بيشتر آهنگى عاطفى دارد تا اجتماعى و يا سياسى. دو بيتىهاى جنوب در مقايسه با دو بيتىهاى ديگر نقاط ايران، غم انگيزتر مىباشد.
در اين قسمت به شرح حال چند تن از شاعران استان اشاره مىكنيم:
فائز دشتستانى
وقتى سخن از جنوب و شعر و شروه به ميان مىآيد، بىدرنگ نام «فايز» به عنوان يك شاعر دردمند تداعى مىشود.
محمد على متخلص به فايز به سال 1250 ه .ق برابر با 1209 ه .ق در كردوان يكى از روستاهاى دشتى چشم به جهان گشود.
از زندگى اوليه او اطلاعاتى در دسترس نيست. گويند تحصيلات مقدماتى خود را در كردوان سپرى نمود. سپس در بردخون، دورههاى درسى مختلف را گذراند و پس از پايان تحصيلات مقدماتى، نزد يكى از مشايخ آن ديار كه مردى با سواد بوده و در زبان فارسى و ادبيات فارسى و عربى تسلطى داشته به ادامه تحصيل مشغول بوده است.
فائز كه در زمان قدرت خوانين و مسندنشينان قاجار زندگى مىكرد، بالطبع شرائط بر شعر او مؤثر مىافتد و در شعر او غم و اندوه به وضوح احساس مىشود.
از اشعار اوست:
سر زلف تو جانا لام و ميم است چو بسم الله الرحمان الرحيم است به هفتاد و دو ملت برده حسنت قدم از هجر تو مانند جيم است
فائز پس از هشتاد سال زندگى در سال 1330 ه .ق برابر با 1289 ه .ش در «گزدراز» وفات يافت و جسدش پس از چند ماه به نجف اشرف منتقل شد.
مفتون برد خونى (سيد بهمنيار)
در سال 1276 ه .ش در قريه برد خون متولد شد. مفتون شاعر دو بيتى سرا كه البته در ديگر گونههاى شعر، نظير غزل، قصيده، رباعى و مثنوى هم دستى دارد.
مفتون شاعر دوره قاجار و عصر رضاخانى است. همچنين او شاعر شهريور 1320 و كودتاى بيست و هشت مرداد مىباشد. او داغ و درفش سيستمهاى مسلط را بر خود ديده است.
از آن جهت قابل تأمل است كه در برخورد با پديدههاى هستى، شگفتى عاطفى خود را از دست نداده و عريان بيان مىدارد.
درونمايه دو بيتىهاى مفتون فراق است و نيز دربر دارنده خصوصيات غمبارى است كه به عنوان اعتراض سمبوليك، حضورى شديدا عاطفى دارد.
مفتون خانها را به عنوان مفهوم كلى مطرح نمىكرد بلكه معترضانه افراد مورد نظر مثلاً آصف الملك را به محاكمه مىكشد و احمدخان آبدانى را لعنت مىفرستد تا آنجا كه مفتون از طرف خان مزبور تهديد به قتل مىشود.
از اشعار اوست:
ندانستم غم دلدار سخت است به سر بردن ز هجر يار سخت است كنون مفتون گرفتار فراق است ببينيد اين چنين آزار سخت است
سرانجام در سال 1341 ه .ش در سن 65 سالگى بوسيله احمد خان آبدانى دستور قتل مفتون صادر مىشود و پس از قتل در همانجا به خاك سپرده مىشود.
سيد على نقى دشتى
سيد على نقى دشتى فرزند سيد محمود بود. مولد و موطنش روستاى «ميان خره» دشتى مىباشد.
وى تحصيلاتش را در حوزه علميه دشتى شروع كرد و پس از چند سال به نجف اشرف رفت، ولى نتوانست مدت زيادى در آنجا بماند و به دشتى بازگشت. چند صباحى به شيراز مىرود و پس از توقف كوتاهى به دشتى باز مىگردد و بقيه عمر خود را در موطن اصلىاش به تدريس و ترويج و رتق و فتق امور مردم مىپردازد.
علاوه بر اين، در لغت نحو و صرف تسلط كامل داشت، اديبى فرزانه بود و ادبيات عرب و قواعد و شواهد آن را به طور جامع و كامل در اختيار داشت.
وى هزاران شعر چه قصيده و چه غزل را حفظ داشت و به سبك ابن مالك منظومهاى در نحو سروده است. ابيات ذيل را در مرثيه شيخ ابوتراب بوشهرى كه به دست بشير محمد نامى به قتل رسيده سروده است:
يا دهر جدد حزنك الايام و تضاعفت شجوايك و الالام و تو قدرت تحت الضلوع و اخدمت جمرات هم كنها الاعوام
ابراهيم دشتى
ميرزا ابراهيم فرزند ملا حسن متخلص به صديق در سال 1313 ه .ق در روستاى كلل دشتى به دنيا آمد. وى قرآن مجيد و سواد فارسى را نزد پدر فرا گرفت و براى تحصيل عربى و ادبيات به روستاى ميانخره دشتى (كه در آن زمان دارالعلم بود) رفت و به آموختن ادبيات فارسى، عربى، لغت و فنون شعر پرداخت.
در جنگ بين الملل اول و اشغال جنوب ايران از سوى انگلستان، كه تنگستانىها با انگليسىها مشغول جنگ شدند وى از راه وطن دوستى شغل مخبرى و گزارشگرى براى خوانين تنگستان را به عهده گرفت و به صورت مخفى به بوشهر مىرفت و آنچه از اعمال و افكار دشمنان داخلى و خارجى را كه به دست مىآورد به مجاهدين مىرسانيد. او مدتى در منزل رئيس على دلوارى به عنوان نامه نويس مشغول به خدمت بود و نامههاى رئيس على را مىنوشت.
او پس از پايان جنگ براى كار به بوشهر رفت و در مدرسه سعادت معلم شد. همچنين در مدرسه فردوسى مامور سرپرستى و نظافت گرديد. او در سال 1338 ه .ق مبتلا به مرض سل شد و براى معالجه و تغيير آب و هوا به شيراز رفت و در مدرسه منصوريه مسكن گزيد و به معالجه پرداخت و پس از بهبودى دوباره به بوشهر آمد اما اين بار به مرض مطبقه مبتلا شد و به دليل تشخيص نادرست پزشك در سال 1342 ه .ق در سن 30 سالگى جان به جان آفرين تسليم نمود.
از آثار قلمى او مقالاتى است كه در نامه (عصر آزادى) شيراز و مجله ايرانشهر چاپ شده است.
از اشعار او در دفاع از ايران و آزاديست:
ايام تماشاى بهار و لب كشت است نه گاه گرفتارى در دير و كشت [كنشت] است خاموشى امروز بسى نادر و زشت است ما را چه نشاط است كه يكسر شده ويران
از باد خزان گلشن ما كشور ايران افسوس باغ به جا نيست به جز خار
فتح الله سعد آبادى (شيدا)
او از ديگر شاعران دو بيتى سراى دشتستان و اهل روستاى سعد آباد متخلص به شيدا است و تا سال 1344 ه .ش در قيد حيات بوده است.
شيدا بر خلاف شاعران هم دوره خود كه به خوانين محشور بودهاند، بيشتر با روستائيان بى بضاعت و رعايا نشست و برخاست مىكرد و با شيوه حكومت خوانين مخالف بود.
از اشعار اوست:
تو اى دهقان اگر بىخانمانى و يا رنجور و زار و ناتوانى بود البته علت بىسوادى اسير پنجه بيداد خانى
ديگر شاعران استان عبارتند از:
ـ على بابا چاهى ـ متولد 1320 كه اشعار او داراى غنايى روستايى و دلنشين است.
ـ منوچهر آتشى ـ متولد 1312 در دهستان بوشكان است كه در ابتدا به سبك قديم و در حال حاضر شعر نو مىسرايد.
ـ دكتر جعفر حميدى ـ متولد 1315 ه .ش، از شعراى توانا و صاحب آثار (ابر باران بار ـ ابراهيم ـ از خون كبوتران و ...) است. ـ عبدالمجيد زنگويى ـ متولد 1316 ه .ش، از شعراى توانا و صاحب آثار (شب قطبى ـ ترانههاى فائز و ...) است.
ـ عبدالرحمان گمارونى پور ـ داراى اثرى به نام دشتسون. از اهالى توابع گناوه.
ـ ايرج شمسى زاده.
ـ غلامرضا كريمى فرد ـ استاد دانشگاه در رشته ادبيات عرب.
ـ امير روستايى (قانع) ـ سراينده غزل و دو بيتى.
ـ غلامرضا رئوفى ـ متولد 1319 و از اهالى گناوه و داراى طبعى روان كه ديوانى از اشعار آماده چاپ دارد.
ـ غلامرضا كرمى و ... .